1

کلی‌گویی آفتی برای ورزش

مدیرانی که بقای خود را در ارایه آمارهای دهان‌پرکن و بازی با ارقام و اعداد می‌جویند، در مناسبت‌های مختلف یکه‌تازی می‌کنند و در کنار تمثال مبارک‌شان آن‌چنان از فعالیت‌ها سخن می‌گویند که همه آشنایان به مسائل را انگشت‌به‌دهان می‌ کنند.

دوران پرداختن به حاشیه‌ها و فراموش کردن مسائل اصلی و اساسی گذشته‌است. رفتار آن‌هایی که استحکام صندلی مدیریت را همچنان در روش‌های منسوخ‌شده در کنار ارائه آمارهای ساختگی و یا حرف‌های کلی می‌دانند، مشخص‌شده و به قول معروف حنای این قبیل افراد برای علاقه مندان به مسائل مختلف سیاسی‌، اجتماعی و ورزشی دیگر رنگی ندارد.

یکی از کارهایی که این قبیل افراد انجام داده و به‌موقع و سر وقت وارد صحنه می‌شوند، مناسبت‌های مختلف است. مناسبت‌هایی که مردم به آن‌ها دل‌بستگی خاص داشته و  اتفاقات و اقدامات روی‌ داده در بزرگداشت و تکریم آن ها را پیگیری می‌کنند، مناسبت‌هایی که در سطح جامعه از جایگاه خاص و والایی برخوردارند و به‌خاطر همین قداست و مقام والا، فرصت‌طلبان آمارساز مدت‌ها در کمین می‌نشینند تا با فرارسیدن آن‌ها بر اسب مراد سوار شوند و با یکسری برنامه‌های بی‌محتوا و تکراری و فاقد هر گونه خروجی مثبت در فضای رسانه ای مانور بدهند و با کمک دوستان و غلامان حلقه به گوش و یا در سایه تاثیر کارت‌های هدیه، چند روزی قدرت بلامنازع فضای مجازی باشند و به‌ این‌ ترتیب ضعف عملکردها و کارنامه ها را سرپوش بگذارند.

چرا کلی‌گویی را مدیران ضعیف و لنگر انداخته های برخی از ادارات و نهادها دوست دارند و به آن عشق می‌ورزند؟این کار دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد.

کلی‌گویی می‌تواند نوعی فرار محسوب شود. وقتی مسئولی در قبال افکار عمومی به سوالات مطرح‌ شده، موردی برای ارائه نداشته باشد، چاره‌ای جز دست به دامن شدن کلی‌گویی باقی نمی‌ماند. به‌عنوان مثال به‌جای این‌که بگوییم در چه مسابقاتی چه مقام‌هایی به دست آورده و چه جایگاه‌هایی را به تصرف درآورده‌ایم مدعی می‌شویم که در فلان تعداد مسابقه حضور داشته آیم. وقتی در مسابقات، نتایج به‌دست‌آمده جز روسیاهی چیز دیگری نباشد برای پاک کردن صورت مسئله مهم ترین وسیله کلی‌گویی و فرار از صحنه می‌باشد.

طرف‌داران و سینه‌چاکان کلی‌گویی  می‌خواهند با دستاویز قرار دادن یکسری ارقام و آمار، مخاطبین را مجبور به سکوت بکنند و ذهن آن‌ها را درگیر مسائل فرعی نموده و از اصول اساسی و اولیه منحرف شان نمایند.

شخص کلی گو سطح مخاطبین اش را پائین فکرکرده و سعی می‌کند زیرکانه و با استفاده از یکسری ترفندها به توجیه رفتارها و ادعاهای  خود بپردازد غافل از این‌که وقتی به‌مرور، انگیزه او روشن شود پرونده مدیریت و یکه‌تازی اش مسدود می‌شود.

با کلی‌گویی می‌توان عجیب‌ترین، مضحک‌ترین و دور از واقعیت ترین موضوعات را به مخاطبین که ترفند کلی‌گویی را نمی‌فهمند، ارائه کرد.

بیشتر آن‌هایی که کلی‌گویی می‌کنند از آوردن دلیل، عاجز و درمانده هستند. مثلاً می‌گویند: اوج شکوفایی‌ فلان اداره در دوران مدیریت من بوده‌است. اگر به آن ها بگوییم به چه دلیل؟  رنگ  ازرخسارشان می‌پرد و زبان شان بند می‌آید.

در کلی‌گویی تلاش می‌شود که بدترین را بهترین و بهترین را بدترین قلمداد کنند. دراین‌ارتباط نیز می‌توان مثال‌های متعددی زد، ولی برای این‌که ذهن قهرمانان کلی‌گویی را به جاهای دیگر رهنمون نشویم و آن‌ها را به مقام پاسخ‌گویی با آویزان شدن از دامن کلی‌گویی ترغیب و مجبور ننماییم به‌همین مقدار بسنده می‌شود، شاید در فرصتی دیگر و آغاز فعالیت این افراد در مقوله ورزش با توجه به مناسبت های پیش رو با دلیل و مدرک و مستندات بیشتر حرف بزنیم.

 

 

 




مجازیون بی ملاحظه

آن هایی که در مقابل حرف حق کم می آورند،جز پناهنده شدن به دامن دروغ و نفاق، چاره دیگری ندارند. آن ها با هر عمل نسنجیده، آبروی خود را می برند و چهره واقعیشان را به نمایش می گذارند.

در هفته ای که گذشت، برخی از مدعیان دنیای رسانه و ورزش، وقتی قادر به دفاع از برخی نوشته ها نشدند به توطئه چینی مشغول شدند و در نهایت دریافت هدیه بیست میلیون تومانی از اداره کل ورزش حاصل اتاق فکر آن ها بود که در فضای مجازی منتشر شد.

گویا عوامل منتشر کننده آن ابتدا مصر بودند بر این که برای ادعایشان سند در اختیار دارند. بعد از گذشت اندک زمانی از تکذیب مؤلف کتاب و اداره کل ورزش و جوانان، آن ها سکوت اختیار کردند و نشان دادند که حاضرند همه را قربانی بکنند تا لطمه ای به موقعیت‌شان در ورزش وارد نشود.

به آسانی با ابروی افراد بازی می کنند و سپس دم فرو می بندند و ممکن است چیزی هم طلبکار باشند. برخی ها برای به دست آوردن کارت هدیه ای، آماده اند که همه خوبی ها و کارهای خیر و نیک را در زیر چکمه های منفعت طلبی پایمال بکنند. آن ها پولی را که از این راه می گیرند، چگونه می توانند هزینه بکنند و به خانه هایشان ببرند؟

دنیای عجیبی است. عده ای برای این که جیب‌شان را پر بکنند و در امور استان خود را تأثیر گذار بنامند، حاضرند که به هر کاری دست بزنند. گویا هیچ کس نباید بدون اجازه و اذن آن ها کاری انجام بدهد. آن ها باید روادید صادر بکنند و قد علم کردن در فضای مجازی خیلی سهل و قابل دسترسی نیست. حالا می خواهیم تعدای از کتاب های چاپ شده را که در وانفسای دنیای چاپ و کاغذ با هزینه شخصی منتشر کرده ایم به فروش برسانیم تا بلکه بدین وسیله گوشه ای از هزینه انجام یافته را جبران بکنیم به شرطی که کانال ها و دوربین دارهای پر هزینه اجازه این کار را بدهند و مجوز لازم را صادر بفرمایند. تا آن عزیزان تازه به دوران رسیده موافقت ننمایند حاشا که فروشی انجام پذیرد و کاری در این ارتباط صورت بگیرد. برخی ها که برای یک خبر چاپ شده در یک نشریه به بهانه تهیه عکس آن هزینه آنچنانی طلب می کنند آیا برای فروش کتاب های ما، حکم بلامانعی صادر می کنند؟

 قدر قدرتند و توانا و میدان دار، باید از افرادی که کارشان پایمال کرده حق و حقیقت است، ترسید. 

 




مدیریت فوتبال شهر اردبیل

گردانندگان کانال تریبون آزاد این‌بار در مطلبی، اشتباه قبلی خود را اصلاح‌کرده و با انتشار رزومه رییس محترم هیأت فوتبال شهرستان اردبیل، نشان داده‌اند که نسبت ‌به گفته‌ها و بخشی از سخنان ما در مراسم رونمایی کتاب‌ها معترض بوده و خواستار توضیح بیشتر شده‌اند.

 توجه دوستان را به یک بیت از سعدی علیه الرحمة جلب می‌کنم:

آن را که بر مراد جهان نیست دسترس

در زادبوم خویش غریب است و ناشناس

عزیزی که با برخورداری از عنوان ریاست هیأت فوتبال شهرستان ارتباطی با اکثریت اعضای فوتبالی جامعه نداشته باشد آیا آدمی غریب و ناشناخته محسوب نمی‌شود؟

ارتباط رییس یک هیأت با برگزاری مسابقات، تشکیل جلسات اتاق‌های فکر، انجام برنامه‌های متفاوت، برقراری تعامل با مربیان باشگاه‌ها و ورزشکاران، بازدید مستمر از وضعیت فوتبال در بخش‌ها و دهستان‌ها، حضور در بخش‌ها و دهستان‌ها و آشنایی با فوتبالیست‌های هر منطقه با تشکیل جلسات مختلف و…. معنی پیدا می کند. وقتی مسابقات متعددی باشد، ورزشکار می‌تواند رئیس هیئت خود را بشناسد و به آن عرض ارادت بکند.

حال بهتر است بگویند که امسال در سطح شهر اردبیل چند مسابقه در مسابقات باشگاهی و در چه رده‌هایی انجام پذیرفته‌است؟ رقابت‌های فوتبال پایه از چه تاریخی در شهر اردبیل آغاز شده و در چه تاریخی به پایان رسیده‌است؟ تیم‌های صعودکننده و سقوط‌کننده در سطوح مختلف رقابت‌های باشگاهی شهر اردبیل کدام‌ها بوده‌اند؟ برای برگزاری مسابقات، کدام زمین‌ها در اختیار هیأت شهرستان می‌باشد؟ آیا صرف برخورداری از یک عنوان می‌تواند دردی از دردهای فوتبال شهر اردبیل را درمان نماید؟

بحث بر سر شخصیت حقیقی و جایگاه رییس هیأت شهرستان نبوده و نیست. قضاوت در مورد شخصیت حقوقی در ورزش با توجه به عملکردها و کارنامه هاست. زمانی‌که در هیأتی چون هیأت فوتبال شهرستان، فعالیتی انجام نپذیرد و فعالان عرصه فوتبال در ارتباط مستقیم با رییس هیأت نباشند یعنی وی غریب است و ناشناخته.

در 9 ماه گذشته رییس هیأت فوتبال شهرستان چند ‌بار در رسانه‌ها نسبت‌به عملکرد هیأت تحت مدیریت خود اطلاع‌رسانی کرده‌است؟

عزیزانی که سابقه داوری و بازی دارند، قابل احترام هستند و حفظ حرمت آن‌ها واجب، ولی هیچ‌کدام از این عناوین برای فوتبال شهر اردبیل پیشرفت و توسعه به‌همراه نخواهد داشت. تا زمانی‌که رییس هیأت، خود را درگیر برنامه‌های مختلف و تحرک‌آفرین نکند برای اکثر فوتبالی‌ها ناشناخته خواهد بود.

 




مرحوم مقصود بایرامی؛ مجموعه‌ای از خوبی‌ها و زیبایی‌ها

آذر ماه برای فوتبال اردبیل، یادآور یک خاطره تلخ است. در این ماه، ورزش اردبیل یکی از وفادارترین، متعصب‌ترین، باتکنیک ترین و بااخلاق‌ترین یار خود را از دست داد. مقصود بایرامی، مرد مصمم و با اراده ورزش منطقه در برابر مشیت الهی تسلیم شد و چشم از جهان فروبست. مقصود در مقطعی از تاریخ پرافتخار ورزش و فوتبال، محبوب قلوب هواداران بود. در کنار همه ویژگی‌های فنی و تکنیکی‌اش، تواضع، رفتار مناسب و اخلاق منحصربه‌فرد، او را در ردیف بهترین‌های آن دوران قرار داده بود.

بعد از گذشت سال‌ها از کوچ مقصود، هنوز هم یاد و خاطره وی با ورزش و فوتبال منطقه عجین است. آن‌هایی که با او از نزدیک آشنایی داشته و یا در کنارش توپ زده‌اند، نمی‌توانند چشم بر خوبی‌های او ببندند و خاطراتش را فراموش بکنند.

ورزشگاه تختی اردبیل برای عاشقان و دلدادگان فوتبال دهه شصت، همچنان بوی مقصود را می‌دهد. هرچند که وضعیت این ورزشگاه از نظر ظاهری تغییر زیادی کرده و به نوعی آراسته شده‌است ولی فوتبالی‌های دهه شصت وقتی گذرشان به ورزشگاه می‌افتد زمین خاکی با برکت آن در جلوی چشمانشان ظاهر می‌شود و در میان گرد و غبار برخاسته از آن، در میانه میدان مردی مقتدر و پا به توپ را می‌بینند که چون غزال تیزپا به سمت جلو حرکت کرده و لحظه‌های به‌یادماندنی و شورآفرین خلق می‌کند.

با حال و روزی‌که بر فوتبال اردبیل حاکم شده و با کم‌رنگ شدن حضور قدیمی‌های این رشته در صحنه، بیشتر علاقه‌مندان، با یادآوری خاطرات خوش گذشته نفس می‌کشند. چه روزهایی بود، رفاقت، صمیمیت، حرمت، صداقت، راستی، اخلاص و یک‌رنگی حرف اول و آخر رایج در بین فوتبالی‌ها بود. رقابت در داخل مستطیل سبز و رفاقت در بیرون از میدان، در فوتبال اردبیل به‌طور کامل معنی می‌شد. کری‌خوانی های شورآفرین، انتقادهای سازنده، مسابقات منظم و مرتب، اعمال کامل قانون و اطاعت صد درصدی از آن، حفظ حرمت و جایگاه‌ها و در یک کلام، مجموعه‌ای از خوبی‌ها و زیبایی‌ها در آن موج می‌زد.

در آن سال‌ها، غریبه پرستی، نوچه پروری، ادبیات کوچه‌بازاری، تهدید و اتهام‌زنی، زیرآب‌زنی، فرصت‌طلبی و رفتارهای خارج از عرف و معمول، جایی در قاب فوتبال اردبیل نداشت.

بی‌دلیل نبوده و نیست که فوتبال دهه 50 و 60 و 70 اردبیل مجموعه‌ای از رفتارهای مقبول و وجیه بود و مرحوم مقصود بایرامی حاصلی پربار و فراموش‌نشدنی از جو حاکم بر فضای فوتبال آن سال‌ها به شمار می‌رفت.

به‌راستی مرحوم مقصود بایرامی با آن همه تعصبی که به فوتبال اردبیل داشت اگر زنده بود در قبال وضعیت این روزهای آن، چه موضعی می‌گرفت؟ مقصود 90 دقیقه چون شیر در میانه میدان می‌جنگید و از جان مایه می‌گذاشت. او با افراد کم‌کار و دروغ‌گو و آمارساز، اصلا میانه خوبی نداشت. مجموعه‌ای از بهترین خصوصیات است که او را به چهره‌ای ماندگار در ورزش و فوتبال اردبیل و منطقه تبدیل کرده‌است.

یادش را گرامی داشته و به روحش درود و سلام می‌فرستیم. مردان تأثیرگذار چه در قید حیات و چه بعد ازترک این دنیا، همواره یاد و نام و خاطرات‌شان، منشأ خیر و برکت می‌باشد و بدون شک مرحوم مقصود بایرامی نیز از آن دسته مردان بزرگی است که همواره ذکر نام و خوبی‌هایش عاملی برای بیان واقعیت‌های موجود و خاطره بازی با روزهای خوب فوتبال اردبیل می‌باشد.

مقصود، برای همبازی‌ها و تماشاگران دهه 60برای همیشه زنده است. در روزگارانی که برای شهرستانی‌ها در صحنه فوتبال ملی، جایگاهی قائل نبودند، چشم پوشیدن از فوتبال مردی بی‌ادعا امکان‌پذیر نمی‌شد. حضور در تیم منتخب آذربایجان شرقی در لیگ قدس و تیم بنیاد شهید تهران و دعوت به اردوی تیم ملی، دلیلی محکم بر لیاقت‌ها و توانایی‌های آن مرحوم بود.

همیشه در سالگرد رحلت مرحوم مقصود بایرامی بر حکم وظیفه با چند سطری، تلاش کرده‌ایم که او را به نسل جوان بشناسانیم و خوشحال هستیم که امسال برای ما فرصتی فراهم شد تا در چنین روزی رونمایی از کتاب سه جلدی فوتبال اردبیل و کتاب خاطرات فوتبالی را برگزار بکنیم. بخشی عظیمی از کتاب خاطرات فوتبالی، مربوط به یادداشت‌هایی است که در سال‌های گذشته در وصف وی توسط نگارنده این سطور نوشته‌شده است. دست‌اندرکاران ورزش و متولیان امر هرچقدر در ارتباط با زنده نگاه‌داشتن یاد وی تلاش ‌بکنند، نمی‌توانند گوشه‌ای از خدمات مرحوم مقصود بایرامی به ورزش و فوتبال منطقه را جبران نمایند. روحش شاد و یادش گرامی باد.

 




منتقدان فوتبال و داستان رقص هزارپا

هرچقدر که به ایام برگزاری مجمع انتخاباتی هیئت فوتبال استان نزدیک می‌شویم، اقدامات برای رسیدن به هدف در بین گروه‌های مختلف بیشتر و بیشتر می‌شود.

موافقان مدیریت فعلی به هر روش و وسیله‌ای برای اثبات دوستانشان تلاش می‌کنند. گاهی وقت‌ها که فکر می‌کنند از نظر ارائه عملکرد با دستانی خالی مواجه می‌باشند جهت تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی به روش‌های ناپسندی چون تهمت زدن، حرمت شکستن و ناسزاگوئی روی می‌آورند. گاهی در این راه تندروی کرده و رفتارهای زشت و زننده از خود به یادگار می‌گذارند.

گروهی دیگر خواستار تغییر در ساختار مدیریت فوتبال استان هستند. آن‌ها مدعی اند که در ده سال گذشته، سرنوشتی که بر فوتبال ما رقم زده‌شده، مناسب و در شأن فوتبال منطقه نبوده‌است. آن‌ها می‌گویند مدیران فوتبال استان در ده‌ساله گذشته هرچه در توان داشته‌اند انجام داده و دیگر چیز جدیدی برای ارائه نداشته و ندارند.

این گروه که بیشتر آن‌ها از فوتبالی‌ها و خاک خورده‌های این رشته پرطرف‌دار می‌باشند، مدعی هستند که برنامه مسئولین فعلی منجر به وضعیت موجود شده و ادامه مدیریت آن‌ها به‌هیچ‌وجه به صلاح فوتبال و آینده آن نمی‌تواند باشد.

به‌هرحال تحرکات در فضای مجازی و در روزهای اخیر کاملاً افزایش‌یافته و هر دو طرف قضیه به هر دری می‌زنند تا ادعای خود را اثبات کنند و در میان مردم و به خصوص جامعه ورزش و فوتبال، خود را محق نشان بدهند.

دوستداران وضع موجود با موضع‌گیری‌های خود در قبال منتقدان نشان می‌دهند که از ظرفیت لازم برای پذیرش حرف‌های حق و برخاسته از دل دوستداران فوتبال برخوردار نیستند. اتهام دریافت هدیه بیست میلیون تومانی به راقم این سطور و یا بزرگنمایی‌های بیش‌از همه برای برخی از اقدامات کوچک ممکن است در این راستا انجام گرفته باشد‌ .

ساکت کردن منتقدان و وادار کردن آن‌ها به سکوت، یکی از اهدافی است که علاقه‌مندان به استمرار وضعیت موجود دنبال می‌کنند، اما مطمئنا سخنانی که از روی حسادت در راستای تخریب دیگران زده شود و یا در فضای مجازی منتشر گردد، نمی‌تواند تاثیر منفی بر اراده‌ی کسانی که دلسوز فوتبال منطقه هستند، بگذارد.

یک حکایت

هزارپایی بود وقتی می‌رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می‌شدند تا او را تحسین کنند؛ همه به‌استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت.

یک لاک‌پشت حسود….

او یک روز، نامه‌ای به هزارپا نوشت:

ای هزارپای بی‌نظیر، من یکی از تحسین‌کنندگان بی‌قیدوشرط رقص شما هستم و می‌خواهم بپرسم چگونه می‌رقصید؟ آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می‌کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می‌کنید؟ در انتظار پاسخ هستم.

با احترام تمام :لاک‌پشت

هزارپا پس‌از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعاً هنگام رقصیدن چه می‌کند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل‌از همه بلند می‌کند.و بعد از آن کدام پا ها را؟

متأسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد.

برای نجات فوتبال اردبیل از دامی که در آن گرفتار شده‌است باید به سراغ علت‌ها رفت. رفتارهای خارج از عرف و به‌دور از اخلاق ورزشی و اتهام زدن‌ها و در برخی موارد رفتارهای کوچه‌بازاری تأثیری در ممانعت از بیان واقعیت‌ها نخواهد داشت.

علاقه مندان به فوتبال استان و به‌خصوص شهر اردبیل از حال‌وروز این رشته نگران هستند و این کار جز با اقدام قاطع و تصمیم انقلابی و رفتاری عاقلانه نمی‌تواند به سوی اصلاح گام بردارد بنابراین نباید از انتقادها رنجید، باید به واقعیت‌ها تن داد و از رفتارهای منفی و اتهام‌زنی‌ها دوری کرد.

من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف

تا بدانجاست که آهسته دعا نتوان کرد

 




توجیه ضعف‌های فوتبال در فضای مجازی

منتقدین فوتبال اردبیل این روزها با بحث تکراری، پیش‌پاافتاده و رنگ رورفته ای به نام “نبود باشگاه مقتدر، توانا و قدرتمند” در اردبیل و منطقه مواجه می‌شوند. در هر مقطعی برای توجیه برخی از کم‌کاری‌ها و کاستی‌ها، موردی مورد توجه قرار گرفته و برای سرپوش گذاشتن بر ضعف‌ها از آن‌ها استفاده می‌شود.

روایت می‌کنند که چند شب پیش در یک برنامه زنده اینستاگرامی، رئیس هیئت فوتبال استان در جواب کسانی که از وضعیت فوتبال اردبیل گله‌مند بودند، آن‌ها را به تشکیل یک باشگاه و اخذ مجوز از اداره‌کل ورزش و جوانان دعوت کرده و برای آن‌ها برنامه پنج‌ساله و تدوین آن را پیشنهاد نموده و وعده اعطای امتیاز آکادمی را نیز بیان کرده‌اند.

فوتبال شهر اردبیل و نزول آن یکی از سؤالات گردانندگان آن بر نامه بود که متأسفانه با کلی‌گویی و در بازی با کلمات، جواب قانع‌کننده‌ای شنیده نشد.

اگر شهر اردبیل مشکل باشگاه دارد آیا در دیگر شهرها که فوتبال و تیم‌های آن فعال بوده و در دور مقدماتی لیگ دسته سوم حضور دارند، باشگاه‌هایی به معنی اخص کلمه فعال هستند؟ این نسخه چرا فقط به اردبیل توصیه می‌شود و دیگر شهرها از آن معاف می‌شوند؟ آیا تیم‌هایی که در لیگ به‌اصطلاح برتر استان فعال هستند و یا در لیگ نیم‌بند دسته یک حضور دارند، مشخصات یک باشگاه را دارا می‌باشند؟ چرا در اردبیل و در شهری که گذشته فوتبال‌اش کارنامه‌ای روشن و واضح دارد، تیمی که بتواند در لیگ دسته سوم دوام بیاورد، وجود ندارد؟

آیا تیم‌هایی که در لیگ به‌اصطلاح برتر استان حضور دارند چه درصدی از ویژگی‌های یک باشگاه استاندارد را دارا می‌باشند؟ مگر لیگ برتر به‌عنوان بالاترین سطح فوتبال و رقابت‌های آن در یک استان نباید دربرگیرنده باشگاه‌های قانونی باشد؟ این‌چه لیگ برتری است که با 9 تیم آغاز و با 7 تیم به پایان می‌رسد؟ چرا شهر اردبیل در حال حاضر فوتبالی در سطح دیگر شهرهای استان ندارد؟ آیا آن هم تقصیر نبود باشگاه است و یا حاصلی از برنامه‌ریزی غلط مسئولان می باشد؟

آیا هیات فوتبال قدرت و اجازه صدور مجوز آکادمی را دارد که در یک برنامه زنده خطاب به یکی از مربیان گفته می‌شود باشگاه ثبت بکنند تا مجوز آکادمی بدهند.

هیأت فوتبال سال‌هاست که برای اجابت دستور فدراسیون، مدام در پی وعده دادن برای آکادمی است. اگر هیأت توان و اجازه صدور مجوز آکادمی را دارد بهتر است اول به وعده‌ای که سال‌ها از آکادمی معمولی، آکادمی غرب کشور و آکادمی بین‌المللی داده عمل بکند و بعد وعده صدور مجوز آن را به دیگران بدهد.

با حرف و تعریف کلمات نسخه شفابخشی برای فوتبال اردبیل پیچیده نمی‌شود، فوتبال را به اهل‌اش و صاحبان‌اش واگذار کنید و در کوتاه‌مدت اثرات آن را مشاهده نمایید.

یادآوری یک خاطره خارج از لطف نیست. در 16 آذرماه 1366، منتخب اردبیل در قائمشهر به دیدار تیم منتخب آن شهر رفت و با تساوی در آن دیدار به مرحله فینال اولین دوره رقابت‌های جام فلق راه پیدا کرد.

در آن دیدار برای اردبیل رحیم زرگین، محمد قلی‌زاده، فیض‌الله نیک‌نژاد، مصطفی اعیادی، حسین عباس‌زاده، مقصود بایرامی، ناصر عروجی، بهنام دولت، عزیز گنج‌گاهی، علی دایی، حسن ابراهیم‌زاده، احمد مهارتی و تورج عزیزی به میدان رفتند.

راستی چه در صدی از این بازیکنان که در قید حیات می‌باشند در اداره فوتبال استان و شهر اردبیل دخیل هستند؟ چند نفر از آن‌ها اگر به هیئت شهر اردبیل مراجعه کنند توسط رییس هیئت و دبیر آن شناخته می‌شوند؟

وعده‌ها، کلمات، باندها و عشق ریاست‌ها قادر به درمان دردی از دردهای فوتبال اردبیل نیستند. تا زمانی‌که خاک خورده‌های صادق، کارنامه‌دار و دارای سابقه و پیشینه روشن و قابل دفاع، اداره‌ی امور آن را در دست نگیرند تا سال1404که نه، بلکه تا سال 2000 هم فوتبال ما گامی به سوی بهبودی بر نخواهد داشت.

 




اگر از فوتبال و دردهایش بگویم

وقتی کانال هیئت فوتبال استان خبر انتصاب سرپرست دبیری را منتشر کرد یکی از دوستان و استخوان خرد کرده‌های فوتبال به من گفت که چرا در مورد چگونگی این امر چیزی نمی‌نویسیم آیا بهتر نیست دلایل انتصاب جدید و برکناری بی‌موقع دبیر بازگو شود و جامعه در جریان قرار بگیرد؟ مردم که بیگانه نیستند بارها از سوی مسئولان کشور و نظام تاکید شده‌است که ضامن حفظ اعتماد بین مسئولین و جامعه، شفافیت می‌باشد.

گفتم که در مورد برخی از انتصاب‌ها در هیئت فوتبال استان بارها نوشته‌ام مخت اما از ده سال گذشته تا کنون کسی گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود و جایگزینی دبیر با سرپرست دبیری اقدامی تعجب‌انگیز و سوال‌برانگیز است اما نباید زیاد در این‌مورد حساس باشیم چراکه اگر می‌نویسیم هم نمی‌توانیم جامعه جواب قانع‌کننده به مطلب و یا سوال‌های مطرح‌شده دراین‌ارتباط را شاهد باشیم.

مثلاً اگر بنویسیم که در سال‌های گذشته در فوتبال ما بیست و هشت برابر با سی و پنج و یا کاردانی مساوی با کارشناسی بوده اتفاقی می‌افتد و اعترافی صورت می‌گیرد؟

اگر بگویم در سال‌های اخیر صعود و سقوط در رقابت‌های فوتبال اردبیل مفهومی نداشته مگر اتفاقی می‌افتد؟ کشی چرایی این کار را پیگیری می‌کند و به واقعیت حاتم می‌دهد؟

اگر بگویم که سال‌هاست در فوت درب فوتبال شهرستان اردبیل را تخته کردند و از سال‌ها قبل هواداران مرگ آن را به تماشا نشسته‌اند در رفتارها و موضع‌گیری مسئولین تغییری حاصل می‌شود؟

اگر بگویم متولی ورزش شهرستان به چه دلیل و علتی دل مقابل وضعیت فلاکت‌بار فوتبال حوزه مسئولیتش عکس‌العملی نشان نمی‌دهد و حرفی نمی‌زند و اقدامی نمی‌کند به قبای آقایان برمی‌خورد و به فکر جبران می‌افتند؟

بود اگر بگویم که تیم فوتبال ما به پلک زدن یک داور در لیگ برتر و سوق دادن چند تای آن‌ها در دیگر رده‌ها و سطوح لیک خلاصه‌شده و مانور دادن در اطراف آن به کار روزمره‌ای تبدیل گردیده آیا تغییری در رفتارها و بزرگنمایی‌ها به وجود می‌آید؟

اگر بگویم به چه دلیل و علتی مجوز لازم برای حضور در لیگ به‌اصطلاح برتر به تیمی که فصل قبل امتیاز خود را فروخته‌است صادر می‌شود و آبی از آب تکان نمی‌خورد؟

اگر می‌گویم خجالت و کر معاون است که تیم‌های شهر اردبیل در رقابت‌های به‌اصطلاح لیگ برتر از آخرین جدول رده‌بندی اول و دوم و سوم می‌شوند دل مسئولین به حالش می‌سوزد و دست‌اندرکاران مربوطه‌اش را برای به‌وجودآمده چنین وضعیتی پای میز مدرسه و تعیین علل امر می‌کشاند و سین‌جیم می‌کنند؟

اگر بگویم که باید در مجمع انتخاباتی به برنامه، پیشینه کمان موقعیت اجتماعی و ورزشی، به صداقت و راست‌گویی، به بی‌طرفی و اخلاق‌مداری کاندیداها رای بدهند امکان گسستن زنجیره‌های به‌هم‌تنیده‌ی رابطه‌ها فراهم می‌شود؟

اگر بگویم در آستانه برگزاری مجمع انتخاباتی، جابه‌جایی رؤسای هیئت برخی از شهرستان‌ها کاملاً اتفاقی و نه از برای مهندسی کردن آن بوده‌است کسی باور می‌کند؟

و اگر بگوییم که امور فوتبال را باید مهوش بسپارند و فضای آن را از هر گونه تبعیض و جانبداری‌های تابلودار دور نگاه دارند آیا در روند امور تاثیر می‌گذارد؟

تلگراف جدید عمومی کنید این مواد را کسانی که در انتخاب رئیس هیئت مؤثراند نمی‌دانند و به آن ایمان ندارند علامت سوال آیا آن‌ها از جنایت فوتبال شهدا طرفم اطلاع ندارند و چیزی در مورد آن نمی‌دانند علامت سوال قطعا می‌دانم و بسیار بهتر از من و امثال من در جریان حال‌وروز فوتبال منطقه هستند ولی بهم دلیلی که بوده باشد خوب توجه کنید بهم دلیلی که بوده باشد آن‌ها از مدت‌ها قبل تصمیمشان را گرفته‌اند و دینی قرار گذاشته‌اند و به‌نظر می‌رسد که تن به عدول از تصمیم گرفته‌اند رضایت نمی‌دهند.

برای همین است که امیدواری برای بهبود وضعیت برگزاری منظم مسابقات، قرار گرفتن فوتبال روی ریل احیا و نفس‌کشیدن آن و نفس‌کشیدن فوتبال شهر اردبیل بحثی عبث و روحیه و مصداق آب در هاون کوبیدن است.

دلیل این ادعا نقل ابی نیز که از طرف برخی‌ها می‌شود. ‌ای معین تکلیف فوتبالی خون تامسون هزار و چهارصد و چهار مشخص است برای دیگران تا آن تاریخ نشستن بر صندلی مدیریت فوتبال همچنان باید به‌عنوان یک رؤیا مطرح باشد.

او در نامه بدا به حال فوتبالی که آخرین نفس‌هایش را در زیر چکمه‌های بیگانه می‌کند و خودمحوری و مقام‌پرستی به شمارش افتاده و با وضعیت موجود امیدی برای بهتر شدن حال‌وروز آن وجود ندارد

 




هیاهو و دیگر هیچ

دربی 97 دو تیم پرطرفدار پایتخت، امروز در ورزشگاه آزادی و بدون حضور تماشاگران برگزار شد و در نهایت با نتیجه تساوی صفر بر صفر به پایان رسید.

یک بازی سرد و بی روح و کسل کننده که صدای همه فوتبال دوستانی را که از طریق جعبه جادویی به تماشای آن نشسته بودند در آورد.

از روزها قبل دست اندرکاران هر دو باشگاه، بازیکنان و کادر فنی تا می توانستند در مورد این بازی حرف زده و وعده هایی داده بودند.

زمانی که سوت پایان بازی توسط مولود بنیادی فر داور ضعیف این دیدار نواخته شد آه از نهاد  همه علاقه مندان در آمد و با بدبینی تمام در اذهان، وعده های داده شده را مرور کردند و به فضای بد حاکم بر فوتبال تأسف خوردند.

فوتبال ایران از نظر تشکیلاتی و باشگاهی و فضای حاکم بر آن، بدترین روزهای خود را می گذراند. از کری خواندن فقط تندی کردن و ناسزا گفتن و دروغ حرف زدنش را یاد گرفته ایم. کری را اصولی و منشأ گرفته از اصول اخلاقی می خوانند تا عاملی برای ایجاد انگیزه در بین بازیکنان جهت ارائه بازی مقتدرانه باشد. کری را می خوانند تا حمایت کامل تماشاگران را جلب نمایند و از آن ها برای افزایش شور و شوق جامعه کمک بگیرند. کری را می خوانند تا توجه خانواده ها و جامعه را به سوی فوتبال جلب کنند و تأثیر گذاری آن در جامعه را به همه نشان بدهند، ولی متأسفانه در این مورد نیز مدیران فوتبالی ما به جاده خاکی می زنند و خود عاملی برای بداخلاقی ها و بدآموزی ها می شوند.

دوستی می گفت: ”از دربی پایتخت بدم می آید. از کسانی که در مورد آن گنده گویی می کنند و بی دلیل به آن حساسیت می بخشند، متنفرم، از مدیران ورزشی که پهلوان پنبه اند و طرحی برای بهبود اوضاع ندارند ، آزرده خاطرم. فوتبال را درمانده کرده و زمین گیر نموده اند و تا زمانی که این قبیل افراد بر فوتبال ما حکومت می کنند، نباید انتظاری برای بهبود اوضاع داشته باشیم“.

این دربی گذشت. مسلما در  دربی های بعدی نیز چیزی تغییر نخو.اهد کرد. چرا که ادامه این وضع، گویا ضامن بقای برخی ها به حساب می آید. آن ها اجازه تغییر در ساختارها را نخواهند داد. آن ها از آشفتگی ها و بی برنامگی ها بیشترین و بالاترین نفع ها را می برند.

فوتبال نیاز به یک جراحی کامل توسط یک جراح متبحر دارد. در شرایط فعلی امیدی برای بهبودی حال و روز آن وحود ندارد. یاحق

 




فضول باشی و قصه ثبت‌نام کاندیداهای هیئت فوتبال استان

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. این ضرب‌المثل کاملاً در وصف داستان ثبت نام کاندیداها برای به دست آوردن صندلی ریاست هیئت فوتبال استان  صادق است.

وقتی همه‌چیز روشن و آشکار است چرا باید وقت تلف شود، هزینه اضافی انجام بگیرد و برای عده‌ای فضای میدان‌داری و یا هواداری و چماق‌داری و زیر آب‌زنی فراهم شود؟ وقتی شرایط حاکم بر روند انتخابات از ماه‌ها قبل بر وفق مراد و خواسته برخی‌ها باشد سینه پاره کردن دیگران چه دلیل و چه علتی دارد؟ وقتی مهره‌ها را شناسایی و بر روی آن‌ها سرمایه‌گذاری شده این ثبت نام‌ها و فرایندهای بعدی آن چه صیغه‌ای می‌باشد؟

آن‌هایی که دوست دارند به کاخ حافظ برسند به نصایح، پیش‌بینی‌ها و گفته‌های کسانی که بدجوری برای پیروزی مطمئن هستند گوش نمی‌کنند و خود را به درد سر می‌اندازند و بی‌خود و بی‌جهت انرژی مصرف می‌کنند.

به‌جرئت می‌گویم که همه این کارها جز اجرای یک سناریوی ازپیش‌تعیین‌شده چیز دیگری نیست. آن‌ها بهتر است بروند و کنار بکشند و بگذارند آن‌ها که برای این کار از ماه‌ها قبل برنامه‌ریزی کرده و مهره‌ها جابجا نموده و با عده‌ای هم‌قسم شده‌اند به‌راحتی و بدون استرس به نتیجه برسند.

گفتم: فضول باشی از راه نرسیده این چه بساطی است که راه انداخته‌ای، برو استغفار بکن. مهندسی کردن مجمع و یا مهره چینی‌ها ساخته  ‌و پرداخته‌ی ذهن معیوب و عقل ناقص تو می‌باشد. من ده‌ها دلیل و مصاحبه و گفتگو می‌توانم برای شما نشان بدهم که همواره گفته‌اند، اساسنامه ملاک و معیار اقدام در هیئت فوتبال استان است. ادعایی به این بزرگی که نمی‌تواند شعار و یا دروغ باشد. برو برادر، برو و مقداری به دنیای بعد از مرگ فکر کن تا این‌همه به پروپای مردم نپیچی و زحمات عده‌ای را در برگزاری یک مجمع بی‌طرفانه و منصفانه زیر سوال نبری.

گفت: به تو چه وعده‌ای داده‌اند که این‌قدر تغییر موضع داده و مرا متهم می‌کنی. من فضول باشی هستم و هیچ‌وقت بدون دلیل حرف نمی‌زنم. تو که این‌قدر دو آتشه طرف‌داری می‌کنی آیا توان پاسخ گفتن به یک سؤال را داری؟

گفتم: جان هر کسی که دوست داری سؤال‌های سخت و محرمانه و طبقه‌بندی مپرس. اگر سؤال‌ات معمولی باشد من در خدمت‌ام. هیچ ایرادی ندارد، یا قدرت پاسخ‌گویی خواهم داشت و یا مثل خیلی‌ها به‌آرامی از کنار سؤال تو گذر خواهم نمود.

گفت: مردومردانه می‌توانی آقای گل مسابقات لیگ به‌اصطلاح برتر استان را معرفی بکن؟

حرف‌اش را قطع کردم و گفتم ول‌کن بابا به من و تو چه مربوطه که چه کسی آقای گل شده است. اصلا در مکتب ما و در حوزه استان اردبیل اتفاقات روی‌داده در لیگ محرمانه ‌است. اطلاع‌رسانی نمی‌کنیم.  بسوز و دق مرگ بشو. اطلاعات لیگ ما مخصوص ازما بهتران است، تو را سنه نه. برو به کار و زندگی‌ات برس و زیاد در حوزه مسئولیت دیگران سرک نکش.

در ادامه گفت: تا افرادی چون تو در این ورزش و فوتبال هستند امیدواری برای بهبود حال‌وروز آن سرابی بیش نیست. تو می‌گویی حرفی نزن، انتقادی مکن و ما را از وضعیتی که داریم قدمی رو به جلو حرکت نده. ده‌ها سال در وضعیت فعلی ماندن و فکر پیشرفت را از ذهن دور کردن، هدف تو می‌باشد.21/8/1400).

فضول باشی نمی خواهد ساکت بشود: تو آزادی و مختار که هر جور می‌خواهی فکر بکنی و قضاوت نمایی ولی من بار دیگر به کاندیداهای ریاست هیئت فوتبال به‌جز آقای خاص نصیحت می‌کنم که بی‌خود و بی‌جهت خود و دیگران و فدراسیون‌نشین‌ها را اذیت نکنند، نتیجه قابل‌پیش‌بینی است، پس  متحمل زحمت نشوید.

فصول باشی با صورتی برافروخته و چشم‌هایی از حدقه درآمده و صدایی لرزان افزود:: آیا این کاندیداها آمده‌اند که به فوتبال خدمت کنند؟ دور از لطف نیست که به این لطیفه کوچک دقت کنند.

عربی، غلام می‌خرید. برده‌فروش گفت: عیب‌‌اش را هم بگویم که در رختخواب بول می‌کند.

عرب گفت: اگر رختخواب یافت، هر کاری که می خواهد، بکند.

 




خبرهای خوب فوتبالی

در آستانه برگزاری مجمع انتخاباتی هیئت فوتبال استان، خبرهای امیدوار کننده‌ای به گوش می رسد.

اجرای قانون و گردن نهادن به اساسنامه و بندهای مختلف آن، بعد از نزدیک به 10 سال، بسیار امیدوار کننده است.

در فضای مجازی هیئت فوتبال استان از انتصاب جدیدی در پست دبیری هیئت فوتبال استان خبر داده است.

آن هایی که با سیاست حاکم بر اداره این هیئت آشنایی دارند نمی توانند بپذیرند که رئیس هیئت به این آسانی و در ست هم زمان با ثبت نام کاندیداها دست به تغییر بزند و صمیمی ترین یار و حامی‌ اش را از کار برکنار نماید.

در این کار حتما حکمتی در میان است و امیدواریم که نقاط گره این تصمیم باز شود و دلیل آن صادقانه با مردم و جامعه فوتبال در میان گذاشته شود.

تا همین دیروز کسی جرئت این که بگوید در بالای چشمان آقایان ابرو وجود دارد را نداشت. ولی حالا چه اتفاقی افتاد ه است که خود در کانال هیئت از انتصاب سرپرستی دبیر آن خبر می دهند؟

واقعا که اتفاقات روی داده در ده سال گذشته در فوتبال استان اردبیل اتفاقاتی بی نظیر و تکرار نشدنی است.

ایا نمی توان سؤال کرد که وقتی نامه مربوط به ثبت نام کاندیداها و درخواست مدارک با امضای دبیر سابق بوده چرا یک شبه برکناری وی و انتصاب فردی جدید در دستور کار قرار گرفته است؟ این امر یک معادله چند مجهولی است و باید روشن شود که چه معادلاتی حکم به اجرای این کار داده است؟

اگر این کار حضرات در راستای اجرای قانون بوده است باید فریاد خوشحالی سر داد و هورا  کشید چرا که بعد از گذشت 10 سال تازه آقایان تن داده اند که گامی هرچند کوچک در راستای اجرای قانون و مقررات بردارند.

در مجموعه ای که در بخش هایی از آن بی توجهی به قانون باشد، امید به موفقیت و اجرای مقررات در همه سطوح آن بیهوده خواهد بود.  بارها و بارها مصداق آن را در فوتبال فلک زده  اردبیل شاهد بوده ایم. باید گفت که این قصه سر دراز دارد . رونمایی