1

بهنام دولت؛چهره ای تاریخ ساز در فوتبال اردبیل

پای صحبت بزرگان فوتبال اردبیل نشستن لذت بخش است. خاطرات خوش آن ها، انسان را به گذشته ها می برد، گذشته هایی که در آن فوتبال نقش اساسی بازی می کرد و شادی و نشاط را به جامعه می بخشید. گذشته هایی که درس جوانمردی، انسانیت، درستی و صداقت می داد و گذشته هایی سرشار از افتخار و غرور که با گذشت بیش از سی سال و بالا رفتن امکانات و زیر ساخت ها قادر به تکرار گوشه هایی از آن نبوده و نیستیم.

همه فوتبالیست های دهه 50 و 60 دوست داشتنی، بزرگوار، با معرفت و جوانمرد بودند. حرمت مستطیل سبز و چارچوب تیم ها برای پا به توپ های آن روزگار مهمترین مسئله بود. همین نگرش موجب گسترش فضایی از محبت و مردی و جوانمردی در تیم های آن روزگاران بود. به هر وسیله ممکن لازم است که یاد و خاطره گذشته فوتبال خودمان را زنده نگهداریم و آن را از تعرض، حسادت و چشم تنگی برخی از آویزان های فوتبال منطقه حفظ بکنیم. این وظیفه ای است بردوش همه کسانی که آن سال ها را از نزدیک دیده اند و حالا ابزار و امکاناتی هم در اختیار دارند.

مدت ها بود که برای یک گپ دوستانه با یکی از تاریخ سازان فوتبال اردبیل با خود کلنجار می رفتیم. بهنام دولت همان بازیکنی که سال ها در کنار مرحوم مقصود بایرامی و دوشادوش وی برای زنده نگه داشتن و مطرح کردن نام اردبیل در صحنه فوتبال کشور تلاش می کرد. بازیکنی که هر تیم آرزوی داشتن اش را می نمود. بازیکنی که بر فوتبال منطقه آقایی می کرد و یکی از ستون های اصلی و قابل اعتماد آن در رقابت های جام فلق بود.

مرسل وقری ها، عزیز گنجگاهی ها، محمد قلیزاده ها، بهنام دولت ها و …. برای فوتبال اردبیل سال ها آبروداری کردند و تلاش برای سربلندی آن را افتخاری بزرگ به حساب آوردند. تعصب بهنام دولت و بهنام دولت ها باید برای نسل جوان امروز الگو قرار گیرد. تعصبی که در آن سال ها در عمل  بودنش به اثبات رسیده باشد و گر نه در قالب حرف می توان کلمات زیادی را بر زبان راند و ادعاهای آنچنانی داشت.

به چند دلیل گفت و گوی من با بهنام دولت اسیر گذشت زمان شد. با توجه به شناختی که از روحیات او داشتم برای پذیرفتن مصاحبه از سوی وی دو دل بودم. در یک سال اخیر شیوع کرونا و محدودیت های ایجاد شده این امر را به تأخیر انداخت تا این که دل به دریا زدم و سؤالاتم را از طریق فضای مجازی به آقا بهنام فرستادم. او بزرگوارانه در کمترین زمان ممکن آنچه را که لازم بود با قلم شیوا و رسایش نوشت و به من ارسال کرد.

حاصل گفتگوی اینترنتی من با یکی از بزرگان و چهره های فراموش نشدنی فوتبال اردبیل متنی است که تقدیم شما دوستان فوتبال و عاشقان این رشته و علاقه مندان به فوتبال دهه 50 و 60 اردبیل می شود.

امیدواریم حضراتی که به فوتبال دهه 60 و موفقیت های جام فلق حساسیت دارند حداقل مصاحبه با بزرگان فوتبال اردبیل را بی طرفانه مطالعه بکنند و با مراجعه به وجدان از لجاجت و تلاش برای سرپوش گذاشتن به افتخار آفرینی های فوتبال دهه 60 دست بردارند.

وقتی با بهنام دولت از روزهای گذشته و حال فوتبال سر سخن باز می کنی حرف های زیادی برای گفتن دارد.درد دل هایی که می تواند برای هر مسئولی تکان دهنده باشد. دولت برگی از شناسنامه فوتبال اردبیل است که شنیدن حرف هایش برای همه دوستداران فوتبال، شیرین و دلچسب خواهد بود.

دولت در ابتدای سخن می گوید: “ما نه اهل ادعا هستیم و نه فخر فروشی به و این و به آن.  هیچ وقت به فکرمصاحبه ها نبودیم و انعکاس هر آنچه افتاده را به اهل فن سپرده ایم که اگر قابل بود در گوشه ای به یادگار بگذارند. و خود هر چه بود و نبود را بسته  و به گوشه ای انداختیم تا این که چند وقت پیش یکی از دوستان که گروهی را  به یاد مقصود راه انداخته به نکته ای اشاره نمود که ماندم. او گفت که این عکس ها و خاطرات متعلق به شما نیست و مال تاریخ فوتبال این شهر است و براستی که واقعیتی انکار ناپذیر است” .

“واقعیت این است که تمام جان کندن های من و ما و شما هر کدام در جبهه خودش متعلق به تاریخ فوتبال است و وظیفه من گفتن و وظیفه شما انعکاس آن است تا جوانان امروز با جوانان دیروز در این رشته آشنایی داشته باشند”.

بهنام دولت، یکم شهریور چهل و دو در محله مسجد جمعه اردبیل به دنیا آمد و پس از سپری کردن دوره دبستان، راهنمایی را در آریا و دبیرستان را در صفوی و جهان علوم گذراند.

آغاز فوتبال

“مثل اکثر فوتبالیست ها ابتدا درون دروازه ایستادم ولی در کمترین زمان به میانه میدان رسیدم و در تیم محله که با نام “پیروز” فعال بود بازی کردم و زود به اتفاق دوستان بسیار عزیزم شاپور ذاکر حمیدی و  ودود آخوندزاده و چند نفر دیگر به عقاب پیوستم”.

“در تیم عقاب در کنار این دوستان بودم تا این که در سال شصت به تیم جوان پرسپولیس پیوستم ودر طول سال هایی که در اردبیل بودم تقریبا در تمامی تیم های منتخب اردبیل در همه رده ها عضویت داشتم.

جام عقاب

“مسابقات فوتبال اردبیل بدون هیچ ساختاری در کوتاه ترین زمان شروع و خاتمه پیدا می کرد تا قهرمان آن به مسابقات استانی برود و از این رو بود که جام عقاب ارزش خود را به نمایش گذاشت و با خود جام شاهین و دیگر جام ها را به ارمغان آورد. ما هیچ ساختار فوتبالی نداشتیم که به هم پیوسته و هدف دار باشد و دقیقا این همان دینی است که نجفلو به گردن فوتبال اردبیل دارد .

 

فوتبال دهه 50 و 60

“اگر و اگر دهه پنجاه را سال صعود فوتبال اردبیل بنامیم می بایست دهه شصت را دهه اوج آن نامید و این دقیقا در سایه ساختار و بستری بود که بزرگانی مثل نجفلو بنا نهادند و بی انصافی است اگر از هوشمندی ها و عقیلی ها و خیلی های دیگر نام نبرم. آنها بزرگان ما بودند و هستند و خواهند بود”.

“ما فوتبالیست های دهه شصت چنین یاد گرفته ایم که هیچ وقت بزرگان خود را نادیده نگیریم. چه در قید حیات باشند و چه نباشند. و این گونه بود که از دل این تفکر و درایت و زحمت بی ادعای زحمتکشان آن زمان و در سایه ساختاری به هم پیوسته و هدف دار تیم های قدرتمندی پا به عرصه نهادند که چکیده آن در جام فلق بزرگترین افتخار ورزشی فوتبال اردبیل را رقم زد. افتخاری که با گذشت بیش از سه دهه هنوز که هنوز است در مورد آن صحبت می کنند.”

“براستی که کسب عنوان قهرمانی در سال اول توأم با پدیده سال ایران بودن و حضور در مسابقات دهه فجر و نایب قهرمانی و سومی در سال های بعد افتخاری است فراموش نشدنی وآن هم با کمترین بضاعت مالی و کمترین امکانات در زمان خود. جایزه قهرمانی ما در ایران اگر اشتباه نکنم چهل هزار تومان بود که آن هم عین گوشت قربانی تقسیم شد بین طلبکاران و چه بسا زحمتکشانی مثل ننه کرانی و سایر عزیزان از جیب شریفشان هم دریغ نکردند”.

دولت در ادامه می گوید: “من سؤالی بپرسم آیا یادتان می آید چیزی به اسم حاشیه در بین تیم و بازیکنان؟ ابدآ نه. چون تیم بزرگانی داشت که همه حرمتشان را داشتند و بچه ها یکی بهتر از دیگری. اصلا واقعیت این است که بر خلاف الان همه چیز سر جای خودش بود حتی اژدر عمو و عارف و مش شعبان هم دقیقآ جای خودشان بودند.

 حرمت پیشکسوت

“می خواهم جواب این سؤال را با ذکر خاطره ای بدهم. روزی روزگاری پس از سال ها زحمت برای شهر و استانمان به اتفاق یکی از دوستان کودکی راهی تبریز شدیم و برای دیدار همبازیان قدیم به باغشمال پیر رفتیم. تمرین پیشکسوتان بود، دیدار  تازه کردیم بعد به قهوه خانه رفتیم و بعد سر از باغی در آوردیم و ناهار را مشغول شدیم، هر جا که رفتیم جز حرمت چیزی ندیدیم، سر ناهار دیدم رفیق ما سیخ کباب در دست به فکر فرو رفته، پرسیدم اصغر به فکر چه فرو رفته ای ؟ گفت، به فکر تو، پرسیدم به چه چیز من فکر می کنی ؟ گفت: تو اشتباهی کوچ نکرده ای” ؟

دوستان صمیمی در فوتبال

“خوشبختانه به ظاهر با همه صمیمی هستم، ولی آن گونه که میدانی بیشترین مسافرت ورزشی من با خدا بیامرز مقصود بود . برای اثبات آن که البته نیازی نیست، خاطره ای بگویم. جهت حضور در مسابقات لیگ قدس، طبق معمول من از مغان که آنجا مشغول خدمت بودم به ترمینال می رسیدم و مقصود منتظرم بود، سوار اتوبوس شدیم تا تبریز برویم. در مسیر،اتوبوس در سراب توقف کوتاهی کرد و مجدد راه افتادیم، مقصود کنار پنجره نشسته بود همین که از سراب فاصله گرفتیم دیدم مقصود رو به بیابان دست تکان می دهد، انگار که با کسی خدا حافظی کند، تعجب کردم و گفتم مقصود دیوانه شدی؟ به چه کسی دست تکان می دهی؟ گفت بهنام آن قدر رفت و آمد کردیم که دیگر کشاورز های منطقه هم ما را می شناسند به آنها دست تکان می دهم.

باشگاه ها

“عضویت در باشگاه های عقاب و پرسپولیس و منتخب آموزشگاه ها و جوانان و بزرگسالان اردبیل و باشگاه توانیر تبریز و منتخب جوانان و بزرگسالان استان آذربایجان شرقی در سه دوره لیگ قدس و تیم ملی جوانان و حضور در بازی های آسیایی به همراه این تیم و باشگاه های پیام تهران، بانک ملی تهران،کشتیرانی (سایپا ) تهران و شموشک نوشهر و بانک رفاه تهران رابه ترتیب در کارنامه دارم.

مربیان دولت

“در کنار مربیان و زحمت کشان شهرمان همچون چمن آرا و داوردان وسید سیاهی و حسنی فرد و مش جعفر دوست داشتنی، افتخار شاگردی مربیان بزرگی همچون حاج رضایی، فریدون عسگر زاده، سید علیخانی، بیوک صباغ، حق شناس، میر آخوری، شمس، همایون شاهرخی، جلال چراغپور، ناصر ابراهیمی و ……را در کارنامه دارم و مرحوم بیوک صباغ را سر آمد همه  و دهداری آذربایجان می دانم”.

سابقه فوتبالی

دربیشتر جبهه های فوتبال  از بازیگری، مربیگری(امید وبزرگسالان )، کمیته جوانان استان ،استعداد یابی فدراسیون فوتبال، مسئول و مربی تیم کارگری در تهران و تجربه همبازی و رقابت با تمامی بزرگان فوتبال ایران را داشته ام. با سلطان رودر رو شدم، با ژنرال در تیم ملی بودم، با قایقران شاخ به شاخ شده ام، با عاشوری و مرفاوی دوست و همبازی بودم، با فرکی هم باشگاه شدم، با عقاب آسیا رقیب بودم، با مختاریفر همبازی شدم، با دست نشان و احمد زاده هم رفیق و رقیب بودم اما آنچه امثال دست نشان و احمد زاده را بزرگ کرد گیلان و مازندران و نساجی و ملوان بودند و در کنارش رسانه های محلی و مسئولین، اما به عللی که متأسفانه ریشه فرهنگی دارد و  نهادینه شده با هیچ کدام از بزرگان فوتبال ما چنین نکردند و اگر موردی بوده تنگ نظرانه بهره برداری شده و با تمام بزرگی حتی اگر مقصود هم زنده بود دقیقآ همان جایی ایستاده بود که من نوعی ایستاده ام نه کمتر و نه بیشتر”.

وی می گوید: “خاطرم هست برای انتخاب سر مربی تیم  شهرداری کمیته فنی تشکیل دادند که به نظر من سپری بود برای مدیریت وقت، چرا که پیشاپیش انتخاب خود را کرده بودند. جالب تر اینکه در لیست آنها هیچ اسمی از مربی بومی نبوده که با انتقاد سید سیاهی اجبارا چند مربی بومی هم اضافه کرده بودند. نکته تلخ این بود که من و ما در شهر خودمان غریب بودیم که چرایش بسیار است. برای توجیه عملکردشان اگر برچسبی هم به شما می زدند دور از ذهن نبود. وقتی کار دست صاحبش نباشد می شود اینکه سن کوچ بازیکنان ما به زیر دوازده سال رسیده و این یعنی فاجعه، یعنی قطع امید از فوتبال و مسئولین شهر در ایجاد بستر مناسب”.

وی می گوید:”آستارا با سرعت صوت از ما پیشی گرفته، مبارکشان باشد، عرضه داشتند، زحمت کشیدند و رفتند و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم، آن هم کوچه بن بست”.

مرغ همسایه غاز است

“ما استعداد داریم زیاد هم داریم مثل گذشته. مگر بازی خارج از استان سهل و آسان است؟ اتفاقا کار هر کسی نیست، ولی بسیاری از دوستان و افتخاران فوتبال این شهر مثل جعفر صراطی،کاظمی، مسنن، وقری، علیزاده، فرهنگ، برادران بایرامی، حکیم زاده، زرگین، اروجی، قلیزاده، اعیادی، حسن رسولی، گنجگاهی، وطن خواه و خیلی های دیگر در نسل ما این مهم را انجام دادند و نسل فعلی هم دو چندان می کنند. این مسئولین بودند و هستند که نتوانستند پا به پای آنها حرکت کنند و حال به این نقطه رسیده ایم. اگر بستری باشد و مرغ همسایه را غاز نبینند ما، هم استعدادش را داریم هم مدیر و مربی اش را؛ البته اگر یاد بگیرند و بتوانند زیر یک سقف کار کنند که من به نوبه خود در مقطعی که بودم تلاشم را در این مورد انجام دادم ولی نیاز به زمان داریم تا خوب یاد بگیریم. اصلآ کدام دیوانه ای خانه و کاشانه را ول می کند و به دیار غربت می رود برای دیده شدن آن هم با شرایطی تأسف آور. اینکه در استان دیگری بازی کنی امری طبیعی در فوتبال حرفه ای است ولی با شرایط خوب و با عزت. کار ما بواسطه ارتباطی که با بعضی مربیان استان های متمول داریم این شده که برای تحویل دو دستی استعداد به این و آن التماس کنیم .

خاطره ای از انتخاب یک مربی

“خاطرم هست یک ماشین مسئول وقت رفتند منزل ربیعی و قرار داد بستند و ربیعی را سر مربی کردند با اختیارات تام، بودجه ای میلیاردی در اختیارش گذاشتند با اردو و تدارکاتی که فوتبال اردبیل در خواب هم نمی دید. من با او هیچ مشکلی ندارم اما دوستان، اردبیل را پله ترقی او کردید حال به اختیار یا اجبار. اما در مقابل این همه محبت ربیعی چه کرد؟ با پول خودتان برای خودش پیاده نظامی تشکیل داد و طلای شما را مفرغ خواند و بیرون گذاشت و مفرغ را به قیمت طلا برایتان حساب کرد. پیاده آمدند، سواره برگشتند، نهایت رفت و وکیل فرستاد و امتیاز لیگ سه شهرداری را به جای طلبش به اجرا گذاشت”.

“بعد تیم را دادند به شخصی با اهلیت مناسب که داستانی دارد برای خودش. در لیگ سه هم تیم را به مربی بومی بی مواجب با هزار وعده و وعید تحویل دادند. چرا؟ چون پولی نداشتند. دوره ای که خودم سر مربی شهرداری بودم نیم فصل در جایگاه دوم بودیم،گفتند جایگاهمان مناسب نیست. عجب؟ دیناری نداده اند به رده دوم هم قانع نیستند. از شروع تا خاتمه جزو سه تیم اول بودیم و دو تیم هم صعود می کرد، زمین و زمان را به هم دوختیم تا به هر بازیکنی که واقعآ از تک تکشون خجالت می کشیدم یک میلیون بدهند تا این همه زحمت هدر نرود، نشد که نشد و سوم ماندیم.چرا؟ چون ما یاد نگرفتیم برای همدیگر تب کنیم ولی برای دیگران چرا و این هم دلایل خود را دارد.

یک خاطره

“خلخال دشت بازی داشت رفتم استادیوم، جایگاه نشسته بودم، دیدم مدیران خلخال دشت آمدند. مدیرشان من را شناخت و خیلی حرمت کرد، گفت:” نمیدانستم اردبیل برگشتید، گفتم قسمت نبوده.گلایه کردم که چرا این همه مربی در کنارتان و شما از تهران مربی آوردید، مگر بچه های خودمان چه کم و کسری نسبت به آنها دارند؟ چرا مرغ همسایه غاز است؟ جوابی شنیدم که واقعآ جا خوردم”.

“گفتند اصلا سیاست باشگاه و تأسیس آن بها دادن به بومی هاست اما بهنام جان با هر کسی صحبت کردیم فردایش سیل افترا ها و تهمت ها علیه اش سرازیر شد. با کس دیگری صحبت کردیم دیدیم این هم مثل همان .

و در پایان گفت: “دوستانی هستند که علل عدم پیشرفت ورزش و در رأس آن فوتبال را جستجو می کنند. در کنار همه کاستی ها اصل این است که ما نیازی به دشمن نداریم. والسلام.

 




حق ما در کشتی

تغییر وضعیت کشتی حق طبیعی دوستداران این رشته پرطرفدار استان می‌باشد. تلاش برای جلو راندن، زدودن آثار کمبودها و کم کاری‌ها، برنامه‌ریزی مناسب و تعیین اهداف کوتاه مدت و دراز مدت حق علاقه‌مندان کشتی است.

توسعه، پیشرفت، شکوفایی و رسیدن به روزهای اوج سال‌های نه چندان دور و به دست آوردن جایگاه شایسته از دست رفته حق ماست. بالا رفتن از سکوهای قهرمانی توسط فرزندان لایق و جویای نام منطقه و تبدیل استان به یکی از قطب‌های کشتی کشور و موفقیت جوانان در به دست آوردن دوبنده تیم ملی کشتی حق ماست، بالا رفتن آمار جمعیت تحت پوشش، فعالیت مستمر و مداوم سالن‌های کشتی، برگزاری کلاس‌های دانش افزایی برای مربیان و برافراشته شدن پرچم آن در جای جای استان حق جوانان و کشتی استان می‌باشد.

و اما مسائل و مواردی گریبانگیر کشتی ما هست که به هیچ عنوان حق ما نبوده و نیست. حق ما نیست که کفگیر کشتی به ته دیگ بخورد، حق ما نیست که از نظر نتیجه، کشتی در میان ضعیف‌ترین رشته‌های ورزشی استان قرار بگیرد، حق ما نیست که پایه‌های اصلی ویژگی‌های پهلوانی و جوانمردی در آن لرزان شود، حق ما نیست که بزرگان و استخوان خردکرده‌های کشتی در کنار گود باشند، حق ما نیست به جای یک‌دلی و یک‌رنگی خدای ناکرده حسادت و تفرقه در کشتی ما حکمرانی نماید و در نهایت حق ما نیست که نماینده‌ای در تیم‌های ملی نداشته باشیم.

هرگونه تغییر در مجموعه مدیریتی یک سازمان و یا یک نهاد می‌تواند مقدمه‌ای برای یک تحول مثبت و رو به جلو باشد. این امر برای کشتی استان ما نیز صادق است. به تأثیرات مثبت این تغییرات در کشتی امیدواریم اما فقط امیدوار بودن و کار امروز را به فردا و فرداها موکول کردن حاصلی برای کشتی نمی‌تواند در بر داشته باشد.

امید می‌رود بحث صدور احکام، سفر به شهرستان‌ها و دیدار با مسئولان مختلف به پایان برسد و وقت عمل، اجرای برنامه‌ها و حرکتی نو آغاز گردد و روحی تازه به تن فرسوده و بیمار کشتی ما دمیده شود.

در کشتی کارهای بر زمین مانده بسیار است. تعارفی در کار نیست از قافله پیشرفت کشتی عقب تریم. علل مختلف دست به دست هم داده و در به وجود آمدن حال و روز فعلی سهمی به خود اختصاص داده‌اند و خلاصه فارغ از همه ادعاها و شعارها به هر دلیل از آنچه باید باشیم و از آن جا که باید بایستیم، عقب تریم. مسلما برای جبران این عقب ماندگی اعضای مجمع با هزاران امید به هیئت جدید رأی اعتماد داده‌اند. امیدواری برای مشاهده آثار کوتاه مدت این انتخاب بالا می‌باشد و حالا نوبت دست اندرکاران هیئت کشتی استان است که با عملکرد شفاف و قابل قبول به اعتماد جامعه کشتی جواب مثبت بدهند.

برای دست‌یابی به اهداف ترسیم شده و وعده‌های انتخاباتی باید حرکت کنیم و باید سرعت بگیریم. مجموعه را از هرگونه کم‌کاری و قرار گرفتن در مسیر انحرافی دور بکنیم و با قرار گرفتن در راه و مسیر اصلی به حرکت‌ها شتاب ببخشیم.

در کشتی کارهای بر زمین مانده خیلی داریم و باید با همتی مضاعف و اراده‌ای پولادین و عزمی راسخ، آستین‌ها را بالا بزنیم و در راستای بهبود امور تا می‌توانیم تلاش بکنیم و نامی نیک از خود به یادگار بگذاریم.

کشتی برای رسیدن به آرامش نیاز به رعایت برخی از اصول دارد که مهمترین آن دوری جستن از غرور و تکبر، منیّت، خودمحوری، حسادت، بخل، چاپلوسی، تملق، ریا، تزویر و نفاق و روی آوردن به اخلاص، فروتنی، بردباری، انصاف، عدالت، امانت‌داری، راستگویی، جوانمردی و صفات پهلوانی است.

و در نهایت امیدواریم که سند توسعه کشتی توسط هیئت تنظیم و در اختیار افکار عمومی قرار بگیرد. بدانیم که در چهار سال آینده می خواهیم به کجا برسیم و در چه جایگاهی قرار بگیریم. دستیابی به اهداف توسعه می‌تواند بهترین دلیل و مدرک برای اثبات کارایی مسئولان به حساب آید.




آرزوهای بر زمین مانده فوتبالی

آیا ریشه باند حاکم بر فدراسیون خشکانده می‌شود؟ آیا دوره حکومت و یکه تازی حاکمان چندین ساله فوتبال به پایان می‌رسد؟ آیا ساختار فوتبال ما دستخوش تغییرات شده و امور آن بر اساس عدل و انصاف و واقعیت‌ها مدیریت خواهد شد؟ آیا دوره صدور نامه‌های بی‌پایه و اهدای عنوان‌های الکی و جانبدارانه به هیئت‌های استانی به پایان خواهد رسید؟ آیا عوامل زیر پا گذاشتن قوانین و مقررات و بندهای روشن و واضح اساسنامه رسوا و از صحنه فوتبال کنار گذاشته خواهند شد؟

آیا چرب‌زبانان، آمارسازان، نوچه پروران و دروغگویان برای همیشه فوتبال را ترک خواهند کرد؟ آیا در امور فوتبال انسان‌های صادق، بی‌ریا و مخالف با تبعیض و نفاق به کار گرفته خواهند شد؟ آیا عوامل رسوائی در قرداد ویلموتس و حامیان آنها در هیئت‌های سراسر کشور به سزای اعمال خود خواهند رسید؟

آیا مدیریت جهادی به معنی واقعی در فوتبال ما اعمال می‌شود؟ آیا دست دلالان و عوامل فساد از فوتبال قطع خواهد شد؟ آیا در هیئت‌های استانی و شهرستانی در سراسر کشور افراد عادل و توانمند بدون وابستگی به این و آن به کار گرفته خواهند شد؟ آیا پرونده واگذاری پست‌های مختلف در هیئت‌های استانی به هم قبیله‌ای‌های ناآشنا با فوتبال برای همیشه بسته خواهد شد؟

آیا استفاده ابزاری از برخی از بزرگان به پایان خط رسیده و بهره بردن از آگاهی‌ها و تجربه‌های مو سپید کرده‌ها در راه درست و اصولی انجام خواهد شد؟ آیا استبداد رأی در فوتبال کشور جای خود را به تفکر و اندیشه و بهره‌گیری هرچه بیشتر از مشاوره خواهد داد؟ آیا برای تصدی امور فوتبال در انتخاب افراد مؤمن، بااخلاص، متقی و متعهد تلاش خواهد شد؟

آیا در گزینش نفرات و حل مشکل مجموعه‌های فوتبالی دخالت دهی حب و بغض شخصی متوقف می‌شود؟ آیا دایره عمل افراد ظاهرساز، متملق و چاپلوس محدود خواهد شد؟ آیا به مفهوم واقعی آینده‌ای برای فوتبال در هیئت‌های استانی ترسیم می شود؟ و آیا کنگر خورده‌های لنگر انداخته به ترک صحنه فوتبال و واگذاری آمور آن به فوتبالی‌های اصیل و با سابقه و با پیشینه مؤثر و قابل قبول مجبور می‌شوند؟

اینها به همراه دهها سؤال دیگر در ذهن علاقه‌مندان راستین فوتبال موج می‌زند و همه امیدوارند تا روز برگزاری انتخابات که دهم اسفند ماه خواهد بود کارها طوری پیش روند و در مسیر قرار بگیرند تا حق به حق دار برسد و فصل تازه‌ای در مدیریت فوتبال کشور گشوده شود.

در روزهای گذشته خبرهای متعددی از رد صلاحیت برخی از کاندیداها در فضای مجازی منتشر شد. هرچند که این امر توسط کمیته بدوی فدراسیون تکذیب گردید ولی پخش خبر مبنی بر رد صلاحیت چهره‌هایی چون عزیزی و بهاروند خوشحالی بسیاری از دوستداران فوتبال را موجب شد.

وضعیت فوتبال کشور نمونه‌ای از کارنامه مجموعه‌ای است که از زمان ریاست علی کفاشیان بر فوتبال مملکت سایه انداخته و آن را مدیریت نموده‌اند. حالِ ‌زار فوتبال در برخی از استان‌های کشور حاصل به کارگیری افراد مورد تأیید و مورد حمایت فدراسیونی هاست. در این ارتباط می‌توان مثال‌های متعددی زد اما نیازی به اسم بردن نیست چرا که واقعیت‌های موجود در فوتبال استان‌ها خود مشخص کننده مسائل متعدد در باب خدمت و خیانت به فوتبال می‌باشد.

تا زمانی که در فوتبال قوانین موجود حرف و اول آخر را نزند و 28 با 35 مساوی باشد و یا مدرک فوق دیپلم به عنوان مدرک کارشناسی تلقی شود و یا قراردادهای ویلموتسی منعقد گردد امید برای بهتر شدن اوضاع چیزی عبث و بیهوده خواهد بود.

امید فوتبالی‌های این کشور به تصمیم و اراده اکثریت اعضای مجمع انتخاباتی فدراسیون است که بتوانند در دهم اسفندماه فوتبال را از دام ناکارآمدی‌ها، چرب زیانی‌ها و باندبازی‌ها نجات بدهند. انشااله.




عزیز گنجگاهی؛ بازیکنی اخلاق مدار و الگویی تمام عیار

اخلاق خوش و خلق نیکو از برجسته‌ترین صفات بزرگوارانه انسانی است. این صفت پسندیده شخصیت انسان را در نظر دیگران ارتقاء می‌بخشد. از شأن و منزلت اخلاق خوش همین بس که اولیای الهی با تأکید‌های فراوان، پیروان خود را به این صفJ نیک ترغیب نموده‌اند.

ورزشکارانی که از نعمت خلق نیکو برخوردار باشند در بین علاقه‌مندان و هواداران جایگاه خاصی پیدا می‌کنند. گذشت زمان، نام و خاطره آنها را نمی‌تواند از یادها ببرد. ورزشکاری که مزیّن به اخلاق خوش باشد برای جوانان و آینده سازان به الگویی مناسب، قابل اعتماد، فراموش نشدنی، دوست داشتنی و افتخارآفرین تبدیل می‌شود.

یک ورزشکار برای این که بتواند در سطح جامعه به عنوان فردی اخلاق مدار مطرح باشد لازم است که برخی از ویژگی‌ها و خصوصیات اخلاقی را با خود به همراه داشته باشد. حق جویی، جوانمردی، صداقت، تواضع، ادب، پرهیز از حسد، پرهیز از خشونت و روحیه گذشت و صبر و بردباری از مهمترین و برجسته‌ترین آنها به شمار می‌رود.

ورزش اردبیل ورزشکاران خوش خلق زیادی را در دامن خود پرورش داده است. قهرمانانی که با گذشت زمان هیچ وقت از یادها نرفته‌اند، ورزشکارانی که خاطره‌ها، رفتارها و کردارهایشان نقل محافل ورزشی است، بزرگانی که همچنان ستاره‌ای در آسمان ادب و اخلاق ورزشی منطقه هستند، ورزشکارانی که ریشه‌های کبر و غرور را در خود خشکانده‌اند و از خود محوری به شدت پرهیز کرده اند و عزیزانی که با رفتارشان درس ادب، بزرگواری، گذشت، انسانیت و مردانگی داده‌اند.

فوتبال اردبیل با پرونده‌ای سرشار از موفقیت‌ها و روزها و سال‌های پربار و بازیکنانی تاریخ ساز همیشه در ورزش منطقه مطرح و تأثیرگذار بوده است. در هر مقطعی که امور فوتبال اردبیل به دست اهلش سپرده شده آقایی و سروری آن در سطح منطقه چهره خود را نشان داده است.

اردبیل در سال‌های نه چندان دور بازیکنانی را به فوتبال مملکت معرفی کرده است که اکثر آنها به مهره‌هایی افتخارآفرین تبدیل و برای این شهر حسینی و تاریخی آبروداری کرده‌اند.

از زمانی که فوتبال اردبیل زمینگیز شد و پایه‌های آن توسط خودی‌های ضعیف النفس و منفعت طلب به لرزه درآمد و با دشمنان قسم خورده آن دست بیعت داده شد علاقه‌مندان واقعی فوتبال به گذشته‌های آن دل خوش کردند و با یاد روزهای آفتابی نفس کشیدند و به فوتبالیست‌ها و جوانان پاک و اخلاق مدار آن ایام درود فرستادند.

امیدواریم که بزرگان فوتبال اردبیل برای تغییر در افکار حاکم بر آن برنامه‌ریزی نمایند. خائنین را از خادمین تشخیص بدهند و اجازه ارائه آمارهای دروغ و ساختگی را به احدی ندهند.

به هر حال در میان فوتبالیست‌ها و قهرمانان اردبیل عزیز گنجگاهی نمونه‌ای از یک ورزشکار اخلاق مدار، ششدانگ، متواضع، کاربلد، تحصیلکرده و در نهایت جواهری ناب و بی‌بدیل در دنیای پاک و صمیمی دهه‌های 60 و 70 فوتبال اردبیل بود.

نوشتن در مورد قهرمانانی چون عزیز گنجگاهی کاری بسیار سخت است. چرا که اگر حق مطلب در موردش به خوبی ادا نشود به ساحت بزرگ مردان فوتبال اردبیلظلم بزرگی می‌شود.

چرا نسل جوان ما بزرگانی چون عزیز گنجگاهی را به خوبی نمی‌شناسند؟ به چه دلیلی در معرفی آنها کوتاهی می‌شود؟ چرا به جای گنجگاهی‌ها فوتبال اردبیل به دست چهره‌های ناشناخته سپرده می‌شود؟ آیا حق فوتبال شهرستان اردبیل وضعیتی است که امروز با آن مواجه هستیم؟

بدون شک کلمات و جملات در بیان واقعیت‌های موجود در مورد عزیز گنجگاهی از توان کافی برخوردار نیستند. حداقل کسانی که در روزهای اوج فوتبال در کنار ورزش و همراه این رشته بوده‌اند به خوبی مرتبت و عظمت عزیز گنجگاهی را از نزدیک مشاهده و لمس کرده‌اند.

فروتنی و تواضع را می‌توان در عزیز گنجگاهی معنی نمود. متواضع کسی است که به شخصیت خود مطمئن باشد و در ضمیر خود هیچ نوع حقارت و خواری احساس نماید، تنها به احترام وظیفه انسانی و سجیه اخلاقی به مردم احترام کند و نسبت به آنان فروتنی نماید.

اگر کسی بدون آشنایی قبلی با گنجگاهی هم صحبت شود امکان ندارد بی‌مقدمه از زبان او بشنود که سال‌ها در بالاترین سطح فوتبال باشگاهی این مملکت توپ زده است، پیراهن یکی از معتبرترین باشگاه‌های کشور یعنی تراکتورسازی را برتن نموده و مهره اصلی فوتبال اردبیل در جام فلق بوده است.

تواضع را گنجگاهی در عمل نشان می‌دهد، هیچ وقت به گذشته‌اش پشت نمی‌کند و چون بازیکن تراکتورسازی بوده به تحقیر تیم‌های دیگر اقدام نمی‌نماید.

از مولا علی(ع) نقل است که می‌فرماید: هر که فروتنی کند خداوند سبحان او را بزرگ کرده، مقامش را رفعت می‌بخشد. و بی‌دلیل نیست که عزیز گنجگاهی محبوب القلوب است.

شرافت انسانی و عزت و سربلندی آدمی بر پایه تواضع و فروتنی استوار است و عزیز گنجگاهی در سایه تواضع‌اش به آنچه می‌خواسته در دنیای ورزش و فوتبال دست یافته است. نام نیک و گذشته‌ای پرافتخار و پرونده‌ای مالامال از خوبی‌ها و زیبایی‌ها برای این مرد بزرگ افتخاری است که در دل تاریخ ورزش منطقه به یادگار می‌ماند.

“بالا پروین”

مرحوم اژدر بابازاده در میان فوتبالیست‌های غیر پاسی به عزیز گنجگاهی شدیدا علاقه داشت. سبک بازی و نقش تأثیر گذار عزیز در فوتبال اردبیل موجب شده بود که آن مرحوم به وی لقب “بالا پروین” بدهد.

در دور اول جام فلق خط میانی نقطه قوت تیم اردبیل بود. مرحوم مقصود بایرامی، مرحوم ناصر عروجی، بهنام دولت و عزیز گنجگاهی عامل عظمت و اقتدار کمربند میانی تیم بودند. حرکت پا به توپ، دریبل‌های تحسین برانگیز، پاس‌های طلایی و موقعیت سنجی عزیز او را به بازیکنی بزرگ و بدون رقیب در فوتبال شمال غرب تبدیل کرده بود.

معرفی

عزیز گنجگاهی در سال 1345 در یک خانواده ورزشی به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در جعفر اسلامی، راهنمایی را در شهید اندرزگو(جهان علوم)و دوره متوسطه را در دبیرستان فارابی تحصیل کرد.

او در آن مقطع از جمله بازیکنان تحصیلکرده فوتبال اردبیل بود. مدرک کاردانی در رشته بهداشت عمومی را از دانشگاه تهران اخذ کرد و بالافاصله با قبولی در آزمون ورودی در مقطع کارشناسی در دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد.

آغاز فوتبال

او در ارتباط با شروع فوتبال می‌گوید: “فوتبال را از زمین‌های خاکی آغاز کردم. دوران ابتدایی با گل کوچک سپری شد. اما جرقه اولیه فوتبالم در سال تحصیلی 59-58 با حضور در رقابت‌های آموزشگاهی زده شد. به همراه تیم مدرسه راهنمایی در رقابت‌ها حضور یافتم و در همان سال به تیم منتخب آموزشگاهی دعوت شدم و سپس توسط اقای محبوب داوردان برای عضویت در تیم پرسپولیس انتخاب شدم”.

اولین تیم و اولین مربی

“اولین تیم باشگاهی من پرسپولیس بود. در سال 1359 محبوب داوردان تیمی جوان و یک دست را تشکیل داده بود. اولین مربی فوتبالی و اخلاقی‌ام محبوب داوردان است. بسیاری از داشته‌های فنی و اخلاقی‌ام را مدیون وی هستم. داوردان را می‌توان اولین و آخرین مربی‌ام نامید. چرا که در حال حاضر نیز در تیم پیشکسوتان زیر نظر وی تمرین می‌کنم”.

تیم‌های گنجگاهی

عزیز پیراهن تیم‌هایی چون پرسپولیس، راه و ترابری، همیاری و ذوب آهن اردبیل و تراکتورسازی تبریز را بر تن کرده است. او می‌گوید: “در سال‌های 75 و 76 زیر نظر واسیلی گوجا در تیم تراکتورسازی توپ می‌زدم. بازی کردن در تیم محبوبی چون تراکتورسازی در بالاترین سطح لیگ کشور افتخاری بود که در سایه زحمات مربیان زحمتکش و دوستان‌ام نصیبم شده بود”.

چند کلمه در مورد تراکتورسازی

او می‌گوید: “در ارتباط با تیم تراکتورسازی و تشکیلات و امکانات و چگونگی اداره امور آن تیم ساعت‌ها می‌توان حرف زد. حال و هوای آن روزهای تراکتور‌سازی با تیم‌های اردبیل قابل مقایسه نبود. شاید هزینه سونا و استخر تراکتور از مجموع هزینه‌های کل تیم‌های اردبیل بیشتر می‌شد”.

یک خاطره

“در ایامی که بازیکن تراکتورسازی بودم تیم‌های حاضر در لیگ کشوری استان آذربایجان شرقی برای دیدار با استاندار وقت به استانداری دعوت شدند. در آن جلسه استاندار به مدیران باشگاه‌ها گفت که در تأمین نیاز تیم‌ها کوتاهی نکنند و تأکید کرد که امکانات تیم‌های استان باید هم ردیف با نمایندگان تهران و اصفهان باشد. وقتی او این حرف‌ها را زد به یاد تیم راه و ترابری اردبیل افتادم. این تیم وقتی به لیگ دسته دو صعود کرد با هزار مصیبت و اما و اگر با وقت قبلی به دیدار استاندار رفتیم. متأسفانه استاندار به جلسه نیامد ومعاونش را فرستاد و بعد از کلی مکافات تنها دویست هزار تومان به نماینده استان کمک کرد”.

فوتبال دهه 60

گنجگاهی فوتبال دهه 60 را فوتبالِ دلی می‌نامد و معتقد است که در آن روزگار بازیکنان به خاطر تعصبی که به تیم‌ها داشتند بازی می‌کردند و حتی گوشه‌ای از هزینه‌های تیم را نیز پرداخت می‌نمودند. فوتبال آن دوره برای رفاقت و پایداری دوستی‌ها انجام می‌شد ولی امروز فوتبال حرفه‌ای شده و به عنوان منبع درآمد مطرح گردیده است.

جام فلق

“رقابت‌های فلق دوران طلایی فوتبال شهر اردبیل بود. فلق موجب شکوفایی بسیاری از استعداد‌های نهفته جوانان لایق منطقه شد. تیم در سایه یک دلی و سطح فنی بالای بازیکنان و همدلی آنها نتایج خیره کننده‌ای کسب کرد. حضور در رقابت‌های گرامی‌داشت دهه فجر به عنوان قهرمان جام فلق و ارائه بازی‌های به یادماندنی در مقابل تیم‌هایی چون اصفهان، فارس و ملوان ستودنی و به یادماندنی بود”.

زمین خاکی تختی

“با زمین خاکی تختی بزرگ شده‌ایم و استعدادهای ما در آن جا شکوفا شده است. هر وقت که در آن زمین بازی داشتیم دست به دعا برمی داشتیم که هوا طوفانی نشود و باد ما را نوازش ندهد. چرا که با همه مسائل آن زمین می‌ساختیم غیر از گرد و غبار و طوفان”.

جام عقاب

او از جام عقاب به عنوان عاملی بسیار مهم در کسب آمادگی تیم‌های اردبیل نام می‌برد: ::”تیم‌های فوتبال برای حضور در این رقابت‌ها در طول فصل زمستان تمرینات را ادامه می‌دادند. انجام مسابقات در زمین خاکی با تعداد قابل توجهی تیم در مدت 15 روز کار طاقت فرسایی بود که توسط مرحوم هوشنگ چمن آرا انجام می‌شد”.

از گنجگاهی می‌خواهم که در ارتباط با کلمات زیر نظرش را بیان بکند:

حبیب نجفلو: مدیری لایق که با اجرای برنامه‌های متعدد درفوتبال اردبیل تحول ایجاد کرد.

اژدر عمی: نام آن مرحوم با استادیوم تختی عجین شده بود. مسابقات بدون او چنگی به دل نمی‌زد. شعارهایش همیشه شورآفرین بود:

هاچان قیامت توشر ایندی قیامت توشر

ویا:

 هر نه‌وار کرنرده‌وار

جابر نعمتی: مربی زحمتکشی که در دهه 60 همیشه تیمی یک دست را روانه مسابقات باشگاهی می‌کرد.

مرحوم شعبان بوذری: طرفدار واقعی فوتبال و حامی فوتبالیست‌ها در مسافرت‌ها. خود من زحمت زیادی در رفت و آمد‌هایم به تهران داده بودم. خدایش بیامرزد.

مشهدی عارف: از زحمتکشان هیئت فوتبال وقت. خدایش رحمت کند.

مرحوم مجید عقیلی: مردی که در دوران مسئولیتش تیم منتخب به مقام قهرمانی جام فلق دست یافت.

محبوب داوردان: از مربیان خوش نام اردبیل و مربی اول و آخر عزیز گنجگاهی. او بازیکنان خوب و مستعدی را به جامعه فوتبال تحویل داده است.

بهنام دولت: بازیکنی با تکنیک که مثل او را تاکنون ندیده‌ام. همچنین او دوستی مهربان و صادق است.

مرحوم مقصود بایرامی: بازیکنی کامل، اسطوره فراموش نشدنی و کاپیتانی سرشار از انگیزه و انرژی.

او قبل از هر مسابقه‌ای در رختکن بازیکنان را جمع می‌کرد و می‌گفت: بچه‌ها دیده‌اید که شیر برای شکار چگونه و با چه حالتی از بیشه خارج می‌شود؟ ما هم همچون شیر باید پا به مستطیل سبز بگذاریم و مقتدرانه عمل بکنیم. آن مرحوم به معنی کامل بمب روحیه بود.

مرحوم ناصر عروجی: هوز هم وقتی صبح جمعه با پیشکسوتان بساط فوتبال را پهن می‌کنیم جای خالی این هافبک چپ کلاسیک، خوش تکنیک و مرد آرام و مهربان فوتبال اردبیل را احساس می‌کنیم.

تماشاگران دهه 60

تماشاگران دهه 60 همانند بازیکنان برای حمایت از تیم منتخب با تمام وجود اقدام می‌کردند. تحت هر شرایطی بازیکنان را تنها نمی‌گذاشتند. محبت آنها و چهره دوست داشتنی‌شان همواره در خاطره هاست. برای رقابت‌های دهه فجر با اتوبوس عازم شیراز بودیم که گروهی از تماشاگران خود را به ما رساندند. آنها مسافتی از شهر را طی کرده بودند تا جعبه‌های عسل را به عنوان هدیه از سوی تماشاگران تقدیم بکنند. چنین رفتارهای ناب که نشانی از همدلی و همراهی داشت در دفتر فوتبال اردبیل ماندنی خواهد بود.

و در نهایت عزیز گنجگاهی و عزیز گنجگاهی‌ها برای فوتبال منطقه سرمایه‌ای بزرگ، نعمتی ستودنی و گوهرهای درخشانی هستند که باید در هر موقعیتی از تجربه و توانایی‌هایشان در حدی مطلوب برای سرافرازی فوتبال بهره ببرند. واسلام.




یکصدمین شماره

یکصدمین شماره نشریه الکترونیکی دنیای اردبیل را در حالی منتشر می‌کنیم که جامعه با توجه به شیوع ویروس کرونا و محدودیت‌های ایجاد شده در یک وضعیت خاص به سر می‌برد. در کنار این مشکل، گرانی سرسام آور و پائین آمدن قدرت خرید و نابسامانی‌های اقتصادی مردم را با چالش بزرگی مواجه کرده است.

جامعه رسانه‌ای و نشریات مختلف چه چاپی و چه الکترونیکی در چنین شرایطی به سختی قادر به ادامه حیات هستند ولی چاره‌ای نیست کاری که آغاز کرده‌ایم باید به انتها برسانیم و بریدن و در وسط راه انصراف دادن نمی‌تواند کاری منطقی و اصولی باشد.

اولین شماره نشریه در بهمن ماه سال 93 و با عنوان ورزش اردبیل منتشر شد و تا به امروز که شش سال از آن تاریخ می‌گذرد نشریه دوره‌های متفاوتی را پشت سر گذاشته است. بعد از انتشار 24 شماره چاپی به دلیل عدم حمایت‌ها و مشکلات مالی تغییر وضعیت داده و انتشار الکترونیکی را برگزیدیم و در ادامه از معاونت مطبوعاتی تغییر نام از ورزش اردبیل به دنیای اردبیل با موضوع فرهنگی، ورزشی را درخواست کردیم و خدا را شاکریم که در این مدت تلاش شده است چندان وقفه‌ای در انتشار الکترونیکی نشریه ایجاد نکنیم و حداقل به وظیفه‌ای داریم تا جایی که امکانات ما اجازه می‌دهد عمل بکنیم.

در مدت شش سالی که از ورزش نوشتیم و خبرهای مختلف آن را تحت پوشش قرار دادیم با کوچکترین حمایتی از سوی مسئولین مواجه نشده‌ایم. از یارانه معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا اداره کل ارشاد و اداره کل ورزش و جوانان با بحثی به نام پشتیبانی روبرو نشده‌ایم ولی تا دلمان بخواهد از برخی از مسئولین هیئت‌های ورزشی، اداره کل ورزش و جوانان و حتی از بعضی به اصطلاح همکاران رسانه‌ای انواع تهمت‌ها و کم محبتی‌ها را به جان خریده‌ایم. این برخوردها کوچکترین تأثیری در راه ما نداشته‌اند و هرچقدر که آنها بیشتر حمله کرده‌اند به همان اندازه برای دفاع از حق و معرفی چهره‌های منافقانه و مزورانه خیلی‌ها مصمم شده‌ایم و ناگفته پیداست که این مسیر را تا رسیدن به اهداف متعالی در ورزش منطقه ادامه خواهیم داد.

وقتی نشریه‌ای از سوی متولی اصلی یعنی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی موررد حمایت و توجه قرار نگیرد از دیگر ارگان‌ها و مؤسسات انتظار پشتیبانی کار بیهوده‌ای می‌تواند باشد. علیرغم اینکه در بخشنامه مربوط به آگهی‌های دولتی توجهی نیز به نشریات الکترونیکی شده است ولی در اردبیل متأسفانه این نشریات را فرزند ناتنی رسانه‌ها به حساب می‌آورند و جایگاهی برای آنها قائل نیستند.

خوشحالیم که به عنوان اولین نشریه ورزشی اردبیل و اولین نشریه الکترونیکی منطقه تاکنون با تکیه بر داشته‌های خود ادامه حیات داده‌ایم و امیدواریم که خداوند رحمان و رحیم همچنان ما را مورد لطفق و عنایت خود قرار بدهد با بتوانیم ادای وظیفه نماییم. وقتی که خدا به انسان و مجموعه‌ای توجه بکند به فرهنگ و ارشاد اسلامی و ورزش و جوانان نیازی نخواهد بود. یاحق.

 




مدیریت مخلص؛ نیاز ورزش کشور

ورزش کشور نیاز به مدیریتی پرتلاش، مخلص و متخصص دارد. نابسامانی‌های موجود و مشکلاتی که بر سر راه ورزش وجود دارد با وجود ”خدمت بی‌منت قابل حل می‌باشد.

یکی از بزرگترین مشکلات موجود، مدیران آویزان، مدیران ناکارآمد و مدیران تحمیلی خارج از مجموعه ورزش می‌باشد. چرا با وجود استعدادهای ناب و امکانات کافی موفقیت مورد نظر در ورزش حاصل نمی‌شود؟ به چه دلیلی از همه آنچه که در اختیار ورزش است استفاده بهینه نمی‌شود و چرا کسانی که در ورزش در رأس امور قرار دارند چندان روی خوش به برنامه‌ریزی نشان نمی‌دهند و نقشه راه مشخصی برای آینده ترسیم نمی‌کنند؟

روزمرگی و دل بستن به نتایج زودگذر و انجام حرکات فریبنده برای ورزش کشوری که می‌تواند در بیشتر رشته‌ها در سطح دنیا آقایی بکند آفتی خطرناک و سمی کشنده است. کارهای ساختاری و اهمیت دادن به اقدامات زیربنایی در ورزش ما از چه جایگاهی برخوردار می‌باشد؟

به همان میزانی که برای بهره‌برداری‌های حاشیه‌ای، راه انداختن برنامه‌های تبلیغاتی و ایجاد سر و صدا در ورزش هزینه کرده و وقت صرف شده است آیا در مسیر صحیح و اصولی و رسیدگی به مشکلات واقعی و اقدام قاطع برای جبران عقب ماندگی‌ها نیز توجه شده است؟

دلیل اصلی برای عدم به کارگیری صاحبان اصلی ورزش در امور مربوط به آن و سپردن مسئولیت‌های کلیدی و اصلی به استخوان خرد کرده‌های ورزش چه می‌تواند باشد؟

ترس از سرنوشت صندلی مدیریتی یکی از علل عدم دعوت از ورزشی‌ها برای حضور فعال در عرصه مدیریت‌بخش‌های مختلف آن می‌باشد. این امر می‌تواند در همه سطوح مدیریتی ورزش از یک شهر تا مسئولیت‌های کلیدی و حساس صادق باشد.

مدیری که تحمیلی است، مدیری که در جامعه ورزش میهمان ناخوانده است، مدیری که با زیر و بم ورزش غریبه است و مدیری که نه در سایه شایسته سالاری بلکه با زد و بند‌های سیاسی به جایگاهی می‌رسد نمی‌تواند در کنار خود صاحبان اصلی ورزش را تحمل نماید. البته ممکن است این کار توسط برخی از ورزشی‌های به منصب رسیده نیز انجام شود ولی معمولا از درصد پائینی برخوردار بوده و چندان نمی‌توان بر روی آن تأکید نمود.

ضرباتی که تاکنون ورزش کشور از مدیران بی‌انگیزه خورده است غیر قابل جبران می‌باشد. اکثر این قبیل از به اصطلاح مدیران برای خدمت به ورزش نیامده‌اند بلکه آنها آمده‌اند تا ورزش را ابزار و وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف سیاسی، باندی و گروهی قرار بدهند. آن‌ها از شورآفرینی ورزش در جهت تبلیغات حزبی و رجزخوانی برای اثبات برتری خود و ناکارآمدی دیگران استفاده می‌کنند.

مثال روشن و واضح برای این بحث، وضعیت فوتبال کشور است. هر وقتی اداره امور آن به دست غیرفوتبالی‌ها سپرده شده قرار گرفتنش در سراشیبی سقوط حتمی شده است.

این سقوط تنها مربوط به کسب نتیجه نیست. نتیجه فقط بخش کوچکی از آن می‌تواند باشد. جنبه‌های دیگری چون فساد، نابسامانی اخلاقی و فروریختن دیوار حرمت از دیگر موارد قابل ذکر است.

چرا مبارزه با فساد در فوتبال علیرغم شعارهای فراوان به نتیجه نرسیده است. مقابله با فساد در فوتبال همت، شجاعت و استقامت می‌طلبد. آنهایی که در فوتبال و ورزش مخالف مبارزه با فساد هستند و به نوعی در مسیر آن سنگ اندازی می‌کنند و چوب لای چرخ می‌گذارند باید شناسایی شوند و به طور کامل از صحنه ورزش و فوتبال طرد گردند.

امیدواریم حداقل در دولت آینده برای ورزش و مدیریت آن چاره‌ای در راستای نفع ورزش و جامعه ورزش اندیشیده شود و اداره امور آن به امتحان داده‌های دارای کارنامه قابل قبول سپرده شود. انشااله.

 




روزهای سرنوشت ساز برای فدراسیون پنج ستاره

اعضای مجمع فدراسیون فوتبال در آستانه آزمایشی بزرگ قرار گرفته‌اند. قرار است در اسفندماه انتخابات رئیس فدراسیون بر اساس اساسنامه جدید برگزار شود. آیا این بار ساختار فدراسیون تغییرات اساسی را شاهد خواهد بود و یا چون پنج سال گذشته سرنوشت آن همچنان به دست افراد کنگر خورده و لنگر انداخته سپرده می‌شود؟

وضعیت نابسامان فدراسیون فوتبال در سایه مدیریت گروه و باند حاکم بر آن، مسئله‌ای روشن و آشکار‌ می باشد. اینکه اعضای هیئت رئیسه فعلی و دست نشاندگان آنها توان پذیرش واقعیت‌ها را نداشته باشند تعجب آور نیست چرا که به تجربه ثابت شده است حاکمین فعلی برای از دست ندادن موقعیت‌شان در فوتبال کشور حاضرند به کف‌های روی آب نیز چنگ بیاندازند.

فوتبال اردبیل روزهای سرنوشت‌سازی را در پیش رو دارد. با احساس مسئولیت و اقدام مناسب و در خور توجه اعضای مجمع می‌توان آینده‌ای روشن برای آن ترسیم کرد. درست است که غیر فوتبالی‌های فعال در فدراسیون برای ریشه دوانیدن در آن خوب مهره چینی کرده و نقشه‌ها پیاده نموده‌اند ولی حضور تأثیرگذار فوتبالی‌ها می‌تواند در قطع ریشه‌های نابجای آنها برای همیشه تأثیر بگذارد و فوتبال این کشور را از وجود غیر فوتبالی‌های پرادعا پاک و فضای آن را برای کار شبانه روزی و مدیریت جهادی آمهده نماید.

فدراسیون پنج ستاره از ترکش های قرارداد ویلموتس نجات نیافته با مسئله دیگری چون توقیف ساختمان‌اش مواجه می‌شود. هرچند که بحث مزایده به عقب افتاده اما همه این مسائل که همچون دانه‌های تسبیح به دنبال هم قرار گرفته‌اند، دلیل روشن و مدرکی واضح بر چگونگی مدیریت حاکم بر پرطرفدارترین رشته ورزشی کشور است.

شاخ و برگ‌های عوامل قدرت در فدراسیون فوتبال باید بریده شود. این امر با جایگزینی و یا دور کردن آنها از صحنه با توجه به سناریوهای اجرا شده از قبل در انتخابات استان‌ها مقدور نیست، چاره این کار بیدار کردن وجدان‌ها می‌باشد. درک کامل از وضعیت فوتبال و چگونگی حال و روز آن و تصمیم گرفتن به دور از هرگونه جانبداری در روز مجمع و در نظر گرفتن نفع جامعه و فوتبال می‌تواند در دمیدن نفسی تازه به کالبد بی‌جان این رشته ورزشی مؤثر واقع شود.

هفته گذشته بهاروند سرپرست فدراسیون با موضعگیری در قبال منتقدان فدراسیون و هیئت رئیسه آن نشان داد که او و دوستانش در فدراسیون چندان به روزهای خوب مدیریتی در روزهای آینده امیدوار نیستند.

او تهدید کرد و گفت: احدی حق انتقاد از اعضای مجمع را ندارد. حال چه این آقای بهاروند دوست داشته باشد و چه گفته‌های ما و منتقدان به مذاقش خوش نیاید باید پذیرفت که حال و روز فعلی فدراسیون و فوتبال حاصل دستپخت مدیریتی وی و دوستان و یارانش در پنج سال اخیر می‌باشد.

آقای بهاروند از چه جایگاهی و با آویزان شدن از کدام ریسمانی انتقاد کردن از اعضای مجمع را قدغن اعلام می‌کند. عجب روزگاری است فوتبال ایران در بسیاری از نقاط کشور زمینگیر شده، فساد در فوتبال به سوژه روز تبدیل گردیده، ویلموتس‌ها و قراردادهای منعقده نقل محافل بوده و حالا می‌فرمایند که صحبت از اعضای مجمع گناه بزرگی است که نباید به آن اقدام گردد.

اعضای مجمع اگر بخواهند می‌توانند انقلابی به یادماندنی در فوتبال کشور ایجاد بکنند. زمینه خداحافظی امتحان پس داده‌های ناموفق را فراهم کرده و با اعتماد به چهره‌های مقبول و قابل قبول جامعه ورزش و فوتبال فصل نوینی را در تاریخ این رشته ورزشی باز نمایند.

نگاهی به اسامی هیئت رئیسه فعلی فدراسیون نمی‌تواند خالی از لطف باشد. مهدی تاج، علی کفاشیان، حیدر بهاروند، لیلا صوفی‌زاده، کاظم طالقانی، فریدون اصفهانیان، هدایت ممبینی، محمود اسلامیان و محمود شیعی تصمیم گیرندگان اصلی فوتبال در پنج سال اخیر بوده‌اند. یعنی حال و روز این روزهای فوتبال ما حاصلی از تفکر، ابتکار، آینده نگری و برنامه‌ریزی آنهاست. راستی آیا می‌توان به عوامل مؤثر در ایجاد وضعیت فعلی دوباره اعتماد کرد؟

 

 




اصلاح در امور فوتبال

اعلام آمادگی علی کریمی برای حضور در انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال از نشانه‌ها و آثار اساسنامه جدید فدراسیون است. اساسنامه‌ای که نسبت به گذشته، راه را برای حضور فوتبالی‌ها هموار کرده و آن را از انحصار غیر فوتبالی‌های آویزان از مجموعه فوتبال خارج کرده است.

امیدواریم شرایط مورد نیاز برای کاندیداتوری هیئت‌های استانی نیز دچار تغییرات گردد تا در مراکز استان‌ها چهره‌های فوتبالی امکان نامزدی داشته باشند. سال‌هاست اساسنامه مورد قبول فدراسیونی‌ها امکان تغییرات در رؤسای هیئت‌های استانی را غیر ممکن کرده است. وقتی در تأیید صلاحیت نامزدها ریش و قیچی به دست عوامل رئیس هیئت استان سپرده می‌شود حذف چهره‌های مقبول و رقیب به آسانی امکان پذیر می‌شود. هرگونه اعتراض برای رد صلاحیت‌ها چاره ساز نمی‌شود چرا که فدراسیون‌نشین‌ها از دست دادن مهره‌های دست‌نشانده را بر نمی‌تابند و به هر طریق ممکن در تثبیت موقعیت عوامل خود اقدام می‌کنند.

اگر اساسنامه هیئت‌های استانی بر اساس واقعیت‌های موجود امکان تصمیم‌گیری در مورد نامزدها توسط عوامل هیئت‌های استانی را محدود کند می توان برای برگزاری انتخاباتی که نتایج اش از قبل مشخص نباشد امیدوار شد.

امتحان پس داده ها

خبر می‌رسد که امتحان پس داده‌ها همچنان در اندیشه تکیه زدن بر صندلی مدیریت در ساختمان سئول هستند. با وضعیتی که فوتبال ما دارد تلاش برای ماندن در عرصه تأسف‌آور است. درایت آن‌ها در پنج سال گذشته بر همگان روشن شده است. گویا مزه مدیریت فوتبال بدجوری زیر دندان بعضی‌ها مزه داده که دلبسته آن شده‌اند.

شایسته سالاری

فوتبال برای نجات از وضعیت فعلی نیاز دارد که کار و بار و امور آن را به دست افراد صلاحیت دار بسپارند. افرادی که هم در فوتبال صاحب نظر باشند و هم از نظر علمی و تحصیلات آکادمیک سابقه روشن داشته باشند.

حضور فوتبالی‌ها می‌تواند عرصه را برای دلال‌ها، کارچاق‌کن‌ها، شارلاتان‌ها، فرصت طلب‌ها و نان به نرخ روز خورها تنگ نماید. وقتی شایسته‌ها در رأس امور فوتبال قرار بگیرند سهم خو اهان و بادمجان‌های دور بشقاب جرئت پرسه زدن در اطراف آن را پیدا نمی‌کنند.

بحث ماندن در رأس فوتبال چنان در ساختار آن ریشه دوانیده که در سطح کشور نیز آن هایی که در استان‌ها و شهرستان‌ها قدرت فوتبال را در اختیار دارند هرگز حاضر به ترک آن نبوده و نیستند. چنین تفکری استفاده از هر وسیله‌ای و ابزاری را ممکن می‌سازد. قبیله سالاری، باند و جناح گرائی و قوم و خویش بازی از جمله عواملی هستند که در تعیین تکلیف مدیریت فوتبال در استان‌ها نقش آفرینی می‌کنند.

یک خاطره

یکی از کاندیداهای ریاست هیئت فوتبال در مرکز یکی از استان‌ها تعریف می‌کرد: “به عنوان یک ورزشی نویس، منتقد هیئت فوتبال بودم. با اعلام رسمی ثبت نام کاندیداها، اقدامات قانونی را به موقع انجام دادم. علیرغم ارائه مدارک متعدد، کمیته سه نفره با رهبری دبیر هیئت صلاحیت من را در ارتباط با سابقه 5 سال مدیریت رد کردند. اعتراض‌ها کارساز نشد و در نهایت من را از حضور در رقابت محروم نمودند. مدت‌ها گذشت. آقایی که با عنوان دبیر هیئت در رد صلاحیت‌ام نقش اصلی داشت برای یک کار شخصی به من مراجعه نمود. از او گلایه کردم که چرا با من رفتار مناسب ننموده و در روز روشن حق‌ام را پایمال کرده است.

لبختدی زد و با افتخار گفت: شما از ما انتقاد کردید، هرچه گفتیم که از موضع‌ات کوتاه بیایی قبول نکردی، ما هم رد صاحیت‌ات کردیم تا تلافی نماییم.

آیا جای تأسف ندارد که بر فوتبال ما این قبیل افراد حکومت بکنند. این‌ها مدعی نوآوری و تحرک بخشیدن به فوتبال و بالاتر از همه اجرای عدالت در فوتبال هستند!!

تا زمانی که فوتبال ما از وجود چنین افراد مغرض، ناآگاه و آلت دست پاک نشود، فوتبال روی خوش نخواهد دید.

 




چه کسی به فکر فوتبال ماست

کدام یک از رشته‌های ورزشی در بین نسل جوان از موقعیتی چون فوتبال برخوردار می‌باشد؟ چرا فوتبال با آن همه هوادار و طرفدار در دریایی از مشکلات دست و پا می‌زند و چرا برای پایان دادن به همه حرف‌ها و حدیث‌ها در مورد مدیریت آن کاری منطقی و قابل قبول در دستور کار قرار نمی‌گیرد؟

ماجرای قراردادهای منعقده و به خصوص چگونگی آمدن و رفتن ویلموتس و پرداختی‌های انجام یافته به وی خود داستانی است که پرداختن به آن قادر خواهد بود زوایایی از نحوه و شاهکار مدیریتی سینه چاکان حضور در عرصه فوتبال را روشن و آشکار بکند.

برای فوتبال ما چه کسی دل می‌سوزاند و چه دسته و گروهی در آرزوی سربلندی و موفقیت آن هستند؟ قبول مسئولیت در فوتبال آیا هدفی جز خدمت می‌تواند داشته باشد؟ اگر خلاف آن ثابت گردد و یا درجا زدن و گامی به جلو برنداشتن به اثبات برسد باید همچنان بر بودن‌ها و ادامه مسئولیت‌ها اصرار شود و پافشاری گردد؟

چه کسی به فکر فوتبال ماست؟ آیا آن‌هایی که وعده دادند و آمدند و همچنان مایل به ماندن هستند، می‌توانند بگویند که با کدام برنامه و تدبیر آمدند و به کدام یک از اهداف دست یافتند و بر عظمت و بزرگی فوتبال افزودند و بر کارنامه‌هایشان صفحات زرینی اضافه نمودند؟

آیا می‌توانند بگویند که عوامل شکست‌ها، ناکامی‌ها و عدم موفقیت‌ها در اجرای برنامه‌ها را شناسایی کردند و به موقع در اختیار افکار عمومی قرار دادند و نسبت به رفع اشکالات اقدام نمودند؟ آیا آن‌ها در مدتی که برای فوتبال حکمرانی کرده‌اند عدالت را در مورد فوتبال نقاط مختلف کشور به مورد اجرا گذاشته‌اند و از هر گونه مهره چینی و بازی شطرنج برای پیروزی در مجامع انتخاباتی دوری نموده‌اند؟

آیا این‌ها که خود را مالک فوتبال و دلسوخته آن می‌دانند وضعیت فوتبال در اقصی نقاط کشور را رصد کرده‌اند و با قانون شکنان و خودمحورها برخورد نموده‌اند؟

به کسانی که با استفاده از موقعیت برای دوستان و گوش به زنگ‌ها عناوینی قلابی و خود ساخته بخشیده‌اند چه گفته‌اند و چه توصیه‌هایی نموده‌اند؟

آیا عاشقان مسافرت‌ها و مأموریت‌ها و باندبازها و غیر فوتبالی‌ها می‌توانند به فکر فوتبال ما باشند؟ فوتبال این کشور تا به دست صاحبان اصلی‌اش سپرده نشود و تا آویزان‌ها و فرصت طلبان از آن طرد نشوند امیدواری برای بهبود اوضاع سرابی بیش نخواهد بود.

 




هنرنمایی محمد قلیزاده در فوتبال ایران

اگر تاریخ فوتبال اردبیل را برای شناخت چهره های تأثیرگذار آن ورق بزنیم در میان اسامی بزرگان فوتبال این دیار محمد قلیزاده را در جایگاهی والا و غرورآفرین خواهیم دید.

بدون شک محمد قلیزاده یکی از گنجینه های ارزشمند فوتبال منطقه به شمار می رود. در دهه 70 زمانی که جوان بلند بالای فوتبال اردبیل برای ادامه راه قهرمانی اش به تیم بنیاد شهید تهران پیوست درخشش در فوتبال ایران و تاریخ سازی اش در فوتبال اردبیل کلید خورد.

محمد قلیزاده از جمله بازیکنان اردبیلی است که در سطح بالای فوتبال کشور بازی کرده و پیراهن یکی از تیم های مطرح دهه 70 یعنی پلی اکریل اصفهان را به تن کرده است.

محمد قلیزاده حضورش در سطح اول فوتبال کشور سال ها ادامه داشت. وقتی یک بازیکن شهرستانی در دهه 70 موفق به قرار گرفتن در ترکیب ثابت یک تیم معروف در لیگ آزادگان می شود هیچ دلیلی جز لیاقت و استعداد وی نمی تواند داشته باشد.

در ایامی که شهرستانی بودن عاملی برای ماندن در پشت درهای معروفترین تیم های ایرانی محسوب می شد درخشش بازیکنی به نام محمد قلیزاده در فوتبال اصفهان و ایران مهر تأییدی بر لیاقت و توانایی های آن جوان محبوب و محجوب بود.

محمد قلیزاده عمر خود را در راه فوتبال صرف کرده است. ورزشکارانی که در کنار توانایی های فنی از اخلاق و رفتار حسنه برخوردار می شوند در جامعه و در بین علاقه مندان ورزش از احترام خاص برخوردار می شوند و محمد قلیزاده از این دسته فوتبالست هایی است که سال ها جایگاه خود را در قلب هواداران واقعی فوتبال اردبیل حفظ کرده است.

محمد قلیزاده و قلیزاده ها برای فوتبال اردبیل سنگ تمام گذاشته و برای سربلندی و سرافرازی آن از هیچ کوششی کوتاهی نکرده اند. آیا فوتبال ما نیز توانسته است بخشی از زحمات و خدمات آنها را جبران بکند؟ مسلما جواب منفی است و همین مسئله خود یکی از معضلات فوتبال ما به شمار می رود.

تکریم بزرگان و قدردانی از تلاشگران عرصه فوتبال، ترتیب دادن مراسم یک ساعته نبوده و نیست. نسل جوان برای قرار گرفتن در مسیر درست و صحیحِ پیشرفت نیاز به شناخت کامل از بزرگان فوتبال منطقه دارند. برای شناساندن و معرفی آنها به نسل جوان چه کاری انجام شده است؟

بزرگان فوتبال اردبیل تا زمانی که در قید حیات هستند مورد توجه قرار نمی گیرند و زمانی که جان به جان آفرین تسلیم می کنند مسابقه سرعت در صدور بیانیه و حضور در مراسم تشییع و تدفین و ترحیم آغاز می شود و در کنار آن مصاحبه های مختلفی آنجام می شود.

قدر بزرگان فوتبال خود را در دوره حیات آنها بدانیم و از تجربیات گرانبهایشان در راه بهبود اوضاع فوتبال منطقه کمک بگیریم.

صبوری، متانت، حفظ حرمت کسوت، احترام به تماشاگران، دوری از حاشیه، رعایت اخلاق حرفه ای، تعصب بالا و عشق به فوتبال از ویژگی های محمد قلیزاده است.

کسانی که ازمحمد شناخت دارند و یا در سفر های ورزشی همراهش بوده اند و یا افراادی که با او هم تیمی بوده‌اند همگی به ادب، بزرگواری و جوانمردی او تأکید می کنند و دقیقا این نکته ای است که او را به محبوب قلوب دوستداران فوتبال منطقه تبدیل کرده است.

محمد قلیزاده وقتی در سال 74 به تیم پلی اکریل اصفهان پیوست و تقریبا در همه بازی های آن فصل در خط دفاعی انجام وظیفه نمود به عنوان نماینده فوتبالیست های جوان اردبیلی برای فوتبال منطقه آبروداری کرد و شأن و منزلت جوانان اردبیلی را به جامعه فوتبالی کشور معرفی نمود.

معرفی

محمد قلیزاده در شهریور ماه 1343 در محله زینال و در یک خانواده ورزشی و ورزشدوست چشم به جهان گشوده است. ورزش با خانواده قلی زاده پیوند ناگستنی دارد تا جایی که برادران وی چون جاوید و تقی نیز از ورزشی های پرافتخار اردبیل به شمار می روند.

مدارس

محمد دوران ابتدایی را در مدارس سعدی و وحیدی تحصیل کرد و در مقطع راهنمایی در ارباب زاده و دوره دبیرستان را در طالقانی بر سر کلاس درس رفت.

اولین تیم

علاقه شدید او را به سمت فوتبال هدایت کرد. در محله زینال از هر فرصتی همراه با بچه های محل با توپ پلاستیکی عرق می ریخت تا اینکه با حضور در تمرینات تیم شهید رجایی (15خرداد) فصل جدیدی در زندگی فوتبالی او گشوده شد. او در تیم شهید رجایی تمریناتش را زیر نظر عارف منتظر علیه و مصطفی فیروزی ادامه داد و برای رسیدن به اوج و دستیابی به هدف فوتبال را جدی گرفت.

استقلال اردبیل

استقلال اردبیل مقصد بعدی محمد قلیزاده بود. در تیم استقلال بود که محمد به عنوان مدافعی مطمئن با ویژگی های یک مدافع تمام عیار و ششدانگ به فوتبال اردبیل معرفی شد.

او یک پای ثابت تیم منتخب اردبیل شد. در جام فلق محمد قلیزاده به عنوان آخرین مدافع در کنار فیض اله نیک نژاد به نقطه قوت تیم اردبیل تبدیل شد.

در تیم منتخب اردبیل نقش او در حراست از دروازه تیم و جلوگیری از نفوذها و فروریختن دروازه چشمگیر و تحسین برانگیز بود.

در جام فلق محمد قلیزاده برای تیم اردبیل نعمت بزرگی بود. بازیکنی که بدون حاشیه در خدمت تیم قرار می گرفت و بهترین بازی ها را برای پیروزی و خوشحالی تماشاگران انجام می داد.

باشگاه ها

محمد در سال 1379 با پیراهن تیم شهرداری اردبیل و در رقابت های لیگ دسته دوم با دنیای قهرمانی فوتبال خداحافظی کرد. او در طول دوران بازیگری پیراهن تیم های 15 خرداد، استقلال و بافت تلیس اردبیل، بنیاد شهید تهران، پلی اکریل اصفهان، شهرداری تبریز و شهرداری اردبیل را برتن کرد.

فوتبال دهه 50

وی معتقد است: “دهه 50 نقطه آغاز برای معرفی فوتبال اردبیل و استعدادهای جوانان منطقه بود. در این دهه بازیکنانی چون هوشنگ معماری، حسن پاسبان، مرحوم جعفر صراطی و .. مقدمات آقایی فوتبال اردبیل را فراهم کردند.

فوتبال دهه60

محمد قلیزاده دهه 60 را دهه اوج فوتبال اردبیل می داند: “در این دهه اردبیل به عنوان قطبی در فوتبال کشور مطرح شد و بازیکنان بزرگی چون مرحوم مقصود بایرامی، علیرضا حکیم زاده، بیژن زرگین، بهنام دولت، عزیز گنجگاهی، مرحوم ناصر عروجی و… را به فوتبال ایران معرفی نمود”.

دوستان فوتبالی

او مرحوم مقصود بایرامی، مرحوم ناصر عروجی، بهنام دولت، یونس مهدیزاده، فیض اله نیک نژاد و رضا گنجگاهی را از دوستان صممیمی فوتبالی نام می برد.

مقایسه فوتبال امروز با فوتبال دهه 60

“فرق فوتبال امروز با دوران ما در امکانات خلاصه می شود. در آن روزگاران امکاناتی نبود و بازیکنان با پرداخت شهریه هزینه تیم ها را تأمین می کردند اما اتحاد، همدلی و از همه مهم تر وجود بازیکنانی قدر و متعصب روزهای بسیار خوبی برای فوتبال اردبیل رقم زده بود.

موفقیت در جام فلق

او دلایل اصلی موفقیت فوتبال اردبیل در جام فلق را وجود بازیکنان قدرتمند با خصوصیات منحصر به فرد، احساس مسئولیت بازیکنان، وجود همدلی و یک رنگی، برگزاری منظم مسابقات باشگاهی، تلاش صادقانه اعضای هیأت فوتبال و دست اندرکاران تیم منتخب، توجه به تیم و رفع نیازهای آن در حد امکان و وجود پشتوانه قوی از بازیکنان می داند.

او در ادامه می گوید: “از طرف دیگر  وجود زمین های خاکی در نقاط مختلف شهر از قبیل زمین های عقاب، شاهین، استقلال و دارایی و کرداحمد و برگزاری رقابت های مختلف در طول سال از دیگر عوامل رشد و شکوفایی فوتبال دهه 50 و 60 می باشد”.

مربیگری

او کارت مربیگری دارد. سرمربیگری ذوب آهن اردبیل و شهرداری اردبیل در رقابت های لیگ دسته دوم و سه آزادگان را در کارنامه خود دارد. به همراه مرحوم مقصود بایرامی و مرسل وقری در تیم امید اردبیل مربیگری کرده و چندین سال تیم فوتبال دانشگاه محقق اردبیلی را رهبری نموده و با این تیم به نائب قهرمانی رقابت های دانشجویی در کشور دست یافته است.

خاطره فوتبالی

قهرمانی با تیم منتخب اردبیل در دور اول جام فلق در سال 66 را یکی از بهترین خاطرات فوتبالی خود می داند.

او پیروزی بر پرسپولیس تهران با تیم پلی اکریل در ورزشگاه آزادی را نیز از خاطرات فوتبالی خود ذکر می کند.

پلی اکریل و پرسپولیس

دیداری که در ذهن و خاطره محمد قلیزاده ماندگار شده است دیداری است که در چارچوب رقابت های جام آزادگان در دوازدهم خرداد ماه سال 74 در ساعت 17 در ورزشگاه آزادی به قضاوت حسین عسگری و کمک علی خسروی و رضاشمس رفیعی در حضور 35 هزار تماشاگر برگزار شده است.

در تیم پرسپولیس تهران بازیکنانی چون نیما نکیسا، پیروانی، قنبرپور، رهبری فرد، سعداوی، نامجومطلق، محبوب، عبدی، عاشوری، شافعی، براتپوری، ترابیان، کرمانی مقدم و مهدی مهدوی کیا بازی کردند.

در این دیدار محمد قلی زاده برای پلی اکریل 90 دقیقه بازی کرد. وی در مقابل تماشاگران پرسپولیسی بازی بسیار خوبی به نمایش گذاشت و بارها در خط دفاعی پلی اکریل مهاجمان معروف و نامی پرسپولیس را ناکام گذاشت.

این دیدار با نتیجه 2بر1 به نفع پلی اکریل به پایان رسید. گل های پلی اکریل را محمد مؤمنی(2گل) و تنها گل پرسپولیس را مهدی مهدوی کیا به ثمر رساندند.

حبیب نجفلو

معمار فوتبال نوین اردبیل و بنیانگذار فوتبال باشگاهی

اژدر عمی

یادگار فوتبال و استادیوم اردبیل

مشهدی عارف

زحمتکش صادق فوتبال اردبیل

در پایان مصاحبه از لزوم حفظ حرمت پیشکسوتان سؤال می کنم، به طور خلاصه می گوید: پیشکسوتان و بنده حقیر از فراموش شدگان فوتبال اردبیل هستیم!!!