1

خاطرات محرم، پیرعبدالملک محله عشق و وفا

فرارسیدن ایام عزاداری سالار و سرور شهیدان، بهترین فرصت برای بیان خاطراتی از دوران نوجوانی و جوانی در ماه محرم است. دوران نوجوانی و جوانی ما  در ماه‌های محرم، سرشار از خاطرات خوب است، خاطراتی که   این روزها رو به رو شدن با موارد مشابه  آن‌ها شاید امکان‌پذیر نباشد. رفتارها و عملکردهایی که این روزها نمی‌توان ردپایی از آن‌ها پیدا کرد.

همه‌ساله با فرارسیدن ماه محرم در برخورد با مواردی از قبیل حضور مردم در دسته‌جات عزاداری و عشق و علاقه آن‌ها برای اقامه عزای سید شهیدان همیشه این فکر در ذهنم می‌چرخد که عجب دنیایی است دنیای عاشقان صادق و راستین حسین (ع).

از اولین روزهایی که توان حضور در محافل و مجالس را داشته‌ام مسجد و دسته عزاداری، نخستین مقصدم بوده است. محافل حسینی در تربیت و پایه‌ریزی شخصیت اجتماعی من و هم‌سن و سال‌هایم نقشی مهم و تأثیرگذار داشته است.

خاطراتی که از ماه محرم در ذهنم نقش بسته است نمادهایی هستند که نسل‌ها در بین مردم منطقه و به‌خصوص در محله پیر‌عبدالملک اردبیل رواج داشته است. خاطرات ماه محرم و حضور در عزاداری‌ها برای اکثریت مردم حسینی اردبیل خاطره‌انگیز است و به جرئت می‌توان گفت که باورها و اعتقادات اردبیلی‌ها بخشی از زندگی‌ آن‌ها را تشکیل می‌دهند.

بدون شک محرم و حال‌وهوای آن برای اردبیلی‌ها معنی و مفهوم خاصی دارد. در ده روز اول ماه محرم همه تبدیل به یک خانواده می‌شوند چرا که جمع شدن در زیر پرچم حسین(ع) جمع اردبیلی‌های پرشور را به یک خانواده بزرگ تبدیل می‌کند.

از عشق مردم اردبیل به حسین(ع) و علی اولاد حسین(ع) همین بس که در طول سال با برپایی هفته‌خوانی‌ها، هیئت‌ها و مجالس روضه، عاشورا‌‌ها را به‌هم پیوند می‌زنند و در هوای محرم و عاشورا روزگار می‌گذرانند.

برگزاری روضه ماهانه در منازل، سنت بسیار حسنه و با خروجی مناسب بود که متأسفانه این روزها بر پایی آن کم‌رنگ شده‌است. در شب اول هر ماه در اکثریت منازل در اردبیل با حضور یک روحانی، مجلس عزای حسین(ع) برای اهل خانه برپا می‌شد. در سال‌های اخیر برخی از جوانان پاک و بی‌ریا تلاش می‌کنند که این سنت حسنه را احیا نمایند.کاری که می‌تواند در ساختن آینده‌ای سرشار از پاکی، یک‌رنگی، امانتداری، صداقت و دوری از هرگونه کارهای زشت و ناپسند برای آینده‌سازان ایران اسلامی تأثیرگذار باشد.

خاطرات ماه محرم بیشتر به‌صورت شفاهی مطرح می شود. هر کس که خاطراتی از گذشته این ماه از پدران و پدر بزرگ‌ها شنیده و در ذهن‌ها ثبت نموده‌اند در محافل خصوصی  ودور همی ها طرح می کنند. در منطقه ما نیز بیشتر این خاطرات به روایت‌های شفاهی ختم می‌شود و امیدواریم که اهالی فن و محققین در جمع‌آوری این خاطرات و به یادگار گذاشتن آن‌ها برای نسل آینده اقدام نمایند. مطمئناً دراین‌راستا حمایت‌های لازم از سوی مسئولین فرهنگی می‌تواند به‌عنوان عامل محرکی در عملی شدن آن نقش آفرینی نماید.

در آستانه ماه محرم، تغییر چهره شهر و سیاه‌پوش شدن معابر و گذرگاه‌ها، من را به دورانی راهنمایی کرد که یادآوری آن‌ها برای پا به‌ سن‌گذاشته‎‌ای چون من موجی از غرور و افتخار در ثابت قدم بودن مردم در زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره امامی بزرگوار و حماسه‌آفرینی چون او را موجب می‌شود. سیاه کردن کاغذ برای بیان برخی از خاطرات محرم در محله پیرعبدالملک و در فاصله دهه 50 تا دهه60، ممکن است عاملی برای زنده شدن گذشته‌های عزاداری برخی از عزیزان باشد.

مشق زنجیرزنی

به‌طور معمول هفته خوانی زنجیر‌زنان محله پیر‌عبدالملک بعد از عید قربان آغاز می‌شد. پنج‌شنبه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء در منزل یکی از اهالی محل مجلس عزا برپا می‌شد. در سه یا چهار روز مانده به آغاز مراسم سنتی تشت‌گذاری هفته‌خوانی‌ به مسجد منتقل می‌گردید. مهم‌ترین بحث در هفته‌خوانی مسجد، مشق زنجیرزنی بود.

در این شب‌ها تمرین چگونگی ورود به مسجد در حال زنجیرزنی، نحوه ایستادن و هماهنگی با سردسته و مداح برگزار می‌شد. این کار با سخت‌گیری تمام انجام می‌گردید و بزرگانی چون مرحوم حاج جبار غفاری بر حسن تمرین نظارت می‌کردند. اتفاق می‌افتاد که در یک شب چگونگی ورود به مسجد چندین‌بارتکرار می‌شد و تا زمانی‌که زنجیرزنان نمی‌توانستند رضایت مرحوم غفاری را تأمین بکنند تمرین یا مشق زنجیر زنی ادامه پیدا می‌کرد.

حرمت‌ها و جایگاه‌ها

جوان‌ها جرئت اظهارنظر و سرپیچی از دستوربزرگان و ریش‌سفیدان را نداشتند. پرهیز از هرگونه حرکت اضافی، احترام به بزرگ‌ترها و حفظ حرمت رؤسای محله از خصوصیاتی بود که سال‌ها بر فضای مدیریتی مسجد پیر عبدالملک و دسته زنجیرزنی سایه انداخته بود.

خدایش بیامرزد، مرحوم حاج محمد برنجی یکی از افتخارات بزرگ محله بود. او وقتی به مسجد وارد می‌شد همه در حال خبردار قیام می‌کردند و روی حرفش حرفی نمی‌زدند.

چایخانه مسجد، قانون مخصوص به خود داشت. هر کسی که از راه می‌رسید امکان ورود به آن مکان را نداشت. گاهی اتفاق می‌افتاد که بیش‌از ظرفیتش نیروی جوان برای خدمت را پذیرا می‌شد و در مواقعی صحبت‌های بلندتر به داخل مسجد نفوذ می‌کرد. حضور حاج محمد برنجی در مقابل چایخانه و نگاه معنی دارش، سکوت مطلق را بر چایخانه حاکم می‌کرد.  من در دورانی که در دبیرستان تحصیل می‌کردم یکی از خدمتگزاران چایخانه و مأمور توزیع چای در بین عزاداران بودم.

رفتار و برخورد بزرگان و زحمتکشان مسجد در دهه‌های ۴۰ ،۵۰ و ۶۰ برای نوجوانان و جوانان آن ایام الگوی تمام‌عیار بود. سلامت نفس، مدیریت اصولی، برخورد عادلانه و تعصب به محله از ویژگی‌هایی بودند که تنفس در فضای محله و مسجد را زیباتر و دلچسب‌تر می‌نمود.

روحشان شاد و یادشان گرامی باشد عزیزانی چون مرحوم امیر عمی و مرحوم زینی کسلائی در کفشداری و چا‌یخانه مسجد که نمونه بارزی از انسان‌های صادق و بامعرفت بودند.  منِ نگارنده‌ی این سطور از آن دو عزیز بسیار آموخته بودم. از آثار تربیتی نقش بسته در نهاد ماست که الآن هم جرئت حضور در چایخانه بدون برنامه و صرفاً تماشا را ندارم. اگر چنین امری اتفاق بیفتد هر لحظه احساس می‌کنم که امیر عمی و  آقا زینی با رفتار اصولی‌شان می‌فهمانند که باید فضا را برای کسانی که به حکم وظیفه کار دارند خالی نمایم.

به‌هرحال نوجوانان و جوانان آن سال‌ها هیچ رفتار و اقدامی خارج از چهارچوب حرمت و احترام به بزرگان انجام نمی‌دادند. آن‌ها طوری تربیت یافته‌اند الان که خودشان در عرصه پیری وارد شده‌اند در قبال نام و ذکر  آن‌ها پا می‌چسباند و با تمام وجود به روح بلند‌شان درود و سلام می‌فرستند.

بعد از فوت حاج‌محمد برنجی مرحوم حاج کریم صالحی یکی از نیکان روزگار و از بزرگان منطقه، مسئولیت محل را برعهده گرفت. این دو بزرگوار را نمی‌توان فراموش کرد. همه رفتارها و برخوردهای آن‌ها برای جوانان آموزنده و الگو بودند.

حاج‌محمد برنجی‌ها و حاج کریم صالحی‌ها برای محله پیر عبدالملک چهره‌های تکرار نشدنی هستند. در ایام محرم و در تجمع‌های جوانان باید چهره‌هایی چون مرحوم برنجی و صالحی توسط بزرگان محله معرفی شوند تا آن‌ها با افتخارات منطقه و کسانی که در ایام یاد شده در اداره امور شهر تأثیرگذار و وجودشان تکیه‌گاهی برای ساکنین محله بود بیشتر آشنا شوند.

عبا پوشان

برای اقامه عزای حسین(ع) در اردبیل فصول سرد و گرم و وضعیت آب‌وهوایی تأثیر چندانی ندارد. در سردترین ایام سال و در یخبندان کوچه‌ها و گذرگاه‌ها و یا در روزهای گرم و طاقت‌فرسا همه می‌آیند و با پیراهن مشکی دست رد بر سینه سرما و گرما می‌زنند. در یک کلام برای اردبیلی‌ها برپایی عزای حسینی و حضور گسترده در آن اهمیت دارد و برودت هوا در قبال آتش عشق حسین(ع) و یارانش برای ممانعت از حضور در عزاداری‌ها کارساز نمی باشد.

در یکی از سال‌هایی که ماه محرم با فصل زمستان هم‌زمان بود بارش شدید برف و سرما و بوران و طوفان حرکت دسته‌جات عزاداری را درشب‌ها با کندی روبرو کرده بود به‌طور خودجوش استفاده از عبا در بین زنجیر‌زنان محله پیر‌عبدالملک رایج شد. در شب‌های ماه محرم و به‌هنگام حضور در مساجد و محلات، اکثریت زنجیرزنان عبا بر تن می‌کردند. این اقدام برای ممانعت از  سرماخوردگی و به‌خصوص در لحظاتی که با بدنی عرق کرده فاصله‌ی دو مسجد طی می‌شد بسیار کارساز بود.

مرحوم پدرم عبای مشکی ضخیمی داشت که می‌گفت در یکی از سفرهایش به کربلا تهیه کرده بود. عبا را به من داد تا من جوان نیز از قافله عبا‌پوشان محله عقب نمانم. این عبا را هنوز هم دارم و برای روسیاهی چون من بسیار ارزشمند است. این رسم در یکی دو سالی که زمستان و ماه محرم همراه بودند در دسته زنجیرزنی محله اجرا می‌شد و متأسفانه با گذشت زمان این هم دچار فراموشی گردید.

چراغ زنبوری

روابط بین دو محله دروازه و پیر‌عبدالملک بی‌نظیر است. احترام متقابل و صمیمیت بین اهالی این دو محله در دسته‌جات عزاداری ده روز اول ماه محرم زبانزد خاص‌وعام می‌باشد.

در چهارمین روز از ماه محرم که نوبت عزاداری محله عالی قاپو و شعبات تابعه در بازار و مسیرهای تعیین‌شده است در محله پیر‌عبدالملک از اوایل صبح جنب‌وجوش خاصی دیده می‌شود. محوطه مسجد و مسیر حرکت اولین دسته محله عالی‌قاپو آب‌پاشی می‌شود. اهالی محل از پیر و جوان تا ساعت ۱۰ خود را به محوطه مقابل مسجد می‌رسانند تا با حمل پرچم و طوق محله استقبال باشکوهی از عزاداران عالی‌قاپو داشته باشند.

در تقسیم‌بندی‌های انجام‌یافته، این دو محله نعمتی و حیدری برادرند و بین آن‌ها از سال‌های دور پیوند ناگسستنی حاکم بوده‌است. در مراسم استقبال حسینیان پیر‌عبدالملک از اولین دسته عزاداری محله عالی‌قاپو، مراسم به‌هم رسیدن طوق‌های دو محله اوج استقبال می‌باشد، استقبالی که با شور حسینی همراه بوده و صحنه‌های بسیار جالب و ماندنی از علاقه‌مندی مردم منطقه به حسین(ع) و اولاد حسین(ع) دارد.

تا آن‌جایی‌که به یاد دارم تا اواخر دهه‌ی ۵۰ یکی از برنامه‌های بسیار مطلوبی که توسط حسینیان دو محله اجرا می‌شد حمل چراغ زنبوری در استقبال از یکدیگر در شب‌های ماه محرم بود.

براساس یک رسم قدیمی، زنجیر زنان محله پیر عبدالملک در شب هشتم ماه محرم برای عزاداری به محله عالی قاپو می‌روند و حسینیان عالی‌قاپو نیز در شب نهم در محله پیر‌‌عبدالملک حضور پیدا می‌کنند.

در شبی که باید دسته عزاداری عالی‌قاپو به پیرعبدالملک بیاید نیم‌ساعت قبل‌از موعد مقرر حرکت آن دسته، جوانان محله پیر‌عبدالملک تعدادی چراغ زنبوری روشن را تا مسجد عالی‌قاپو حمل می کردند  و منتظر حرکت دسته‌ی این محله می‌شدند تا آن‌ها را تا محله پیر‌عبدالملک همراهی کنند و به‌این‌ترتیب مسیرشان را روشن نمایند. البته عین این حرکت توسط اهالی دروازه در شب هشتم برای زنجیرزنان پیر‌عبدالملک انجام می‌شد.

در نهمین روز از ماه محرم وقتی زنجیرزنان نواب صفوی به‌عنوان آخرین دسته محله طوی، مسجد پیر‌عبدالملک را ترک می‌کردند جوانان بلافاصله چراغ‌های زنبوری را با بررسی نفت و توری روشن می‌کردند و منظره‌ی خاصی به ورودی مسجد می‌دادند تا زمانی‌که دستور حرکت به سمت محله عالی قاپو توسط ریش‌سفیدان صادر می‌شد.

لذت و شیرینی لحظاتی که برای اولین‌بار اجازه حمل چراغ زنبوری تا محله عالی‌قاپو را پیدا کردم قابل فراموشی نیست. آرزویم بود که به موقعیتی برسم تا من نیز در زمره حمل‌کنندگان چراغ در استقبال از عزاداران دروازه قرار بگیرم. آن لحظات در ذهن من نقش بسته و هنوز هم با گذشت ۵۰ سال از آن ‌اتفاق، همه لحظات حرکت از پیر‌عبدالملک تا دروازه و بازگشت در مسیر را می‌توان مرور کرد و با آن روزهای سرشار از محبت، احترام، صمیمیت و عشق به حسین زندگی کرد و نفس کشید.

دهه پنجاه به نیمه نرسیده بود که این سنت حسنه به فراموشی سپرده شد. وقتی روشنائی مسیرها و کوچه‌ها تأمین ‌شد و زمانی‌که با خیابان‌کشی‌ها، مسیرهای رفت‌وآمد آسان‌تر شد برای حمل چراغ‌های زنبوری در استقبال از عزاداران نیازی احساس نگردید و کم‌کم از برنامه‌های قابل‌اجرا در عزاداری‌های ده روز اول ماه محرم حذف و به فراموشی سپرده شد.

اسطوره مداحی محل

از دوره نوجوانی برای ما چنین تفهیم شده بود که محلات شش‌گانه به دلیل موقعیت خاص باید از مداحان نامی و آشنا به رموز مداحی استفاده نمایند. برای ما مداحی که بتواند صادقانه در خدمت حسینیان باشد و از طرف دیگر حضورش در کنار عزاداران محله سال‌ها استمرار داشته باشد آرزویی بزرگ محسوب می‌شد.

با احترام به همه عزیزانی که در طی سال‌های مختلف با دسته زنجیرزنی محله همکاری کرده‌اند باید اعتراف بکنم که برای من نزدیک به ۳۰ سال مداحی حاج عبدالحسین نجار باشی لحظه لحظه‌اش خاطره بوده‌است. این‌که مداح نامداری بتواند به مدت ۳۰ سال همراه و هم‌قدم زنجیر‌زنان محله باشد پیام‌های مختلفی می‌تواند در دل خود داشته باشد. اهمیت دادن به عزاداری و دوری از حاشیه‌ها و پشت کردن به ریا و خودنمایی‌ها و توجه به ادب و متانت مجالس و بالاتر از همه در نظر گرفتن فلسفه عزاداری و معامله نکردن بودن‌ها و مداحی‌ها با مادیات و در رأس قرار گرفتن معنویت و عظمت عزاداری و حفظ آبرو و شأن مداح و زنجیرزنان از جمله این پیام‌ها هستند.

حاج عبدالحسین نجار باشی در سی سال حضور در محله پیر‌عبدالملک به بخشی از تاریخ این محله تبدیل شده‌است. امضای قرارداد مداحی بین محل و مداح در ادبیات رایج منطقه به سرخط معروف است. معمولاً زمانی‌که نوحه خوان معروف برای محله‌ای سرخط می دهد مبلغ قرارداد و مبلغی که به‌عنوان تبرک باید پرداخت شود گاهی وقت‌ها به سوژه روز تبدیل می‌گردد ولی به جرئت می‌توان گفت که در طول سی سال مبلغی را که باید به وی پرداخت می‌شد حتی همه اهالی محله مطلع نمی‌شدند. مفهوم این ادعا جز اهمیت ندادن به مادیات در اقامه‌ی عزا چیز دیگری نمی‌تواند باشد. اتفاقی که از نوحه‌خوانان پاک و صادق و عاشقی همچون نجار‌باشی انتظار می‌رود.

برای من که سی سال به‌عنوان عضو کوچکی از زنجیر‌زنان محله در خدمتش بودم همه دو بیت‌ها، نوحه‌ها و جوشی‌‌هایش خاطره‌انگیز و یادآور بهترین ایام و ساعات عزاداری بوده‌است. حاج عبدالحسین نجار باشی برای من که در سال‌های آخر عمرم می‌باشم همچنان نوکری با وقار، مداحی سالم و عاشقی بی ریا است. او هنوز هم با صدای گرمش به زیبایی مصائب حسین(ع) و خاندانش را به تصویر می‌کشد و در اقامه عزای ارباب در منطقه نقش آفرینی می‌کند.

برای این مداح عاشق و دل‌سوخته از خداوند بزرگ سلامتی تن، تأثیر نفس بیشتر و طول عمر آرزو می‌نمایم.

دعای مخصوص تشت‌گذاری

تشت‌گذاری محله پیر‌عبدالملک در کنار تشت‌گذاری مسجد جامع در طی سال‌ها از شکوه بیشتری برخوردار بوده‌است. ازآن‌جایی‌که آخرین مراسم تشت‌گذاری محلات شش‌گانه در محله پیر‌عبدالملک است استقبال خوبی از آن به عمل می‌آید به‌طوری‌که مراسم و حضور دسته‌جات شعبات بعداز نماز ظهر و عصر آغاز و حداقل تا ساعت ۲۲ ادامه پیدا می‌کند.

ورود تشت‌ها به مسجد بردوش بزرگان و صاحب‌نامانی چون مرحوم حاج محمد برنجی، مرحوم حاج اژدر مولا زاده، مرحوم حاج جبار غفاری و …. نشان از عظمت و بزرگی مراسم بود. وقتی در میان گریه و زاری و شیون حاضرین تشت‌ها در محل مخصوص خود قرار می‌گرفتند و سینه‌زنی حاضرین با ندای “الدخیل یا اباالفضل” به پایان می‌رسید قرائت دعای پایان مراسم حال‌وهوای دیگری داشت. سال‌ها این وظیفه بر عهده مرحوم حاج یحیی حمیدی بود. او با چشمانی اشک‌بار و دستانی بلند شده به سوی آسمان و با سرازیر شدن قطرات اشک با حزن و اندوهی فراوان دعای مراسم را قرائت می‌کرد. آن مرحوم در دهه‌ی ۵۰ ساکن تهران بود ولی در روز تشت‌گذاری خود را به اردبیل می‌رساند و در کنار عزاداران قرار می‌گرفت.

من عاشق دعاهای مرحوم حاج یحیی حمیدی بودم. در مقابل تشت‌ها  در کنار وی می‌ایستادم و تا پایان دعا در قرائت با وی همراهی می‌کردم. برای حضور در تشت‌گذاری و قرائت دعای مخصوص همراه با مرحوم حمیدی یک سال انتظار می کشیدم، چه روزهایی بود و چه عشق و علاقه‌ای مثال‌زدنی و افتخارآمیز.

شیرکاکائو

توزیع شیرکاکائو در دسته عزاداری محلات ششگانه از رسم‌های فراموش‌شده می‌باشد. هر وقت دسته عزاداری محلات گازران، طوی، سرچشمه، دروازه و اوچدکان در مسجد پیر‌عبدالملک عزاداری می‌کردند به پاس حرمت محلات در بین آن‌ها شیرکاکائو پخش می‌شد.

شیرکاکائو در قوری‌های چینی توسط خدمت‌گزاران و در فنجان‌های کوچک و بسیار شیک به عزاداران ارائه می‌شد.

اصولاً برای نوجوانان خوردن شیرکاکائو در دسته عزاداری یک رؤیا بود و من که همیشه از عوامل چایخانه بودم درصورتی‌که بعد از بدرقه‌ی میهمانان، چیزی از شیرکاکائو باقی می‌ماند بی‌نصیب نمی‌ماندم.

البته در آن مقطع برخی‌ها مخالف توزیع شیرکاکائو برای یک دسته خاص بودند و آن را نوعی تبعیض تلقی کرده و دور از شأن مجلس عزای ارباب می‌دانستند. البته این رسم خیلی جلوتر از دیگر رسوم فراموش شد.

بحث تبعیض و عدم رعایت بهداشت در استفاده‌ی مکرر از فنجان از مهم‌ترین دلایل برچیده شدن بساط توزیع شیر کاکائو می‌تواند به حساب آید. با همه این تفاسیر آماده کردن و توزیع شیرکاکائو خود عالم دیگری داشت، دنیایی که همچنان در دفتر خاطرات ایام محرم افرادی چون من به یادگار باقی‌مانده است.

مطالبی که نوشته شد بخشی از خاطرات ماه‌های محرم در سال‌های نه‌چندان دور بود. خاطراتی که در محله پیر‌عبدالملک، محله صمیمیت‌ها، محبت‌ها، عشق، وفا، دوستی‌ها و یک‌رنگی‌ها اتفاق افتاده است. مسلماً اگر باز فرصتی پیش آید می‌توان این خاطره‌نویسی را ادامه داد.




شاهینی های بامعرفت در جشن پنجاهمین سال فعالیت

زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره روزهای خوب فوتبال اردبیل و معرفی چهره‌های تأثیرگذار آن روزها به نسل امروز و تقدیر از کسانی که عمری در کمال صداقت و راستی در خدمت فوتبال منطقه بوده‌اند کاری است ستودنی و به‌یادماندنی.

جمع شدن عده‌ای عاشق و تلاش‌گر بی‌منت و خدمت‌گزاران واقعی فوتبال اردبیل در زیر یک سقف و گرامی داشتن آغاز پنجاهمین سال فعالیت تیم فوتبال شاهین پیر‌مادر یعنی مرور خاطراتی پرافتخار و ورق زدن تاریخ غرورآفرین فوتبال اردبیل در سال‌های اوج اقتدار.

برپایی مراسمی به مناسبت نیم قرن حضور در صحنه ورزش و فوتبال در دل خودش پیام‌های زیادی می‌تواند داشته باشد. شاهین مدت‌هاست که فعالیت فوتبالی در سطح گسترده ندارد اما فعالیت‌اش نیز متوقف نشده است. تمرینات مستمر وابستگان به این مجموعه به‌طور هفتگی پیگیری می‌شود ولی مهم‌تر از همه‌چیز، زنده ماندن نام و یادش و حکومت آن بر قلب‌هاست.

این‌که محبت شاهین پیر‌مادر در دل همه دوستداران فوتبال منطقه برای خود جای خاصی اختصاص داده و گذشت زمان و متوقف شدن فعالیت عمومی‌اش نمی‌تواند کوچک‌ترین تأثیر منفی در عشق و علاقه و محبت به آن مجموعه داشته باشد نشان بارزی از اهمیت کاری است که آن‌ها انجام داده‌اند.

این محبت، این جایگاه، این عشق و علاقه، این دل‌دادگی و این دوستی دلیلی بر رفتار درست، اخلاق مداری، جوانمردی، مردانگی و انسانیت مجموعه‌ای است که همچنان بر دل‌ها حکومت می‌کند و در هر زمان و مکانی نام و یادش احترام‌برانگیز می‌شود.

این بهترین حاصل برای سال‌ها تلاش در عرصه فوتبال و خدمت بی‌منت به جوانان است. این نشان از عمق ارادت مردم به دست‌اندرکاران مجموعه‌ای بنام شاهین پیر‌مادر و کارنامه فعالیتی موفق و ثمربخش آن‌ها می‌باشد.

شاهین عشق اهالی نجیب و حسینی پیر‌مادر بوده و هست. پیر‌مادر یکی از محلاتی است که در دهه ۶۰ با دسته عزاداری باشکوهش با حضور شاعر بلند آوازه و افتخار حسینیان منطقه مرحوم رحیم منزوی و با رهبریت ریش‌سفید پرآوازه محل مرحوم حاج اسماعیل آران اردبیلی و در عرصه ورزش با تیم فوتبال شاهین به مدیریت سید بزرگوار فوتبال اردبیل، سیدعلی سید سیاهی می‌درخشید و بر اتحاد هرچه بیشتر جوانان و یکدلی و یک‌رنگی آن‌ها مهر تأیید می‌زد.

تیم فوتبال شاهین پیر‌مادر فصلی از تاریخ فوتبال اردبیل و محله پیر‌مادر را به خود اختصاص داده است. در روزهایی که شاهین در چارچوب رقابت‌های باشگاهی به میدان می‌رفت محله پیر‌مادر خلوت‌ترین روزهای خود را سپری می‌کرد، مغازه‌ها تعطیل می‌شد و جوانان و دوستداران فوتبال رو به ورزشگاه تختی می‌نهادند و نتایج و چگونگی عملکردش روزها نقل محافل منطقه و رایج‌ترین بحث در خانواده‌ها می‌شد.

وقتی از بزرگی و تأثیرگذاری فوتبال دهه ۶۰ اردبیل سخن گفته می‌شود نباید عده‌ای دلگیر و غمگین شوند و به‌نحوی برای انکار آن ایام اقدام کنند. حضور صمیمانه مردم در یک مراسم و تجلیل از زحمتکشان آن سال‌ها جواب قاطع و محکم به کسانی است که در سال‌های اخیر از هر وسیله و تریبونی برای زیر سوال بردن فضای بزرگ و بی‌مثال فوتبال آن سال‌ها اقدام نموده‌اند.

جام شاهین در کنار جام عقاب برای فوتبال دهه ۶۰ اردبیل نقطه‌ی عطفی بود که علی‌رغم گذشت سال‌ها از تاریخ بر پایی آن‌ها، همچنان بر بزرگی، عظمت و مدیریت آن‌ها تأکید می‌شود.

زحمات مرد بزرگ و فراموش‌نشدنی فوتبال اردبیل سیدعلی سید سیاهی در تشکیل، ادامه حیات و نقش‌آفرینی تیم فوتبال شاهین در نوع خود بی‌نظیر و غیر قابل تکرار می‌باشد.

در آن روزگاران، شاهین صرفاً محلی برای فوتبال بازی کردن نبود. این مجموعه در کنار فوتبال، مسئله تربیت جوانان منطقه را مورد توجه قرار می‌داد و سید سیاهی به‌عنوان برادری بزرگ و دلسوز در پرورش و تربیت و تحصیل آن‌ها کمر همت می‌بست و در سالم‌سازی فضا و ایجاد بستری مناسب برای آینده روشن جوانان محله تلاش می‌نمود.

وابستگان به خانواده بزرگ شاهین پیر‌مادر برای شرکت در جشن پنجاهمین سال تولد مجموعه، از نقاط مختلف کشور خود را به اردبیل رساندند. شاهینی‌های اردبیل با هر پست و مقام و منصب و شغلی در سالن پارک بانوان گرد آمدند و با مرور خاطرات گذشته همچون بازیکنانی پرصلابت و عاشق در برابر عظمت مجموعه و مدیریت سیدعلی سید سیاهی سر تعظیم فرود آوردند.

نگارنده این سطور از یک ماه قبل در جریان برگزاری مراسم بود و مشتاق برای حضور و زیارت اعضای خانواده بزرگ شاهین پیر‌مادر ولی متأسفانه عمل جراحی چشم این توفیق را از وی سلب کرد.

امید می‌رود نسل جوان محله پیر‌مادر اردبیل در برافراشته نگه‌داشتن پرچم تیم شاهین برنامه‌ریزی نمایند و برای گسترده کردن فعالیت آن یار و مددکار بزرگان این مجموعه باشند. ان‌شاءالله.




خبردار ای عزاداران حسینون یاسی باشلاندی

خبردار ای عزاداران حسینون یاسی باشلاندی

اولونسون عالمه اعلان حسینون یاسی باشلاندی

نهم ذی‌الحجه، سالروز شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل، پیشاهنگ نهضت کربلا و سفیر امام حسین(ع) به سوی مردم کوفه و هانی‌بن‌عروه از شیعیان باوفا و میزبان و هم‌رزم مسلم‌بن‌عقیل می‌باشد.

وصال مسلم به ملکوت، او که در عرفه شهید شد تا دعای عرفه مولی‌الکونین را تفسیر کند و حماسه مسلم بودن و تسلیم نشدن را بیافریند.

عظمت انسانی چهره‌های پرفروغ تاریخ خون‌بار ما چون مسلم‌بن‌عقیل و هانی‌بن‌عروه، اسوه همه کسانی است که در زندگی به هدف‌هایی والاتر از دنیا اعتقاد دارند و ارزش‌های متعالی را می‌جویند. انسان‌های نمونه ازنظر ایمان، اخلاق، شهامت، جوانمردی و استقامت همیشه زینت تاریخ بوده و هستند. مسلم‌بن‌عقیل یکی از این چهره‌هاست. شنیدن نام این انسان والا و سرباز فداکار راه حق، یادآور همه خوبی‌ها، رشادت‌ها و جوانمردی‌هاست و خواندن زندگی‌نامه این سردار رشید اسلام، درس‌آموز و الهام‌بخش و سازنده است. حماسه مسلم‌بن‌عقیل در کوفه پیش‌درآمدی بر نهضت عاشورا بود و خود مسلم پیشاهنگ نهضت سیدالشهدا(ع) و سفیر انقلاب کربلا و پیش‌مرگ حماسه تاریخ‌ساز و جاویدان عاشورا بود.

درباره مسلم چه می‌توان گفت جز بیان صداقت و رشادت و ایمان‌اش و چه می‌توان نوشت جز فداکاری و حماسه و آزادگی‌اش و چه می‌توان شنید جز عمل به وظیفه و اطاعت از امام و جهاد در راه حق تا مرز شهادت.

و مسلم‌بن‌عقیل کیست؟ تجسمی از ارزش‌های والای مکتب، الگو و اسوه‌ای از یک جوانمرد سلحشور و انقلابی پاک باخته و دل به راه خدا داده و سر به راه دوست سپرده و قدم در راه حق نهاده و با شهادت به معراج قرب پروردگار رسیده.

مسلم در نبرد با دشمنان دین در کوفه و هنگامی‌که مورد محاصره قرار گرفت و اسیر شد دشمنان را ندا داد:

من امروز از خم خون، می‌چشم شهد شهادت را ولی خرسند و خشنودم که مرگم جز به راه حق و قرآن نیست. از این مردن سرافرازم که پیش باطل و بیداد نیاوردم فرود این سر، نکردم سجده بر دینار، نسودم لحطه‌ای پیشانی‌ام بر زر، کنون در چنگ این دشمن شرافتمندانه می‌میرم که من، مردانه جنگیدم.

سلام خدا و فرشتگان بر روح بلند حضرت مسلم‌بن‌عقیل و هانی‌بن‌عروه باد که شرط وفا و جوانمردی را ادا نمودند و جان خویش را فدای رهبر و مولایشان سیدالشهدا(ع) کردند و درود بر همه ادامه دهندگان راهشان که راه حق و آزادی است.

بنابه یک سنت قدیمی، یوم شهادت سفیر نهضت کربلا در شهر حسینی و ولایتمدار اردبیل، آغاز عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران باوفایش محسوب می‌شود. در این روز عزاداران خونگرم محله دروازه در سطح شهر و در محلات ششگانه به عزاداری می‌پردازند و با تغییر دادن حال‌وهوای شهر، رسیدن ماه محرم و آغاز عزاداری سرور شهیدان را اعلام می‌نمایند.

خبردار ای عزاداران حسینون یاسی باشلاندی

اولونسون عالمه اعلان حسینون یاسی باشلاندی

نوحه‌ای که در سال‌روز شهادت مسلم‌بن‌عقیل توسط عزاداران محله دروازه بارها و بارها تکرار می‌شود و با چشمانی گریان و قلوبی محزون شروع عزاداری حسین‌بن‌علی به محبان و ارادتمندانش اعلام می‌شود.

امسال نیز چون سال‌های قبل زنجیر‌زنان محله دروازه دسته عزاداری به راه انداختند و باشکوه‌تر از سال‌های قبل با حضور گسترده مردم حسینی اردبیل به عزاداری پرداختند و به‌بیان‌دیگر به استقبال ماه محرم رفتند.




فضول باشی و ماجرای استعفای انتخاباتی

وقتی از یک مسئول،  تصمیمی منطقی و اصولی مشاهده می‌شود، انسان لذت دنیا را می‌برد. با پایان یافتن مهلت استعفای داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی از مسئولیت‌های اجرایی، تصمیم عاقلانه برخی‌ها که از ماه‌ها قبل نام‌شان در لیست کاندیداهای احتمالی بود، چهره خود را نشان داد.

آن‌هایی که با سبک و سنگین کردن جو و جریان‌های موجود، از استعفا چشم‌پوشی کردند و خدمت در سنگر فعلی را بر وارد شدن در عرصه کارزار انتخابات مجلس ترجیح دادند، عجب کار بزرگی کردند، دست‌شان درد نکند. هم فرصت خدمت موجود را از دست ندادند و هم از تحمل هزینه‌های اضافی و قرار گرفتن در معرض ده‌ها اتهام و ناملایمات، خود را نجات دادند و در نهایت، “آغریمیان باشا ساقیز سالمادیلار”.

باید به کسانی که در زمان هدف‌گذاری برای انتخابات مجلس، واقع‌بینانه رفتار کردند درود فرستاد و احسنت گفت. آن‌هایی که اسیر احساسات می‌شوند و در دام چاپلوسی و تزویر و ریای فرصت‌طلبان گرفتار می‌شوند از درک صحیح توانایی‌ها و محدودیت‌ها و شرایط، باز می‌مانند و سرنوشتی بهتر و قابل اطمینانی را برای خود رقم نمی‌زنند.

انسان همیشه برای پیشرفت و قرار گرفتن در اوج، علاقه‌مند است. به دست آوردن جایگاه اجتماعی مناسب همواره با اشتیاق علاقه‌مندان مواجه می‌باشد. بدون شک آن‌هایی که ماه‌ها در اطراف چگونگی نامزدی مجلس شورای اسلامی ارزیابی‌های مختلف انجام داده و موانع و مشکلات این راه پردردسر را سنجیده‌اند و بهترین تصمیم ممکن را گرفته‌اند در تاریخ سیاسی منطقه، خود را به‌عنوان فردی منطقی و تابع واقعیت‌ها معرفی کردند.

گفتم: فضول باشی عجب کار خوبی کرده‌ای و از ورزش و پرداختن به امور آن کنار کشیده‌ای. این روزها بازار سیاست داغ است و داغ‌تر از آن، فضای مجازی است. از حالا انتخابات را طوری تحت پوشش قرار می‌دهند که انگار هفته‌ی دیگر موعد انتخابات است. خدا را شکر که تو باحاشیه غریبه‌ای و کاری به کار نامزدهای احتمالی نداری و بیشتر به اصل می‌پردازی، به تو سفارش می‌کنم که سنگ عده‌ای را به سینه نزنی و توقع استقبال از حرف حق را هم نداشته باشی، حالا اگر در وصف آن‌هایی که برای استعفا دادن مطرح بودند کلمه‌ای بنویسی فردا می‌گویند “اعلام پاچه‌خواری فضول‌باشی”.

گفت: من با برداشت‌ها و تحلیل‌های دیگران کاری ندارم. اعتقادات‌ام را با هیچ تمجید و تهدید و فرافکنی‌ها معامله نمی‌کنم. چراغ کسی تا صبح نمی‌سوزد، در هر اقدام و گام برداشته شده باید خدا را در نظر گرفت، باید مواظبت کرد و از بازی با آبروی افراد دوری نمود، از قدیم گفته‌اند:” چیزی که شد پاره وصله بر نمی‌دارد”.

گفتم: فضول باشی از تعارف کم کن و بر مبلغ افزا، به اصل مطلب بپرداز و خلاص. این روزها خیلی از موارد بر سر جای اصلی‌اش قرار ندارند، هر اتفاق کوچک سیاسی، ده‌ها هوادار و صاحب و مالک پیدا می‌کند. مگر ندیدیم که تا اسم فردی برای نامزدی مطرح شد چه برخوردهایی صورت گرفت و چه کم‌لطفی‌هایی درحق برخی از چهره‌ها و خدمت‌گزاران انجام شد. خلاصه انتخابات است و از این قبیل داستان‌ها و قصیده‌ها زیاد.

گفت: الهی که قربان چشم‌های تو یکی، بروم. من فکر می‌کنم آن‌هایی که علی‌رغم انتظار جامعه، حداقل در این دوره از ورود به عرصه انتخابات خودداری کردند کار مناسبی انجام دادند، حالا اگر این گفته‌ی من جرم‌ است مشکلی نیست تاوان‌اش را می‌دهم ولی بالا غیرتا، حیف نیست که میرمحمد سید هاشمی سنگر شورا را رها ‌کند و به‌دنبال نمایندگی باشد؟ تخصص او آیا در شورای شهر اردبیل مورد نیاز جامعه نیست؟ آفرین بر سیدمحمد که اسیر احساسات نشد و به مشورت‌های غلط و جانبدارانه تن نداد.

یا حجت‌الاسلام ستوده با آن شخصیت مثال‌زدنی‌اش، نیامده مورد کم‌لطفی قرار گرفت. حیف نیست که بزرگان جامعه به بهانه حضور در انتخابات، انواع ناملایمات را ببینند و تحمل بکنند؟ امیدواریم که تا اسفندماه و قطعی شدن کاندیداهای نمایندگی مجلس، روزها و هفته‌ها و ماه‌های خوبی در انتظار مردم و جامعه ما باشد. ان‌شاءالله.




تو چنانکه می‌نمایی هستی؟

در بغداد روزی مستی افتاده بود و طاقت رفتن نبودش از مستی، شیخ جنید برگذشت، چشم مست بر شیخ افتاد و شیخ را نیز نظری بر وی افتاد.

مست شرم داشت، گفت یا شیخ چنین که هستم می‌نمایم،. تو چنانکه می‌نمایی هستی؟ گریه بر شیخ افتاد، به‌سبب این صدق، حق‌تعالی آن مرد را توبه داد.

کسانی که در خفا آن کار دیگر می‌کنند و در جمع خود را منجی، مصلح، تأثیرگذار در جامعه و صاحب‌نظر در همه امور به نمایش می‌گذارند با نهیب‌های وجدان چگونه کنار می‌آیند و ملامت‌های آن را تحمل می‌کنند؟

چند چهرگی و هر روز و هر ساعت به رنگی درآمدن و به‌آسانی تغییر موضع دادن و ساعتی دوست و همراه و ساعتی دیگر دشمن و بدخواه شدن کار هر کسی نمی‌تواند باشد. کسانی که چنین خصوصیاتی دارند اگر به خود آیند و علل این رفتارها را جستجو بکنند، بازگشت و اظهار ندامت از کرده‌ها امکان‌پذیر می‌شود.

چند چهرگی و افتادن در دامن نفاق یک بیماری قطعی و جلوه‌ای از رفتار دوگانه انسانی است. منفعت‌طلبی یکی از عللی است که انسان را به دروغ و ریا‌ورزی سوق می‌دهد. زمانی‌که انسان قدرت مقابله با صداقت و راستی را نداشته باشد به نفاق روی می‌آورد.

تفرقه افکنی یکی از اهداف شایعه‌پردازان و دروغ‌گویان است که پرسه زدن در فضای مجازی در قالب کانال و صفحات جعلی را انتخاب می‌کنند. آن‌ها با به راه انداختن جنگ روانی، فروپاشی اتحاد واتهدام وحدت جامعه را پیگیری می‌کنند.

نقد و بیان واقعیت‌ها  در جهت بهبود امور، یکی از ضروریات جامعه است. کسانی که در قبال مردم احساس مسئولیت می‌کنند از بیان کمبودها و نقصان‌ها و ارائه طریق برای بهبود امور کوتاهی نمی‌کنند اما آن‌هایی که از ریسمان کانال‌های جعلی برای هتک حرمت و رواج دروغ و شکست وحدت و اتحاد آویزان می‌شوند منافقانی هستند که دیر یا زود چهره‌ی زشت‌شان بر همگان معرفی خواهد شد.




فضول باشی و نامزدهای احتمالی مجلس

چهره‌های جدیدی در دنیای سیاست و خدمتگزاری ظهور کرده‌اند و مصمم شده‌اند که در انتخابات مجلس حضور یابند و شانس خود را برای راهیابی به ساختمان بهارستان بیازمایند و ره صدساله را یک‌شبه طی بکنند و صاحب عنوان و جلال و جبروت بشوند.

این فضای مجازی هم که قربان‌اش بروم، آدم‌ها را برای قرار گرفتن در جایگاه نمایندگی مردم وسوسه می‌کند. سنگ مفت، گنجشک مفت، با یک گوشی هوشمند می‌توانند روز و شب تمثال زیبا و گیرای خود را در آن فضا منتشر بکنند و چه حرف‌های زیبا که نزنند. گویی این‌ها تا حال در کره‌ی ماه زندگی می‌کردند و الان که برای انتخابات اجلال نزول فرموده‌اند مشکلات را دیده و برای جامعه و مردم دلسوز شده‌اند.

برخی‌ها نیامده احساس نمایندگی کرده‌اند و شاخ‌وشانه کشیدن را اسلحه اصلی در حمله به رقبا و معرفی خود و جامعه انتخاب نموده‌اند. این‌ها پیشروی در این مسیر را چنان ادامه می‌دهند که از حالا در رؤیا به چینش نفرات می‌پردازند و تا می‌توانند برای جذب افراد، قول‌ها می‌دهند و زیر بار تعهد می‌روند.

گفتم فضول باشی تو چرا ناراحتی؟ حتماً حضرات در خودشان توانایی‌هایی دیده‌اند که قدم رنجه فرموده و منت بر گردن ملت نهاده و برای خدمتگزاری اعلام آمادگی نموده‌اند. سعی کن در کار بزرگ‌ترها دخالت نکنی و در حیطه عملکرد ازمابهتران وارد نشوی.

گفت: زجر آور است فردی که در طول دوره مسئولیت‌اش هیچ کار مثبتی انجام نداده و یا بودن‌اش بر مشکلات افزوده، حالا می‌خواهد با نماینده شدن‌اش چه گلی بر سر این مردم بزند؟ حساب دو دوتا واضح و روشن است، مثلاً اگر تو نتوانی مشکل نان اردبیل را برطرف بکنی می‌خواهی در نمایندگی چه کار مهم و قابل‌توجهی را به سرانجام برسانی؟

گفتم: این روزها خیلی سیاسی شده‌ای؟ بهتر است که در وسط دعوا نرخ تعیین نکنید، اجازه بدهیم هر کسی هوای بهارستان به سرش زده تلاش بکند ولی باید ایمان داشته باشیم که مردم در بحث مهمی چون انتخابات مجلس به هر از راه رسیده‌ای اعتماد نمی‌کند و رأی نمی‌دهد.

گفت: آفرین، حرف من هم همین است که با یک یا دو روز آفتابی شدن در محافل نمی‌توان بر دل‌ها حکومت کرد. کار به این سادگی‌ها نیست، باید به‌خوبی درک کنند که “شب آبستن است تا چه زاید سحر” این‌که من هر شب خواب مجلس می‌بینم چاره‌ساز نبوده و نخواهد بود.

گفتم: کسانی که ایام انتخابات را بهترین زمان برای رسیدن به اهداف خود می‌دانند در تشویق علاقه‌مندان به مطرح شدن مؤثر هستند. به این قبیل افراد، اطلاعات غلط می‌دهند و با نقش‌های خوبی که بازی می‌کنند انتخاب حتمی را القاء کرده و به زور هم که شده آن‌ها را وارد صحنه انتخابات می‌نمایند.

گفت: بعضی‌ها هر چه به ایام انتخابات نزدیک می‌شود از صبح تا پاسی از شب، کاری جز حضور در ستادهای مختلف ندارند. بیچاره نامزدهایی که به این‌ها اعتماد می‌کنند، اگر آن‌ها بدانند که شپش شبی هفت بالین می‌گردد اصلاً به سراغ چنین افرادی نمی‌روند و با آبروی خود بازی نمی‌کنند.

گفتم: چاره‌ای نیست باید بنشینیم و منتظر روند امور مربوط به انتخابات باشیم. کسانی که می‌خواهند در کوتاه‌ترین زمان به جایگاه‌های بلند برسند باید بدانند که آواز دهل از دور شنیدن خوش است. آن‌هایی که در محل سکونت خود و در بین همسایه‌ها و دوستان از جایگاهی برخوردار نیستند با چه دلگرمی می‌خواهند وارد صحنه بشوند.

گفت: واقع‌بینی می‌تواند انسان را از دست زدن به کارهای بیهوده و بی‌ثمر باز دارد. آن‌هایی که از حداقل فاکتورها برای حضور در انتخابات بی‌بهره هستند دویدن‌هایشان به‌جایی نخواهد رسید. هر گام مثبت و منطقی در هر موقعیت و مکانی برای خدمت به جامعه می‌تواند توشه‌ای برای آخرت باشد.

این جهان مزرعه‌ی آخرت است

هر چه می‌خواهد دلت، ای دوست بکار




توکل به خدا؛ موفقیت و سرافرازی

عین‌الدوله از وزرای دوران ناصرالدین‌شاه بود. در راه منزل دو درویش دید. یکی از آن‌ها بلندبلند می‌گفت: کار خوبه خدا درست بکند و دیگری می گفت: کار خوبه عین‌الدوله درست بکند.

عین‌الدوله از این حرف درویش خوشحال می شود و وقتی به خانه می رسد دستور می دهد که به آن درویش یک ظرف پلو آماده بکنند و در زیر پلو یک اشرفی هم قرار بدهند.
وقتی پلو را جلوی درویش می‌ گذارند او قهر می‌کند چرا که از موضوع اشرفی بی اطلاع بوده و غذا را به درویشی که می گفت کار خوبه خدا درست بکند، می دهد.
درویش اولی پلو را تناول می کند و سکه را صاحب می شود.
چند روز بعد درویش ناکام باز ذکر می گوید و عین‌الدوله وقتی او را می بیند، می گوید که مگر چند روز قبل برای تو غذای خوب ندادند؟
می گوید: چرا دادند اما من ناراحت شدم و آن را به درویشی که می‌گفت کار خوبه خدا درست بکند، دادم.
عین‌الدوله گفت: همانی که او می‌گفت درست است. کار خوبه خدا درست بکند.
برای‌این که به هدف برسیم و به آرزوی خود دست پیدا بکنیم خدا را فراموش کرده و دست به دامن اشخاصی به‌ظاهر صاحب نفوذ و قدرقدرت می‌شویم.
کاری که با نظر لطف و عنایت پروردگار در مسیر اصلی قرار گیرد هیچ‌وقت به بن‌بست نمی‌خورد. تکیه بر خداوند دلگرمی خاصی را به انسان می‌بخشد که غلبه بر هر مشکلی را امکان‌پذیر می‌کند.
اگر تکیه‌گاه انسان، آفریدگار جهان باشد فتح قله‌های افتخار و سربلندی حتمی خواهد بود. البته خدا را در نظر گرفتن و در همه حال او را حامی و پشتیبان تلقی کردن موقعی کارساز می‌شود که این اقدامات ریشه در ایمان قلبی داشته باشد و اثری از ریا و تظاهر و خدعه و نیرنگ نباشد.
وقتی نقطه‌ی اتکای انسان در زندگی خداوند باشد و از غیر او چشم بپوشد نیازی نخواهد داشت که به سراغ دیگری برود و دست نیاز به سوی او دراز کند.
توکل بر خدا و دل بستن به عنایات و محبت‌های او، چنان قدرتی به انسان می‌بخشد که بتواند با استفاده از نیروی عقل و اسباب و وسیله‌ها بهترین‌ها را برای خود رقم بزند.
از امام رضا(ع) پرسیدند: حد توکل چیست؟
حضرت پاسخ دادند: این‌که با وجود خدا از هیچ‌کسی نترسی.




“هیزم تری” که نیکزاد فروخته است

یکی از معروف‌ترین ضرب‌المثل‌های رایج در بین مردم، ضرب‌المثل “هیزم تر” به کسی فروختن است.

در گذشته که وسایل گرمایشی مدرن وجود نداشت مردم از هیزم و زغال برای گرم کردن خود در فصول سرد سال استفاده می‌کردند. هیزم برای آن‌که خوب بسوزد و دود نکند باید حتماً خشک باشد. به این منظور سرشاخه‌های درختان بریده می‌شده و مدتی در فضای باز قرار می‌گرفت تا به‌صورت خشک درآید.

تهیه هیزم خشک کار زمان‌بری بود. به این منظور هیزم فروشان برای‌آن‌که سود بیشتری عایدشان شود هیزم‌های تر را قاطی هیزم‌های خشک به مشتریان از همه‌جا بی‌خبر می‌فروختند.

“هیزم تر” به‌راحتی و با قطع درختان مهیا می‌شود اما نه خوب می‌سوزد و نه گرمای مناسبی می‌دهد. در نتیجه وقتی مشتری “هیزم ‌تر” را به خانه می‌برد و متوجه می‌شد که کلاه بر سرش گذاشته شده در دل به فروشنده دشنام می‌داد و او را نفرین می‌کرد.

“هیزم تر” به کسی فروختن کنایه است از این‌که کسی بدون هیچ علتی در مقام ناسازگاری و دشمنی با شخص یا اشخاصی برآید و در مقابل این رفتار غیرمنطقی شخص به او گفته می‌شود بهت “هیزم تر” نفروختیم که این‌طور با ما رفتار می‌کنی.

و حالا علی نیکزاد باید بگوید که به برخی از حضرات و آقایان چه “هیزم تری” فروخته است که از ماه‌ها قبل سر ناسازگاری با او آغاز کردند و صدمه زدن به موقعیت نایب رئیسی او را در دستور کار قرار دادند. به چه دلیل، به‌ظاهر دوستان خطرناک‌تر از حد تصور، آستین بالا زدند و در مقابل رأی‌آوری  او به هر وسیله‌ای متوسل شدند و حتی از قسم دادن نمایندگان به مقدسات نیز کوتاهی نکردند.

نیکزاد از جایگاه نایب‌رئیسی به اردبیل خدمت می کرد. بدون شک کسانی که چشم دیدن موفقیت‌ها و موقعیت‌های نیکزاد و اقبال مردم به او را نداشته و ندارند دست به دامن سنگ‌اندازی در مسیر نایب‌رئیسی او شدند.

جایگاه یک خدمتگزار در سطح کشور با هیاهو، رفتارهای سبک، زیرآب‌زنی‌ها، اجرای نقشه‌های مختلف و مصادره کردن حاصل تلاش و توانایی دیگران به دست نمی‌آید. خیلی‌ها در سال‌های اخیر کوشیده‌اند تا برای یک‌سال هم شده سایه عضویت در هیئت‌رئیسه را بالای سر خود ببینند. عدم موفقیت در دستیابی به این آرزو آن‌ها را به سوی مخالفت با نایب‌رئیسی نیکزاد کشانده است. آن‌هایی که باید به فکر بهبود امور باشند و دراین‌راستا کوشش بکنند گویا در تعیین حدود بین نفع و ضرر منطقه بر خلاف جریان آب شنا کرده و خاطره‌ای خوب از خود برجای نگذاشته‌اند.

باید ترسید از آن‌هایی که به‌ظاهر دلربایی می‌کنند و خود را واله و حیران و عاشق مردم و جامعه نشان می‌دهند ولی چون به خلوت می‌روند تا می‌توانند ضربه می‌زنند و کاری برخلاف منافع جامعه انجام می‌دهند و در حق مردم و جامعه کم لطفی و به تحقق خوبی‌ها دهن کجی می‌نمایند.




انتخابات و جاذبه های مجلس

جاذبه‌های حضور در مجلس شورای اسلامی در قامت نماینده مردم، خیلی‌ها را برای ورود به عرصه رقابت انتخاباتی مصمم کرده‌است.

از آغاز سال ۱۴۰۲ کسانی که برای رسیدن به صندلی مجلس کمر همت بسته‌اند فعالیت برای مطرح شدن و جذب اعتماد عمومی را شروع کرده و این‌که تا چه حد در قصد و هدف خود موفق می‌شوند تنها با گذشت زمان امکان جواب‌گویی میسر خواهد شد.

نمایندگی مجلس شاخصه‌هایی را طلب می‌کند. خواست دل و یا حس برتری جویی و یا برخورداری از وضعیت مالی مناسب قادر نیست فردی را حایز شرایط پوشیدن جامه‌ی فاخر و پر مسئولیت نمایندگی مردم نماید.

مسئولیت نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی با نهادها و سازمان‌ها از جمله شورای شهر متفاوت است. موفقیت در مجلس کارنامه‌ای موفق، پیشینه‌ای قابل‌قبول و جایگاهی مناسب در سطح جامعه را طلب می‌کند.

در شرایط موجود جامعه و ضرورت حضور افراد کارآمد و توانا در صحنه انتخابات و به‌منظور جلوگیری از هرگونه ریخت‌وپاش و خرج‌های اضافی باید افرادی قدم در صحنه انتخابات بگذارند که حداقل این شاخصه‌ها را در خود سراغ داشته باشند.

از نقش کسانی که ایام و ماه‌های منتهی به انتخابات را بهترین فرصت برای بهره‌برداری‌ها می‌دانند در تحریک افراد برای حضور در صحنه و تحمل هزینه‌های گزاف و بی‌اثر نباید بی‌تفاوت گذشت. این قبیل افراد به فکر خود هستند تا فکر جامعه و مردم.

از کسانی که جز پول راه دیگری برای شلوغ کردن اطراف خود سراغ ندارند انتظار کارامدی رعایت عدالت و رفتار منطقی بیهوده خواهد بود.

مولا علی‌بن‌ابیطالب(ع) می‌فرماید: “هرکس خود را در جامعه بر دیگران مقدم بدارد درحالی‌که بداند افراد لایق‌تر از او هستند، قطعاً او به خدا و پیامبر و مؤمنان خیانت کرده‌است”.




اردبیل۲۰۲۳؛ رویدادی برای یک آغاز

انتخاب اردبیل به‌عنوان پایتخت گردشگری کشورهای عضو اکو در سال ۲۰۲۳، برای این کهن شهر باسابقه درخشان تاریخی و فرهنگی فرصتی فراهم کرده‌است تا بتواند داشته‌ها و توانایی‌ها و ظرفیت‌های گردشگری و فرهنگی خود را به اعضای سازمان اکو معرفی نماید.

امسال، اردبیل پایتخت گردشگری کشورهای عضو در سازمانی است که بیش‌از ۴۰ سال از عمر تشکیل آن می‌گذرد، سازمانی که جمعیت کشورهای عضو آن بالغ بر 400میلیون نفر می‌باشد.

شهری که در طول تاریخ، لحظات سرنوشت‌ساز و غرورآفرینی را پشت سر گذاشته و در یکپارچگی ایران سرافراز نقش بی‌بدیلی داشته است با برخورداری از مواهب طبیعی بکر و منحصربه‌فرد و با چشم‌اندازهایی چون قله‌ها، دریاچه‌ها، تالاب‌ها و آثار باستانی و فرهنگی بی‌نظیر قادر است در جذب گردشگران اکو، سهم چشمگیری را از آن خود نماید.

همه زیبایی‌ها و ویژگی‌های اردبیل در معرفی منطقه و قرار دادن آن در هدف گردشگران کشورهای عضو اکو مؤثرند. اقدام درست و مناسب و استفاده بهینه از فرصت به‌دست‌آمده، بدون شک دروازه‌های توریسم بین‌المللی را به روی این شهر زیبا و دوست‌داشتنی خواهد گشود.

توانایی‌ها و شایستگی‌های اردبیل در امر گردشگری روشن و آشکار می‌باشد. انتخاب این شهر به‌عنوان پایتخت گردشگری اکو در سال 2023 ازیک‌طرف و اهمیت روزافزون صنعت گردشگری از طرف دیگر قادر است این شهر را به دلیل گذشته غنی و معتبرش در عرصه فرهنگی و گردشگری، برای یک‌سال آینده در نوک توجه گردشگران خارجی قرار بدهد به شرطی که فرصت به‌دست‌آمده مغتنم شمرده شود و به‌راحتی از کنار آن عبور نگردد.

هدف از انتخاب شهرها به‌عنوان پایتخت گردشگری می‌تواند طرحی برای توسعه بازارهای گردشگری کشورهای عضو اکو تلقی گردد، کشورهایی که زمینه‌های مشترک فرهنگی و پیشینه تجارت در بازار اقتصادی راه ابریشم و یا تبادلات منطقه‌ای دارند.

انتخاب اردبیل به‌عنوان پایتخت گردشگری کشورهای عضو اکو رویدادی برای یک آغاز است اما نه برای یک‌سال بلکه برای سال‌ها و دهه‌های مختلف و برای قرار گرفتن نام اردبیل در لیست پرطرفدارترین شهرهای مورد علاقه گردشگران. مسلماً برای دستیابی به این هدف، احساس مسئولیت مسئولین و برنامه‌ریزی مناسب برای یک‌سال آینده تأثیرگذار خواهد بود.

آن‌چه که از ظواهر امر برمی‌آید تلاش مسئولین بر این استوار است که در مراسم افتتاح، شرایط مطلوب را در اردبیل و محل برگزاری جشنواره کوچ عشایر با اجرای برنامه‌های مؤثر فراهم نمایند.

موفقیت در میزبانی رویدادی که یکی از مهم‌ترین جریان‌سازی‌های سال‌های اخیر گردشگری استان می‌باشد قادر است صنعت گردشگری و بحث جذب سرمایه‌گذار خارجی را با تحول مثبت مواجه نماید.

امید داریم سال آینده، پایان این رویداد برای استان با خروجی و دستاورد مناسب همراه باشد و باز امیدواریم برنامه‌هایی که برای یک‌سال آینده در نظر گرفته شده در حد حرف و شعار باقی نماند و مراسم اختتامیه‌اش با کارنامه‌ای پربار و غرورآفرین برگزار گردد. ان‌شاءالله.