1

ورزش و منفعت طلبان

ورزش از عوامل مختلف آسیب‌های جدی دیده است. صحنه ورزش که روزگاری برای خودش بروبیایی داشت و عمل به اصول، رعایت اخلاق و پایبندی به قول و قرار در آن حرف اول را می‌زد به چنان حدی از آشفتگی رسیده است که حتی تجسم آن در سال‌‌های نه چندان دور امکان پذیر نبود.

ورزشکاران و پهلوانان در گذشته مورد اعتماد کامل جامعه بوده‌اند. جایگاه ورزشکار در جامعه و بین آحاد مختلف، ویژه و ممتاز بود. امروزه رفتار‌های سبک، اقدامات سؤال برانگیزو کار‌های چندش آور بر موقعیت ورزش در جامعه ضربه می‌زند.

نتیجه آشفتگی‌‌های فضای ورزش بی‌اعتمادی و یأس می‌باشد. این هر دو زهری است در کام مردمی که می‌خواهند همچنان ویژگی‌‌های جوانمردی، خصلت‌‌های پهلوانی و رفتار‌های متواضعانه در ورزش حاکمیت داشته باشد.

افرادی که پایه‌‌های اعتماد جامعه برای ورزش و ورزشکار را لرزان و سست می‌کنند باید بدانند که از این کار بزرگترین و بالاترین ضربات و خسارت در دراز مدت متوجه خود آن‌‌ها می‌شود. ابر بی‌اعتمادی اگر باریدن بگیرد بر سر همگان به یکسان خواهد بارید و در آن موقع هیچ فرصت طلبِ بی‌خبر از خدا، موقعیت طلبِ خود محور و دروغگوی ظاهر ساز از سر پناهی بهره‌مند نخواهد شد.

هر وقت امور ورزش به افرادی ناکارآمد و فاقد صلاحیت‌‌های لازم سپرده شده میدان دادن به افراد چاپلوس، هوچیگر و در یک کلام حرمت شکن از رونق بیشتری برخوردار شده است.

شایستگی و توانایی در یک مدیر به عنوان یک سپر قوی و مقاوم در حفظ موقعیت و جایگاه وی عمل می‌کند و زمانی که به دست آوردن میز مدیریت در سایه رابطه ممکن شود چاره‌ای جز جذب هوچیگر‌ها، بی‌حیا‌ها و قلدرمآب‌ها نخواهد بود.

مدیری که کمتر به قوانین تعظیم می کند، مدیری که به دلیل ضعف‌‌های زیاد دائما مورد انتقاد قرار می‌گیرد، مسئولی که چون طبل توخالی باشد، رئیسی که غاصب پست و مقام گردد، دست به دامن چماق به دست‌‌ها شدن را واجب‌تر از نان شب تلقی می‌کند.

مدیران ورزشی نالایق و نوچه‌‌ها و نوکران حلقه به گوششان همدیگر را یاری می‌دهند و ریزه خوار سفره همدیگرند. به همین دلیل است که این قبیل مدیران مدام برای سپردن پست‌‌های کلیدی به آن‌‌ها تلاش می‌کنند. ابائی از اینکه چندین پست و موقعیت را به نوچه‌‌های خود بدهند، ندارند. چرا که می‌خواهند به هر قیمتی که شده موقعیت خود را حفظ بکنند و از قرار گرفتن افراد غیر خودی در مسئولیت‌‌ها ممانعت نمایند.

هوچیگر‌هایی که برای جامعه ورزش ناشناخته باشند سعی می‌کنند به کمک مسئولین ضعیف‌النفسِ منفعت طلب با تهدید و ارعاب، داد و فریاد، شعار دادن و رجز خواندن به معرفی خود بپردازند و با این اقدامات زهر چشم بگیرند تا راحت‌تر و آسوده‌تر برای ارباب خوش خدمتی بکنند.

در ورزش ما از این قبیل نوچه‌‌ها نمونه‌‌های متعددی می‌توان ذکر کرد. با کوچکترین توجه به چگونگی مدیریت مجموعه‌‌های ورزشی به راحتی می‌توان رؤسای نوچه پرور را از مدیران لایق و کارآمد تشخیص داد.

وقتی دلسوزان و استخوان خردکرده‌‌های ورزش فریاد می‌زنند که در انتخاب مسئولین ورزش و به خصوص هیئت‌‌های ورزشی باید دقت کرد علتی جز خشکاندن ریشه نوچه پروری و برچیدن بساط هوچیگری و تهدید و ارعاب نبوده و نیست.

زمانی که جایگاه اهالی ورزش توسط غیر خودی‌‌ها و آویزان‌‌های ورزش مورد حمله قرار می‌گیرد و مسئولینی به ظاهر دلسوز ورزش از آن‌‌ها حمایت می‌کنند انتظاری جز نابودی و فنای ورزش وجود نخواهد داشت.

رسانه‌‌های مستقل و متعهد، عرق ریخته‌‌های متعصب ورزش، ورزشکاران صادق و متین، مدیران باشگاه‌‌های مردمی و در نهایت آنهایی که می‌توانند در انتخاب مسئولین هیئت‌‌های ورزشی تأثیرگذار باشند باید آستین همت بالا بزنند و ورزش ما را از وجود رؤسا و مسئولین هیئت‌‌های نوچه پرور، دروغگو، چرب زبان، منفعت طلبِ مقام پرست و خودمحور و متکبر پاکسازی کنند. انشااله.

 

 




بهنام دولت؛چهره ای تاریخ ساز در فوتبال اردبیل

پای صحبت بزرگان فوتبال اردبیل نشستن لذت بخش است. خاطرات خوش آن ها، انسان را به گذشته ها می برد، گذشته هایی که در آن فوتبال نقش اساسی بازی می کرد و شادی و نشاط را به جامعه می بخشید. گذشته هایی که درس جوانمردی، انسانیت، درستی و صداقت می داد و گذشته هایی سرشار از افتخار و غرور که با گذشت بیش از سی سال و بالا رفتن امکانات و زیر ساخت ها قادر به تکرار گوشه هایی از آن نبوده و نیستیم.

همه فوتبالیست های دهه 50 و 60 دوست داشتنی، بزرگوار، با معرفت و جوانمرد بودند. حرمت مستطیل سبز و چارچوب تیم ها برای پا به توپ های آن روزگار مهمترین مسئله بود. همین نگرش موجب گسترش فضایی از محبت و مردی و جوانمردی در تیم های آن روزگاران بود. به هر وسیله ممکن لازم است که یاد و خاطره گذشته فوتبال خودمان را زنده نگهداریم و آن را از تعرض، حسادت و چشم تنگی برخی از آویزان های فوتبال منطقه حفظ بکنیم. این وظیفه ای است بردوش همه کسانی که آن سال ها را از نزدیک دیده اند و حالا ابزار و امکاناتی هم در اختیار دارند.

مدت ها بود که برای یک گپ دوستانه با یکی از تاریخ سازان فوتبال اردبیل با خود کلنجار می رفتیم. بهنام دولت همان بازیکنی که سال ها در کنار مرحوم مقصود بایرامی و دوشادوش وی برای زنده نگه داشتن و مطرح کردن نام اردبیل در صحنه فوتبال کشور تلاش می کرد. بازیکنی که هر تیم آرزوی داشتن اش را می نمود. بازیکنی که بر فوتبال منطقه آقایی می کرد و یکی از ستون های اصلی و قابل اعتماد آن در رقابت های جام فلق بود.

مرسل وقری ها، عزیز گنجگاهی ها، محمد قلیزاده ها، بهنام دولت ها و …. برای فوتبال اردبیل سال ها آبروداری کردند و تلاش برای سربلندی آن را افتخاری بزرگ به حساب آوردند. تعصب بهنام دولت و بهنام دولت ها باید برای نسل جوان امروز الگو قرار گیرد. تعصبی که در آن سال ها در عمل  بودنش به اثبات رسیده باشد و گر نه در قالب حرف می توان کلمات زیادی را بر زبان راند و ادعاهای آنچنانی داشت.

به چند دلیل گفت و گوی من با بهنام دولت اسیر گذشت زمان شد. با توجه به شناختی که از روحیات او داشتم برای پذیرفتن مصاحبه از سوی وی دو دل بودم. در یک سال اخیر شیوع کرونا و محدودیت های ایجاد شده این امر را به تأخیر انداخت تا این که دل به دریا زدم و سؤالاتم را از طریق فضای مجازی به آقا بهنام فرستادم. او بزرگوارانه در کمترین زمان ممکن آنچه را که لازم بود با قلم شیوا و رسایش نوشت و به من ارسال کرد.

حاصل گفتگوی اینترنتی من با یکی از بزرگان و چهره های فراموش نشدنی فوتبال اردبیل متنی است که تقدیم شما دوستان فوتبال و عاشقان این رشته و علاقه مندان به فوتبال دهه 50 و 60 اردبیل می شود.

امیدواریم حضراتی که به فوتبال دهه 60 و موفقیت های جام فلق حساسیت دارند حداقل مصاحبه با بزرگان فوتبال اردبیل را بی طرفانه مطالعه بکنند و با مراجعه به وجدان از لجاجت و تلاش برای سرپوش گذاشتن به افتخار آفرینی های فوتبال دهه 60 دست بردارند.

وقتی با بهنام دولت از روزهای گذشته و حال فوتبال سر سخن باز می کنی حرف های زیادی برای گفتن دارد.درد دل هایی که می تواند برای هر مسئولی تکان دهنده باشد. دولت برگی از شناسنامه فوتبال اردبیل است که شنیدن حرف هایش برای همه دوستداران فوتبال، شیرین و دلچسب خواهد بود.

دولت در ابتدای سخن می گوید: “ما نه اهل ادعا هستیم و نه فخر فروشی به و این و به آن.  هیچ وقت به فکرمصاحبه ها نبودیم و انعکاس هر آنچه افتاده را به اهل فن سپرده ایم که اگر قابل بود در گوشه ای به یادگار بگذارند. و خود هر چه بود و نبود را بسته  و به گوشه ای انداختیم تا این که چند وقت پیش یکی از دوستان که گروهی را  به یاد مقصود راه انداخته به نکته ای اشاره نمود که ماندم. او گفت که این عکس ها و خاطرات متعلق به شما نیست و مال تاریخ فوتبال این شهر است و براستی که واقعیتی انکار ناپذیر است” .

“واقعیت این است که تمام جان کندن های من و ما و شما هر کدام در جبهه خودش متعلق به تاریخ فوتبال است و وظیفه من گفتن و وظیفه شما انعکاس آن است تا جوانان امروز با جوانان دیروز در این رشته آشنایی داشته باشند”.

بهنام دولت، یکم شهریور چهل و دو در محله مسجد جمعه اردبیل به دنیا آمد و پس از سپری کردن دوره دبستان، راهنمایی را در آریا و دبیرستان را در صفوی و جهان علوم گذراند.

آغاز فوتبال

“مثل اکثر فوتبالیست ها ابتدا درون دروازه ایستادم ولی در کمترین زمان به میانه میدان رسیدم و در تیم محله که با نام “پیروز” فعال بود بازی کردم و زود به اتفاق دوستان بسیار عزیزم شاپور ذاکر حمیدی و  ودود آخوندزاده و چند نفر دیگر به عقاب پیوستم”.

“در تیم عقاب در کنار این دوستان بودم تا این که در سال شصت به تیم جوان پرسپولیس پیوستم ودر طول سال هایی که در اردبیل بودم تقریبا در تمامی تیم های منتخب اردبیل در همه رده ها عضویت داشتم.

جام عقاب

“مسابقات فوتبال اردبیل بدون هیچ ساختاری در کوتاه ترین زمان شروع و خاتمه پیدا می کرد تا قهرمان آن به مسابقات استانی برود و از این رو بود که جام عقاب ارزش خود را به نمایش گذاشت و با خود جام شاهین و دیگر جام ها را به ارمغان آورد. ما هیچ ساختار فوتبالی نداشتیم که به هم پیوسته و هدف دار باشد و دقیقا این همان دینی است که نجفلو به گردن فوتبال اردبیل دارد .

 

فوتبال دهه 50 و 60

“اگر و اگر دهه پنجاه را سال صعود فوتبال اردبیل بنامیم می بایست دهه شصت را دهه اوج آن نامید و این دقیقا در سایه ساختار و بستری بود که بزرگانی مثل نجفلو بنا نهادند و بی انصافی است اگر از هوشمندی ها و عقیلی ها و خیلی های دیگر نام نبرم. آنها بزرگان ما بودند و هستند و خواهند بود”.

“ما فوتبالیست های دهه شصت چنین یاد گرفته ایم که هیچ وقت بزرگان خود را نادیده نگیریم. چه در قید حیات باشند و چه نباشند. و این گونه بود که از دل این تفکر و درایت و زحمت بی ادعای زحمتکشان آن زمان و در سایه ساختاری به هم پیوسته و هدف دار تیم های قدرتمندی پا به عرصه نهادند که چکیده آن در جام فلق بزرگترین افتخار ورزشی فوتبال اردبیل را رقم زد. افتخاری که با گذشت بیش از سه دهه هنوز که هنوز است در مورد آن صحبت می کنند.”

“براستی که کسب عنوان قهرمانی در سال اول توأم با پدیده سال ایران بودن و حضور در مسابقات دهه فجر و نایب قهرمانی و سومی در سال های بعد افتخاری است فراموش نشدنی وآن هم با کمترین بضاعت مالی و کمترین امکانات در زمان خود. جایزه قهرمانی ما در ایران اگر اشتباه نکنم چهل هزار تومان بود که آن هم عین گوشت قربانی تقسیم شد بین طلبکاران و چه بسا زحمتکشانی مثل ننه کرانی و سایر عزیزان از جیب شریفشان هم دریغ نکردند”.

دولت در ادامه می گوید: “من سؤالی بپرسم آیا یادتان می آید چیزی به اسم حاشیه در بین تیم و بازیکنان؟ ابدآ نه. چون تیم بزرگانی داشت که همه حرمتشان را داشتند و بچه ها یکی بهتر از دیگری. اصلا واقعیت این است که بر خلاف الان همه چیز سر جای خودش بود حتی اژدر عمو و عارف و مش شعبان هم دقیقآ جای خودشان بودند.

 حرمت پیشکسوت

“می خواهم جواب این سؤال را با ذکر خاطره ای بدهم. روزی روزگاری پس از سال ها زحمت برای شهر و استانمان به اتفاق یکی از دوستان کودکی راهی تبریز شدیم و برای دیدار همبازیان قدیم به باغشمال پیر رفتیم. تمرین پیشکسوتان بود، دیدار  تازه کردیم بعد به قهوه خانه رفتیم و بعد سر از باغی در آوردیم و ناهار را مشغول شدیم، هر جا که رفتیم جز حرمت چیزی ندیدیم، سر ناهار دیدم رفیق ما سیخ کباب در دست به فکر فرو رفته، پرسیدم اصغر به فکر چه فرو رفته ای ؟ گفت، به فکر تو، پرسیدم به چه چیز من فکر می کنی ؟ گفت: تو اشتباهی کوچ نکرده ای” ؟

دوستان صمیمی در فوتبال

“خوشبختانه به ظاهر با همه صمیمی هستم، ولی آن گونه که میدانی بیشترین مسافرت ورزشی من با خدا بیامرز مقصود بود . برای اثبات آن که البته نیازی نیست، خاطره ای بگویم. جهت حضور در مسابقات لیگ قدس، طبق معمول من از مغان که آنجا مشغول خدمت بودم به ترمینال می رسیدم و مقصود منتظرم بود، سوار اتوبوس شدیم تا تبریز برویم. در مسیر،اتوبوس در سراب توقف کوتاهی کرد و مجدد راه افتادیم، مقصود کنار پنجره نشسته بود همین که از سراب فاصله گرفتیم دیدم مقصود رو به بیابان دست تکان می دهد، انگار که با کسی خدا حافظی کند، تعجب کردم و گفتم مقصود دیوانه شدی؟ به چه کسی دست تکان می دهی؟ گفت بهنام آن قدر رفت و آمد کردیم که دیگر کشاورز های منطقه هم ما را می شناسند به آنها دست تکان می دهم.

باشگاه ها

“عضویت در باشگاه های عقاب و پرسپولیس و منتخب آموزشگاه ها و جوانان و بزرگسالان اردبیل و باشگاه توانیر تبریز و منتخب جوانان و بزرگسالان استان آذربایجان شرقی در سه دوره لیگ قدس و تیم ملی جوانان و حضور در بازی های آسیایی به همراه این تیم و باشگاه های پیام تهران، بانک ملی تهران،کشتیرانی (سایپا ) تهران و شموشک نوشهر و بانک رفاه تهران رابه ترتیب در کارنامه دارم.

مربیان دولت

“در کنار مربیان و زحمت کشان شهرمان همچون چمن آرا و داوردان وسید سیاهی و حسنی فرد و مش جعفر دوست داشتنی، افتخار شاگردی مربیان بزرگی همچون حاج رضایی، فریدون عسگر زاده، سید علیخانی، بیوک صباغ، حق شناس، میر آخوری، شمس، همایون شاهرخی، جلال چراغپور، ناصر ابراهیمی و ……را در کارنامه دارم و مرحوم بیوک صباغ را سر آمد همه  و دهداری آذربایجان می دانم”.

سابقه فوتبالی

دربیشتر جبهه های فوتبال  از بازیگری، مربیگری(امید وبزرگسالان )، کمیته جوانان استان ،استعداد یابی فدراسیون فوتبال، مسئول و مربی تیم کارگری در تهران و تجربه همبازی و رقابت با تمامی بزرگان فوتبال ایران را داشته ام. با سلطان رودر رو شدم، با ژنرال در تیم ملی بودم، با قایقران شاخ به شاخ شده ام، با عاشوری و مرفاوی دوست و همبازی بودم، با فرکی هم باشگاه شدم، با عقاب آسیا رقیب بودم، با مختاریفر همبازی شدم، با دست نشان و احمد زاده هم رفیق و رقیب بودم اما آنچه امثال دست نشان و احمد زاده را بزرگ کرد گیلان و مازندران و نساجی و ملوان بودند و در کنارش رسانه های محلی و مسئولین، اما به عللی که متأسفانه ریشه فرهنگی دارد و  نهادینه شده با هیچ کدام از بزرگان فوتبال ما چنین نکردند و اگر موردی بوده تنگ نظرانه بهره برداری شده و با تمام بزرگی حتی اگر مقصود هم زنده بود دقیقآ همان جایی ایستاده بود که من نوعی ایستاده ام نه کمتر و نه بیشتر”.

وی می گوید: “خاطرم هست برای انتخاب سر مربی تیم  شهرداری کمیته فنی تشکیل دادند که به نظر من سپری بود برای مدیریت وقت، چرا که پیشاپیش انتخاب خود را کرده بودند. جالب تر اینکه در لیست آنها هیچ اسمی از مربی بومی نبوده که با انتقاد سید سیاهی اجبارا چند مربی بومی هم اضافه کرده بودند. نکته تلخ این بود که من و ما در شهر خودمان غریب بودیم که چرایش بسیار است. برای توجیه عملکردشان اگر برچسبی هم به شما می زدند دور از ذهن نبود. وقتی کار دست صاحبش نباشد می شود اینکه سن کوچ بازیکنان ما به زیر دوازده سال رسیده و این یعنی فاجعه، یعنی قطع امید از فوتبال و مسئولین شهر در ایجاد بستر مناسب”.

وی می گوید:”آستارا با سرعت صوت از ما پیشی گرفته، مبارکشان باشد، عرضه داشتند، زحمت کشیدند و رفتند و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم، آن هم کوچه بن بست”.

مرغ همسایه غاز است

“ما استعداد داریم زیاد هم داریم مثل گذشته. مگر بازی خارج از استان سهل و آسان است؟ اتفاقا کار هر کسی نیست، ولی بسیاری از دوستان و افتخاران فوتبال این شهر مثل جعفر صراطی،کاظمی، مسنن، وقری، علیزاده، فرهنگ، برادران بایرامی، حکیم زاده، زرگین، اروجی، قلیزاده، اعیادی، حسن رسولی، گنجگاهی، وطن خواه و خیلی های دیگر در نسل ما این مهم را انجام دادند و نسل فعلی هم دو چندان می کنند. این مسئولین بودند و هستند که نتوانستند پا به پای آنها حرکت کنند و حال به این نقطه رسیده ایم. اگر بستری باشد و مرغ همسایه را غاز نبینند ما، هم استعدادش را داریم هم مدیر و مربی اش را؛ البته اگر یاد بگیرند و بتوانند زیر یک سقف کار کنند که من به نوبه خود در مقطعی که بودم تلاشم را در این مورد انجام دادم ولی نیاز به زمان داریم تا خوب یاد بگیریم. اصلآ کدام دیوانه ای خانه و کاشانه را ول می کند و به دیار غربت می رود برای دیده شدن آن هم با شرایطی تأسف آور. اینکه در استان دیگری بازی کنی امری طبیعی در فوتبال حرفه ای است ولی با شرایط خوب و با عزت. کار ما بواسطه ارتباطی که با بعضی مربیان استان های متمول داریم این شده که برای تحویل دو دستی استعداد به این و آن التماس کنیم .

خاطره ای از انتخاب یک مربی

“خاطرم هست یک ماشین مسئول وقت رفتند منزل ربیعی و قرار داد بستند و ربیعی را سر مربی کردند با اختیارات تام، بودجه ای میلیاردی در اختیارش گذاشتند با اردو و تدارکاتی که فوتبال اردبیل در خواب هم نمی دید. من با او هیچ مشکلی ندارم اما دوستان، اردبیل را پله ترقی او کردید حال به اختیار یا اجبار. اما در مقابل این همه محبت ربیعی چه کرد؟ با پول خودتان برای خودش پیاده نظامی تشکیل داد و طلای شما را مفرغ خواند و بیرون گذاشت و مفرغ را به قیمت طلا برایتان حساب کرد. پیاده آمدند، سواره برگشتند، نهایت رفت و وکیل فرستاد و امتیاز لیگ سه شهرداری را به جای طلبش به اجرا گذاشت”.

“بعد تیم را دادند به شخصی با اهلیت مناسب که داستانی دارد برای خودش. در لیگ سه هم تیم را به مربی بومی بی مواجب با هزار وعده و وعید تحویل دادند. چرا؟ چون پولی نداشتند. دوره ای که خودم سر مربی شهرداری بودم نیم فصل در جایگاه دوم بودیم،گفتند جایگاهمان مناسب نیست. عجب؟ دیناری نداده اند به رده دوم هم قانع نیستند. از شروع تا خاتمه جزو سه تیم اول بودیم و دو تیم هم صعود می کرد، زمین و زمان را به هم دوختیم تا به هر بازیکنی که واقعآ از تک تکشون خجالت می کشیدم یک میلیون بدهند تا این همه زحمت هدر نرود، نشد که نشد و سوم ماندیم.چرا؟ چون ما یاد نگرفتیم برای همدیگر تب کنیم ولی برای دیگران چرا و این هم دلایل خود را دارد.

یک خاطره

“خلخال دشت بازی داشت رفتم استادیوم، جایگاه نشسته بودم، دیدم مدیران خلخال دشت آمدند. مدیرشان من را شناخت و خیلی حرمت کرد، گفت:” نمیدانستم اردبیل برگشتید، گفتم قسمت نبوده.گلایه کردم که چرا این همه مربی در کنارتان و شما از تهران مربی آوردید، مگر بچه های خودمان چه کم و کسری نسبت به آنها دارند؟ چرا مرغ همسایه غاز است؟ جوابی شنیدم که واقعآ جا خوردم”.

“گفتند اصلا سیاست باشگاه و تأسیس آن بها دادن به بومی هاست اما بهنام جان با هر کسی صحبت کردیم فردایش سیل افترا ها و تهمت ها علیه اش سرازیر شد. با کس دیگری صحبت کردیم دیدیم این هم مثل همان .

و در پایان گفت: “دوستانی هستند که علل عدم پیشرفت ورزش و در رأس آن فوتبال را جستجو می کنند. در کنار همه کاستی ها اصل این است که ما نیازی به دشمن نداریم. والسلام.

 




عزیز گنجگاهی؛ بازیکنی اخلاق مدار و الگویی تمام عیار

اخلاق خوش و خلق نیکو از برجسته‌ترین صفات بزرگوارانه انسانی است. این صفت پسندیده شخصیت انسان را در نظر دیگران ارتقاء می‌بخشد. از شأن و منزلت اخلاق خوش همین بس که اولیای الهی با تأکید‌های فراوان، پیروان خود را به این صفJ نیک ترغیب نموده‌اند.

ورزشکارانی که از نعمت خلق نیکو برخوردار باشند در بین علاقه‌مندان و هواداران جایگاه خاصی پیدا می‌کنند. گذشت زمان، نام و خاطره آنها را نمی‌تواند از یادها ببرد. ورزشکاری که مزیّن به اخلاق خوش باشد برای جوانان و آینده سازان به الگویی مناسب، قابل اعتماد، فراموش نشدنی، دوست داشتنی و افتخارآفرین تبدیل می‌شود.

یک ورزشکار برای این که بتواند در سطح جامعه به عنوان فردی اخلاق مدار مطرح باشد لازم است که برخی از ویژگی‌ها و خصوصیات اخلاقی را با خود به همراه داشته باشد. حق جویی، جوانمردی، صداقت، تواضع، ادب، پرهیز از حسد، پرهیز از خشونت و روحیه گذشت و صبر و بردباری از مهمترین و برجسته‌ترین آنها به شمار می‌رود.

ورزش اردبیل ورزشکاران خوش خلق زیادی را در دامن خود پرورش داده است. قهرمانانی که با گذشت زمان هیچ وقت از یادها نرفته‌اند، ورزشکارانی که خاطره‌ها، رفتارها و کردارهایشان نقل محافل ورزشی است، بزرگانی که همچنان ستاره‌ای در آسمان ادب و اخلاق ورزشی منطقه هستند، ورزشکارانی که ریشه‌های کبر و غرور را در خود خشکانده‌اند و از خود محوری به شدت پرهیز کرده اند و عزیزانی که با رفتارشان درس ادب، بزرگواری، گذشت، انسانیت و مردانگی داده‌اند.

فوتبال اردبیل با پرونده‌ای سرشار از موفقیت‌ها و روزها و سال‌های پربار و بازیکنانی تاریخ ساز همیشه در ورزش منطقه مطرح و تأثیرگذار بوده است. در هر مقطعی که امور فوتبال اردبیل به دست اهلش سپرده شده آقایی و سروری آن در سطح منطقه چهره خود را نشان داده است.

اردبیل در سال‌های نه چندان دور بازیکنانی را به فوتبال مملکت معرفی کرده است که اکثر آنها به مهره‌هایی افتخارآفرین تبدیل و برای این شهر حسینی و تاریخی آبروداری کرده‌اند.

از زمانی که فوتبال اردبیل زمینگیز شد و پایه‌های آن توسط خودی‌های ضعیف النفس و منفعت طلب به لرزه درآمد و با دشمنان قسم خورده آن دست بیعت داده شد علاقه‌مندان واقعی فوتبال به گذشته‌های آن دل خوش کردند و با یاد روزهای آفتابی نفس کشیدند و به فوتبالیست‌ها و جوانان پاک و اخلاق مدار آن ایام درود فرستادند.

امیدواریم که بزرگان فوتبال اردبیل برای تغییر در افکار حاکم بر آن برنامه‌ریزی نمایند. خائنین را از خادمین تشخیص بدهند و اجازه ارائه آمارهای دروغ و ساختگی را به احدی ندهند.

به هر حال در میان فوتبالیست‌ها و قهرمانان اردبیل عزیز گنجگاهی نمونه‌ای از یک ورزشکار اخلاق مدار، ششدانگ، متواضع، کاربلد، تحصیلکرده و در نهایت جواهری ناب و بی‌بدیل در دنیای پاک و صمیمی دهه‌های 60 و 70 فوتبال اردبیل بود.

نوشتن در مورد قهرمانانی چون عزیز گنجگاهی کاری بسیار سخت است. چرا که اگر حق مطلب در موردش به خوبی ادا نشود به ساحت بزرگ مردان فوتبال اردبیلظلم بزرگی می‌شود.

چرا نسل جوان ما بزرگانی چون عزیز گنجگاهی را به خوبی نمی‌شناسند؟ به چه دلیلی در معرفی آنها کوتاهی می‌شود؟ چرا به جای گنجگاهی‌ها فوتبال اردبیل به دست چهره‌های ناشناخته سپرده می‌شود؟ آیا حق فوتبال شهرستان اردبیل وضعیتی است که امروز با آن مواجه هستیم؟

بدون شک کلمات و جملات در بیان واقعیت‌های موجود در مورد عزیز گنجگاهی از توان کافی برخوردار نیستند. حداقل کسانی که در روزهای اوج فوتبال در کنار ورزش و همراه این رشته بوده‌اند به خوبی مرتبت و عظمت عزیز گنجگاهی را از نزدیک مشاهده و لمس کرده‌اند.

فروتنی و تواضع را می‌توان در عزیز گنجگاهی معنی نمود. متواضع کسی است که به شخصیت خود مطمئن باشد و در ضمیر خود هیچ نوع حقارت و خواری احساس نماید، تنها به احترام وظیفه انسانی و سجیه اخلاقی به مردم احترام کند و نسبت به آنان فروتنی نماید.

اگر کسی بدون آشنایی قبلی با گنجگاهی هم صحبت شود امکان ندارد بی‌مقدمه از زبان او بشنود که سال‌ها در بالاترین سطح فوتبال باشگاهی این مملکت توپ زده است، پیراهن یکی از معتبرترین باشگاه‌های کشور یعنی تراکتورسازی را برتن نموده و مهره اصلی فوتبال اردبیل در جام فلق بوده است.

تواضع را گنجگاهی در عمل نشان می‌دهد، هیچ وقت به گذشته‌اش پشت نمی‌کند و چون بازیکن تراکتورسازی بوده به تحقیر تیم‌های دیگر اقدام نمی‌نماید.

از مولا علی(ع) نقل است که می‌فرماید: هر که فروتنی کند خداوند سبحان او را بزرگ کرده، مقامش را رفعت می‌بخشد. و بی‌دلیل نیست که عزیز گنجگاهی محبوب القلوب است.

شرافت انسانی و عزت و سربلندی آدمی بر پایه تواضع و فروتنی استوار است و عزیز گنجگاهی در سایه تواضع‌اش به آنچه می‌خواسته در دنیای ورزش و فوتبال دست یافته است. نام نیک و گذشته‌ای پرافتخار و پرونده‌ای مالامال از خوبی‌ها و زیبایی‌ها برای این مرد بزرگ افتخاری است که در دل تاریخ ورزش منطقه به یادگار می‌ماند.

“بالا پروین”

مرحوم اژدر بابازاده در میان فوتبالیست‌های غیر پاسی به عزیز گنجگاهی شدیدا علاقه داشت. سبک بازی و نقش تأثیر گذار عزیز در فوتبال اردبیل موجب شده بود که آن مرحوم به وی لقب “بالا پروین” بدهد.

در دور اول جام فلق خط میانی نقطه قوت تیم اردبیل بود. مرحوم مقصود بایرامی، مرحوم ناصر عروجی، بهنام دولت و عزیز گنجگاهی عامل عظمت و اقتدار کمربند میانی تیم بودند. حرکت پا به توپ، دریبل‌های تحسین برانگیز، پاس‌های طلایی و موقعیت سنجی عزیز او را به بازیکنی بزرگ و بدون رقیب در فوتبال شمال غرب تبدیل کرده بود.

معرفی

عزیز گنجگاهی در سال 1345 در یک خانواده ورزشی به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در جعفر اسلامی، راهنمایی را در شهید اندرزگو(جهان علوم)و دوره متوسطه را در دبیرستان فارابی تحصیل کرد.

او در آن مقطع از جمله بازیکنان تحصیلکرده فوتبال اردبیل بود. مدرک کاردانی در رشته بهداشت عمومی را از دانشگاه تهران اخذ کرد و بالافاصله با قبولی در آزمون ورودی در مقطع کارشناسی در دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد.

آغاز فوتبال

او در ارتباط با شروع فوتبال می‌گوید: “فوتبال را از زمین‌های خاکی آغاز کردم. دوران ابتدایی با گل کوچک سپری شد. اما جرقه اولیه فوتبالم در سال تحصیلی 59-58 با حضور در رقابت‌های آموزشگاهی زده شد. به همراه تیم مدرسه راهنمایی در رقابت‌ها حضور یافتم و در همان سال به تیم منتخب آموزشگاهی دعوت شدم و سپس توسط اقای محبوب داوردان برای عضویت در تیم پرسپولیس انتخاب شدم”.

اولین تیم و اولین مربی

“اولین تیم باشگاهی من پرسپولیس بود. در سال 1359 محبوب داوردان تیمی جوان و یک دست را تشکیل داده بود. اولین مربی فوتبالی و اخلاقی‌ام محبوب داوردان است. بسیاری از داشته‌های فنی و اخلاقی‌ام را مدیون وی هستم. داوردان را می‌توان اولین و آخرین مربی‌ام نامید. چرا که در حال حاضر نیز در تیم پیشکسوتان زیر نظر وی تمرین می‌کنم”.

تیم‌های گنجگاهی

عزیز پیراهن تیم‌هایی چون پرسپولیس، راه و ترابری، همیاری و ذوب آهن اردبیل و تراکتورسازی تبریز را بر تن کرده است. او می‌گوید: “در سال‌های 75 و 76 زیر نظر واسیلی گوجا در تیم تراکتورسازی توپ می‌زدم. بازی کردن در تیم محبوبی چون تراکتورسازی در بالاترین سطح لیگ کشور افتخاری بود که در سایه زحمات مربیان زحمتکش و دوستان‌ام نصیبم شده بود”.

چند کلمه در مورد تراکتورسازی

او می‌گوید: “در ارتباط با تیم تراکتورسازی و تشکیلات و امکانات و چگونگی اداره امور آن تیم ساعت‌ها می‌توان حرف زد. حال و هوای آن روزهای تراکتور‌سازی با تیم‌های اردبیل قابل مقایسه نبود. شاید هزینه سونا و استخر تراکتور از مجموع هزینه‌های کل تیم‌های اردبیل بیشتر می‌شد”.

یک خاطره

“در ایامی که بازیکن تراکتورسازی بودم تیم‌های حاضر در لیگ کشوری استان آذربایجان شرقی برای دیدار با استاندار وقت به استانداری دعوت شدند. در آن جلسه استاندار به مدیران باشگاه‌ها گفت که در تأمین نیاز تیم‌ها کوتاهی نکنند و تأکید کرد که امکانات تیم‌های استان باید هم ردیف با نمایندگان تهران و اصفهان باشد. وقتی او این حرف‌ها را زد به یاد تیم راه و ترابری اردبیل افتادم. این تیم وقتی به لیگ دسته دو صعود کرد با هزار مصیبت و اما و اگر با وقت قبلی به دیدار استاندار رفتیم. متأسفانه استاندار به جلسه نیامد ومعاونش را فرستاد و بعد از کلی مکافات تنها دویست هزار تومان به نماینده استان کمک کرد”.

فوتبال دهه 60

گنجگاهی فوتبال دهه 60 را فوتبالِ دلی می‌نامد و معتقد است که در آن روزگار بازیکنان به خاطر تعصبی که به تیم‌ها داشتند بازی می‌کردند و حتی گوشه‌ای از هزینه‌های تیم را نیز پرداخت می‌نمودند. فوتبال آن دوره برای رفاقت و پایداری دوستی‌ها انجام می‌شد ولی امروز فوتبال حرفه‌ای شده و به عنوان منبع درآمد مطرح گردیده است.

جام فلق

“رقابت‌های فلق دوران طلایی فوتبال شهر اردبیل بود. فلق موجب شکوفایی بسیاری از استعداد‌های نهفته جوانان لایق منطقه شد. تیم در سایه یک دلی و سطح فنی بالای بازیکنان و همدلی آنها نتایج خیره کننده‌ای کسب کرد. حضور در رقابت‌های گرامی‌داشت دهه فجر به عنوان قهرمان جام فلق و ارائه بازی‌های به یادماندنی در مقابل تیم‌هایی چون اصفهان، فارس و ملوان ستودنی و به یادماندنی بود”.

زمین خاکی تختی

“با زمین خاکی تختی بزرگ شده‌ایم و استعدادهای ما در آن جا شکوفا شده است. هر وقت که در آن زمین بازی داشتیم دست به دعا برمی داشتیم که هوا طوفانی نشود و باد ما را نوازش ندهد. چرا که با همه مسائل آن زمین می‌ساختیم غیر از گرد و غبار و طوفان”.

جام عقاب

او از جام عقاب به عنوان عاملی بسیار مهم در کسب آمادگی تیم‌های اردبیل نام می‌برد: ::”تیم‌های فوتبال برای حضور در این رقابت‌ها در طول فصل زمستان تمرینات را ادامه می‌دادند. انجام مسابقات در زمین خاکی با تعداد قابل توجهی تیم در مدت 15 روز کار طاقت فرسایی بود که توسط مرحوم هوشنگ چمن آرا انجام می‌شد”.

از گنجگاهی می‌خواهم که در ارتباط با کلمات زیر نظرش را بیان بکند:

حبیب نجفلو: مدیری لایق که با اجرای برنامه‌های متعدد درفوتبال اردبیل تحول ایجاد کرد.

اژدر عمی: نام آن مرحوم با استادیوم تختی عجین شده بود. مسابقات بدون او چنگی به دل نمی‌زد. شعارهایش همیشه شورآفرین بود:

هاچان قیامت توشر ایندی قیامت توشر

ویا:

 هر نه‌وار کرنرده‌وار

جابر نعمتی: مربی زحمتکشی که در دهه 60 همیشه تیمی یک دست را روانه مسابقات باشگاهی می‌کرد.

مرحوم شعبان بوذری: طرفدار واقعی فوتبال و حامی فوتبالیست‌ها در مسافرت‌ها. خود من زحمت زیادی در رفت و آمد‌هایم به تهران داده بودم. خدایش بیامرزد.

مشهدی عارف: از زحمتکشان هیئت فوتبال وقت. خدایش رحمت کند.

مرحوم مجید عقیلی: مردی که در دوران مسئولیتش تیم منتخب به مقام قهرمانی جام فلق دست یافت.

محبوب داوردان: از مربیان خوش نام اردبیل و مربی اول و آخر عزیز گنجگاهی. او بازیکنان خوب و مستعدی را به جامعه فوتبال تحویل داده است.

بهنام دولت: بازیکنی با تکنیک که مثل او را تاکنون ندیده‌ام. همچنین او دوستی مهربان و صادق است.

مرحوم مقصود بایرامی: بازیکنی کامل، اسطوره فراموش نشدنی و کاپیتانی سرشار از انگیزه و انرژی.

او قبل از هر مسابقه‌ای در رختکن بازیکنان را جمع می‌کرد و می‌گفت: بچه‌ها دیده‌اید که شیر برای شکار چگونه و با چه حالتی از بیشه خارج می‌شود؟ ما هم همچون شیر باید پا به مستطیل سبز بگذاریم و مقتدرانه عمل بکنیم. آن مرحوم به معنی کامل بمب روحیه بود.

مرحوم ناصر عروجی: هوز هم وقتی صبح جمعه با پیشکسوتان بساط فوتبال را پهن می‌کنیم جای خالی این هافبک چپ کلاسیک، خوش تکنیک و مرد آرام و مهربان فوتبال اردبیل را احساس می‌کنیم.

تماشاگران دهه 60

تماشاگران دهه 60 همانند بازیکنان برای حمایت از تیم منتخب با تمام وجود اقدام می‌کردند. تحت هر شرایطی بازیکنان را تنها نمی‌گذاشتند. محبت آنها و چهره دوست داشتنی‌شان همواره در خاطره هاست. برای رقابت‌های دهه فجر با اتوبوس عازم شیراز بودیم که گروهی از تماشاگران خود را به ما رساندند. آنها مسافتی از شهر را طی کرده بودند تا جعبه‌های عسل را به عنوان هدیه از سوی تماشاگران تقدیم بکنند. چنین رفتارهای ناب که نشانی از همدلی و همراهی داشت در دفتر فوتبال اردبیل ماندنی خواهد بود.

و در نهایت عزیز گنجگاهی و عزیز گنجگاهی‌ها برای فوتبال منطقه سرمایه‌ای بزرگ، نعمتی ستودنی و گوهرهای درخشانی هستند که باید در هر موقعیتی از تجربه و توانایی‌هایشان در حدی مطلوب برای سرافرازی فوتبال بهره ببرند. واسلام.




فضول باشی و ثبت نام بهاوند

فضول باشی زنگ زد و در حالی‌که هیجان و خوشحالی از صدایش معلوم بود با صدائی بلند گفت: خدا را شکر بالاخره حیدر بهاروند بر سر فوتبال این مملکت منّت گذاشت و فوتبالی‌ها را شرمنده کرد و پنجشنبه شب برای ریاست فدراسیون ثبت نام نمود تا فوتبال کشور جای خالی دوستانی چون مهدی تاج و علی کفاشیان و ساکت را احساس نکند. خیلی خوشحالم اگر او برای ثبت‌نام اقدام نمی‌کرد پایه‌های گروه حاکم بر فوتبال به لرزه در می‌آمد و امکان فرو ریختن‌اش وجود داشت. اگر او اراده نمی‌کرد کسی توان و قدرت ایجاد هماهنگی بین دوستان این گروه در هیئت‌های شهرستانی را نداشت. اگر او برای ریاست نظری نداشت روزهای خوش از فوتبال ایران رخت بر می‌بست. اگر بهاروند نمی‌آمد کمر لیگ می‌شکست و در نهایتا اگر او برای حفظ صندلی مدیریت پیشقدم نمی‌شد دوستان و وابستگانش در هیأت‌های استانی سکته می‌زدند و فوتبال مناطق مختلف را یتیم می‌کردند.

فضول باشی در ادامه گفت: وقتی خبر ثبت نام بهاروند اعلام شد علاوه بر هیئت‌های استانی و کمیته امور استان‌های فدراسیون، خیبر خرم آباد و دوستان نزدیک وی سجده شکر به جای آوردند و برای پیروزی‌اش در مقابل غیر فوتبالی هائی چون علی کریمی دست به دعا برداشتند.

حرف‌هایش را قطع کردم و گفتم: تو جرئت می‌کنی که به جادوگر غیر فوتبالی بگوئی؟ تو دیگه کی هستی؟ دیگر از این حرف‌ها نزن، آبروی ما را می‌بری.

خندید و گفت: مگر حرف بدی زدم؟ در تشکیلاتی که بهاروند‌ها و طالقانی‌ها فوتبالی باشند برای غیر فوتبالی خواندن علی کریمی شک و تردید نباید داشته باشی. مطمئنا تا فوتبالی‌هایی چون بهاروند و دوستانش در هیئت‌های استانی شرف حضور دارند امکان به قدرت رسیدن غیر فوتبالی‌هایی چون علی کریمی وجود ندارد. دلتان را خوش نکرده و کار عزیزان ما از جمله بهاروند‌ها و طالقانی‌ها را زیاد نکنید.

همچنان با حرارت بیشتر افزود: علی کریمی چگونه جرئت رقابت با صاحبان اصلی فوتبال این مملکت و نماینده آنها حیدر بهاروند را پیدا کرده است. مسلما جسارت به حریم فوتبالی‌ها از طرف غیر فوتبالی‌هایی چون کریمی، گناهی بزرگ و نابخشودنی است. مسلما فوتبالی‌های عضو مجمع در روز رأی‌گیری جواب دندان شکنی به غیر فوتبالی‌هایی چون علی کریمی خواهند داد تا دیگر علی کریمی‌ها نتوانند بیش از کوپن خود حرف بزنند و اقدام بکنند.

گفتم: فضول باشی مثل این که قاطی کرده‌ای. علی کریمی تبلور فوتبال است. علی کریمی درد کشیده فوتبال و یکی از پرچمداران فوتبال ایران در دنیاست. حالا وقت آن رسیده است که آویزان‌های فوتبال در فدراسیون غزل خداحافظی بخوانند و به شهر و دیارشان برگردند و به کارهای عادی و روزمره خود بپردازند و امور فوتبال را به صاحبان اصلی چون علی کریمی و مهدی مهدوی‌کیا بسپارند.

فضول باشی صدایش را بلند کرد و گفت: به همین خیال باشید. در امور اجرایی فوتبال این مملکت جایی برای علی کریمی‌ها نیست. تا بهاروند‌ها و طالقانی‌ها و … هستند فوتبال در ید قدرت آنها خواهد بود. فکر دیگری نکنید و بی‌خود برای دیگران اسباب ناراحتی را فراهم نفرمائید.

 




چه کسی به فکر فوتبال ماست

کدام یک از رشته‌های ورزشی در بین نسل جوان از موقعیتی چون فوتبال برخوردار می‌باشد؟ چرا فوتبال با آن همه هوادار و طرفدار در دریایی از مشکلات دست و پا می‌زند و چرا برای پایان دادن به همه حرف‌ها و حدیث‌ها در مورد مدیریت آن کاری منطقی و قابل قبول در دستور کار قرار نمی‌گیرد؟

ماجرای قراردادهای منعقده و به خصوص چگونگی آمدن و رفتن ویلموتس و پرداختی‌های انجام یافته به وی خود داستانی است که پرداختن به آن قادر خواهد بود زوایایی از نحوه و شاهکار مدیریتی سینه چاکان حضور در عرصه فوتبال را روشن و آشکار بکند.

برای فوتبال ما چه کسی دل می‌سوزاند و چه دسته و گروهی در آرزوی سربلندی و موفقیت آن هستند؟ قبول مسئولیت در فوتبال آیا هدفی جز خدمت می‌تواند داشته باشد؟ اگر خلاف آن ثابت گردد و یا درجا زدن و گامی به جلو برنداشتن به اثبات برسد باید همچنان بر بودن‌ها و ادامه مسئولیت‌ها اصرار شود و پافشاری گردد؟

چه کسی به فکر فوتبال ماست؟ آیا آن‌هایی که وعده دادند و آمدند و همچنان مایل به ماندن هستند، می‌توانند بگویند که با کدام برنامه و تدبیر آمدند و به کدام یک از اهداف دست یافتند و بر عظمت و بزرگی فوتبال افزودند و بر کارنامه‌هایشان صفحات زرینی اضافه نمودند؟

آیا می‌توانند بگویند که عوامل شکست‌ها، ناکامی‌ها و عدم موفقیت‌ها در اجرای برنامه‌ها را شناسایی کردند و به موقع در اختیار افکار عمومی قرار دادند و نسبت به رفع اشکالات اقدام نمودند؟ آیا آن‌ها در مدتی که برای فوتبال حکمرانی کرده‌اند عدالت را در مورد فوتبال نقاط مختلف کشور به مورد اجرا گذاشته‌اند و از هر گونه مهره چینی و بازی شطرنج برای پیروزی در مجامع انتخاباتی دوری نموده‌اند؟

آیا این‌ها که خود را مالک فوتبال و دلسوخته آن می‌دانند وضعیت فوتبال در اقصی نقاط کشور را رصد کرده‌اند و با قانون شکنان و خودمحورها برخورد نموده‌اند؟

به کسانی که با استفاده از موقعیت برای دوستان و گوش به زنگ‌ها عناوینی قلابی و خود ساخته بخشیده‌اند چه گفته‌اند و چه توصیه‌هایی نموده‌اند؟

آیا عاشقان مسافرت‌ها و مأموریت‌ها و باندبازها و غیر فوتبالی‌ها می‌توانند به فکر فوتبال ما باشند؟ فوتبال این کشور تا به دست صاحبان اصلی‌اش سپرده نشود و تا آویزان‌ها و فرصت طلبان از آن طرد نشوند امیدواری برای بهبود اوضاع سرابی بیش نخواهد بود.

 




فانوس جشنواره یازدهم «عمار» روشن شد

افتتاحیه جشنواره عمار با پاسداشت کاپیتان حمیدرضا یحیی‌زاده ناخدای نفتکش که رشوه آمریکایی‌ها را رد کرده بود برگزار شد. افتتاحیه یازدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار با اهدای جوایز برندگان بخش «نماهنگ»، «فیلم ما» و همچنین پاسداشت ویژه از کاپیتان تحریم‌شکن به صورت تلویزیونی برگزار شد. به دلیل همه‌گیری بیماری کرونا و لزوم رعایت پروتکل‌های بهداشتی، اکران‌ها و برنامه‌های این دوره جشنواره، به دو صورت آنلاین و تلویزیونی برگزار می‌شود.

به گزارش روابط عمومی مراسم، نادر طالب زاده دبیر جشنواره مردمی فیلم «عمار» در ابتدای این ویژه‌برنامه در سخنانی گفت: امسال آن‌قدر تعداد فیلم‌ها و آثار رسیده زیاد بود که انتخاب ۱۷ اثر در یک بخش برای مسابقه برای داوران بسیار سخت و دشوار شده بود. شاهد ارتقاء سطح آثار بودیم و البته هرسال آثار نسبت به دوره قبل بهتر می‌شود. البته تکنولوژی هم در حال پیشرفت است و از آن طرف هم حرف برای گفتن بسیار است. شاهد هستیم که جسارت بچه‌های فیلمساز در حال بالا رفتن است و عمار هم یکی از آن محافلی است که به بچه‌ها فرصت می‌دهد تا نقد کنند.

وی افزود: امروز شاهد هستیم که در همه شهرها و روستاها فیلم‌های عمار در حال نمایش و اکران است. اما برای کشف استعدادها، نمایش فیلم‌ها و دعوت کارگردان‌های جوان به تلویزیون بسیار خوب است. البته عمار در همان سال‌های اول و دوم و سوم نشان داد که این حوزه‌ای است برای آنهایی که به انقلاب متعهد هستند و دغدغه اول آنها انقلاب اسلامی است.

طالب‌زاده ادامه داد: جشنواره عمار با جشنواره‌های دیگر متفاوت است. البته سایر جشنواره‌های مستند و داستانی هم خوب هستند اما در جشنواره عمار به طور مثال، از دوره چهارم و پنجم به بعد آثاری چشمگیری را دیدیم که خودم، کارگردان‌های این کارها را به تلویزیون دعوت کردم. حتی بر اساس برخی از آثار، برخی قوانین عوض شد. من چهار تا پنج مورد داشتم که توسط یک فیلم، موضوعی را مطرح کردیم که در قوانین کشور تغییر وضعیت ایجاد شد.

 اثر هنری خوب، یک جور فریاد است

وی خاطرنشان کرد: جشنواره عمار از این جهت ایجاد شده که یک خلائی وجود داشت و افرادی بودند که دغدغه و هدف کمک به انقلاب را داشتند. زیرا این انقلاب هدف و ایدئولوژی داشت که همه چیز را به هم ریخته است. آنهایی که سرباز این میدان هستند این خلاء برای آنها وجود داشت و وجود اصلی جشنواره عمار برای کمک به آنها است.

طالب‌زاده با اشاره به برخی آثار مستند درباره خصوصی‌سازی و نقد درون گفتمانی یادآور شد: پالایش انقلاب اسلامی با خود ماها است. ببینید ما توقع زیادی از وزرا نداریم زیرا آنها درگیر کارتابل‌های اداری هستند. از آنهایی توقع داریم که هرجا هستند دغدغه دارند. سال گذشته، یکی از برادران فیلمی درباره ماهیگیران چینی ساخته بود. در نهایت هم جلوی اینها را گرفتند. کی این کار را کرد؟ چندبار واحد مرکزی خبر آمده بود و گزارش‌هایی را هم تهیه کرده بود ولی همه چیز مقطعی و کوتاه بود.

دبیر جشنواره عمار عنوان کرد: اثر خوب هنری، یک جور فریاد است. بدون هنر هم اصلاً کشور نمی‌تواند خودش را پالایش کند. امسال، فیلمی به نام «قزل قیه» در مورد معدن مرمر داریم که برخی از این کارها را ممکن است حتی رسانه ملی هم پخش نکند. مثلاً مستند «معراج از روم» که درباره یک برادر افغانستانی است که برای تحصیل از ایران به ایتالیا می‌رود و سر از جنگ سوریه درمی‌آورد.

طالب زاده افزود: طیف‌های مختلفی به جشنواره عمار می‌آیند و برخی‌ها فیلمسازان حرفه‌ای هستند ولی ما خیلی آنها را نمی‌شناسیم ولی دغدغه و جوهره آنها دیدنی است. من شخصاً هرسال که جشنواره عمار برگزار می‌شود، یکی از ماهیگیران عمار هستم که این سوژه‌ها را شکار می‌کنم. برخی حوزه‌ها ترسناک هستند و کسی جرات ورود به آنها را ندارد و این کار عمار است که به آنها ورود کند.

وی ادامه داد: ما وارد یک زمان جدیدی شدیم، خود به خود آینه هنری کار هم متفاوت خواهد بود. البته نیاز به جمع بندی دوباره با اهالی انقلابی رسانه است که باید از این به بعد چه کارهایی انجام بدهیم. اما هرسال که می‌گذرد به طور خودکار ارتقاء کیفیت و تنوع موضوع آثار را شاهد هستیم.

دبیر جشنواره مردمی فیلم عمار عنوان کرد: ما نیروی اصلاح‌گر به معنای قرآنی لازم داریم و فیلمسازان عماری اینگونه هستند زیرا حال و انرژی خاصی دارند و آن محفلی که باید به آنها کمک کند تا آثار آنها وارد صحنه شود جشنواره عمار است. یک نکته دیگر هم اینکه به نظر من شبکه‌های استانی نیز باید متحول شوند و به مسائل و مشکلات استانی بپردازند.

«دستکش ننه عصمت» به کاپیتان تحریم‌شکن رسید

در ادامه ویژه‌برنامه تلویزیونی افتتاحیه یازدهمین جشنواره عمار، جایزه ویژه «دستکش ننه عصمت» با حضور برادر شهید نادر مهدوی و سرهنگ پاسدار هاشمی، فرمانده عملیات توقیف نفتکش انگلیسی به کاپیتان حمیدرضا یحیی‌زاده ناخدای نفتکش حامل صادرات بنزین ایران به ونزوئلا اهدا شد.

یحیی‌زاده، در جریان سفر به ونزوئلا با رد پیشنهاد رشوه ۵ میلیون دلاری امریکا و تهدیدات مکرر، با موفقیت نفتکش ایران را به ونزوئلا رساند. او بعد از این اتفاق، توسط امریکا تحریم شد.

در بخشی از این قسمت برنامه، پاسدار هاشمی فرمانده عملیات توقیف نفتکش انگلیسی در خلیج فارس در سخنانی گفت: ۱۲ تیرماه ۹۸ کشتی نفتکش گریس ۱ جمهوری اسلامی در جبل الطارق توسط انگلیسی‌ها توقیف شد، رهبری در ۲۵ تیر سخنرانی داشتند و گفتند اقدام انگلیسی‌ها بی‌پاسخ نمی‌ماند. عصر جمعه ۲۸ تیر ماه، به ما ابلاغ شد که نفتکش متخلف انگلیسی، باید توقیف شود، یکی از نکات مهم این عملیات، این بود که در یک بازه زمانی کوتاه بعد از ابلاغ مأموریت، عملیات توقیف اجرا شد. عزیزانی که کار رسانه‌ای می‌کنند اسم این کار را توقیف نگذرند، این کار تحقیر انگلیس بود.

هاشمی عنوان کرد: آقای لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلیس در یک قرن پیش، در کتابش گفته اگر در ایسلند مار پیدا بشود، در ایران هم دریانورد پیدا می‌شود، کاش این آقای کرزن می‌بود و می‌دید که چطور شهید مهدوی و نسل مهدوی‌ها انگلیس و اربابش را تحقیر کردند.

یحیی‌زاده کاپیتان نفتکش ایرانی نیز که رشوه پنج‌میلیون دلاری امریکا را رد و محموله صادراتی ایران را به کشور ونزوئلای تحت تحریم امریکا رساند، مهمان ویژه برنامه افتتاحیه جشنواره عمار بود که با اهدای جایزه ویژه «دستکش ننه عصمت» توسط پاسدار هاشمی از او تقدیر شد.

یحیی زاده در سخنان خود بعد از این تقدیر گفت: من این هدایا را به همکارانم اهدا می‌کنم. رفت و برگشت ما به ونزوئلا سه ماه طول کشید. اما خانواده‌های ما خیلی صبور هستند اگر صبوری و پشت‌گرمی آنها نباشد نمی‌توانیم ماموریت خود را انجام بدهیم. مجموعه شرکت نفتکش و پرسنل آن، همه تلاش می‌کنند چرخ اقتصاد کشور یک روز هم نخوابد.

وی درباره رشوه امریکا توضیح داد: این پیشنهاد رشوه از طریق ایمیل برای من رسیده بود. ولی ما با موفقیت، محموله را بعد از طی ۱۵ هزار کیلومتر به ونزوئلا رساندیم.

پاسدار هاشمی گفت: نفتکش استینا ایمپرو در حالی توقیف شد که اینها از ماه‌ها قبل با اسکورت در حال خلیج فارس حضور داشتند، آن روز هم در حالی که ناو محافظ انگلیسی که یکی از پیشرفته‌ترین کشتی‌های رزمی این کشور حضور داشت، رزمندگان سپاه، نفتکش انگلیسی را توقیف کردند. وقتی نفتکش را توقیف کردیم آنها یک بالگرد بلند کردند که ما اخطار شدید به اینها دادیم، وقتی اخطار و آمادگی ما را دیدند، عقب‌نشینی کردند.

تقدیر از برگزیدگان «نماهنگ» و «فیلم ما»

در ادامه ویژه‌برنامه افتتاحیه یازدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار، بعد از اجرای گروه سرود نوجوان، برگزیدگان بخش «نماهنگ» جشنواره، معرفی و تقدیر شدند.

سیدمحمد میرزمانی که به نمایندگی از هیئت داوران بخش «نماهنگ» در استودیوی برنامه حاضر شده بود، در سخنانی گفت: در جشنواره یازدهم می‌بینیم که امسال کارها خیلی خوب شده است، حدود ۲۴۰ اثر در این بخش حضور داشتند. از مسئولان جشنواره می‌خواهم حتماً بخش بین‌الملل جشنواره را برگزار کنند، حتماً موجب رقابتی شدن این بخش می‌شود.

وی ادامه داد: نماهنگ، یک فایل صوتی هست که برای آن، تصاویری می‌گذارند، معمولاً سناریویی برای آن نوشته نمی‌شود، یکی از خصوصیاتی که ما متوجه شدیم برخی کارهای جشنواره، سناریو و داستان داشتند، این آثار قبل از اینکه اثر موسیقایی داشته باشد، طراحی داشتند و این نشان می‌دهد قصه‌ای برای این کارها تعریف شده است.

هیئت داوران بخش «نماهنگ» ضمن تقدیر از اثر «باهم که باشیم» به کارگردانی «اسماعیل معنوی»، لوح افتخار این بخش را به علت «ذوق و خلاقیت در پرداخت تصاویر و دکوپاژ مناسب و شعر» به اثر «من و تو» به کارگردانی «مهران علوی» اهدا کرد. همچنین فانوس این بخش به اثر «تار و پود» به کارگردانی «محمدصادق رمضانی مقدم» به علت «قصه، پرداخت، کارگردانی و موسیقی خوب و بازیگری «ثریا قاسمی» اهدا شد. ضمناً در بخش تجربه نو به علت «تلاش قابل تحسین در شخصیت پردازی قهرمانان و مبارزان محلی و همت و جسارت در تولید و بازسازی تاریخی مبارزات مردم گیلان و موسیقی خوب» به اثر «سردار جنگل» به کارگردانی «سجاد عزیزپور» لوح افتخار اهدا شد.

 

 




۹ دی تجلی پیوند امت با ولایت

رییس مجمع جهادگران بسیج استان اردبیل گفت: نهم دی ماه تجلی پیوند امت با ولایت است که ملت هوشیار و بصیر ایران اسلامی با خلق این حماسه بزرگ، دشمنان نظام اسلامی را رسوا کردند‌.

مهدی اصلانی زاویه در گفت‌وگو با خبرنگار فارس اردبیل اظهار کرد: ملت ایران در یک آزمون بزرگ و تاریخی، با خلق حماسه سترگ ۹دی سال ۸۸ نشان دادند که به آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی پایبند هستند و پیوند عمیق بین امت و ولایت وجود دارد.

وی با اشاره به اینکه ۹ دی تجلی پیوند امت با ولایت است، افزود: مردم بزرگ ایران در این روز ولایتمداری، هوشیاری و استکبارستیزی خود را به نمایش گذاشتند و دشمنان قسم خورده نظام  را رسوا کردند.

رییس مجمع جهادگران بسیج استان اردبیل تصریح کرد: بصیرت انقلابی ملت ایران در ۹ دی ماندگارترین و تاثیرگذارترین حماسه و حرکت انقلابی را خلق کرد که با پیروی از حسین زمان خود، طومار فتنه‌گران را در هم پیچید.

اصلانی شصریح کرد: ایادی استکباری و سران فتنه‌گر، بار دیگر سیلی سخت از یک ملت بیدار خوردند و فهمیدند مردم ایران، آگاه، بصیر و ولایت‌مدار هستند و در دفاع از ارزش‌ها حاضر هستند و مصداق بارز آن تقدیم بیش از ۲۳۰ هزار شهید برای تعالی اسلام و انقلاب است.

وی تأکید کرد: بر اساس فرمایش مقام معظم رهبری، حماسه ۹ دی ماندگار شد؛ لذا نباید این حماسه فراموش گردد، بلکه باید زوایای آن برای نسل جدید و به‌ویژه جوانان، تبیین و روشنگری شود.

رییس مجمع جهادگران بسیج استان اردبیل با اشاره به سالگرد شهادت سردار سلیمانی گفت: ولایت‌مداری در مکتب حاج قاسم سلیمانی موج می‌زند و ایشان نمونه بارز پرورش یافته در مکتب ولایت و پیرو محض آن بود.

 




فضول باشی و درآمد۷۰۰میلیون تومانی مزرعه گردشگری

فضول باشی که مدتی است به سفارش مسئولین مبنی بر ماندن در خانه عمل می کند بیشتر کارهایش را تلفنی و یا از طریق فضای مجازی انجام می دهد. وقتی او را در دفتر نشریه دیدم، خشکم زد، ماسک بر صورت، دستکش در دست و اسلحه ای به نام ماده ضد عفونی کننده به همراه.

با رعایت فاصله اجتماعی به من گفت: یک کاری برای من انجام می دهی، برایم واجب و حیاتی است. خبری خوانده ام و دیشب خوابم نبرده است. عمر خود را بیخودی تلف کرده و فرصت ها را یکی پس از دیگری از دست داده ایم ولی حالا با مطالعه یک خبر می خواهم جبران کنم گذشته ها را و برای آینده خود و فرزندانم فکر اساسی بکنم.

گفتم: من خوشحال می شوم اگر کاری از دستم برآید برای تو انجام بدهم. سرا پا گوشم. امر بفرمایید.

گفت: می خواهم برای من یک وام ۵۰۰ میلیون تومانی روبراه بکنی.

گفتم: این مقدار پول را برای چه می خواهی؟ اصلا روش شمردنش را بلدی؟ می توانی صفرهایش را بگویی؟

گفت: روده درازی مکن. در روستای پدری و در کنار جاده زمینی دارم که می خواهم آن را به مزرعه گردشگری تبدیل بکنم.

گفتم: چی؟ زده به سرت، تو را چه به این کارها، چه کسی تحریکت کرده و می خواهد آخر عمری زمین گیرت بکند؟

گفت: گوش کن ، در سایت دانشگاه آزاد اسلامی اردبیل آمده است که این مرکز علمی از مزرعه گردشگری اش ماهیانه ۷۰۰ میلیون تومان درآمد داشته و تازه برای ۵۰ نفر هم اشتغال ایجاد کرده است. اگر وام بگیری، بچه روستا هستم و در اسرع وقت مزرعه را راه می اندازم، کارگران را بیمه می کنم و برای آنها وام کرونایی می گیرم و خلاصه نانم تو روغن، جیبم پر از پول و زندگی ام توأم با آسایش و آرامش می شود.

گفتم: اشتباه نمی کنی؟ خوب دقت کرده ای ، درآمد ۷۰۰ میلیون تومانی ماهانه از یک مزرعه گردشگری بعید به نظر می رسد. مزرعه ای در راه ارجستان و جاده ای با حداقل رفت و آمد، درآمد اینچنینی باور کردنی نیست.

گفت: شما نگران مباش. در روز روشن و در سایت یک مرکز علمی امکان اشتباه وجود ندارد، کمکم کن تا راه پولدار شدنم را هموار بکنم. باز هم می گویم درآمد ماهیانه ۷۰۰ میلیون تومانی یک مزرعه گردشگری ایده آل و نشانه ای از قدرت مدیریت، درایت و رهبری اصولی مجموعه است.

گفتم: من دیگر حرفی ندارم چرا که اگر بحث دیگری بکنم ممکن است عواقب آن دامن دوستان و اطرافیان را بگیرد. من نیستم، حوصله رفتن به این جا و آن جا ندارم. برو کارت را شروع کن آقای میلیاردر آینده.

در حالی که بشکن زنان از من دور می شد با صدای بلند گفت: آدم این قدر حسود و بی ظرفیت. آنها اگر ۷۰۰ میلیون درآمد به حساب واریز می کنند من رو دستشان بلند شده و از مزرعه گردشگری بیش از یک تومان درآمد خواهم داشت.  .

 




پرویز آفتابی،کاشف چهره های مطرح فوتبالی

وقتی از گذشته فوتبال اردبیل سخن به میان می آید مرور خاطرات خوش گذشته می تواند در روزهای سخت کرونایی برای انسان لحظه های شیرینی رقم بزند.

فوتبال دهه ۵۰ و ۶۰ اردبیل برای خود عالم دیگری داشت و حتی در دهه ۷۰ نیز روزگار بر وفق مراد این رشته پرطرفدار بود.

نشستن به پای صحبت کسانی که در آن روزهای خوش در صحنه بوده، فوتبال بازی کرده و برای سربلندی اردبیل عرق ریخته و در سرما و گرما به عشق فوتبال تلاش کرده اند موهبت بزرگی است که هر از چندی نصیب ما می شود و از این بابت خدای بزرگ را شاکر و سپاسگزاریم که بر ما این توفیق را عطا فرموده است تا ستاره های درخشان و عاشق روزهای خوب و پرغرور فوتبال اردبیل را به نسل جوان معرفی بکنیم و زحمات و از خود گذشتگی آن ها را در دل تاریخ فوتبال منطقه به یادگار بگذاریم.

آنهایی که تازگی ها در فوتبال اردبیل پیدا شده اند وقتی برای گفتن حرفی نداشته باشند دست به دامن برخی ها می شوند تا نوشته های آنها را منتشر بکنند. آنها فکر می کنند با این وسیله می توانند برای خود حاشیه امنی درست نمایند.

سال هایی که برای فوتبال اردبیل زحمت کشیده شده و این رشته ورزشی را در سطح کشور به عنوان یک رقیب معرفی کرده است اینها نبودند کلاش بودند که و امروز چنین بی محابا نگویند که به فوتبال اردبیل چه کارها شده است.

فوتبال اردبیل در منطقه مطرح ترین بوده و حاصل آن تربیت و پرورش و معرفی چهره هایی است که امروز در سطح کشور نام آورند و پُز آنها را آقایان می دهند. برای فوتبال اردبیل کار زیاد انجام شده بود که متأسفانه آنهایی که از ته دل با آن دشمنی داشتند در قالب دوست ضربه ها به آن زدند و به وضع امروز دچارش ساختند.

روی این اصل است که تا از گذشته فوتبال اردبیل سخن به میان می آید آنها که در نابودی آن سهیم بوده اند دست و پای خود را گم می کنند و می خواهند با به راه انداختن مجموعه ای از توهین ها و تهمت ها با غبارآلود کردن فضا، حاشیه ای امن برای خود ایجاد نمایند. فوتبال دهه ۵۰ و ۶۰ اردبیل برای این قبیل افراد کابوسی دردآور است. کابوسی که می تواند هراس بر جان و تن آنها مستولی بکند. پشت کردن به گذشته فوتبال اردبیل ناسپاسی به زحمات جمعی مخلص و عاشق است و هیچ شکی نیست که پرده کشیدن بر روی واقعیت نوعی ناسپاسی به درگاه احدیت می باشد.

به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس

به دلش اندر آید ز هر سو هراس

این که چرا باید از روزهای خوش گذشته چشم پوشی شود و با مطالب سفارشی و ایجاد جو وحشت همه خوبی های آن دوره زیر سؤال رود گذشت زمان مشخص خواهد کرد.

جاهلان را نیست آگاهی زحال خویشتن

خفته دائم خویش را بیدار می بیند به خواب

فوتبال اردبیل گلچینی از بهترین یاران را پرورش و درس محبت، ایثار، اخلاق و بزرگی داده است. نام و یاد آنها تا ابد زینت بخش کتاب فوتبال اردبیل خواهد بود.

پرویز آفتابی یکی از این چهره هایی است که زندگی خود را از یازده سالگی با فوتبال گره زده و اینک که عمری را پشت سر گذاشته است همچنان با فوتبال همراه است و پیوندی را که از نوجوانی با آن بسته استوار و پابرجا نگاه داشته است.

پرویز در سال ۱۳۴۵ در یک خانواده ورزشی و فوتبالی و در محله “قره دینک” که امروز به محله صفویه معروف است چشم بر جهان گشوده است. برادر بزرگ وی ناصر یکی از فوتبالیست های سرآمد دهه ۵۰ و ۶۰ بود. پرویز در یازده سالگی برای پا به توپ شدن از حمایت برادرش ناصر برخوردار شده بود و بنابراین به دلیل آشنایی خانواده با فوتبال مشکلی برای ادامه دادن این رشته وجود نداشت. او در سال ۱۳۷۲ ازدواج کرده و حاصل آن یک فرزند دختر و یک فرزند پسر می باشد.

دوران تحصیل

پرویز دوران ابتدائی را در مدرسه شاه اسماعیل و راهنمائی را در دیباج تحصیل کرده است. در دوره دبیرستان به ابومسلم می رود. دبیرستانی که در رقابت های آموزشگاهی و در رشته های مختلف با بهره بردن از جوانان جویای نام همواره به عنوان رقیبی سرسخت مطرح بوده است. تحصیل در دبیرستان ابومسلم او را در راه شناخت بیشتر از فوتبال در پیمودن راه موفقیت در این رشته کمک کرد و یاری نمود.

عضویت در تیم های مختلف

در ۱۱ سالگی برای اولین بار پیراهن تیم فریاد را که مخصوص بچه های محله قره دینک بود بر تن کرد و در ادامه در تیم های مختلف از جمله ائل سون، پاس، فجر سپاه، پیام پیکان در اردبیل و در تهران بانک ملی و اکباتان و بینس عضویت داشته است.

اولین مربی

پرویز آفتابی در سال ۱۳۸۰ از دنیای فوتبال در قامت بازیکن خداحافظی کرد. اولین مربی اش داود حسنی فرد بود. داودآقا یک چهره دوست داشتنی و یک مربی کاربلد بود که به فوتبال اردبیل خدمات قابل توجهی کرده است.

داودآقا در فوتبال اردبیل از یک جایگاه و موقعیت خاص بهره می برد و روی این اصل کسانی که در تیم های فوتبال با او کار کرده اند برایش حرمت خاص قائل هستند و آفتابی از این مربی نام آشنا آنچنان یاد می کند که کاملا حرمتش نسبت به وی از لحن کلامش مشخص می گردد.

فوتبال دیروز و امروز

از او در ارتباط با فوتبال دهه۵۰و ۶۰ و فرق آن با فوتبال امروز سؤال می کنم. چنین جواب می دهد:

در روزگاری که ما فوتبال بازی می کردیم تیم های زیادی در سطح شهرفعال بودند. آنها در رده های مختلف سنی تیم داشتند، مدیران کار بلد و دلسوزی اداره امور فوتبال را بر عهده می گرفتند، مربیان شایسته و کار بلدی مسئولیت فنی تیم ها را بر عهده می گرفتند، ولی شرایط فعلی فرسنگ ها با ویژگی های فوتبال زمان ما فاصله دارد.

در آن روزگاران هر تیم به عنوان یک خانواده محسوب می شد تا جائی که برای فراهم کردن مقدمات ازدواج یک بازیکن همسر مربی به خواستگاری می رفت.

دوستان صمیمی

یکی از آثار مثبت فوتبال برای من بهره بردن از دوستان صمیمی می باشد. از آن جمله می توان از تیمسار فریدون ترک حصاری، احد عروجی، پرویز حدیثی و حیدر وطن خواه نام برد.

جام فلق

جام فلق یعنی اوج شکوفایی فوتبال اردبیل. از دل این جام، اردبیل بازیکنان بزرگی به فوتبال ایران معرفی کرد. بعد از دور اول فلق بود که تنی چند از بازیکنان به تیم های خارج از اردبیل جذب شدند و حتی بازیکن بزرگی چون مرحوم بایرامی به اردی تیم ملی دعوت شد.

دلایل موفقیت فوتبال اردبیل در جام فلق از نگاه پرویز آفتابی: مدیریت بی ادعا، تواضع مدیران و بازیکنان، وجود همدلی و تعصب در جامعه فوتبالی، انتخاب های منصفانه و بدون غرض و مرض مربیان و توجه و اهمیت دادن به جوانان.

جام عقاب

جام عقاب مؤثرترین فاکتورهای موفقیت و استعداد یابی و ایجاد انگیزه در بین جوانان را داشت. در جام عقاب استارت فصل فوتبالی اردبیل زده می شد. مرحوم هوشنگ چمن آرا عاشقانه برای برپایی و استمرار این جام تلاش می کرد. مغازه هوشنگ خان رختکن داوران بود و به طور کلی این جام نمونه ای از برگزاری یک دوره مسابقه فوتبال بود.

مربیگری

از سال ۱۳۸۰ با راه انداختن مدرسه فوتبال کار مربیگری را آغاز کرد. او چهره های زیادی را کشف و تحویل فوتبال کشور داده است. کریم انصاری فرد، سجاد شهباززاده، بهزاد بایرامی، مهرداد بایرامی، حبیب هوشیار، بهمن یوسفی … از آن جمله می باشد.

او در تیم های مختلفی هم مربیگری کرده است. تیم های منتخب آموزشگاهی، جوانان پاس، منتخب اردبیل، تیم ملی ناشنوایان، منتخب ایرانیان، تیم های پایه شهرداری، فجر، پیکان، مقاومت نگهبان و نیروجوان خلخال را می توان نام برد.

خاطره فوتبالی

*همراه با تیم پاس اردبیل برای دیدارهای دوستانه به قائم شهر رفته بودم. در خوابگاه یک جسم خارجی به چشمم فرو رفت و ناراحتی شدید من را موجب گردید. نادر پرستار که از همراهان تیم بود تا صبح پیگیر وضع چشمم شد تا این که زمینه رفع ناراحتی فراهم گردید. این کار او را هرگز نمی توانم فراموش بکنم. در حالی که همه و حتی برادرم خوابیده بودند او در کنار من ماند. این گونه رفتار کردن یعنی تعهد، امانت داری و درسی برای مدیریت مطلوب تیم های ورزشی.

* اولین گلم در ورزشگاه تختی اردبیل را در دیدار پاس و عقاب روی پاس طلایی مرحوم مقصود بایرامی به ثمر رساندم. ۱۶ ساله بودم و گل زدن با پیراهن تیمی چون پاس بسیار شادی آور بود. از فرط خوشحالی پریدم به بغل مرحوم هوشنگ چمن آرا کاپیتان تیم عقاب و او هم با دست کشیدن بر سرم تشویقم کرد.

* در دهه ۷۰ تیم قوی را برای اعزام به مسابقات آماده کرده بودم که در آستانه اعزام به دلیل نبود اعتبار از فرستادن آن خودداری کردند. من قطعه ای طلا فروخته و هزینه اعزام را تأمین کردم. البته بعد از بازگشت از مسابقات هزینه های انجام یافته را پرداخت کردند.

حبیب نجفلو

تکرار نشدنی، جنتلمن، منشأ خیر، اخلاق مدار و مدیری توانا در فوتبال که خدماتش چون نگینی در فوتبال اردبیل می درخشد.

اژدر عمی

خدمتگزاری بزرگ، در دوران کودکی نماد دنبال کردن و فرار نمودن، حامی از خود گذشته فوتبال، عاشق پاس بزرگ از یاد ر فته. آن مرحوم بر گردن همه فوتبالیست های دهه ۵۰ و ۶۰ حق دارد.یادش گرامی.

عارف بزرگان

مردی تلاشگر که اگر یک دهم از اهمیتی که به فوتبال و پاس قائل بود به زندگیش توجه می کرد قضیه خیلی فرق می کرد. مرد پرتلاش و متعصبی که از گمنامان عرصه خدمت به فوتبال بود. روحش شاد.

 




گفتگوی شمع و کبریت و رابطه آن با فوتبال

شمع به کبریت گفت: از تو می ترسم، تو قاتل من هستی

کبریت گفت: از من نترس….

از ریسمانی بترس که در دل خود جای دادی!!!

این درست شرح حال فوتبال ما می باشد. اگر معتقد باشیم که فوتبال ما حال و روز خوشی نداشته و با گذشته خودش فرسنگ ها فاصله گرفته است از دیگران و از غیر فوتبالی ها و از سبز شده های یک شبه در دنیای فوتبال نباید گله مند باشیم.

عامل اصلی را باید در دل فوتبالی ها جستجو کرد. آنهایی که خود را نه یک دل و بلکه صد دل عاشق و خدمتگزار فوتبال می دانند. آنهایی که برای خود سهم قابل توجهی از فوتبال قائل هستند، افرادی که به ظاهر برای فوتبال جان می دهند و در قفا معامله های آنچنانی می کنند، آنهایی که خود را صاحب نظر و صاحب سبک در فوتبال می دانند ولی منافع آن را به چندرغاز می فروشند، افرادی که خود و میزان درآمدشان را معیاری برای حال خوب و یا بد فوتبال می دانند و افرادی که فوتبالی بودن را در کارنامه دارند ولی حاضرند گذشته خود را با پست و مقامی هر چند اندک معامله بکنند.

عامل سکون، بی تحرکی و یا حرکت رو به جلو و پیشرفت روزافزون را نه در افراد غیر فوتبالی بلکه در نزد فوتبالی ها باید جستجو کرد.

ترس از غیر فوتبالی ها برای تأثیر بیشتر در عقب ماندگی فوتبال در قبال فوتبالی هایی که به آن خیانت می کنند در درجه دوم اهمیت قرار دارد. فوتبال برای نجات از وضعیت موجود نیاز به عقب نشینی از منافع شخصی به ظاهر فوتبالی ها دارد.