1

تکیه مقتدرانه شهرداری به صدر جدول

تیم فوتبال شهرداری اردبیل در یک هفته مانده به پایان نیم‌فصل رقابت‌های گروه دوم دسته چهارم فوتبال با اقتدار بر صدر جدول تکیه زده و تاکنون رکوردی چون ۸ بازی متوالی بدون شکست را بر جای گذاشته است.

فوتبال اردبیل در سال‌های اخیر و در رقابت‌های مختلف چنین مقتدرانه ظاهر نشده است. این تیم هرچند که در لیگ چهار حضور دارد ولی نتایج به‌دست‌آمده می‌تواند امیدواری دوستداران فوتبال و تیم ریشه‌دار شهرداری برای صعود و رسیدن به جایگاه واقعی‌اش را افزایش بدهد.

فوتبال شهر اردبیل علی‌رغم این‌که معدن استعدادها است ولی خواسته و ناخواسته مدت‌هاست که با مشکلات عمده‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کند. رکود و رخوت، فوتبال این منطقه را آزار می‌دهد ولی از دو سال گذشته که شهرداری بار دیگر در فوتبال سرمایه‌گذاری کرد شور و نشاط به فوتبال را حاکم نمود و مسلماً ادامه این راه می‌تواند برای فوتبال اردبیل نوید روزهای خوب در آینده را بدهد.

دسته چهارم

امسال برای اولین‌بار فدراسیون ۵ ستاره رقابت‌های لیگ دسته چهار را راه‌اندازی کرد. شهرداری هرچند که در فصل گذشته سهمیه استان در لیگ سهرا حفظ کرده بود اما با برنامه‌ریزی فدراسیون بالاجبار در رقابت‌های دسته چهار حضور پیدا نمود.

شهرداری در فصل جاری نتایج بسیار خوبی کسب کرده و مسلماً در این راه عوامل مختلفی دست‌به‌دست هم داده و در تکیه تیم به صدر جدول مؤثر واقع شده‌اند. دور از انصاف است که برخی‌ها در قبال این نتایج بحث سطح لیگ‌ها را مطرح بکنند و به طریقی بخواهند تلاش‌های انجام یافته را زیر سؤال ببرند.

نمایندگان فوتبال استان در سال‌های اخیر در هر سطح و رده‌ای که حضور داشته‌اند جز شکست و ناکامی بهره‌ای نبرده‌اند. باید وضعیت تیم در فصل جاری مورد توجه قرار بگیرد چراکه ادامه موفقیت و صعود به لیگ دسته سه ناخودآگاه تحرک در فوتبال اردبیل را موجب می‌شود و جوی ستودنی در فضای این رشته پرطرف‌دار حاکم می‌کند.

موفقیت شهرداری در رقابت‌های این فصل بدون شک التیام زخم‌های کهنه را به دنبال خواهد داشت. زخم‌های ناشی از نامردی‌ها و بی‌توجهی‌ها در لباس دوست و هوادار، زخم‌های ناشی از وعده‌های بی سرانجام، زخم‌های ناشی از بلاتکلیفی فوتبال شهر اردبیل، زخم‌های ناشی از گرفتار شدن فوتبال در دام روزمرگی، زخم‌های ناشی از بی‌توجهی به بزرگان و صاحبان اصلی فوتبال، زخم‌های ناشی از طرح بحث‌های انحرافی و پناه بردن به دامن آمارسازی‌ها، زخم‌های ناشی از کینه ورزیدن به فوتبال اردبیل و درنهایت زخم‌های ناشی از حرف‌های مفت و صدتا یک غاز.

بومی‌های نامدار

اقدام باشگاه در جذب تنی چند از بازیکنان اردبیلی شاغل در فوتبال سایر استان‌ها کاری پسندیده و مقبول بود. فعالیت بزرگانی که در سال‌های پایانی دوران قهرمانی قرار دارند از جهات مختلف می‌تواند برای فوتبال اردبیل با دستاوردهای قابل‌توجه همراه باشد. تعصب، حمیت و دلدادگی آن‌ها به منطقه می‌تواند الگویی برای جوانان باشد، الگویی برای ایجاد انگیزه و هموار کردن راه پیشرفت و ترقی. باید خوشحال بود چرا اگر قرار است هزینه‌ای صورت پذیرد و قراردادی منعقد شود این کار با فرزندان اردبیل و تربیت‌یافتگان فوتبال منطقه صورت بگیرد. ۸ بازی گذشته نشان داد که حضور بزرگان فوتبال منطقه در ترکیب تیم شهرداری چگونه برای تیم نقطه قوت مثبت و قابل‌اتکا بوده‌است.

تماشاگران خون‌گرم

تماشاگران اردبیلی به تیم شهرداری وفادارند. خدا از تقصیر کسانی که زمینه دوری چندساله این تیم از رقابت‌ها را فراهم کردند نگذرد. آن‌ها ظلمی در حق فوتبال منطقه کردند که جبران خسارت‌های آن به این زودی‌ها امکان‌پذیر نخواهد شد. تماشاگران اردبیلی با افتخار در هوای سرد زمستانی گرمای خاصی به سکوهای ورزشگاه می‌بخشند. این قدرت و این پتانسیل در تیم شهرداری وجود دارد که بار دیگر بتواند بیش‌از ۱۵ هزار تماشاگر را جذب ورزشگاه تختی نماید.

شهامت پارسی

گل پیروزی شهرداری در برابر احسان ری توسط بازیکن جوانی به‌نام مهدی دشتی به ثمر رسید. سجاد پارسی سرمربی تیم شهرداری با کارنامه نیم‌فصل اول بر اصل بهره بردن از توان و انگیزه مربیان جوان مهر تأیید زد. یک مربی نباید از میدان دادن به جوانان هراسی داشته باشد و پارسی در بازی‌های اخیر نشان داده است که از شجاعت لازم برای استفاده از بازیکنان جوان برخوردار می‌باشد.

مهدی دشتی متولد ۱۳۸۵ و بازیکن بومی است. استفاده از این دست بازیکنان در شرایطی که تیم نیاز به برد و گشودن دروازه حریف دارد نشان‌دهنده اعتماد پارسی به جوانان است.

برای پشتوانه‌سازی چاره‌ای جز اهمیت دادن به جوانان وجود ندارد و پارسی در عمل نشان داده است که با اعتماد به جوانان می‌تواند به‌موقع گره برخی از بازی‌ها را به نفع تیم شهرداری باز بکند.

تعریف جایگاهی ویژه به بازیکنان جوان برای تیم‌ها می‌تواند پیامدهای بسیار مثبت و تأثیرگذاری داشته باشد. حضور جوانان با انرژی و با انگیزه در ایجاد یک فضای رقابتی و افزایش سطح عملکرد بازیکنان، ورود ایده‌های جدید به تیم و کمک به کاهش هزینه‌ها و ممانعت از صرف پول‌های کلان برای جذب بازیکن  می تواند تأثیر گذار ‌باشد. از طرف دیگر سرمایه‌گذاری بر روی جوانان  آینده یک باشگاه را از بابت تکیه بر نیروهای بومی و خودی افزایش می دهد.




فضول‌باشی و دمل‌های بسته

درحالی‌که هوای بی آفتاب اردبیل رو به شب داشت فضول‌باشی سراسیمه خودش را به من رساند و بدون مقدمه گفت: روزگار عجیبی ا‌ست، خوش‌خدمتی برای برخی‌ها حد و مرز و اندازه ندارد، مدام در اندیشه حفظ موقعیت و مقابله با منتقدان هستند، برخی را با وعده ‌و وعید، پیشکش کردن پست و مقام و یا حمایت‌های مالی و دهان چرب کردن‌ها آرام می‌کنند و برای جمعی دیگر که تن به پذیرش این بحث‌ها نمی دهند تخریب و بازی با آبرو را به‌کار می‌بندند. این‌ها آماده‌اند که برای حفظ خود و دوستان‌شان دست به هر کاری بزنند، این‌ها رسیدن به قدرت و ماندن در آن را بزرگ‌ترین هدف به حساب می‌آورند. اگر ببینند برای ماندن و استمرار مدیریت و قدرت‌شان به رنگ عوض کردن‌های لحظه‌ای هم نیاز دارند باکی از روی آوردن به بوقلمون صفتی هم نخواهند داشت. باور کنید در اراده و ایمان و صداقت بعضی‌ها انگشت‌به‌دهان ماندن لازم‌ترین و ضروری‌ترین عکس‌العمل در قبال رفتارهایشان است. بعضی از این آدما اگر ریسمان مفت گیر بیاورند خودشان را دار می‌زنند، بخواهی به آن‌ها بگویی که بالای چشم‌شان ابروست کینه‌ات را به دل می‌گیرند و به هر ترتیبی در مبارزه با تو کوتاهی نمی‌کنند و به چیزی جز تطهیر خود و دوستان‌شان فکر نمی‌نمایند. این‌ها باید بدانند که روزگار همیشه به دلخواه نیست، زیر و بالا زیاد دارد. خوش به حال آن‌هایی که یک‌رنگ هستند و هیچ‌وقت در کار و کردار و گفته‌هایشان دوپهلو رفتار نمی‌کنند.

گفتم: فضول‌باشی خیلی داری تند می‌روی، دهنه را بکش با هم برویم. چرا باید این قدر حرص‌وجوش بخوری، اصلاً به من و تو چه ارتباطی دارد که برای عده‌ای نامردی کردن از سرکشیدن یک لیوان آب هم آسان‌تر است. به خدا قدر سلامتی خود را  بدان، خیلی‌ها که تو از آن‌ها می گویی در فکر زندگی و آرامش خود و خانواده‌شان هستند تو چرا خود را می‌کشی؟ یک روز که به‌نظر می‌رسد خیلی هم دیر نباشد می‌بینی که از شور و شر افتاده‌ای و حتی توان فکر کردن به یک موضوع را هم نداری.

فضول باشی درحالی‌که رنگ‌پریده و مضطرب بود دور دهانش را با کف دست پاکیزه کرد و گفت: دوستی تعریف می‌کرد که برخی‌ها چنان در دریای دروغ و چند چهرگی غرق هستند که این روزها به خودشان هم رحم نمی‌کنند. اگر به خدمت‌شان مشرف بشوی و موردی درخواست بکنی به‌راحتی جواب منفی می‌گیری و وقتی به‌جای دیگر مراجعه نمایی و از یک شخص یا مدیری دیگر همان درخواست را داشته باشی خبردار می‌شوی که قبل از تو فرد اولی زنگ‌زده و رد درخواست تو را خواسته‌است! عجب مردان دروغگو، چندچهره و نان به نرخ روز خور در جامعه ما فرصت عرض‌اندام پیدا کرده‌اند، عجب کسانی به‌ناحق در جای بزرگان تکیه زده و با اعمال و رفتارشان حرمت بزرگان و جایگاه‌ها را از بین می‌برند! آیا این‌ها نمی‌دانند که وقتی یک حرف از یک دهن بگذرد از هزار دروازه می‌گذرد! چرا باید در قبال اقدامات خیرخواهانه ایستادگی کرد و چرا باید حق و حقیقت را در زیر چکمه‌های خودمحوری، غرور و خودپسندی پایمال نمود.

گفتم: فضول باشی در جامعه ما افراد هوشیارتر از آن هستند که حرف‌های منطقی و اصولی را از اقداماتی که ریشه در کینه و نفرت دارند نتوانند تشخیص بدهند. اقدامات این قبیل افراد دمل بسته هستند که دیر یا زود سر می گشایند و چهره‌های مخفی شده در زیر نقاب نفاق و کینه را معرفی می‌کنند و برایشان روزهای سختی را رقم می‌زنند.




ویژگی‌های مدیران تحمیلی غیرورزشی

مدت‌هاست که برخی از دلسوزان ورزش از مدیران تحمیلی در ورزش و هیئت‌های ورزشی گله‌مندند و این کار را برای توسعه و پیشرفت رشته‌های مختلف ورزشی آسیب جدی می‌دانند.

وظیفه رسانه، اطلاع‌رسانی است. دفاع از حق ورزش و ورزشی‌ها و پرداختن به مسائلی که بتواند در درازمدت به نفع ورزش باشد امری واجب و ضروری است. پیدا کردن امکان فعالیت در یک فدراسیون و هیئت ورزشی حق طبیعی ورزشکاران و آشنایان به امور ورزش می‌باشد و دفاع از این حق نباید عده‌ای را آشفته نماید.

ورزش کشور خاطرات خوبی از مدیران تحمیلی ندارد. این ادعا را بررسی کارنامه کسانی که در سال‌های اخیر در ورزش صاحب عنوان و مسئولیت شده‌اند به‌خوبی نشان می‌دهد.

با قد علم کردن مدیران تحمیلی در ورزش، افراد لایق و صاحبان اصلی آن به کنج انزوا و کنج عزلت رانده می‌شوند. وقتی مسئول یک هیئت و یک مجموعه با پیشکسوتان و بزرگان یک رشته آشنایی نداشته باشد و تا زمان انتصاب برای یک‌بار هم که شده آن‌ها را از نزدیک ندیده باشد آیا می‌توان از چنین مدیری انتظار تحول و حفظ حرمت و جایگاه پیشکسوت را داشت؟

مدیران تحمیلی در ورزش به چه کسانی گفته می‌شود؟ مدیران تحمیلی کسانی هستند که بدون داشتن سابقه فعالیت ورزشی و آشنایی با آن در عرصه ورزش آفتابی می‌شوند. انتصاب آن‌ها نه  بر مبنای لیاقت و شایستگی بلکه صرفاً به‌خاطر ارتباط با این و آن و یا آن مقام غیر ورزشی و یا وابستگی به این و آن جناح انجام می‌پذیرد.

مدیران تحمیلی وقتی فرصت ابراز وجود در ورزش پیدا می‌کنند به یک‌باره عاشق دل‌سوخته ورزش می‌شوند. آن‌هایی که تا دیروز فعالیت‌های ورزشی را بی‌ثمر می‌دانستند با قبول پست به یک هوادار دوآتشه تبدیل می‌گردند! آن‌ها وقتی جاپای خود را محکم بکنند به آویزان‌های همیشگی ورزش تبدیل شده و نقش بازدارنده در مسیر توسعه آن بازی می‌کنند.

یکی از آثار مخرب و نابودکننده مدیران تحمیلی در ورزش اشاعه فرهنگ چاپلوسی، مجیز گویی و نقد ستیزی است.

مدیر غیرورزشی همیشه با چماق تهدید و اتهام پراکنی و دروغ‌های شاخدار به‌دنبال خاموش کردن صدای منتقدان است، مدیر تحمیلی دل‌باخته تعریف و تمجید و قصیده‌های بلند بالای مدح و ستایش است، مدیر تحمیلی در مجموعه تحت مدیریت کاری جز راندن منتقدان و گوشه‌نشین کردن حق‌گویان ندارد، مدیر تحمیلی علاقه‌مند است که همه از او به نیکی یاد کرده و در وصفش سخن‌ها بگویند، مدیر تحمیلی تحمل شنیدن عقیده‌ای جز وابستگی‌های خود را ندارد و برای مدیر تحمیلی چیزی بالاتر و ارجح‌تر از ماندن در قدرت نمی‌تواند مطرح باشد.

مدیران تحمیلی غیر ورزشی با حمایت کسانی که در معادلات سیاسی آینده، انتظار از ورزش و ورزشی‌ها دارند به صدر می‌رسند. برای کسانی که عمری را در ورزش سپری کرده‌اند مجهول بودن صلاحیت و تخصص و چگونه به قدرت رسیدن مدیران تحمیلی همیشه با سؤال‌های بی‌جواب همراه بوده‌است.

امیدواریم به همت مسئولان برای همیشه بساط مدیران تحمیلی در ورزش برچیده شود. سخن گفته شده از سر صدق و علاقه‌مندی به پیشرفت ورزش است. اگر مدیران و دست‌اندرکاران امر با در نظر گرفتن اهمیت ورزش از میدان دادن به خودخواهان و فرصت‌طلبان و ازخودراضی‌ها خودداری کنند و رشته‌ی امور را به دست اهلش بسپارند ارتقای سطح ورزش همراه با شادی و غرور آفرینی برای مردم حتمی خواهد بود.




آقای استاندار، از فدراسیون فوتبال برای استان آبی گرم نمی‌شود!

با هر تغییری در مدیریت استان، اقدامات تکراری دیدار برخی از رؤسای هیئت‌های ورزشی و رؤسای فدراسیون‌ها با استاندار مورد انتظار است. برخی‌ها دوست دارند در راستای مطرح شدن و معرفی کردن خود در آغاز شروع به‌کار مسئولین جدید از فرصت به‌دست‌آمده استفاده ‌کنند و در ملاقات همراه با رؤسای فدراسیون‌ها  از نفوذشان در فدراسیون، مسئولین جدید استان و استاندار را آگاه بکنند و با توسل به شیوه‌های نخ‌نماشده برای خود در استان حاشیه امن ایجاد نمایند. تجربه نشان داده است که ورزش اردبیل از چنین دیدارها و برنامه‌ها نفعی نبرده است.

در خبرها آمده بود که مهدی تاج رئیس فدراسیون در دفتر استانداری در تهران با مسعود امامی استاندار اردبیل ملاقات کرده‌است. این اقدام استاندار اردبیل مبنی‌بر اختصاص وقت برای حضور رئیس فدراسیون در دفتر کار وی در تهران ستودنی و نشانی از توجه او به ورزش و فوتبال می‌باشد ولی باید گفت که معمولاً در سال‌های اخیر این‌گونه ملاقات‌ها در جابه‌جایی مدیران استان برای فوتبالی‌های اردبیل تکراری و بدون کوچک‌ترین رهاورد برای فوتبال منطقه بوده‌است.

کافی است که استاندار اردبیل سابقه ملاقات رؤسای فدراسیون فوتبال در ۱۲ سال اخیر با استانداران اردبیل و حرف‌های ردوبدل شده در این ملاقات‌ها و قول‌ها و وعده‌های داده‌شده از سوی فدراسیون را مرور بکند، مطمئناً برای او روشن خواهد شد که این ملاقات‌ها هرچند که برای فوتبال‌مان نمی‌تواند آب داشته باشد ولی برای برخی‌ها ممکن است نان داشته‌باشد.

تا آن‌جا که حافظه ما یاری می‌کند مهدی تاج در مردادماه سال ۹۵، مردادماه سال ۹۶ و مهر ۹۷ به اردبیل مسافرت کرده‌است. این سفرها برای فوتبال اردبیل جز هدر دادن زمان و تحمیل هزینه عایدی خاصی نداشته است.

حضور دست‌اندرکاران فدراسیون فوتبال در اردبیل و یا ملاقات آن‌ها با مسئولین منطقه همیشه با وعده‌های سر خرمن همراه بوده‌است. مهرماه سال ۹۶ ملاقات تاج با آیت‌الله عاملی را که نمی‌توان فراموش کرد. در آن جلسه تاج وعده حضور یک سرمایه‌گذار در فوتبال استان و خرید امتیاز تیم دسته دومیرا داد. وعده ای که بعد از پروازشان از فرودگاه اردبیل به فراموشی سپرده شد.

سخنان تکراری تاج و همکاران و یارانش در اردبیل و یا در دیدار با مسئولین، تکراری، یکنواخت و کلماتی آشنا می‌باشد. آن‌ها هر وقت در اردبیل حضور یافته‌اند قصیده‌ی بلندبالایی در وصف فوتبال منطقه سروده‌اند، این‌که اردبیل یکی از قطب‌های ورزش فوتبال در پرورش و معرفی بازیکنان است، این‌که اردبیل در فوتبال نقش تأثیرگذاری داشته است، این‌که اردبیل چهره‌هایی چون علی دایی و کریم انصاری فرد را به فوتبال تحویل داده است و این‌که باید فوتبال اردبیل در مسیر توسعه و پیشرفت قرار بگیرد!!

کسی نیست که از این آقایان بپرسد شما به‌عنوان مسئول فوتبال این کشور برای فوتبال استان اردبیل چه اقدام مثبتی انجام داده‌اید؟ آیا به مواردی که از برخی خلف وعده‌ها و بی‌توجهی‌ها به اساسنامه به شما و فدراسیون گزارش شده دستور پیگیری و اقدام صادر کرده‌اید؟ حال چگونه است که در اولین ماه از آغاز فعالیت استاندار اردبیل در تهران به ملاقاتش می‌روید و چون گذشته به تعریف از فوتبال اردبیل لب باز می‌کنید؟

آقای استاندار، چون روز روشن است که از فدراسیون تحت مدیریت تاج و دوستان او در اردبیل برای فوتبال منطقه آبی گرم نخواهد شد. این را تجربه ثابت کرده‌است و بدون شک اگر به شما نیز قول‌هایی داده‌اند با گذشت زمان معلوم خواهد شد که همه‌ی آن‌ها را فقط در راستای پر کردن وقت ملاقات زده‌اند.

آقای استاندار، ای کاش قبل‌از ملاقات، تفاهم‌نامه منعقد شده بین استاندار وقت اردبیل و فدراسیون فوتبال در سال گذشته را مطالعه می‌کردید؛ برگزاری مسابقات فوتسال چهارجانبه بین تیم ملی فوتسال و چهار کشور مطرح در این رشته، ایجاد زمین استاندارد فوتبال ساحلی و ایجاد پایگاه استعدادیابی شمال غرب کشور در اردبیل از موارد توافق این تفاهم‌نامه بوده‌است. می‌توانستید بپرسید که آیا قدمی برای تحقق این تفاهم‌نامه از سوی فدراسیون و هیئت فوتبال اردبیل برداشته شده‌است؟ چرا برخی‌ها فقط علاقه‌مند به تشکیل جلسه، رد و بدل شدن یکسری حرف‌ها و درنهایت معرفی خود به‌عنوان مسئولی دلسوز می‌باشند؟

آقای استاندار، واقعیت‌های ورزش و فوتبال استان را از استخوان خرد کرده‌های ورزش و مو سپیدهای صادق این عرصه بشنوید. آمارسازی و دل بستن به برخی از کلمات و آویزان شدن از طناب بزرگ‌نمایی‌ها برای ورزش آفتی بزرگ و خانمان سوز است، امید می رود که ورزش و فوتبال ما در سال‌های آینده روزهای سرشار از موفقیت، یک‌رنگی و شایسته سالاری را تجربه نماید. ان‌شاءالله.




فضول‌باشی و مدیران تحمیلی و سفارشی

نمی‌دانم تا چه زمانی مسئولین ما باید اسیر روزمرگی بشوند و زمان را از دست بدهند؟ چرا عادت کرده‌ایم که حرف‌های قشنگ بزنیم و بیشتر دوران مدیریت خود را در حرف زدن و قول دادن سپری بکنیم. هر کسی که به مسئولیتی گمارده می‌شود در روزهای اول با توپ پر و شعارهای آتشین سخن سر می‌دهد و برای ترمیم خرابی‌ها، اصلاح امور، مبارزه با فساد، حمایت از مظلوم، مبارزه با باندها و باجگیران وعده‌های رنگارنگ داده و امیدواری را در سطح جامعه می‌گستراند.

اما با گذشت زمان همه آن حرف‌ها رفته‌رفته فراموش می‌شود و باز کارهای کلیشه‌ای، تکراری و حرف‌های همیشگی موقعیت خود را بازسازی می‌کنند و درنهایت در عمل اتفاق خاصی نمی‌افتد. مسئولین جدید هم به ادامه وضع موجود رضایت می‌دهند و به وسیله‌ای برای هرچه عمیق‌تر شدن زخم‌های ناشی از بی‌توجهی‌ها و روزمرگی‌ها تبدیل می‌شوند.

گفتم: فضول‌باشی، باز ترمز بریده‌ای، اتفاق جدیدی که نیست، جامعه به این قبیل رفتارها عادت کرده‌است. عین این جریان در ورزش کشور هم حاکم شده است. وزیر ورزش در همان اوایل شروع به کار چنان از تحول و تغییر در ساختار صحبت کرد که اهالی ورزش با خشنودی چشم به روزهای آینده دوختند ولی با گذشت زمان گویا برای ادامه‌ی وضع موجود باید رضایت بدهند و خم بر ابرو نیاورند.

فضول‌باشی گفت: آی بارک‌اله، زدی به خال، ما هم دوست داریم که وزیر ورزش ادعاهای خود را درحرف اثبات بکند و زمینه وحشت و نگرانی باندهای منفعت‌طلب، چسبیده های ورزش و غیرورزشی‌های علاقه‌مند به بساط کاسبی را فراهم کرده و جایگاه‌های غصب شده توسط عده‌ای جویای نام و فاقد صلاحیت فنی را از چنگ آنها آزاد نموده و در اختیار اهل‌شان قرار بدهد. وزیر ورزش بارها بر لزوم حاکم کردن اصل شایسته سالاری تأکید کرده‌است ولی آیا اقدامی درجهت عملی کردن این ادعاها مشاهده شده‌است؟ دنیا مالی که در هر مناسبتی از تحول و قرار گرفتن امور بر مدار اصلاح حرف به میان آورده است آیا در عمل نیز چنین کرده‌است؟

گفتم: چنان برخی از ورزشی‌ها به این حرف‌ها عادت کرده‌اند که توجهی به حرف‌های پوپولیستی نمی‌کنند. ای‌کاش این‌بار وزیر ورزش عمل‌گرایی را به حرف زدن و مدعی شدن مقدم می‌داشت یعنی اول عمل می‌کرد و بعد حرف‌اش را میزد. او هرچقدر که از برنامه‌های خود بگوید در مقابل، جریانات مخرب ساکت ننشسته و برای کند کردن حرکت و چوب لای چرخ اقدام وزیر گذاشتن از هیچ کوششی کوتاهی نمی‌کنند.

فضول‌باشی درحالی‌که مشت‌های گره کرده‌اش را به سوی من نشانه گرفته بود گفت: مسئولین ورزش باید توجه به امور اصلی را مورد توجه قرار بدهند و از افتادن در دام باندهای مخرب و سینه چاکان وضع موجود پرهیز نمایند و نسبت‌به پاک‌سازی مدیریت بخش‌های مختلف از مدیران تحمیلی یا سفارشی فاقد صلاحیت و تخصص اقدام قاطع به عمل آورده و جولان جاه‌طلبان ازخدا بی‌خبر در عرصه ورزش ممانعت نمایند




کوچه‌های آشتی کنان یزد در اردبیل

در بافت قدیمی شهر یزد، کوچه‌های تنگ و باریکی هستند که دو نفر به‌سختی می‌توانند از آنها رد شوند. فلسفه ساخت این کوچه‌ها این بوده مردمی که از آن رد می‌شوند به‌هم بخورند تا این برخورد باعث نزدیکی و صمیمیت آنها بشود.
حالا در اردبیل ما ورودی برخی از ساختمان‌های ۵ و ۶ طبقه را چنین تنگ می‌کنند که ساکنین آنها حتماً در رفت‌وآمدها به‌هم بخورند تا که کدورتی در میان آنها برقرار نشود!
حالا این تنگی و فضای بسیار ناچیز ورودی‌ها را هم اگر با احداث تمام عرصه و بدون پارکینگ در پررفت‌وآمدترین نقطه شهر در نظر بگیری باید قدرت بالای تصمیم‌گیرندگان‌اش در مورد انتقال فلسفه یک اثر تاریخی به‌نام کوچه‌ی آشتی کنان و اجرای آن در ساختمان‌های ۶ طبقه ۱۱ واحدی را ستایش بکنی و به طراحان‌اش آفرین بگویی. به‌نظر می‌رسد مبتکران این ورودی‌های آشتی‌کنان باید مورد تقدیر قرار بگیرند و با صدور مجوزهای لازم در اقصی نقاط شهر به گسترش ساختمان‌های بدون پارکینگ ۶ طبقه ۱۱ و یا ۱۲ واحدی با ورودی‌های آشتی‌کنان همت به خرج بدهند و انواع امتیازات و تسهیلات و امکانات برای بانیان‌اش فراهم بکنند.




فضول‌باشی و سخنان وزیر ورزش در باب مدیریت

فضول باشی درحالی‌که سر و روی خود را پوشانده و ماسک بر چهره زده بود آفتابی شد. تا دیدمش گفتم حتماً کار واجبی برایش پیش‌آمده که در یک هوای سرد و با این وضعیت پوشش از خانه بیرون آمده است. او خواست که صحبت را آغاز کند ولی سرفه‌های پیوسته امانش نداد، سرفه‌های او موجبات به راه افتادن آب از کنج و گوشه‌های چشمش را فراهم کرده بود. به او گفتم: مرد مؤمن با این حال بیرون از خانه پا گذاشته‌ای چه‌کار واجبی داری که با حضور در سطح شهر هم خود و هم مخاطبانت را با خطر مواجه می‌کنی. برو استراحت کن و مایعات بخور شاید که حالت خوب گردد و امکان حرف زدن به دست آوری.
گفت: امروز وقتی صحبت‌های وزیر ورزش در جمع معاونین ورزشی ادارات کل را دیدم و شنیدم تاب تحمل از دست دادم و آمدم که به شما خبر بدهم. وزیرگفت: “مخالف آدم‌هایی هستم که ورزشی نیستند و از ورزش می‌خواهند برای رسیدن به شهرت استفاده کنند”. این آقای دنیا مالی حرف‌های قشنگ می‌زند و تا حال حرف زدنش بیشتر از عمل بوده‌است. او به یک مورد به خوبی اشاره کرده ولی گفتن کافی نیست، برادر، دستور عمل به این گفته و عقیده‌ات را صادر کن و زمینه برگشت همه کسانی را که از دیگر دستگاه‌های اجرایی به خدمت در ورزش روی خوش نشان داده‌اند فراهم کن و ورزش را به صاحبان مجموعه از بدنه ورزش و جوانان بسپار. باید بپذیریم که با حلوا گفتن دهان شیرین نخواهد شد. اگر به گفته خود ایمان داری، بسم‌الله، این گوی و این میدان. ورزش در بیشتر مناطق نیاز به پوست‌اندازی دارد. درصورتی‌که تحمیل شدگان به ورزش به جایگاه‌های خود برگردند و بر کارکنان عرصه ورزش بهای لازم داده شود ورزش حتماً با یک حرکت قابل‌قبول مواجه خواهد شد.
گفتم: فضول باشی تو را چه به این کارها. اگر قرار به رفتن باشد خواهند رفت، با گفته‌های تو نه کسی را ابقا می‌کنند و نه حکم پایان مأموریت فردی را صادر می‌نمایند. بنشین و تماشا کن، از این آمدن‌ها و رفتن‌ها زیاد دیده‌ایم ولی امیدوار باشیم که اگر اراده بر تغییر باشد کارها به افراد خبره و دارای کارنامه سپرده شود. ظلم در حق ورزش و ورزش ایران خواهد بود که برای راضی نگاه داشتن جمعی، مدیریت‌های ورزشی را هبه بکنیم و در این راه روابط را بر ضوابط ترجیح بدهیم.
گفت: مگر ما هم غیر از این حرفی زده‌ایم. هر وقت که حرف حق زدیم چه عکس‌العمل‌هایی که ندیدیم. نوچه‌های همیشه مدعی تا می‌توانستند محبت کردند و افاضه فرمودند حالا آنها در قبال سخنان وزیر چه موضعی خواهند گرفت؟ آیا بر می خیزند و با یک حرکت نسنجیده وزیر را نفوذی قلمداد خواهند کرد و یا به بیان واقعیت تن خواهند داد.
گفتم: وزیر ورزش اگر می‌خواهد در استان‌ها، ورزشی‌ها و ورزشکاران آثاری از تغییر ببینند و برخورد با انصاف و عدالت و به‌دور از هرگونه جانبداری‌ها و کج‌اندیشی‌ها را شاهد باشند بهترین کار عمل به وعده‌ها و تحقق وعده‌ها خواهد بود.
گفت: عزیز دل برادر، من می‌روم ولی هر وقت موج تغییرات در مدیریت ورزش استان‌ها به حرکت درآمد حتماً من بیمار را بی‌خبر مگذار شاید که با اقدامات وزیر روزنه‌ای برای برخورداری از حال خوش برای ورزش گشوده شود.




فضول‌باشی و دفع آدمک‌ها

جامعه در دست عاشقان پست و مقام گرفتار شده‌است. خیلی سؤال‌برانگیز است که استاندار در جلسه ستاد‌ی‌های دکتر پزشکیان به گدایان پست و رزومه به دستان سرگردان بین اردبیل و تهران اشاره کرده و می‌گوید: اگر احیاناً فردی به مدیریت مجموعه‌ای بدون هماهنگی با استان حکمی بگیرد چندان کاری در استان از پیش نخواهد برد! شنیدن چنین خبرهایی از زبان بالاترین مقام اجرایی استان این سؤال را در ذهن ایجاد می‌کند که در این پست‌ها چه راز و رمزی است که عده‌ای حاضرند ده‌ها خفت را به جان بخرند ولی عنوان مدیریت به‌دست آورند! باید بر شدت بالای احساس مسئولیت در نزد کسانی که رسیدن به مقامی را مقدم بر هرچیزی می‌دانند آفرین گفت و بزرگواری و بلندی طبع و عشق به خدمت‌شان را ستود!! این‌گونه رفتار کردن سال‌هاست که در جامعه ما به یک امر عادی تبدیل شده و رایزنی، التماس و لشکرکشی برای قرار گرفتن در پشت میز مدیریت ادارات کل را به یک امر عادی تبدیل کرده‌است! حال که استاندار به ترفند برخی‌ها پی برده و بر دور زدن استان توسط سینه‌چاکان مدیریت، آگاهی یافته باید در حذف آنها و کشیدن خط قرمز بر روی نام‌شان کوچکترین تردیدی به خود راه ندهد.

فضول‌باشی کلام از کلام‌اش کنده نمی‌ شد، حرف‌اش را قطع کردم و گفتم: کسانی که برای به دست آوردن یک پست در دوران بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری مصمم شده‌اند با حرف‌های استاندار آرام نخواهند نشست و به هر ترتیبی تلاش خواهند کرد که این فرصت را از دست ندهند!

گفت: استاندار کار سختی دارد. بعد از سخنان وی عده‌ای که تحمل شنیدن این قبیل حرف‌ها و اولتیماتوم‌ها را ندارند ممکن است روی به حاشیه آورند ولی بهترین تصمیم برای استاندار در همان شروع به‌کار و آغاز تغییرات، دفع آدمک‌ها و جذب کاربلد‌هاست.

گفتم: کسانی که عاشق دیده شدن هستند دست به هر کاری می‌زنند و به‌راحتی آب خوردن حقایق را وارونه جلوه می‌دهند و آماده‌اند که آسمان را به زمین بدوزند و سیاه را سفید جلوه دهند و قیصریه‌ای را به آتش بکشند شاید که انگشتان‌شان را به یکی از مدیریت‌ها وصل نمایند.

گفت: اگر فردی لیاقت داشته باشد و در کارنامه‌اش پاک‌دستی و پاک‌چشمی ثبت‌شده باشد نیازی به این در و آن در زدن نخواهند داشت، نیازی به چادر زدن در تهران و رفت‌وآمدهای پیاپی به وزارت‌خانه‌ها و چاپلوسی و خودنمایی نخواهد بود. استاندار به‌درستی در مقابل آنها موضع‌گیری کرده‌است چراکه این حضرات بیشتر به فکر خود و دوستان‌شان بوده و دغدغه خدمت به مردم و جامعه را ندارند.

گفتم: فضول‌باشی آدم دلش می‌گیرد وقت می‌بیند کسانی که در مسئولیت‌های قبلی نمره قبولی نگرفته و کارنامه‌ای سیاه از خود بر جای گذاشته و ده‌ها اما و اگر در موردشان مطرح است باز هم سینه سپر کرده و خود را لایق تصاحب پست‌های حساس می‌دانند.

گفت: به جز حرص خوردن کار دیگری نمی‌توان کرد. ولی این را بار دیگر تکرار بکنم که استاندار و دیگر مسئولین تصمیم‌گیر حتماً بهتر از من می‌دانند کسانی که برای پست و مقام دوندگی می‌کنند از شایستگی لازم برای ارتقاء برخوردار نیستند، اگر شایسته بودند که دنبال مقام نمی‌دویدند بلکه به داشته‌ها و گذشته‌های خود و پرونده خدمت و خدمتگزاری‌شان متکی می‌شدند.




فضول‌باشی و کاندیداهای ناموفق استانداری

تا زمانی‌که هیئت دولت تکلیف استانداری اردبیل را مشخص نکند فضای حاکم بر انتخاب استاندار تیره‌تر خواهد شد. هر روز بر تعداد داوطلبان افزوده می‌شود و درنهایت لیست بلندبالایی از سینه‌چاکان خدمت به مردم و جامعه در سطح استان اردبیل به ثبت می‌رسد.

برخی‌ها بدجوری خوش‌خوراک هستند چرا که با یک روزنامه چند سطری می‌خواهند عنان اختیار استانداری را در دست بگیرند و برای خود و دوستان خدمت بکنند از جنس عالی و بی‌نقص‌اش.

می‌گویند یارو را به ده راه نمی‌دادند سراغ خانه کدخدا را می‌گرفت. برخی هم که ممکن است از پیشینه کافی برای رسیدن به چنین پست‌های حساسی برخوردار نباشند باز می‌خواهند فرصت را از دست ندهند چرا که معتقدند از این ستون به آن ستون فرجی است، شاید دری به تخته بخورد و او را بر بالای جلسه بنشاند و حکمران‌اش بکند.

گفتم: فضول باشی باز چه خبر شده‌است که این‌چنین به‌سرعت سخن می‌گویی و به کسی فرصت اظهار نظر نمی‌دهی؟

گفت: مردی هر روز رأس ساعت معینی به گوشه میدان شهر می‌رفت و لحظاتی کلاهش را از سر بر می‌داشت و به‌شدت تکان می‌داد. روزی پلیس علت را جویا شد، گفت با این کار زرافه‌ها را دور می‌کنم.

پلیس پرسید: من این‌جا زرافه ای نمی‌بینم، پاسخ شنید این نشان می‌دهد که من کارم را درست انجام می‌دهم.

حال این‌هایی که خود را لایق و سزاوار استانداری اردبیل می‌دانند شب‌ها نقشه می‌کشند و برنامه‌ها می‌چینند و صبح به کمک دوستان‌شان فضای مجازی را از خبرهای خوش، تماس با وزارت کشور، کار تمام شده‌است و فلانی در جلسه حضور یافت پر می‌کنند و بدین ترتیب فکر می‌نمایند که کار درستی انجام می‌دهند و با یک یا چند پست در فضای مجازی می‌توانند استاندار بشوند و عقده‌های تلمبار شده چندین ساله را خالی نمایند.

گفتم: فضول‌باشی می‌گویند آن‌هایی که صد دل عاشق استاندار شدن هستند رایزنی‌های زیادی می‌کنند، دست به دامن خیلی‌ها می‌شوند، از ستادی و غیر‌ستادی هزینه می‌کنند و خلاصه تا جایی که می‌توانند برای رسیدن به هدف تلاش می‌نمایند ولی در این راه تنها چیزی را که فراموش می‌کنند خداست! آن‌هایی که فقط قصد خدمت دارند و از توانایی کافی برخوردار می‌باشند نباید آویزان این مسئول و ملتمس آن یکی باشند، کافی است که به خداوند نظر کنند و به حمایت و پشتیبانی او دلگرم باشند.

گفت: همین‌که می‌بینی تا به امروز خیلی‌ها در رسیدن به استانداری اردبیل لب چشمه رفته و تشنه برگشته‌اند علتی جز فراموشی خدا و دل بستن به بندگان ندارند. غفلت از خدا و مغرور شدن به حامیان دارای پست و مقام و موقعیت، همیشه با موفقیت همراه نخواهد شد. به این داستان گوش بده و تو یکی کارها را به خدا بسپار که هر چه او صلاح ببیند همان می‌شود.

درویشی تهی‌دست از کنار باغ کریم‌خان زند عبور می‌کرد، چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد. کریم‌خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند.

کریم‌خان گفت: این اشاره‌های تو برای چه بود؟

درویش گفت: نام من کریم است، نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چه داده؟ کریم‌خان در حال کشیدن قلیان بود؛ گفت: چه می‌خواهی؟

درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است! چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان به فروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌خواست نزد کریم‌خان رفته و تحفه برای خان ببرد! پس جیب درویش را پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم‌خان برد! روزگار سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم‌خان زند کرد و گفت: نه من کریمم و نه تو؛کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.




فضول باشی و وعده وزیر ورزش مبنی بر بازنگری در ادارات کل استان‌ها

وزیر ورزش و جوانان در تازه‌ترین اظهارات خود در مراسم افتتاح ۲۰۵ پروژه عمرانی ورزشی گفته است: “حرفی را می‌زنیم که عملی شود”. باید به آقای وزیر یادآوری گردد که جامعه ورزش از اولین روزی که در پشت میز وزارت قرار گرفته است همچنان امیدوارند که به وعده‌هایش عمل بکند که یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین این وعده‌ها ایجاد تحول در ورزش می باشد. چقدر باید منتظر بمانیم تا حرکت کاروان تحول وزیر در سطح کشور را شاهد باشیم. دنیامالی اگر مصمم به عملی کردن این وعده خودش می‌باشد باید زمان را از دست ندهد، ورزش در همه زمینه‌ها نیازمند تحول است و چه زیبا خواهد بود که جامعه ورزش عملی شدن این وعده‌ها را شاهد باشد.

گفتم: فضول‌باشی، وزیر حرف‌های قشنگ دیگری هم زده است. او گفته است: “باید یک بازنگری در ادارات کل و  ادارات شهرستان‌ها صورت بگیرد. ادارات شهرستان‌ها برای ما حایز اهمیت هستند چون در بحث توسعه ورزش قهرمانی و ورزش همگانی در نوک پیکان قرار دارند”.

فضول‌باشی چینی به میان ابروان خود انداخت و گفت: تا حال دنیا‌مالی حرف‌های امیدوارکننده‌ای زده است، حرف‌های شیرین و دل‌چسب، این حرف‌ها وقتی با عمل همراه باشد رضایت ورزشی‌ها و ورزشکاران جلب شده و دنیا‌مالی به یک چهره محبوب در دنیای مدیریت ورزشی تبدیل خواهد شد.

گفتم: بخش دیگری از گفته‌های او را نقل می‌کنم: “قانون برای ما مقدس است و حرمت دارد و اگر می‌خواهیم قانون‌مند شویم باید از خودمان تغییرات را آغاز کنیم که متعاقباً به سایر حوزه ها گسترش پیدا خواهد کرد”.

فضول‌باشی با لحنی که رگه‌هایی از شک‌وتردید در آن وجود داشت گفت: وزیر اگر بتواند به‌مرور به اما و اگرهای مجامع انتخاباتی فدراسیون‌ها و هیئت‌های استانی پایان بدهد و رعایت کامل قوانین را بدون تفسیر به رأی توسط دست‌اندرکاران را سفارش و عملیاتی نماید خیلی از مشکلات رشته‌های مختلف ورزشی قابل‌حل خواهد بود. البته باز باید در این مسئله تأکید شود که گاهی وقت‌ها فاصله عمیقی بین مقررات موجود و عملی شدن آن‌ها مشاهده می‌شود.

گفتم: هر تصمیمی در عرصه ورزش مبنی‌بر عقل و اندیشه گرفته شود موفقیت‌اش حتمی خواهد بود و اگر وزیر ورزش به داستان حضور آدم‌های نالایق در مناصب و مقام‌های مختلف پایان بدهد می‌تواند برای ورزش این مملکت روزهای خوش و روشنی را در آینده نوید دهد.

فضول‌باشی سرش را بالا گرفت و چشمانش را تنگ کرد و با تکبر بادی به غبغب انداخت و گفت: همچنان امیدواریم که دنیا‌مالی در عمل، وفاداری به گفته‌هایش را به اثبات برساند و برای همیشه ورزش این کشور را از وجود عوضی آمده‌های نالایق و ناکارآمد پاک‌سازی کند.