1

لیگ برتر فوتبال و بی‌اخلاقی‌های شرم‌آور

در دو هفته مانده به پایان رقابت‌های لیگ برتر فوتبال، علاقه‌مندان شاهد صحنه‌هایی هستند که تماشای آن‌ها جز تأسف و افسوس حاصل دیگری نمی‌تواند داشته باشد.

فوتبالی که فساد در تاروپود آن رخنه کرده و هرروز پرونده جدیدی در ارتباط با آن گشوده می‌شود، فوتبالی که در آن حفظ حرمت و جایگاه بزرگ و کوچک معنی و مفهوم خود را از دست داده است، فوتبالی که جز ضربه زدن به بیت‌المال و هزینه کردن از آن اقدام دیگری بلد نیست و فوتبالی که نه‌تنها حرفه‌ای نیست بلکه از آماتور‌ترین کشورها نیز در فوتبال آماتور‌تر است چه انتظاری می‌توان داشت؟

فوتبال زوار در رفته‌ی ایران، هرروز آبستن حادثه‌ای جدید و گشوده شدن پرونده‌ای تازه است. این روزها تهمت زدن و از خجالت یکدیگر درآمدن به عادی‌ترین مسئله فوتبال تبدیل شده‌است. گویا فوتبالی‌ها، بازیکنان و مربیان ما کار دیگری جز تهمت زدن و نفرت‌پراکنی ندارند.

فحاشی و توهین، به‌کار روزانه عده‌ای که باید الگوی جوانان و فوتبالی‌های این کشور باشند تبدیل شده‌است. چگونه می‌توان باور داشت که الفاظ رکیک و تأسف‌آور از دهان کسانی بیرون می‌آید که خود را عالم دهر می دانند و در فوتبال صاحب‌نظر و کارشناس  بدون رقیب.

تیمی که با آویزان شدن از حاشیه‌ها، جادوها و یا احیاناً هدیه دادن‌ها و تحت تأثیر قرار دادن این و آن به قهرمانی برسد چه حاصلی می‌تواند برای فوتبال فلک‌زده‌ی ما داشته باشد؟ باید بپذیریم با وضعیت حاکم بر فوتبال و جایگاه و رفتار و عملکرد دست‌اندرکاران‌اش در سطح قاره به‌جایی نمی‌توانیم برسیم و حتی در یک سطح معمولی هم قادر نخواهیم بود که گلیم خود را از آب بیرون بکشیم.

آن‌هایی که مدعی‌اند و خود را در فوتبال جهان، چهره‌ای شناخته‌شده می‌دانند و هواداران به بازی‌شان در یک ورزشگاه و در مقابل یک تیم می‌بالند با پریدن به این و آن و پهن کردن بساط تهمت و زیر سؤال بردن دست‌اندرکاران و عوامل اجرایی در این فوتبال بیمار چه چیزی را می‌خواهند جستجو بکنند؟

بزرگی در ایجاد حاشیه و اظهار نظر کردن‌های آنچنانی نیست، بزرگی در برخورد تند و به دور از انصاف و مروت با رقبا و به قولی چشم بستن و دهان باز کردن نیست، بزرگی حرکت در چارچوب اخلاق ورزشی و توجه به متن و بی‌توجهی به حاشیه‌ها می‌باشد.

تا یک هفته دیگر تکلیف این دوره از رقابت‌های لیگ برتر هم مشخص می‌شود اما آن‌چه در اذهان می‌ماند رفتار کسانی است که حرمت‌ها را می‌شکنند و با به‌کار بردن الفاظ زشت و تهمت به حاشیه‌های لیگ پر حاشیه و سؤال‌برانگیز می‌افزایند.

فوتبال ما با این رفتارها و با این جو حاکم بر آن به مقصد نخواهد رسید و جز شرمندگی ارمغانی دیگر برای ورزش نخواهد داشت.




تعیین سرنوشت مردم

فرصت چندان زیادی به انتخابات ریاست‌جمهوری نیست. حادثه سقوط بالگرد و شهادت جمعی از خدمتگزاران نظام، حادثه بزرگی بود که باید از آن فرصتی برای نشان‌دادن چندین‌باره‌ی اقتدار نظام و وحدت و همبستگی ملت قهرمان ایران ساخت.

فضای سیاسی روزهای اخیر نشان می‌دهد که تقریباً همه گروه‌های سیاسی به نوعی نسبت‌به انتخابات و حضور پرشور در آن واکنش نشان داده‌اند.

مردم چون گذشته در پای صندوق‌های رأی حاضر خواهند شد و فردی لایق و اصلح را برای اداره امور کشور انتخاب خواهند کرد ولی امیدواریم گروه‌های سیاسی در روزهای منتهی به اخذ رأی راه خود را از اکثریت جامعه و مردم جدا نکنند و به اعمال ناشایستی چون تخریب نامزدها و یا تخریب انتخابات اقدام ننمایند.

همه به‌خوبی به یاد دارند که در ایام تبلیغات انتخابات سیزدهمین دوره ریاست‌جمهوری شهید آیت‌الله رئیسی کاندیدایی بودند که علی‌رغم تهمت‌ها و ناروایی‌ها و دروغ‌پردازی‌های برخی از اشخاص و جریانات سیاسی به بی‌اخلاقی روی نیاوردند و همه اطرافیان، دوستان و هواداران‌شان را به صبر و عمل بر اساس وظیفه و قانون تشویق نمودند.

کسانی که در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام بکنند و مورد تأیید شورای نگهبان قرار گیرند برای مردم، عزیز خواهند بود و باید در یک رقابت سالم در جهت جلب رأی مردم کوشش ‌کنند و تا می‌توانند از اقدامات غیراخلاقی پرهیز نمایند و خود و هواداران‌شان به تخریب و تهمت و دروغ روی نیاورند .

هرچند که مردم این روزها غمگین هستند و در شوک آن حادثه به سر می‌برند ولی انتخابات را نمی‌توان جدی نگرفت چرا که در ارتباط با سرنوشت ملتی قهرمان، مقاوم و قدرشناس می‌باشد.

امیدواریم کاندیداها و کسانی که برای خدمت به مردم مسلمان احساس تکلیف می‌کنند از تخریب روی برگردانند و به اصل مطلب و ارائه برنامه‌های خود بپردازند و قضاوت نهایی را به مردم همیشه در صحنه بسپارند.




فضول‌باشی و کور مشعل‌دار

فضول‌باشی بدون مقدمه گفت: چشم‌ها روشن، تو هم که عامل نفوذی هستی، خجالت نمی‌کشی که دولت محلی را تضعیف می‌کنی؟
گفتم: حالت خوبه رفیق، به هر نقاب بر چهره که نباید اهمیت داد. نفوذی‌ها کسانی هستند که چهره خودشان را در پشت اسامی جعلی پنهان می‌کنند و تخم نفاق در دل خاک می‌پاشند.
گفت: چه اقدامی کرده‌ای که مهر مخالفت با دولت محلی بر پیشانی‌ات زده‌اند؟
گفتم: مثل برخی‌ها که بعد انتخابات ریاست‌جمهوری در زیر پرچم دیگران برای استانداری سینه می‌زدند نبودم که زود زود رنگ عوض کنم و هرروز دست به سینه به خیلی‌ها عرض ارادت نمایم .
فضول‌باشی نگاهی از سر تمسخر به من انداخت و گفت: روایت است که اکثر آن آقایان پست گرفتند و حکمرانی می‌کنند و طلبکارانه هر کسی را بخواهند می‌کوبند و بر هر کسی که دوست داشته باشند لطف می‌کنند و موجبات پیشرفت‌اش را فراهم می‌نمایند.
گفتم: چند چهره‌گی روش کارعده‌ای است که به‌مرور مشت‌شان در جامعه باز شده‌است ولی تأسف از آن افرادی است که از این هزار رنگ‌ها می‌ترسند و برای حفظ موقعیت‌شان از قلم‌های فرسوده آن‌ها آویزان می‌شوند و به هر دستور و امرشان گردن می‌نهند و به مهره و عروسکی در دست‎شان تبدیل می‌شوند.
حرفم را قطع می‌کند و می‌گوید: مگر این پست‌ و مقام‌ چه ارزشی دارد که انسان برای رسیدن به آن‌، اصول اخلاقی را پایمال می‌کند و به زیرآب زنی قهار تبدیل می‌شود و به زمین‌وزمان رحم نمی‌کند.
گفتم: آن‌قدر در شرح حال ابن‌الوقت‌ها گفته شده که توان شنیدن و تحمل گوش کردن از آدم‌های صالح و درستکار را گرفته است. به‌نظر می‌رسد دور دور خودفروخته‌ها و فرصت‌طلب‌ها می‌باشد. گاهی انسان فکر می‌کند که باید در حلق برخی‌هاکه از شرف، انسانیت و یک‌رنگی حرف می‌زنند سرب داغ ریخته شود.
فضول‌باشی خنده‌ی معنی‌داری می‌کند و می‌افزاید: اوضاع در بخشی از جامعه قمر در عقرب شده‌است. عده‌ای با پناه بردن به هیاهو و جنجال و حاشیه‌سازی و کمک گرفتن از فضای مجازی، اندیشه‌ای جز پر کردن جیب و تهدید حقگویان ندارند. از قدیم گفته‌اند: “جایی که میوه نیست چغندر سلطان مرکباته”، وقتی دلبستگی به صندلی، انسان را خلع سلاح بکند به هر نامردی سر خم می‌کند و اوامر دیکته شده را موبه‌مو اجرا می‌نماید.
گفتم: مدیری که قدرت تصمیم‌گیری و توان مدیریت نداشته باشد نبودنش هزاران هزار مرتبه بهتر از بودنش است. این قبیل مدیران هیچ نفعی به مجموعه تحت مدیریت نمی‌توانند داشته باشند. “عالم ناپرهیز‌کار کور مشعل داره”، وای به حال کسانی که عنوان پر طمطراقی چون مدیر را یدک بکشند ولی دیگران به‌جای آن‌ها تصمیم گیرنده باشند.
فضول‌باشی افزود: مصیبت از آن‌جا شروع شد که در فضای مجازی همه نویسنده شدند و تحلیلگر و کارشناس. مسلماً وقتی چپاولگران و کسانی که حساب بانکی‌شان را خیلی دوست دارند به خواسته‌شان نرسند و یا در مسیر خود موانعی را ببینند، شمشیر از رو می‌بندند و حیا می‌خورند و آبرو قی می‌کنند.
گفتم: فضول باشی اما در جامعه ما هستند افرادی که فرق دوغ و دوشاب را بهتر تشخیص می‌دهند. آن‌هایی که یک عمر با چند چهره‌گی برای خود موقعیت خلق کرده‌اند را بهتر می‌شناسند. کافی‌ا‌ست که مسئولین همتی بکنند و از باج دادن به این افراد خودداری نمایند. مردم فرق خائن و خادم را بهتر و بهتر می‌دانند، می‌گویند که آفتابه و لولهنگ (لولئین) هردو یک کار می‌کنند اما قیمت‌شان موقع گرو گذاشتن معلوم من شود.
گفت: برخی ها فکر می‌کنند که خیلی زرنگ، باهوش و کارآمد تشریف دارند ولی نمی‌دانند که این روزها دیگر به‌راحتی سر جامعه نمی‌توان کلاه گذاشت. رفتار و کردار و نوشته‌ها و گفته‌های همه مدعیان در سال‌های اخیر دردسترس است. تغییر مواضع حتماً با تأمین خواسته‌ها همراه شده‌است اما در همه حال باید آویزه گوشمان باشد که:
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
معلوم می‌کنند که نامرد و مرد کیست
گفت: گاهی وقت‌ها از برخی رفتارها سرگیجه گرفتن امر طبیعی است. عده‌ای به‌راحتی می‌توانند خود را با شرایط مختلف تطبیق بدهند. امروز موافق و فردا مخالف و پس‌فردا خنثی. آن‌ها چنین عادت کرده‌اند و ترسی از قربانی کردن افراد و گروه‌ها در راه رسیدن به هدف‌شان احساس نمی‌کنند.
گفتم: فضول باشی بذار حرف آخرم را بزنم. متأسفانه هستند افرادی که اسب ترکمنی‌اند. هم از توبره می‌خورند و هم از آخور و خلاصه برخلاف اهداف آن‌ها فکر کردن و اقدام نمودن می‌تواند تاوان سنگینی به‌دنبال داشته باشد در شرایط فعلی در قبال فرصت‌طلبان با پا راه بری کفش پاره می‌شود و با سر کلاه، ولی باکی نیست.




جابر عباس زاده قهرمانی از تبار پهلوانان؛ از مردان انتظار همین است

هرچقدر هم که بزرگ باشی یا مال و منال داشته باشی، هرچقدر که غرور بر وجودت مستولی گردد و خود را از بزرگان و نظرکرده‌ها به حساب آوری و هرچقدر که برای دو روز حکمرانی تن به ذلت بدهی و برای خود دنیایی از قدرت و حاکمیت ایجاد بکنی روزی باید از همه‌ی آن‌ها دست بکشی و برای همیشه چشم از این جهان ببندی.

خوش به‌ حال آن کسی که نامی نیک از خود به یادگار بگذارد. خوش به حال فردی که نام و یادش در تاریخ ماندگار بشود و درود بر آن‌هایی که مردانگی‌شان ورد زبان‌ها باشد و گذشت سال‌ها نتواند در عظمت اقدامات‌شان خدشه‌ای وارد نماید.

در دنیای ورزش، مدال‌ها، بالا رفتن از سکوهای قهرمانی، مدیریت‌ها، فخر فروشی‌ها و خلاصه دنیایی از امرونهی برای خود و اطرافیان درست کردن‌ها ماندگار نیستند اما آن‌هایی که در زندگی ورزشی‌شان مردانه زیسته‌اند، اخلاق را زیر پا نگذاشته‌اند، به‌درستی بر مولایشان علی(ع) اقتدا کرده‌اند و منافع جامعه و کشور را در پای منافع شخصی و باندی قربانی نکرده‌اند یاد و نام‌شان برای همیشه تاریخ، ستاره‌ای درخشان و قابل افتخار خواهد بود.

در شهر و استان ما “مردان مردی” بوده‌اند که اقدامات‌شان همیشه برای مردم منطقه افتخارآفرینی و سربلندی و سرافرازی به ارمغان آورده است. پهلوانانی که مایه عزت‌اتد و نام‌شان آبرویی برای منطقه. پهلوانی که برخوردار از ویژگی‌هایی چون وفاداری، شجاعت و فداکاری باشد و به ارزش‌های اخلاقی پایبند گردد جوانمردانی باغیرت هستند که با وجدانی بیدار همیشه از حق و حقیقت پشتیبانی می کنند.

در میان آرشیو نوشته‌ها و مجله‌ی کیهان ورزشی مطلبی را دیدم که در سال ۱۳۷۳ چاپ شده‌است. مطلبی کوتاه که به وسعت کل جهان زیبایی دارد. این مطلب در شرح اقدام پهلوانانه‌ی مرحوم جابر عباس‌زاده است. کشتی گیری که با یکرفتار حساب‌شده عملی انجام داده است که با گذشت ۳۰ سال شنیدنش هنوز هم بوی مردانگی و انسانیت و بزرگواری دارد.

اردیبهشت ماه سال‌روز رحلت این قهرمان پرافتخار است. وقتی مطلب را دیدم انتشارش را برای خود وظیفه دانستم. جامعه کشتی اردبیل، خانواده مرحوم عباس‌زاده و دوستان و هم‌دوره‌هایش باید به جوانمردی و پایمردی و صلابت و انسانیت مرحوم جابر عباس‌زاده افتخار بکنند.

این نوشته که در صفحه‌ای تحت عنوان “وارد،خارج” در سال ۷۳ در مجله کیهان ورزشی چاپ شده به شرح زیر است

“محمد دلیریان می‌گفت: بعضی وقتا از این بچه‌های کشتی، انسان به زوایایی برمی‌خورد که سخت احترام‌برانگیز است و از جمله این بچه‌ها، همین جابر عباس‌زاده و آن‌چه در آخرین کشتی در مقابل حریفش از تایوان پیش‌آمد.

دلیریان می‌گفت: وقتی شنیدم که از اردوی حریف پیشنهاد پول دادن به عباس‌زاده کرده‌اند تا او کشتی را ببازد و تایوان صاحب اولین مدال برنز خود شود من به‌عنوان مربی دو چیز را کنترل کردم اول صحت ماجرا را و دوم واکنش و سلامت عباس‌زاده را، که در پایان هیچ نداشتم تا تقدیم برخورد مردانه و اصیل عباس‌زاده کنم غیر از دستی بر پشت.

وارد، خارج می‌گوید: این‌که جابر عباس‌زاده رقمی برابر ۴ یا ۵ برابر درآمد امروز خود را بدون لحظه‌ای تردید رد می‌کند ضمن این‌که با ارزش است از “مردان” باید درعین‌حال بسیار عادی باشد، چنان‌که هرگاه اگر غیر از این باشد شرم‌آور است. ولی امروز که این بحث علنی شده‌است ما نیز ناچاریم دست جابر عباس‌زاده را بفشریم و واردش کنیم با آرزوی باروری هر چه بیشتر عباس‌زاده‌ها و فزونی عباس‌زاده ها در کشتی”.




المپیک پاریس و امیدواری‌ها

ورزش دوستان ایرانی امیدوارند که قهرمانان و ورزشکاران‌‌شان در المپیک پاریس با کسب نتایج رضایت‌بخش، روزهای شیرین و شادی را برای آن‌ها رقم بزنند.
بدون تردید توانایی‌ها و قدرت ورزشکاران ایرانی می‌تواند افتخارآفرینی آن‌ها را در حجم و گسترده وسیع‌تر به‌دنبال داشته باشد و موجبات شادی دل مردم را فراهم نمایند.
این آرزو دور از دسترس نیست به شرطی که در فرصت باقی‌مانده تا المپیک، مسئولین ورزش مسئولیت خود را جدی بگیرند و تا آن‌جا که می‌توانند و در توان دارند به وظیفه‌شان عمل بکنند و از همه امکانات و ظرفیت‌های موجود به‌درستی استفاده نموده و از بروز هر گونه حاشیه و اقدام به حاشیه‌سازی دوری بکنند.
تجربه ثابت کرده‌است که هر وقت، اداره امور و کار و بار ورزش به دست اهل‌شان سپرده شده موفقیت‌های قابل‌توجه به‌دست‌آمده و در هر مقطعی که امور در اختیار ناآگاهان و عوضی آمده‌ها قرار گرفته حاصلی جز ناکامی و شکست نداشته است.
ورزش و نتایج آن همیشه تحت تأثیر رفتارها و اقداماتی چون باندبازی و منفعت‌پرستی قرارگرفته است ولی در هر زمانی‌که مسئولین وظیفه مدیریتی خود را به‌درستی انجام داده موفقیت کاروان‌های ورزشی ایران اسلامی آن را همراهی کرده‌است.
پیروزی و سربلندی فرزندان و جوانان برومند و شایسته ایران اسلامی و اهتزاز پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی و ترنم سرود مقدس نظام آرزوی همه ایرانیان وطن‌پرست می‌باشد، بنابراین ظلم مضاعف در حق مردمی ورزش‌دوست و مؤمن و معتقد خواهد بود که به‌جای تلاش برای هرچه بهتر شدن وضعیت ورزشکاران، منافع باندی در اولویت قرار بگیرد و یا در سایه غفلت و وادادگی برخی‌ها موقعیت‌های مناسب برای فتح سکوها از بین برود.
ورزش ایران اسلامی با توجه به ظرفیت بالا و توانایی برای درخشش در میادین مهمی چون المپیک باید درست و مدبرانه مدیریت و در فرصت باقی‌مانده موانع موجود با قاطعیت برطرف شود تا ورزشکاران و فرزندان برومند این دیار در پاریس نتایج درخشان‌تری به‌دست آورند و بدین وسیله ملت قهرمان و ولایی ایران را شاد نمایند.




برخی‌ها “عاشقی” می‌کنند، برخی هم “کاسبی”

ورزش به‌خاطر جذابیت‌های خاصی که دارد در مقایسه با دیگر پدیده‌های اجتماعی از مخاطب بیشتری برخوردار می‌باشد. حمایت مردم از ورزش و ورزشی‌ها موجب افزایش ارزش‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن شده‌است. قهرمانان و خدمتگزاران صادق و کسانی که توانایی ایجاد تحول را داشته‌اند، جایگاه مطلوبی در بین مردم پیدا می‌کنند و روی این اصل کسانی که در اندیشه رسیدن به صندلی‌های مدیریت، معروفیت و سری در میان سرها درآوردن هستند سعی می کنند که در بدنه ورزش نفوذ نمایند. آن‌ها بدون تخصص برای جبران کمبودهایشان ورزش را بهترین عرصه برای مطرح شدن قلمداد می‌نمایند و جهت حضور در آن هیچ فرصتی را از دست نمی‌دهند.

فعالین عرصه ورزش در اقدامات خود، جذب تماشاگر و پر کردن ورزشگاه را از اهداف مهم به حساب می‌آورند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که تماشاگران یکی از مهم‌ترین ارکانی هستند که به ورزش هویت و معنا می‌بخشند.

بخش مهمی از ساختار یک رقابت ورزشی مربوط به جذب تماشاگران است. تماشاگران سرمایه‌های اصلی ورزش به شمار می‌روند و اصلی‌ترین عامل در رونق بخشیدن به ورزش و رقابت‌های ورزشی به شمار می روند.

در ورزش تعداد زیادی از علاقه‌مندان “عاشقی” می‌کنند. ورزش را به‌خاطر ورزش دوست دارند و برای سربلندی‌اش از هیچ کوششی کوتاهی نمی‌کنند. در سرما و گرما و در زیر بارش باران و برف و تابش سوزناک آفتاب به ورزش عشق می‌ورزند و در حمایت و پشتیبانی آن کوتاهی نمی‌کنند.

برای عاشقان ورزش، مهم ورزش و موفقیت آن می‌باشد. به افراد و نام‌ها و به کسانی که یک‌شبه در ورزش آفتابی شده‌اند اهمیتی نمی‌دهند، از جیب‌شان هزینه می‌کنند، گلویشان را پاره می‌کنند، رنج سفرها را به جان می‌خرند، مورد کم‌لطفی و کم محبتی غیرورزشی‌ها و آویزان‌های ورزش قرار می‌گیرند و برای موفقیت هرچه بیشتر از جان مایه می‌گذارند، این‌ها عاشقانی هستند که جز ورزش و سربلندی ورزشکاران به چیز دیگری فکر نمی‌کنند.

آن‌ها حامیان صادق و صاحبان اصلی ورزش هستند. آن‌ها افرادی هستند که ورزش در رگ و خونشان در جریان می‌باشد. همه دست‌اندرکاران ورزش و همه‌ی کسانی که مدعی خدمت به ورزش و ساختن آینده‌ای روشن و سرشار از سربلندی و سرافرازی برای فرزندان قهرمان و ورزشکار این مرزوبوم هستند وظیفه‌شان حمایت از کسانی است که در ورزش “عاشقی” می‌کنند.

متأسفانه برخی‌ها هم در ورزش دنبال “کاسبی” هستند. تا فرصتی به دست می‌آورند به طرفدار و هوادار دوآتشه ورزش تبدیل می‌شوند و کار را تا جایی پیش می‌برند که فضا را برای خیلی‌ها تنگ می کنند تا زمینه دستیابی به اهدافشان را فراهم نمایند.

برای شناخت چنین افرادی که به‌سرعت نور، علاقه‌مند به ورزش می‌شوند و در یک حالت تصنعی و ساختگی خود را نه یک دل بلکه صد دل واله و شیدا و عاشق ورزش نشان می‌دهند هدفی جز “کاسبی” ندارند. “کاسبی” برای معروف شدن، سرشناس شدن و به دروازه‌های شهرت رسیدن. “کاسبی” برای درآمد بیشتر، عقد قراردادهای میلیونی، دوشیدن ورزش، گسترش دلالی و اجرای پروژه‌های آن‌چنانی.

وظیفه همه کسانی که دلسوز ورزش‌اند و حساس به سرنوشت فرزندان ایران اسلامی، مبارزه با کاسبان و دلالان ورزشی است. مبارزه با کسانی است که به یک‌باره دل‌سپرده ورزش و عاشق سینه چاک آن شده‌اند و مواظبت از آن‌هایی است که شناختی از ورزش ندارند ولی برای بودن در عرصه آن حاضرند همه خوبی‌ها را پایمال بکنند تا  موقعیت به‌دست‌آمده را از دست ندهند.




فضول‌باشی و گردشگری ورزشی

فضول‌باشی محکم با مشت بر روی میز کوبید و با چهره‌ی برافروخته و چشم‌های از حدقه درآمده گفت: خدا را شکر نمردیم و داغ به دل نماندیم تا یک مرتبه‌ی دیگر طنین‌انداز شدن شعار گردشگری ورزشی را در فضای استان شاهد باشیم.

چشم شیطان کور، گوشش کر، زبانش الکن، گردنش کج، لب‌ولوچه‌اش آویزان و دنده‌اش نرم، قرار است یکدوره رقابت کشتی فرنگی در رده سنی نوجوانان، گردشگری اردبیل را متحول بکند و در رونق‌بخشیدن به گردشگری ورزشی نقش‌آفرینی نماید. قهرمان بلامنازع حرف زدن در دنیا هستیم، هرچقدر با متر ناقصم اندازه گرفتم که چگونه یک رقابت درجه ۳ و ۴ می‌تواند در گردشگری و توسعه گردشگری ورزشی مؤثر باشد به نتیجه‌ای نرسیدم. حالا شما به من بگویید آیا چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ آیا من بدبخت سواد و آگاهی لازم برای درک این موضوع را ندارم؟ یکی بیاید و گردشگری ورزشی را تعریف بکند و نقش مسابقات کشتی نوجوانان جام صفوی را در توسعه گردشگری ورزشی بیان نماید .

گفتم: دعا کن که چنین بشود و اردبیل در گردشگری ورزشی از جایگاه خاصی بهره‌مند گردد. تو چرا جوش می آوری؟ حتماً آقایان روی حساب و کتاب این حرف‌ها را می‌زنند. مسلماً بدون دلیل و بررسی و سنجش شرایط مسابقات و رزرو هتل‌ها توسط تماشاگران و وضعیت پروازها و حتی درخواست پروازهای چارتر و اضافی، بحث گردشگری ورزشی را مطرح نمی‌کنند. متخصصین امر می‌توانند اظهار نظر بکنند و بهتر است امثال شماها بنشینید و تماشا بکنید، حسود نباشید، حتماً این مسابقه و دیگر رقابت‌ها که قرار است به میزبانی اردبیل برگزار شود دراین‌ارتباط مؤثرند. گفت: به خدا من دلم برای پیشرفت استان و ورزش آن می‌تپد ولی واقعیت‌ها و مفهوم گردشگری ورزشی چیز دیگری را بیان می‌کند. با کدام امکانات زیربنایی و با کدام دیدارهای ورزشی و با کدام برنامه‌ریزی صحیح و علمی ادعای توسعه گردشگری ورزشی را می‌کنیم؟ یک یا دو تورنمنت ورزشی در سطوحی نه‌چندان مطلوب، چگونه می‌تواند تماشاگران را از نقاط مختلف جهان و کشور به اردبیل بکشاند؟ اگر قبول بکنیم که هر صندوقی را کلیدی است و هر گنجی زیرا نقشه‌ای، بی‌گدار به آب نمی‌زنیم.

گفتم: بارها به تو یادآوری کرده‌ام که سرت به‌کار خودت باشد. می‌ترسم زبانت سرت را به باد بدهد. گاهی وقت‌ها پا را از گلیمت بیشتر دراز می‌کنی. تو هم با آن‌هایی که ادعای خلق تحول در ورزش استان را دارند و توسعه گردشگری را وعده می‌دهند هم‌آواز باش و قلم به تعریف و تمجید بچرخان، خدا را چه دیدی شاید برای تو هم پروژه‌هایی تعریف بکنند تا تو هم دلی از عزا در آوری.

گفت: راست می‌گویی، اجازه بده بگویم چندنفری که از داخل و خارج مجموعه تلاش می‌کنند و ورزش اردبیل روی کاکل آن‌ها می‌چرخد خسته نباشند، ولی نمی‌توانم خودم را قانع بکنم که مسابقه‌ای چون کشتی نوجوانان بتواند در جذب گردشگر ورزشی برای استان مثمرثمر باشد. امیدوارم که من اشتباه کرده باشم و حق با آقایان و صاحبان اصلی ورزش اردبیل باشد.

گفتم: بارک‌الله، حالا شدی آدم سربه‌راه و خوش‌شانس. می‌گویند زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می‌کشد، کلمات قدرت زیادی دارند از آن‌ها درست استفاده کن تا آماج حملات نباشی و از جایگاهی رفیع در بین قدر قدرتان ورزش برخوردار بشوی. یا حق.




لیدرها عاشقان راستین شهرداری

نقش هواداران در رونق بخشیدن به میادین ورزشی و ایجاد انگیزه در بین ورزشکاران برای همه روشن و آشکار می‌باشد. تماشاگران فوتبال یکی از عوامل موفقیت تیم‌ها به شمار می‌روند و به این دلیل است که باشگاه‌ها برای سامان‌دهی تماشاگران تلاش می‌کنند و برای جبران گوشه‌ای از محبت‌ها، حداقل امکانات را برای آن‌ها فراهم می‌نمایند.

تماشاگران که با عشق و به‌خاطر وفاداری به یک باشگاه در گرما و سرما می‌آیند و فریاد می‌زنند و شور و هیجان می‌آفرینند باید حرمت‌شان در هر شرایطی حفظ شود و از زحماتشان قدردانی گردد.

در روزهای اخیر برکناری مسئول کانون هواداران باشگاه شهرداری خبرساز شده‌است. کنار گذاشته شدن مردی که از هواداران وفادار باشگاه شهرداری و از علاقه‌مندان ناب تیم فوتبال شهرداری است با اعتراض بخشی از جامعه فوتبال مواجه شده‌است.

دراین‌ارتباط جهت یادآوری چند نکته مورد اشاره قرار می‌گیرد:

*هوادار شناسنامه‌دار یک باشگاه باید حرمتش حفظ شود. هواداری که سال‌ها برای سربلندی تیمش فریاد کشیده و رنج دیده است به نوعی از صاحبان اصلی مجموعه به‌شمار می‌رود. بازیکنان، مربیان، مسئولان، مدیران عامل و خلاصه دست‌اندرکاران می آیند ومی‌روند ولی هواداران وفادار همیشه دلشان به عشق تیم می تپد و یار جدا نشدنی هستند.

* قانون به یک مسئول در چهارچوب یک مجموعه اختیاراتی داده است که تقسیم مسئولیت‌ها یکی از آن‌ها می‌باشد. کسی که به‌عنوان نفر اول کانون انتخاب می‌شود باید در بین تماشاگران شناخته شده و از احترام خاصی برخوردار باشد و باید عشق و ارادت وی به تیم و مجموعه باشگاه به اثبات رسیده باشد و برای سربلندی‌اش از هیچ کوششی کوتاهی ننماید.

*کسانی که از دهه‌ی ۶۰ همراه تیم و هم‌قدم با فوتبال اردبیل می‌باشند از هواداران و تماشاگران اردبیلی خاطرات خوبی دارند. بدون شک ابراهیم فرهادی یکی از تماشاگران فراموش‌نشدنی فوتبال شهرداری اردبیل می‌باشد. گریه‌های وی در وسط زمین چمن ورزشگاه تختی در روزی که سقوط شهرداری به دسته دو تقریباً قطعی شد از یاد دوستداران و هواداران شهرداری فراموش‌نشدنی است. فرهادی‎‌ها یک‌شبه در باشگاه‌ شهرداری آفتابی نشده‌اند و بنابراین حفظ حرمت آن‌ها از اهم واجبات است.

*از شهردار محترم اردبیل و مدیرعامل سازمان فرهنگی ورزشی انتظار می‌رود با عنایت خاص از بروز اختلاف و چنددستگی در بین علاقه‌مندان به فوتبال جلوگیری نمایند. اگر تصمیم بر تغییر بوده با مدیریت لازم و بدون تنش در یک محیط صیمی می توانستند آن را عملی نمایند.




قدر داشته‌هایمان را بدانیم

دعواهای سیاسی، مرزبندی های جناحی، تنگ‌نظری‌ها، چشم هم‌چشمی‌ها و دل‌بستن به مقام و موقعیت‌ها، انسان را می‌تواند از مسیر صحیح و درست زندگی کردن دور بکند. گاهی وقت‌ها آن‌چنان به‌دنبال اتفاقات منفی می‌رویم که چشم بر روی زیبایی‌ها و خوبی‌ها می‌بندیم و به‌راحتی از کنار موهبت‌هایی که در اختیار داریم عبور می‌کنیم .

چرا قدر همه‌ی آن چیزهایی را که داریم، نمی‌دانیم؟ به چه دلایلی سعی می‌کنیم که همیشه داشته‌هایمان را زیر سؤال ببریم؟ چرا قدرت تحمل موفقیت برخی‌ها را نداریم؟ دل‌بستگی‌های سیاسی و غرق شدن در دریای تعصبات جناحی چرا ماها را از قضاوت درست و منصفانه درمورد عملکرد دیگران باز می‌دارد؟

ترک کردن صفت پسندیده‌ای چون قدردانی، انسان را در یک چرخه بی‌پایان نارضایتی گرفتار می‌کند و این یعنی همواره به‌دنبال کمبودها و ضعف‌ها رفتن و نادیده گرفتن مثبت‌ها و زیبایی‌ها.

برخورد صادقانه و مخلصانه با داشته‌ها و سرمایه‌های انسانی عاملی برای توسعه و حرکت رو به جلو می‌باشد. گاهی وقت‌ها دامنه بزرگ کردن کمبودها و کوچک نمودن اقدام‌های مثبت، چنان گسترده می‌شود که شک‌برانگیز می‌گردد. مگر در سال‌های نه چندان دور، مسئولین ما چه کارهای بزرگ و عظیمی داشته‌اند که امروزی‌ها سزاوار انتقاد و عدم پذیرش هر اقدام مثبت‌شان شده‌اند؟

این که استان ما سال‌ها با بی‌مهری‌های اثرگذار مواجه بوده واقعیتی است که باید بپذیریم ولی آیا همه این عقب‌ماندگی‌ها مربوط به دو یا سه سال اخیر است و آیا به جز این سال‌ها همه چیز در منطقه ما گل و بلبل بوده‌است؟

قدر داشته‌هایمان را بدانیم، حساب مسئولین پاک‌دست، پرتلاش، باکارنامه، محجوب و با برنامه را از حساب آن‌هایی که هدفی جز قرار گرفتن در رأس و به دست گرفتن امور و بهره‌برداری‌های باندی و گروهی ندارند، جدا بکنیم. سرمایه‌های انسانی خود را که قدرت تأثیرگذاری در فعل‌وانفعالات سیاسی و اقتصادی کشور دارند ارج دهیم و حتی با وجود اختلاف‌نظر و وابستگی‌های سیاسی، آن‌ها را در عرصه‌های مختلف به‌خاطر سربلندی و سرافرازی منطقه مورد حمایت قرار بدهیم.

مردی از خانه‌اش راضی نبود، از دوستش که بنگاه املاک داشت خواست تا خانه‌اش را بفروشد. دوستش یک آگهی نوشت و آن را برایش خواند:

خانه‌ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق‌های دل‌باز و پذیرایی و ناهارخوری وسیع.

صاحب‌خانه تا متن آگهی را شنید گفت: این خانه فروشی نیست در تمام مدت عمرم می‌خواستم جایی داشته باشم مثل این خانه‌ای که تو تعریفش کرده‌ای.

به‌راستی که خیلی وقت‌ها نعمت‌هایی که در اختیار داریم را نمی‌بینیم چون به بودنشان عادت کرده‌ایم، قدر داشته‌هایمان را بدانیم.




کشتی نوجوانان و جام صفوی

دوست من سلام، از این‌که این یادداشت را برای مطالعه انتخاب کرده‌ای خیلی خوشحالم، حتماً از طرفداران ورزش هستید که برای مطالعه مطالب ورزشی روی خوش نشان می‌دهید. برای همه کسانی که ورزش را دوست دارند و خواهان سربلندی و سرافرازی جوانان غیور استان در رقابت‌های مختلف ورزشی هستند هر گام مثبت و هر اقدامی مناسب، قابل تقدیر است.

شما حتماً با حقیر هم‌عقیده خواهید بود که ورزش برای توسعه و پیشرفت به خدمت‌گزاران صادق و از جنس ورزش نیاز دارد، بیگانگان با ورزش به هر دلیل و علتی که بخواهند در بدنه مدیریتی آن نفوذ کنند و سری در میان سرها درآورند جز ضرر و زیان و عمل به‌عنوان نیروی بازدارنده برای آن نمی‌توانند نفع دیگری داشته باشند.

این روزها بحث برگزاری جام صفویه در کشتی فرنگی نوجوانان تحت عنوان گرامی‌داشت رحیم علی‌آبادی در محافل ورزشی استان بیشتر به گوش می‌رسد و به چشم می‌خورد. برای کسی که اهل ورزش است و با زیر و بم آن آشنایی دارد هر اقدام و هر عملی در اندازه‌ی خودش قابل‌توجه و تعریف و تمجید می‌باشد. میزبانی در ورزش کاری سخت و طاقت‌فرساست و اگر در این راه با تجربه‌ها کنار زده شوند و دیواری به‌نام خودی و غیرخودی مطرح شود و به‌جز تعدادی اندک به خیلی‌ها اعتماد نشود و به‌خصوص اگر افراد خارج از مجموعه کشتی و ورزش استان یکه تازی بکنند نا‌بسامانی‌ها افزایش یافته و کار میزبانی و موفقیت را با مشکل روبه‌رو می‌کنند.

هرگونه اظهارنظر در مورد رویدادهای ورزشی باید فنی و منطبق بر واقعیت‌های موجود باشد. بزرگنمایی‌ها و به‌کار بردن عناوین دهان‌پرکن و نادیده گرفتن پیشینه و گذشته هر یک از رشته‌ها، رفتاری قابل قبول نخواهد بود.

مسابقات کشتی فرنگی نوجوانان و میزبانی آن در حد خودش برای اردبیل و منطقه می‌تواند مثمر ثمر باشد. اگر از این میزبانی‌ها به‌خوبی بهره‌برداری گردد و هزینه بیشتر و آن‌چنانی به ورزش استان تحمیل نشود امیدواری برای تأثیر گذاری افزایش می‌یابد.

ادعای پر کردن خلأهای ورزش استان با میزبانی چند رقابت و یا شعار تحول ورزش استان با جام صفویه با واقعیت‌ها همخوانی نداشته و تحلیلی منطبق بر احساس و خواست شخصی‌ می باشد. اگر میزبانی یک یا چند رشته ورزشی در سطح بین‌المللی در تحول ورزش یک منطقه بتواند تأثیرگذار باشد پس چرا رقابت‌های آسیایی و لیگ جهانی والیبال و مسابقات کشتی فرنگی باشگاه‌های جهان این‌گونه عمل نکردند و ورزش والیبال و کشتی استان را ازاین‌رو به آن رو ننمودند؟

کدام کارشناس و خاک خورده ورزش می‌تواند بپذیرد که میزبانی در برخی از رشته‌ها حتی بدون توجه به مقاطع سنی قادر است عقب ماندگی‌های ورزش یک استان را جبران کند. البته عقب‌ماندگی در ورزش را به چه معنی بدانیم و عوامل مؤثر در آن را چگونه در نظر بگیریم.

میزبانی درهر رشته‌ای برای ورزش استان می‌تواند آورده‌ای مناسب داشته باشد به شرطی که عوامل مورد نیاز در تأثیر گذاری آن به‌دقت مورد توجه قرار بگیرد و از تحمیل هزینه‌های اضافی و کم کردن سفره اعتبارات دیگر رشته‌ها جداً خودداری گردد.

کشتی گل سرسبد ورزش اردبیل است. دوستدارانش همواره در عمل علاقه خود را به این رشته نشان داده‌اند. هر وقت رقابت‌هایی با کیفیت و با حضور چهره‌های نامی و مطرح کشتی در اردبیل برگزار شده استقبال باشکوه و به‌یادماندنی از رقابت‌ها به‌عمل‌آمده است. حضور تماشاگران اردبیلی در رقابت‌های قهرمانی کشور کشتی فرنگی در آبان‌ماه سال ۷۱ و یا رقابت‌های کشتی فرنگی باشگاه‌های جهان در آذرماه سال 1397 دلیلی بر این ادعا می‌باشد.

میزان استقبال تیم‌های خارجی، حضور پرشور تماشاگران و میزبانی بی‌نقص و ایده‌آل در اعتبار ورزش منطقه می‌تواند مؤثر باشد.

اگر قرار است جام صفویه ادامه‌دار باشد و برابر ادعاهای انجام‌یافته در چندین رشته برگزار گردد سطح مسابقات و حضور قهرمانان نامی در جذب تماشاگران به میادین و پرشور کردن سکوهای ورزشگاه‌ها تأثیر گذار است. دوستان حتماً رقابت‌های کشتی فرنگی باشگاه‌های جهان را به یاد دارند که در دو شب متوالی، ورزشگاه رضا زاده در قبال هجوم علاقه‌مندان احساس شرمندگی نمود. ما آرزو می‌کنیم جام علی‌آبادی نیز با استقبال تماشاگران روبرو شود.

(28/1/1403).