1

دوری از انصاف

در ارتباط با عملکرد مسئولین و بحث در مورد کارا و ناکارا بودن آن‌ها اگر صادقانه و به دور از مسائل حاشیه‌ای و جانبداری‌های تابلو دار باشد اقدامی در راستای بهبود اوضاع و کمک به رفع مشکلات بوده و به مصداق چو از دل برآید بر دل نشیند،  با استقبال جامعه و دوستداران پیشرفت و توسعه منطقه قرار می‌گیرد.

در نقد انسان‌هایی که کمر خدمت بسته‌اند غرض ورزی، منتقد را به بیراهه هدایت می‌کند. اغراض نفسانی، حجاب چشم است و همچون پرده‌ای چشم را پوشیده می‌دارد و در نتیجه خوب و بد هیچ‌چیز را نمی‌تواند ببیند.

کسانی که نه از روی صداقت بلکه با تبعیت از یک برنامه از پیش‌تعیین‌شده چشم بر روی واقعیت‌ها می‌بندند و به وسیله‌ای برای منعکس کردن خواست و منویات دیگران تبدیل می‌شوند با گذشت زمان حسرت روزها و لحظه‌های از دست داده را می‌خورند. آن‌وقت فرصت جبرانی وجود نخواهد داشت و باید زانوی غم در بغل بگیرند و از این‌که سرمایه وجودشان را در بازار زندگی حراج کرده و چیزی دستگیرشان نشده افسوس بخورند.

هر فردی که به فکر جامعه بوده و در اندیشه عمل به وظیفه باشد راه را نباید گم بکند و به‌جای کارهای اصولی و اقدامات سازنده و حرف‌های امیدوارکننده، شمشیر را از رو نبندد و هر آنچه که نفس اماره و اربابان ازخدا بی‌خبر فرمان می‌دهند اطاعت نکنند.

مهم‌ترین بحثی که می‌تواند در برخورد مغرضانه با مسئولین و یا هر مجموعه و گروهی مورد توجه قرار گیرد طرح این سؤال است که چرا اخلاق در جامعه، آن هم در بین تحصیل‌کردگان و مدعیان اصلاح جامعه تا این حد سقوط می‌کند که بازی با آبروی افراد به یک امر عادی تبدیل می شود.

در روزهای اخیر استاندار اردبیل مورد محبت و  عنایت برخی ها قرار گرفته‌است. وابستگی تابلودار بعضی از این منتقدین به فعالان اجتماعی و دست اندرکاران امور، واضح و آشکار می‌باشد.

قرار گرفتن مسئولین زیر ذره‌بین خود نعمت بزرگی است که اگر صحیح و اصولی باشد عاملی برای تحرک هرچه بیشتر آن‌ها و ممانعت از هر گونه لغزش احتمالی می‌باشد. اما اعطای برخی از صفات ازجمله ضعف و کم‌کاری به آن‌هایی که قصدی جز خدمت ندارند، آزاردهنده می‌شود.

به‌نظر می‌رسد که در تیررس قرار گرفتن استاندار و همکاران وی بیشتر ناشی از تسویه حساب‌های سیاسی، باندی و گروهی باشد.

آن‌هایی که با شروع فعالیت دولت جدید برای خود، جایگاهی تعریف کرده و برای رسیدن به پست و مقام، نقشه‌ها کشیده بودند وقتی ناکام می‌شوند به‌سرعت نور، تغییر موضع داده و به یک مخالف دولت محلی تبدیل می‌شوند. برای آن‌ها هر اقدام مثبت بستگی به حضورشان در قدرت دارد اگر مسئولیت داشته باشند اوضاع بر وفق مراد خواهد بود وگرنه موضع‌گیری در قبال هر اقدام دست‌اندرکاران استان، مباح و روا تلقی می‌شود.

گروه دیگری که فکر می‌کردند می‌توانند در انتصابات حرف اول را بزنند و در راه هدیه صندلی‌های مدیریت به اطرافیان گام های مهم بردارند وقتی با سدی به نام استقلال در دولت محلی مواجه می‌شوند علم مخالفت برافراشته و از هر تریبون و جمع و جلسه‌ای برای تضعیف استاندار و همکاران او استفاده می‌کنند.

سومین گروه سیاسیونی هستند که تاب تحمل حضور افراد در رأس قدرت را ندارند. آن‌هایی که مزه در قدرت بودن را سال‌ها چشیده اند با از دست دادن موقعیت، به طرق مختلف از جمله با کنایه‌ و صحبت های وقت ‌و بی‌وقت عکس‌العمل نشان می‌دهند.

این رفتار ها بی انصافی است. به فکر جامعه باشیم و منافع مردم را به منافع خود ترجیح بدهیم. همه کسانی که در دولت محلی مسئولیت گرفته‌اند مسلما هدفی جز خدمت به منطقه ندارند. باید به تک تک آن‌ها فرصت داد تا بتوانند برای بهبود اوضاع مثمر ثمر باشند. انشاءاله.

 




قضول باشی و انتخابات هیئت فوتبال استان

بعد از افطار نشسته بودم و برای نوشتن، داشتم سوژه یابی می کردم که صدای ناهنجار تلفن همراه، تمرکزم را به هم زد. فضول باشی بود. این مرد، شب و روز نمی شناسد، تا چیزی به فکرش می رسد هر ساعتی از شبانه روز باشد تماس می گیرد. البته طلب کار بودن یکی از ویژگی آدم های مزاحم است و فضول باشی ما هم از این قاعده مستثنی نیست.

تا صدایم را شنید گفت: عزیزز دل فضول، سر افطار، منزل گفت که دیشب در خواب از فوتبال می گفتم، از رقابت های به اصطلاح لیگ برتر که آغاز نشده تعطیل شده است، از اساسنامه و رعایت دقیق و بند بند آن در استان، از شکوه و عظمت فوتسال جام رمضان و شرایط سهل و آسان آن برای حضور همه تیم ها و به خصوص تیم های یک شبه تشکیل یافته و مهم تر از همه از مجمع انتخابات هیئت استان و کاندیداها و عاشقان و سینه چاکان خدمت به نسل جوان و آینده ساز.

گفتم: مرد مؤمن، این وقت شب زنگ‌زده ای که خواب دیشب را به من تعریف کنی؟ مگر من تعبیر خواب می‌کنم؟ اصلا مسائل مجمع فوتبال و انتخاب رئیس آن به شما چه ربطی دارد؟ به من چه؟ به تو چه؟ به ما چه؟ برو به ده‌ها درد بی‌درمان خودت برس، فوتبال استان صاحب دارد و بهتر از همه بلدند که چه کار بکنند و برای ادامه مالکیت چه طرحی بریزند و چه اقدام ‌نمایند. مگر مدعی‌العموم هستی؟ الحمدلله همه‌چیز بر وفق مراد است و جای هیچ‌گونه نگرانی نیست و بی‌جهت حاشیه ایجاد نکن و فکر ما را مغشوش و ذهنمان را مکدر نفرما، لطفاً.

گفت: تو را چه شده؟ خبرهایی شنیده ای که چنین با صدایی رسا وراجی می‌کنی؟ تا دیروز گلویت را پاره می‌کردی که بندهای اساسنامه را در بند کشیده‌اند و حالا ساز را برای مایه ا‌ی دیگر کوک می‌کنی؟ خجالت نمی‌کشی؟ عجب آدم ضعیف‌النفسی هستی. خدا در این ماه عزیز جوابت را بدهد.

گفتم: فضول باشی، من تا گلو پاره می‌کردم یا تویی که آرام و قرار نداشتی. مگر تو نمی‌گفتی که حضور نائب‌رئیس بانوان غیرقانونی بوده، اگر ادعای تو درست است چرا باز برای مجمع معرفی شده‌است؟ باور کن خرده‌شیشه داری، انصاف نیست که این حرف‌ها را بزنی و قیافه حق‌به‌جانب بگیری.

گفتم: تو هم راست می‌گویی. حتماً حکمتی در کار است که در فوتبال ما 28 را با 35 برابر می‌گیرند و یا به شخصی، سابقه مدیریت را چون یک غول می‌سازند و برای دیگری بدون داشتن ده دقیقه سابقه مدیریت نمی‌گویند بالای چشمت ابروست. پس اگر این‌طور که تو می‌گویی کار سلیقه‌ای باشد پس چه نیازی به برخی از مقدمات و تشریفات؟

گفتم: خوب گوش‌کن، حال‌وحوصله زیاد حرف زدن و سر و کله زدن با تو را ندارم. اما شنیده‌ام که این روزها خیلی ها در فدراسیون فوتبال، هوادار فوتبال اردبیل شده و برای تعیین تکلیف آن حساسیت نشان می‌دهند. انشااله که خسته نشوند و با همین سرعتی که دارند پیش بروند و همه تلاش، توانایی، قدرت، رابطه و ضابطه را به کار ببندند تا روز برگزاری مجمع فدراسیون کارها را یکسره بکنند. باید خوشحال باشیم که برخی‌ها بدجوری عاشق و واله فوتبال اردبیل شده‌اند. خودشان هم می‌دانند فوتبالی نیست ولی آن‌ها چون خود از منطقه محروم هستند بدجوری به فکر مناطق محروم و آزاد کردن آن‌ها از دام بدبختی‌ها و نداری ها هستند. حتما این‌ها را معرفی می‌کنیم تا افکار عمومی با چهره دوستداران و خدمت‌گزاران فوتبال اردبیل در مراکز سایر استان‌ها آشنا بشوند.

گفت: تو هم که همه اش شعار می دهی. اگر راست می گویی اسم ببر و آن ها را به مردم معرفی کن.

گفتم: عجله نکن. آسیاب به نوبت. وقت این کار نیز خواهد رسید. اندکی تأمل و تحمل لازم است. یاحق.

 




وزیر ورزش و هدیه تکراری

سجادی وزیر ورزش و جوانان در سفر چند ساعته به اردبیل، خلخال و کوثر، تکمیل و به بهره برداری رساندن سالن سرپوشیده دوومیدانی را هدیه این سفر تلقی کرد.

جناب وزیر، ورزشکاران اردبیل چند بار باید یک مجموعه را هدیه بگیرند؟ این هدیه را دولت قبلی در دهه فجر سال ۱۳۹۹با تبلیغات گسترده افتتاح کرد. برای تجهیزات آن  تا حالا ده ها مورد وعده داده اند.  پیست تارتان‌اش را ملاحظه کردید که تحویل نگرفته به چه روزی افتاده‌است؟ مشاهده فرمودید که سقف‌اش و یا دیگر تأسیسات آن به بهره‌برداری نرسیده در چه حال و روزی است؟

آن‌هایی که وعده داده بودند تا خرداد سال ۱۴۰۰ سالن تجهیز بشود و در اختیار جامعه ورزش و دومیدانی کاران منطقه قرار بگیرد اگر نمی‌توانستند چرا وعده دادند و جامعه را امیدوار کردند؟ وظیفه چه کسی یا چه کسانی است که با راه اندازان بساط افتتاح این سالن برخورد نماید؟ آرزو به‌دل مانده‌ایم که با عاملان وعده‌های پوچ و بدون پشتوانه برخورد بشود.

جناب سجادی، سالنی که با دمیدن در بوق‌وکرنا در بهمن‌ماه ۱۳۹۹ افتتاح شد تاکنون درب‌اش بسته ماند و ورزشکاران همچنان حسرت به دل برای تمرین در آن، حالا شما تکمیل آن را هدیه می‌دهید. از این تکرار وعده‌ها دیگر خسته شده‌ایم.

وقتی کلی این سالن را مشاهده کردید؟ وقتی در سرمای شدید اردبیل با عجله و دستوری نسبت‌به نصب تارتان آن اقدام می‌کردند، عده‌ای فریاد زدند که هوای آن روزها مساعد برای نصب تارتان نیست. معترضین را خائن نامیدند و با صدای رسا اعلام کردند که کیفیت فدای کمیت نخواهد شد.

حالا ادعا نشود که فعلا از کارفرما تحویل نگرفته‌اند و باید کارفرما جبران خسارت نماید، باشد، مجموعه را بازسازی نمایند ولی وقتی را که از قهرمانان برای استفاده از مجموعه گرفته‌اند و خسارتی که در این راه بر ورزش و دوومیدانی استان وارد شده‌است را چه کسی باید جبران بکند؟

آقای وزیر آمدید و باعجله پروژه‌هایی را بازدید کردید و برای یک سفر در آینده‌ای نزدیک قول دادید، مطمئنا این‌ وعده شما عملی خواهد شد، ولی این‌بار امیدواریم که خبرنگاران مغضوب دستگاه عریض و طویل ورزش استان امکان حضور در بازدیدهای شما و طرح سوالات تخصصی و مشکلات ورزش استان را داشته باشند.امیدواریم و باز هم امیدواریم.

 




حذف ورزشی نویسان

گفت: این درسته که ورزشی‌نویسان استان را به درهمی نخرند و برای آن‌ها تره ای خرد نکنند؟

گفتم: این عقیده‌ی توست، ورزشی‌نویسان اردبیل قیمت‌شان بالا است، عزت و استقلال برای خیلی از آن‌ها با هیچ‌چیز قابل معامله نیست.

گفت: به‌همین خیال باشید و در رؤیاهایتان سیر بکنید. ورزشی‌نویسی که در دستگاه ورزش جایگاهی نداشته باشد مردن‌اش بهتر از نفس کشیدن‌اش است.

گفتم: خبرنگاران مستقل ورزشی خیلی وقته مرده‌اند. از آن زمانی که حقایق را نوشتند و الکی، قلم به تعریف و تمجید نچرخاندند در فضای ورزش ما مردند، دیگر نیازی به فرمایشات شما نیست.

گفت: من اگر جای شما بودم قلم‌‌ام را می‌شکستم و برای همیشه عطای قلم زدن در ورزش را به لقایش می‌بخشیدم. با چه زبانی به شما بگویند که اضافه‌‌اید. یک مقدار واقع‌بین باشید.آن‌ها که در رکاب وزیر و مدیر بودند ورزشی نویس هستند، شما کشک هم نیستید.

گفتم: چه باید کرد، برخی‌ها عاشق تصویر، فیلم و جعبه جادویی هستند. دوست دارند،بیشتر دیده بشوند، فکر می‌کنند هر چقدر فیلم داشته باشند به همان اندازه معروف‌تر و ماندگارتر هستند. به این روش هم هیچ ایرادی نیست بگذار با دیده شدن حال بکنند و به آینده امیدوار شوند.

گفت: تو هم راست می‌گویی، برخی‌ها «قاپی قیفالاما» دعوت‌شده بودند، مدیرشان هم در صف اول بود، دوستان و نور چشمان روابط‌عمومی هم از وزیر عجب سؤال‌های چالشی کردند و زبان گویای ورزشکاران شدند.

گفتم: به من و تو چه مربوط است که خیلی از ماها در پیچ‌وخم تشخیص ورزش حرفه‌ای و آماتوری گیر کرده‌ایم

گفت: خیلی‌ها فکر و ذکرشان طرح سؤال‌های این‌چنینی است، سؤال‌هایی که می‌تواند زمینه خندیدن خیلی‌ها به‌ ریش خبرنگاران اردبیل را فراهم کنند. همین‌که ورزشی‌نویسان آشنا به امور ورزش در صحنه نباشند برای خیلی‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است.

از قدیم گفته اند: «در همیشه روی یک پاشنه نمی چرخد» باید بدانیم، زمانی می رسد که « دمیر قاپونین تاختا قاپیا ایشی توشر». حقانیت رسانه‌های مکتوب و برخط برای همیشه زیر ابر نخواهد ماند.

 




فدراسیون خوبان عالم و دوستان

اوضاع و احوال فدراسیون خوبان عالم بدجوری آشفته است. هر روز خبرهای جدیدی از بذل و بخشش‌ها و به‌کارگیری نیروها و واریز به حساب شخصی به گوش می‌رسد.

زمانی‌که عزیزی خادم از مجمع رأی اعتماد گرفت، حرف‌های قشنگی می‌زد. در همان روزهای اول مسئولیت وقتی دوستداران فوتبال وعده‌های او را می‌شنیدند آرزو می‌کردند که همه حرف‌های او با عمل همراه بشود. هر چه روز‌ها گذشت عملکرد فدراسیونی‌ها نشان داد که مسئول آن کاملاً با گفته‌ها و وعده‌های خود فاصله گرفته‌است. همه امیدواری‌ها به یأس تبدیل شد. کسانی که صادقانه در رسانه‌ها و بخش‌های مختلف، حمایت از فدراسیون و شخص رئیس را برای عملی کردن وعده‌های ایده‌آل، واجب و ضروری می‌دانستند، کم‌کم مشاهده کرده‌اند که در عمل اتفاقات دیگری بر خلاف وعده‌های اولیه می‌افتد.

عزیزی خادم با شعارهای زیبا و دهان‌پرکن به عرصه رقابت‌ها وارد شد. او که چهره ناشناخته‌ای برای فوتبالی‌های مملکت بود بارها اعلام کرده بود که پس‌از رسیدن به کرسی فدراسیون از تصمیمات فردی خودداری کرده و از افراد موجه و آشنا به امور فوتبال در مجموعه فدراسیون استفاده خواهد کرد ولی وقتی در دهم اسفند ماه سال1399 فاتحانه رییس فدراسیون شد، دست به انتصاباتی زد که خیلی زود فاصله عمل با وعده‌ها در فدراسیون فوتبال چهره خود را نشان داد.

عزیزی خادم به‌جای آنکه از چهره‌های دلسوز، متخصص و دارای کارنامه استفاده نماید دست به دامن رد صلاحیت‌شده ها شد و پست های کلیدی را در اختیار کسانی قرار داد که عملکردشان در دنیای فوتبال همواره با اما و اگرها همراه بوده‌است.

انتصابات در فدراسیون فوتبال نشان داد که عزیزی خادم به‌جای این‌که وعده‌های خود را محقق ساخته و اعتماد هرچه بیشتر فوتبالی‌ها و پیشکسوتان را جلب بکند در اندیشه راضی کردن کسانی است که او را در راه رسیدن به قدرت در فوتبال همراهی کرده‌اند.

در همان مقطع بزرگان فوتبال ایران از انتصاب‌ها انتقاد کردند و آن‌ها را مقدمه‌ای برای ناکامی‌های بعدی تلقی نمودند. انتخاب سرپرست تیم‌ملی فوتبال این قبیل انتقادها را به اوج رساند. خبرگزاری تسنیم در مطلبی با عنوان از مهر علی تا خورشیدی نوشت: “عزیزی خادم که به مدیریت گذشته فدراسیون نقدی جدی داشت و بنا را بر شفاف‌سازی گذاشته بود نه‌تنها حاضر نشد درباره پروسه انتخاب بهاروند صحبت بکند بلکه در ادامه و درحالی‌که در اولین جلسه هیئت‌رئیسه حرفی از انتخاب سرپرست نایب‌رئیسی اول زده نشده و چنین موضوعی به تصویب نرسیده بود حکم این مسئولیت را به نام حمیدرضا مهرعلی رئیس پیشین فدراسیون اتومبیل‌رانی و موتورسواری زد”.

در ادامه آمده است: “مهرعلی در انتخابات فدراسیون فوتبال برای حضور در هیئت‌رئیسه نامزد شده بود اما تنها دو رأی آورد. بسیاری انتخاب او را نوعی دهن‌کجی به مجمع می‌دانند که این مسئله نگاهی دیگر به انتخاب بحث انگیز عزیزی خادم است”.

این گزارش که در فروردین ماه 1400 منتشرشده بود به انتخاب سرپرست تیم ملی هم اشاره داشت: سرپرست تیم ملی باید از کاریزمای بالایی برخوردار بوده و از سوی بازیکنان پذیرفته شود و سؤال این است که آیا خورشیدی چنین خصوصیتی دارد؟ او با کدام کارنامه برای چنین مسئولیت بزرگی انتخاب شده‌است؟ رئیس فدراسیون در حکم خورشیدی همانند سایر احکامی که صادر کرده نوشته “نظر به تعهد و تخصص به این مسئولیت انتخاب می‌شوید”.

درحالی‌که همه دلسوزان و صاحب‌نامان عرصه فوتبال اعتقاد داشتند که فوتبال ایران به افراد بزرگ نیاز دارد ولی متأسفانه عزیزی خادم با انتخاب‌های خود نشان داد که در ادامه با مشکلات زیاد مواجه خواهد شد.

در همان مقطع یکی از کارشناسان فوتبال گفت: فارغ از این‌که افرادی که اخیراً منصوب شده‌اند نامشان چیست باید اعلام کنم که من چند نفر از افرادی که به‌تازگی در فدراسیون مشغول به کار شده‌اند را خوب می‌شناسم و می‌دانم که با این افراد و افرادی شبیه آن‌ها نمی‌توان فوتبال را در مسیر موفقیت قرارداد. فدراسیون فوتبال یک خانه‌تکانی درست حسابی می‌خواهد.

رئیس فدراسیون خوبان عالم که می‌خواست برای دوستان و رفقا و جاده‌صاف‌کن های انتخاب‌اش سنگ تمام بگذارد وعده‌های دیگری نیز داده بود. با بررسی مصاحبه‌ها و اظهارات عزیزی خادم در همان روزهای اول می‌توان تعداد دیگری از وعده‌های او را ردیف کرد: “با فساد مبارزه خواهیم کرد”، “فوتبال سال‌هاست از بی‌برنامگی رنج می‌برد، فوتبال متعلق به مردم است”، “با خبرگان مشورت می‌کنیم”، “دروغ نخواهیم گفت”، “توصیه نمی‌پذیریم”، “منافع ملی فوتبال برای ما از همه‌چیز مهم‌تر است”.

شنیدن و خواندن این حرف‌ها امیدواری برای قرار گرفتن فوتبال در مسیر بالندگی و پیشرفت را افزایش داد. آن‌هایی که سال‌ها از وضعیت حاکم بر فوتبال دلخور بودند با این حرف‌ها برای جمع شدن بساط باندهای مخرب و جریان‌های مشکل‌آفرین دلگرم ‌شدند اما ادامه کار و عملکرد عزیزی خادم همه امیدها را به یأس تبدیل کرد و مهر تأییدی بر این‌موضوع که ددرِ فوتبال بر پاشنه قبلی خواهد چرخید، زد.

کشمکش‌ ماه‌های اخیر در هیأت‌رئیسه و در نهایت برکناری عزیزی خادم مسایل تازه‌ و تأسف‌آوری را پیش پای فوتبال ما قرارداد.

آن‌هایی که شعار مبارزه با فساد سر می‌دادند این روزها در قبال اتهامات مختلف مالی و بذل و بخشش‌های سؤال‌برانگیز سکوت کرده‌اند. علی‌رغم انتشار برخی از اسناد در مورد تخلفات مالی، همچنان عزیزی خادم و دوستان و حامیان‌اش امیدوارند که او با رأی مجمع در خردادماه دوباره برگردد تا دکان دونبش آن‌ها مجبور به تعطیلی و سکوت نشود.

کسی که با شعار آرام کردن فضای فوتبال به صحنه آمد خود عاملی در به هم زدن آرامش آن و درگیری بیشترش با مسائل حاشیه‌ای شده‌است.

مردم و علاقه‌مندان فوتبال انتظار دارند که رسیدگی به مسائل مطرح‌شده در دستور کار قرار گیرد و ارگان‌های ذی‌ربط در برخورد با عاملان بی‌نظمی موجود با تمام قوا وارد صحنه بشوند.

برای موفقیت یک مدیر در هر مجموعه‌ای، نظم اساسی‌ترین عامل است. نظم یعنی تن دادن به قانون.  بی‌نظمی مهم‌ترین آفت در اداره امور جامعه و نهادها و دستگاه‌های مختلف است. کسانی که با مغالطه و شعار دروغین و فریبنده، حاکمیت بی‌نظمی را وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف غیرقانونی و غیراصولی قرار می‌دهند افراد خطرناکی هستند که باید در قبال اعمال خود پاسخگو بوده و به‌سزای عمل ننگین و تأسف‌بار‌شان برسند.

کسانی که در مجمع انتخابی فدراسیون فوتبال و ماه‌ها قبل‌از آن به نفع عزیزی خادم تلاش کردند، مسافرت‌ها نمودند، از برخی رؤسای هیئت‌های استانی میزبانی کردند، سخنرانی‌ها نمودند و او را منجی فوتبال ومجموعه‌اش را خوبان عالم نامیدند آیا نباید در قبال این‌همه حاشیه پاسخ‌گو باشند؟

آن‌هایی که خود را در مسایل فوتبال صاحب‌نظر و عنصری مؤثر در مجمع می‌دانند آیا از مسائل پیش‌آمده بی‌اطلاع بودند؟  اگر می‌دانستند که در فدراسیون چه می گذرد پس چرا در یکی دو روز مانده به مجمع برای دفاع از عزیزی خادم سینه سپر می‌کردند و می خواستند  برای قانع کردن هیئت‌رئیسه از همه توان خود استفاده بکنند.

این اتفاقات در صد اعتماد جامعه فوتبال و ورزش به فدراسیون را کاهش داده‌است. بی‌اعتمادی یکی از خطرناک‌ترین آفت‌های جامعه است. در آستانه جام‌جهانی برای این‌که مردم با دلگرمی بیشتر به‌عنوان یار دوازدهم با تمام وجود در صحنه باشند چاره‌اش برخورد با تخلفات و عاملین آن می‌باشد.

این در صلاحیت مراجع قضائی و نظارتی است که با توجه به مستندات، متخلف را شناسایی بکنند هر دو طرف قضیه این روزها حرف‌های زیادی می‌زنند و مسلماً قوه قضائیه و دیگر نهادهای نظارتی که مورد اعتماد مردم هستند می‌توانند با رسیدگی به خیلی از حرف‌ها و حدیث‌ها پاسخگو باشند.

به‌هرحال امیدواریم که فوتبال ما از وجود عناصر فرصت‌طلب و نان به نرخ روزخور پاک گردد و امکان فعالیت باندهای مخرب، دلال های منفعت جو فراهم نشود و عوامل بلبشو و ولنگاری ای اجرایی، اداری واخلاقی از فوتبال ما برای همیشه طرد شوند.

آن‌هایی که مدام با غرض‌ورزی و جیغ بنفش کشیدن می‌خواهند بر روی حرف حق پرده بکشند و خود را در فوتبال این مملکت بالاتر و بالاتر بدانند باید ازرفتارهای زننده دست بکشند و منافع فوتبال این مملکت را بر هر چیز دیگری ترجیح بدهند. انشاء‌الله.




ورزش در استان؛ آری یا نه

امیدوار باشیم که در سال جدید ورزش استان روزها و هفته‌ها و ماه‌های پربرکتی داشته باشد. امیدوار باشیم که در سال جدید به همت و غیرت و تلاش مسئولین و درنهایت همه عناصر دلسوز و متعهد، ورزش در مسیری حرکت بکند که بتواند در جامعه نشاط‌آور و شعور آفرین باشد.

 امیدواریم در سال جدید آن‌هایی که در ایجاد جو کاذب و هیاهو برای هیچ، همیشه پیش‌قدم بوده‌اند از کرده خود پشیمان بشوند و فکر و اندیشه تخریب جریانات سالم ورزش را از ذهن خود دور نمایند.

 امیدواریم مسئولین استان به خواسته‌های به حق و منطقی جوانان ورزشکار اهمیت قائل شوند و با درک موضوع و با حفظ ظرافت‌ها از عهده مهمی چون حمایت تمام‌قد از ورزشگاه برآیند و به اهداف موردنظر دست یابند.

ورزش به‌عنوان پدیده‌ای فراگیر و جهانی در سطح استان، علاقه‌مندان بی‌شمار دارد. این واقعیتی غیرقابل‌انکار است. نمی‌توان چشم بر این واقعیت‌ها بست و از فراهم آوردن نیازها و تأمین زیرساخت‌ها غفلت کرد. امیدواریم در سال جدید مسئولین منطقه با احساس مسئولیت در قبال ورزشکاران و آینده‌سازان ایران اسلامی وارد عرصه و صحنه بشوند و برای تأمین نیازها برنامه‌ریزی کرده و با همتی مضاعف از هیچ کوششی دریغ ننمایند.

باید موضع مسئولین و تصمیم‌گیرندگان استان، روشن و مشخص بیان شود که آیا می‌خواهند در استان، ورزش داشته باشند یا نه؟ دوست دارند که در میدان‌های مختلف، موفقیت و پیروزی‌های جوانان منطقه را شاهد باشند  یا نه؟ آیا تمایل دارند که ورزش را امری لازم و ضروری برای قشر جوان و درنهایت کل جامعه بدانند یا نه؟ آیا قبول دارند که باید بهای لازم و توجه کافی به ورزش چه در ابعاد قهرمانی و چه در ابعاد همگانی داشته باشند یا نه؟

می‌دانیم و می‌دانند که هیچ‌وقت با حلوا گفتن دهان شیریننمی شود. ورزش استان برای شکوفایی نیاز به عمل دارد. هرچند که در سطح کشور بحث گفتار درمانی و سرگرم کردن مردم با حرف و سخن باید به پایان خط برسد ولی در ورزش استان این امر همچنان چشم‌ها را خیره می‌کند و طرفداران و هواداران زیادی دارد.

 تا نقشه راه ترسیم نشود و هر آنچه باید انجام بشود در اختیار مردم قرار نگیرد و تا رصد اقدامات در دستور کار نباشد امکان یک گام به جلو در ورزش ما غیرممکن خواهد شد.

برای این‌که اوضاع ورزش سروسامان بگیرد دعوت به کار افرادی که دغدغه ورزش دارند و مصالح آن را ارجح می‌دانند امری ضروری است. آن‌هایی که سال‌ها در ورزش استان و مدیریت رشته‌های مختلف سکان‌دار بوده‌اند مردانگی بکنند و در سال نو به عملکرد خود نگاهی دوباره بیندازند و با توجه به نهیب وجدان، بهترین تصمیم را بگیرند

اوضاعی که درحال‌حاضر دامن‌گیر برخی از رشته‌های ورزشی است، نتایج عملکرد کسانی است که خودسرانه و بدون توجه به انتقادات و نصایح دلسوزان بر مسند قدرت تکیه زده و در آن یک تازی نموده‌اند. وضعیت تأسف‌آور گروهی از رشته‌ها که نمایندگانش در سال های اخیر با شکست‌ها هم آغوش بوده‌اند دستپخت کسانی است که جز ظاهرسازی و حمایت از افراد معدود و نظر کرده و زیر پا گذاشتن قوانین و مقررات، کار دیگری نداشته‌اند.

مسئولین استان همان قدر که به تجارت، اقتصاد، صنعت و… اهمیت می‌دهند باید به ورزش نیز در ردیف آن‌ها نه کمتر و نه بیشتر، توجه بکنند. اگر در جهت تعلیم جوانان سالم و بانشاط اقدام نشود، بدانند که به مسئولیت خود در قبال ورزش و ورزشکاران و افتخارآفرینان عمل نکرده‌اند.

سروسامان بخشیدن به امور ورزش در سال جدید در همه ابعاد از جمله مدیریت و تعیین تکلیف آن ضروری است ورزش اهمیت‌اش کمتر از دیگر مقوله‌ها نیست. به ورزش توجه کنید و هر گونه ادعا دراین‌رابطه را در عمل نشان بدهید.

 




فضول باشی  و کفاشیان همیشه خندان

فضول باشی به مرد خنده‌روی تحمیلی فوتبال علاوقه وافری دارد. همان آقایی که از دوومیدانی در فوتبال این مملکت سبز شد و با بهره گرفتن از هوش سرشارش، سال‌ها بر اریکه قدرت در فوتبال تکیه زد و تا می‌توانست در تقویت باند تحت فرمانش تلاش کرد و زمینه حفظ بافت مجمع و راحتی خیال از بابت آرای بالای مجمع را فراهم نمود.

همان مردی که کفاشیان اش می‌نامند و فوتبال استان اردبیل هیچ‌وقت محبت‌های بی‌پایان و اقدامات سازنده‌اش در ارتباط با ضربه زدن به آن را فراموش نمی‌کند. همان مسئول خدمت‌گذاری که حتی در زمان نایب رئیسی‌اش در فدراسیون، مجمع انتخاباتی استان اردبیل را از دست نمی‌داد و به هر وسیله‌ای ممکن خود را به اردبیل می‌رساند تا به خواسته‌های خود و دوستانش جامه عمل بپوشاند و از به‌هم خوردن ساختار مجمع برای روز مبادا جلوگیری نماید و بر حفظ منافع دوستان و آشنایان و همشهریانش تاکید نماید.

همان مرد همیشه خندان که حال‌وروز فعلی استان  دست‌پخت دوستان گوش به فرمانش بوده‌است.

فضول باشی از طریق تلفن به من گفت: شنیدی که کفاشیان بدجوری دلش به حال فوتبال ایران سوخته و فرموده‌است که برای فوتبال ما خوب نیست که با سرپرستی اداره بشود؟

گفتم: خوب دیگر چه فرمودند؟ آیا نگفتند که وضعیت امروز حاصل مدیریت چندین ساله او و دوستان و یارانش بر فوتبال این مملکت است؟ آیا نفرمودند که دوست دارند بازهم بیایند و منت بر سر فوتبالی‌ها بگذارند و بهره بردن از قدرت تصمیم‌گیری و عنایت به رفقا را نصیب فوتبال مملکت نمایند و با قدرت در اختیار هیات های استانی باشند؟

نگفتند که می‌خواهند در آستانه جام‌جهانی به فوتبال برگردند و همراهان و رفقا را برای تماشای بازی‌ها به ذکر بفرستند و در خدمت صاحبان رأی مجمع باشند؟

گفت: برادر این‌همه هزینه داده‌شده تا اثرات مدیریت کفاشیان ها، تاج‌ها، بهاروند ها و طالقانی‌ها از فوتبال زدوده شود. فوتبالی ها چقدر باید از یک سوراخ گزیده شود؟ آیا برای این فوتبال باز هم باید تاج‌ها و کفاشیان ها بیایند و طالقانی‌ها و بهاروند ها را حاکم بکنند و آن‌ها بر اساس خواسته‌هایشان به استان‌ها عناوین مختلف از جمله قرار گرفتن در میان استان‌های برتر هدیه بدهند؟ بیایند در استان‌ها بگردند و سیاحت بکنند و به ریش هواداران فوتبالی‌ها بخندند؟

نه، دوران آن‌گونه رفتارها به پایان رسیده و پرونده افرادی چون کفاشیان ها و تاج ها در فوتبال مملکت بسته شده‌است و حالا نوبت هواداران دو آتشه و سینه چاکان دل‌سوخته آن‌ها فرا رسیده که در نقاط مختلف کشور کارنامه در زیر بغل، روانه منازلشان بشوند تا برای مدتی فوتبال این مملکت را از همه محبت‌ها، عنایت‌ها، خدمت ها  بزرگی‌شان بی‌نصیب فرمایند.

گفتم: راست گفتی، فوتبال کشور  به یک خانه‌تکانی نیاز دارد. خانخ تکانی که بتواند فوتبال این مملکت را از کنگر خورده های لنگر انداخته نجات بدهد. ان شااله.

 




فضول باشی وسایه شوم

فضول باشی خیلی خوشحال بود. از شادی در پوست نمی گنجید، خنده از روی لب هایش محو نمی شد، همه اش می گفت: جانم و ای جانم، نمردیم و سایه شوم ورزش اردبیل را شناختیم، عامل بدبختی ورزش و برخی از رشته های ورزشی چون فوتبال معرفی شد، چقدر بی تفاوت بودیم و در این سال ها در آستین خود دشمن پرورش می دادیم. باید کسانی را که با ترفند های مخصوص و شگردهای ناب، عملیات محیرالعقول و برنامه ریزی خاص سایه شوم ورزش اردبیل را شناسایی کردند، بوسید و مدال افتخار کاشف سال اردبیل را به آن ها اعطا کرد.

اگر از اطرافیان خجالت نمی کشید بعید نبود که از فرط شادمانی حرکات موزون نیز انجام بدهد، دور خودش می چرخید و مدام می گفت: “سایه شوم ورزش اردبیل اعدام باید گردد”، “سایه شوم فوتبال بیچاره باید گردد”.

گفتم: چه خبر است؟ چرا مثل لاستیک های پنجر دور برداشته ای؟ تو را تاکنون چنین سر حال ندیده بودم، ما را نیز بی نصیب نکن، در این فضای گرانی شب عید، جار و جنجال طرح صیانت و دعوای دسته جمعی در شمال استان باید اتفاق خیلی مهمی افتاده باشد که تو بشکن می زنی و سر از پا نمی شناسی؟

فضول باشی نفسی چاق می کند، دستی به سر و صورتش می کشد و همچون معرکه گیران نگاهی به اطراف می اندازد و می گوید: یعنی تو نمی دانی؟یعنی تو سایه شوم ورزش استان را نمی شناسی؟ یعنی پیام ها به تو نرسیده و تو این قدر بی خبر  از اوضاع و احوالی؟ باورش سخته، خودت را به کوچه علی چپ مزن و بیا بنشین و بگو که علت این نامگذاری و شوم بودن سایه ات در ورزش را بگو. حتما پشت پرده این نامگذاری حکمتی وجود دارد. این ها را بگو و حال امروز ما را کاملِ کامل بکن.

گفتم: افاضه می فرمایید. این طور که می گویید من سایه شوم ورزش اردبیل هستم و خیلی هم عالی. دست کسانی که این اصطلاح را به کار بردند، درد نکند. حداقل تو یکی را که سالی یک بار هم از ته دل نمی خندیدی این طور به وجد آورده اند. ولی اگر حوصله داری برای تو ابعاد مختلف این لقب سال را می توانم به طور خلاصه توضیح بدهم. خوب گوش کن و در وسط حرف هایم با پاهای بدون جوراب وارد نشو.

مگر در ورزش صاحب پست و مقام و میز و صندلی هستم و یا در فدراسیون‌ها به نام ما کرسی وجود دارد که سایه ما شوم باشد و مانع از پیشرفت کارها.

معمولاً سایه شوم مال کسانی است که در ورزش صاحب ‌منصب‌اند و قدر قدرت‌اند و زور دارند. سایه ما هرچقدر هم که بدشگون باشد و نامبارک، چون در امور اجرایی ورزش دخالتی نداشته و بر صندلی مدیریت رشته‌ها تکیه نزده‌ایم، اثرگذار نمی‌تواند باشد. وای از کسانی که در ورزش ما جولان می‌دهند و سایه شوم‌شان سال‌هاست بر آن حاکم بوده و دمار از روزگارش درآورده‌اند. سایه ما هرچقدر هم که شوم باشد، خیال آقایان راحت، در امور اجرایی هیچ‌وقت تأثیرگذار نخواهد بود.

ولی اگر بعد رسانه‌ای را در نظر بگیریم حق با آن ها می باشد. چرا که سایه ما بر سر آن‌هایی که در ورزش اقدامات غیرقانونی و خودمحورانه بکنند، گسترده‌است. کسانی که بیش‌از ده سال در این استان، مدرک تحصیلی کاردانی را به‌جای کارشناسی به کار گرفتند و یا 28 سال سن را به جای 35 سال سن  قرار دادند و یا شرط دارا بودن پنج سال سابقه مدیریت را برای کسانی که حتی یک کلاس درس را اداره نکرده بودند، مباح شمردند و یا استعلام برخی از اعضای هیئت‌رئیسه را بر خلاف قانون در نظر نگرفتند، سایه رسانه ما را شوم که چه عرض کنم حتی بالاتر از آن باید قلمداد نمایند.

آن‌هایی که دوست دارند در ورزش استان خود ببرند و بدوزند وقتی با افشاگری‌ها و بیان واقعیت‌ها از طرف ما روبرو شوند، حق دارند سایه ما را شوم و بدیمن قلمداد بکنند. این گفته‌ها و این پیام‌ها نمی‌توانند در گستردگی این سایه شوم بر سر آن‌هایی که در ورزش قوانین را رعایت نکنند و یا حریم برخی از رشته‌ها را به حیاط‌خلوت تبدیل بکنند تأثیر داشته باشد. به شوم بودن سایه خود در راستای خدمت به ورزش و کنار زدن پرده‌های تزویر و ریا از چهره برخی مدعیان دروغین خدمت‌گزاری به ورزش افتخار می‌کنیم.

فضول باشی حرفم را قطع کرد و گفت: خوب است بدانی به تو منفعت طلب هم گفته اند.

گفتم:. راست می‌گویند، مگر مثل برخی‌ها از ورزش و سفره‌ی گسترده‌ی آن متنعم شده ایم که منفعت‌طلب باشیم؟ با هزینه بیت‌المال در خیابان‌های تایلند قدم زده‌ایم و یا از جیب بیت‌المال برای ما بلیط مسکو تهیه کرده‌اند و یا در اندیشه‌ی عزیمت به قطر می‌باشیم؟ و یا به بهانه جلسات مختلف، دوستان و سینه چاکان را همراه خود کرده و در شهرهایی چون اصفهان و مشهد به گشت و سیاحت پرداخته‌ایم؟ آیا امکانات دولتی در اختیار ماست که منفعت‌طلبی و سوء استفاده بکنیم؟ آیا زمین ورزشی و یا سالن سرپوشیده در اختیار داریم که به نزدیکان خود واگذار نماییم و به هر ترتیبی که می‌خواهیم عمل کنیم؟ از چه راهی باید در ورزش منفعت‌طلبی بکنیم؟ آیا از یک جای ورزش حق الزحمه نظارت، بازرسی و یا مأموریت گرفته‌ایم؟ آیا در فکر به قدرت رسیدن در هیئت های ورزشی و یا ادامه وضع موجود در مدیریت برخی از رشته‌ها هستیم ؟ آیا در فکر و اندیشه مهندسی کردن مجامع و اتهام زدن به این و آن می‌باشیم؟ آخر چگونه می‌توانیم در ورزشی که حتی یک چوب کبریت‌اش در اختیار ما نیست، منفعت‌طلبی بکنیم؟

خلاصه وقتی برخی از عزیزان در مقابل حرف حق کم می‌آورند، چاره‌ای جز پناه بردن به ریسمان پوسیده و دامن کلمات تاریخ گذشته ندارند ولی به قول قدیمی‌ها حرفی نزنیم که ”پیشمیش تویوغوندا گولمغی گلسین“. یاحق.

 

 




نتیجه تکبر ورزیدن

توسعه فضای مجازی و افزایش روزافزون فعالان آن، در بحث خبر و خبر رسانی جایگاه جدیدی تعریف کرده و با کمک این فضا به راحتی امکان فعالیت و قرار گرفتن در لیست خبرنگار ها برای همه فراهم شده است.

فضای مجازی از جنبه اطلاع رسانی به موقع، دارای موقعیت خاصی است و این ویژگی، این فضا را در جهت انعکاس مشکلات و نارسایی ها و نقاط قوت و منفی مسئولان در صف مقدم اطلاع رسانی قرار داده است.

این جایگاه تا زمانی که در بند بیان واقعیت ها باشد ستودنی است ولی وقتی به وسیله‌‌ای برای خالی کردن عقده‌ها، دست یابی به مقاصد شخصی و باندی، تخریب افراد و منفعت طلبی باشد به آفتی بزرگ تبدیل می شود که خسارت حاصل از آن در ایجاد شکاف بین افراد و خدشه دار کردن روابط و افزودن به خصومت‌ها و گلایه‌ها غیر قابل جبران می شود.

برخی از آن‌هایی که با یک گوشی هوشمند در فضای مجازی میدان دار می شوند و خود را در چگونگی اداره امور جامعه، صاحب نظر می دانند در دام تکبر گرفتار می شوند و دست به کارها و اعمالی می زنند که جز التهاب آفرینی و بازی با آبروی افراد و ایجاد دلسردی در بین مسئولان نمی تواند حاصل دیگری داشته باشد.

تکبر در لغت به معنی خود برتر بینی و بزرگی فروختن به دیگران است. آدم متکبر به کسی می گویند که خود را بالاتر از دیگران ببیند و خود را برتر و بالاتر تلقی نماید.

در آستانه سال نو دقت بکنیم و آن هایی را که تکبر در جان و پودشان لانه کرده است دوستانه مورد خطاب قرار داده و از خطرناک بودن راهی که در پیش گرفته اند آگاهشان سازیم.

شنیدن داستان عمروبن شیبه می تواند برای متکبرین گره گشا باشد. آن را با هم مرور بکنیم:

عمروبن شیبه می گوید: من بین صفا و مروه در مکه مکرمه مردی را دیدم که سوار بر اسبی شده و اطراف او را غلامانی گرفته اند و مردم را کنار می زنند تا او سعی بین صفا و مروه را انجام دهد.

مدت ها از این واقعه گذشت و من به شهر بغداد رفتم. در یکی از روزهای اقامتم در بغداد بر روی پل معروف شهر راه می رفتم. مردی را دیدم که لباس های مندرس پوشیده و پابرهنه است و موهای بلندی دارد. به او نگاه کردم و در صورت او خیره شدم.

او به من گفت: چرا به من نگاه می کنی؟

گفتم: تو را شبیه مردی دیدم که در مکه بین صفا و مروه او را دیدم که با تفاخر و سوار بر مرکب حرکت می کرد.

آن شخص ژولیده گفت:من همان مردی هستم که در مکه او را دیده‌ای!

گفتم: چرا به این وضع درآمدی؟

گفت: در آنجا که همه مردم در برابر خدا متواضع هستند من تکبر ورزیدم و تفاخر کردم، در اینجا که مردم رفعت مقام دارند(و هر کس برای خود شخصیت و شغل و زندگی آبرومندی دارد) خداوند مرا ذلیل کرد و بر زمین زد.

 

 




قصه‌ی علی مرادی؛فدراسیون وزنه‌برداری و ورزش اردبیل

بعد از گذشت روزها و هفته‌ها مسئولین ورزش کشور موفق به حل مسئله‌ای ای    به نام علی مرادی و فدراسیون وزنه‌برداری نشده‌اند. یک روز بازنشسته است و باید برود و روز دیگر برمی‌گردد و دگر روزی می‌گویند تا روشن‌شدن معمای بازنشستگی‌اش باید بماند و در وزنه‌برداری حکومت بکند.

چه اصراری برای ماندن وجود دارد؟ این قبیل آقایان عجب عاشق و شیدای خدمت می‌باشند. چرا نمی‌توانند دل از میز ریاست بکنند و امور را به جوانان بسپارند؟ چه حکمتی درکار است که تا کسی در مسئولیتی قرار می‌گیرد چنان شیفته‌اش می‌شود که دل کندن از آن غیرممکن می‌شود؟ این آقا مرادی ما هم خیلی عشق خدمت به وزنه‌برداری دارد. کاش روزی پشت پرده‌های علاقه‌مندی، ارادت و وابستگی خیلی‌ها به ریاست افشا شود تا میزان خلوص، عیار و وابستگی آن‌ها به مردم و یا میز و صندلی قدرت بر همگان روشن و آشکار گردد.

خلاصه از آن روزی‌که بازنشستگی مرادی بر سر زبان‌ها افتاد گروهی دیگر از خدمت‌گزاران مردم آستین همت بالا زدند و قرار گرفتن در جایگاه مرادی را هدف گرفتند و تا می‌توانستند رایزنی کردند و به این و آن در زدند.

خلاصه از آن روزی‌که بازنشستگی مرادی بر سر زبان‌ها افتاد گروهی دیگر از خدمت‌گزاران مردم آستین همت بالا زدند و قرار گرفتن در جایگاه مرادی را هدف گرفتند و تا می‌توانستند رایزنی کردند و به این و آن در زدند.

وقتی گفتند که علی مرادی باید برود سلسله ارتباطاتی و تلاش باندی و گروهی استارت زده شد. اسم چهار نفر بیشتر از دیگران مطرح گردید سه نفر اردبیلی و یک قائمشهری را داوطلب ریاست فدراسیون معرفی کردند.

اردبیلی‌های این جریان، حسین رضازاده، سجاد انوشیروانی و سعید علی‌حسینی بودند. در بین این نامزدهای احتمالی سجاد انوشیروانی به‌خاطر برخی مسائلاتفاق افتاده در گذشته، گویا بیشتر به این کار تمایل داشته‌است.

بعد از شکست وی در مقابل مرادی در آخرین مجمع انتخاباتی فدراسیون از همین فردایش اسب خود را برای قرار گرفتن در جای او زین کرد و حتی عده‌ای اعتقاد دارند که تمایل‌اش برای مدیریت ورزش و جوانان اردبیل نیز در راستای هموار کردن راه رسیدن به صندلی فدراسیون بوده‌است. البته این‌ها روایت است که صحت آن را باید خود انوشیروانی تأیید کند.

هر روز خبری از انتصاب سرپرست فدراسیون به گوش می‌رسید و روز‌ها بود که ورزش اردبیل تحت تأثیر این امر قرار گرفته بود چراکه اگر انوشیروانی سرپرست فدراسیون می‌شد باید تکلیف ورزش و جوانان اردبیل را روشن می‌کردند.

در هفته‌ای که گذشت شایعه‌ای مبنی‌بر امضای حکم سرپرستی انوشیروانی در شهر پخش شد و به یک باره شوق خدمت خیلی‌ها فوران کرد و فکر رسیدن به مدیریت ورزش استان آرامش آن‌ها را برهم زد.

دوندگی ها آغاز شد. تلفن‌های همراه فعال گردید و خلاصه هر کسی که عشق خدمت به دل داشت قد برافراشت و خود را فردی لایق، شایسته و سزاوار برای قرار گرفتن در رأس مدیریت ورزش استان قلمداد کرد.

فکرهای بد نکنید. اثری از علاقه‌مندی به قدرت و حکمرانی در نزد آن‌ها در دلتان نباشد. بدانید که حلالیت گرفتن این روزها خیلی سخت شده‌است. البته طبیعی است آدم دلداده خدمت بی‌منت باشد و برای به دست آوردن آن چندین جفت کفش گران‌قیمت و مرغوب پاره بکند و آن گاه برای وی به چشم یک مقام پرست نگاه بکنند.

مشغول‌الذمه باشید که نامزدهای مدیریت ورزش و جوانان اردبیل را شایسته قرار گرفتن در این پست و به دست آوردن سکان هدایت ورزش ندانید. ای‌کاش قانون اجازه می‌داد و برای اردبیل امکان انتخاب و انتصاب چندین مدیرکل هم‌زمان برای ورزش فراهم می‌شد. دراین‌صورت دیگر کسی از دیگری دلگیر نمی‌شد. مجموعه ای ازمدیرها برای ورزش اردبیل نسخه پیچی می کردند و برای هرچه بیشتر زمین‌گیر کردنش برنامه‌ها در نظر می‌گرفتند.اگر رفتن انوشیروانی به فدراسیون طول بکشد هر روز بر تعداد نامزدهای مدیریت ورزش استان اضافه می‌شود و شاید روزی برسد که کل استان در ردیف دلدادگان مدیریت ورزش قرار بگیرند.

چرا این‌همه علاقه‌مند به مدیریت در ورزش استان؟ آیا خدمت بی منت به ورزش فقط در صورت مدیرکل شدن ممکن هست و غیر از آن شدنی نیست؟ آیا خدمت بی‌منت به ورزش تنها در صورت پوشیدن ردای مدیریت حاصل می‌شود؟ آیا افرادی که می‌گویند “انارجل”، لیاقت و شایستگی به دست آوردن این پست را دارند؟ آیا کار کردن در ستاد یک‌ نفر و وابستگی به یک شخص و برخورداری از حمایت عده ای همیشه طلبکار در ورزش برای تحویل گرفتن کلید اتاق طبقه سوم ساختمان میدان ورزش کافی است؟

مطمئن بعداز پخش خبری مبنی‌بر ماندن علی مرادی و ادامه کارش در فدراسیون، تب و تاب مدیریت جدید ورزش اردبیل تا حدودی فروکش می‌کند ولی این قصه همچنان ادامه خواهد داشت چراکه خیلی‌ها معتقدند انوشیروانی درهرصورت مدیریت‌اش در اردبیل کم‌کم به انتهای خط می‌رسد و ممکن است با تلنگری ناشی از تغییر مدیران دولت تدبیر و امید به لرزه درآید ولی او به‌عنوان یک قهرمان ملی چه در رأس ورزش اردبیل باشد و چه در بخش دیگری مشغول شود برای ورزشی‌ها قابل احترام و افتخار می‌باشد.و درنهایت در چه زمانی خواب مدیریت برخی ها تعبیر می‌شود خدا می‌داند و گذر زمان چگونگی آن را مشخص و روشن خواهد کرد.