1

یکصدمین شماره

یکصدمین شماره نشریه الکترونیکی دنیای اردبیل را در حالی منتشر می‌کنیم که جامعه با توجه به شیوع ویروس کرونا و محدودیت‌های ایجاد شده در یک وضعیت خاص به سر می‌برد. در کنار این مشکل، گرانی سرسام آور و پائین آمدن قدرت خرید و نابسامانی‌های اقتصادی مردم را با چالش بزرگی مواجه کرده است.

جامعه رسانه‌ای و نشریات مختلف چه چاپی و چه الکترونیکی در چنین شرایطی به سختی قادر به ادامه حیات هستند ولی چاره‌ای نیست کاری که آغاز کرده‌ایم باید به انتها برسانیم و بریدن و در وسط راه انصراف دادن نمی‌تواند کاری منطقی و اصولی باشد.

اولین شماره نشریه در بهمن ماه سال 93 و با عنوان ورزش اردبیل منتشر شد و تا به امروز که شش سال از آن تاریخ می‌گذرد نشریه دوره‌های متفاوتی را پشت سر گذاشته است. بعد از انتشار 24 شماره چاپی به دلیل عدم حمایت‌ها و مشکلات مالی تغییر وضعیت داده و انتشار الکترونیکی را برگزیدیم و در ادامه از معاونت مطبوعاتی تغییر نام از ورزش اردبیل به دنیای اردبیل با موضوع فرهنگی، ورزشی را درخواست کردیم و خدا را شاکریم که در این مدت تلاش شده است چندان وقفه‌ای در انتشار الکترونیکی نشریه ایجاد نکنیم و حداقل به وظیفه‌ای داریم تا جایی که امکانات ما اجازه می‌دهد عمل بکنیم.

در مدت شش سالی که از ورزش نوشتیم و خبرهای مختلف آن را تحت پوشش قرار دادیم با کوچکترین حمایتی از سوی مسئولین مواجه نشده‌ایم. از یارانه معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا اداره کل ارشاد و اداره کل ورزش و جوانان با بحثی به نام پشتیبانی روبرو نشده‌ایم ولی تا دلمان بخواهد از برخی از مسئولین هیئت‌های ورزشی، اداره کل ورزش و جوانان و حتی از بعضی به اصطلاح همکاران رسانه‌ای انواع تهمت‌ها و کم محبتی‌ها را به جان خریده‌ایم. این برخوردها کوچکترین تأثیری در راه ما نداشته‌اند و هرچقدر که آنها بیشتر حمله کرده‌اند به همان اندازه برای دفاع از حق و معرفی چهره‌های منافقانه و مزورانه خیلی‌ها مصمم شده‌ایم و ناگفته پیداست که این مسیر را تا رسیدن به اهداف متعالی در ورزش منطقه ادامه خواهیم داد.

وقتی نشریه‌ای از سوی متولی اصلی یعنی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی موررد حمایت و توجه قرار نگیرد از دیگر ارگان‌ها و مؤسسات انتظار پشتیبانی کار بیهوده‌ای می‌تواند باشد. علیرغم اینکه در بخشنامه مربوط به آگهی‌های دولتی توجهی نیز به نشریات الکترونیکی شده است ولی در اردبیل متأسفانه این نشریات را فرزند ناتنی رسانه‌ها به حساب می‌آورند و جایگاهی برای آنها قائل نیستند.

خوشحالیم که به عنوان اولین نشریه ورزشی اردبیل و اولین نشریه الکترونیکی منطقه تاکنون با تکیه بر داشته‌های خود ادامه حیات داده‌ایم و امیدواریم که خداوند رحمان و رحیم همچنان ما را مورد لطفق و عنایت خود قرار بدهد با بتوانیم ادای وظیفه نماییم. وقتی که خدا به انسان و مجموعه‌ای توجه بکند به فرهنگ و ارشاد اسلامی و ورزش و جوانان نیازی نخواهد بود. یاحق.

 




مدیریت مخلص؛ نیاز ورزش کشور

ورزش کشور نیاز به مدیریتی پرتلاش، مخلص و متخصص دارد. نابسامانی‌های موجود و مشکلاتی که بر سر راه ورزش وجود دارد با وجود ”خدمت بی‌منت قابل حل می‌باشد.

یکی از بزرگترین مشکلات موجود، مدیران آویزان، مدیران ناکارآمد و مدیران تحمیلی خارج از مجموعه ورزش می‌باشد. چرا با وجود استعدادهای ناب و امکانات کافی موفقیت مورد نظر در ورزش حاصل نمی‌شود؟ به چه دلیلی از همه آنچه که در اختیار ورزش است استفاده بهینه نمی‌شود و چرا کسانی که در ورزش در رأس امور قرار دارند چندان روی خوش به برنامه‌ریزی نشان نمی‌دهند و نقشه راه مشخصی برای آینده ترسیم نمی‌کنند؟

روزمرگی و دل بستن به نتایج زودگذر و انجام حرکات فریبنده برای ورزش کشوری که می‌تواند در بیشتر رشته‌ها در سطح دنیا آقایی بکند آفتی خطرناک و سمی کشنده است. کارهای ساختاری و اهمیت دادن به اقدامات زیربنایی در ورزش ما از چه جایگاهی برخوردار می‌باشد؟

به همان میزانی که برای بهره‌برداری‌های حاشیه‌ای، راه انداختن برنامه‌های تبلیغاتی و ایجاد سر و صدا در ورزش هزینه کرده و وقت صرف شده است آیا در مسیر صحیح و اصولی و رسیدگی به مشکلات واقعی و اقدام قاطع برای جبران عقب ماندگی‌ها نیز توجه شده است؟

دلیل اصلی برای عدم به کارگیری صاحبان اصلی ورزش در امور مربوط به آن و سپردن مسئولیت‌های کلیدی و اصلی به استخوان خرد کرده‌های ورزش چه می‌تواند باشد؟

ترس از سرنوشت صندلی مدیریتی یکی از علل عدم دعوت از ورزشی‌ها برای حضور فعال در عرصه مدیریت‌بخش‌های مختلف آن می‌باشد. این امر می‌تواند در همه سطوح مدیریتی ورزش از یک شهر تا مسئولیت‌های کلیدی و حساس صادق باشد.

مدیری که تحمیلی است، مدیری که در جامعه ورزش میهمان ناخوانده است، مدیری که با زیر و بم ورزش غریبه است و مدیری که نه در سایه شایسته سالاری بلکه با زد و بند‌های سیاسی به جایگاهی می‌رسد نمی‌تواند در کنار خود صاحبان اصلی ورزش را تحمل نماید. البته ممکن است این کار توسط برخی از ورزشی‌های به منصب رسیده نیز انجام شود ولی معمولا از درصد پائینی برخوردار بوده و چندان نمی‌توان بر روی آن تأکید نمود.

ضرباتی که تاکنون ورزش کشور از مدیران بی‌انگیزه خورده است غیر قابل جبران می‌باشد. اکثر این قبیل از به اصطلاح مدیران برای خدمت به ورزش نیامده‌اند بلکه آنها آمده‌اند تا ورزش را ابزار و وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف سیاسی، باندی و گروهی قرار بدهند. آن‌ها از شورآفرینی ورزش در جهت تبلیغات حزبی و رجزخوانی برای اثبات برتری خود و ناکارآمدی دیگران استفاده می‌کنند.

مثال روشن و واضح برای این بحث، وضعیت فوتبال کشور است. هر وقتی اداره امور آن به دست غیرفوتبالی‌ها سپرده شده قرار گرفتنش در سراشیبی سقوط حتمی شده است.

این سقوط تنها مربوط به کسب نتیجه نیست. نتیجه فقط بخش کوچکی از آن می‌تواند باشد. جنبه‌های دیگری چون فساد، نابسامانی اخلاقی و فروریختن دیوار حرمت از دیگر موارد قابل ذکر است.

چرا مبارزه با فساد در فوتبال علیرغم شعارهای فراوان به نتیجه نرسیده است. مقابله با فساد در فوتبال همت، شجاعت و استقامت می‌طلبد. آنهایی که در فوتبال و ورزش مخالف مبارزه با فساد هستند و به نوعی در مسیر آن سنگ اندازی می‌کنند و چوب لای چرخ می‌گذارند باید شناسایی شوند و به طور کامل از صحنه ورزش و فوتبال طرد گردند.

امیدواریم حداقل در دولت آینده برای ورزش و مدیریت آن چاره‌ای در راستای نفع ورزش و جامعه ورزش اندیشیده شود و اداره امور آن به امتحان داده‌های دارای کارنامه قابل قبول سپرده شود. انشااله.

 




وزنه برداری استان در انتظار مدیری شایسته

در آخرین روز از اولین ماه فصل زمستان، مجمع انتخاباتی هیئت وزنه برداری استان اردبیل برگزار خواهد شد.

بعد از کش و قوس فراوان بر اساس شنیده‌ها گویا فدراسیون و اداره کل ورزش و جوانان بر سر اعضای مجمع و تاریخ برگزاری آن به توافق رسیده اند و به مبارکی و میمنت قرار است تکلیف مدیریت وزنه برداری استان در سی‌ام دی ماه مشخص بشود.

برگزاری مجمع انتخاباتی هیئت وزنه برداری استان اردبیل به دلایل مختلف از اهمیت زیادی برخوردار می‌باشد. این مجمع ممکن است حاشیه های زیادی را به دنبال داشته باشد ولی برخورد مناسب و حفظ بی طرفی از سوی برگزارکنندگان آن می تواند از روزها قبل از برگزاری پرونده هر گونه حرف و حدیثی را مختومه نماید.

در اطراف این مجمع صحبت‌های زیادی مطرح می‌شود. از طرفداری برگزار کنندگان آن از برخی از کاندیداها گرفته تا سوء تفاهمات موجود بین مدیر‌کل ورزش و جوانان استان و رئیس فدراسیون و رأی یکی از کاندیداهای هیئت در انتخابات گذشته فدراسیون و عکس العمل در قبال آن حرکت از مواردی هستند که این روزها نقل محافل ورزشی اردبیل می‌باشد.

البته طرح نمودن چنین حرف‌ها و نسبت دادن آنها به این و آن، خود چشم بسته غیب گفتن است. روند امور و رفتارها و اقدامات و رایزنی های انجام یافته به مرور موضع همه عوامل دخیل در امر مجمع را روشن خواهد کرد و نیاز به هیچ‌گونه پیشگویی و احیانا آلوده کردن آب نمی باشد.

شعار ورزشی‌ها و کسانی که استخوان خرد کرده ورزش هستند همواره بر حول محور سپردن امور ورزش به دست اهالی آن بوده است. در رشته‌هایی چون وزنه برداری که استان از پیشینه و سابقه درخشانی برخوردار است حضور چهره‌های نامی و مطرح وزنه‌برداری دنیا برای اردبیل یک نعمت بزرگی است و بنابراین پیشقدم شدن آنها برای خدمت به وزنه برداری اردبیل باید با استقبال همه کسانی که دستی در آتش دارند مواجه شود.

مسلما آنهایی که با زیر و بم وزنه‌برداری آشنا هستند، از سکوهای قهرمانی جهان بالا رفته اند، رکورد جهان را جا به جا نموده اند، پرچم پرافتخار ایران اسلامی را در صحنه های مختلف برافراشته اند، برای اردبیل سرافراز آبروداری کرده‌اند و توان و قدرت خود در دنیای وزنه برداری را نشان داده اند مطمئنا می‌توانند برای وزنه برداری استان منشأ خیر و برکت باشند.

به هر حال وزنه برداری استان در بین رشته های مختلف موقعیت ممتازی دارد، مدیریت آن را هم باید به افراد شناخته شده و مطرح در ورزش بسپارند و امیدواریم که وزنه برداری استان در آزمون پیش‌رو نمره قابل قبولی بگیرد. انشااله

 




سلیم رحیمی؛ مهاجمی زهردار، هنرمندی نامدار

چهره های مطرح در فوتبال دهه 50 و 60 اردبیل هر کدام برای خود یلی هستند قابل احترام و تکریم. کارنامه ورزشی آنها به دلیل رفتار مناسب، تربیت صحیح و آموزش اصولی دارای کمترین نقاط ضعف می باشد.

ورزش و فوتبال برای انسان در سطح اجتماع جایگاهی می بخشد که نگه داری و ارتقای آن در اختیار خود ورزشکاران است و اگر می بینیم که فوتبالیست های دهه 50 و 60 محبوبیت خود را در جامعه حفظ کرده و همچنان مورد توجه علاقه مندان می باشند علتی جز رفتار و برخورد مناسب آنها نداشته و ندارد.

سرگذشت همه آنهایی که در سرافرازی فوتبل دو دهه یاد شده اردبیل نقش آفرینی کرده اند برای ماندن در دل تاریخ ورزش این منطقه به طریقی باید جمع آوری و در یک مجموعه ای برای آیندگان به یادگار گذاشته شود.

در میان ورزشکاران و فوتبالیست های دهه 50 و 60 اردبیل بودند قهرمانانی که علاوه بر درخشش و موفقیت در مستطیل سبز در صحنه های هنری از جمله موسیقی و تئاتر نیز سرآمد و افتخارآفرین بوده اند.

می گویند در هر حوزه ای اگر انسان بتواند مهارت کافی داشته باشد به عنوان هنرمند شناخته می شوئد. مهارت داشتن همزمان در ورزش و موسیقی و تئاتر می تواند یک موهبت الهی به شمار آید.

بین ورزش و هنر هماهنگی هایی وجود دارد و رابطه بین این دو تا حدودی با کلمه مهارت پیوند می خورد. هنر از گذشته های دور در تمامی بخش های ورزش نقش بسزایی داشته است و افرادی که بتواند برای فعالیت در هر دو حوزه هنر و ورزش، در وجود خود این هماهنگی ها را تقویت نماید می تواند در هر دو زمینه انسان های موفقی باشند.

در فوتبال اردبیل برای این ادعا می توان مثال های متعددی زد. یکی از بارزترین، شاخص ترین و نامی ترین آنها فوتبالیست دوست داشتنی و هنرمند محبوب و توانا سلیم رحیمی است.

سلیم رحیمی یکی از چهره های مردمی در دنیای فوتبال و تئاتر اردبیل است. نام این مرد دوست داشتنی، هم برای علاقه مندان به فوتبال و هم برای دوستداران هنر تئاتر و موسیقی نامی آشنا و قابل احترام است.

وی در آن ایامی که با پیراهن تیم پاس به میدان رفت و یا در پیشانی تیم منتخب گل های زیبا و حساس به ثمر می رساند در دل تماشاگران و سکونشینان ورزشگاه تختی اردبیل جا داشت و هم زمانی که به عنوان بازیگر و کارگردان در عرصه تئاتر به روی صحنه می رفت برای دوستداران هنر الگویی قابل اعتماد بود.

نوشتن در مورد سلیم رحیمی و پرداختن به توانایی های ورزشی و هنری وی کاری بسیار سخت است. او مجموعه ای از بهترین و بالاترین خصوصیات را در خود جای داده است.

سلیم رحیمی از آن جمله فوتبالیست های اردبیلی است که تعصبش به اردبیل و تیم پاس زبانزد می باشد. فوتبال دهه 50 و 60 به سبب افرادی مانند سلیم رحیمی ها چون ستاره ای درخشان در دنیای ورزش اردبیل بوده است. در آن سال ها حضور انسان های عاشق در عرصه فوتبال فضای خاصی را به وجود آورده بود، فضایی که یادآوری اش برای کسانی که در آن روزگار فوتبال منطقه را دیده اند غرورآفرین می باشد.

فوتبال که فقط برد و باخت و ارائه گزارش عملکرد های درست و غلط نیست. فوتبال باید وسیله ای برای تربیت انسان های بزرگ و خدمتگزار باشد. فوتبال باید عاملی برای مسلح شدن به صفات پسندیده و نیکو باشد. فوتبال باید به مجموعه اش درس مردانگی و جوانمردی بدهد و فوتبال باید دانشگاهی برای پرورش و تربیت خدمتگزارانی به معنای واقعی باشد.

فوتبال اگر در مسیر درست و صحیح اش باشد و اداره امور آن به دست اهلش سپرده شود در شادی روان، رشد اخلاق ، جوانمردی، هدایت به سوی خیر و گسترش راستی و درستی در سطح جامعه می تواند نقشی مهم و تأثیرگذار داشته باشد.

به جرئت می توان گفت که فوتبال دهه 50 و60 اردبیل گلچینی از این ویژگی ها را داشته و دلایل موفقیت و ماندگاری یاد و خاطره آن را در دل این عوامل باید جستجو کرد.

به پای صحبت های سلیم رحیمی می نشینیم و با او بخشی از تاریخ فوتبال اردبیل و نقش وی را مورد بررسی قرار می دهیم.

معرفی

در معرفی خودش می گوید: “من سلیم رحیمی کوچک تمام سوخته دلان و سوته دلان دیار سولطان ساوالان اردبیلم. متولد بیستم اردیبیهشت ماه سال 1339 در کوچه قاسمیه”.

سلیم رحیمی در سال 68 ازدواج کرده و ثمره آن فرزند پسری است به نام آرمین که در سال 1369 متولد شده است.

دوره تحصیل

“دوره ابتدایی را در دبستان های دیباج و چهارم آبان و دوره متوسطه را در مدارس دهقان و آریا وابومسلم تحصیل کرده ام”.

دوره نوجوانی

او به موفقیت هایش در دوره نوجوانی و تحصیل در مقاطع ابتدایی و دبیرستان اشاره کرده و می گوید: “دوران نوجوانی و زمان تحصیل در مدرسه آریا بهترین ایام فعالیت در ورزش و هنر بود. بارها در مسابقات هنری در رسته های آواز محلی و تئاتر در سطح استان آذربایجان شرقی به مقام اول رسیدم. با این موفقیت ها در فصل تابستان به اردوی سراسری دانش آموزان در رامسر اعزام می شدم. آن اردوها و مسافرت ها نقش مؤثر و سازنده‌ای در شخصیت اجتماعی ام داشت”.

وی در ادامه می گوید: “علاوه بر هنر در دوومیدانی و رشته پرش طول هم فعالیت کرده و همراه با تیم منتخب اردبیل به مربیگری استان جهان الهیاری در مسابقات قهرمانی کشور شرکت داشتم و بعد برای فعالیت در ورزش رشته فوتبال را انتخاب کردم و در 14 سالگی پیراهن تیم منتخب جوانان اردبیل را بر تن نمودم.

فعالیت باشگاهی

محله قاسمیه یکی از محلات فوتبال خیز اردبیل محسوب می شد. تیم پیکان که سال ها در رقابت های باشگاهی اردبیل فعالیت داشت از جوانان این محل تشکیل شده بود. قاسمیه بزرگان زیادی را به فوتبال اردبیل تحویل داده است که نمونه آن داود حسنی فرد است. سلیم رحیمی در چنین محله ای به دنیا آمد و بدون شک جو فوتبالی منطقه در شکل گیری فوتبال وی بدون تأثیر نمی تواند باشد.

وی می گوید: “اولین تیم من هما بود. بعد به تیم صفوی که توسط محمد مجیدی و شیخ غفور بزرگوار هدایت می شد پیوستم و در ادامه توسط دو چهره تأثیرگذار فوتبال اردبیل یعنی شادروان مجید عقیلی و بزرگمرد فوتبال آذربایجان زنده یاد جعفر صراطی به تیم منتخب اردبیل پیوستم”.

رحیمی در ادامه می گوید: “فوتبال من با پیوستن به تیم پاس که از قدرتمندترین تیم های آذربایجان بود، شکل گرفت. با تلاش تعدای از بزرگان فوتبال از جمله داود حسنی فرد، نادر کهنمی و غفور نژاد ابراهیمی و با پیوستن بازیکنان شاخص اردبیل چه از نظر شخصیت اجتماعی و چه از نظر سطح بازی، تیم پاس احیا شد و بدین ترتیب تیم افسانه ای پاس تشکیل گردید و من نیز در کنار بهترین های فوتبال اردبیل فوتبالم را ادامه دادم و سه سال متوالی به عنوان بهترین گل زن باشگاه های اردبیل دست یافتم”.

رحیمی در سال 1362به همراه مرسل وقری و پرویز حدیثی در ترکیب تیم فوتبال منتخب آذربایجان شرقی قرار گرفته است.

وی در سال 1365 به خاطر فعالیت های هنری عازم تهران می شود و در حالی که سال ها می توانست در فوتبال بدرخشد بالاجبار از ر شته ورزشی خود فاصلهمی گیرد.

مربیان رحیمی

“بهترین مربی من با احترام به همه عزیرانی که در فوتبالم نقش داشتند آقای داوود حسنی فرد می باشد. همیشه مدیون وی و بزرگان پاس اردبیل ازجمله هوشنگ معماری، حسن پاسبان، مهران قاسمی و بخصوص حبیب آقای نجفلو هستم”.

رفقای فابریک

“رفقای فابریک را انتخاب کردن بین بازیکنان پاس واقعا سخت است چرا که پاس علاوه بر اینکه یک تیم بود یک تن بود یا به قولی چندین روح در یک تن بود ولی با تعدای از دوستان گرم تر بودیم و صمیمی تر… از جمله زنده یادان مقصود بایرامی و ناصر عروجی، و یاران بجا مانده مرسل وقری، فیض اله نیک نژاد، انرژی تیم رضا مرادی، بمب خنده ناصر افتابی، کاظم نوراله زاده و …”

خاطره فوتبالی

وی می گوید: “بهترین خاطره من از تورنمنت قائمشهر است.در یکی از سفرهایمان به این شهر با یک دروازه‌بان(بیژن زرگین) رفته بودیم. در دقیقه اول اولین بازی، بازوی زرگین کاملا شکست و تیم بی دروازه بان ماند تا اینکه داوودآقا با یک سوت مرا به طرفش خواند و گفت: برو دروازه، من و تمام بازیکنان مات و مبهوت بودیم که چرا سلیم..؟

من با روحیه بالا درون دروازه ایستادم و در دو بازی که انجام دادیم یک گل خوردم و آن هم از روی نقطه پنالتی. من در آن دو بازی که دروازه بان بودم شاه بازی خوب تیم یک دست پاس را از درون دروازه تماشا کردم و اولین بار بودکه بازی مقصود بایرامی را به طور کامل دیدم. همیشه و همه جا گفته ام مقصود خودش یک تیم بود”.

بهترین مدافع

از وی می پرسم بهترین مدافعی که در مقابلش بازی کردی چه کسی بود: “با احترام به تک تک مدافعین قدرتمند فوتبال اردبیل، بازی در مقابل مهدی جوهری فوتبالیست با معرفت آستارا و فنونی زاده تیم ملی واقعا اذیت کننده بود.

شماره 14

” من به خاطر اینکه در 14 سالگی به تیم اردبیل دعوت شدم و از طرف دیگر به یوهان کرایف علاقه شدیدی داشتم، پیراهن شماره 14 را به تن می کردم.

هنر و رزش

” هنر و ورزش هر دو از ظرافت خاصی برخوردارند. خوب بازی کردن در فوتبال را هنرمندانه توصیف می کنند. هنر صیقل دهنده روح آدمیست که با ارتقا در هنر به مقام انسانیت می رسد. با تأسف هم فوتبال ما و هم هنر ما از آن مقام مقدس و انسانی کاملا دور شده و هر آن فاصله اش از آن نقطه ایده آل بیشتر می شود”.

از رحیمی می خواهم که نظرش را در مورد کلمات زیر بیان بکند:

*حبیب نجفلو

مدیر و ناجی فوتبال اردبیل در دهه 60

*هوشنگ معماری

بزرگمرد تیم که بودنش برای تک تک ما نعمتی بوده و هست.

*نادر کهنمی

شناسنامه و کارت ملی فوتبال اردبیل

*اژدر عمی

مالک و صاحب اصلی تیم پاس

*عارف بزرگان

از بزرگان عاشق صادق فوتبال اردبیل

*مرسل وقری

همیشه از زاویه پائین وی را نگاه می کنم و او را بزرگ و کاپیتان خود می دانم.

*مرحوم مقصود بایرامی

آبرو و حیثیت فوتبال آذربایجان

و این شعار هواداران در مورد مقصود کاملا عیان و صادق بود:

شیر شیران آمده   مقصود به میدان آمده

 




ایوب ورقایی، ستاره ای در تیم ستاره

یاد تیم های فعال در رقابت های باشگاهی دهه 50 و 60 اردبیل بخیر. تیم هایی که در کنار فوتبال درس وحدت و یک رنگی می دادند و برای رسیدن به بهترین ها تلاش می کردند. تیم هایی که نمونه بارزی از همبستگی، صمیمیت و ارتباط دوستانه و برادرانه بازیکنان و کادر فنی بودند. تیم هایی که در میان کمبودها و نداری ها به خوبی اداره می شدند و هیچ وقت نبود امکانات را بهانه ای برای پوشش دادن ناکامی ها و احیانا کم کاری ها قرار نمی دادند و در نهایت تیم هایی که در زمین های خاکی، فوتبال را با جان و دل بازی می کردند و برای نمایش قدرت و توان هر آنچه که داشتند در طبق اخلاص می گذاشتند.

یکی از تیم های مطرح و پرستاره اردبیل در دهه 60 تیم ستاره بود. تیمی که در سال 53 به همت جوانان علاقه مند به فوتبال محله تازه شهر تشکیل شد. در اعلام موجودیت تیم ستاره که بعد ها به عنوان حریفی قدر در رقابت های باشگاهی اردبیل مطرح شد “ایوب ورقایی” پیشکسوت خوش نام و دوست داشتنی فوتبال اردبیل نقش محوری داشت.

ستاره از جمله تیم هایی است که نام آن با فوتبال اردبیل گره خورده است. این تیم هرچند که در دوران حیات خودش با فراز و نشیب هایی همراه بود ولی همواره برای فوتبالی ها و دوستداران این رشته ستاره بود و هنوز هم علاقه مندان به آن به یاد ستاره هستند و با خاطرات خوش دوران اوج اش زندگی می کنند.

ایوب ورقایی سال ها در فوتبال اردبیل بازی های فوق العاده ای انجام داده و گل های دیدنی به ثمر رسانده است. استارت های انفجاری، سرعت زیاد. قدرت دریبل در حال حرکت و پا به توپ بودن از ویژگی های این مهاجم زهردار بود.

مصاحبه ها فرصتی برای تماس با بزرگانی است که آدمی را ساعت ها به روزگاران گذشته و ایام سرشار از محبت و یک رنگی می برد. ایوب ورقایی بزرگواری است که هم صحبت شدن با او یادآوری گذشته را آسان تر و کامل تر می سازد. گفتگوی مفصل ما را با مهندس ایوب ورقایی بزرگی از بزرگان فوتبال اردبیل را بخوانید و به فوتبال دهه 50 و 60 اردبیل و بازیکنان و دست اندرکاران آن افتخار بکنید.

معرفی

ایوب ورقایی متولد سال 1338 است. در سال 1360 اردواج کرده و دو فرزند دختر دارد. او تحصیلکرده زمین شناسی در دانشگاه تبریز است.

مدارس

دوره ابتدایی را در دبستان دهقان در محله هفتن و دوره دبیرستان را در کسری، مهرگان، پهلوی و پورسینا تحصیل کرده است.

آغاز فوتبال و شکل گیری ستاره

“تحصیل در مدرسه دهقان زمینه آشنایی با فوتبال را فراهم کرد. جادوی توپ پلاستیکی من را به سوی فوتبال جذب کرد و همین کافی بود تا با دوستان و هم محلی ها مدام بساط گل کوچک را پهن بکنیم”.

“در جریان بازی ها بارها توسط دوستان مورد تشویق قرار می گرفتم و این کار، من را برای موفقیت در فوتبال ترغیب می کرد. در ادامه بازی های دسته جمعی به کمک دوستانم در محله تازه شهر از قبیل فرضعلی بابلی، محمد دستاری، خسرو شیرین زاده، هوشنگ بختو، یوسف حداد، رحیم نوروزی و … تیم فوتبالی را تشکیل دادیم و برای اولین بار در سال 1353 به نام ستاره در مسابقات جوانان شهرستان اردبیل شرکت نمودیم”.

ورقایی در رقابت های جوانان خوش درخشید. بازی های خوبی انجام داد تا جایی که بشیر عزیزی مربی تیم منتخب جوانان اردبیل در پایان رقابت ها 11 نفر از بازیکنان تیم ستاره را به تمرینات تیم جوانان دعوت کرد.

ورقایی می گوید: “شرکت در رقابت های جوانان مقدمات تشکیل یک تیم خوب و قدرتمند در فوتبال اردبیل را فراهم کرد. تیم در مسابقات جوانان اردبیل نتایج خوبی گرفت و به مرحله نیمه نهایی رسید. در این مرحله به تیم تاج باخت و در مسابقه رده بندی تیم خوب و قدر رعد را شکست داد و به مقام سوم رسید”.

سابقه بازی

ورقایی به عنوان یکی از بنیانگذاران تیم ستاره تا آخرین دوره بازیگری به پیراهن این تیم وفادار ماند. از آغاز فوتبال باشگاهی یعنی سال 1353 تا 1370 که با بازی های رسمی خداحافظی کرد فقط در تیم ستاره توپ زد.

وی در سال 56 و 57 با تیم منتخب جوانان اردبیل در مسابقات قهرمانی استان آذربایجان شرقی شرکت کرد. در سال 56 در مرند به مقام دوم رسید و در سال 57 که رقابت ها به میزبانی شبستر برگزار شد به مقام قهرمانی دست یافت.

از سال 56 تا 64 بارها پیراهن تیم منتخب اردبیل را به تن کرد و برای فوتبال خوش آن روزهای اردبیل افتخارآفرینی کرد.

ستاره و ورقایی ها

در دهه 60 تیم ستاره را تیم خانواده ورقایی می گفتند. در ارتباط با علت این امر می گوید: “تیم ستاره در سال 1358 با ترکیبی جدید به فعالیت خود ادامه داد. تا جایی که اکثر بازیکنان را افرادی از وابستگان به خانواده ورقایی تشکیل می دادند. 4 برادر و 3 خواهرزاده و دو برادر زاده به عنوان بازیکنو زنده یاد عمویم عظیم ورقایی و برادر بزرگم مرحوم یعقوب ورقایی به عنوان دست اندرکاران تیم در خدمت ستاره بودند و با توجه به آن، تیم را تیم خانواده ورقایی خطاب می کردند”.

بدون کارت زرد

وی می گوید: “در سال 1353 که فعالیت فوتبالی را آغاز کرده و در سال 1370 با دنیای رقابت های قهرمانی خداحافظی کرده و از سال 1356 تا پایان 1364 که یک پای ثابت تیم منتخب اردبیل بودم حتی یک کارت زرد از داوران دریافت نکرده ام”.

همین یک مورد یعنی عدم دریافت کارت زرد در دوران بازیگری برای شناخت چهره ای چون مهندس ایوب ورقایی کافی است.

مربیان ورقایی

“در سطح باشگاهی فرضعلی بابلی، اصغر رونقی و حسین غفاری و در تیم های منتخب زنده یاد جعفر صراط جنتی، مرحوم مجید عقیلی، سید علی سید سیاهی و فرضعلی بابلی مربیان من بودند و ضمنا به مدت دو سال مربیگری تیم ستاره و نیز برای دو سال مربیگری تیم صنعت آب اردبیل را بر عهده داشته ام.

ستاره و صدا وسیما

“هزینه های تیم تا سال 1362 توسط بازیکنان و گردانندگان آن تأمین می شد. بازیکنان ماهانه مبلغی را پرداخت می کردند. در حقیقت بازیکنان علاوه بر اینکه از تیم پولی دریافت نمی کردند بلکه با میل و رغبت در بحث اداره تیم مشارکت می نمودند. از سال 1362 با محبت اسرافیل نجفلو که فردی با شخصیت و فوتبال دوست بود به صدا و سیمای اردبیل وابسته شد و از آن تاریخ هزینه های تیم توسط این مرکز تأمین شد”.

زمین های خاکی

ورقایی در ارتباط با ویژگی های فوتبال دهه 50 و 60 می گوید: “در آن سال ها امکانات برای فوتبال چندان چنگی به دل نمی زد تا جایی که اردبیل از یک زمین چمن نیز بهره مند نبود. مسابقات باشگاهی در زمین خاکی ورزشگاه تختی و یا محوطه دبیرستان صفوی برگزار می شد. با این همه کمبودها بازیکنان از دل و جان در اختیار تیم ها قرار می گرفتند و می جنگیدند و کم فروشی نمی کردند”.

وی در ادامه می گوید. “اکثر تیم های اردبیلی برای تمرین و مسابقه زمین خاکی اختصاصی داشتند. معروف ترین این زمین ها عبارت بودند از: زمین واقع در محوطه دبیرستان صفوی، استادیوم تختی، سه زمین در محوطه مدرسه طالقانی، زمین عقاب، میدان شاهین در محله پیرمادر، زمین خاکی آرش در محدوده صدا و سیما، زمین خاکی تیم آراز در محوطه سیلو، زمین دارایی و استقلال در محدوده علی آباد، زمین خاکی طیاره میدانی و زمین خاکی سهند در محله آقا کاظم”.

وی می گوید: زمین چمنی که در آن سال ها در اختیار فوتبال اردبیل بود زمین های چمن طبیعی همتاوار و ثمرین و هیر را می توان نام برد که در آن ها برخی از تیم ها تمرین می کردند.

ورقایی علل موفقیت فوتبال دهه 50 و 60 اردبیل را به شرح زیر بیان می کند:

*رهبری، هدایت و مسئولیت تشکیل تیم های مختلف را افرادی علاقه مند و عاشق بر عهده داشتند.

*بازیکنان با تعصب خاص و با صداقت کامل عضویت تیم ها را می پذیرفتند و با از خودگذشتگی و ایمان به وحدت و یک پارگی در اختیار تیم ها قرار می گرفتند.

*تیم ها در سایه تلاش و برنامه ریزی صحیح و تعصب کامل نسبت به اداره هدفمند تیم اقدام می کردند.

*توجه به رده های پایه از عوامل مهم رونق فوتبال در منطقه بود تا جایی که مسابقات نوجوانان، آموزشگاهی و جوانان با برنامه و منظم برگزار می شد. مسابقات نوجوانان و جوانان در سطح استان باشکوه هرچه تمام انجام می گردید.

*فعالیت تیم منتخب انگیزه بازیکنان برای رسیدن به پیراهن آن را بالا می برد.

*پول و امکانات هنوز به شکل جدی وارد فوتبال نشده بود به طوری که بازیکنان با عشق و علاقه تیم خود را انتخاب می کردند و حتی در تأمین هزینه ها نیز مشارکت نموده و تیم را متعلق به خود می دانستند.

*برنامه ریزی درست مسئولین و احساس وظیفه آنها موجب رونق و شکوفایی فوتبال آن ایام می شد تا جایی که در آن روزگار در اردبیل 12 تیم در دسته یک، 12 تیم در دسته دو و چندین تیم در دسته سه فعال بوده و در کنار آن تیم های دسته یک موظف به تشکیل تیم های جوانان بودند.

*حضور تیم های نامی از تهران و برگزاری دیدارهای دوستانه یکی از عوامل شکوفایی فوتبال در منطقه محسوب می شد. برای اولین بارمرحوم بهلول محمدزاده تیم ملوان بندر انزلی را با بازیکنان معروف اش چون  غفور جهانی، علی نیاکانی و عزیز اسپندار به اردبیل دعوت کرد و یا تیم استقلال تهران به همت حسین غفاری با بازیکنان سرشناس اش میهمان اردبیلی ها شد و یا تیم هایی چون بانک ملی تهران، هما و تیم ملی جوانان با تلاش هیآت فوتبال در اردبیل به میدان رفتند.

چهره های تأثیرگذار

در دهه های 50 و 60 چهره های متعددی در شکوفایی و پیشرفت فوتبال اردبیل نقش آفرینی کردند که می توان از بشیر عزیزی، مرحوم جعفر صراط جنتی، مرحوم مجید عقیلی، مسعود هوشمندی، مرحوم بهلول محمدزاده، حسین غفاری، اسرافیل نجفلو، داود حسنی فرد، فرضعلی بابلی و محمد محرمی را نام برد. در این میان از زنده یاد هوشنگ چمن آرا، اصغر رونقی و حبیب نجفلو باید نام ببرم که بر گردن فوتبال اردبیل حق بزرگی دارند.

حبیب نجفلو

حبیب نجفلو را می توان از بنیانگذاران فوتبال نوین در اردبیل نام برد. او با یک برنامه ریزی فوتبال اردبیل را متحول کرد و مسابقات را از محلاتی به باشگاهی تبدیل نمود. این کار با تحمل زحمات زیاد و طاقت فرسایی ممکن شد و نتیجه آن آغاز فعالیت رقابت های دسته یک و دسته دو در اردبیل بود. او انسان بزرگی است که آرزوی سلامتی و تندرستی و سربلندی برای او دارم.

هوشنگ چمن آرا

زحمتکش فراموش نشدنی فوتبال اردبیل. اقدام آن مرحوم در راه اندازی مسابقات جام عقاب که با آغاز فصل بهار برگزار می شد و نقش اساسی در آمادگی تیم ها برای حضور در رقابت های باشگاهی ایفا می کرد به موقع خود بی نظیر بود. خدایش بیامرزد.

بهلول محمدزاده

عاشق فوتبال اردبیل بود. برای کمک به پیشرفت و توسعه فوتبال در خدمت هیأت قرار می گرفت و در راستای دعوت از تیم های تهرانی تلاش می کرد.

اژدر عمی

ورزشگاه تختی اردبیل با نام اژدر عمی عجین بود. زحمتکش صادق و عاشق راستین فوتبال. او در مسابقات تیم منتخب با هدایت تماشاگران نقش مهمی در کسب پیروزی ها داشت.

مشهدی عارف

در عشق و علاقه وی به فوتبال جای تردیدی وجود ندارد. عاشقانه تیم پاس را دوست می داشت و تماشاگر دائمی رقابت های باشگاهی بود.

رفقای فابریک

با اکثر بازیکنان تیم ها رابطه صمیمی داشتم اما ارتباط دوستی من با زنده یاد مقصود بایرامی، اصغر رونقی، محمد محرمی، رحیم نوروزی، اصغر فرخی و مرحوم بیت اله سیف بابلانی چشمگیر تر بود.

خاطره فوتبالی

*در دهه 60 زمین ورزشگاه تختی زیر کشت چمن رفت و مسابقات باشگاهی در زمین خاکی دبیرستان صفوی برگزار شد. در  رقابت های استانی تیم منتخب اردبیل به مقام قهرمانی رسید و برای یک روز اجازه تمرین در زمین چمن ورزشگاه را صادر کردند. بازیکنان بدون کفش و یا کتانی برای اولین بار روی چمن ورزشگاه تمرین کردند و قرار بر این شد که رقابت های سال بعد باشگاهی در روی زمبن چمن برزگرار شود. وقتی زمستان گذشت و برف ها آب شد در کمال تعجب از چمن در ورزشگاه تختی اثری نمانده بود و سرما کل چمن را از بین برده بود! و این گونه بود که باز حسرت زمین چمن در دل بازیکنان اردبیلی باقی ماند.

*در بازی دوستانه استقلال تهران و ستاره همه باخت سنگین ستاره را پیش بینی می کردند. استقلال با مربیگری مرحوم منصور پورحیدری با یاران ثابت خود از جمله شاهین و شاهرخ بیانی، عبدالعلی چنگیز، رضا حدی، اصغر نعلچگر، اصغر حاجیلو ، هادی نراقی و … به اردبیل آماده بود. با درخشش و از خود گذشتگی بازیکنان ستاره، استقلال با نتیجه 2 بر 1 پیروز شد. این نتیجه در آن زمان نتیجه دور از انتظاری بود.

ورقایی در پایان مصاحبه با ما یک جمله می گوید: “امیدوارم که فوتبال اردبیل دوباره جایگاه واقعی خود را پیدا بکند”.

 




چند کلمه حرف حساب در باب مدیریت ها

تجربه

هر که ناموخت از گذشت روزگار

هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار

چرا از فراز و نشیب روزگار عبرت نمی گیریم و درس های تازه نمی آموزیم؟ وقتی می بینیم که مسیر انتخابی در مدیریت، در تحصیل، در تجارت و .. اشتباه بوده و ضرر کرده ایم جرئت پذیرش اشتباه را در خود پیدا نمی کنیم و همچنان بر ادامه رویه قبلی اصرار می ورزیم.

دندانی که زیاد درد می کند و مانع از آرامش و خواب و استراحت می شود به حکم عقل باید کشیده شود. زیر مجموعه ای که جز ایجاد نارضایتی و سنگ اندازی در مقابل ارباب رجوع کار دیگری ندارد باید با برخورد جدی روبرو شوند . حفظ حرمت مردم از واجبات و ضروریات است و اگر جز این باشد کار ما اصل لجبازی و رفتارمان رفتاری مبتنی بر خودکامگی خواهد بود.

خودکامگی می تواند نابود کننده و ویرانگر فرد و جامعه باشد و این امر در طول تاریخ به اثبات رسیده است. تمرکز کارهای یک مسئول بر حول جلب رضایت خالق و خشنودی خلق است. انحراف از این مسیر خسارت جبران ناپذیری بر حیثیت، کارنامه و آبروی یک مسئول وارد می کند.

عمل به وظیفه، مسئول را می تواند در مقابل بسیاری از مشکلات بیمه بکند. زد و بندهای پشت پرده و آویزان شدن از ریسمان مقامات بلندپایه برای یک مدیر نهایت ذلت به دنبال خواهد داشت.

دوستداران پیشرفت و توسعه واقعی کشور و منطقه وقتی برنامه های مختلف برای حفظ مدیریت ها و تلاش نوچه ها و دست نشانده های آنها در قبال دیگران را می بینند بالبخندی تلخ این خیمه شب بازی ها را به نظاره می نشینند و با تأسف فراوان شیرین زبانی و ادا و اطوار این عروسک های کوک شده را نگاه می کنند .

تا دیر نشده چشم بر روی واقعیت ها باز بکنیم، خادمین را از خائنین تشخیص بدهیم، در دام باندبازی ها و بده و بستان های سیاسی گرفتار نشویم، میدان را برای لایق ها تنگ نکنیم، در دفع آدمک های بی شخصیت، مذنذب، سودجو و متملق کوشش بکنیم، آدم های کار بلد و با شخصیت را در گوشه ای رها ننماییم، علت ها را نادیده گرفته و به بزرگ نمایی معلول ها نپردازیم، از ادبیات خاله زنکی و مخرب و تحقیر کننده دوری بجوییم و در نهایت از پرونده سازی و اقدام انگل ها علیه لایق ها جلوگیری نماییم.

مرور کارنامه مدیریتی برای هر مقام مسئول ضروری است. این کار برای مدیری که عزمش برای حل مشکلات مردم و جامعه جزم است راهنمایی پرفروغ و تأثیرگذار می تواند باشد.

بودن به هر دلیل

کسانی هستند که می خواهند باشند و دیده شوند، به هر قیمت و بهایی که بوده باشد. برای آنها رسیدن به هدف مهم است. حاضرند هر طور که ایجاب می کند حرف بزنند و شیرین زبانی بکنند، این را بکوبند و آن را مدح کنند و ثنا گویند.

متأسفانه تعداد آنها که در فضای سیاسی و مدیریتی استان ما کم نیستند با استفاده از هر ترفند و شگردی بساط پاچه خواری برای مسئولین مافوق راه می اندازند و از سوی دیگر بساط کوبیدن و زدن و تصفیه حساب با هر کس را که دلشان می خواهد پهن می کنند.

بدبختی آن جا چهره خود را بیشتر نشان می دهد که ادعای روشنفکری می کنند و خود را ”فرزانه“ می پندارند.

برقراری رابطه سالاری به جای شایسته سالاری یکی از اهداف آنهاست. آراستن افراد بی استعداد که فرسنگ ها با معیارهای مورد نیاز برای تصدی یک پست فاصله دارند ار ترفندهای آنها به شمار می رود. استادند در این که طفل گرسنه را شانه بزنند و واقعیت ها را کتمان کنند و باظاهری آراسته همه را گول بزنند.

خلاصه آنهایی که برای به دست آوردن یک موقعیت و یا تثبیت در مقام و مرتبتی که دارند تلاش می کنند و به هر دری می زنند تا راهی برای تقرب پیدا نمایند اگر شایستگی قبول مسئولیت و یا ادامه آن را داشتند به دنبال این و آن راه نمی افتادند تا جایی برسند و یا آن چه را در اختیار دارند از دست ندهند. آنها اگر توانایی و لیاقت مدیریت و ریاست را داشتند بر سابقه خدمت و ارزش های خود متکی می شدند تا شغل منتظر آنها باشد.

تجربه ثابت کرده است که آدمیان سفارشی خدمتگزاران صدیق نمی توانند باشند. آنها خادمان مخدومند، عاشقان مال و جاه و نام، و حکایت آنها مصداق بارز این بیت است:

در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

طاعت از دوست نیاید گنهی باید کرد.

کبک خروس خون

می گویند نمایندگان از هر فرصتی برای دخالت در انتصاب مدیران دستگاه های اجرایی استفاده می کنند. از خودشان سؤال بکنی همه چیز را انکار می کنند و ساعت ها در مورد وظیفه نمایندگان و بخش حساس آن یعنی نظارت تأکید می نمایند. وقتی پای درد دل مدیران می نشینی از تحت فشار بودن برای ارتقای نیروها و به کارگیری برخی ها در پست های بالاتر گلایه می کنند. در این وسط شنونده ها هستند که مات و مبهوت می مانند و نمی دانند دم خروس را باور کنند یا قسم حضرت عباس را.

درچنین وضعیتی حال و روز مدیرانی که سال ها بر اریکه مدیریت تکیه زده اند دیدنی و شرح وضع آنها شنیدنی است. برای این که احساس خطر نکنند و از تزلزل صندلی ریاست ممانعت و جلوگیری بکنند از بابت ملاقات، تشکیل جلسه، عرض ارادت به نمایندگان و اطرافیان و سینه زدن در زیر علم این و آن هلاک می شوند.

سعی می کنند به هر طریق ممکن لبخند رضایت از عملکردشان را بر روی لبان آنها ببینند. اینها وقتی تا حدودی خیال راحت می شوند کبکشان خروس می خواند، بیشتر قیافه می گیرند، در برابر مخالفان جدی و سینه جلو و سربالا ظاهر می شوند و اظهار ارادت به وابستگان نمایندگان در مجموعه مدیریتی را آغاز می کنند.

مدیریتی که پایه هایش بر ترک خوردن استقلال، باج دادن و التماس کردن و نوچه پروری و خاموش کردن صدای مخالف باشد معلوم است که نمی تواند زیاد دوام بیاورد. اگر همه را به هر ترفند و روشی از ریا و تزویر گرفته تا دروغگویی با خود همراه کنند وعده پروردگار را می خواهند چه بکنند؟ راستی پست و مقام چقدر می ارزد که انسان باید برای آن عزت و سربلندی اش را لگدمال بکند؟

پیچک ها

گل نیلوفر خاصیت پیچیدن دارد. علیرغم همه زیبایی هایی که این گل می تواند به محل رشد و حیات خودش ارزانی بدارد اما توان ایستادن روی پاهای خود را ندارد. اگر تکیه گاهی نداشته باشد وجودش نمی تواند معنی پیدا بکند.

در جامعه ما نیز افرادی هستند که خود به تنهایی هیچ هستند. همیشه به دنبال یک سری آدم ها و یا عوامل می گردند تا زمینه اوج و بالا رفتنشان را سبب بشوند.

آنها که ضعف و تملق و چاپلوسی ، ریا و تظاهر و تزویر و چندرویی در وجودشان لانه کرده است می خواهند خود را بالا بکشند این که به دور چه چیز و چه کسی بپیچند مهم نیست بلکه مهم بالا رفتن و خودی نشان دادن است.

عشق به مقام و نشستن بر روی صندلی مدیریت و امر و نهی کردن چنان چشم هایشان را کور و دل هایشان را سیاه و چرکین می کند که از یاد می برند بزرگترین، بالاترین، مطمئن ترین و پایدارترین تکیه گاه آدم ها، خداوند بزرگ و قادر و توانا را.

وقتی چنین شد بالا رفتن های ظاهری و پیچیدن به دور بوته های هرز و بی ریشه و درخت های پوسیده دوام چندانی نمی توانند داشته باشند. وقتی بر عرش دل انسان، زنجیر عشقِ پروردگاری قادر و مهربان آویخته شد و تکیه گاه و پیچیدن به دور ایمان برای سعادت و سرافرازی باشد غصه ای نخواهد بود.

آنهایی که در راه رسیدن به مدیریت و بعد از استقرار در پشت میز آن، خدا را فراموش کنند و تکیه گاهشان را جز او انتخاب بکنند مدیرانی از درون تهی با ظاهری آراسته و باطنی آلوده هستند که سرنوشتی جز رسوایی و شرمندگی نخواهند داشت.

کلی گویی

یکی از دوستان در تماس تلفنی از نوشته هایم در احوال مدیریت انتقاد کرد و گفت: متأسفانه تازگی ها بیشتر نوشته ها در لفافه است و کمتر به طور مستقیم افراد و یا مجموعه ها مورد خطاب قرار می گیرند. چرا این جوری شده و از افشاگری مستقیم فاصله گرفته می شود.

نوشته های تو هم یک سری مسائل کلی را مطرح می کنند و در آنها از پرداختن به جزئیات و اشاره به افراد و دستگاه ها خودداری می شود.

به این دوست عزیز در جواب گفتم که حق با شماست. انگشت گذاشتن بر مصداق ها می تواند در راضی نگاه داشتن مخاطب مؤثر باشد. وضعیت فعلی حوزه عمل در برخورد با چنین مواردی را محدود می کند.

به دوست شفیق گفتم به هزار و یک دلیل حداقل در مقطع کنونی خواسته تو را نمی توان برآورده کرد چرا که اولا مدیران فعلی زودرنج هستند ، آستانه تحملشان بسیار پائین است. مستقیم مدیران و عملکردشان را زیر ذره بین بردن یعنی اعلام جنگ با قدر قدرتی به نام مدیر یا رئیس. در شرایطی که هشت یک خبرنگار در گرو نه می باشد دیگر حوصله ای برای زور آزمایی و توانی برای جمع کردن حاشیه ها باقی نمی ماند.

طرح بحث کلی و بیان واقعیت ها و حقایق موجود خیلی ها را به تفکر وا می دارد و آن که باید از مطالب بهره ببرد می فهمد و به فکر چاره می افتد.

از قدیم گفته اند: چوب را که برداری گربه دزده پا به فرار خواهد گذاشت. آنها که باید بفهمند می فهمند شاید که تلنگری برای بیداری و هشیاری آنها باشد. مشت آنها باز شدنی است چرا که هیچ کس نمی تواند مدت زیادی ماسکی که بر چهره دارد را به نمایش بگذارد.

ثانیا نوچه ها، دست پرورده ها و غلامان حلقه به گوش که بیگانه با منطق و استدلال هستند شروع به فحاشی، هوچیگری و بافتن اراجیف می کنند . این کار فضای کافی برای عربده کشی ها و داستان سرایی ها فراهم می کند. عقل سلیم حکم می کند با تمام توان از میدان دادن به افراد هتاک و خودفروخته خودداری گردد.

نبود فرهنگ تحمل پذیری بزرگترین ضعف برخی از مدیران محسوب می شود. آرزوی ما کاستن از میزان کم تحملی آنهاست تا بلکه بتوانند با صبر و حوصله گفته های منتقدان را بشنوند و از آنها به نفع مجموعه تحت مدیریت بهره برداری بکنند . انشااله   

 




والیبال استان در مسیر ساماندهی،وظیفه سنگین پیمان مدرس

پیمان مدرس با کسب 15 رأی از مجمع انتخاباتی هیئت والیبال استان اردبیل به مدت چهار سال به عنوان رئیس این هیئت انتخاب شد.

مدرس مسئولیت سنگینی را بر عهده گرفته است. والیبال در بین رشته های ورزشی در استان اردبیل از یک موقعیت خاص برخوردار می باشد. پس از سه میزبانی موفق آسیایی و جهانی، والیبال در منطقه به خانه ها نفوذ کرد و مورد استقبال خانواده ها و نوجوانان قرار گرفت.

شواهد نشان می دهد که متأسفانه به موقع از فرصت به دست آمده از تأثیر میزبانی رقابت ها برای تثبیت موقعیت والیبال در استان به خوبی بهره برداری نشد.

به هر دلیل و علتی مدت ها بر کار والیبال و انجام به موقع و بهینه آن وقفه افتاد و چوب برخی از ندانم کاری ها بر توقف حرکت رو به جلو آن تأثیر گذاشت.

والیبال اردبیل در مواجهه با مشکلات بیشتر از درون ضربه خورده است و این امر یکی از نقاط ضعف مهم و بارز والیبال و یکی از ویژگی های منحصر به فرد این رشته ورزشی است.

علیرغم این که والیبال اردبیل از مهره های خوب، پیشکسوتان علاقه مند، استعداد های بالقوه و نیروهای کارآمد بهره مند است در عمل به دلیل نبود وحدت و هم صدایی به خوبی از سرمایه های موجود نتوانسته است استفاده بکند.

با انتخاب پیمان مدرس به عنوان رئیس هیئت والیبال استان امیدواری ها برای قرار گرفتن این رشته روی ریل پیشرفت بیشتر می شود چرا که مدرس منتخبی از خانواده والیبال استان می باشد.

این امر می تواند یکی از ویژگی های قابل توجه هیئت والیبال استان اردبیل باشد که مجمع، مدیریت رشته را به یکی از جمع والیبالی ها و از چهره های فعال در این رشته می سپارد.

مدرس راه پرفراز و نشیبی پیش رروی خواهد داشت. یکی از نقاط قوت رئیس هیئت والیبال استان جوان بودن اوست. جوان گرایی در هر سازمان و نهادی ضرورتی انکارناپذیر است. جوانی مدرس در این راه می تواند به کمک وی بشتابد و او را در جهت برنامه ریزی و پیش بینی تهدیدها و فرصت ها یاری نماید.

اگر جوانی مدرس در کنار تجربه پیشکسوتان و استخوان خردکرده های والیبال قرار گیرد ایجاد تحول در روند والیبال استان دور از دسترس نمی تواند باشد. مدرس باید بر این مسئله آگاه باشد که تصمیم گیری های عجولانه و بدون تفکر و مشورت با بزرگان پشیمانی به بار می آورد.

مدرس با همکاری همه کسانی که دلسوز والیبال هستند و جز سربلندی و سرافرازی آن آرزویی ندارند برنامه ریزی های خود را بر مبنای واقعیت های موجود والیبال قرار بدهد. وی هر چند که جوان است ولی به دلیل حضور سال ها در صحنه این رشته ورزشی به خوبی با زوایا و پستی و بلندی والیبال آشنا می باشد و این امر می تواند مدرس و همکاران وی را در هیأت والیبال استان در تصمیم گیری ها یاری نماید.

و در نهایت مدرس لازم است ضمن استقبال از همکاری همه اعضای خانواده والیبال از فرصت طلبان دوری بکند چرا که همواره افرادی وجود دارند که با ظاهر سازی و خوش خدمتی سعی در فریب مسئولان دارند.این افراد نه خیر خواه هستند و نه امانت دار.مقابله با افراد چاپلوس و پرمدعا می تواند یکی از وظایف مهم مدرس در مسئولیت جدیدش باشد.

برای پیمان مدرس به عنوان یکی از جوانترین رؤسای هیئت های ورزشی استان موفقیت ارزو می نماییم.

 




چند کلمه حرف حساب

افسانه و موزه ای به نام پل قدس

حسین افسانه یکی از اعضای شورای اسلامی شهر با انتقاد از بازدیدهای مکرر مسئولین از پل قدس آن را به بازدید از موزه تشبیه کرده است.

این حسین افسانه هم که یکی از چهره های دوست داشتنی شورا محسوب می شود و افتخار دو دوره حضور در شورا را داشته و در آخرین دوره هم جز راه یافتگان ثانیه آخر به شورا بوده، ای کاش می فرمود عوامل تبدیل پل قدس به موزه چه کسانی هستند و کلا سهم خود این آقا در این کار از صد در صد چه درصدی است؟بهتر است بگوید که ضرر و زیان این بازدیدها برای پروژه چیست؟ بفرماید که بازدیدها تا چه حد در توقف عملیات پل و طولانی شدن آن نقش داشته است؟

این عضو شورا که در جریان تیم شهرداری و حمایت از آن نیز دارای نقش بوده و می گفت که حمایت ها باید با تشکیل شرکت های اقماری انجام پذیرد بهتر است بگوید چرا از بازدید های مسئولین برافروخته شده و آیا وی دوست دارد همچنان فضای سوت و کور در پروژه حاکم باشد؟

آیا بهتر نیست وی که دستی در آتش دارد مقایسه ای از میزان پیشرفت عملیات قدس در چند سال اخیر را ارائه بکند و سال به سال آن را مقایسه نماید . اگر به نتیجه رسید که بازدیدهای ماه های اخیر ضربات مهلکی بر روند آماده سازی آن وارد کرده به عنوان عضو شورا فریاد بزند و در صحن علنی شورا با کمک دوستان و یارانش و با تصویب مصوبه ای بازدید از پل قدس و کارگاه آن را ممنوع و مستوجب عذاب بداند.

به نظر می رسد افسانه برای بازدید از پل قدس حساسیت خاص دارد چرا که در تصویر های موجود از بازدید های مسئولین هر چه به دنبال افسانه گشتیم نتوانستیم او را پیدا بکنیم.

به هر حال خالی از لطف نیست که باز هم تکرار شود اگر فرموده افسانه را با جان و دل پذیرا باشیم و بازدیدهای پل قدس را شبیه و هم ردیف بازدید از موزه بدانیم باید مدال افتخار و تندیس کارآیی در این ارتباط را در گام اول به اعضای شورای شهر  تقدیم بکنند. انشااله که مبارکشان باشد.

کشت و صنعت و شعار»من آنم که رستم بود پهلوان«

وقتی رأی هیئت داوری در مورد کشت و صنعت مغان اعلام شد در فضای مجازی عده ای به تکاپو افتاده ، پیام دادند، مطلب نوشتند و شعار»من آنم که رستم بود پهلوان« سر دادند و در نهایت تصمیم هیئت داوری را نتیجه ای از اقدامات خود تلقی کردند.

عده ای هم آمدند و سعی کردند مدال این افتخار را بر سینه خود بزنند. همه ادعاها را رد کردند و به نوعی فقط و فقط نوشتن در فضای مجازی را مهم ترین عامل در برگشت کشت و صنعت مغان تلقی کردند.

آن ها که در ماه های اخیر در مورد این شرکت روزه سکوت گرفته  و علیرغم تندروی های ابتدای واگذاری به یک باره سکوت پیشه کرده بودند با رأی هیئت داوران قد علم کردند و خود را در این عرصه صاحب سهم تلقی کرده ولی هیچ اشاره به چرخش ها و سکوت چند ماهه خود نکردند.

بهتر نیست مختصری هم به بهای سکوت بپردازند و مردم را در جریان بگذارند که چرا در این ارتباط مدت هاست که حرفی نمی زنند، بگویند که نقش جلسه های شبانه در اتخاذ این روش چه بوده است؟ آن ها که ادعا می کنند زبان گویای مردم هستند برای یک بار هم که شده با مردم روراست باشند.

حال اگر ابطال قطعی شود دکان دو نبش برخی ها از رونق می افتد و کاسه لیسی آن ها به آخر خط می رسد. از سنگینی جیب هایشان به حد چشمگیر کاسته می شود و خلاصه غم و اندوهی بس جانکاه بر وجود مبارکشان سایه می اندازد. کسانی که در راستای منافع شخصی، واگذاری را به عرش می بردند و در اطرافش هر روز سخن گفته و جانفشانی می کردند حالا سر در گریبان به برج زهرماری تبدیل شده اند و از حالا برای نعمت های از دست رفته اشک حسرت می ریزند.

به راستی چقدر سخت است که انسان در اظهار نظرهایش شرافت و وجدان را در نظر نگیرد و معیار در این کار را تعداد صله ها و خلعت ها قرار بدهد.

و باز عده ای هم که در سال های اخیر در حاشیه بوده اند با اعلام این خبر دندان تیز کرده اند تا شاید خود را به آن هایی که قرار است بیایند و در رأس امور شرکت قرار بگیرند بچسبانند و به یکه تازی برسند و نانشان را در روغن ببینند.

عجب دنیایی است، چاپلوسی و تملق در بالاترین حدش در جامعه جاری و ساری است. عده ای به جز خود و منافع و حساب بانکی به چیز دیگری فکر نمی کنند. در بین این قبیل افراد صداقت، پاکیزگی قلم و قلم زدن مفهومی ندارد و تا زمانی که چنین است مشاهده حاشیه هایی از نوع آن چه این روزها در فضای مجازی دیده می شود تعجب آور و دور از انتظار نیست.

البته ناگفته پیداست در این میان حساب کسانی که صادقانه و دلسوزانه می گویند و می نویسند از فرصت طلبان کج اندیش جدا می باشد.

بازدید اعضای شورای شهر از تولید سازه های فلزی

در خبر ها آمده بود که شهردار اردبیل به همراه تنی چند از اعضای شورا  برای بازدید و نظارت بر سازه های فلزی تولید شده از واحد مربوطه در تهران بازدید کرده اند.

آخر برادر من کسانی که اطلاعاتی در مورد سازه و فعالیت های عمرانی ندارند چگونه می خواهند بر تولید سازه نظارت بکنند؟ به جز آن هایی که مدرک تحصیلی مرتبط با موضوع دارند حضور بقیه نفرات آیا جز هزینه برای شهرداری می تواند نفع دیگری داشته باشد؟حداقل به جای تحصیکرده های غیر مرتبط با موضوع، جامانده های دارای مدرک عمران را شهردار با خود به تهران می برد.

این هم از بدبختی ماست آن هایی که نماینده مجلس و یا پارلمان محلی می شوند یک شبه در همه امور متخصص می شوند. جل الخالق!!

در کمین بهره برداری

کشت و صنعت مغان روزهای حساسی را در پیش دارد. هدایت اصولی جریانات آن برای رسیدن به ساحل آرامش به صبر، حوصله، خویشتنداری و اعمال قدرت صحیح نیازمند است.به جرئت می توان گفت که بحث خصوصی سازی و واگذاری آن به متقاضیان صالح مورد قبول همه می تواند باشد یعنی با کلیات واگذاری کمتر کسی را می توان سراغ گرفت که مخالفت بکند اما با مفت فروشی، غارت و به نوعی آتش زدن به بیت المال باید مقابله بشود.

مدیریت کشت و صنعت چه در اختیار بخش خصوصی قرار بگیرد و چه دولت اداره امور آن را داشته باشد باید مواظب فرصت طلبان، قلم فروشان، فاسدین و غارت کنندگان بیت المال بود.

روایت می کنند که در دو سال گذشته برخی ها که به آسانی، توانایی رنگ عوض کردن دارند از کنار تملق ها و چاپلوسی ها به نوایی رسیده اند و در صورت تغییر مدیریت همچنان باید مواظبت کرد که گروهی دیگر در قالب دوستداران کشت و صنعت به فکر غارت آن نباشند و در عمل وارد صحنه نشوند.

همچنانچه امروز فاکتورهای میلیونی نشریات و یا فروش محصولات و یا مسافرت های خارج از کشور در زمان مدیریت های قبلی ورد زبان است بدون شک فردا و فرداهای دیگراز متنعمین دو سال اخیر کشت و صنعت مغان هم پرده برداری خواهد شد.

بوشهر آری، اردبیل نه

می گویند وزارت کشور با تیمداری شهرداری بوشهر در لیگ برتر فوتبال موافقت کرده است.

در آستانه آغاز رقابت های لیگ برتر تیم شاهین چون بچه سرراهی چشم امید به هر رهگذری می دوخت تا شاید دستی از محبت بر سر وی بکشند و زمینه ابقاء و ادامه حیاتش را در لیگ برتر فراهم نمایند.

باز هم گلی به جمال نماینده مردم بوشهر در مجلس شورای اسلامی و دست مریزاد به استاندار استان که دست به دست هم دادند و توانستند با کسب رضایت وزارت کشور شور و شعف را به جامعه ورزش و فوتبال آن استان به ارمغان بیاورند.

حال این را مقایسه بکنید با عملکرد مسئولان ما که در سه چهار سال گذشته توان جلب حمایت مسئولین از یک تیم دسته دومی و سومی را نداشتند.

هزینه ای که شهردار بوشهر برای تیمداری در لیگ برتر باید بکند قابل مقایسه با هزینه های یک تیم در لیگ دسته دو و یا سه نیست ولی با این تفاسیر همه در اردبیل پا را در یک کفش کردند و فریاد برآوردند که مصوبه وزارت کشور است و نمی توانند کار دیگری انجام دهند.

حضراتی که با دستاویز قرار دادن نامه وزارت کشور، اردبیل را از داشتن یک تیم در لیگ فوتبال محروم کردند با مشاهده خبر استان بوشهر احساس شرمندگی نمی کنند و بر کم کاری و بی توجهی خود مهر تأیید نمی زنند؟

مسئولان ما بیشترشان قهرمان حرف زدن و مانور کردن در فضای مجازی و بهره برداری از اقدامات دیگران به نام خود هستند.

 




استاد بیوک صباغ به دیار باقی شتافت

مرد بزرگ فوتبال آذربایجان، انسان سخت کوش و خستگی ناپذیر و عاشقی دوست داشتنی، استاد بیوک صباغ به دیار باقی شتافت و جامعه ورزش و فوتبال آذربایجان را عزادار کرد.

استاد صباغ و خدمات مخلصانه و صادقانه اش به فوتبال آذربایجان در دل تاریخ ورزش منطقه ماندگار است. آن مرد بزرگ نمونه ای از تدین، طماینه، خونسردی، اعتماد به نفس و سعه صدر بود.

استاد بیوک صباغ بر گردن فوتبال آذربایجان حق بزرگی دارد و به راستی که می توان او را پدر فوتبال آذربایجان نامید.

محور اقدامات استاد صباغ در طول دوران حیات پربرکتش بر رضایت خالق و خشنودی خلق استوار بود. همین امر دلیل قاطع و محکمی بر میزان بالا و فوق تصور محبوبیتش در جامعه می باشد.

در همه نقاط آذربایجان فوتبال با نام آن مرحوم عجین است. توجه به شهرستان ها و فراهم کردن زمینه پیشرفت برای جوانان شهرستانی، یکی از ویژگی های مهم این مربی و معلم بزرگ فوتبال آذربایجان بود.

ان مرحوم در همه سال هایی که به عنوان مربی تیم فوتبال آذربایجان شرقی فعالیت داشت رنج سفر به شهرستان ها برای یافتن استعداد های ناب فوتبالی را به جان می خرید و پیراهن تیم منتخب را در اختیار شایسته ها قرار می داد.

همین ویژگی ها استاد صباغ را به چهره  محبوب، دوست داشتنی و اخلاق مدار فوتبال آذربایجان تبدیل کرده بود. مسلما نام نیک وی در صفحات تاریخ فوتبال آذربایجان چون نگینی درخشان خواهد ماند. ویژگی های مثال زدنی این مربی بزرگ فوتبال باید به نسل های آینده منتقل بشود.

نام نکو گر بماند زآدمی

به کزو ماند سرای زرنگار

صباغ و فوتبال اردبیل

وقتی از مهر ماه سال 1356 در دانشگاه تبریز به عنوان دانشجوی دانشکده علوم مشغول به تحصیل شدم در رقابت های فوتبال دنشکده ها از نزدیک با آن مرحوم آشنا شدم و سال ها از محضرش درس ادب، ایثار، صبر، حوصله، استقامت، دوراندیشی و بزرگواری را تلمذ کردم.

در سال 1365 و در آستانه برگزاری رقابت های فوتبال لیگ قدس وقتی به عنوان سرمربی تیم فوتبال آذربایجان شرقی برای تماشای دیدار پایانی جام وحدت به اردبیل آمد با توجه به شناخت از روحیه وی مبنی بر اهمیت دادن به چهره های شهرستانی، قبل از بازی تیم پاس اردبیل به مرحوم ناصر عروجی یادآوری کردم که اگر امروز فوتبال خود را به نمایش بگذارد دعوت اش به تیم آذربایجان شرقی حتمی خواهد بود، چنین شد و مرحوم صباغ بعد از بازی مرحوم ناصر عروجی را به همراه مرحوم مقصود بایرامی و بهنام دولت به تیم منتخب آذربایجان شرقی دعوت کرد.

آن مرحوم نمونه ای از مربیان با دانش، کاربلد، اخلاق مدار و در یک کلام انسانی بزرگ و دوست داشتنی بود.

امیداست در غم از دست دادن یکی از بزرگان فوتبال آذربایجان، صبر الهی یار ورزشی ها و فوتبالی های منطقه و غفران پروردگار بدرقه عزیز سفر کرده ما باشد . آمین یا رب العالمین.

دولت جاوید یافت هر که نکو نام زیست

کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را

 




به عمل کار برآید

رفع نواقص ورزشگاه علی دایی، بهره برداری نهایی از سال دوومیدانی و بهبود وضعیت راه ارتباطی این ورزشگاه یکی از خواست های به حق و یکی از نیازهای ضروری جامعه ورزش استان بوده و هست.

در سال های اخیر علیرغم درخواست های مکرر و انعکاس نابسامانی های ورزشگاه در رسانه ها، مسئولین برای وقت گذاشتن و اقدام برای حل مشکلات آن چندان روی خوش نشان نداده اند.

نتیجه بی تفاوتی مسئولین حاصلی جز سرشگستگی و شرمندگی برای ورزشی های استان نداشته است. در میزبانی اندک مسابقات کشوری فوتبال وقتی تیم های میهمان از اتوبوس به عنوان رختکن استفاده می کردند ویا زمانی که داوران در رختکن از سرما می لرزیدند و یا وقتی به دست آوردن یک جرعه آب آشامیدنی سالم و بهداشتی به مسئله لاینحلی تبدیل می شد هیچ یک از مسئولین وقت قدم پیش نگذاشته و برای برطرف کردن مشکلات سینه سپر نمی نمودند.

افتتاح فاز اول مجموعه در سال  با حضور معاون اول رئیس جمهور انجام پذیرفت و انتظار می رفت فازهای بعدی آن تا تکمیل شدن نهایی بر اساس یک زمان بندی مشخص انجام پذیرد. متأسفانه در دولت نهم و دهم پروژه در ردیف پروژه های فراموش شده قرار گرفت و در کنار مسئولین، نمایندگان مردم در مجلس نیز برای تأمین بودجه مورد نیاز و در نهایت تعیین تکلیف آن اقدام جدی به عمل نیاوردند.

در ایام تبلیغات انتخابات مجلس یازدهم در دیدارهای متعدد ورزشکاران با علی نیکزاد بحث ورزشگاه علی دایی به عنوان یک مطالبه اصلی مطرح می شد. بر اساس قولی که وی داده بود در دو ماه گذشته برای تحرک بخشیدن به عملیات اجرایی سالن دوومیدانی و رفع نواقص ورزشگاه جلسات متعدد برگزار گردید و در آخرین جلسه که در محل مجلس شورای اسلامی و در اتاق نائب رئیس مجلس و با حضور معاونین وزیر ورزش و جوانان و معاون سیاسی امنتی استاندار اردبیل برگزار شد تصمیمات مناسب برای بهبود بخشیدن به وضعیت آن گرفته شد.

وقتی نماینده مردم سابقه درخشانی در کارهای اجرایی داشته باشد و برای رفع مشکلات از اراده ای قوی برخوردار گردد و موقعیت خاص خود به عنوان نائب رئیس مجلس شورای اسلامی را در جهت برطرف کردن نیازهای منطقه به کار گیرد و زمانی که پیشینه اش جایگاه ویژه ای به او تعریف نماید انتظاری جز عمل به وعده ها و انجام بهینه وظیفه نیست و نیکزاد در سه ماه گذشته نشان داده است به عهدی که با مردم در زمان انتخابات بسته پایبند بوده و تلاش در این راه را فریضه ای واجب تلقی می کند.

موفقیت در عرصه نمایندگی نیاز به عمل و تلاش دارد و مسلما نمایندگان مردم استان در مجلس شورای اسلامی این اصل را مورد توجه قرار می دهند. تجربه نشان داده است که مصاحبه ها و عکس های رنگی و استفاده از هر وسیله برای مطرح شدن نمی تواند دردی از دردهای مردم را درمان نماید.

امیدواریم در پایان دوره یازدهم مجلس کارنامه نمایندگان استان، کارنامه ای سرشار از تحقق وعده ها و اقدامات عملی و تأثیرگذار در منطقه باشد انشااله.