1

فضول‌باشی و احضار عوامل فساد در فوتبال

هرروز که می‌گذرد ابعاد جدیدی از فساد در فوتبال روشن شده و متهمین جدیدی به دادگاه احضار می‌شوند. آن‌هایی که سال‌ها با آویزان شدن از فوتبال هر چه خواستند انجام دادند و برای برخی از مناطق، کم‌لطفی نموده و به‌آسانی حق آن‌ها را در زیر چکمه‌های قدرت و خودبزرگ‌بینی پایمال کردند.

باز شدن دوباره پای مسئولین فدراسیون در سال‌های 98-99 به پرونده فساد، پرده از خیلی مسائل باز می‌کند. اصلاً کسانی که در فوتبال کار و بارشان با فساد و زدوبند گره خورده در هر موقعیت و در هر مکانی که قرار بگیرند به کارهای خلاف دست می‌زنند و فکری به فردا و فرداها و برملا شدن چهره کثیف و چندش‌آور‌شان نمی‌کنند.

باور کن وقتی خبر احضار مسئول کمیته آموزش فدراسیون در سال‌های ۸۸ تا ۸۹ را شنیدم اتفاقات بازی تیم شهرداری و خونه به خونه از مقابل چشمانم رژه رفت. بازی که با تساوی ۳ بر ۳ به پایان رسید. دیداری که داور تا توانست در خانه شهرداری به نفع حریف سوت زد و در پایان اشک هواداران راستین فوتبال اردبیل را درآورد.

هنوز فراموش نکرده‌ایم که داور این دیدار ازسوی فدراسیون دو هفته متوالی برای شهرداری اردبیل قضاوت کرد و چون سرپرست خونه به خونه جا پایی در فدراسیون داشت در آن مقطع آب از آب تکان نخورد. شهرداری سقوط کرد و خونه به خونه‌ای‌ها با لطف داوری که بعدها از فعالیت‌های داوری محروم شد با خوشحالی اردبیل را ترک کردند.

هنوز یادمان نرفته است مسئولی که امروز برای دست داشتن در امر فساد به دادگاه احضار می‌شود در آن روز یعنی در بیست و یکمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ در کنار زمین سعی در تحریک تماشاگران و منحرف کردن نظر آن‌ها از بازی را داشت. او یکی از متهمین اصلی در سقوط شهرداری به دسته دو بود وقتی احضار می‌شود به یاد ضرب‌المثل چوب خدا صدا ندارد می افتم.

گفتم فضول‌باشی از قدیم گفته‌اند: “گجه گونوز یالان دییر”. هر کسی گامی برای پایمال کردن حق یک فرد یا یک مجموعه بردارد بالاخره یک روز گرفتار می شود.

فضول‌باشی بلافاصله حرف‌ام را قطع کرده ادامه می‌دهد: از احضار سرپرست فدراسیون در سال‌های ۹۸ و ۹۹ نیز خیلی خوشحال شدم. او در دهه‌ی ۹۰ از طرف فدراسیون برای پیگیری امور فوتبال استان به اردبیل آمد. ساعت‌ها پای حرف علاقه‌مندان به فوتبال نشست و در برگشت بر همه آن وعده‌هایی که داده بود خط بطلان کشید  و به‌خاطر یک رأی مجمع، علناً به فوتبال اردبیل کم لطفی کرد. حالا که احضار می‌شود باید تاوان آن‌همه بی‌توجهی‌ها و جانبداری‌ها و رفتارهای خودمحورانه را بدهد.

گفتم: برادر من، اقدام این قبیل افراد در تاریخ فوتبال کشور ماندنی است. فسادی که در دوره حکومت و مدیریت آن‌ها در فوتبال کشور وجود داشته مهر ننگی است که هیچ‌وقت از پیشانی آن‌ها آثارش محو نخواهد شد. خدا جای حق نشسته است، ظلمی که از اقدامات این قبیل مسئولان بی‌مسئولیت بر فوتبال کشور و استان‌ها شد بی‌جواب نمانده و نخواهد ماند.

فضول‌باشی درحال خداحافظی گفت: من همچنان امیدوار برای احضار برخی دیگر از سردمداران فوتبال در آن سال‌ها هستم. آن‌هایی که سال‌ها فوتبال استان‌ها را مهندسی کردند و اجازه هیچ‌گونه تغییر در روند مدیریت آن‌ها را ندادند. خلاصه اگر حق است  باید آن‌ها در جایی تاوان بدهند و تشت رسوایی‌شان بر زمین بیفتد.




فضول‌باشی و بوی کباب

پول‌دارها به کباب و بی‌پول‌ها به بوی کباب عادت کرده‌اند. تورم و بالا رفتن قیمت‌ها برای اقشار آسیب‌پذیر به یک عادت تبدیل شده‌است. هم چنان‌که شکست‌های متوالی نمایندگان فوتبال استان در رقابت‌های منطقه‌ای و لیگ سه و دو یک امر طبیعی تلقی می‌شود. اگر روزی روزگاری تیمی بتواند از این استان در یک دوره از مسابقه، مقتدرانه پیش برود و در صدر جدول قرار بگیرد باید معجزه رخ داده باشد.

با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین شدنی نیست، آمار دادن و شرایط را مطلوب و بی‌نقص ترسیم کردن برای ورزش و فوتبال نمی‌تواند چاره ساز شود. اگر به آمار و ارائه اطلاعات و به‌به گفتن‌ها بود الان باید استان ما از خیلی از استان‌های کشور جلو می‌زد. مگر سال‌ها قبل نمی‌گفتند که اردبیل جزو ۱۰ استان برتر فوتبالی کشور است اما واقعیت چیز دیگری بود. آمار و ارقام یک مشت عدد است که برخی‌ها برای راضی نگه‌داشتن دل خود و به نوعی کلاه گذاشتن بر سر افکار عمومی به دامن آن متوسل می‌شوند. با سخن گفتن‌ها، مصاحبه کردن‌ها، قیافه گرفتن‌ها و ادای بزرگان را درآوردن‌ها برای ورزش و فوتبال ما نام و نان نمی‌شود و چه زیبا گفته‌اند که “با دعای گربه‌کوره باران نمی‌آید”.

گفتم: فضول‌باشی وقتی در سطح جامعه صحبت از انتخابات و انتخاب چهاردهمین رئیس‌جمهور مملکت است تو چرا به جاده خاکی می‌زنی و از ورزش و فوتبال سخن می‌گویی؟ ضرب‌المثلی است که می‌گوید “لوله لهنگش آب می‌گیره” یعنی طرف از قدرت و نفوذ برخوردار است اگر مسئولی، رئیسی و یا مدیری بتواند آمار بدهد و از کنار آن به‌راحتی عبور کند و در موردش توضیح بیشتری ندهد یعنی این‌که طرف به قدرت و توان خودش امیدوار است که از بزرگ‌نمایی نمی‌ترسد و تخته گاز در این جاده پیش می‌رود.

گفت: درد بزرگ ما در مدیریت، تکبر برخی از مدیران است که از خودشان خیلی راضی هستند. تا به موقعیتی می‌رسند گذشته خود را فراموش می‌کنند و چنان قیافه‌ی ششدانگ می‌گیرند که نگو و نپرس. این‌ها افرادی هستند که “نی به نوک دماغ‌شان نمی‌رسد” فکر می‌کنند که همیشه چرخ‌های دنیا بر مراد آن‌ها خواهد چرخید و تا دنیا دنیا هست ردای مدیریت بر تن آن‌ها باقی خواهد ماند. انسان به فردایش و به روزی که در جلسه تودیع باید حضور یابد فکر کند و دیوار اعتماد و حرمت را با بولدزرهای قوی خراب نکند.

گفتم: مدیران تازه به دوران رسیده “غوره نشده مویز می‌شوند” یعنی با بی‌تجربگی می‌خواهند خود را بزرگ، کاردان، لایق و مطلع از همه امور عالم معرفی بکنند و حتی گاهی غرور و تکبر و خودخواهی چنان بر وجودشان مستولی می‌شود که برای پلک زدن و لب روی لب گذاشتن و دهان بستن هم افتخار نمی‌دهند.

گفت: آن‌هایی که با یک حکم و دو خط نوشته از خود بی‌خود می‌شوند و با یک شمشیر دو لبه همه چیز را از دم تیغ می‌گذرانند بهتر است بدانند که “هر جا چاه است یوسف در آن نیست” هر وقت انسان به موقعیتی رسید بداند که برایش وفا نخواهد کرد چرا که اگر وفاداری پست‌ها و منصب‌ها به اثبات می‌رسید نوبت مدیریت به آن‌ها نمی‌رسید. این را اگر بدانیم و بفهمیم دیگر نیازی به فخر فروختن، زور می‌گفتن و غرور و خودپسندی نخواهد بود.




فضول‌باشی و کور مشعل‌دار

فضول‌باشی بدون مقدمه گفت: چشم‌ها روشن، تو هم که عامل نفوذی هستی، خجالت نمی‌کشی که دولت محلی را تضعیف می‌کنی؟
گفتم: حالت خوبه رفیق، به هر نقاب بر چهره که نباید اهمیت داد. نفوذی‌ها کسانی هستند که چهره خودشان را در پشت اسامی جعلی پنهان می‌کنند و تخم نفاق در دل خاک می‌پاشند.
گفت: چه اقدامی کرده‌ای که مهر مخالفت با دولت محلی بر پیشانی‌ات زده‌اند؟
گفتم: مثل برخی‌ها که بعد انتخابات ریاست‌جمهوری در زیر پرچم دیگران برای استانداری سینه می‌زدند نبودم که زود زود رنگ عوض کنم و هرروز دست به سینه به خیلی‌ها عرض ارادت نمایم .
فضول‌باشی نگاهی از سر تمسخر به من انداخت و گفت: روایت است که اکثر آن آقایان پست گرفتند و حکمرانی می‌کنند و طلبکارانه هر کسی را بخواهند می‌کوبند و بر هر کسی که دوست داشته باشند لطف می‌کنند و موجبات پیشرفت‌اش را فراهم می‌نمایند.
گفتم: چند چهره‌گی روش کارعده‌ای است که به‌مرور مشت‌شان در جامعه باز شده‌است ولی تأسف از آن افرادی است که از این هزار رنگ‌ها می‌ترسند و برای حفظ موقعیت‌شان از قلم‌های فرسوده آن‌ها آویزان می‌شوند و به هر دستور و امرشان گردن می‌نهند و به مهره و عروسکی در دست‎شان تبدیل می‌شوند.
حرفم را قطع می‌کند و می‌گوید: مگر این پست‌ و مقام‌ چه ارزشی دارد که انسان برای رسیدن به آن‌، اصول اخلاقی را پایمال می‌کند و به زیرآب زنی قهار تبدیل می‌شود و به زمین‌وزمان رحم نمی‌کند.
گفتم: آن‌قدر در شرح حال ابن‌الوقت‌ها گفته شده که توان شنیدن و تحمل گوش کردن از آدم‌های صالح و درستکار را گرفته است. به‌نظر می‌رسد دور دور خودفروخته‌ها و فرصت‌طلب‌ها می‌باشد. گاهی انسان فکر می‌کند که باید در حلق برخی‌هاکه از شرف، انسانیت و یک‌رنگی حرف می‌زنند سرب داغ ریخته شود.
فضول‌باشی خنده‌ی معنی‌داری می‌کند و می‌افزاید: اوضاع در بخشی از جامعه قمر در عقرب شده‌است. عده‌ای با پناه بردن به هیاهو و جنجال و حاشیه‌سازی و کمک گرفتن از فضای مجازی، اندیشه‌ای جز پر کردن جیب و تهدید حقگویان ندارند. از قدیم گفته‌اند: “جایی که میوه نیست چغندر سلطان مرکباته”، وقتی دلبستگی به صندلی، انسان را خلع سلاح بکند به هر نامردی سر خم می‌کند و اوامر دیکته شده را موبه‌مو اجرا می‌نماید.
گفتم: مدیری که قدرت تصمیم‌گیری و توان مدیریت نداشته باشد نبودنش هزاران هزار مرتبه بهتر از بودنش است. این قبیل مدیران هیچ نفعی به مجموعه تحت مدیریت نمی‌توانند داشته باشند. “عالم ناپرهیز‌کار کور مشعل داره”، وای به حال کسانی که عنوان پر طمطراقی چون مدیر را یدک بکشند ولی دیگران به‌جای آن‌ها تصمیم گیرنده باشند.
فضول‌باشی افزود: مصیبت از آن‌جا شروع شد که در فضای مجازی همه نویسنده شدند و تحلیلگر و کارشناس. مسلماً وقتی چپاولگران و کسانی که حساب بانکی‌شان را خیلی دوست دارند به خواسته‌شان نرسند و یا در مسیر خود موانعی را ببینند، شمشیر از رو می‌بندند و حیا می‌خورند و آبرو قی می‌کنند.
گفتم: فضول باشی اما در جامعه ما هستند افرادی که فرق دوغ و دوشاب را بهتر تشخیص می‌دهند. آن‌هایی که یک عمر با چند چهره‌گی برای خود موقعیت خلق کرده‌اند را بهتر می‌شناسند. کافی‌ا‌ست که مسئولین همتی بکنند و از باج دادن به این افراد خودداری نمایند. مردم فرق خائن و خادم را بهتر و بهتر می‌دانند، می‌گویند که آفتابه و لولهنگ (لولئین) هردو یک کار می‌کنند اما قیمت‌شان موقع گرو گذاشتن معلوم من شود.
گفت: برخی ها فکر می‌کنند که خیلی زرنگ، باهوش و کارآمد تشریف دارند ولی نمی‌دانند که این روزها دیگر به‌راحتی سر جامعه نمی‌توان کلاه گذاشت. رفتار و کردار و نوشته‌ها و گفته‌های همه مدعیان در سال‌های اخیر دردسترس است. تغییر مواضع حتماً با تأمین خواسته‌ها همراه شده‌است اما در همه حال باید آویزه گوشمان باشد که:
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
معلوم می‌کنند که نامرد و مرد کیست
گفت: گاهی وقت‌ها از برخی رفتارها سرگیجه گرفتن امر طبیعی است. عده‌ای به‌راحتی می‌توانند خود را با شرایط مختلف تطبیق بدهند. امروز موافق و فردا مخالف و پس‌فردا خنثی. آن‌ها چنین عادت کرده‌اند و ترسی از قربانی کردن افراد و گروه‌ها در راه رسیدن به هدف‌شان احساس نمی‌کنند.
گفتم: فضول باشی بذار حرف آخرم را بزنم. متأسفانه هستند افرادی که اسب ترکمنی‌اند. هم از توبره می‌خورند و هم از آخور و خلاصه برخلاف اهداف آن‌ها فکر کردن و اقدام نمودن می‌تواند تاوان سنگینی به‌دنبال داشته باشد در شرایط فعلی در قبال فرصت‌طلبان با پا راه بری کفش پاره می‌شود و با سر کلاه، ولی باکی نیست.




فضول‌باشی و گردشگری ورزشی

فضول‌باشی محکم با مشت بر روی میز کوبید و با چهره‌ی برافروخته و چشم‌های از حدقه درآمده گفت: خدا را شکر نمردیم و داغ به دل نماندیم تا یک مرتبه‌ی دیگر طنین‌انداز شدن شعار گردشگری ورزشی را در فضای استان شاهد باشیم.

چشم شیطان کور، گوشش کر، زبانش الکن، گردنش کج، لب‌ولوچه‌اش آویزان و دنده‌اش نرم، قرار است یکدوره رقابت کشتی فرنگی در رده سنی نوجوانان، گردشگری اردبیل را متحول بکند و در رونق‌بخشیدن به گردشگری ورزشی نقش‌آفرینی نماید. قهرمان بلامنازع حرف زدن در دنیا هستیم، هرچقدر با متر ناقصم اندازه گرفتم که چگونه یک رقابت درجه ۳ و ۴ می‌تواند در گردشگری و توسعه گردشگری ورزشی مؤثر باشد به نتیجه‌ای نرسیدم. حالا شما به من بگویید آیا چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ آیا من بدبخت سواد و آگاهی لازم برای درک این موضوع را ندارم؟ یکی بیاید و گردشگری ورزشی را تعریف بکند و نقش مسابقات کشتی نوجوانان جام صفوی را در توسعه گردشگری ورزشی بیان نماید .

گفتم: دعا کن که چنین بشود و اردبیل در گردشگری ورزشی از جایگاه خاصی بهره‌مند گردد. تو چرا جوش می آوری؟ حتماً آقایان روی حساب و کتاب این حرف‌ها را می‌زنند. مسلماً بدون دلیل و بررسی و سنجش شرایط مسابقات و رزرو هتل‌ها توسط تماشاگران و وضعیت پروازها و حتی درخواست پروازهای چارتر و اضافی، بحث گردشگری ورزشی را مطرح نمی‌کنند. متخصصین امر می‌توانند اظهار نظر بکنند و بهتر است امثال شماها بنشینید و تماشا بکنید، حسود نباشید، حتماً این مسابقه و دیگر رقابت‌ها که قرار است به میزبانی اردبیل برگزار شود دراین‌ارتباط مؤثرند. گفت: به خدا من دلم برای پیشرفت استان و ورزش آن می‌تپد ولی واقعیت‌ها و مفهوم گردشگری ورزشی چیز دیگری را بیان می‌کند. با کدام امکانات زیربنایی و با کدام دیدارهای ورزشی و با کدام برنامه‌ریزی صحیح و علمی ادعای توسعه گردشگری ورزشی را می‌کنیم؟ یک یا دو تورنمنت ورزشی در سطوحی نه‌چندان مطلوب، چگونه می‌تواند تماشاگران را از نقاط مختلف جهان و کشور به اردبیل بکشاند؟ اگر قبول بکنیم که هر صندوقی را کلیدی است و هر گنجی زیرا نقشه‌ای، بی‌گدار به آب نمی‌زنیم.

گفتم: بارها به تو یادآوری کرده‌ام که سرت به‌کار خودت باشد. می‌ترسم زبانت سرت را به باد بدهد. گاهی وقت‌ها پا را از گلیمت بیشتر دراز می‌کنی. تو هم با آن‌هایی که ادعای خلق تحول در ورزش استان را دارند و توسعه گردشگری را وعده می‌دهند هم‌آواز باش و قلم به تعریف و تمجید بچرخان، خدا را چه دیدی شاید برای تو هم پروژه‌هایی تعریف بکنند تا تو هم دلی از عزا در آوری.

گفت: راست می‌گویی، اجازه بده بگویم چندنفری که از داخل و خارج مجموعه تلاش می‌کنند و ورزش اردبیل روی کاکل آن‌ها می‌چرخد خسته نباشند، ولی نمی‌توانم خودم را قانع بکنم که مسابقه‌ای چون کشتی نوجوانان بتواند در جذب گردشگر ورزشی برای استان مثمرثمر باشد. امیدوارم که من اشتباه کرده باشم و حق با آقایان و صاحبان اصلی ورزش اردبیل باشد.

گفتم: بارک‌الله، حالا شدی آدم سربه‌راه و خوش‌شانس. می‌گویند زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می‌کشد، کلمات قدرت زیادی دارند از آن‌ها درست استفاده کن تا آماج حملات نباشی و از جایگاهی رفیع در بین قدر قدرتان ورزش برخوردار بشوی. یا حق.




فضول‌باشی و گنجشک دیروز و امروز

عجب زمانه‌ای شده هرچقدر بیشتر دنده عقب می‌روی بیشتر تحویلت می‌گیرند، پسرفت‌هایت را هم پیشرفت تلقی می‌کنند، درجا بزنی تشویقت می‌کنند، کار بکنی جریمه می شوی، حرف حق بزنی نفوذی‌ات می‌خوانند، برخی‌ها چنان از خود بی‌خود شده‌اند که به مرغ‌شان نمی‌شود کیش گفت. شرایط طوری پیش رفته که رنگ عوض کردن و هر روز ساز جدیدی کوک نمودن به یک بحث طبیعی تبدیل شده‌است.
جمعی که کاری جز نان به نرخ روز خوردن ندارند، به اساتید صحنه تبدیل شده‌اند، با دست پس می‌زنند و با پا پیش می‌کشند.
آن‌هایی که می‌خواهند به هر ترتیبی باشند و از مواهب بودن در صحنه بهره‌مند بشوند و دنیای خود را هر روز رنگین‌تر و مجلل‌تر از روز قبل بکنند از دست زدن به هر اقدامی کوتاهی نمی‌کنند. گاهی وقت‌ها کسانی که خود را مصلح، دانا و آگاه می‌دانند و منافع و موقعیت‌شان را مبنای قضاوت در مورد دیگران قرار می‌دهند حرف‌هایی بار انسان‌های صادق و بی‌ادعا می‌کنند که در توی قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود.
گفتم: فضول باشی، روزهای آخر ماه مبارک رمضان، عنان اختیار از دست داده و زبان به گلایه و کلی‌گویی باز کرده‌ای، فکر می‌کنی چیز تازه‌ای کشف نموده و از ناملایمات و رفتارهای چندگانه گلایه می‌کنی‌ این‌که گنجشک امسال گنجشک پارسالی را قبول نکند به عادی‌ترین مسئله در جامع تبدیل شده‌است. یکی از دردناک‌ترین مسائل روز بحث‌هایی چون بی‌حرمتی به بزرگان و پشت پا زدن به گذشته و نادیده گرفتن روز روشن و یکه تازی براساس میل و خواسته می باشد.
گفت: خوش به حال کسانی که وقتی در مسیر ترقی و پیشرفت قرار می‌گیرند دچار غرور و خودخواهی نشده و گذشته‌ و وضعیت سابق خود را فراموش نکنند. ضرب‌المثل معروفی است که می‌گوید: “گر به دولت برسی مست نگردی مردی”. مردم دوست دارند که با هر پله‌ای که انسان در مسیر ارتقاء پشت‌سر می‌گذارد به همان اندازه بر تواضع و فروتنی و در کنار مردم بودنش اضافه شود. مسئولینی که در دوران مسئولیتشان همراه مردم باشند و خودرا تافته جدا بافته تلقی نکنند و در همه موارد نقش اصلی خود را بازی بکنند و از ریا و تزویر و عناد دوری نمایند برای همیشه در ذهن‌ها می مانند و به نیکی از آن‌ها یاد می‌شود.
گفتم: فضول‌باشی جای شکرش باقی است که در منطقه ما تعداد مدیران مردمی قابل توجه هستند و امید می‌رود در سال جدید همه راه‌ها در جامعه به مقصد دوستی، تعامل، همکاری، یک‌رنگی و صداقت ختم بشود. غرور و خودخواهی مسیر پر پیچ‌وخم و زجر آوری است‌ آرزو بکنیم که همه کارها و اقدامات ختم به خیر بشوند و باید به آن‌هایی که تا به یک موقعیت برسند برای خود داستان‌سرایی می‌کنند این ضرب‌المثل را یادآوری کرد که” به مالت نناز که به یک شب بنده و به حسنت نناز که به یک تب بنده”.




فضول باشی و حرمت شکنی

فضول باشی تا از در وارد شد بدون مقدمه گفت: چرا بی‌خیال شدی و راحت نشسته‌ای؟ کاری بکن و عکس‌العملی نشون بده، مگر خبر نداری که در فضای مجازی صفحات جعلی و بی‌هویت راه انداخته‌اند تا فقط تو را بکوبند و تخریب‌ بکنند. یک چیزی بگو و یا چیزی بنویس. چه کسانی پشت این صفحات هستند و اصلاً ریشه دشمنی و مخالفت آن‌ها با شما چیست؟

گفتم: فضول‌باشی از تعصب تو سپاسگزارم ولی بگذار کسانی که می‌خواهند با تخریب و تهدید و پشت نقاب خودی نشان بدهند کارشان را بکنند و لذتش را ببرند. آن‌ها اگر افرادی سالم و شجاع بودند که با نام حقیقی می‌آمدند و مطلب می‌نوشتند. به خدا قرار نیست همه یک‌جور فکر کنند و نظرشان به برخی از پدیده‌ها یکسان باشد. چرا می‌خواهیم درب نقد و تحلیل را تخته بکنیم و با دروغ‌پردازی عرصه را برای منتقدان تنگ نماییم.

گفت: باید از روش کار و نوع پروژه‌ای که حضرات مورداستفاده قرار می‌دهند کسانی را که پشت این تخریب‌ها هستند بشناسی و اگر روزی به نتیجه رسیدی باید نسبت‌به معرفی آن‌ها در سطح جامعه و قوه قضاییه اقدام کنی ولی آیا تاکنون در مورد شناسایی آن‌ها به نتیجه‌ای رسیده‌ای؟

گفتم: فضول‌باشی شواهد زیادی هست که با توجه به آن‌ها ردپاهایی را می‌توان شناسایی کرد. این‌گونه رفتارها معمولاً بعد از انتقادهایی که از برخی از مجموعه‌ها و یا مدیران انجام می‌شود آغاز می‌گردد و این موردی را که تو اشاره کردی درست بعد از انتشار یک استوری آغاز شد و دقیقاً کسانی که پشت این قضیه‌اند مشخص هستند ولی بی‌خیال، من باز در بیان واقعیت‌ها کوتاهی نخواهم کرد و مسلماً آن‌ها نیز از پشت نقاب و در تاریکی مطلق برای شکستن قلم و بریدن زبان در اتاق فکرشان برنامه‌ریزی خواهند کرد.

آن‌ها که سودای مدیریت‌های کلان را در سر می پرورانند به هر کاری دست می‌زنند. کسانی که به خیال خودشان حلقه تشکیل می‌دهند و برای قبضه کردن برخی جایگاه‌های مدیریتی نقشه‌ها می‌کشند برای ساکت کردن کسانی که فکر می‌کنند در رسیدن به هدف سد راهشان بشوند هر اقدامی را مباح می‌دانند، دروغ بگویند، حرمت‌شکنی بکنند، خیال‌باف بشوند، شمشیرها را از رو ببندند و هرروز یک صفحه جعلی راه بیندازند و برخلاف ادعا و ظاهر فریبنده‌شان اقدام بکنند.

فضول باشی گفت: تو عجب دل پری داری، راست می‌گویی وقتی انسان از خودی‌ها بخورد تحملش بسیار سخت و طاقت‌فرسا می‌شود. باید به کسانی دست‌مریزاد گفت که با شجاعت کامل و با هویتی آشکار می‌آیند و حرف دلشان را می‌زنند و باید هزاران و هزاران تأسف خورد به کسانی که خیلی ادعا دارند ولی پهلوان پنبه‌ای بیش نیستند.

گفتم: فضول باشی عزیز، من که خود را به هجمه‌هایی پرحجم آماده کرده‌ام، چراکه به‌نظر می‌رسد در سال ۱۴۰۳ برخی از نوشته‌های ما به مذاق قدرقدرتان ازخودراضی خوش نیاید و موج دیگری از حرمت‌شکنی‌ها و تخریب‌ها آغاز گردد ولی باکی نیست هر کسی که خربزه می‌خورد باید پای لرزش هم بنشیند.




فضول‌باشی و وزیر ورزش

آقای کیومرث هاشمی را که می‌شناسی، وزیر ورزش و جوانان را عرض می‌کنم، معرف حضورتان که هست. کاری به عملکرد ماه‌های اخیرش ندارم، منتقدان زیادی دارد، البته دنیای ورزش ویژگی‌های خاص خودش را دارد ممکن است انتقادهای زیادی صورت بگیرد چراکه وزارت عریض و طویل ورزش و جوانان تقریباً تنها مجموعه‌ای است که با همه اقشار جامعه سروکار دارد. توقع از این وزارتخانه و مسئولین آن بالاست و بنابراین کوچک‌ترین تعلل، ناکامی و یا رفتار متکبرانه و خودمحورانه می‌تواند موضع‌گیری‌های زیادی به‌دنبال داشته باشد ولی از زمان اخذ رأی اعتماد از مجلس تاکنون دو کار وی خیلی به من چسبیده است. این دو مورد حرف چسب دوقلو و چندقلو نیست، باور کن وقتی کاری از روی صداقت و صدق باشد، کاری که بتواند توجه اهالی ورزش را به خود جلب بکند بر دل‌ها می‌نشیند و بر جان‌ها و قلب‌ها می‌چسبد. هاشمی هم در این چند ماه نشان داده که بلد است چگونه در جاده جلب رضایت جامعه ورزش پیش برود و تا می‌تواند خود را در قلوب هواداران جای نماید.

باید بدانیم و بدانند که ورزش و جامعه آن هیچ وقت با غرور و کبر و خودپسندی نمی‌تواند کنار بیاید. کسی که شعارش “انا رجل” باشد در ورزش کاری از پیش نخواهد برد. فردی که برای خودش در ورزش جایگاه رفیعی قائل شود و نگاهی از بالا بر زیرمجموعه‌اش داشته باشد و دیگران را در شأن نشست‌وبرخاست با خودش نداند برای ورزش و ورزشکاران و وابستگان به آن، منشأ خیر و برکت نخواهد بود.

گفتم: فضول‌باشی باز زبان باز کردی و از هر دری می‌خواهی صحبت بکنی. بابا تو را سنه‌نه، که چه کسی چگونه رفتار می‌کند و در ورزش صاحب چه دفتر و دستک و جایگاه است، کار از این قبیل ادعاها گذشته است. عید است و ماه رمضان، بی‌جهت اعصاب خودت رو داغون نکن. شرایط همین است که می‌بینی باید با آن کنار بیایی و یا دور ورزش را تا اطلاع ثانوی خط قرمز بکشی. حالا بگو کدام رفتاهای وزیر را می پسندی؟ وظیفه یک مؤمن است که در بیان نقاط مثبت و رساندن آن‌ها به گوش مردم تلاش کرده و به‌درستی روایت بکند و از گول زدن افکار عمومی خودداری نماید.

گفت: اولین کار مثبت این حضرت وزیر، انتصاب شروین اسبقیان به‌عنوان معاون ورزشی بود. حداقل ما می‌دانیم که او مدیری پر تلاش و کار بلد است و مطمئن در جایگاه معاونت وزیر نیز می‌تواند اقدامات مؤثری انجام بدهد.اسبقیان پله‌های ترقی را یک‌به‌یک طی کرده و مثل برخی‌ها نیست که “فابدان چیخا” و یک‌شبه مدیر بشود و هیچ‌کس را هم قبول نکند.

گفتم: راست می‌گویی، ورزش اردبیل از اسبقیان خاطره خوبی دارد. حداقل در افزایش سرانه ورزشی و احداث اماکن در مناطق مختلف استان کارهای مناسبی انجام داده است. احداث ۳۷ سالن سرپوشیده طی دو سال خودش یک رکورد در امر توسعه فضاهای ورزشی است. حالا به دومین مورد اشاره کن.

گفت:کاری که واقعاً قابل تقدیر است عیادت وی از پیشکسوتان و دیدار با استخوان خرد کرده‌های ورزش می‌باشد، در بیمارستان‌ها حضور پیدا می‌کند و از بزرگان ورزش دلجویی کرده و درنهایت احترام خودش را در جامعه ورزش و به‌خصوص در نزد پیشکسوتان بالا می‌برد. وزیر با این عمل خود به کلیه‌ی مسئولین این وزارتخانه اعلام می‌کند که باید در ارتقاء فرهنگ تکریم پیشکسوت پیش‌قدم باشند، باید مسئولین ورزش در هر رده و در هر مقامی حق پیشکسوتان را به‌خوبی ادا نمایند.

هاشمی با حضور در منازل پیشکسوتان به کلیه مدیران وزارتخانه می‌خواهد یادآوری نماید که فرهنگ احترام به پیشکسوت در ورزش ما حذف شدنی نیست چرا که حذف آن به‌معنای از دست دادن تاریخ و هویت فرهنگی ما محسوب خواهد شد.

گفتم: بی‌احترامی به پیشکسوت یعنی اعلام زنگ خطر برای ورزش ولی این هم باید یادآوری شود که همکاری پیشکسوتان ورزش نیز خود در جهت ارتقای این جایگاه ضروری است.

گفت: هر عزیزی که در ورزش چه در سطح کلان و یا در زیرمجموعه‌ها، صاحب جایگاه می شود تلاش برای آشنایی با پیشکسوتان و شناخت آن‌ها را باید مورد توجه قرار بدهد. ادعای حفظ حرمت پیشکسوتان باید در عمل مشاهده گردد و به‌راستی که وزیر ورزش و جوانان در چندماهه اخیر نشان داده است که حفظ شأن پیشکسوتان و رسیدگی به برخی از مشکلات و نیازهای آن‌ها را در اولویت قرار داده است.

گفتم: آرزوی همه دوستداران، خدمت صادقانه و بی‌منت مسئولان به جامعه ورزشی است و بدون شک آن‌هایی که مخلصانه و خالصانه در این راه گام برمی‌دارند نامی نیک در تاریخ ورزش برجای می‌گذارند.




فضول‌باشی و حسرت ۵۱ ساله

فوتبال ما نفرین‌شده است. در فوتبالی که حق خوردن، آسان‌تر از نوشیدن یک لیوان آب باشد، در فوتبالی که باند بازی و سپردن امور آن به خودی‌ها اصل باشد، در فوتبالی که حرمت‌شکنی و زیر پا گذاشته شدن مسائل اخلاقی به عادی‌ترین مسأله تبدیل شود، در فوتبالی که عرصه برای جولان دشمنان آن فراهم باشد، در فوتبالی که علی‌رغم ناله‌های بی‌پولی مسئولین، ریخت‌وپاش در صحنه‌های مختلف خود را نشان بدهد، در فوتبالی که بند بند اساسنامه تفسیر به رأی شود و همه کارها براساس تأمین خواسته دست‌اندرکاران قابل توضیح و توجیه باشد، در فوتبالی که ملاک قضاوت در مورد عملکردها وابستگی به مهره‌های قدرت باشد و از کنار کارنامه فوتبالی به‌راحتی عبور شود، در فوتبالی که باندبازها و بله قربان‌گوها از حاشیه‌ی امن بر خوردار باشند، در فوتبالی که ریشه‌های خودمحوری، فساد، بی‌عدالتی و جانبداری‌‌های تهوع‌آور خشکانده نشود و در فوتبالی که عاشقان و استخوان خرد کرده‌هایش خانه‌نشین و از راه رسیده‌هایش قدرت مطلق باشند انتظار پیروزی و قهرمانی در آسیا سرابی بیش نخواهد بود.

با یک برد آن‌چنان از خود بی‌خود می‌شویم که همه اصول حاکم بر ساختار فوتبال را زیر پا می‌گذاریم و از یک باخت چنان سردرگم و غرق در دریای ماتم و اندوه می‌شویم که توصیف و شرح‌اش غیرممکن می شود.

با یک‌برد در آسمان‌ها سیر کرده و کاروان تبلیغ و تعریف و تمجیدهای اصولی یا غیراصولی راه می‌اندازیم و در قبال یک باخت زمین‌وزمان را به‌هم می دوزیم و تا می‌توانیم تحلیل‌های کیلویی می‌کنیم و برای پیدا کردن متهم به هر دری می‌زنیم و خیلی‌ها را در تیررس قرارداده و بلبل‌زبانی می‌کنیم.

فوتبال احساسی هیچ‌وقت نمی‌تواند تضمین‌کننده پیروزی‌های متوالی و پی‌درپی باشد. مصاحبه‌ها، رفتارها و اظهارنظرهای دست‌اندرکاران تیم و بازیکنان بعد از بازی ژاپن  همه از اقیانوس احساسات سرچشمه گرفته و بی‌دلیل در جامعه توقع را بالا بردند و با باخت در مقابل قطر در اردوی علاقه‌مندان به فوتبال، کاروان غم و اندوه را مستقر نمودند.

گفتم فضول‌باشی توخودت که بیشتر از همه از باخت ناراحت شده‌ای. آیا حرف زدن‌ها و حرص‌وجوش خوردن‌ تو پیام دیگری می‌تواند داشته باشد؟ فوتبالی با  احساس، تو که خودت غرق در دریای احساسات هستی چگونه می خواهی دیگران را مورد حمله قرار بدهی و درمورد آنها اظهارنظر بکنی؟ موفقیت در فوتبال برنامه‌ریزی می‌خواهد, به ساختار مناسب و اصولی نیاز دارد، نیازمند به‌کارگیری نیروهایی کارآمد با کارنامه روشن و واضح دارد،‌ محتاج اجرای عدالت و پشت کردن به اقدامات خلاف و دامن زدن به باند و باند بازی می‌باشد. وقتی خانه‌ای از پای بست ویران است انتظار قهرمانی و موفقیت در میادین مختلف انتظاری بیهوده است.

گفت: تا موقعی که فوتبال ما اسیر حاشیه‌ها باشد موفقیت‌های تصادفی و لحظه‌ای نمی‌تواند استمرار داشته باشد. اگر بهترین، بزرگترین و مؤثرترین بازیکنان را در اختیار داشته باشی ولی تصمیم‌ها و برخوردها شانسی و بدون برنامه باشد برداشت محصول مناسب از مزرعه کامیابی و موفقیت مقدور نخواهد بود‌.

گفتم فضول باشی من بیشتر برای رؤسای هیئت‌های استانی که به قطر رفته بودند دلم سوخت که تماشای فینال رقابت‌های جام ملت‌های آسیا نصیب‌شان نشد.‌ آنهایی که از سر صدقه فوتبال و همراهی با مسئولین، امکان سفر به قطر را به دست آورده بودند حالا باید برگردند و همچنان حسرت تماشای فینال به دلشان بماند.

گفت: راستی این حضرات رؤسای هیئت‌ها با هزینه شخصی به قطر رفته بودند و یا دست محبت رئیس فدراسیون بر سرشان کشیده شده بود؟ آیا تماشای فوتبال توسط آنها در قبال هزینه‌هایی که می‌شود برای فوتبال ما و استان‌ها آورده‌ای خواهد داشت؟ در اوضاع‌واحوال اقتصادی که کشور و فوتبال با آن دست به گریبان است آیا حضور رؤسای فوتبال برخی از هیئت‌های استانی ضرورت داشت؟

گفتم: بابا به تو چه مربوطه، سفره‌ای گشوده شده و امکان بهره‌مندی برای برخی‌ها فراهم شده‌است چرا اخمات تو هم است حالا تو که نمی‌توانی به یک مسافرت داخلی دو روزه بروی از این‌که برای عده‌ای امکان سفر به قطر فراهم شده ناراحتی و زبان به انتقاد گشوده ای؟ خلاصه قدرقدرت‌اند وصاحب نفوذ. تو به فکر خودت باش، صد سال هم فریاد بزنی صدایت به‌جایی نمی‌رسد. معاملات پشت پرده، معجزه‌های بی‌شماری دارند همراه با حکمت، که من و تو لیاقت درک آن را نداشته و نخواهیم داشت. فعلاً حسرت حضور  در فینال ۵۱  ساله شد، به آینده امیدوار باشیم. ان‌شاءالله که کارها بر وفق مراد پیش برود.




فضول‌باشی و ماندگاری تیم شهرداری

تا گوشی را برداشتم رفیق همیشگی‌ام گفت: از این‌که در روزهای اخیر از تیم شهرداری بیشتر سخن گفته می‌شود ممکن است کسانی دلخور باشند و حوصله کافی برای تعقیب رقابت‌های آن را نداشته باشند و حتی امکان دارد برخی از عقل کل مآب‌ها که خود را در همه زمینه‌ها صاحب‌نظر می‌دانند به گفته‌های من عکس‌العمل نشان بدهند ولی من اعتقاد دارم که اولاً از هر اقدام مثبت و تأثیرگذار باید حمایت کرد و ثانیاً حرف‌های اساسی به‌موقع زده شود تا از هرگونه حاشیه سازی‌ها و داستان‌سرایی‌هایی که به ضرر تیم و مجموعه باشد به وقتش جلوگیری گردد.

و باز گفت: باشگاه شهرداری و تیم فوتبال آن در ارتقای سطح این رشته ورزشی تأثیرگذار است. آنهایی که فوتبال اردبیل و سرزنده بودن آن را مانعی برای نقشه‌ها و اهداف خود قلمداد می‌کردند سال‌ها در غیاب تیم‌هایی چون شهرداری میدانداری کردند و برای نابودی هرچه بیشتر فوتبال شهر اردبیل به‌عمد و یا غیرعمد گام‌های محکمی برداشتند ولی از فصل گذشته با حضور شهرداری در لیگ استانی ورق‌ها برگشت و برای احیای فوتبال این شهر امیدها زنده شد. مدت‌ها چوب لای چرخ ورزش و فوتبال مجموعه شهرداری گذاشتند و با کمک دست‌های پنهان، فوتبال آن را به گوشه رینگ هدایت کردند ولی امروز قضیه به نفع فوتبال اردبیل در جریان است و بدون شک پرچمدار حرکت فوتبال اردبیل به سمت احیا و تودهنی محکم زدن بر دهان مخالفان‌اش برعهده‌ی تیم شهرداری می‌باشد.

فضول‌باشی دل پری دارد و ادامه می‌دهد: زخم‌های کهنه و عمیق از بی‌توجهی به فوتبال شهر اردبیل به این زودی‌ها قابل التیام نیست ولی از قدیم گفته‌اند “پایان شب سیه سفید است” و به‌نظر می‌رسد روزهای سفید و پاک در انتظار این رشته پرطرفدار است، باید همچنان مواظب بود و از افتادن در دام چاپلوسان احتیاط کرد. برای نجات فوتبال اردبیل باید حساب‌شده حرکت نمود از قدیم گفته‌اند “شب دراز است و قلندر بیدار”

فضول‌باشی افزود: ببین داداش، شهرداری در بازی‌های خود نشان داد که مجموعه‌اش از اراده‌ای محکم برای پیمودن مطلوب راه برخوردار است، اراده‌ای که می‌تواند شگفتی‌ساز باشد. آنها باید تا پایان رقابت‌ها به چیزی جز پیروزی و ماندن در بالای جدول رده‌بندی فکر نکنند. تلاش از ژرفای جان، پیروزی‌آفرین است و انتظار علاقه‌مندان به تیم شهرداری و فوتبال اردبیل از بازیکنان و کادر فنی چیزی جز تلاش به معنی اخص کلمه نبوده و نیست.

او فرصتی به من نمی‌دهد تا سؤالاتم را مطرح بکنم و همچنان می‌گوید: البته این گفته‌های من به این معنی نیست که شهرداری الا و بلا باید در گروه خودش اول بشود. دوستداران شهرداری می‌خواهند رفتار و تلاش بازیکنان این تیم چون گذشته به نماد غیرت و همت و یک‌رنگی تبدیل شود. گسترده شدن سایه این خصوصیات پسندیده به‌اندازه‌ی قهرمانی می‌تواند ارزش داشته باشد. اگر نفاق، دورویی و رفتار براساس مصالح شخصی در مجموعه تیم شهرداری ریشه‌کن گردد موفقیت‌‌اش در همه ابعاد حتمی خواهد بود.

تا خواستم تلفن را قطع کنم گفت: عزیز دل برادر، تیم شهرداری شناسنامه فوتبال اردبیل است. جایگاه این تیم در دل دوستداران و هواداران است. تیمی اگر مردمی و ریشه‌دار باشد برای همیشه ماندگار خواهد شد.




فضول‌باشی و ویروس انتخابات

خدا را شکر تنور انتخابات کم‌کم داغ می‌شود. در افزایش دمای این تنور، فضای مجازی نقش مهمی دارد. کانال‌ها، گروه‌ها و صفحات شخصی و خبری در تلاش‌اند که بر شور و شوق انتخاباتی بیفزایند هر چند که در این راه عده‌ای سیاه‌نمایی بکنند و انتخابات را وسیله‌ای برای تطهیر خودشان و یا منبعی برای پر کردن حساب‌هایشان قلمداد نمایند.

این روزها شایعات مختلفی از چگونگی عقد قرارداد با فعالین فضای مجازی توسط نامزدهای احتمالی به گوش می‌رسد. برخی‌ها که بلدند چگونه از فرصت‌های به‌دست‌آمده استفاده بکنند میدان‌داری می‌نمایند و با آینده‌نگری و در نظر گرفتن وضعیت اقتصادی جامعه می‌خواهند از سفره‌ای که توسط نامزدها گشوده شده بهره‌مند گردند و خلاصه بار خود را ببندند تا برای چهار سال آینده دغدغه‌ای نداشته باشند.

گفتم: فضول‌باشی عجب ساز تو این روزها کوک شده‌است. اگر بحث انتخابات درپیش نبود می‌خواستی از چه حرف بزنی و به چه موضوعی بپردازی؟ تو که آدم حسودی نیستی، رابطه نامزدها و فعالین مجازی را ببوس و بگذار کنار، تو به وظیفه‌ات در قبال انتخابات عمل کن، نامزدها می‌خواهند پول پاشی بکنند، دارایی‌شان را به حراج بگذارند و کل فضای مجازی را در تسخیر خود درآورند، به تو چه ارتباطی دارد؟

گفت: صبر کن تا بگویم، اگر کارها اصولی پیش رود مشکلی ندارم ولی وقتی می‌بینم سرعت رنگ عوض کردن‌ها از سرعت نور بیشتر می شود، متأسف می شوم.

گفتم: امان از دست حّب ریاست. وقتی پای رسیدن به قدرت پیش می‌آید، هستند کسانی که اصول را زیر پا می‌گذارند و برایشان هدف وسیله را توجیه می‌کند. فضای حاکم بر انتخابات خود بهترین دلیل بر این ادعا می‌باشد.

گفت: می‌گویند ویروس انتخابات در جان هر کسی وارد شود محال است بیرون برود. این را به‌وضوح می‌توان دید و مخصوصاً در هر چهار سال یک‌بار فعالیت ویروس شدت می‌گیرد و مبتلایان‌اش را روانه عرصه انتخابات می‌کند. هرچند که می‌دانند فرجام مطلوبی در انتظار ندارند اما قادر نیستند دم فرو بندند و اقدامی برای کاندیداتوری به عمل نیاورند.

گفتم: پس دلیل عدم پذیرش نتیجه انتخابات پس‌از پایان آن توسط عده‌ای از نامزدها نیز از برکات لانه کردن این ویروس در جان آن‌هاست.

گفت: این ویروس خیلی نامرد است چراکه نامزدها را به مرتبت “خود مردم بینی” ارتقا می‌دهد و از آن‌جاست که معتقد می‌شوند مردم آن‌ها را قبول دارند و به او رأی داده‌اند اما حقشان توسط ناظران و مجریان نادیده گرفته شده‌است و چنین می‌شود که آن‌ها هیچ‌وقت نمی‌توانند از نامزد شدن دست بکشند و چشم بپوشند.