1

فضول‌باشی و قدرت‌نمایی در فضای مجازی

خدایا عجب گرفتار شده‌ایم، برای استان می خواهند یک استاندار انتخاب بکنند همه از خود بی‌خود شده‌اند. فضای مجازی را به عرصه‌ای برای زورآزمایی، قدرت‌نمایی و خط و نشان کشیدن تبدیل کرده‌اند. این که استانداری باید انتخاب بشود که با رییس جمهور و افکار او همخوانی داشته باشد امری طبیعی است ولی علاقه‌مندی به دستیابی به پست و مقام و تنها خود را لایق و سزاوار دانستن و دیگران را ناکارآمد و نالایق قلمداد کردن بحثی است که حداقل در فضای مجازی باید به آن پایان داده شود.
گفتم: فضول‌باشی همه می خواهند از خوان ریاست جمهوری پزشکیان بهره‌ای ببرند و بیشترشان به کم‌تر از استانداری هم رضایت نمی دهند.
گفت: کجای کاری برادر، کسانی که تا دیروز سنگ جوانان را به سینه می زدند و مدعی بودند که جوانان، لایق قرار گرفتن در مسئولیت‌های مهم هستند تازه هوای بازگشت به کار به سرشان زده است. امان از دست این پست و مقام که وقتی بویش به مشام می رسد پیرمردان را جوان و آن‌ها را آماده خدمت بیشتر و چنگ زدن به مسئولیت‌ها و مناصب مختلف می کند.
گفتم: فضول‌باشی روحیه خدمتگزاری برخی‌ها قابل تحسین و ستایش است. اگر می خواستند تا ۳۵سال خدمت ادامه بدهند چرا بازنشسته شدند و آیا صرفا به خاطر رسیدن به قدرت است که می خواهند برگردند و زورآزمایی بکنند؟
گفت: هر چقدر که روزها و سال‌ها را پشت سر می گذاریم اوضاع رسیدن به پست‌ها قمر در عقرب می شود تا جایی که یک عضو عادی ستاد انتخاباتی هم ادعا دارد و متاسفانه از آن دسته ادعاهای ناب و دهان پر کن. چاره پشت پا زدن به همه ادعا و زیاده‌خواهی ها، چیزی جز انتخاب استاندار جدید و شروع به کار آن نیست.
در حالی که فضول‌باشی فریاد می زد که ای کاش من هم یک استاندار بودم به سرعت از ما دور شد.




فضول‌باشی و کمپ کشتی استان

فضول‌باشی تا من را دید با شوق فراوان گفت: شنیدی که هفته گذشته رئیس هیئت کشتی استان از امکانات فدراسیون و سالن‌ها و مجموعه‌های احداث شده بازدید کرد؟ گویا می‌خواهد در اردبیل نیز شبیه چنین تأسیساتی را راه‌اندازی بکند.

گفتم: هر قدمی که در راستای بهبود زیرساخت‌های ورزش منطقه برداشته شود باید مورد حمایت و پشتیبانی قرار بگیرد. تا زمانی‌که بخش خصوصی و خیرین ورزشی فکری به حال زیرساخت‌های مورد نیاز نکنند بیشتر مشکلات همچنان پابرجا خواهد بود. این روزها می‌شنویم که برخی امکانات موجود را می‌خواهند بفروشند و حراج‌اش بکنند ولی همین‌که فردی چون قدرت حاج نوری می‌خواهد از سرمایه خود برای کمپ کشتی استان سرمایه‌گذاری بکند باید راه را برایش هموار و زمینه را فراهم کرد.

فضول باشی گفت: حالا عده‌ای نیایند و بگویند بابا تو چه از کشتی می‌فهمی که می‌خواهی در مورد آن صحبت بکنی؟ حمایت از یک اقدام خیرخواهانه نیاز به این ندارد که فرق بین “بزکش” و “سالتو” را بدانم. قرار نیست که با بیان حقایق و واقعیت‌ها عده‌ای را با فن پیچ‌پیچک ضربه‌فنی بکنم و قرار نیست اگر در روی تشک نمی‌توانم با کشتی‌گیران سرشاخ شده و فن رد و بدل نمایم به اقدامات خوب و به هدف‌های متعالی و حمایت‌های بی‌نظیر اشاره نکنم. خدا اموات آن‌هایی را بیامرزد که چیزی برداشته‌ها و امکانات ورزش ما اضافه بکنند. باور کنید از یک نوجوان 10 و 12 ساله هم اگر بپرسیم که اگر فردی بخواهد برای کشتی  200 و یا 300 میلیارد تومان خرج بکند با او باید چگونه رفتار شود، پاسخ می‌دهد امان ندهید و پر و بالش را بگیرید و دلگرمش بکنید تا از گفته و تصمیم‌اش پشیمان نشود.

اگر هستند آدم‌های “سیاه بینی” که احیاناً با حرکت‌های خیرخواهانه مخالف هستند بالاغیرتا حداقل در مورد کشتی و کمپ آن در اردبیل زبان روی جگر بگذارند و برای دلسرد کردن خیرین از فن‌های مختلف از جمله “سنجاب پرنده” استفاده نکنند.

گفتم: فضول‌باشی بدجوری به کشتی علاقه‌مند شده‌ای؟ آیا می‌خواهی با یک “سر زیر بغل” برای مدتی هم که شده منتقدان را خاموش بکنی و به عده‌ای نان قرض بدهی؟

فضول‌باشی گفت: چرا باید نان قرض بدهم. هر کسی برای ورزش ریالی از سرمایه خودش هزینه بکند باید دستش را بوسید و تمام‌قد حمایتش کرد. باید رفت سراغ آن کسانی که در هیئت‌ها نوعی حکومت پادشاهی راه انداخته‌اند، طوری رفتار کرده و مهره‌چینی می‌کنند که گویا می‌خواهند تا زمانی‌که نفس می‌کشند و توان راه رفتن دارند در هیئت‌ها حکومت نمایند و حتی می‌توانند به‌نام خودشان سکه ضرب کنند! باور کنید، بروید و بررسی بکنید که همین‌ها در مدتی که در هیئت‌ها مسئولیت داشتند چه گلی بر سر رشته ورزشی‌شان زده‌اند و جدا از مأموریت و سفرهای داخلی و خارجی برای رشته تحت مدیریت‌شان چه آشی پخته‌اند؟ به‌هرحال اتفاق خوبی خواهد بود که اگر حاج نوری برای کمپ کشتی استان اقدام بکند و یادگاری بزرگ از خود بر جای بگذارد و بالاترین خدمت به ورزش و کشتی را انجام بدهد.

من با هیچ‌کس مشکلی ندارم ولی مخلص آن‌هایی هستم که برای ورزش صادقانه خدمت بکنند و با برنامه‌ریزی مناسب و به‌دور از هرگونه حاشیه سازی‌ها و سم‌پراکندگی‌ها نشان بدهند که واقعاً عاشق خدمت هستند و نه شیفته پست و قدرت.

او در حالتی که از ما خداحافظی می‌کرد گفت: از قول من بنویس که جناب حاج نوری در تصمیمی که گرفتی مصمم و استوارباش و احیاناً اگر حرف‌هایی زده ‌شود و یا ادعاهائی بکنند دقت کن و اجازه رسیدن به پاها و دست‌ها را نده و با اقدام مناسب چنان خیمه‌ای بزن که حریفان را خسته و مغلوب نمایی.




فضول‌باشی، انتخاب استاندار و خوشه‌ی گندم

انشاءاله که وزارت کشور هرچه زودتر تکلیف استانداری اردبیل را مشخص بکند تا پیش‌از این در فضای مجازی با آبروی افراد بازی نشود و بساط سیاسی‌بازی و استاندار تراشی برچیده شود.

چقدر افراد عاشق خدمت در استان و منطقه ما زیاد شده‌است. گویا همه می‌خواهند راهی به استانداری اردبیل پیدا بکنند و برای مدتی هم که شده شاد و غزل‌خوان بشوند و امرونهی نمایند و از رسیدن به قدرت، بزرگ‌ترین لذت‌ها رو ببرند.

عده‌ای تلاششان بر این استوار است که شاهد روی خوش زندگی برای خود و دوستان‌شان باشند و چنین است که نسبت‌ها می‌دهند و گاهاً ادعاهای بی‌پایه می‌کنند و می‌خواهند ذهن‌ها را جز ‌بحث استانداری به جانب دیگری سوق ندهند و خیلی از مسائل مطرح در جامعه را پوشش بدهند.

خلاصه همه می‌خواهند نامزد خودشان را بیشتر و بیشتر به رخ بکشند و به هر طریق ممکن، فضای مجازی را در اختیار بگیرند. چه باید کرد زندگی همین است، غم‌ها و شادی‌ها با هم نصیب انسان می‌شود درست مانند فوتبال. مثلاً استقلال در هفته گذشته در لیگ نخبگان نماینده قطر را شکست داد و چند روزی در باد این پیروزی خوابید و در لیگ در مقابل نساجی به تساوی رسید و زانوی غم در بغل گرفت و یا پرسپولیس که در عربستان شکست خورد ولی در لیگ، گربه سیاه سال‌های اخیرش یعنی آلومینیوم اراک را مغلوب نمود تا هوادارانش تا حدودی غم شکست هفته گذشته را فراموش کنند.

حالا عرضم به حضور انورتان که فعالان عرصه سیاست و آن‌هایی که با هزاران امید و با هدف‌های متعالی در ستادهای پیروز انتخابات ریاست جمهور بودند نمی‌خواهند شیرینی و قدرت و غرور به‌دست‌آمده را با یک انتخاب سؤال برانگیز در استانداری از دست بدهند.

هر نامزدی که مطرح می‌شود به نوعی مورد محبت عده‌ای قرار می‌گیرد و گویا باید استان ما هم‌زمان باید 10 تا 20 استاندار داشته باشد تا همه راضی و خشنود و کامکار شوند و احساس پیروزی‌شان دست‌نخورده باقی بماند.

در کنار همه اقدامات انجام‌یافته چشم‌تان بد نبیند، برخی‌ها بدجوری در تیررس هستند. نامزدهایی از چپ و راست مطرح می‌شود ولی همه کاسه کوزه‌ها را می‌خواهند سر یک نفر بشکنند. واکنش‌های محیرالعقولی نشان می‌دهند که چاره‌ای جز پناه بردن به درگاه خداوند و درخواست تعیین تکلیف سریع پیدا نمی‌شود.

گفتم: فضول‌باشی تو چرا حرص می خوری،  خوب یا بد یک نفر معرفی می‌شود و دوران آقایی عده‌ای در استان آغاز می شود. با متن من و یا با پیام‌ها و پست‌های دیگران نه استاندار معرفی می‌کنند و نه کسی را عزل می‌نمایند.خلاصه قرار است  برای استان، استاندار معرفی بکنند ولی گاهی افرادی نام‌شان بر سر زبان‌ها می‌افتد که انسان ناخودآگاه به یاد آن شعر معروف مرحوم شهریار می افتد که گفت: “بورکی باشان قویان گرک بورکینده بیر یاراشا”.

فضول‌باشی حرفم را قطع کرد و افزود: این روزها بازار دورهمی‌های سیاسی با دستورکار انتخاب استاندار افزایش یافته است. بعد از هر دورهمی، غلغله‌ای در فضای مجازی برپا می‌شود، بیانیه پشت بیانیه، معرفی افراد با عجله و حمله به دیگران بدون دلیل و مدرک. چنان آشفته بازاری می‌شود که ناخودآگاه می‌گویم بنازم به این‌همه دوراندیشی، دلسوزی، تدبیر و معرفت.

گفتم: ازیک‌طرف برای استاندار بومی سینه چاک می‌کنند و از طرف دیگر بومی را میهمان انتقادات و حملات می‌نمایند.

فضول‌باشی گفت: معمولاً عادت داریم که از غیربومی‌ها قهرمان و چهره مقبول بسازیم و سرمایه‌های خودمان را به روش‌های مختلف در معرض حمله قرار دهیم. امیدواریم دست‌اندرکاران به‌زودی مسئله را ‌حل بکنند و از بی‌حرمتی‌ها و بی‌احترامی‌ها ممانعت نمایند. خلاصه استانداری که انتخاب می‌شود باید باب میل برخی‌ها که دندان برای ارتقاء، مدیریت و استخدام تیز کرده‌اند باشد تا به آرزوی‌شان برسند. از قدیم گفته‌اند: “از برکت آب دادن به یک خوشه گندم صد خوشه جو هم آب می‌خورند”.




فضول‌باشی و کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال

فوتبال ایران برای خودش دنیایی دارد. گاهی اتفاقاتی در این رشته پرطرفدار روی می‌دهد که مثل آن را در هیچ کجای دنیا نمی‌توان پیدا کرد. مسئولین زمانی چنان حوصله‌ای به خرج می‌دهند که نگو و نپرس و زمانی دیگر ممکن است در قبال یک اتفاق با سرعت نور عکس‌العمل نشان بدهند و موضع‌گیری بکنند. این قبیل رفتارها و تناقض‌ها فقط مختص فوتبال زوار در رفته ایران است و مشابه آن وجود ندارد.

جای دوری نمی‌رویم همین اوضاع کمک‌داور ویدیویی که کم‌کم به یک حاشیه و یک مشکل تبدیل می‌شود. مدام می‌گویند که فیفا VAR ما را تأیید کرده است،کمک داوری که حتی قادر به پخش دوباره‌ی یک صحنه برای بازبینی داور نیست،‌ این فوتبال تا چه زمانی با این وضعیت به حیاتش ادامه خواهد داد خدا می‌داند و بس.

گفتم: فضول‌باشی برای‌اینکه اعصابت آرام باشد بهترین کار بی‌تفاوت شدن به اتفاقات فوتبال کشور است. حالا که امکانات فراهم است هر وقت تماشای فوتبال هوس کردی بشین از تلویزیون و اینترنت فوتبال اروپا را ببین و لذت‌اش را ببر.

گفت: نمی‌خواهد نصیحت‌ام بکنی، می‌خواهم به یک مورد از اوضاع نابسامان مدیریت فوتبال مملکت اشاره یکنم خوب گوش کن، در دیدار استقلال تهران و استقلال خوزستان که تیم تهران با ۱ گل شکست خورد کمیته انضباطی فدراسیون درست پس‌از ۴۲ دقیقه از به صدا درآمدن سوت پایان، عکس‌العمل نشان داد و خوزستانی‌ها را نقره‌داغ کرد. این‌همه سرعت واقعاً قابل توجه بود به عبارت دیگر ورزشگاه خالی نشده کمیته انضباطی تصمیم گرفت و حکم‌اش را در خروجی سایت فدراسیون قرارداد. حالا من یک سؤال از فدراسیون نشین‌‌ها دارم، فدراسیونی که با گذشت بیش‌از یک ماه از شکایت پرسپولیس در مورد پرونده علیرضا بیرانوند بازیکن تراکتورسازی به جمع‌بندی نرسیده چگونه در قبال اتفاقات ورزشگاه فولاد بیشتر از سرعت نور عمل می‌کند و حکم‌اش را هرچه سریع ابلاغ می‌نماید؟

فضول باشیادامه داد: تو فقط گوش بده، وقت زیادی ندارم، حالا حکم صادره هم داستان خاص خودش را دارد. طرفداران استقلال تهران به زمین بطری پرتاب کرده و هوادارش وارد میدان مسابقه شد ولی کمیته انضباطی تماشاگران خوزستان را محروم می‌کند و ناظر مسابقه به کمیته انضباطی احضار می‌شود. به‌راستی تصمیم‌گیرنده کمیته انضباطی چگونه وارد عمل می‌شود وقتی‌که گزارش ناظر به فدراسیون نرسیده است؟

و اما به آخرین حرف من هم گوش بده، نمی‌دانم شاید من اشتباه می‌کنم، تصمیم کمیته انضباطی و ورود به قضیه ورزشگاه فولاد و صدور حکم بر علیه استقلال خوزستان چنان برق‌آسا بود که کاملاً شکست استقلال را تحت پوشش قرارداد و به داد جواد نکونام رسید. حالا با توجه به آن‌چه که از تلویزیون دیده شد و اتفاقات روی داده در روی سکوها به‌نظر می‌رسد که محرومیت باید شامل حال هواداران استقلال تهران می‌شد که با عنایت کمیته انضباطی، طرفداران خوزستانی محکوم به محرومیت تا اطلاع ثانوی شدند. علی‌برکت‌اله.




فضول‌باشی و هیئت‌های ورزشی

برای من همیشه جای سؤال داشته که ریاست بر هیئت‌های ورزشی چه حکمت و چه مزایایی دارد که این‌همه برای به دست آوردن‌اش سر و دست می‌شکنند و این در و آن در می‌زنند.؟ در جایی که نه حقوقی دارد و نه مزایایی، چرا باید برای رسیدن به آن تلاش بکنند، رایزنی بکنند و حتی در مواردی بداخلاقی و یا احیاناً مهندسی کردن انتخابات صورت بگیرد؟

در گذشته‌ای نه‌چندان دور که تعیین رئیس هیئت انتصابی بود مسئولین ورزش ماه‌ها به‌دنبال چهره‌های کاردان می‌رفتند و نمی‌توانستند آن‌ها را برای قبول مسئولیت راضی بکنند حال اوضاع چه تغییری کرده‌است که خیلی‌ها سینه چاک می‌کنند و می‌خواهند به هر ترتیبی که شده در مدیریت هیئت‌های ورزشی باشند و در قبال آن حاضرند پیه خیلی از چیزها را هم به تن بمالند.

گفتم: فضول‌باشی تو چقد حسود و تنگ‌نظر هستی. برای برخی‌ها تنفس در فضای ورزش گویا خیلی خوش یمن بوده و می‌خواهند حداکثر استفاده را بکنند، به تو چه مربوط است تو چرا حساسیت نشان می‌دهی؟ ورزشی که یک پایش لنگ باشد می خواهی قهرمانان جهان و المپیک در رأس قرار بگیرند؟ مرحوم شهریار خیلی زیبا گفته است که:

خلقه قوناق گلیر گوزی سرمه‌لی

بیزیم ایودن کور گئتممیش کار گلی

گفت: خیلی سخت و زجرآور می‌شود کسی که مثلاً یک کلمه از قوانین برخی از رشته‌ها چون بدمینتون را نداند و با جامعه بدمینتون بیگانه باشد هوای ریاست بر هیئت این رشته به سرش بزند و برای دستیابی به آن تلاش هم بکند و از هر راهی وارد بشود. به خدا سرنوشت ورزش را به رفاقت‌ها و همراهی‌ها نباید گره زد. کار را باید به اهلش سپرد تا فردا اگر موفقیتی حاصل نگردد بهانه‌ای برای توجیه نباشد.

گفتم: اعضای مجمع انتخاباتی و کسانی که برای تعیین رؤسای هیئت‌ها رأی می‌دهند در قبال رأی خود مسئولند و فردا باید جواب‌گو باشند. کسی که حتی برای دقایقی به تماشای یک رشته ورزشی ننشسته برای آن رشته اگر مسئول بشود خیانتی است که در حق ورزشکاران و پیشکسوتان آن رشته ورزشی روا می‌شود.

گفت: حالا فردا حضرات از امکانات بیت‌المال استفاده می‌کنند و منتقدین‌شان را نفوذی می‌نامند. گویا هر کسی چون آن‌ها فکر نکند و به خواسته‌شان تن ندهد نفوذی‌اند و باید ادب بشوند.

گفتم: از قدیم گفته‌اند “هر عاشقین دورانی وار”، این ایام نیز می‌گذرد زیاد غصه نخور.




فضول‌باشی و احضار عوامل فساد در فوتبال

هرروز که می‌گذرد ابعاد جدیدی از فساد در فوتبال روشن شده و متهمین جدیدی به دادگاه احضار می‌شوند. آن‌هایی که سال‌ها با آویزان شدن از فوتبال هر چه خواستند انجام دادند و برای برخی از مناطق، کم‌لطفی نموده و به‌آسانی حق آن‌ها را در زیر چکمه‌های قدرت و خودبزرگ‌بینی پایمال کردند.

باز شدن دوباره پای مسئولین فدراسیون در سال‌های 98-99 به پرونده فساد، پرده از خیلی مسائل باز می‌کند. اصلاً کسانی که در فوتبال کار و بارشان با فساد و زدوبند گره خورده در هر موقعیت و در هر مکانی که قرار بگیرند به کارهای خلاف دست می‌زنند و فکری به فردا و فرداها و برملا شدن چهره کثیف و چندش‌آور‌شان نمی‌کنند.

باور کن وقتی خبر احضار مسئول کمیته آموزش فدراسیون در سال‌های ۸۸ تا ۸۹ را شنیدم اتفاقات بازی تیم شهرداری و خونه به خونه از مقابل چشمانم رژه رفت. بازی که با تساوی ۳ بر ۳ به پایان رسید. دیداری که داور تا توانست در خانه شهرداری به نفع حریف سوت زد و در پایان اشک هواداران راستین فوتبال اردبیل را درآورد.

هنوز فراموش نکرده‌ایم که داور این دیدار ازسوی فدراسیون دو هفته متوالی برای شهرداری اردبیل قضاوت کرد و چون سرپرست خونه به خونه جا پایی در فدراسیون داشت در آن مقطع آب از آب تکان نخورد. شهرداری سقوط کرد و خونه به خونه‌ای‌ها با لطف داوری که بعدها از فعالیت‌های داوری محروم شد با خوشحالی اردبیل را ترک کردند.

هنوز یادمان نرفته است مسئولی که امروز برای دست داشتن در امر فساد به دادگاه احضار می‌شود در آن روز یعنی در بیست و یکمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ در کنار زمین سعی در تحریک تماشاگران و منحرف کردن نظر آن‌ها از بازی را داشت. او یکی از متهمین اصلی در سقوط شهرداری به دسته دو بود وقتی احضار می‌شود به یاد ضرب‌المثل چوب خدا صدا ندارد می افتم.

گفتم فضول‌باشی از قدیم گفته‌اند: “گجه گونوز یالان دییر”. هر کسی گامی برای پایمال کردن حق یک فرد یا یک مجموعه بردارد بالاخره یک روز گرفتار می شود.

فضول‌باشی بلافاصله حرف‌ام را قطع کرده ادامه می‌دهد: از احضار سرپرست فدراسیون در سال‌های ۹۸ و ۹۹ نیز خیلی خوشحال شدم. او در دهه‌ی ۹۰ از طرف فدراسیون برای پیگیری امور فوتبال استان به اردبیل آمد. ساعت‌ها پای حرف علاقه‌مندان به فوتبال نشست و در برگشت بر همه آن وعده‌هایی که داده بود خط بطلان کشید  و به‌خاطر یک رأی مجمع، علناً به فوتبال اردبیل کم لطفی کرد. حالا که احضار می‌شود باید تاوان آن‌همه بی‌توجهی‌ها و جانبداری‌ها و رفتارهای خودمحورانه را بدهد.

گفتم: برادر من، اقدام این قبیل افراد در تاریخ فوتبال کشور ماندنی است. فسادی که در دوره حکومت و مدیریت آن‌ها در فوتبال کشور وجود داشته مهر ننگی است که هیچ‌وقت از پیشانی آن‌ها آثارش محو نخواهد شد. خدا جای حق نشسته است، ظلمی که از اقدامات این قبیل مسئولان بی‌مسئولیت بر فوتبال کشور و استان‌ها شد بی‌جواب نمانده و نخواهد ماند.

فضول‌باشی درحال خداحافظی گفت: من همچنان امیدوار برای احضار برخی دیگر از سردمداران فوتبال در آن سال‌ها هستم. آن‌هایی که سال‌ها فوتبال استان‌ها را مهندسی کردند و اجازه هیچ‌گونه تغییر در روند مدیریت آن‌ها را ندادند. خلاصه اگر حق است  باید آن‌ها در جایی تاوان بدهند و تشت رسوایی‌شان بر زمین بیفتد.




فضول‌باشی و بوی کباب

پول‌دارها به کباب و بی‌پول‌ها به بوی کباب عادت کرده‌اند. تورم و بالا رفتن قیمت‌ها برای اقشار آسیب‌پذیر به یک عادت تبدیل شده‌است. هم چنان‌که شکست‌های متوالی نمایندگان فوتبال استان در رقابت‌های منطقه‌ای و لیگ سه و دو یک امر طبیعی تلقی می‌شود. اگر روزی روزگاری تیمی بتواند از این استان در یک دوره از مسابقه، مقتدرانه پیش برود و در صدر جدول قرار بگیرد باید معجزه رخ داده باشد.

با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین شدنی نیست، آمار دادن و شرایط را مطلوب و بی‌نقص ترسیم کردن برای ورزش و فوتبال نمی‌تواند چاره ساز شود. اگر به آمار و ارائه اطلاعات و به‌به گفتن‌ها بود الان باید استان ما از خیلی از استان‌های کشور جلو می‌زد. مگر سال‌ها قبل نمی‌گفتند که اردبیل جزو ۱۰ استان برتر فوتبالی کشور است اما واقعیت چیز دیگری بود. آمار و ارقام یک مشت عدد است که برخی‌ها برای راضی نگه‌داشتن دل خود و به نوعی کلاه گذاشتن بر سر افکار عمومی به دامن آن متوسل می‌شوند. با سخن گفتن‌ها، مصاحبه کردن‌ها، قیافه گرفتن‌ها و ادای بزرگان را درآوردن‌ها برای ورزش و فوتبال ما نام و نان نمی‌شود و چه زیبا گفته‌اند که “با دعای گربه‌کوره باران نمی‌آید”.

گفتم: فضول‌باشی وقتی در سطح جامعه صحبت از انتخابات و انتخاب چهاردهمین رئیس‌جمهور مملکت است تو چرا به جاده خاکی می‌زنی و از ورزش و فوتبال سخن می‌گویی؟ ضرب‌المثلی است که می‌گوید “لوله لهنگش آب می‌گیره” یعنی طرف از قدرت و نفوذ برخوردار است اگر مسئولی، رئیسی و یا مدیری بتواند آمار بدهد و از کنار آن به‌راحتی عبور کند و در موردش توضیح بیشتری ندهد یعنی این‌که طرف به قدرت و توان خودش امیدوار است که از بزرگ‌نمایی نمی‌ترسد و تخته گاز در این جاده پیش می‌رود.

گفت: درد بزرگ ما در مدیریت، تکبر برخی از مدیران است که از خودشان خیلی راضی هستند. تا به موقعیتی می‌رسند گذشته خود را فراموش می‌کنند و چنان قیافه‌ی ششدانگ می‌گیرند که نگو و نپرس. این‌ها افرادی هستند که “نی به نوک دماغ‌شان نمی‌رسد” فکر می‌کنند که همیشه چرخ‌های دنیا بر مراد آن‌ها خواهد چرخید و تا دنیا دنیا هست ردای مدیریت بر تن آن‌ها باقی خواهد ماند. انسان به فردایش و به روزی که در جلسه تودیع باید حضور یابد فکر کند و دیوار اعتماد و حرمت را با بولدزرهای قوی خراب نکند.

گفتم: مدیران تازه به دوران رسیده “غوره نشده مویز می‌شوند” یعنی با بی‌تجربگی می‌خواهند خود را بزرگ، کاردان، لایق و مطلع از همه امور عالم معرفی بکنند و حتی گاهی غرور و تکبر و خودخواهی چنان بر وجودشان مستولی می‌شود که برای پلک زدن و لب روی لب گذاشتن و دهان بستن هم افتخار نمی‌دهند.

گفت: آن‌هایی که با یک حکم و دو خط نوشته از خود بی‌خود می‌شوند و با یک شمشیر دو لبه همه چیز را از دم تیغ می‌گذرانند بهتر است بدانند که “هر جا چاه است یوسف در آن نیست” هر وقت انسان به موقعیتی رسید بداند که برایش وفا نخواهد کرد چرا که اگر وفاداری پست‌ها و منصب‌ها به اثبات می‌رسید نوبت مدیریت به آن‌ها نمی‌رسید. این را اگر بدانیم و بفهمیم دیگر نیازی به فخر فروختن، زور می‌گفتن و غرور و خودپسندی نخواهد بود.




فضول‌باشی و کور مشعل‌دار

فضول‌باشی بدون مقدمه گفت: چشم‌ها روشن، تو هم که عامل نفوذی هستی، خجالت نمی‌کشی که دولت محلی را تضعیف می‌کنی؟
گفتم: حالت خوبه رفیق، به هر نقاب بر چهره که نباید اهمیت داد. نفوذی‌ها کسانی هستند که چهره خودشان را در پشت اسامی جعلی پنهان می‌کنند و تخم نفاق در دل خاک می‌پاشند.
گفت: چه اقدامی کرده‌ای که مهر مخالفت با دولت محلی بر پیشانی‌ات زده‌اند؟
گفتم: مثل برخی‌ها که بعد انتخابات ریاست‌جمهوری در زیر پرچم دیگران برای استانداری سینه می‌زدند نبودم که زود زود رنگ عوض کنم و هرروز دست به سینه به خیلی‌ها عرض ارادت نمایم .
فضول‌باشی نگاهی از سر تمسخر به من انداخت و گفت: روایت است که اکثر آن آقایان پست گرفتند و حکمرانی می‌کنند و طلبکارانه هر کسی را بخواهند می‌کوبند و بر هر کسی که دوست داشته باشند لطف می‌کنند و موجبات پیشرفت‌اش را فراهم می‌نمایند.
گفتم: چند چهره‌گی روش کارعده‌ای است که به‌مرور مشت‌شان در جامعه باز شده‌است ولی تأسف از آن افرادی است که از این هزار رنگ‌ها می‌ترسند و برای حفظ موقعیت‌شان از قلم‌های فرسوده آن‌ها آویزان می‌شوند و به هر دستور و امرشان گردن می‌نهند و به مهره و عروسکی در دست‎شان تبدیل می‌شوند.
حرفم را قطع می‌کند و می‌گوید: مگر این پست‌ و مقام‌ چه ارزشی دارد که انسان برای رسیدن به آن‌، اصول اخلاقی را پایمال می‌کند و به زیرآب زنی قهار تبدیل می‌شود و به زمین‌وزمان رحم نمی‌کند.
گفتم: آن‌قدر در شرح حال ابن‌الوقت‌ها گفته شده که توان شنیدن و تحمل گوش کردن از آدم‌های صالح و درستکار را گرفته است. به‌نظر می‌رسد دور دور خودفروخته‌ها و فرصت‌طلب‌ها می‌باشد. گاهی انسان فکر می‌کند که باید در حلق برخی‌هاکه از شرف، انسانیت و یک‌رنگی حرف می‌زنند سرب داغ ریخته شود.
فضول‌باشی خنده‌ی معنی‌داری می‌کند و می‌افزاید: اوضاع در بخشی از جامعه قمر در عقرب شده‌است. عده‌ای با پناه بردن به هیاهو و جنجال و حاشیه‌سازی و کمک گرفتن از فضای مجازی، اندیشه‌ای جز پر کردن جیب و تهدید حقگویان ندارند. از قدیم گفته‌اند: “جایی که میوه نیست چغندر سلطان مرکباته”، وقتی دلبستگی به صندلی، انسان را خلع سلاح بکند به هر نامردی سر خم می‌کند و اوامر دیکته شده را موبه‌مو اجرا می‌نماید.
گفتم: مدیری که قدرت تصمیم‌گیری و توان مدیریت نداشته باشد نبودنش هزاران هزار مرتبه بهتر از بودنش است. این قبیل مدیران هیچ نفعی به مجموعه تحت مدیریت نمی‌توانند داشته باشند. “عالم ناپرهیز‌کار کور مشعل داره”، وای به حال کسانی که عنوان پر طمطراقی چون مدیر را یدک بکشند ولی دیگران به‌جای آن‌ها تصمیم گیرنده باشند.
فضول‌باشی افزود: مصیبت از آن‌جا شروع شد که در فضای مجازی همه نویسنده شدند و تحلیلگر و کارشناس. مسلماً وقتی چپاولگران و کسانی که حساب بانکی‌شان را خیلی دوست دارند به خواسته‌شان نرسند و یا در مسیر خود موانعی را ببینند، شمشیر از رو می‌بندند و حیا می‌خورند و آبرو قی می‌کنند.
گفتم: فضول باشی اما در جامعه ما هستند افرادی که فرق دوغ و دوشاب را بهتر تشخیص می‌دهند. آن‌هایی که یک عمر با چند چهره‌گی برای خود موقعیت خلق کرده‌اند را بهتر می‌شناسند. کافی‌ا‌ست که مسئولین همتی بکنند و از باج دادن به این افراد خودداری نمایند. مردم فرق خائن و خادم را بهتر و بهتر می‌دانند، می‌گویند که آفتابه و لولهنگ (لولئین) هردو یک کار می‌کنند اما قیمت‌شان موقع گرو گذاشتن معلوم من شود.
گفت: برخی ها فکر می‌کنند که خیلی زرنگ، باهوش و کارآمد تشریف دارند ولی نمی‌دانند که این روزها دیگر به‌راحتی سر جامعه نمی‌توان کلاه گذاشت. رفتار و کردار و نوشته‌ها و گفته‌های همه مدعیان در سال‌های اخیر دردسترس است. تغییر مواضع حتماً با تأمین خواسته‌ها همراه شده‌است اما در همه حال باید آویزه گوشمان باشد که:
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
معلوم می‌کنند که نامرد و مرد کیست
گفت: گاهی وقت‌ها از برخی رفتارها سرگیجه گرفتن امر طبیعی است. عده‌ای به‌راحتی می‌توانند خود را با شرایط مختلف تطبیق بدهند. امروز موافق و فردا مخالف و پس‌فردا خنثی. آن‌ها چنین عادت کرده‌اند و ترسی از قربانی کردن افراد و گروه‌ها در راه رسیدن به هدف‌شان احساس نمی‌کنند.
گفتم: فضول باشی بذار حرف آخرم را بزنم. متأسفانه هستند افرادی که اسب ترکمنی‌اند. هم از توبره می‌خورند و هم از آخور و خلاصه برخلاف اهداف آن‌ها فکر کردن و اقدام نمودن می‌تواند تاوان سنگینی به‌دنبال داشته باشد در شرایط فعلی در قبال فرصت‌طلبان با پا راه بری کفش پاره می‌شود و با سر کلاه، ولی باکی نیست.




فضول‌باشی و گردشگری ورزشی

فضول‌باشی محکم با مشت بر روی میز کوبید و با چهره‌ی برافروخته و چشم‌های از حدقه درآمده گفت: خدا را شکر نمردیم و داغ به دل نماندیم تا یک مرتبه‌ی دیگر طنین‌انداز شدن شعار گردشگری ورزشی را در فضای استان شاهد باشیم.

چشم شیطان کور، گوشش کر، زبانش الکن، گردنش کج، لب‌ولوچه‌اش آویزان و دنده‌اش نرم، قرار است یکدوره رقابت کشتی فرنگی در رده سنی نوجوانان، گردشگری اردبیل را متحول بکند و در رونق‌بخشیدن به گردشگری ورزشی نقش‌آفرینی نماید. قهرمان بلامنازع حرف زدن در دنیا هستیم، هرچقدر با متر ناقصم اندازه گرفتم که چگونه یک رقابت درجه ۳ و ۴ می‌تواند در گردشگری و توسعه گردشگری ورزشی مؤثر باشد به نتیجه‌ای نرسیدم. حالا شما به من بگویید آیا چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ آیا من بدبخت سواد و آگاهی لازم برای درک این موضوع را ندارم؟ یکی بیاید و گردشگری ورزشی را تعریف بکند و نقش مسابقات کشتی نوجوانان جام صفوی را در توسعه گردشگری ورزشی بیان نماید .

گفتم: دعا کن که چنین بشود و اردبیل در گردشگری ورزشی از جایگاه خاصی بهره‌مند گردد. تو چرا جوش می آوری؟ حتماً آقایان روی حساب و کتاب این حرف‌ها را می‌زنند. مسلماً بدون دلیل و بررسی و سنجش شرایط مسابقات و رزرو هتل‌ها توسط تماشاگران و وضعیت پروازها و حتی درخواست پروازهای چارتر و اضافی، بحث گردشگری ورزشی را مطرح نمی‌کنند. متخصصین امر می‌توانند اظهار نظر بکنند و بهتر است امثال شماها بنشینید و تماشا بکنید، حسود نباشید، حتماً این مسابقه و دیگر رقابت‌ها که قرار است به میزبانی اردبیل برگزار شود دراین‌ارتباط مؤثرند. گفت: به خدا من دلم برای پیشرفت استان و ورزش آن می‌تپد ولی واقعیت‌ها و مفهوم گردشگری ورزشی چیز دیگری را بیان می‌کند. با کدام امکانات زیربنایی و با کدام دیدارهای ورزشی و با کدام برنامه‌ریزی صحیح و علمی ادعای توسعه گردشگری ورزشی را می‌کنیم؟ یک یا دو تورنمنت ورزشی در سطوحی نه‌چندان مطلوب، چگونه می‌تواند تماشاگران را از نقاط مختلف جهان و کشور به اردبیل بکشاند؟ اگر قبول بکنیم که هر صندوقی را کلیدی است و هر گنجی زیرا نقشه‌ای، بی‌گدار به آب نمی‌زنیم.

گفتم: بارها به تو یادآوری کرده‌ام که سرت به‌کار خودت باشد. می‌ترسم زبانت سرت را به باد بدهد. گاهی وقت‌ها پا را از گلیمت بیشتر دراز می‌کنی. تو هم با آن‌هایی که ادعای خلق تحول در ورزش استان را دارند و توسعه گردشگری را وعده می‌دهند هم‌آواز باش و قلم به تعریف و تمجید بچرخان، خدا را چه دیدی شاید برای تو هم پروژه‌هایی تعریف بکنند تا تو هم دلی از عزا در آوری.

گفت: راست می‌گویی، اجازه بده بگویم چندنفری که از داخل و خارج مجموعه تلاش می‌کنند و ورزش اردبیل روی کاکل آن‌ها می‌چرخد خسته نباشند، ولی نمی‌توانم خودم را قانع بکنم که مسابقه‌ای چون کشتی نوجوانان بتواند در جذب گردشگر ورزشی برای استان مثمرثمر باشد. امیدوارم که من اشتباه کرده باشم و حق با آقایان و صاحبان اصلی ورزش اردبیل باشد.

گفتم: بارک‌الله، حالا شدی آدم سربه‌راه و خوش‌شانس. می‌گویند زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می‌کشد، کلمات قدرت زیادی دارند از آن‌ها درست استفاده کن تا آماج حملات نباشی و از جایگاهی رفیع در بین قدر قدرتان ورزش برخوردار بشوی. یا حق.




فضول‌باشی و گنجشک دیروز و امروز

عجب زمانه‌ای شده هرچقدر بیشتر دنده عقب می‌روی بیشتر تحویلت می‌گیرند، پسرفت‌هایت را هم پیشرفت تلقی می‌کنند، درجا بزنی تشویقت می‌کنند، کار بکنی جریمه می شوی، حرف حق بزنی نفوذی‌ات می‌خوانند، برخی‌ها چنان از خود بی‌خود شده‌اند که به مرغ‌شان نمی‌شود کیش گفت. شرایط طوری پیش رفته که رنگ عوض کردن و هر روز ساز جدیدی کوک نمودن به یک بحث طبیعی تبدیل شده‌است.
جمعی که کاری جز نان به نرخ روز خوردن ندارند، به اساتید صحنه تبدیل شده‌اند، با دست پس می‌زنند و با پا پیش می‌کشند.
آن‌هایی که می‌خواهند به هر ترتیبی باشند و از مواهب بودن در صحنه بهره‌مند بشوند و دنیای خود را هر روز رنگین‌تر و مجلل‌تر از روز قبل بکنند از دست زدن به هر اقدامی کوتاهی نمی‌کنند. گاهی وقت‌ها کسانی که خود را مصلح، دانا و آگاه می‌دانند و منافع و موقعیت‌شان را مبنای قضاوت در مورد دیگران قرار می‌دهند حرف‌هایی بار انسان‌های صادق و بی‌ادعا می‌کنند که در توی قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود.
گفتم: فضول باشی، روزهای آخر ماه مبارک رمضان، عنان اختیار از دست داده و زبان به گلایه و کلی‌گویی باز کرده‌ای، فکر می‌کنی چیز تازه‌ای کشف نموده و از ناملایمات و رفتارهای چندگانه گلایه می‌کنی‌ این‌که گنجشک امسال گنجشک پارسالی را قبول نکند به عادی‌ترین مسئله در جامع تبدیل شده‌است. یکی از دردناک‌ترین مسائل روز بحث‌هایی چون بی‌حرمتی به بزرگان و پشت پا زدن به گذشته و نادیده گرفتن روز روشن و یکه تازی براساس میل و خواسته می باشد.
گفت: خوش به حال کسانی که وقتی در مسیر ترقی و پیشرفت قرار می‌گیرند دچار غرور و خودخواهی نشده و گذشته‌ و وضعیت سابق خود را فراموش نکنند. ضرب‌المثل معروفی است که می‌گوید: “گر به دولت برسی مست نگردی مردی”. مردم دوست دارند که با هر پله‌ای که انسان در مسیر ارتقاء پشت‌سر می‌گذارد به همان اندازه بر تواضع و فروتنی و در کنار مردم بودنش اضافه شود. مسئولینی که در دوران مسئولیتشان همراه مردم باشند و خودرا تافته جدا بافته تلقی نکنند و در همه موارد نقش اصلی خود را بازی بکنند و از ریا و تزویر و عناد دوری نمایند برای همیشه در ذهن‌ها می مانند و به نیکی از آن‌ها یاد می‌شود.
گفتم: فضول‌باشی جای شکرش باقی است که در منطقه ما تعداد مدیران مردمی قابل توجه هستند و امید می‌رود در سال جدید همه راه‌ها در جامعه به مقصد دوستی، تعامل، همکاری، یک‌رنگی و صداقت ختم بشود. غرور و خودخواهی مسیر پر پیچ‌وخم و زجر آوری است‌ آرزو بکنیم که همه کارها و اقدامات ختم به خیر بشوند و باید به آن‌هایی که تا به یک موقعیت برسند برای خود داستان‌سرایی می‌کنند این ضرب‌المثل را یادآوری کرد که” به مالت نناز که به یک شب بنده و به حسنت نناز که به یک تب بنده”.