1

حضور کشتی گیران فرنگی کار اردبیل در نهمین دوره مسابقات قهرمانی آسیا در سال ۷۶

کشتی، ورزش اول استان اردبیل محسوب می شود و ورزشدوستان اردبیلی می خواهند این رشته جایگاه سال های نه چندان دور خود را به دست آورد و بخصوص در کشتی فرنگی حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد.
سابقه درخشان کشتی فرنگی اردبیل نشان از وجود زمینه های پیشرفت و تعالی جوانان غیور منطقه در این رشته دارد. چرا تا کنون مسؤولان ورزش استان نخواستند دلایل و علل افت و کم جان شدن آن در منطقه را مورد بررسی قرار بدهند؟ اگر همتی باشد و نظر بر ارتقای کشتی فرنگی و قرار گرفتن آن در صف مقدم افتخار آفرینی باشد از اصلی ترین و لازم ترین اقدامات، بررسی و مشخص کردن عواملی است که کشتی فرنگی اردبیل را از اوج به زیر کشیده و در معرض نابودی قرار داده اند. چگونه می توان باور داشت استانی که زمانی 7 وزن از 10 وزن تیم ملی را در اختیار داشت، امروز در حسرت حتی یک قهرمان در آن جایگاه را دارد.
ممکن است، بگویندکه قهرمان پرآوازه، افشین بیابانگرد نماینده استان در تیم ملی است. این حرفی کاملا صحیح و ادعایی به جا می تواند باشد ولی این را نیز می دانیم که افشین سال هاست ساکن تهران است و در آنجا تمرینات خود را پشت سر می گذارد. در حال حاضر دلخوش بودن به حضور افشین در تیم ملی می تواند ما را از پرداختن به کاستی ها و کمبودها باز دارد.
مهدی نوری یکی دیگر از جوانان لایق استان است که استحقاق پوشیدن پیراهن تیم ملی را در سنگین وزن داشت ولی در چند سال اخیر عوامل مختلفی دست به دست هم دادند و در مسیر پیشرفت وی موانعی ایجاد کردند که نتوانست به آنچه که حقش بود دست پیدا بکند. از او به عنوان یکی از بدشانس ترین کشتی گیران اردبیل می توان نام برد.
عواملی که بر سر راه مهدی نوری از همان روزهای آغازین درخشش در کشتی فرنگی سبز شدند و به عنوان بازدارنده ها در قبال این جوان برومند عمل کردند نیار به یک سری کار دقیق و بررسی همه جانبه دارند. اگر سرگذشت مهدی نوری ها مورد توجه قرار گیرند می توانند تجربه خوبی برای آیندگان باشد. روزمرگی و دل بستن به امروز و امروزها هیچ دردی از دردهای کشتی ما را نمی تواند درمان بکند.
در اردبیل آنهایی که مدعی بودند و در حرف، کشتی منطقه را در اوج می پنداشتند و آن را برتر و سرتر از استان هایی چون مازندران و خوزستان قلمداد می کردند با عدم توجه به پایه و بحث پشتوانه سازی ، ریشه این رشته در منطقه را خشکاندند و آن را به وضعی مبتلا کردند که در حال حاضر با آن مواجه می باشیم.
حرف در مورد چرایی نابود شدن کشتی فرنگی زیاد است و می توان در هر فرصتی که پیش آید به بخشی از آن ها پرداخته شود. برای این که نسل جوان با گذشته افتخار آمیز کشتی فرنگی آشنا شود سعی می کنیم در هر شماره، گوشه ای از افتخارات سال های نه چندان دور این رشته را یادآوری نماییم تا جوانان بدانند که این خطه قهرمان پرور، چه کشتی گیران دلاوری را پرورش و تحویل جامعه ورزش و کشتی کشور قرار داده است.
در این شماره به رقابت های نهمین دوره مسابقات که در فروردین سال 76 شد ورزش اردبیل در این رقابت ها چهار نماینده داشت. احد پازاج در وزن 63 کیلوگرم و علی رسولی در وزن 76 کیلوگرم در خدمت تیم ملی بودند و یعسوب جوان صالح نیر به عنوان مربی در رقابت ها حضور داشت و یوسف اکبری چهارمین نماینده استان بود که مسؤولیت گویندگی مسابقات را بر عهده داشت.
افتخار دیگری که در این رقابت ها نصیب کشتی فرنگی اردبیل شده بود ، کاپیتانی پازاج در تیم ملی بود. این مسابقات با حضور 72 کشتی گیر از 13 کشور قاره کهن به مدت سه روز از 23 الی 26 فروردین ماه برگزار شد.
احد پازاج یکی از پرافتخارترین شرکت کننده ها در مسابقات آسیایی بود . او در این رقابت ها شروعی خوب و همراه با پیروزی قاطع و وداعی بسیار تلخ و غم انگیز با این رقابت ها داشت. احد کشتی ایران و اردبیل در دور اول در چهار دقیقه حریف هندی خود را 10 بر صفر مغلوب کرد. اما در دور دوم در برابر حریف ژاپنی به نام موتوکی یاسوتوشی در حالی که سه بر صفر پیش بود وقتی در خاک رقیب قرار گرفت دست راستش به خطا تابنده شد و آه از نهاد پازاج برآورد. احد وقتی آسیب دید از شدت درد مدام می گفت آه آه.
این آه آه گفتن احد پازاج این مفهوم را می رساند که مفت و مسلم یک مدال طلا یا هر رنگ دیگر مثل گنجشک از چنگش پرید و نشست روی سینه مختار مانوکیال از قزاقستان و او با رنگی پریده و غمگین و با دستی وبال گردن نظاره گر مسابقات شد. او گاهی به کمک مربیان تیم ملی می آمد و از کنار تشک برای هدایت آنها فریاد بر می آورد.
دیگر اردبیلی عضو تیم ملی مرحوم علی رسولی در وزن 76 کیلوگرم بود . او که برای اولین بار دوبنده تیم ملی را برتن کرده بود در دور اول در برابر کشتی گیر قزاقستان به یک پیروزی با ارزش دست یافت و با فن بارانداز با نتیجه چهار بر صفر حریف را از پیش رو برداشت.
وی در دور دوم استراحت کرد و در دور سوم برابر کشتی گیر ژاپنی ضعیف ظاهر شد. هر بار که حریف در خاک نشست هرگز نتوانست او را بارانداز کند یا از زمین بلندش نماید و در نهایت در یک کشتی ضعیف در مقابل این حریف سه بر یک مغلوب شد.
او در دور چهارم در برابر حریف سوری با بارانداز و پیش انداز که منجر به خاک شدن حریف شد به پیروزی رسید و با قرار گرفتن در مکان پنجم به کار خود در این رقابت ها پایان داد.
در پایان این مسابقات کره جنوبی اول شد و تیم ایران به مقام سوم رسید . اگر احد پازاج در این رقابت ها آسیب نمی دید تیم ایران می توانست به راحتی قهرمانی این رقابت ها را به دست آورد.
 




کمیته فنی یعنی کشک

در جلسه تشکیل یافته در خانه مطبوعات حرف ها و سخنان زیادی مطرح گردیده و سؤإالات چندی مطرح گردیده است. یکی از سؤالات خبرنگاران در مورد کمیته ای به نام کمیته فنی بوده است
قبل از این که به چگونگی تشکیل کمیته فنی و نقش آن در تیم شهرداری از از زمان صعود به لیک یک بپرد ازیم به یکی از فرمایشات رهگشا و نغز امام علی بن ابی طالب(ع) که می فرماید روزگار دو روز است ، روزی با تو و روزی علیه تواشاره  می کنیم. روزی روزگار برتو لبخند می زند و شادی و کامیابی و پیروزی را لمس و احساس می کنی و در آغوش می کشی و روزی نه،  برعکس، شکست و ناکامی با همه تلخی ، کسالت ، ضرر و زیانش به سوی تو روی می آورد و این یعنی زندگی ! زندگی درهمه عرصه ها و جنبه هایش، هم پیروزی دارد و هم شکست. هیچکس ، هیچ تیمی و هیچ قدرت و مجموعه ای ، همیشه پیروز نیست و همواره بازنده هم نیست. قوی ترین تیم های دنیا هم بازنده بودند و بزرگ ترین قهرمانان عالم هم شانه هایشان خاکی شده و مزه خاک را چشیده اند. در این گیرو دار انسان باید خود را نبازد و با چند پیروزی فکر نکند فاتح عالم است و به دام غرور و تفرعن گرفتار شود و با یک شکست فکر کند دنیا به آخرت رسیده وهمه چیز به پایان رسیده و ناامید و مایوس شود. این پیروزی ها ، شکست ها ، بردها و باخت ها امتحان است و به قول شاعر:
مرد باید که درکشاکش دهر     سنگ زیرین آسیاب باشد.
اتفاقا در ادبیات غنی ما برمبنای آن سخن مولا که در آغاز کارآمد، آثار و اشعار فراوانی برخامه ولسان ادیبان بزرگ و متفکران کم نظیر این مرز و بوم جاری و در دفتر تاریخ ثبت شده است از جمله شعر حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی است:
 
چنین است کردار گردون پیر
گهي چون كمان است و گاهي چو تير
چنين است رسم سراي درشت
گهي پشت به زين و گهي زين به،پشت
ودرجای دیگر
چنین است کردار گردنده دهر
گهی نوش بار آورد گاه زهر
و اما توصیه حکیم بزرگ طوس دراین باره :
بد و نیک هر دو زیزدان بود
لب مرد باید که خندان بود
یعنی درهر صورت چه وقت پیروزی و کامیابی و چه هنگام شکست و ناکامی ، مرد باید مرد باشد ، خود را نبازد، نه از سویی به وادی غرور و سقوط در نغلتد و نه از آن سو در گرداب یاس ونومیدی غرق شود ! انسان باید در گیرودار این برد و باخت ها خود را بسازد، اخلاق و منش خود را اصلاح کند وتوشه خود را پرکند.
در هر اتفاقی که پیش آید انسان ضروری است اصول مردی و مردانگی را زیر پا نگذارد و واقعیت ها را وارونه جلوه ندهد و برای تبرئه کردن خود، دیگران را در معرض اتهام قرار ندهد و هر آنچه حق است و حقیقت است بر زبان جاری کند، هرچند که به ضررش تمام شود.
بااین مقدمه نسبتا طولانی بخشی از مطلبی تحت عنوان کمیته فنی یعنی کشک که در شماره23 نشریه جنت سرا و به تاریخ آذر ماه 93 توسط نگارنده این سطور نوشته شده در زیر اشاره می شود تا عزیزان  ضمن آشنایی به چگونگی تشکیل از سرنوشت آن نیز مطلع شوند.
” برای این که بعد از صعود تیم شهرداری به لیگ یک ، آقایانی که در باشگاه و تیم کاره ای بودند به دلیل آنکه بتوانند بدون درگیركردن خود با مسئله، ربیعی را فراری بدهند و فرد دیگری را جایگزین وی كنند بحث تشکیل کمیته فنی را به میان کشاندند و با دعوت از تنی چند از پیشکسوتان خوشنام و با کارنامه فضا را طوری آماده کردند که همه قبول بکنند انتخاب مهدی دینورزاده و به توافق نرسیدن با محمد ربیعی کار ودست پخت کمیته فنی بوده و آقایان در این تصمیم ها هیچگونه دخالتی نداشته اند . چرا که درآن ایام افکار عمومی و نظر بیشتر تماشاگران وعلاقه مندان به ماندن ربیعی مثبت بود و این عزیزان چون نمی خواستند موقعیت خود را به خطر به اندازند همه کاسه کوزه ها را برسر کمیته به اصطلاح فنی شکستند و رفتن ربیعی و آمدن دینورزاده را به رای و نظر کمیته فنی نسبت دادند و این درحالی بود که آقایان در پشت پرده تصمیمات خود را گرفته بودند و اعضای کمیته فنی متاسفانه، ناخواسته در این میان نقش رابط را بازی کردند و خود و آبرو و سابقه خود را صادقانه در طبق اخلاص نهادند و در نهایت همه کارهای مربوط به رفتن ربیعی و آمدن دینورزاده به پای کمیته فنی نوشته شد.
و اما در قضیه برکناري و قطع همکاری کسی سراغ کمیته فنی را نگرفت . آقایان خود نشستند، بریدند و دوختند و به اندازه یک سر سوزن نیز به این عزیزان و پیشکسوتان بزرگوار ارزشی قائل نشدند. راستی چرا در زمان انتخاب همه کارها به پای کمیته فنی نوشته شد و چرا در برکناری نامی از این کمیته به میان نیامد؟ آیا نباید برکناری نیز با رای اعضای کمیته فنی انجام می پذیرفت و چگونگی امر از آنها استعلام می شد؟ نکند این آقایان همچنان به فکر خود و به فکر روزهای آینده هستند ؟ حالا که افکار عمومی با توجه به کسب نتایج تقریبا راضی به رفتن حاج مهدی بودند، آقایان خود قدم پبش گذاشتند تا سکه رفتن حاج مهدی را به نام خود ضرب بکنند و به این ترتیب محبوبیت و مقبولیت خود را در بین تماشاگران بالا ببرند. شاید که فردایی دیگر این کار آنها در صحنه ای دیگر به دادشان بشتابد و نظر تماشاگران را به سوی آنها برگرداند؟
آیا این اصولی است که بعد از پایان مسابقه و در ترک جایگاه مخصوص در مواجهه با یکی از اعضای به اصطلاح کمیته فنی برای خالی نبودن عریضه درارتباط با رفتن حاج مهدی نظر خواسته شود و این درحالی بوده است که آقایان قبلا تصمیم خود را گرفته بودند وهمه چیز را برای خداحافظی دینورزاده از اردبیل فراهم نموده بودند؟
برکناری یک سرمربی مراحلی را طلب می کند تا با رایزنی و اقدام به موقع کمترین لطمه و ضربه را متوجه تیم نماید. در فوتبال تصمیمات احساسی و حرکت نمودن با شعار تماشاگران و سکوها ضرر و زیان جبران ناپذیری می تواند به دنبال داشته باشد. آقایان تصمیم گیر در شهرداری در تصمیم خود نباید عجله می کردند و با بررسی همه جوانب و در فرصت مناسب نسبت به تغییر دادن کادر فنی اقدام می کردند و این کار را با خواست این و آن همراه نمی نمودند.”
به دنبال همین بی توجهی ها و تکروی ها و حرکت بر اساس منافع پیش بینی شده برخی از پیشکسوتانی که در جلسه انتخاب سرمربی دادند از عضویت در کمیته به اصطلاح فنی استعفا دادند که نادر کهنمی ، ودود اسحق زاده و محبوب داوردان از آن جمله بودند.
در آن ایام حرکت بر مبنای خواست تماشاگران و راضی نگاه داشتن آنها و گردن نهادن به فرمایشات برخی ها، در سایه توجه به آینده و بهره برداری از کمک و مساعدت آنها بود. به طور کلی هر جا کار دارای ایراد بود کننده اش کمیته فنی بود و هر وقت که کار خوب و راضی کننده انجام می شد به پای آقایان نوشته شده و برخی ها چون پهلوانان پیروز در مستطیل سبز حاضر شده و با غرور به ابراز احساسات تماشاگران با تکان دادن دست جواب می دادند.
در هر صورت کمیته فنی آن ایام نیز جز کشک چیز دیگری نبود و آنها بیشتر سپر بلا بودند تا کمیته فنی و کلام آخر این که این چه کمیته فنی بود که بعد از انتخاب دینورزاده تا برکناری وی حتی برای یک بار هم تشکیل جلسه نداد و نظری از آنها خواسته نشد. یا حق




حرف رئیس سابق و چند سؤال نشریه

جلسه برگزار شده در خانه مطبوعات با حضور ورزشی نویسان و تنی چند از مسؤولین در ارتباط با بررسی سقوط نماینده فوتبال اردبیل از لیگ دسته دوم به دسته سوم و یا استانی، نکات قابل توجه زیادی داشته است.
توفیق نصیب نگارنده این سطور نبود که در جلسه یاد شده شرکت نماید و از نزدیک با نظرات و دفاعیات برخی ها و تلاش برای حاکمیت شعار “کی بود کی بود من نبودم” شاهد باشم ولی با شنیدن فایل صوتی و مسایل مطرح شده می توان گفت که همچنان ابهامات موجود در ارتباط با سرنوشت تیم در سه سال گذشته به قوت خود باقی است.
می توان به نوبت و تا آنجا که فرصتی به دست می آید در ارتباط با گفته ها و ادعاهای انجام یافته توسط مسؤولین ورزش استان و دست اندرکاران تیم فوتبال و باشگاه شهرداری سخن گفت و مطلب نوشت. شور و نشاط جوانان و دوستداران فوتبال از آنها گرفته شد، در فوتبال حرفه ای اردبیل تخته شد، کاری که نباید می شد، شد، دیگر نیازی به این نیست که آقایان برای فرار از واقعیت ها دیگران را بخواهند کیسه بوکس بکنند ، حقایق را کتمان بکنند و برای موجه جلوه دادن خود با کلمات بازی کنند و حرف های بدون پشتوانه و به دور از حقایق بر زبان جاری بکنند.
آن ایامی که تیم نیازمند طرح این گونه مسایل بود آقایان در افکار دیگری برای تصاحب نمودن تیم بودند ، باور کنید مرور گذشته ها و این که مقصر هیات فوتبال بوده و یا این و یا آن، به تنهایی نمی تواند برای آینده فوتبال ما مؤثر باشد، باید تلاش شود تا مشخص گردد چرا و به چه دلیل مقصرین این پروژه پذیرای این اتهامات هستند و چه عواملی آن ها را مساعدت کرده تا به نابودی فوتبال کمک کنند؟
تا زمانی که در بحث سقوط فوتبال اردبیل به چراها نپردازیم و فقط به مرور اتفاقات رخ داده بدون مشخص کردن دلایل وقوع آنها دلخوش کنیم، همچنان درجا خواهیم زد و گامی به جلو بر نخواهیم داشت.
رئیس سابق هیات فوتبال استان اردبیل در جلسه یاد شده سخنانی گفته است که در ارتباط آنها چند سؤال قابل طرح است. این سؤال ها امیدواریم از طرف وی جواب های قانع کننده ای داشته باشد. هیچ شک و تردیدی وجود ندارد، چنانچه برای سؤالات مطرح شده جواب مناسب به دستمان برسد برای اطلاع افکار عمکومی در اولین فرصت نسبت به انتشار آن اقدام خواهیم کرد.
1- رئیس سابق هیات فوتبال استان مدعی شده که انتقالی در مورد تیم فوتبال شهرداری انجام نپذیرفته چرا که هر انتقالی باید با مجوز کمیسیون ماده 5 و موافقت هیات فوتبال استان صورت بگیرد و روند قانونی خود را طی نماید ، به جز این هیچ اقدامی وجاهت قانونی نخواهد داشت.
حال که وی عدم انتقال تیم را مورد تاکید قرار داده است ، پس چگونه در آغاز فصل قرارداد بازیکنان تیم به نام آبی پوشان در هیات فوتبال به ثبت رسیده است ؟ باشگاه آبی پوشان با استناد به کدامین نظر کمیسیون ماده 5 توسط هیات استان به رسمیت شناخته شده و قرارداد بازیکنان با مهر و امضای مدیر عامل این باشگاه ثبت شده است؟ آیا می توان هم مدعی اشکال در روند انتقال و تحقق نیافتن آن بود و هم به ثبت قرارداد بازیکنان با باشگاهی که سمتی در فوتبال اردبیل نداشته است ، اقدام کرد؟ آیا در این ادعاها و عملکرد ها دوگانگی مشاهده نمی شود؟
2- وقتی رئیس هیات فوتبال استان معتقد است که هر گونه انتقال در تیم های فوتبال باید از یک قوانین و مقررات مشخص و معین پیروی بکند و این امر در مورد تیم شهرداری رخ نداده است آیا نمی توان سؤال کرد که در نیم فصل چه کسی رضایت نامه داور احمدی برای انتقال به تیم دیگری را امضاء کرده است؟ هیات فوتبال استان با استناد به کدام مدرک، رضایت نامه خروج از استان بازیکن یاد شده به همراه سه یار دیگر تیم را صادر نموده است؟ در ازای انتقال های صورت گرفته چه توافقاتی انجام پذیرفته و مبالغی دریافت شده است؟ میزان مبالغ مورد توافق بر چه میزانی بوده و به کدام حساب واریز شده است؟ در حالی که تیم به همه بازیکنان خود با توجه به شرایط جدول و محرومیت باشگاه از ثبت قرارداد های جدید ، نیاز داشت چه کسانی و با چه سیاستی با رفتن این بازیکنان موافقت نمودند؟ و آیا هیات فوتبال استان نمی تواند رضایت نامه صادر شده به نام این بازیکنان را در اختیار افکار عمومی قرار بدهد تا ابهامات از بین بروند؟
3- رئیس سابق هیات فوتبال ، کمیته تشخیص اهلیت را نیز مورد محبت قرار داده و در قبال تصمیمات آن به غلط موضعگیری نموده است. همانطوری که از اسم کمیته مشخص است اعضای آن مسؤولیت واگذاری تیم را نداشته اند تا برخی ها بدون توجه به واقعیت های موجود تعبیرات نه چندان مورد قبول و زیبایی را در مورد آن داشته باشند. اگر اندکی در اسم و عنوان آن کمیته فکر شود ، هیچوقت نمی توان اتهامی چون واگذاری تیم را  به آنها وارد دانست. اعضای کمیته تشخیص اهلیت وظیفه داشتند از بین متقاضیان ، اولویت های خود را به شورای شهر اعلام کنند تا تصمیم نهایی را شورا برای طی کردن مراحل قانونی اتخاذ نماید. این کمیته نیز از بین دو متقاضی ، هر دو را با اولویت اول و دوم به شورا معرفی نمود تا آنها به صلاحدید اقدام کنند. حال آیا رئیس سابق هیات فوتبال استان با وظیفه اصلی این کمیته آشنا بوده است یا نه؟ اگر جواب مثبت باشد پس چرا در سخنان خود طوری وانمود می کند که اعضای کمیته، کار انتقال را انجام داد ه اند؟ همه بخوبی می دانند که این کمیته تشکیل یافته با دوجلسهء برگزار شده هیچگونه قدرت اجرایی نداشته و فقط نظر مشورتی داده است  و بعد ها نیز کاملا مشخص شد که تشکیل آن و اعلام موجودیتش کاملا سرکاری بوده و تصمیمات اصلی در جاهای دیگر گرفته می شد.
4- رئیس سابق هیات فوتبال استان که مدعی است در دو نوبت برای تحت پوشش قرار دادن تیم اقدام نموده و بخصوص در مرحله دوم مذاکرات تا نهایی شدن پیش رفته است به چه دلیلی این امر محقق نشد؟ چه عواملی در عدم تحقق آن دخیل بودند؟ پیشنهاد های هیات فوتبال استان که منجر به عدم موافقت شهرداری شده است، کدام ها بوده اند؟
امیدواریم مطرح کردن این سؤالات، زمینه برای هتک حرمت ، حملات و تهمت زدن برخی از دوستان و آشنایان و عزیزان هیات فوتبال به نگارنده این سطور را فراهم ننماید. چهار سؤال مطرح شده ، سؤالات بخشی از جامعه فوتبال استان است و ربطی به رفاقت و یا عدم وجود روابط بین این و آن ندارد. پذیرش واقعیت ها و گردن نهادن به آن نشان از ظرفیت انتقادپذیری افراد می تواند به شمار آید. جواب حرف های منطقی باید اصولی و بر پایه واقعیات صورت بگیرد نه در پشت نقاب و محرمانه همراه با بی حرمتی و اتهام های بی پایه و سراسر کذب. یاحق




از قائمشهر تا اردبیل ۲۳ ساعت در راه بودیم

انتشار مطلبی تحت عنوان “هر دم از این باغ بری می رسد” در سایت نشریه که در ارتباط با برخورد دست اندرکاران تیم فوتبال اردبیل با عیسی شهبازی دروازه بان اول تیم بود، عکس العمل های متفاوتی را موجب گردید. جمعی از اقدام و حرکات شهبازی حمایت کردند ، عده ای در تماس با دفتر نشریه از رفتار غیر حرفه ای مسؤولان گلایه نمودند و بعضی ها نیز عملکرد شهبازی را قابل قبول ندانسته و آن را توهین به فوتبال شهر تعبیر کردند. برخی ها نیز پا را از گلیم خودشان بیشتر دراز کردند و به نوعی با واسطه بیان داشتند که بر سر این قضیه از طرف نشریه پافشاری زیادی صورت نپذیرد . اگر به سفارش حضرات عمل نشود آنها نیز می توانند  با کمک دوستانشان در برخی از رسانه ها بر علیه ما اقدام بکنند. وقتی این پیام ها دریافت شد ، گفتم نکند ما خبر نداریم از خودمان، در این فوتبال چه کاره ایم و چه کرده ایم که آقایان بگویند و افشا بکنند و در اطرافش مانور بدهند؟ رئیس هیات که نبودیم، مدیر عامل، سرپرست و سرمربی و تدارکات هم که اصلا ، کاری هم در مجموعه فوتبال نداشته ایم، نه سند امضاء کرده ایم و نه بازیکن منتقل نموده و نه با افراد قرارداد امضاء کرده ایم. حال آقایان برای زهر چشم گرفتن از ما به چه چیزی می خواهند اشاره بکنند. قبل از آنها خیلی ها به این کار اقدام کردند، مثلا آنهایی که فکر می کنند در فوتبال خان هستند و کاره ای ، ولی راه به جایی نبردند و چون حق نبودند رسوا شدند.
یک بار هم در جلسه کمیته تشخیص اهلیت شرکت کرده و یک ماه از تاریخ آن نگذشته، آمدیم ، نوشتیم و به اشتباه خود اعتراقف کرده از جامعه ورزشی عذر خواهی کردیم. حالا بگذارید ما حقایق موجود در ورزش را بنویسیم و هر یک از عزیزان که حرف های ما به قبایشان بر بخورد، مختار هستند که هر اقدامی دوست داشته باشند، انجام بدهند. آنها بدانند که یک خودکار و چند صفحه ای کاغذ داریم که جرئت گرفتن آنها را از دستمان ندارند و نخواهند داشت.
برخی ها زمانی برای رام کردن مخالفان به تماشاگران حاضر در ورزشگاه اشاره می کردند و می گفتند: “اینها طرفداران ما هستند ، هر حرکتی که بر خلاف خواست و نظر ما انجام بپذیرد آنها عکس العمل نشان می دهند و طرف را بی آبرو می کنند”، و ممکن است امروز به وسیله ای دیگر متوسل شوند. بدانند که هیچ ایرادی نیست و برای انجام هر کاری برای جواب دادن به نوشته های ما آزاد هستند.
و اما اتفاق روی داده در قائمشهر ابعاد مختلفی دارد که در این فرصت کوتاه ، پرداختن به بخشی از آن نمی تواند خارج از لطف باشد.
این که شهبازی در حساس ترین بازی فصل در ازای پرداخت نشدن بخشی از حقوق و مزایایش حاضر به حضور در مسابقه نمی شود، از این بازیکن بومی جای گلایه دارد. انتظار بود که چنین رفتاری از وی مشاهده نشود. به او گفتم که در جویبار باید به میدان می رفتی و او در جواب ما گفت: تا روز بازی با جویبار همه بازیکنان نزدیک به 33 درصد از قرارداد خود را دریافت کرده بودند، اما عزیزان مسؤول تا آن تاریخ فقط 10 درصد از قرارداد من را پرداخت نموده و به عناوین مختلف و ایرادهای آنچنانی در هر نوبت وعده هایی که هیچکدام محقق نشده است به من داده اند. چرا در روزی که به همه بازیکنان از بابت قرارداد مبلغی واریز می شود فقط شماره کارت من مشکل دار می شود و اگر چنین بوده است چگونه بعد از تماس تلفنی من در روز بازی با جویبار در ساعت 30/10 قبل از ظهر به من اعلام می کنند که مشکل حل شده است و تا دقایق دیگر نسبت به واریز اقدام می شود.
به وی می گویم تنی چند از عزیزانی خارج از مجموعه باشگاه، مدعی اند که با شما تماس گرفته و پرداخت حق و حقوق تو را متقبل شده اند، به حرف آنها چرا اعتناء نکردی؟ می گوید: آنها نیز در یک سال گذشته از این حرف ها و وعده ها که هیچکدام عملی نشده است زیاد داده اند.
شهبازی در جواب سؤال ما که باید همکاری می کردی و آن بازی را نیز به میدان می رفتی، گفت: آنهایی که در تیم های ورزشی مسؤولیت دارند و سرو کارشان با نسل جوان می باشد باید در ادبیات گفتاری خود نهایت دقت را به عمل آورند . وقتی در جواب حرف های من که در ارتباط احقاق حق است به تندی به بگویند که بازی نکنی چه می شود؟ برو پولت را بگیر!! مسلم است که در قبال این برخوردها و این گونه رفتارها، جوان نیز احساساتی شده و تصمیماتی می گیرد..
به او می گویم که تو به عنوان بازیکنی که از هفته چهارم معترض بوده ای و مانند برخی ها از اعضای کادر فلنی عناون رفت و برگشت را دریافت کرده ای چه نظری داری، گفت: همه رفتار هایی که در طول فصل از من سرزده است نتیجه رفتارها، وعده ها و عملکرد کسانی است که در مقاطع مختلف مسؤولیت تیم را بر  عهده داشته اند.. ین رفت و برگشت ها فقط مختص من نبوده ، بازیکنان دیگری نیز بودند که یک روز آقایان عذرش را خواستند و عدم نیازش را امضاء نمودند و روز دیگر برای بازگشتش التماس نمودند.
وی در ادامه می گوید: آخرین شاهکار آقایان ، پیاده کردن من از اتوبوس حامل بازیکنان در سرمای زمستان در شهر غریب و به امان خدا رها کردنم بود. آن شب محبت یکی از بازیکنان شامل حال من شد و علی سلیمانی نیز با پیاده شدن از اتوبوس تنهایم نگذاشت ولی خدا می داند که در آن شب سرد چگونه شهر به شهر برای تامین وسیله نقلیه به آب و آتش زدیم و در نهایت بعد از 23 ساعت زجر کشیدن توانستیم خود را به اردبیل برسانیم.
گوشه ای از حرف های عیسی شهبازی را نوشتیم و این حق را نیز به عزیزانی که در حرف های وی  خود را مورد خطاب می دانند، قائل هستیم که اگر بخواهند حرف های آنها را نیز منعکس کنیم.
اما جدای از بحث ها در فوتبال ما کسانی هستند که نامشان به نحوی به این ورزش گره خورده  و سال ها برای سربلندی آن زحمات زیادی را متحمل شده اند. تعارف اسدالهی یکی از این افراد است که خاک فوتبال را خورده و به خاطر آن از نظر شخصی نیز ضرر و زیان قابل توجهی را دیده است. بیان واقعیت ها در برخی از موارد نمی تواند پرده بر روی زحمات، بزرگی ها و تلاش های این عاشق فوتبال بکشد.  تعارف اسدالهی ها زندگی خودشان را وقف فوتبال کرده اند و باید حرمت آنها حفظ شود و در برخی موارد از این بزرگان به عنوان سپر بلا استفاده نشود.




حاج اژدر بابازاده نقطه عطفی در تاریخ ورزش اردبیل

وقتی صبح جمعه 29 بهمن ماه خبر درگذشت مرد بزرگ و فراموش نشدنی ورزش اردبیل را شنیدم ، شوکی بزرگ را تحمل کردم. آخر قرار بود ظهر جمعه برای ادامه درمان به تهران برود. همین چند روز پیش بود که فریدون ترکساری یکی از پیشکسوتان فوتبال و بازیکن تیم پاس اردبیل در دهه 60، تلفنی از اینجانب جویای حال اژدر عمی بود. وقتی به او گفتم که قرار است برای عمل جراحی به تهران بیاید، دیروز پنجشنبه در یک تماس دیگر چگونگی امر را جویا شد تا بتواند از همان لحظه ورود به تهران در خدمت او باشد. تازه می خواستم نزدیکی های ظهر با فریدون تماس داشته باشم که این خبر ما را در دریای غم و اندوه در ارتباط با فقدان عاشقی صادق و بزرگوار غرق کرد.
آخرین مصاحبه با این بزرگوار را دو سال پیش در 27 اسفند ماه 93 در نشریه انجام داده و وقتی عکس زیبایش با تیتر “هاچان قیامت توشر، ایندی قیامت توشر” زینت بخش صفحه اول نشریه گردید، تماس های مکرری که دوستداران ورزش برقرار کردند، نشان دادند که آن مرد بزرگوار چقدر در دل ها جای دارد و از چه جایگاهی در بین مردم و ورزشی ها برخوردار می باشد.
بدون اغراق این مرد، جوانی خود و حتی اعضای خانواده اش را فدای فوتبال و ورزش اردبیل کرد. همه کسانی که از دهه 40 با ورزش همراه بوده اند به اژدر عمی به دیده احترام می نگریستند و به مانند پدری مهربان و دلسوز برای او احترام خاصی قائل بودند. او خدمت به جوانان و ورزش را برای خود افتخار می دانست و هر وقت می خواست در مورد ورزش حرف بزند با سن بالای 80 سال به همان شور و تعصب و حرارت جوانی ها حرف می زد.
اژدر عمی در آن مصاحبه با ما گفت” خدمت به ورزش مدال افتخاری بر سینه من است. به هر کوی و برزن و به هر سازمان و اداره ای که قدم بگذارم، امکان ندارد احساس غریبی بکنم چرا که تا از پله یک سازمان و اداره ای بالا بروم جتما ورزشکار پیشکسوتی به استقبالم خواهد آمد وبه گرمی پذیرای من خواهد شد. این بزرگ ترین سرمایه برای من پیر مردی است که عمر خود را در ورزش سپری کرده است و این نوع برخوردها بهترین دلیل و مدرک بر این است که هیچوقت از بودن در ورزش احساس پشیمانی ننمایم”.
اژدر عمی شناسنامه ورزش اردبیل و از همه مهم تر شناسنامه ورزشگاه تختی اردبیل بود. او اولین کسی بود که بعد از تملک زمین ورزشگاه تختی در آن مشغول به کار شد.
اژدر عمی نعمتی برای ورزش اردبیل بود. او تا آن زمانی که به افتخار بازنشستگی نائل آمد لحظه ای از خدمت  به ورزش و فوتبال کوتاهی نکرد. کری های جالب و به یادماندنی وی با برخی از بزرگان تماشاگران فوتبال در دهه 60 هنوز هم در محافل فوتبالی ورد زبان است. او تا آخرین لحظات عمر همچنان یاد پاس اردبیل را گرامی می داشت و به آن تیم عشق می ورزید. پاس را چون فرزندان خود دوست داشت و آن تیم و بازیکنان و یاد آن را جزئی از زندگی خود به حساب می آورد.
اژدر عمی برای ورزش اردبیل تکرار نشدنی است. او در سال های اوج ورزش برای پرورش استعدادها از جان مایه می گذاشت. زمانی که ورزش اردبیل روی کاکل کشتی فرنگی می چرخید، او با تمام وجود در اختیار یعسوب جوان صالح و شاگردانش بود تا وقفه ای در برنامه تمرینات آنها به وجود نیاید.
وجب به وجب ورزشگاه تختی اردبیل یاتدآور خاطراتی شیرین از مرد بزرگی است که دیگر در میان ما نیست. اژدر عمی در تاریخ ورزش اردبیل نفطه عطفی است که تا ورزش اردبیل حیات دارد و سر پا می باشد نام او همراه با آن خواهد بود.
در پایان لازم است یادآوری کنم که امید است این نوشته ما در تجلیل از یکی از خادمان ورزش استان به قبای برخی ها بر نخورد و به کمک دوستانشان در فضای مجازی فریاد بر نیاورند که چرا در تجلیل یک خدمتگزار قلم را بر روی کاغذ چرخانده ایم و آن گاه در کمال پررویی ، ادعای بزرگی هم  بکنند.
تجلیل از خدمتگزاران ورزش و معرفی خائنین و فرصت طلبان را وظیفه خود می دانیم هر چند که برخی  آدم های مغرور و هرهری مسلک از این کار ناراحت شوند و هذیان بگویند.




اردبیل نائب قهرمان مسابقات کشتی فرنگی کشور در سال ۷۶

تا فرصتی به دست می آید، گوشه ای از افتخارات ورزش اردبیل در سال های گذشته را بازنویسی می کنیم تا نسل جوان با مطالعه آنها بداند که در گذشته ای نه چندان دور ، ورزش اردبیل در بیشتر رشته ها حرف های زیادی برای گفتن داشته است.
یکی از رشته های ورزشی که سال ها اردبیل به عنوان یکی از قطب های آن در سطح کشور محسوب می شد، کشتی فرنگی است. رقابت های کشتی فرنگی قهرمانی کشور در مهر ماه سال 76 به میزبانی خرم آباد برگزار شد. تیم کشتی فرنگی اردبیل در این رقابت ها با مربیگری مرحوم جابر عباس زاده شرکت کرد.در ترکیب تیم، بزرگان آن سال های کشتی فرنگی کشور چون حمید صمدی، علی خوشطینت، سلیم لسانی، بهرام حسین زاده، علی رسولی و جوان جویای نام، علی اشکانی حضور داشتند.همچنین مرحوم محمد نقوی نیا نیز به عنوان داور در مسابقات خرم آباد شرکت کرده بود.
کشتی فرنگی اردبیل در سال 76 همچنان در اوج بود . کشتی گیران قدرتمند اردبیل صاحب سبک و از ویژگی های خاصی بهره می بردند. بعد از رقابت های خرم آباد، مجله کیهان ورزشی در گزارشی از این رقابت ها در مورد تیم کشتی فرنگی اردبیل نوشت: اردبیل استانی که حالا مهد کشتی فرنگی ایران است. دلاوران نیکو سیرت تحویل کشتی مملکت می دهد، در تربیت کشتی گیران مستعد حرف اول را میزندو حالا در هر دوره مسابقه یک پای قهرمانی است. اما همین اردبیل اگر به طور کامل هدایت می شد ، چه بسا می توانست جامه قهرمانی را بر تن کند، لسانی نباید سر خود از مسابقات خود را کنار می کشید و مربی هم تائید می کرد. در تیمی که امثال اشکانی های جوان، متواضع و خوش اخلاق عضو هستند، بروز نافرمانی و ظهور چنین حرکت هایی ممکن است تاثیرات نامطلوبی بر جای بگذارد. اگر لسانی قدر خودش را می دانست به موفقیت های بهتری می توانست دست پیدا بکند.
علی اشکانی که این روزها مسؤولیت سرمربیگری تیم ملی کشتی فرنگی را بر عهده دارد در آن مسابقات جوانی تازه به دوران رسیده بود که کم کم خود را در کشتی فرنگی کشور مطرح می کرد. در ارتباط با او هم مجله کیهان ورزشی نوشت: ”آدمی وقتی علی اشکانی جوان رعنای اردبیلی را می بیند که چگونه هم مبارزی صادق است و هم جوانی نیکو سیرت و جوانمرد، به وجد می آید“.
راستی چه بر سر کشتی فرنگی ما آمد، با این رشته ورزشی پرطرفدار اردبیل ، آقایان مسؤول و دست اندرکاران در سال های گذشته چگونه رفتار کردند و چه نسخه ای برایش پیچیدند که امروز دیگر از آن عظمت ، وقار و ابهت چندان اثری نمی توان پیدا کرد.
آن همه کشتی گیر جوان و جویای نام کجا رفتند و چرا به کشتی پشت کردند؟چگونه دیگر سکو های قهرمانی اوزان مختلف کشتی فرنگی نمی تواند توسط قهرمانان و فرزندان اردبیل به تسخیر در آید؟ عاملان اصلی پسرفت و نزول این رشته در استان مستعدی چون اردبیل چه کسانی بودند؟ آیا آنها نباید در قبال عملکرد خود پاسخگو باشند؟ هر آدم منصفی که سرنوشت کشتی فرنگی اردبیل را مورد بررسی قرار دهد و افتخارات سال های نه چندان دور آن را با حال و روز امروزی مقایسه کند جز تاسف خوردن و آهی از ته دل کشیدن نمی تواند کار دیگری انجام بدهد. در آن رقابت ها یک کشتی گیر اردبیلی نیز در قالب تیم تهران در رقابت ها حاضر شده بود .سیاوش حیدری کشتی گیر وزن 50 کیلوگرم اردبیل در مسابقات خرم آباد با دوبنده تیم تهران کشتی گرفت.
در 50 کیلو گرم نماینده اردبیل غلام ماهوتی بود که در دور اول در برابر رضا توکلی قهرمان این مسابقات از اصفهان شکست خورد.
در 54 کیلوگرم حمید صمدی کشتی گیر توانای اردبیلی صاحب گردن آویز طلا شد. او تا رسیدن به سکوی قهرمانی محمد خسروی نیا از آذربایجان شرقی،علیرضا کار اندیش از فارس،بهروز حیدرزاده از ایلام، حسین خدابنده لو از قم و بهزاد هاشمی از کرمانشاه را مغلوب کرد و به مقام قهرمانی دست یافت.
در 58 کیلوگرم یک کشتی گیر دیگر اردبیلی یعنی علی اشکانی با قاطعیت در سکوی اول قرار گرفت.
علی اشکانی برای رسیدن به مقام قهرمانی به ترتیب امید ملایی از تهران،علیرضا عزیزیان از کرمانشاه،سعید سالکی از آذربایجان شرقی،مسلم شیرزاد از خوزستان و عبدالصاحب حیدرزاده از ایلام را شکست داد.
در 63 کیلوگرم بهرام حسین زاده در دور سوم رقابت ها در مقابل عبداله عزیز پور از هرمزگان مغلوب شد و در پایان در جای چهارم قرار گرفت.
در 69 کیلوگرم نماینده اردبیل سلیم لسانی بود که پس از باخت در دور دوم در مقابل سجاد شهبازی از لرستان از ادامه رقابت ها خودداری کرد.
در 76 کیلو گرم علی رسولی از اردبیل به مدال نقره رسید. او در شب پایانی کشتی را به مهدی صادق پور واگذار کرد.
در 85 کیلو گرم عادل شاهی زارع ششم شد.
در 97 کیلوگرم علی خوشطینت در دور دوم به محمد شربیانی نتیجه را واگذار کرد و به مقام پنجم رسید.
در پایان این رقابت ها تیم تهران با کمک توابع تهران و با به خدمت گرفتن کشتی گیرانی از اردبیل و میانه با کسب 54 به مقام قهرمانی رسید. تیم اردبیل با 47 امتیاز به نایب قهرمانی دست یافت و لرستان با 46 امتیاز سوم شد.
تیم های خوزستان با 44 امتیاز، کرمانشاه با 34 امتیاز و اصفهان نیز با 32 امتیاز در مکان ها چهارم تا ششم قرار گرفتند.
 




ژنرال های فوتبال اردبیل

یکی از دوستان که عمری را درعرصه فوتبال سپری کرده و موهای خود را سفید کرده است به من گفت، شنیدی که برخی ها هوای ژنرال شدن در فوتبال اردبیل را بر سر دارند و می خواهند با یدک کشیدن چنین عنوانی سری در میان سرها در آورند.
گفتم : تو هم بی کاری که هر از چندی برای خودت سوژه ای پیدا می کنی تا برای مدتی سرگرم باشی و بدین ترتیب روزگار پر استرسی را پشت سر بگذاری.
گفت: مگر دروغ می گویم. عده ای برای این که بتوانند جا پایی در بین هواداران و جماعت فوتبال منطقه باز بکنند، دست به دامن القاب و عناوین خود ساخته می شوند. روزگاری دل به ”خان“ شدن می بندند، زمانی عنوان ”بیگ“ را برازنده خود می دانند و این روزها نیز به کلمه ”ژنرال“ علاقه مند شده اند.
گفتم: بابا ول کن .آنها اگر در نهادشان بزرگ شدن و رسیدن به اوج انسانیت جایی داشت نیازی به این عناوین دروغ و خودساخته نداشتند. اصلا آنها چرا خود اقدام می کردند، مردم به سراغ آنها می رفتند و با تمام وجود و عشق آنها را مفتخر به صفاتی نیک می نمودند.
گفت: نمی دانم ظرفیتی که فوتبال ما دارد آیا ”ژنرال“ خطاب کردن آنهایی که حتی توان استوار شدن ندارند چه نفعی برای این قبیل افراد می تواند داشته باشد. غرور، خودپسندی و خود بزرگ بینی چه بلاهایی که نصیب هوادارانشان نمی کنند.
گفتم: مطمئن باش فوتبال اردبیل و طرفدارانش اجازه خودنمایی به این افراد و خودباختگان و جاه زده ها نمی دهند و آنها با دست زدن به هر ترفند و در برخی موارد فحاشی و هتک حرمت عرض خود می برند و زحمت هواداران می دارند. پس خیالت راحت باشد شاید آنها در خواب خود را ”ژنرال“ ببینند و بس.
به یکی گفتند فلانی در شهر غوغا کرده است و می خواهد به همه زور بگوید و خودش را مطرح بکند. نگاهی به راوی این خبر کرد و گفت: می شناسمش مورچه چه هیکلی دارد که کله و پاچه اش چه باشد.
 




شفاف سازی بهترین هدیه برای افکار عمومی

درویشی را حکایت کنند که از روستایی می گذشت و اهل روستا را ماتم زده و گریان دید. علت را پرسید، پاسخ دادند کدخدا در بستر بیماری است و پزشکان از معالجه او قطع امید کرده اند، درویش به دلداری نشست و گفت: علاج کدخدا در کف با کفایت من است که دم مسیحایی دارم و روح گریخته از جسم به کالبد باز می آرم.
خاطر آسوده دارید، اطعمه و اشربه پرقوت فراهم آرید و مرا با بیمار در حجره ای تنها بگذارید. روستائیان به وجد آمده، آنچه درویش فرموده بود فراهم آوردند و او را با کدخدا در حجره ای تنها گذاردند. ساعتی بعد ، درویش »لاحول« گویان از حجره بیرون آمد و روستائیان هلهله کنان و کف و سوت زنان گرد او حلقه زدند، با این گمان که کدخدا شفا یافته و ریاست از سر خواهد گرفت اما، درویش را چهره درهم کشیده یافتند. با نگرانی پرسیدند، کدخدا چه شد؟ آیا عمرش به دنیا بود؟ درویش گفت: پیش از آن که بر بالینش حاضر شوم مرده بود!
پرسیدند، پس اطعمه و اشربه برای چه خواستی؟ »لاحول« چرا گفتی؟ و این چه معالجت بود که کردی؟ درویش گفت: اگر اطعمه و اشربه نخواسته بودم، من نیز مرده بودم و »لاحول« به حکمت خدای سبحان گفتم که کدخدای بی جان را وسیله نجات من نیمه جان کرد.
داستان آن درویش شبیه داستان برخی ها در فوتبال اردبیل هست. آنها یعنی همان بعضی ها در این فکر و اندیشه نیستند که آیا فوتبال ما از بین رفته است یا نه؟ اصلا سقوط کرده و دیگر حال ایستادن در روی پاهایش را دارد یا نه؟ آنها می خواهند از کنار مرگ فوتبال برای خودشان نان و آبی تدارک ببینند و به هدفشان برسند.
راستی چرا کسی در این شهر جرئت ندارد که بیاید و بگوید در سه سال گذشته بر سر فوتبال و نماینده آن در لیگ چه آمده است؟ شفاف سازی بکند که چگونه مسیر سقوط فوتبال هموار شد و چه کسانی در این راه نقش بولدزر و جاده صاف کنی داشتند. اصلا چه افرادی از قبل فوتبال ما به پاداش های میلیونی رسیده اند و آیا شایعاتی که در این مورد دهان به دهان می گردند تا چه اندازه قابل اعتماد هستند.
یک اصل می گوید جایی که واقعیت بیان نشود در آنجا شایعه رواج پیدا می کند. وقتی از دو سال گذشته در مورد هزینه های فوتبال و نماینده آن در لیگ انواع حرف ها و حدیث هاست چرا نمی آیند و برای اولین و آخرین بار نمی خواهند صاف و راست به این شایعه ها بپردازند و برای همیشه بساط آنها را جمع بکنند.
درویش هایی که مزهء بودن در صحنه فوتبال به مذاقشان خوش آمده است، نمی خواهند از آن دست بکشند و حتی برای مدت کوتاهی صحنه را به دیگران واگذار کنند. این قبیل افراد اگر از در بیرونشان بکنی حتما از پنجره می آیند تا دلداگی خود به فوتبال و برکات آن را نشان بدهند؟ هر کاری که بشود و به هر نحوی که مقدمه چینی شود ذره ای از ارادت آنها به فوتبال کاسته نمی شود. اصلا سند فوتبال به نام برخی ها زده شده و به جز آنها و دوستان و عزیزانشان هر کسی که بخواهد در این وادی قدم بگذارد افرادی مغرض ، خائن، بی سواد و فوتبال نفهم قلمداد می شوند.
فوتبال اردبیل و با سابقه ترین تیم آن به سرنوشتی دچار شد که نمونه آن در تاریخ ورزش این دیار دیده نشده است و این ظلم و این ضربه ها از طرف به ظاهر خودی ها و هواداران منافع مادی روا داشته شد و تاریخ آنها را هرگز فراموش نخواهد کرد.
در پایان فصل هر نتیجه ای که برای ماندن و یا سقوط تیم به دست آید باید با استفاده از اطلاعات موجود در معرفی خادمین و خائنین اقدام گردد و برای همیشه پای آنهایی که بودن در فوتبال را به هر بهایی روا و مباح می دانند از این رشته پرطرفدار قطع گردد.
در نهایت دانستن حق مردم است و هواداران فوتبال می خواهند بدانند که چرا از سوی دستگاه های نظارتی، شهرداری و سازمان فرهنگی ورزشی از تیم داری حرفه ای در فوتبال منع شده اند؟ آیا نمی توان این خواسته را برآورد کرد و پرونده شایعات در این مورد را مختومه اعلام نمود.
 




انتخاب هوشمندانه در انتخابات شورای شهر

با نزدیک شدن به انتخابات شوراهای اسلامی، کاندیداهای احتمالی در تب و تاب یارگیری بوده و تلاش می کنند با جلب نظر افراد با نفوذ و چهره های معروف برای خود موقعیتی مناسب در انتخابات رقم بزنند.
در چنین مواقعی یکی از اقشاری که بیشتر مورد توجه قرار گرفته و کاندیداها و نامزد ها تا مرحله پای صندوق های رای، قربان و صدقه شان می روند جامعه ورزشی و ورزشکاران و وابستگان به این قشر می باشد.
بحث ورزش و سیاست یکی از مباحث مهمی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. در برخی موارد شنیده می شود که عده ای ادعا می کنند که ورزش نباید سیاسی باشد. این ادعا حرف درستی است، در این معنی که جامعه ورزش و دوست اندرکاران آن و ورزشکاران افتخارآفرین نباید مورد سوءاستفاده سیاستمداران و سیاسی کاران قرار بگیرند و در جریان دعواها و کشمکش های سیاسی و جناحی بازیچه شوند و به آسانی و مفت و ارزان خرج شوند. این که ورزش نباید به ابزار دست باندها و جریانات سیاسی تبدیل شود و در خدمت اهداف حزبی و گروهی آنها قرار بگیرد حرفی منطقی، اصولی و قابل قبول است و عملی کردن آن می تواند سعادت و موفقیت اهالی جامعه ورزش را به دنبال داشته باشد.
و اما ورزش یک امر اجتماعی و عمومی است که باید همسو و هماهنگ با سیاست های کلی نظام باشد و حرکت آن در راستای منافع ملی و در خدمت مصالح عمومی کشور و نظام باشد. اما این که در برخی اوقات عده ای بیان می کنند که ورزش باید به دور از هرگونه نظارت و باید ها و نباید های ارزشی باشد و یا به عبارتی دیگر می گویند ورزش باید برای ورزش باشد ، این حرف قابل قبول نبوده و در نوع خود سیاسی ترین حرفی است که بر زبان ها جاری می شود.
ورزش برای ورزش یعنی ورزشی که وجود دارد اما ماهیت و هویت ندارد . طرفداران این نظر و کسانی که پرچم و لوای ورزش برای ورزش برافراشته می کنند، می خواهند که هویت و ماهیت مورد نظر خود را به ورزش تحمیل نمایند.
ناگفته پیداست برای این که ورزش به عنوان یک پدیده اجتماعی بتواند به وظیفه اش در قبال جامعه به خوبی عمل نماید باید از یک سیاست و روش خاصی پیروی و در چارچوب مشخصی از نظام ارزش ها(بایدها و نبایدها) حرکت نماید.
پس یکی از مهم ترین ، اساسی ترین و بالاترین وظیفه جامعه ورزش در مواردی که به حضور آنها در صحنه نیاز است ادای وظیفه و همگام شدن با اکثریت مردم و تلاش برای آبادانی مملکت و حرکت در چارچوب نظام و قوانین مربوط به آن می باشد. حضور در انتخابات نمونه بارزی از ادای دین ورزشی ها و ورزشکاران به کشور خود می باشد. جامعه ورزش چه در سطح کشور و چه در استان قهرمان پرور اردبیل همیشه در این بحث پیش قدم بوده و در همه انتخابات ادای تکلیف کرده و برای حضور گسترده مردم در پای صندوق های رای از هیچ کوششی دریغ نکرده و همیشه در صف مقدم اطاعت از رهبری قرار داشته اند.
در حضور یکپارچه ورزشکاران استان در انتخابات ریاست جمهور و شورای شهر پیش رو هیچ شک و تردیدی وجود ندارد، اما آنچه مهم است و جامعه ورزشی باید به آن توجه کرده و با یک انسجام و وحدت نسبت به تحقق آن اقدام نماید. اولا همانطوری که در بالا اشاره شد اجازه سوء استفاده سیاسی کاران و جریانات سیاسی داده نشود و ثانیا در انتخاب افراد برای حضور در پارلمان محلی با دقت و وسواس بیشتری عمل شود تا با گذشت زمان از انتخاب خود احساس پشیمانی و ندامت نکنند.
حضور افراد ورزشی و علاقه مند به فعالیت های ورزشی به همراه دارا بودن تخصص های مورد نیاز شورا می تواند نقش بسیار تاثیر گذار در معادلات ورزشی و فعالیت های آن در سطح شهر داشته باشد. دوره ای که روز های پایانی آن را سپری می کنیم متاسفانه به جز افراد معدود، اکثریت اعضا برای ورزش و ایجاد شور و نشاط در جامعه با استفاده از رشته های ورزشی مختلف و تماشاگر پسند قدم های خوبی بر نداشتند و در مجموع حرکت هایی بر خلاف نظر و رای و خواست جوانان انجام دادند.
برای این که ورزش بتواند در شورا از جایگاه مناسب برخوردار باشد حضور ورزشی ها و کسانی که به زوایای مختلف فعالیت های ورزشی و نقش و تاثیر آن در توسعه و پیشرفت منطقه آگاهی و آشنایی دارند، می تواند ورزش اردبیل را از حمایتی منطقی و قابل اعتماد برخوردار نماید.
زدن چوب حراج بر یکی از سرمایه های ورزش استان و در نهایت واگذاری رایگان آن به بخش به اصطلاح خصوصی و در نهایت سقوط تیم به دسته پائین تجربه خوبی برای جوانان و علاقه مندان به ورزش بود که این بار در انتخاب خود با دقت بیشتر و بررسی کامل و با توجه به تمام زوایا و پارامتر های مورد نظر برای تشخیص یک فرد ورزشی تمام عیار اقدام نمایند.
این بار حتما و مسلما ورزشی های اردبیل و تماشاگران و علاقه مندان به ورزش اجازه نخواهند دارد افرادی با استفاده از رای ، موقعیت و محبوبیت آنها به پارلمان محلی راه یابند و در عمل به جای حمایت از ورزش، پرچم مخالفت با آن برافراشته کنند و به طرق مختلف در مقابل خواست و نظر هواداران ورزش بایستند و به جای حفظ و تقویت سرمایه های موجود چوب حراج بر آنها بزنند و زمینه برچیده شدن بساط ایجاد شور و نشاط ورزشی از جامعه را فراهم نمایند.
 




نق زن های از خود راضی

در فرهنگ معین نق زدن به غرغر کردن و بهانه جویی کردن آمده است. متاسفانه در ورزش و بخصوص در فوتبال هستند کسانی که به جز نق زدن و به همه چیز و همه کس ایراد گرفتن و هر امری را برای حمله به دیگران بهانه قرار دادن کار دیگری ندارند. همین هفته گذشته برگزاری مراسمی در سالگرد درگذشت یکی از پیشکسوتان فوتبال را آقایان نتوانستند تحمل کنند و به کمک برخی از دوستان خواستند که به نوعی این حرکت را زیر سؤال ببرند. نکند برخی آقایان چنین می پندارند که مراسم و تجلیل و یاد کردن از کسانی که در فوتبال و ورزش خدمت کرده اند فقط مختص برخی ها می باشد و برای دیگران در این ارتباط حقی قائل نیستند. این قبیل افراد آنقدر بدبین، مغرور و از نظر اخلاقی غیر قابل تحمل هستند که باید بپذیرند مشتشان در پیش ورزشی ها باز شده است و حرکت های ناشی از غرور آنها دیگر خریداری ندارد. حالا هر چقدر که می خواهند فریاد بکشند و از حسد و عصبانیت هر روز بیشتر از روز قبل غم و غصه بخورند.
از طرف دیگر به جای ایراد گرفتن بهتر است آقایان لیستی از اقدامات خیرخواهانه خود در ارتباط با ورزشکاران استان و پیشکسوتان را اعلام بکنند، آدرس موسسه ای که این آقایان شب و روز خود را در کمک به نیازمندان دنیای ورزش می گذرانند، اعلام بکنند. چرا که وقتی کسی حرفی می زند و اتهامی را متوجه دیگران می کند باید قبل از هر کسی خود به گفته هایش عمل نماید.