1

رنگ باختن اخلاق در فوتبال

پخش کلیپی از بازگشت تیم استقلال به تهران بعد از فینال جام حذفی گوشه ای از چالش ها و مشکلات فرهنگی فوتبال پنج ستاره ما را به تصویر کشید و دل طرفداران واقعی فوتبال را به درد آورد.

آخر این چه فوتبالی است که مشکلات و ناهنجاری های آن تمام شدنی نیست؟

در دخل زمین اعتراض های مکرر و رد و بدل شدن کلمات چندش آور و در خارج زمین هم کتک کاری بازیکنان و هواداران با استفاده از الفاظ رکیک نشان دهنده گوشه ای از واقعیت های فوتبال ما می باشد.

واقعیت هایی که می تواند حاصلی از مدیریت افرادی باشد که در سال های اخیر بر صندلی آن تکیه زدند و به عناوینی چون پنج ستاره دل خوش کرده اند.

وقتی در فوتبال ما همه چیز در خدمت ارائه آمارهای ساختگی قرار می گیرد و زمانی که امکان دست زدن به ترکیب باند حاکم میسر نمی شود، زمانی که اداره فوتبال در برخی از قسمت ها و مناطق به افراد نالایق و ظاهر بین و خود محور سپرده می شود برخوردهایی چون صحنه های فرودگاه مهرآباد دور از انتظار نیست.

اگر روال مدیریت فوتبال  بر اساس سیاست های قبلی استوار باشد، اگر چماقی به نام تعلیق امکان سپردن امور به افراد لایق و کاردان را فراهم نکند و اگر منافع باندی و گروهی بر منافع فوتبال ترجیح داده شود،  اگر اداره امور در انحصار افراد نالایق قرار بگیرد بیش از آن چه در فرودگاه دیده شد از لمپن های بیسواد نمی توان توقعی دیگر  داشت.

فوتبال با این نوع مدیریت و با این حلقه حاکم بر آن تعلیق بشود بهتر است. این چه روشی است که با توسل به این بهانه و با مساعدت دوستان فدراسیون جهانی خود را در عمل مختار بدانند و برای کسی اجازه استفاده از جمله بالای چشم ابروست را ندهند.

تعلیق فوتبال بهتر از عاقبت نافرجام  این رشته ورزشی است. کسی که در یک منطقه، عاملی برای نابودی فوتبال است آن چنان در سایه چماق تعلیق برای ادامه قدرتش امیدوار است که جز خود و فکر و اندیشه دوستان و دیکته کنندگان حرف دیگری را نمی توانند بپذیرند.

باید ریشه آرائی که نتایجش توسعه ناهنجاری و رفتارهای غلط و لمپنیسم است در فوتبال خشکانده شود و پاکسازی کامل در تصمیم سازان در این رشته ورزشی ضروری است.

برای برداشتن هر گامی به سمت پیشرفت و رسیدن به هدف، تحمل تاوان امری طبیعی است. پاکسازی فوتبال از لمپن ها و بیرون راندن نالایق ها، آمارسازان ، دروغگویان و صحنه گردان های دردآور نیازمند مقاومت و پذیرفتن ضرر و زیان و تن ندادن به فشارها و تهدید هاست.

شگرد همیشگی کسانی که حاضر به دل کندن از مدیریت فوتبال و زیبایی های آن نیستند بعد از هر معجزه و شاهکاری برافراشتن پرچم تعلیق است. اگر آقایان به آن چه می گویند اعتقاد قلبی دارند و خود را خدمتگزار واقعی فوتبال ملی می دانند بیایند و صادقانه به بیان حقایق بپردازند و حداقل چگونگی و  چرایی عقد قرارداد با ویموتس و عوامل دخیل در آن را بیان کرده و مردم را محرم تلقی بکنند و از طرف دیگر مردم را در جریان روش مهندسی شدن انتخابات رؤسای استان ها بگذارند و بگویند که با چه ترفندی همیشه در حفظ بافت و ساختار مجامع عمل کرده اند.

اگر واقعا دلسوز فوتبال هستند بسم اله این گوی و این میدان.

 




ماشین سازی واگذار می شود، سوژه ای مناسب برای مصاحبه ها

مالک باشگاه ماشین سازی تبریز قصد فروش امتیاز تیم لیگ برتری این باشگاه را دارد. خبری که در دو روز گذشته در محافل فوتبالی مطرح بوده و از زوایای مختلف این تصمیم مالک باشگاه مورد بحث قرار گرفته است.

تیمداری در شرایط فعلی و با مشکلات و موانعی که بر سر راه باشگاه ها وجود دارد در ورزش و بخصوص در لیگ برتر فوتبال کاری طاقت فرساست.ثروتمند ترین افراد نیز در مقطعی درمانده می شوند و نسبت به فروش امتیازی که در اختیار دارند اقدام می کنند.

اگر سرمایه گذارانی که چندان دغدغه مالی ندارند به فروش امتیاز تیم لیگ برتری فکر بکنند باید به فوتبال بدون اسپانسر و حامی و برنامه برخی از مناطق  اشک ریخت . معمولا مناطقی که امکانات سخت افزاری دارند و هم علاقه مندانی برای خرید و اداره تیم ها و جایگاهی در فوتبال کشور کمتر از خود می گویند و از برخی عناوین ساختگی و اهدایی فدراسیونی هاآویزان نمی شوند. آنها وقتی را که باید در مصاحبه ها و وعده ها  و اجرای اصل ”تفرقه بینداز و حکومت کن“ باید صرف کنند به برنامه ریزی و آینده نگری و تثبیت موقعیت ها اختصاص می دهند. حرف زدن ها، مانور دادن ها و در رویا سیر کردن ها از آنِ آنهایی است که کارنامه روشنی برای ارئه ندارند. آنها دقیقا مصداق ضرب المثل“آفتابه و لگن هفت دست، شام و نهار“  هستند.

خدا را شکر این بار با انتشار خبر فروش امتیاز تیم ماشین سازی از گفتگوهای تلفنی با مالک تیم، اعلام قرار ماقات حضوری با مالک در تبریز، اعلام علاقه مندی مالک تیم برای واگذاری تیم به اردبیل، به کار افتادن توپخانه خبری دوستان مبنی بر احتمال حضور اردبیل در لیگ برتر فوتبال و ایجاد توقع بی مورد در نزد علاقه مندان و عاشقان فوتبال خبری نیست.

برخی از دوستان چنین فرصت هایی را برای مصاحبه و اثبات شعار “من آنم که رستم بود پهلوان” از دست نمی دادند و با خبرهایی از قبیل اعطای امتیاز تیم دسته دومی توسط فدراسیون فوتبال استان و یا خبر ابقای تیم شهرداری در لیگ دسته یک و یا امکان واگذاری امتیاز گسترش تبریز به اردبیل مدتی علاقه مندان را به آینده خوش بین می کردند ولی این بار سکوت در مقابل خبر فروش امتیاز تیم ماشین سازی دلگرم کننده است.

می گویند مالک باشگاه ماشین سازی با برخی از نمایندگان مردم در مجلس رابطه خوبی دارد می توان از این راه حداقل سوژه ای برای برخی از حرف ها و مصاحبه ها پیدا کرد، مثل سوژه پادگان اردبیل و درخواست واگذری ان برای احداث زمین فوتبال!!!

امیدواریم این وعده ها روزی محقق شوند و اردبیل نیز در لیگ برتر فوتبال و فوتسال صاحب تیم و دارای جایگاه و موقعیت گردد. انشااله.

 




وعده های فراموش شده

در بازدیدها و جلسات و تودیع و معارفه ها دائما قول و وعده می دهند، بساطی دیگر راه می اندازند، حرف های قشنگی بر زبان ها جاری می کنند، این کار را خواهیم کرد، به آن مورد رسیدگی خواهیم نمود ولی وقتی چندی گذشت و آب ها از آسیاب افتاد دیگر نه از وعده ها خبری است و نه از عمل به آن ها، به راحتی همه چیز به فراموشی سپرده می شود .

اگر بگوییم که فلان مسئول گفت و عمل نکرد و آن یکی وعده های رنگی داد و فراموش کرد ممکن است مورد غضب قرار بگیریم ولی حداقل می توان گفت آن هایی که قبلا در این استان مسئولیت داشتند کلاه خود را قاضی کنند و لحظاتی چند به دوران مسئولیت خود برگردند و وعده های عمل نشده را از نظر بگذرانند و آن گاه برای عملکرد خود نمره بدهند.

باور کنید خیلی خوب است که واقع بین تر باشیم و مشکلات و خطاهای خود را ببینیم و اعتراف کرده و برای جبران، کمر همت ببندیم.

مردم از شنیدن حرف ها خسته شده اند. حوصله نشستن پای صحبت مسئولین و گوش کردن به حرف های تکراری آن ها را ندارند.

چقدر بشنویم که بگویند خواهد شد، می شود، انجام می پذیرد و…. و همه چیز را به آینده حواله بدهند. یاد بگیرید تا بگویید “شد”، چرا باید ما با این فعل شد غریبه باشیم و گوش ها برای شنیدنش لحظه شماری بکنند.

تا زمانی که در برخورد با مردم صادق نباشیم و منافع مادی و جناحی را بر منافع جامعه ترجیح بدهیم در بر روی پاشنه قبلی چرخ خواهد خورد. چه زیبا ایامی خواهد بود که ببینیم مسئولان ما حرف کمتر می زنند و عمل بیشتر می کنند. اگر چنین ایامی را شاهد باشیم آن موقع می توان به پیشرفت منطقه امیدوار شد وگر نه این قبیل آرزوها چیزی جز سراب نخواهد بود.

 




فضول باشی، لیگ والیبال  و مدیر کل ورزش و جوانان استان

تا گوشی را برداشتم فضول باشی گفت: ببین داداش، زیاد وقتت را نمی گیرم، خیلی کوتاه راجع به دو موضوع صحبت می کنم و زودتر غزل خداحافظی را می خوانم.

گفت: می گویند مدیر کل ورزش و جوانان همه توان خود را به کار بسته تا بتواند تیمی را روانه لیگ دسته یک والیبال بکند. نفس عمل قابل تقدیر است. همه ورزشکاران و دوستداران ورزش استان علاقه مند به حضور تیم هایی از استان در سطوح مختلف لیگ در رشته های ورزشی هستند و این بار نیز امیدواریم که مدیر کل در این کار خیرش موفق بشود.

اما از قدیم گفته اند: “آتا میمَک بر عایب، آتدان توشمک ایکی عایب

فضول باشی ادامه می دهد: تأمین هزینه های مورد نیاز شرکت در لیگ کار بزرگی است. بابا بی پولی درد عجیبی است. بی پولی در ورزش مشکلات زیادی را ایجاد می کند و گاهی آبروی یک فرد یا یک مسئولی را بر باد می دهد. و اینجاست که مدیر باید حواسش خیلی جمع باشد یعنی تا از حامیان مالی و تأمین کامل هزینه ها مطمئن نباشد آبروی خود را در معرض خطر قرار ندهد. مسلما از اعتبارات هیئت های ورزشی اجازه خرج کردن برای تیم های لیگی وجود ندارد و باید تمامی هزینه های تیمداری در لیگ دسته یک والیبال کشور توسط حامی و بخش خصوصی تأمین شود. حال با توجه به این که تاکنون اسم تیم مشخص نشده و در قرعه کشی با نام نماینده اردبیل در جدول قرار داده شده امیدواریم که اقدامات بر اساسی باشد که بعدها مشکلاتی در روند حضور تیم در مسابقات ایجاد نشود.

فضول باشی چند ثانیه ای نفس تازه می کند و ادامه می دهد: بیماری کووید19 و ویروس کرونا شرایطی فراهم کرده تا بساط رقابت های قهرمانی کشور و مسابقات ریز و درشت جمع شود. ضرری که از این راه به ورزش وارد می شود واقعا غیر قابل جبران است. تعطیلی تمرینات، توقف فعالیت باشگاه های ورزشی، بیکار شدن مربیان مظلوم و بدون حامی ورزش و ده ها مورد دیگر که هر یک از آن ها ضربات کاری بر پیکر ورزش و رزشی ها وارد کرده است ولی در این میان تعطیلی فعالیت های ورزشی مانع از مشخص شدن عیار مدیریتی و توان هماهنگی و قدرت نظارتی مدیر کل ورزش و جوانان شده است.

وی بعد از تعطیلی فعالیت های ورزشی به این سمت منصوب شده است و بنابراین در چند ماه گذشته با مشکلاتی از قبیل اعزام ها و نتایج مواجه نبوده است.

شرایط فعلی فرصت کافی برای برنامه ریزی و ترسیم آینده ای روشن برای ورزش و هیئت های ورزشی را می تواند در اختیار مدیر کل قرار بدهد. حال چقدر از این فرصت ها استفاده خواهد شد مسئله ای است که آینده به آن جواب خواهد داد.

 

 




مدیران مدح سوار

برخی ها برای ماندن در قدرت و از دست ندادن پست و مقام به هر کاری دست می زنند. اگر هدف برخورداری از جلال و جبروت مدیریت باشد وقت رنگ باختن فضایل اخلاقی فرا می رسد. گذشته خود را فراموش می کنند و برای حال حاضرشان افتخار کرده و خود را تافته جدا بافته تلقی می کنند.

فرصت طلبان قدرت طلب حاضرند که برخی از تفکرات خود را در زیر پا له کنند تا لطمه ای به موقعیت میز مدیریت وارد نشود. اگر لازم باشد به هر کف روی ابی چنگ می اندازند تا آسیبی هرچند جزئی به مقام ریاست و مدیریت شان وارد نشود. آنها در راه رسیدن به هدف از میدان دادن به افراد دروغگو ، آمارساز و مغرورِ از خدا بی خبر کوتاهی نمی کنند.

برای شناخت روند مدیریتی افراد وقتی که در مسند قدرت جلوس می کنند توجه به ملاقات ها و اشخاص حاضر در اطراف و مورد اعتمادشان می تواند راهگشا باشد.

در جایی خواندم: زندگی واقعی انسان با ملاقات های او آغاز می شود بنابراین برای کسانی که در جستجوی مفهوم واقعی زندگی هستند انتخاب دوستان و معاشران از اهمیت زیادی برخوردار است و می تواند تمام آینده را تحت الشعاع قرار بدهد.

وقتی مدیری، دروغگویان حرفه ای، متملقین قهار، آمارسازان پرادعا و سیاه نمایان شناخته شده را در اطرافش جمع کند معلوم است که با گذشت زمان بر سر مجموعه تحت مدیریتش چه بلایی را نازل می کند.

در چنین شرایطی انگیزه برای خدمت و تلاش بیشتر در بین کارکنان رنگ می بازد و مجموعه با چالش و بحران جدی روبرو می شود.

نقش بازی کردن برای انحراف افکار عمومی چندان نمی تواند دوام داشته باشد چرا که وقتی حرف ها با واقعیت ها همخوانی نداشته باشد رسوایی به بار می آورد.

بی گمان که هر زبان پرده دل است

چون بجنبد پرده، سِر ها واصل است

بی تردید هر زبان به منزله پرده اتاق است، همانطور که وقتی پرده به واسطه وزش باد می جنبد درون اتاق نمایان می گردد، زبان هم وقتی می جنبد و به سخن آغاز می کند، اسرار درون را آشکار می کند.

مدیری که حیات مدیریتش را در ارائه گزارش های نادرست و آمارهای ساختگی بداند و آویزان شدن از دامن مسئولان محلی و منطقه ای را چاره ای برای پوشش ناهمخوانی واقعیت ها و آمارها بداند رسوائی اش در گذر زمان حتمی خواهد بود.

باید به حال آن مدیری گریست که یکی از راه های ماندن در قدرت را با مدح سواری برگزیند. هزینه از هر منبع  و بهانه تای را برای به استخدام درآوردن کسانی که در این راه از تبحر کافی برخوردارند مباح بداند و با این کار مثبت ماندن در فضای تبلیغاتی و مجازی را به خیالش تضمین نماید.

اما باید دانست که نمایندگان افکار عمومی چند نفری نیستند که آنها فکر می کنند. در برخی موارد سکوت بعضی ها در قبال حقیقت، کشنده تر است و باید بدانیم که مدح بیهوده هم ناپسند و پرآسیب است.

می بلرزد عرش از مدح شقی

بد گمان گردد ز مدحش متقی

چه زیباست که افراد بعد از رسیدن به قدرت گذشته خود را فراموش نکنند، واقعیت ها وارونه جلوه ندهند، صداقت و انصاف را در سرلوحه کارها قرار دهند و قدرت در سایه حق را بر قدرت ناشی از دروغ و ریا و تظاهر و باند بازی ترجیح بدهند.

دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه

هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا

 




فرش قرمز مسابقات استانی برای شهرداری اردبیل

تیم فوتبال شهرداری اردبیل در سه هفته مانده به پایان رقابت های لیگ دسته سه سقوط به رقابت های استانی را حتمی کرد و بدین ترتیب پرونده یکی از ریشه دارترین تیم های فوتبال منطقه بسته شد.

این تیم عشق هواداران فوتبال اردبیل بود. شهرداری یادگاری از دوران خوش فوبال بود. شهرداری یادآور خاطرات تلخ و شیرین فوتبال از دهه 60 تاکنون بود.

شهرداری در حیات خود دوران پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. توجه به این تیم بعد از بازگشت دوباره به آغوش شهرداری که در سال 89 و به همت اکبر نیکزاد شهردار وقت انجام پذیرفت، بیشتر شد.

عوامل مختلف در سال های اخیر دست به دست هم دادند و برای این تیم مردمی روزهای غم انگیز و تأسف آوری را رقم زدند.

وقتی در فصل 95-94 پس از دو فصل حضور در دسته یک به دسته دو سقو کرد اصرار شهردار برای واگذاری امتیاز و حمایت شورا از شهردار، تیم را وارد بحران تازه ای کرد و از آن تاریخ تیم در سراشیبی سقوط قرار گرفت و روزهای خوبی را در عرصه فوتبال تجربه نکرد.

شهرداری شناسنامه فوتبال اردبیل است. حال که تیم به رقابت های استانی سقوط کرده است تلاش عده ای برای توجیه رفتارها و عملکردها و به نوعی تبرئه کردن ها آغاز می شود.

در شرایط فعلی آن چه برای تماشاگر و دوستدار فوتبال و علاقه مند به تیم شهرداری مهم است از هم پاشیده شدن تیم و بسته شدن پرونده آن می باشد.

عزیزانی که در واگذاری تیم در شورا بدون نظرخواهی، سفته را جایگزین ضمانت نامه بانکی کردند و آن هایی که هر روز حرفی تازه بر زبان راندند و بر سر قول و قرارها و حرف ها ایستادگی نکردند و کسانی که نتوانستند علی رغم ادعاها ازتیم دل بکنند، آنهایی که قراردادهای میلیونی امضاء کردند و بیشتر از استحقاق و حقشان گرفتند و در آخر طلبکار هم شدند، آن هایی که زیر پای مربیان غیر بومی را خالی کردند و راه را برای سکانداری شان هموار نمودند، آن هایی که برای بودن در کنار تیم زمین و زمان را واسطه می کردند و منافع شخصی را به منافع تیم ترجیح می دادند و آن هایی که خود را مالک و صاحب و همه کاره تیم دانسته و به هیچ عنوان برای دل کندن از آن راضی نمی شدند در بحث سقوط و نابودی تیم می توانند سهیم باشند.

شهرداری در سال های اخیر کاملا مورد بی مهری مسئولان قرار گرفت. از شورای شهر گرفته تا فرماندار اردبیل و استاندار استان.

در روزهایی که تیم بیش از 12 هزار تماشاگر را به استادیوم جذب می کرد  فرماندار وقت در جایگاه برای تماشای مسابقات حضور پیدا می کرد ولی وقتی سقوطش حتمی شد رفت و تیم را فراموش کرد و دیگر در ورزشگاه تختی مشاهده نشد و خدابخش استاندار وقت که حسرت به دل ماندیم تا برای یک بار از فوتبال سخن بگوید و به تیم و بازیکنانش روحیه بدهد.

شهرداری با وضعیتی که حاکم است احتمال حضورش در لیگ استانی نیز وجود ندارد. باید دعا کرد که شهرداری ورزش دوست و فوتبال بلد برای شهر انتخاب شود تا شاید گرهی از گره های این تیم را بگشاید.

راستی آن دسته از اعضای شورای شهر که خود را فوتبالی می دانند و از پیشقراولان برافراشتن پرچم مخالفت با تیمداری شهرداری بودند الآن در چه حالی هستند؟ از این که بعد از چهار سال پروژه بر  زمین زدن فوتبال شهرداری به نتیجه رسیده خوشحال هستند؟ آن هایی که از سفره گسترده تیم متنعم شدند و قراردادهای آن چنانی بستند و در تیم حاشیه ایجاد کردند الآن با وجدان راحت سر بر بالین می گذارند؟ و آن هایی که ساز برکناری مربیانی چون دینورزاده و ربیعی را کوک کردند و نامردانه در این راه گام گذاشتند در حال حاضر احساس شرمندگی نمی کنند؟

 

 




نگاهی کوتاه به روز خبرنگار سال ۱۳۹۹

هفده مرداد 1399 به تاریخ پیوست. روزی که به نام خبرنگار نامگذاری شده است گذشت تا خبرنگاران یک سال دیگر چشم انتظار روزی باشند که در آن همه با آن ها مهربان می شوند. همه از خوبی ها و ویژگی هایشان سخن می گویند، همه در صدور پیام تبریک از یکدیگر سبقت می گیرند و همه هورا می کشند و از سختی ها و دردمندی ها و شجاعت و مصائب شان سخن می گویند و بحث ها مطرح می کنند.

روز خبرنگار عجب روزی است. کسانی که تا دیروز برای دیدن و زیارت کردنشان به ساعت ها هماهنگی و ده ها تلفن و صدها من بمیرم و تو بمیرم نیاز بود با پای خودشان در جمع خبرنگاران حاضر می شوند و بالاتر از همه این را نیز افتخاری برای مجموعه تحت مدیریت به حساب می آورند.

هر سال که می گذرد بر گستردگی گرامی داشت این روز افزوده می شود اما این تحول فقط در پوسته است و در اندرون و عمل ها و در چارچوب ساختاری خالی تر و تهی تر از گذشته ها نشان می دهد.

امسال به دلایل مختلف و بدون در نظر گرفتن دید و بازدیدها ورفت و آمد ها و به ظاهر سخنان شیرین بر زبان ها راندن می توان گفت که روز خوب و ایده آلی برای خبرگاران استان نبود. کسی به دل نگیرد و از صاحب این قلم دلخور نشود . گرامی داشت زحمات خبرنگاران در چند دیدار و بیانیه و پیام تبریک نمی تواند خلاصه شود البته از این گفته ها استنباط نشود که با برنامه های اجرا شده مخالفتی است، نه ، دست کسانی که احساس مسئولیت کردند و با آغوشی باز در دفاتر نشریات حاضر شدند درد نکند ولی بپذیریم که حضور ها و “به به” و “چه چه” گفتن ها نمی توانند التیام دهنده دردهای ناشی از مشکلات موجود خبرنگاران باشد.

غیبت استاندار

عدم حضور استاندار در دفاتر خبرگزاری ها و نشریات جای سؤال ندارد؟ ممکن است فشردگی برنامه و یا سفر و یا حضور میهمان و یا به یک هزار و دلیل به نوعی این اقدام استاندار توجیه شود ولی چندن قابل قبول نمی تواند باشد، چرا که اگر به جامعه خبری اهمیت قائل شویم تقویم آن مشخص است و می شد دیگر برنامه ها با توجه به معلوم بودن روز خبرنگار برنامه ریزی شود. به هر حال خبرنگار است و روز مربوط به آن با اندکی این ور و آن ور کردن، توجیه مسئله کار سخت و دشواری نخواهد بود.

دلخوشی

دلخوشی فعالان عرصه رسانه تجدید دیدارها در روز خبرنگار در قالب یک مراسم و صرف یک وعده نهار و یا شام بود. بگذریم از این که گاهی وقت ها اثرات چنین مراسمی ممکن بود هفته ها و ماه ها در پیشانی خبرنگاران چشمک بزند ولی گاهی وقت ها تحمل یک سری منت ها با توجه به نقاط مثبت اش قابل تحمل می باشد.

کرونا و بیماری کووید19 امسال این دلخوشی را از جانعه خبری گرفت و از لیست سخنرانی های سالیانه مسئولین یک وعده را کم کرد. آخر در چنین مراسمی مسئولین بیشتر از خبرنگاران پشت تریبون قرار می گرفتند. معمولا در مراسمی که به نام خبرنگاران تشکیل می شود درصد بالایی از سخترانی ها به مسئولین می رسید. به جای آن که در روز خبرنکار، خبرنگاران سخنران و مسئولین شنونده باشند در استان ما برعکس عمل می شد. کرونا این رسم را بر هم زد و امید است بعد از بازگشت به حالت عادی سال آینده اگر مراسمی در روز خبرنگار برپا شود در آن مسئولین فقط شنونده باشند و خبرنگاران سخنران.

روز نه چندان دلچسب

امسال در روز خبرنگار اتفاقاتی برای برخی از خبرنگاران افتاد که کمتر تصورش می رفت. در روزی که اختصاص به گرامی داشت خبرنگار دارد طرح شکایت از خبرنگار و یا احضار وی زیاد نمی تواند خوش آیند باشد.

بحث دفاع از خبرنگاران و یا ایراد گرفتن بر شکایت ها و احضارها نیست اما می شد حداقل یک روز یعنی 17 مرداد را صبر کرد. اگر کسی مقصر باشد باید در قبال عملکردش پاسخگو باشد مهم انتخاب زمان مراجعه است، درست هم زمان با روز خبرنگار مقداری بیشتر به ذوق می زند و خلاصه آخرین بدبیاری در 17 مرداد سال 99 بحث حمله به یکی از پیشکسوتان خوش نام عرصه رسانه بود. لطف اله حنیفه تاکنون آزارش به یک مورچه هم نرسیده است. چهره دوست داشتنی مطبوعات به دنبال تصادف مورد حمله قرار می گیرد ، فحش می شنود و کتک می خورد، کارش به بیمارستان می کشد . هرچند که اقدام مناسب و سریع مسئولین و بخصوص ریاست محترم دادگستری استان و دادستان محترم اردبیل منجر به دستگیری ضارب شده و از این بابت باید تقدیر جانانه ای از زحمتکشان عرصه حفظ امنیت جامعه بشود ولی از بدشانسی خبرنگاران در روز خبرنگار سال 99 نمی شود بی تفاوت عبور کرد.

روز خبرنگار امسال نیز گذشت. هیچ کس نمی تواند ادعا بکند که هر آنچه خبرنگاران در یک سال گذشته انجام داده اند همه درست و بدون نقص بوده است، نمی توان گفت که همه خبرنگاران در انجام وظیفه و عمل به رسالت خطیرشان موفق بوده اند ولی می توان گفت آنهایی که فعالیت در عرصه رسانه را آگاهانه انتخاب کرده اند و به اهمیت وظیفه شان آشنایی دارند، دغدغه ای جز خدمت به جامعه اسلامی و مردم انقلابی و ولایتمدار ندارند. ممکن است در راستای انجام وظیفه مشکلات واشتباهاتی پیش بیاید اما بپذیریم که همه اشتباهات آگاهانه و با برنامه ریزی قبلی نمی توانند باشند. اندکی صبر و حوصله می تواند در برطرف کردن سوء تفاهمات نقش مؤثری داشته باشد.

اگر اعتقاد داریم که مردم باید در جریان تفاقات روی داده در جامعه قرار بگیرند، خبرنگاران چاره ای جز عمل به تکلیف و وظیفه ندارند. خبرنگاان واقعی را در تحقق این اهداف یاری بکنیم و آن ها را برای حرکت در مسیر مستقیم ترغیب و تشویق نماییم.

 

 




امیدواری برای نجات کِشتی به گِل نشسته کشتی استان

کشتی استان در نهایت مدیر خود را شناخت و از بلاتکلیفی نجات یافت.

در ماه های گذشته با تلاش های مردی عاشق و علاقه مند به نام حاج احمد حبیبی امورات جاری این رشته ورزشی چرخید و زمینه برای برگزاری مجموع انتخاباتی آماده شد.

این بار از تعدد کاندیداها و آشفتگی مجمع و خدشه دار شدن فضای آن خبری نبود. مجمع با رقابت دو کاندیدا به خوبی توسط دست اندرکاران مدیریت شد و عبدالرضا اقبال با اکثریت آرا به مدت چهار سال مسئولیت هیئت کشتی استان را بر عهده گرفت.

قبل از برگزار مجمع حرف و حدیث های زیادی در مورد چینش نفرات و صاحبان رأی در مجمع مطرح گردید. عده ای معتقد بودند که برخی نفوذها و رفاقت ها در حذف بعضی از اسم ها و دعوت از تعدادی دیگر کاملا نقش آفرین بوده و برای این ادعا نیز دلایلی ارائه می کردند.

هر چه بود تمام شد. اینک زمان آستین بالا زدن و خدمت کردن به کشتی است. هر گلایه ای را می توان در جمع دوستانه و با برخوردهای منطقی برطرف کرد. فاصله ها، وضعیت کشتی را از حالی که دارد بدتر و بدتر می کند.

خشبختانه اردبیل یکی از مناطق برخوردار از نیروی انسان کارآمد و توانا و فنی در کشتی است. هیچ کس نمی تواند منکر این واقعیت بشود و از این به بعد هنر اقبال باید به مدد وی بیاید تا او بتواند همه خانواده کشتی را در زیر یک سقف جمع بکند و برای سربلندی این رشته نقشه های کارساز و عملی ترسیم نماید.

اگر اقبال بتواند سرمایه ها و منابع موجود را در جهت رسیدن به اهداف هماهنگ بکند و آن را به گونه ای ایده آل، اثربخش و کارآ مدیریت کند امیدواری برای تجدید حیات کشتی استان را دوچندان خواهد کرد.

در سال های اخیر روزمرگی برای رشته های مختلف ورزشی آفت بزرگی بوده است.  حال که رئیس هیئت کشتی استان تحصیلکرده ورزش است انتظار می رود سرنوشت این رشته را از روزمرگی خلاص کند و نقشه راه ارائه نماید.

برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف، مهم ترین اصلی است که می تواند اقبال را در راه خدمت صادقانه به کشتی حمایت و مساعت نماید. امید می رود که هیئت کشتی استان و همکاران رئیس هیئت بتوانند با مشخص کردن نقطه ای که می خواهند در پایان چهار سال به آن برسند با در نظر گرفتن امکانات و منابع در اختیار فهرست فعالیت های لازم را برای دستیابی به اهداف را در اختیار افکار عمومی قرار بدهند.

موفقیت اقبال در مدیریت کشتی حاصلی چون سربلندی کشتی استان را به دنبال خواهد داشت. کشتی اردبیل هم در فرنگی و هم در آزاد مهره هایی در اختیار دارد که دیگر استان ها در حسرت داشتن آن ها هستند.

اقبال خود از خانواده کشتی است و آشنایی بهتری با کارنامه، پیشینه و خصوصیات همه آن ها دارد. انتخاب همکاران و سپردن گوشه ای از کار به امتحان داده ها و مشورت گرفتن از چهره های محبوب، بیشتر  می تواند کمک حال وی باشد.

مولا علی (ع) در نامه ۵۳ خطاب به مالک اشتر نخعی می فرماید: بخیل را در مشورت کردن دخالت نده، که تو را از نیکوکاری باز می دارد و از تنگدستی می ترساند. ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحیه تو را سست می کند. حریص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرف را با ستمکاری در نظرت زینت می دهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که ریشه آن ها در انسان سوء ظن به خدای بزرگ است.

اگر مدیری در هر مجموعه و بخصوص در هیئت های ورزشی از تجارب گذشته کمک بگیرد و سرنوشت رشته ورزشی، برخوردها، عملکردها و اقدامات درست و نادرست را مورد بررسی قرار بدهد از تکرار اشتباهات گذشته کاملا ممانعت می کند.

کشتی اردبیل در سال های اخیر چوب برخی از اشتباه کاری ها و خودمحوری ها و ناسپاسی ها و کفران نعمت ها را خورده است جلوگیری از تکرار آن ها و دور نگاه داشتن کشتی از این قبیل حاشیه ها می تواند در هموار کردن مسیر پیشرفت آن تأثیر گذار باشد.

امید می رود هیئت کشتی در اداره امور همت بگمارد. اگر می خواهیم کشتی به روزهای اوج برگردد و اگر علاقه مندیم این رشته را در صحنه های مختلف موفق ببینیم و اگر برای پرورش استعدادها و تحت پوشش قرارد دادن آن ها حساس هستیم نیاز به ارائه یک سری برنامه های ساختار شکن داردیم.

بدون شک اقبال با توجه به برنامه ارائه شده در مجمع می تواند به عنوان مدیری خلاق در کشتی این استان طرحی نو دراندازد و آسمان آن را آفتابی نماید.

برای دکتر عبدالرضا اقبال آرزوی موفقیت می نماییم. امیدواریم که وی در ماه های پیش رو بری کشتی استان نسخه های شفا بخشی بپیچد و با برنامه ریزی مناسب و تلاش همه جانبه، رأی دهندگان در مجمع را از انتخاب خودشان راضی و حامیانش را برای اقدامشان خشنود نماید . انشااله.

 

 




دروغ سال؛ پیکان در اردبیل

پنجشنبه شب در فضای مجازی خبری به نقل از یکی از کانال های معتبر ورزشی استان مبنی بر واگذاری امتیاز تیم لیگ برتری پیکان به هیئت فوتبال استان اردبیل منتشر شد.

این خبر که به عکس تیم پیکان و عکس رئیس هیئت فوتبال استان مزین شده بود در بین دوستداران فوتبال سؤال برانگیز شد.

کسانی که کوچک ترین آشنائی با قواعد و اصول تیم داری و شرایط حضور تیم ها در سطوح مختلف لیگ داشتند در همان نگاه اول به جعلی بودن خبر و جوسازی و بهره برداری های حاشیه ای از آن پی بردند.

در کم ترین زمان ممکن از انتشار، این خبر بلافاصله از سوی کانال یاد شده تکذیب شد ولی متأسفانه تا لحظه نگارش این مطلب از سوی هیئت فوتبال استان در تأیید یا تکذیب آن موضعگیری نشده است.

انتشار این خبر، درست هم زمان با سقوط تیم فوتبال شهرداری اردبیل به لیگ استانی خاطره ای را در ذهن علاقه مندان زنده کرد.

در خرداد ماه سال ۹۵ وقتی سقوط تیم شهرداری به لیگ دسته دوم حتمی شد مصاحبه های مختلف از طرف برخی از دست اندرکاران از جمله یکی از نمایندگان وقت مردم در مجلس شورای اسلامی و رئیس هیئت فوتبال استان انجام پذیرفت و در آن گفتگوها به طور وسیع بحث ابقای شهرداری در لیگ یک مطرح گردید.

فراموش نمی کنیم که در آن روزها رئیس هیئت فوتبال در مصاحبه های خود گفت: ما در نامه نگاری و پیگیری هایی که انجام می دهیم تلاشمان بر این است تا در حمایت از استان های کم برخوردار فدراسیون فوتبال را قانع کنیم تا مصوبه هیئت رئیسه فدراسیون مبنی بر سقوط ۵ تیم از لیگ دسته یک به لیگ دسته دو کشور را با یک سال تأخیر و برای فصل بعد اجرا نماید.

رئیس علاوه بر اردبیل به فوتبال دوستان همدان نیز پیام آور شادی شد و گفت: چنانچه پیشنهاد هیئت استان اردبیل مورد قبول فدراسیون قرار بگیرد همدان نیز از گزند آفت سقوط در امان خواهد بود.

در مصاحبه ای دیگر با خبرگزاری تسنیم رئیس هیأت فوتبال استان گفته است: رایزنی های انجام شده بین صدیف بدری نماینده مردم اردبیل، نیر، نمین و سرعین در مجلس با فدراسیون فوتبال برای ماندن تیم شهرداری در لیگ دسته یک کشور رضایت بخش بوده است.

فوتبال اردبیل از این وعده های سر خرمن زیاد دیده است. تجربه ثابت کرده است که معمولا در پایان فصل و آغاز آن بازار وعده ها داغ می شود، وعده هایی که هیچ یک از آن ها جامه حقیقت نپوشیده است. وعده هایی از قبیل ابقای شهرداری در لیگ دسته یک، اعطای امتیاز دسته دوم توسط فدراسیون ، جذب اسپانسر، واگذاری امتیاز تیم گسترش تبریز و مذاکره رئیس با زنوزی و حالا نیز وعده تیم لیگ برتری پیکان و واگذاری امتیاز آن به هیئت فوتبال استان.

تشابه زمانی شایعات و وعده های مختلف فوتبالی شک برانگیز بوده و نیت دست اندرکاران ساخت و پخش این شایعات را به خوبی روشن و آشکارمی کند.

در زمان سقوط به دسته دو، وعده ابقای تیم در لیگ دسته یک داده شد و در زمان سقوط به دسته سه وعده اعطای امتیاز تیم دسته دومی مطرح شد و در وقت سقوط به لیگ استانی خبر از امتیاز لیگ برتر به میان می آید.

با حلوا حلوا گفتن دهان هیچ وقت شیرین نمی شود و با مطرح کردن مواردی که تحقق آن ها درحد صفر است پوششی بر عملکردها و ضعف ها انجام نمی گیرد. لزومی ندارد که بخواهیم حرف های گنده بزنیم، حرف هایی که نمی توانند رنگ حقیقت به خود بگیرند. صادقانه برخورد کردن و واقعیت های فوتبال را با مردم در میان گذاشتن بهترین وسیله برای جلب رضایت مردم است. استانی که توان حمایت از یک تیم دسته سومی را ندارد چگونه می تواند لیگ برتری شود؟

سنگ بزرگ علامت نزدن است. این ضرب المثل بارها در فوتبال اردبیل چهره خود را نشان داده است. وعده های لیگی، آمدن کیروش به اردبیل، راه اندازی موزه فوتبال استان، انتخاب مرد سال فوتبال استان و … نمونه هایی از این سنگ ها هستند که پرتاب آن ها تاکنون امکانپذیر نشده است.

ضرب المثل دیگری می گوید:”آشاغیدا اوتورمیام، یوخاریدادا یریم  یوخ.“

این بحث درست شرح حال فوتبال اردبیل است. توان اداره و تأمین هزینه های مربوط به یک تیم دسته سومی را نداریم ولی در لیگ برتر بودن را در بوق و کرنا می کنیم تا شاید به ین ترتیب سقوط شهرداری به رقابت های استانی را تحت تأثیر قرار داده و خود را تا حدودی از تیررس انتقادات دور کرده و نوک حملات را به سمت و سوی دیگران هدایت کنیم. جل الخالق، آفرین و صدآفرین به این دوراندیشی و زیرکی.

 




در سوگ حاج منصور امیرخانی مردی از دنیای مردانگی و همت و غیرت

خبر کوتاه بود، حاج منصور امیرخانی با چهره دوست داشتنی، مصمم و خندانش رو به آسمان کرد و به دیار باقی شتافت.

تحمل این خبر ناگوار برای کسانی که سال ها با او زندگی کرده و از بودن در کنارش درس ها آموخته اند بسیار سخت و طاقت فرساست. کنار آمدن با این مصیبت کار آسانی نخواهد بود.

حاج منصور امیرخانی دوستی از جنس صفا و صمیمیت و از مردان نیک روزگار بود.‌

او آنقدر بزرگوار و آن اندازه وارسته بود که با شنیدن خبر ناگوار درگذشتش قطرات اشک بی تاب بر روی گونه های دوستانش می لغزد و آنها را در دریایی از غم و اندوه غرق می کند.

حاج منصور بدون شک تاثیر گذارترین فرد در زندگی دوستان و آشنایان بود. همیشه در موارد نیاز در صف مقدم قرار می گرفت و برای رفع مشکلات دوستانش سینه سپر می کرد.مگر می توان حسن اخلاق و رفتار و سلوک مثال زدنی اش را فراموش کرد؟
او چون کوهی استوار برای دوستانش تکیه گاهی تکرار نشدنی بود. حاج منصور با رویی گشاده و با روحیه خستگی ناپذیر در خدمت به جامعه کوتاهی نمی کرد . او گلچینی از خوبی ها و صفات پسندیده بود. او یکی از مردانِ مرد و یکی از نیک اندیشان جامعه محسوب می شد.
در کنار همه ویژگی های منحصر بفرد اخلاقی، او فوتبالیستی بزرگ، ورزشکاری محبوب و قهرمانی محجوب بود.او مرد طلایی فوتبال اردبیل بود. حاج منصور از فوتبالیست های اخلاق مدار دهه های ۵۰ و ۶۰و از پرورش یافتگان مکتب مردی و مردانگی بود.

بازی های قدرتی و تکنیکی، رعایت اخلاق ورزشی، حفظ حرمت پیشکسوتان و بزرگان، در خدمت تیم بودن، تواضع و تاکید بر جنبه های اخلاقی و پرورشی ورزش از ویژگی های او در صحنه فوتبال و ورزش بود.

برای حاج منصور امیرخانی که در زندگی پر خیر و برکتش جز بودن در راه خیر و عمل به تعهدات و واجبات کار دیگری نداشت همین بس که نام و یادی نیک از خود به یادگار گذاشت.

باز این قصه تکراری و گلبرگ و خزان

شرح حالی است برای تو که بی تکراری

دلبری کردی و دلدار تو را با خود برد

ابن بود عاقبت نیکی و خوش کرداری

ورزش و فوتبال اردبیل افراد موثر، نیک اندیش، متعصب و غیرتمندی چون منصور امیرخانی را نمی تواند فراموش بکند و بدون شک یاد او تا ابد در قلب دوستانش جای خواهد داشت.

تا ابد جای تو در دیده ماست

سال ها گر گذرد یاد تو در سینه ماست

درگذشت یار وفادار،مومن و دوست داشتنی فوتبال اردبیل حاج منصور امیرخانی را به جامعه فوتبال و پیشکسوتان دهه های ۵۰ و ۶۰ ، دوستان و همراهان همیشگی اش، آشنایان، خانواده محترم و بخصوص به فرزندان داغدارش تسلیت می گوییم.