1

فضول‌باشی و میرشاد ماجدی

گاهی از این مسئولین فوتبال حرف‌هایی به گوش می‌رسد که دل آدمی را می‌لرزاند. چنان قیافه‌ی حق‌به‌جانبی می‌گیرند و از مقررات حرف می‌زنند اون طرفش ناپیدا. نمونه‌اش میرشاد ماجدی، زمانی که برای رسیدن به ریاست فدراسیون تلاش می کرد معتقد بود که همه رؤسای استان‌ها را با خودش همراه کرده‌است، برای آن‌ها سنگ تمام می‌گذاشت، باعجله و تحت هر شرایطی انتخابات را برگزار می‌نمود، او می‌پنداشت که با کمک آن‌ها می‌تواند رئیس بشود ولی نمی‌دانست که در این دوره و زمانه آدم‌فروشی آسان‌تر و معمولی‌تر از هر اقدامی است، او باور نداشت کسانی که برای عبور خرشان از پل قربان و صدقه می‌رفتند نامردی پیشه می‌کنند و همه قول و قرارها را زیر پا می‌گذارند.

حالا این آقای ماجدی می‌گوید که پاداش‌های جام جهانی هیئت رئیسه فدراسیون قانونی بوده‌است. عجب دفاع جانانه‌ای از نعمتی که نصیب شان شده و پولی که به حساب‌شان واریز شده‌است. آزاردهنده‌تر از همه ادعاها ربط دادن انتقاد از دریافتی‌های هیئت رئیسه با تخریب فوتبال است. با این سرنوشتی که بر فوتبال ما حاکم شده و با این افرادی که برای این رشته تصمیم‌گیرنده شده‌اند در مقابل آن کوچه‌ای دراز و تاریک و کم‌نور قرار گرفته که نجات پیدا کردنش به این زودی‌ها بعید و غیرممکن به‌نظر می‌رسد.

گفتم: فضول باشی شب عیدی باز چه خبر شده‌است. بنده خدا راست می‌گوید، بیچاره‌ها برای خدمت به فوتبال شب و روز نمی‌شناسند، حالا چندرغازی خودشان تصویب کرده و دریافت نموده‌اند آیا گناه کرده‌اند؟ اگر اقدامات و تصمیمات به‌موقع و انقلابی آن‌ها نبود آیا می‌توانستیم آن نتایج را در جام جهانی بدست آوریم؟ اگر میرشاد ماجدی‌ها در قطر حضور نمی‌یافتند و با هزینه بیت‌المال بر روند بازی‌ها نظارت نمی‌نمودند در مقابل انگلستان گل‌های زیادی دریافت نمی‌کردیم؟ به برکت حضور ماجدی‌ها و دیگر یاران و دوستان سه شکست نصیب فوتبال ایران شد. بی‌خود و بی‌جهت از پاداش‌ها نگویید و فوتبال این مملکت را تخریب نکنید.

فضول‌باشی نگاهی نفرت‌انگیز انداخت و با عصبانیت گفت: از این پاداش‌ها به شما هم چیزی رسیده که این‌چنین دفاع می‌کنی؟ حرف برای این قبیل پرداختی‌ها زیاد است، تازگی‌ها ادعا می‌کنند که به‌دنبال هیئت‌رئیسه، اعضای مجمع نیز از خوان گسترده فوتبال بهره‌مند شده‌اند. گناهش گردن کسانی که چنین ادعاهایی را مطرح می‌کنند. خلاصه وقتی این حرف‌ها را می‌شنویم تازه می‌فهمیم که چرا هر کسی که انگشت کوچکش را به فوتبال و مدیریت بخش‌های مختلف آن وصل می‌کند دیگر راضی به دل کندن از آن نمی‌شود.

گفتم: به اعضای مجمع هم نباید نازک‌تر از گل چیزی گفت چرا که هر کلمه در نقد آن‌ها ضربه به فوتبال این مملکت به حساب می‌آید. مواظب گفته‌هایت باش و این‌قدر بی‌گدار به آب نزن.

گفت: حالا گوش کن، ماجدی را که گفته پاداش حقش بوده حتماً به‌خوبی می‌شناسی، خدمتی که او به فوتبال اردبیل کرده فراموش‌نشدنی است. جریان بازی تیم شهرداری و خونه به خونه بابل به قضاوت تورج حق‌وردی از حافظه تاریخی فوتبال این منطقه پاک شدنی نیست و یا برگزاری مجمع انتخاباتی هیئت استان در تالار عروسی و با سرعتی نور و تعیین تکلیف مدیریت فوتبال استان همه‌اش نشانه‌ای از توانایی‌ها و محق بودن وی و دوستانش برای گرفتن پاداش‌های میلیونی است. اما تو هم راست می‌گویی در جایی‌که با اختصاص این پاداش‌ها آب از آب تکان نمی‌خورد ماجدی‌ها حق دارند که دست پیش ‌گیرند تا پس نیفتند.




فضول‌باشی و مراسم تجلیل از مدال‌آوران کشتی

غرق در افکار خودم و کلافه از شلوغی بیش‌ازحد خیابان‌ها و گذرگاه‌ها بودم که فضول‌باشی در مقابل‌ام سبز شد و با محبت زیاد من را مورد خطاب قرار داد و حال و احوالی پرسید.

از این رفتار او تعجب کردم. معمولاً کم‌تر خوشحال می‌شود و اگر زمانی کبک‌اش خروس بخواند باید باور بکنیم که خیلی سرحال است و شاداب. و این‌بار در روزهای پایانی سال، او را برخلاف عادت همیشگی‌اش دیدن، جای شکر داشت.

گفتم: آفتاب از کدام طرف درآمده که فضول‌باشی ما چهره‌ای خندان دارد. باید اسپند دود بکنم تا چشم نخوری و مدت‌ها بر این احوال بمانی و سال نو را در شادی و سرور آغاز بکنی.

گفت: وقتی کاری خوب و مناسب انجام شود و وقتی وعده‌های مسئولین به‌موقع محقق بشود خوشحالی به سراغ انسان می‌آید، خنده رضایت بر لب‌ها می‌نشیند و ضریب اعتماد به مسئولین افزایش پیدا می‌کند.

او در ادامه گفت: من شکسته گردن که بدون تردید خسرالدنیا ولآخره هستم بارها در مناسبت‌های مختلف خطاب به مسئولین یادآوری کرده‌ام که به فکر دم پل صراط باشید و بی‌خود و بی‌جهت وعده‌های الکی ندهید. گفته‌ام بترسید از چرخ روزگار چراکه گاهی اوقات چنان می‌چرخد که همه میزها را سرنگون می‌کند.

متأسفانه هر چه بیشتر تأکید شده، کم‌تر مورد توجه قرار گرفته است. همچنان بازار حرف زدن و ارائه‌ی آمارهای آن‌چنانی داغ است. در این اوضاع‌واحوال اگر دیده شود که یک مسئول به وعده‌اش عمل می‌کند آیا نباید خوشحال شد؟ در روزهایی که همه درگیر نگرانی میوه و آجیل شب عید هستند آیا دقایقی شاد بودن ایراد دارد؟ امان از دست آدم‌های حسود و خودمحور که چشم دیدن خنده‌های دیگران را ندارند.

گفتم: وقتی حال فضول باشی کوک باشد به کس دیگری امان نمی‌دهد و می‌خواهد فقط خودش در عرصه‌ی سخنرانی میدان‌داری کند و هر چه دل تنگ‌اش می‌خواهد بگوید و فیض بدهد. بهتر است در این شلوغی، زمان را از دست ندهیم و دلایل سرحالی‌ات را بشنویم، شاید ما نیز در این راه با شما همراه گردیم.

گفت: خوب گوش کن و هوش و حواست را جمع کن. آیا می‌توانی بخشی از وعده‌هایی که مسئولین ورزش استان در سال ۱۴۰۱ داده‌اند را بازگو بکنی، وعده‌هایی که فقط در حد حرف باقی مانده‌اند، وعده‌هایی که صرفاً برای بهره‌برداری‌های حاشیه‌ای مطرح‌شده و شعار “من بهترینم” بالاترین و مهم‌ترین هدف‌شان بوده‌است. بگو و در کنار آن‌ها اشاره کن که چه درصدی از آن‌ها به ساحل عمل رسیده‌اند. اگر توان این کار را نداری بهتر است بدانی که وعده‌ها زیاد و تحقق آن‌ها کم و کم‌تر است. اصلاً باید با میکروسکوپ به‌دنبال قول‌های عملی شده گشت. اگر حوصله داشته باشی نمونه‌های محدودی را می‌توانی پیدا بکنی، حالا بگذار من یک نمونه را بگویم.

وی در ادامه گفت: چند وقت قبل، هیئت کشتی استان در بخشنامه‌ای، میزان پاداش کشتی‌گیران موفق در رقابت‌های مختلف داخلی و بین‌المللی را اعلام کرد. چند صباحی از آن نگذشته بود که فرنگی‌کاران امید در رقابت‌های قهرمانی کشور یک مدال طلا و دو برنز به‌دست آوردند. بعد از بازگشت از مسابقات، مراسم تجلیل را برگزار نمودند و مبالغ درنظرگرفته‌شده را به قهرمانان و مربیان آن‌ها اهدا کردند. حالا متوجه شدی که چرا خوشحال‌ام، خدا را شکر که قدرت نوری رئیس هیئت کشتی استان به‌موقع عمل کرد و عرق کشتی‌گیران خشک نشده پاداش آن‌ها را داد.

فضول باشی همچنان حرف می‌زند و می‌گوید: وفای به عهد موجب محکم شدن پیوند دوستی می‌شود. وفای به عهد خصلت بزرگان است، وفای به عهد یکی از زیباترین خصلت‌های انسان محسوب می‌شود و من به‌عنوان‌یک دوستدار ورزش از این‌که رئیس هیئت کشتی به‌موقع به وعده خودش عمل کرده‌است خوشحال‌ام.

گفتم: خیلی هم عالی، دست‌شان درد نکند. بد عهدی آفت بزرگی است که می‌تواند ریشه همه اعتمادها را بخشکاند انسان وقتی می‌خواهد قولی بدهد باید شرایط را بسنجد و خوب فکر بکند و بعد حرف بزند.

گفت: زودتر باید خداحافظی بکنم چرا که اگر بیشتر در پیش تو بمانم ممکن است دردهای دیگری مطرح شود و شیرینی مراسم تجلیل از مدال‌آوران کشتی را به زهر هلاهل تبدیل نماید. یا حق.




تکنیک زبان بدن، چاقویی دو لبه در گفت‌وگوها و مصاحبه‌ها

زبان بدن نقش اساسی در ارتباط میان افراد و اطرافیان دارد. زبان بدن به‌طور معمول با پیام‌های کلامی ترکیب می‌شود تا ارتباط واضح و مؤثری برقرار گردد. زبان بدن یکی از مهم‌ترین عناصر ارتباطی محسوب می‌شود.

زبان بدن تکنیک‌های خاص خودش را دارد. خیلی وقت‌ها اتفاق می‌افتد که تکنیک‌های به کار گرفته شده به دلیل دست‌پاچگی، عدم درک صحیح مطلب، نداشتن ادله کافی برای جواب به سؤالات مطرح‌شده، نتیجه عکس می دهند و به‌جای بهبود برقراری ارتباط به آن آسیب وارد می کنند.

عدم دقت در رفتارها و عملکردها در مواجهه با افکار عمومی و یا قشر خاصی از جامعه ممکن است افراد را به یادگیری سطحی تکنیک‌های زبان بدن مجبور بکند. این یادگیری‌ها چون سطحی و مقطعی هستند برای فرد نمی‌توانند چاره ساز باشند.

مطالعه چند تکنیک برای حضور در یک جلسه، مصاحبه و یا گفتگو تأثیر نامطلوبی می‌تواند در برقراری ارتباط با مخاطبان داشته باشد. برخورد سطحی با مسائل به‌هیچ‌وجه فرد را در رسیدن به مقصد همراهی نخواهد کرد.

گاهی برای کسی که می‌خواهد در برابر نمایندگان افکار عمومی قرار بگیرد به کار بستن ناشیانه تعدادی از تکنیک‌ها تأثیر معکوس می گذارد. عده‌ای از متخصصان امر معتقدند که در چنین مواقعی برای‌این که کم‌تر تهدیدکننده به‌نظر برسیم بهتر است به‌صورت زاویه‌دار بنشینیم.

نشستن زاویه‌دار در مقابل نمایندگان افکار عمومی ممکن است موجب سوء تفاهم و درنهایت دلخوری و ناراحتی مخاطبان را به‌دنبال داشته باشد. اگر از این تکنیک به‌درستی و به‌موقع استفاده نشود نشان از ژست قدرت خواهد داشت که این امر نیز در نظر مخاطبان یکی از رفتارهای ناپسندی است که پیامدی چون بی‌اعتمادی می‌تواند به‌دنبال داشته باشد.

در به‌کارگیری تکنیک‌های زبان بدن باید تعصب فرهنگی را در نظر گرفت. ممکن است رفتاری در چهارچوب افکار جمعی درست و خوشایند به‌نظر برسد ولی آن‌ها در معیارهای سنجش سائرین به‌نحو دیگری مورد توجه قرار بگیرد.  احتمال دارد رفتاری که در یک فرهنگ، مؤدبانه و درست تلقی شود در فرهنگی دیگر نادرست و حتی توهین‌آمیز باشد.

نشستن در برابر افکار عمومی اگر به روشی غیر از عادت مرسوم باشد و به نوعی القا کننده قدرت، خودمحوری و غرور و تکبر باشد برای مخاطب زجرآور و همراه با تأثیر منفی در ارزیابی عملکرد گوینده خواهد بود.

صحبت از موضع قدرت و استفاده نا بجا از تکنیک‌های زبان بدن می‌تواند موقعیت اجتماعی، سیاسی و کاری افراد را متزلزل نماید، دراین‌ارتباط باید بادقت، عاقلانه و سنجیده عمل شود.




“بایرام پایی”، سنت فراموش‌شده نوروزی

از اول اسفند ماه تحرکات پدران و مادران و برنامه‌ریزی آن‌ها، برای اهالی خانه، خبر از نزدیک بودن اتفاقی میمون و مبارک داشت. این وضعیت با شدت کم یا زیاد در همه خانواده‌ها مشاهده می‌شد. برخورد خانواده‌ها با این روزهای شادی‌آفرین نمی‌توانست یکسان باشد اما مطمئن حال‌وهوای آن‌ روزها با دیگر ایام سال متفاوت می‌شد، حالا کم یا زیادش به توان مالی و قدرت خرید سرپرستان خانواده‌ها بسنگی داشت.

در آن ایام، پول‌دار و غنی و فقیر و ندار، رفتارهایشان نشان از تغییر در وضع جامعه داشت. اکثراً چشم‌ها پر از لبخند و مهربانی می‌شد و برای بیشتر لذت بردن از شرایط حاکم بر فضای شهر در آستانه عید، دوست داشتیم که روزها زود زود از پی هم بگذرند، هر شب که سر بر بالش می‌گذاشتیم، خوشحال بودیم که یک روز دیگر را پشت سر گذاشته و به چهارشنبه آخر سال نزدیک‌تر شده‌ایم.

یکی از بهترین روزها برای نوجوانان، صبح با صدای تکم‌چی بیدار شدن بود. صدای پای تکم‌چی همه را به تماشا می خواند، به‌سرعت صورت را با کمک تلمبه روی چاه می‌شستیم و خود را به کوچه می‌رساندیم تا تماشاگر حرکت‌های تکم و شنونده شعرخوانی تکم‌چی باشیم.

وقتی شاخه‌های سبز “همیشه جوان” را می‌دیدیم به آمدن بهار بیشتر امیدوار می‌شدیم. با امید از خواب بیدار می‌شدیم و تقلا و کوشش همه پدرها و مادرها را به تماشا می‌نشستیم.

دیوارهای کاه‌گلی منازل، زینت‌بخش کوچه‌ها و گذرگاه‌ها بود و هر چه دهه اول اسفندماه را پشت سر می‌گذاشتیم دل‌های ما در سینه‌های تنگ به یاد زیبایی‌های چهارشنبه‌سوری و شب عید و سفره هفت‌سین و بوی مطبوع غذاهای “بایرام‌پایی” بال‌بال می‌زد.

در میان همه آداب‌ورسوم ساکنین اردبیل در نزدیکی‌های چهارشنبه آخر سال، سنت پسندیده “بایرام‌پایی” جایگاه خاصی داشت. از یک هفته مانده به چهارشنبه آخر سال چهره شهر در سایه حرکت حمل کننده‌های “بایرام‌پایی” جلوه خاصی پیدا می‌کرد.

برای تهیه “بایرام‌پایی”، خانواده‌های برخوردار از امکانات مالی با فراغ بال عمل می‌کردند و در ارسال آن نهایت تشریفات و تجمل را اعمال می‌نمودند. خانواده‌های ندار هم با بهره گرفتن از حداقل‌ها، اجازه نمی‌دادند از قافله “بایرام‌پایی” عقب بمانند و اقوامشان را چشم‌انتظار بگذارند.

“بایرام‌پایی” مراسم زیبای اردبیل در آستانه عید نوروز بود. “بایرام‌پایی” یعنی فرستادن شام برای ارحام، این کار شکل و روش خاصی داشت. با گذشت سال‌ها از منسوخ شدن این سنت، در آستانه چهارشنبه آخر سال، همچنان دل هوای آن مراسم را می‌کند.

“بایرام‌پایی” بیشتر از طرف خانواده دخترانی که شوهر کرده و به خانه بخت رفته بودند فرستاده می‌شد. این عمل خیر، سقف زمانی نداشت یعنی تا زمانی‌که دختر و پدر و مادر زنده بودند رسم، همه ساله تکرار می‌شد.

در روزهای منتهی به چهارشنبه آخر سال، بوی خوش برنج پخته و خورش‌های متنوع در فضای کوچه‌ها و گذرگاه‌ها خبر از صله‌ی ارحام و نزدیکی بهار و عید نوروز می‌داد. الان اگر بهترین و مرغوب‌ترین برنج را برای پخت تهیه بکنی و همه اصول رعایت بشود کم‌تر عطر خوش برنج را می‌توانی احساس بکنی ولی برنج آن ایام بعد از پخته شدن عالم دیگری داشت. این‌که چرا چنین شده است و نمی‌توان عطر و مزه برنج‌های مرغوب را به‌خوبی احساس کرد خود بحث دیگری را طلب می‌کند.

در سال‌های گذشته و تا آن‌جا که به یاد داریم در دهه ۴۰ و ۵۰ برنج جزء غذاهای اعیانی بود. معمولاً خانواده‌های متوسط و پایین درنهایت هر هفته روزهای پنجشنبه برای شام برنج تهیه می‌کردند و به‌عبارت‌دیگر مصرف برنج برای مردم اردبیل محدود بود و به ‌نظر می‌رسد همین امر موجب می‌شد که خانواده‌ها فرزندان و ارحام خودشان را با فرستادن پلو در ایام نزدیک به عید خوشحال بکنند و سرافرازی عروس را در بین خانواده شوهر موجب گردند.

مصرف برنج در اعیاد و مناسبت‌های مختلف از سنت دیرینه مردم اردبیل است. پدران و مادران که در عید نوروز در چندین مرتبه از پلو و خورشت استفاده می‌کردند با فرستادن “بایرام‌پایی” می خواستند فرزندان و دختران‌شان را از این نعمت بی‌بهره نکنند و ‌مراتب محبت و وابستگی به فرزندان را در عمل نشان بدهند.

“بایرام‌پایی” را برنج عالی و درجه یک، همراه با مرغ آب پز یا سرخ کرده، ماهی دودی، قیمه‌ی گوشت و کوکو تشکیل می‌دادند. تزیین غذاها و قرار دادن آن‌ها در ظروف مخصوص خود داستانی قابل‌توجه می‌باشد.

شام را معمولاً در مجموعه‌های مسی بزرگ قرار می‌دادند. پلو را در دوری‌ها و ظرف‌های مخصوص جای می‌دادند و خورش‌ها را نیزدر ظرف‌های جداگانه در فاصله مناسب از همدیگر در مجموعه مسی می‌گذاشتند. برای محافظت از غذا در برابر ذرات معلق در هوا، سرپوش‌های مسین بر روی آن‌ها قرار می‌گرفت.با پارچه‌های مخملی و یا ترمه روی مجموعه را می‌پوشاندند و برای حمل، مجموعه را در خنچه که از چوب ساخته می‌شد می‌گذاشتند و کارگران و یا باربرها خنچه‌ حاوی مجموعه غذا را بر سر گذاشته و در نزدیکی‌های غروب به سمت خانه موردنظر به راه می‌افتادند. به‌طور معمول یک نفر نیز از اعضای خانواده، حمل کننده غذا را همراهی می‌کرد. وقتی غذا تحویل داده می‌شد صاحب‌خانه انعام خوبی به حمل کننده خنچه می‌داد. خانواده‌هایی که از امکانات مالی مناسب برخوردار بودند به‌همراه غذا، هدیه‌ای که به آن خلعت می‌گفتند در یک بقچه به فرد مشخصی از خانواده‌ی داماد اختصاص می‌دادند.

در لحظات نزدیک غروب، گذرگاه‌ها و کوچه‌های اردبیل با حرکت حمل کنندگان “بایرام‌پایی” جلوه دیگری به خود می‌گرفت. افسوس که با گذشت زمان این رسم و سنت، گرد فراموشی بر رویش پاشیده شد و بساط آن جز در موارد بسیار محدود به‌طورکلی برچیده شد.

امروز اگر برای برخی از خانواده‌ها این رسم پابرجا باشد مطمئن روش ارسال آن کاملاً با سال‌های گذشته فرق کرده‌است.این روزها  اگر فردی را خنچه به سر  در حال حمل غذا در کوچه‌ها ببینند همه مات و مبهوت به تماشا می‌ایستند و مطمئن از خود سؤال می‌کنند این چه بساطی است که حضرات راه انداخته‌اند.

حالات و اثرات و پیامدهای مثبت سنت “بایرام‌پایی” از یادگارهای قابل‌توجه نیاکان ما بود. سنتی‌که تقویت‌کننده‌ی ارتباط فامیل‌های سببی، مشخص‌کننده جایگاه دختر خانواده در نزد والدین، بالا بردن ضریب محبت و صمیمیت در بین خانواده‌ها و درنهایت نشان از عمل به یک اصل مهم اسلامی و سفارش ائمه یعنی صله رحم بود.

معمولاً همه خانواده‌ها تکلیف “بایرام‌پایی” را حداکثر تا یک روز قبل‌از چهارشنبه آخر سال مشخص می‌کردند و از آن به بعد تا تحویل سال به‌ندرت اثری از حاملین “بایرام‌پایی” در سطح شهر مشاهده می‌شد.

سنت‌هایی که دارای فلسفه و بار مفهومی خاصی بوده‌اند انصاف نبود که با تغییر سبک زندگی به‌کلی فراموش شوند. نسل جوان ما کاملاً با این قبیل آیین‌ها و سنت‌ها بیگانه‌اند. ای‌کاش آن‌هایی که می‌توانند حداقل در حفظ زوایای این سنت تلاش ‌بکنند و از فراموش شدن کامل آن جلوگیری نمایند.




فضول باشی و مدیرعامل استقلال

مدیرعامل باشگاه استقلال در یک برنامه تلویزیونی خبر از احتمال دیوانه شدنش داده است.

او می‌گوید: از دست بدهی‌های باشگاه کلافه شده و هر روز طلبکاری جدید قد علم می‌کند و مبالغ نجومی و سرسام‌آور را طلب می‌نماید.

به این مدیر عامل باید گفت: ای مرد آبی‌پوش، نانت نبود آبت نبود در این سن‌وسال مدیر عامل شدنت چه بود؟ تو که الحمدلله مشکل مالی نداری، دکترکه هستی، شوالیه هم که بودی، تخصص بمب ترکاندن هم که به  نام تو ثبت شده است، با این‌همه افتخار بیکار بودی که دوباره سر از اردوی استقلال درآوردی و مدیرعامل شدی؟

اعتراف می‌کند که تا دلمان بخواهد استقلال در دریایی از غم و مصائب دست‌وپا می‌زند، آیا استرس ناشی از این‌همه فشار برای مردی چون او با سن‌وسالی که دارد برازنده است؟ حالا چون احتمال می‌دهد که تلاش‌ها برای حل مشکل استراماچونی به نتیجه نرسد و فیفا جرایمی برای باشگاه در نظر بگیرد در برنامه تلویزیونی ظاهر می‌شود و بساط آه و ناله و چه کنم چه کنم پهن می‌کند.

همان روزی که با آغوش باز از پیشنهاد مدیرعاملی استقلال کرد باید به فکر این روزها هم می‌بود. اگر می‌دانست و قبول مسئولیت کرد که دیگر آه‌وناله و بحث دیوانه شدن و کلافه شدن مفهوم ندارد و اگر نمی‌دانست و مدیرعامل شد این‌هم نشان‌دهنده مدیریت کیلویی و بی‌برنامه و ناآگاهانه است که نتیجه آن‌هم گرفتار شدن در دام مشکلات و هدایت تا مرز دیوانگی است.

گفتم: فضول‌باشی چرا فتح‌اله‌زاده را در تیررس انتقادات قراردادی؟ او از جمله آدم‌هایی است که از مادر مدیرعامل متولد شده‌اند. عشقش مدیرعاملی، حضور در برنامه‌های مختلف و مصاحبه‌های رنگی و از همه مهم‌تر دل‌باخته رقابت با حریف قرمزپوش و بمب ترکاندن و سبقت گرفتن در فصل نقل‌وانتقالات از همه می‌باشد.

گفت: خیلی حرف‌های جالبی می‌زند که نشان از زرنگی اوست. می‌خواهد  هواداران را از نظر ذهنی آماده پذیرش برخی از اتفاقات بکند، درصورتی‌که پول استراماچونی پرداخت نشود مسلماً فیفا جرایمی در نظر می‌گیرد و او با اقدامات این روزهای خود می‌خواهد در صورت وقوع چنین اتفاقی خود را تبرئه کند. مرد مؤمن اگر قرار بر این باشد که مشکلات باشگاه استقلال توسط وزیر و یا این و آن حل شود پس به تو چه نیازی بود که بیایی و حرف‌های گنده بزنی. همان روزهای اولی که مدیرعامل شد چه حرف‌هایی که نگفت و چه ادعاهایی که نکرد، حتی خبر از آوردن رونالدو و مسی می‌داد و حالا برای پرداخت چند فقره بدهی باشگاه درمانده شده و از احتمال دیوانه شدنش خبر می‌دهد.

وی در ادامه می‌گوید: فتح‌اله‌زاده در بخش دیگری از سخنانش می‌گوید: که یک بازیکن جوان داریم که قرارداد سه‌ساله‌اش چهارمیلیارد می‌شود اما قراردادش را عوض کردند و ۳۳ میلیاردش نموده‌اند.

گفتم: آها، این‌جاش خیلی دردناکه، کلی‌گویی دردی است که برای درمانش اقدامی نمی‌شود، آقای فتح‌الله‌زاده چرا نباید بگوید که مبلغ قرارداد را چه کسانی بالا بردند، چرا باید عوامل این اقدام راست راست در جامعه بگردند و همچنان به کار خود ادامه بدهند، فتح‌اله‌زاده اگر به نتیجه قطعی رسیده که چنین کاری صورت پذیرفته سکوتش نمی‌تواند جایز باشد.

به او گفتم: بابا ول‌کن مگر می‌تواند حرف بزند و پرده‌ها را کنار بکشد. این کار یعنی پیچیدن تومار مدیریت و خداحافظی با صندلی سحرانگیز مدیرعاملی. ولش کن با این فوتبالی که ما داریم انتظار دارید مدیران عامل باشگاه‌ها افرادی غیر از فتح‌الله‌زاده‌ها باشند؟




احیای تیم فوتبال شهرداری؛ لذت‌بخش‌ترین خبر ورزشی سال

برای دوستداران فوتبال اردبیل خبر احیای تیم فوتبال شهرداری، شیرین‌ترین و دل‌چسب ترین خبر ورزشی سال ۱۴۰۱ محسوب می شود.

محمود صفری در جریان بازدید از تمرین تیم فوتبال بزرگسالان، حمایت مجموعه شهرداری از احیای تیم را خبر داد و برای بهره‌مندی فوتبال منطقه از یک تیم قدر و استخوان‌دار به نام شهرداری در آینده، امیدها را زنده کرد.
احیای یک تیم فوتبال و رسیدن به یک نقطه قابل‌قبول در بحث تیمداری به فرصت کافی نیاز دارد. برنامه‌ریزی، اصلاح ساختار باشگاه، شناسایی چهره‌های مستعد و به کارگیری نیروهای کاردان و توانا ازجمله مواردی هستند که می‌تواند مسئولین باشگاه‌های فوتبالی را برای فتح قله‌های موفقیت یاری و مساعدت نماید.
شهردار اردبیل با سخنانش در جمع اعضای باشگاه نشان داد که با فوتبال و قواعد حاکم بر آن غریبه نیست. وقتی عدم نتیجه‌گیری در گام‌های اولیه تشکیل تیم را در پشتیبانی‌های مجموعه شهرداری از باشگاه و سازمان فرهنگی ورزشی بی‌تأثیر می‌داند یعنی این‌که صفری در عرصه ورزش نتیجه‌گرا نیست، یعنی او به طرف‌داران فوتبال و هواداران شهرداری احترام می‌گذارد و برای احیای تیم تلاش می‌کند، یعنی این‌که برای شهردار، بودن و نفس‌کشیدن تیم شهرداری مهم است.
آیا کادر فنی شهرداری و دست‌اندرکاران باشگاه در آستانه‌ی شروع رقابت‌های لیگ برتر استان می‌توانند نسبت‌به جذب و به خدمت گرفتن بازیکنان مورد نیاز و کارا اقدام نمایند؟ آیا اردبیل ازنظر بازیکن رده بزرگسال از سرمایه کافی برخوردار می‌باشد؟ آیا هم‌زمانی مرحله دوم رقابت‌های منطقه‌ای جوانان و امیدها و حضور تیم شهرداری در این دو رقابت برای تیم بزرگسالان مشکلاتی ایجاد نمی‌کند؟ و آیا می‌توان با شروع فعالیت در یک هفته مانده به رقابت‌ها تیمی ساخته‌ و پرداخته روانه رقابت‌ها کرد؟
جواب همه این سوالات را شهردار به زیبایی در یک جمله بیان کرده‌است:” فارغ از هر نتیجه‌ای، حمایت از تیم فوتبال شهرداری مد نظر است، چرا که احیای تیم از اهداف اولویت دار شهرداری است”.
احیای تیم و سرمایه‌گذاری برای آینده، ایده‌آل‌ترین روش برای زنده کردن نام شهرداری در صحنه رقابت‌های فوتبالی در منطقه است. فعال ماندن تیم و حرکت آن در چارچوب یک برنامه تعریف‌شده تضمینی برای آینده روشن می‌باشد.
فوتبال شهرداری در شرایط فعلی به افراد عاشق و علاقمند واقعی نیاز دارد. فوتبال شهرداری به کسانی که سوختن در پای شمع را از پروانه آموخته باشند، نیازمند است. فوتبال شهرداری کارگاه عشق است و در طول تاریخ حیاتش، عشاق سینه چاک زیادی داشته است. اگر در اداره امور آن راستی و درستی نباشد سنگ روی سنگ بند نمی‌شود همان حالتی که زمینه توقف چند ساله فعالیت تیم را فراهم کرد.
اظهار نظر صریح حاج محمود صفری در مورد تیم شهرداری و بیان گوشه‌ای از اهداف ترسیم شده برای این مجموعه، حجت را بر همه کسانی که در سازمان و باشگاه فعال هستند، تمام می‌کند. باید برای جبران عقب‌ماندگی‌ها، همه دلسوزان و خیرخواهان اعم از شورای شهر، دوایر مختلف شهرداری، زحمت‌کشان تیم‌های فعال در همه رده‌های سنی باشگاه، هیئت فوتبال استان و پیشکسوتان خوش‌نام و علاقه‌مندان واقعی دست‌به‌دست هم دهند و برای حیات دوباره بخشیدن به شناسنامه فوتبال باشگاهی اردبیل بکوشند.
برای‌این که تیم فوتبال شهرداری بر روی ریل احیا با آرامش حرکت کند باید دست‌اندرکاران مجموعه از ایجاد هر نوع حاشیه‌ منجر به تفرقه، باندبازی و رفتارهای ایذایی جلوگیری نمایند.
برای یک دوستدار و هوادار تیم شهرداری فعالیت و سرپا بودن آن مهم است. هر کسی با هر عنوان و منصب که تیم را در راه رسیدن به هدف مساعدت نماید عزیز هواداران خواهند بود.
مسلماً مدیر توانمندی چون محمود صفری با حمایت‌های شورا می‌تواند در فوتبال استان نقش تأثیرگذاری داشته باشد.
وقتی شورا به شهرداری محمود صفری رأی داد به توجه کافی وی به ورزش و فوتبال امیدوار بودیم. تأکید بر شایسته سالاری در انتخاب ها هدفی جز بهبود اوضاع ندارد. شایسته‌سالاری واقعیتی است که نتایج آن در کوتاه‌مدت و درازمدت آشکار می شود. محمود صفری شایسته ای است که اثرات بودنش در شهرداری به مرور در ورزش و فوتبال مجموعه خود را نشان خواهد داد.




مقابله با تفکرات غلط

یکی از ابزار موفقیت در ورزش مقابله با تفکرات غلط است. خودمحوری بلایی است که می‌تواند ورزش ما را با آسیب‌های جدی مواجه نماید.

هر وقت در هیئت‌های ورزشی، روح همکاری و احترام گذاشتن به عقاید یکدیگر حاکم باشد موفقیت و برداشتن گام‌های رو به جلو و برخورداری از آینده‌ای روشن و سرشار از کامیابی حتمی خواهد بود.

در هیئت‌های ورزشی مبارزه با تفکراتِ غلط ناشی از خودبزرگ‌بینی، غرور، تکبر و خودستایی افراد وظیفه همه دلسوزان ورزش و علاقه‌مند به رشد و توسعه آن می‌باشد. در ورزش استان ما نیز هستند کسانی که جز خود حرف دیگری را قبول نمی‌کنند و ظرفیت کامل برای پذیرش عقاید و تفکرات مخالف با اندیشه‌شان را ندارند.

این‌ها برای رد نظرات دیگران و محق جلوه دادن خود تا می‌توانند صغری و کبری می‌چینند و بر حاشیه‌ها دامن می‌زنند تا فقط نظر خود را بر کرسی بنشانند. معمولاً آن‌ها کاری به ضرری که اقدام‌شان می‌تواند بر ورزش وارد بکند ندارند چرا که  فقط موقعیت‌شان را دوست دارند و برای حفظ حریم آن اهمیت قائل می‌شوند.به‌عبارت‌دیگر نفع خود و باند وابسته به خود را به منافع ورزش ترجیح می‌دهند.
اگر دیده می‌شود که برخی از رشته‌های ورزشی استان حال‌وروز مناسبی ندارند و در دام ناکامی‌ها گرفتار شده‌اند ریشه‌اش را باید در افکار غلط حاکم بر فضای مدیریتی آن‌‌ها جستجو کرد.




حسد و بد اخلاقی‌های فضای مجازی

گاهی وقت‌ها در فضای مجازی اتفاقاتی روی می‌دهد که می‌تواند تعجب همگان را برانگیزد. وقتی میدان‌داری در عرصه ناجوانمردی به بالاترین حد برسد و کانون حسد در تن برخی‌ها لبریز گردد اتراق کردن در اردوی نامردی به یک امر عادی تبدیل می‌شود.

بررسی و پیگیری بداخلاقی‌های حاکم در فضای مجازی در اکثر موارد به ریشه‌ای به نام حسد ختم می‌شود. افراد حسود آن‌قدر بخیل و بخیل هستند که نمی‌توانند آن‌چه را که دیگران دارند ببینند و رنج نبرند.

حسادت و رفتارهای مذموم و ناپسند ناشی از آن را به انگیزه‌های مختلفی نسبت می‌دهند. دشمنی وکینه‌توزی، به‌خود نازیدن، غرور و تکبر، اظهار شگفتی از داشته‌های دیگران و عشق به ریاست و شهرت بر حرارت حسادت می‌افزایند و حسود را به بمبی خطرناک در جامعه و دشمن آرامش خود و مردم و چهره‌ای متزلزل باخصلت‌های ناپسند تبدیل می‌کنند.

آدم‌های حسود از عنایات پروردگار، محروم می‌شوند. سنایی شاعر پرآوازه ایران‌زمین علت و دلیل این ادعا را در یک بیت به زیبایی بیان کرده‌است:

خالق ما که فرد و قهار است

از حقود و حسود بیزار است

و چنین می‌شود که معمولاً حسودها از قافله پیشرفت عقب می‌مانند و به هر دری که بزنند با ناکامی هم‌آغوش می‌شوند. گفته‌اند که “هر‌کس آب دلش را می‌خورد”، افراد حسود هیچ‌وقت قادر به تسخیر قله‌های موفقیت و محبوبیت نخواهند شد. آن‌ها همیشه به‌دنبال سیادت و برتری و رسیدن به موقعیت دست‌وپا می‌زنند ولی شعله‌های حسادت که مدام از قلب آن‌ها خیلی‌ها را هدف قرار می‌دهد مانع از رسیدن‌شان به ساحل آرامش می‌شود. مولا علی‌بن‌ابیطالب(ع) می‌فرماید: “الحَسودُ لایَسود” یعنی آدم حسود سیادت و برتری نمی‌یابد”.

حسود می‌تواند آثار اجتماعی، معنوی، اخروی و جسمانی متعدد داشته باشد. افراد حسود معمولاً افرادی رنجور، عصبی، پرخاشگر و افسرده هستند.

از پیامدهای حسادت و اقدامات افراد حسود در مورد انسان‌های موفق و محبوب باید به خداوند پناه برد. در آیه ۵ سوره مبارکه فلق می‌فرماید: “و پناه می‌برم به خدا از حسود وقتی‌که حسد بورزد”.

با اندکی تفکر و بررسی در مورد علت حسادت و آثار آن، شناسایی عوامل بداخلاقی‌های فضای مجازی چندان کار سختی نمی‌تواند باشد.

از حسادت در تعالیم اسلامی به‌عنوان یک بیماری و بدترین بیماری‌ها یاد شده‌است. برای همه کسانی که به این بیماری مبتلا هستند باید آرزوی سلامتی و اصلاح گردد.

در حدیثی امام صادق( ع) می‌فرماید: عِقاب چند چیز از امت برداشته شده‌است. از جمله حسادت تا وقتی‌که آثار آن در دست و زبان حاسد آشکار نشود.




افتخار آفرینان دهه‌های ۷۰ و  ۸۰ فوتبال اردبیل

آدم‌های خودمحور برای این‌که به مرتبه‌ای برسند و سری در میان سرها درآورند تفرقه افکنی و ایجاد فاصله بین دوستان و رفقا را مهم تلقی می‌کنند. سراغ نقطه‌ضعف‌ها رفتن و هر روز ترفند جدیدی به کار بستن از شگرد آن‌ها برای افزایش سوءتفاهم میان رفقا است.

برای این‌که ناکسی، کسی شود و بار خود را ببندد و به آن‌چه که می‌خواهد برسد، بدش نمی‌آید که هر از گاهی سناریوی جدیدی بنویسد و برای گسستن حلقه‌های زنجیرمودت و دوستی، نقشه‌ها بکشد. چنین افرادی برای رسیدن به هدف، ابایی نخواهند داشت، هر وسیله‌ای را برای دور کردن دل‌ها از یکدیگر به کار می گیرند و بر آتش کوره‌ی گلایه‌ها می دمند و آن‌ها را به کینه تبدیل می نمایند.

تجربه‌های تلخ گذشته نشان می‌دهد که اگر گول زبان‌های چرب، وعده‌های بی‌اساس، نقل‌قول‌های بی‌پایه و بزرگنمایی‌های اغراق‌آمیز را بخوریم به‌راحتی حاصل سال‌ها تلاش و دوندگی و نیت خیر را خرج بیهوده می‌کنیم و دلسردی و سوءتفاهم را جانشین وحدت و پشتیبانی از همدیگر می‌نماییم.

برای کسانی که هدف مشترکی چون رسیدن به قله‌های سعادت و موفقیت را پی می‌گیرند آزاردهنده آن باشد که بخواهند با نقشه‌ی از پیش‌تعیین‌شده افتخارات آن‌ها را زیر سؤال ببرند و تحت‌شعاع قرار بدهند.

در ورزش حلقه‌های مودت و دوستی‌ها به مانند تیری در چشم دشمنان است که استحکام بخشیدن به این حلقه‌ها ناامیدی و درماندگی مخالفان را به‌دنبال خواهد داشت.

برخی‌ها دوست دارند و به‌ طرز عجیبی اصرار می‌ورزند تا در کانون توجهات جامعه ورزش قرار بگیرند، تلاش خود را بر این استوار می‌سازند تا برای خود چهره و وجهه مطلوبی دست و پا بکنند و بدشان نمی‌آید که در این راه برگل‌آلود کردن آب بپردازند و از وضعیت حاصل‌شده به نفع خود بهره‌برداری کنند.

در روزهای اخیر برپایی دو مراسم در ارتباط با منتخبان جامعه فوتبال، ترسیم‌کننده گوشه‌ای از حاکمیت همت، وحدت، صمیمیت و حرمت در میان بزرگان و پیشکسوتان و تلاشگران این عرصه بود.

مراسم خاکسپاری معمار فوتبال اردبیل مرحوم حبیب نجفلو و مراسم سالگرد صوراسرافیل فوتبال اردبیل مرحوم هوشنگ چمن‌آرا گوشه‌هایی از فضای دوست‌داشتنی حاکم در جامعه پیشکسوتان را نشان داد.

برای علاقه‌مندان به فوتبال منطقه کسانی که در ۴۰ سال اخیر برای سربلندی فوتبال عرق ریخته‌اند، در مستطیل سبز کم‌فروشی نکرده‌اند و برای اردبیل و اردبیلی‌ها افتخار آفریده‌اند همواره عزیز بوده‌اند و خواهند بود. فوتبالیست‌هایی که از دهه ۶۰ سفیران سرافرازی برای فوتبال اردبیل بوده‌اند برای همیشه در کتاب تاریخ فوتبال منطقه صفحات درخشان و ماندگاری را به خود اختصاص داده‌اند.

به همان اندازه که دهه شصتی‌های فوتبال عزیزند فوتبالی‌های دهه ۷۰ و ۸۰ نیز عزیز و عزیزترند. تک‌تک بزرگانی که در دهه ۷۰ و ۸۰ در تیم‌هایی چون ذوب آهن، شهرداری و….. برای فوتبال اردبیل از جان مایه گذاشته‌اند و با عضویت در تیم‌های خارج از استان از کیان فوتبال اردبیل دفاع کرده‌اند و یا پرچم فوتبال منطقه را با پوشیدن پیراهن تیم ملی در رده‌های مختلف و بستن بازوبند کاپیتانی تیم‌ها برافراشته نگاه داشته‌اند برگردن فوتبال حق بزرگی دارند.

معرفی این چهره‌ها به نسل جوان لازم و ضروری است. فوتبالی‌های تراز اول اردبیل در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ به هر طریق ممکن باید یاد و نامشان همواره در عرصه فوتبال و ورزش منطقه بدرخشد. بهره بردن از تجربیات تک‌تک آن‌ها برای بهبود امر باید در دستور کار قرار بگیرد. ان‌شاءالله.




بهتان؛ بازی با آبروی افراد

همواره شنیده‌ایم که مسلمان و معتقد به اسلام باید از تهمت دوری بکند. برای انسان این دستوری است از طرف اسلام که در حفظ آبروی مسلمان تلاش نماید.

تهمت در ردیف خیانت‌بارترین و ناجوانمردانه‌ترین نوع گناهی است که تبعات آن با هیچ وسیله‌ای قابل‌درک و جبران نمی‌باشد.

اگر فردی خطایی نداشته باشد و به‌اشتباه این خطا به او نسبت داده شود تهمت است که براساس منابع اسلامی گناهی شدیدتر از غیبت می‌باشد.

کسانی که در این عرصه وارد شده و به بازی با آبروی افراد عادت کرده و حتی این عمل را تحت عناوین ساختگی انجام می‌دهند، جنایتی ناروا، کاری قبیح و ستمی نابخشودنی را موجب می‌شوند.

مولا علی(ع) می فرمایند: “بهتان به کسی که دامن‌اش از آن مبرا است از آسمان بزرگ‌تر است”. اقدام به این کار با هر نیت و هدفی که بوده باشد جرئتی دوچندان را طلب می‌کند چرا که فردای قیامت در پیشگاه احدیت توجیهی برای این کار مذموم و ناپسند نخواهد بود؟

دشمنی و غرض ورزی را از انگیزه‌های درونی بهتان می‌نامند و به‌نظر می‌رسد در تیرهای تهمتی که این روزها خیلی‌ها را مورد هدف قرار می‌دهند این علت می‌تواند نسبت‌به علل دیگر از درصد بیشتری بهره ببرد، هر چند که سطحی‌نگری و شتاب‌زدگی در قضاوت نیز می‌تواند نقش تأثیرگذاری داشته باشد.

نیت تخریب، خودنمایی و یا ریختن آبروی فردی دیگر حاصلی از عدم صداقت و نداشتن نیت الهی است چراکه براساس سفارشات دین اسلام، عمل انسان باید براساس نیت الهی که دارد انجام بشود.

در هر رفتار و کرداری باید درون و بیرون فرد یکسان باشد. قرار گرفتن در پشت نقاب و بازی با آبروی افراد و در ظاهر کرنش و تعظیم کردن خبر از چهره کریه کسانی می‌دهند که این ایام تحرک زیادی دارند.

عاملین چنین سبک و سیاق بدون در نظر گرفتن مبانی دینی و اسلامی در قبال وجدان انسانی نیز احساس شرمندگی نمی‌کنند و از روشی که در پیش گرفته‌اند رغبتی برای بازگشت نشان نمی دهند.

بی‌خیالی نسبت‌به دستگاه حساب الهی کاری بس خطرناک است. باید به حال آن‌هایی که دل‌های وارونه دارند و نمک نشناسند و بی‌وفا، گریه کرد.

و درنهایت “عقده‌ی حقارت هم از عوامل برانگیزنده درونی تهمت محسوب می‌شود. کسانی که به جهت نگاه نادرست به قابلیت‌های خود، خویشتن را کم‌تر از ارزش واقعی خود احساس می‌کنند، می‌کوشند با بهتان و تهمت به دیگران، عیوب خویش را بپوشانند و از احساس لذتی که در باطن خود دارند تا جایی که ممکن است بکاهند”.