1

فضول‌باشی و دروغ و دروغ‌گویی

چرا باید عده‌ای کاری جز پناه بردن به دامن دروغ نداشته باشند؟ دروغ برای برخی‌ها به پناهگاه امن تبدیل شده‌است. همه کارها، اقدامات و برنامه‌هایشان را براساس دروغ و دروغ‌گویی برنامه‌ریزی می‌کنند. این‌ها موجودات عجیبی هستند، با دروغ می‌خواهند برای خودشان جایگاهی دست‌وپا بکنند، در سایه دروغ صاحب موقعیت می‌شوند، با دروغ تا می‌توانند زیرآب انسان‌های بی‌گناه را می‌زنند، با دروغ و سینه زدن در زیر لوای آن با زندگی برخی افراد صادق و کار بلد بازی می‌کنند، با دروغ روزگار خیلی‌ها را تیره و تاریک می‌کنند و درد آنجا افزایش پیدا می‌کند که این دروغ‌گویان قهار در قامت افراد ظاهر‌الصلاح ظاهر می‌شوند و با دروغ‌هایشان راه غلط می‌روند و ادعای پاکیزگی و دست‌پاکی و صداقت و مردانگی هم می‌کنند.

باور کن که زندگی و همه امور عده‌ای بر پایه‌ی دروغ استوار است. این عده همیشه دروغ می‌گویند و فقط ممکن است ساعات و لحظاتی که تنها هستند راست بگویند، البته به این راست‌گویی‌شان هم شک می‌کنند و در خلوت به این باورشان می‌خندند چراکه به‌خوبی می‌دانند به جز دروغ گفتن کار دیگری از دست آن‌ها برنمی‌آید.

دروغ‌گویان آخر و عاقبتی جز رسوایی نداشته و نخواهند داشت. مدت زمان اندکی و تا باز شدن مشت‌شان در جامعه و بین افراد صادق و کاربلد یکه‌تازی می‌کنند، همه را از دم تیغ می‌گذرانند، به مخالفان اتهام می‌زنند، با آبروی افراد بازی می‌کنند و بدون ترس از خدا همه‌چیز را در ریاست و قدرت چندروزه خلاصه می‌کنند و زمانی‌که تشت رسوایی‌شان از آسمان می‌افتد دوران یکه‌تازی‌شان به سر می‌آید و به بدبخت‌ترین افراد در یک مجموعه تبدیل می‌شوند.

وقتی با نفرتی همگانی روبه‌رو می‌شوند زنجیره‌ی دروغ بافته شده‌شان استحکام از دست می‌دهد و چهره کریه و به‌ظاهر مؤدب‌شان کم‌رنگ‌تر و کم‌رنگ‌تر می‌شود و در چاهی که برای نابودی خیلی‌ها کنده بودند خود گرفتار می‌شوند و به منفورترین چهره در جامعه تبدیل می‌گردند.

گفتم: فضول باشی چرا این‌گونه از دست دروغ‌گویان کلافه شده‌ای؟ کسانی که در دریای قدرت چندروزه از خود بی‌خود می‌شوند تا به انتها دوام نمی‌آورند. آن‌ها غافل از این هستند که عمر دروغ و دروغ‌گویی چندان زیاد به طول نمی‌انجامد. بی‌آبرو شدن آن‌هایی که با توسل به دروغ موجب هتک حرمت افراد می‌شوند حتمی است. مگر “گجه گوندوز یالاندی”، اگر با دروغ و با استفاده از موقعیت کذایی چندروزه، زمینه دربه‌دری و دوری از کانون خانواده را برای خدمتگزاران فراهم بکنی باید بدانی که دیر یا زود آه آن‌ها چنان بلایی بر سرت می‌آورد آن‌ورش ناپیدا.

گفت: دروغ‌گویی از محرمات است و با وعده خداوند عذاب دردناکی در انتظار آن‌هاست. عجله نکن، دروغ‌گویان انسان‌های بدنامی هستند که لعنت خداوند بر آن‌ها باد.




تکیه مقتدرانه شهرداری به صدر جدول

تیم فوتبال شهرداری اردبیل در یک هفته مانده به پایان نیم‌فصل رقابت‌های گروه دوم دسته چهارم فوتبال با اقتدار بر صدر جدول تکیه زده و تاکنون رکوردی چون ۸ بازی متوالی بدون شکست را بر جای گذاشته است.

فوتبال اردبیل در سال‌های اخیر و در رقابت‌های مختلف چنین مقتدرانه ظاهر نشده است. این تیم هرچند که در لیگ چهار حضور دارد ولی نتایج به‌دست‌آمده می‌تواند امیدواری دوستداران فوتبال و تیم ریشه‌دار شهرداری برای صعود و رسیدن به جایگاه واقعی‌اش را افزایش بدهد.

فوتبال شهر اردبیل علی‌رغم این‌که معدن استعدادها است ولی خواسته و ناخواسته مدت‌هاست که با مشکلات عمده‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کند. رکود و رخوت، فوتبال این منطقه را آزار می‌دهد ولی از دو سال گذشته که شهرداری بار دیگر در فوتبال سرمایه‌گذاری کرد شور و نشاط به فوتبال را حاکم نمود و مسلماً ادامه این راه می‌تواند برای فوتبال اردبیل نوید روزهای خوب در آینده را بدهد.

دسته چهارم

امسال برای اولین‌بار فدراسیون ۵ ستاره رقابت‌های لیگ دسته چهار را راه‌اندازی کرد. شهرداری هرچند که در فصل گذشته سهمیه استان در لیگ سهرا حفظ کرده بود اما با برنامه‌ریزی فدراسیون بالاجبار در رقابت‌های دسته چهار حضور پیدا نمود.

شهرداری در فصل جاری نتایج بسیار خوبی کسب کرده و مسلماً در این راه عوامل مختلفی دست‌به‌دست هم داده و در تکیه تیم به صدر جدول مؤثر واقع شده‌اند. دور از انصاف است که برخی‌ها در قبال این نتایج بحث سطح لیگ‌ها را مطرح بکنند و به طریقی بخواهند تلاش‌های انجام یافته را زیر سؤال ببرند.

نمایندگان فوتبال استان در سال‌های اخیر در هر سطح و رده‌ای که حضور داشته‌اند جز شکست و ناکامی بهره‌ای نبرده‌اند. باید وضعیت تیم در فصل جاری مورد توجه قرار بگیرد چراکه ادامه موفقیت و صعود به لیگ دسته سه ناخودآگاه تحرک در فوتبال اردبیل را موجب می‌شود و جوی ستودنی در فضای این رشته پرطرف‌دار حاکم می‌کند.

موفقیت شهرداری در رقابت‌های این فصل بدون شک التیام زخم‌های کهنه را به دنبال خواهد داشت. زخم‌های ناشی از نامردی‌ها و بی‌توجهی‌ها در لباس دوست و هوادار، زخم‌های ناشی از وعده‌های بی سرانجام، زخم‌های ناشی از بلاتکلیفی فوتبال شهر اردبیل، زخم‌های ناشی از گرفتار شدن فوتبال در دام روزمرگی، زخم‌های ناشی از بی‌توجهی به بزرگان و صاحبان اصلی فوتبال، زخم‌های ناشی از طرح بحث‌های انحرافی و پناه بردن به دامن آمارسازی‌ها، زخم‌های ناشی از کینه ورزیدن به فوتبال اردبیل و درنهایت زخم‌های ناشی از حرف‌های مفت و صدتا یک غاز.

بومی‌های نامدار

اقدام باشگاه در جذب تنی چند از بازیکنان اردبیلی شاغل در فوتبال سایر استان‌ها کاری پسندیده و مقبول بود. فعالیت بزرگانی که در سال‌های پایانی دوران قهرمانی قرار دارند از جهات مختلف می‌تواند برای فوتبال اردبیل با دستاوردهای قابل‌توجه همراه باشد. تعصب، حمیت و دلدادگی آن‌ها به منطقه می‌تواند الگویی برای جوانان باشد، الگویی برای ایجاد انگیزه و هموار کردن راه پیشرفت و ترقی. باید خوشحال بود چرا اگر قرار است هزینه‌ای صورت پذیرد و قراردادی منعقد شود این کار با فرزندان اردبیل و تربیت‌یافتگان فوتبال منطقه صورت بگیرد. ۸ بازی گذشته نشان داد که حضور بزرگان فوتبال منطقه در ترکیب تیم شهرداری چگونه برای تیم نقطه قوت مثبت و قابل‌اتکا بوده‌است.

تماشاگران خون‌گرم

تماشاگران اردبیلی به تیم شهرداری وفادارند. خدا از تقصیر کسانی که زمینه دوری چندساله این تیم از رقابت‌ها را فراهم کردند نگذرد. آن‌ها ظلمی در حق فوتبال منطقه کردند که جبران خسارت‌های آن به این زودی‌ها امکان‌پذیر نخواهد شد. تماشاگران اردبیلی با افتخار در هوای سرد زمستانی گرمای خاصی به سکوهای ورزشگاه می‌بخشند. این قدرت و این پتانسیل در تیم شهرداری وجود دارد که بار دیگر بتواند بیش‌از ۱۵ هزار تماشاگر را جذب ورزشگاه تختی نماید.

شهامت پارسی

گل پیروزی شهرداری در برابر احسان ری توسط بازیکن جوانی به‌نام مهدی دشتی به ثمر رسید. سجاد پارسی سرمربی تیم شهرداری با کارنامه نیم‌فصل اول بر اصل بهره بردن از توان و انگیزه مربیان جوان مهر تأیید زد. یک مربی نباید از میدان دادن به جوانان هراسی داشته باشد و پارسی در بازی‌های اخیر نشان داده است که از شجاعت لازم برای استفاده از بازیکنان جوان برخوردار می‌باشد.

مهدی دشتی متولد ۱۳۸۵ و بازیکن بومی است. استفاده از این دست بازیکنان در شرایطی که تیم نیاز به برد و گشودن دروازه حریف دارد نشان‌دهنده اعتماد پارسی به جوانان است.

برای پشتوانه‌سازی چاره‌ای جز اهمیت دادن به جوانان وجود ندارد و پارسی در عمل نشان داده است که با اعتماد به جوانان می‌تواند به‌موقع گره برخی از بازی‌ها را به نفع تیم شهرداری باز بکند.

تعریف جایگاهی ویژه به بازیکنان جوان برای تیم‌ها می‌تواند پیامدهای بسیار مثبت و تأثیرگذاری داشته باشد. حضور جوانان با انرژی و با انگیزه در ایجاد یک فضای رقابتی و افزایش سطح عملکرد بازیکنان، ورود ایده‌های جدید به تیم و کمک به کاهش هزینه‌ها و ممانعت از صرف پول‌های کلان برای جذب بازیکن  می تواند تأثیر گذار ‌باشد. از طرف دیگر سرمایه‌گذاری بر روی جوانان  آینده یک باشگاه را از بابت تکیه بر نیروهای بومی و خودی افزایش می دهد.




فضول‌باشی و دمل‌های بسته

درحالی‌که هوای بی آفتاب اردبیل رو به شب داشت فضول‌باشی سراسیمه خودش را به من رساند و بدون مقدمه گفت: روزگار عجیبی ا‌ست، خوش‌خدمتی برای برخی‌ها حد و مرز و اندازه ندارد، مدام در اندیشه حفظ موقعیت و مقابله با منتقدان هستند، برخی را با وعده ‌و وعید، پیشکش کردن پست و مقام و یا حمایت‌های مالی و دهان چرب کردن‌ها آرام می‌کنند و برای جمعی دیگر که تن به پذیرش این بحث‌ها نمی دهند تخریب و بازی با آبرو را به‌کار می‌بندند. این‌ها آماده‌اند که برای حفظ خود و دوستان‌شان دست به هر کاری بزنند، این‌ها رسیدن به قدرت و ماندن در آن را بزرگ‌ترین هدف به حساب می‌آورند. اگر ببینند برای ماندن و استمرار مدیریت و قدرت‌شان به رنگ عوض کردن‌های لحظه‌ای هم نیاز دارند باکی از روی آوردن به بوقلمون صفتی هم نخواهند داشت. باور کنید در اراده و ایمان و صداقت بعضی‌ها انگشت‌به‌دهان ماندن لازم‌ترین و ضروری‌ترین عکس‌العمل در قبال رفتارهایشان است. بعضی از این آدما اگر ریسمان مفت گیر بیاورند خودشان را دار می‌زنند، بخواهی به آن‌ها بگویی که بالای چشم‌شان ابروست کینه‌ات را به دل می‌گیرند و به هر ترتیبی در مبارزه با تو کوتاهی نمی‌کنند و به چیزی جز تطهیر خود و دوستان‌شان فکر نمی‌نمایند. این‌ها باید بدانند که روزگار همیشه به دلخواه نیست، زیر و بالا زیاد دارد. خوش به حال آن‌هایی که یک‌رنگ هستند و هیچ‌وقت در کار و کردار و گفته‌هایشان دوپهلو رفتار نمی‌کنند.

گفتم: فضول‌باشی خیلی داری تند می‌روی، دهنه را بکش با هم برویم. چرا باید این قدر حرص‌وجوش بخوری، اصلاً به من و تو چه ارتباطی دارد که برای عده‌ای نامردی کردن از سرکشیدن یک لیوان آب هم آسان‌تر است. به خدا قدر سلامتی خود را  بدان، خیلی‌ها که تو از آن‌ها می گویی در فکر زندگی و آرامش خود و خانواده‌شان هستند تو چرا خود را می‌کشی؟ یک روز که به‌نظر می‌رسد خیلی هم دیر نباشد می‌بینی که از شور و شر افتاده‌ای و حتی توان فکر کردن به یک موضوع را هم نداری.

فضول باشی درحالی‌که رنگ‌پریده و مضطرب بود دور دهانش را با کف دست پاکیزه کرد و گفت: دوستی تعریف می‌کرد که برخی‌ها چنان در دریای دروغ و چند چهرگی غرق هستند که این روزها به خودشان هم رحم نمی‌کنند. اگر به خدمت‌شان مشرف بشوی و موردی درخواست بکنی به‌راحتی جواب منفی می‌گیری و وقتی به‌جای دیگر مراجعه نمایی و از یک شخص یا مدیری دیگر همان درخواست را داشته باشی خبردار می‌شوی که قبل از تو فرد اولی زنگ‌زده و رد درخواست تو را خواسته‌است! عجب مردان دروغگو، چندچهره و نان به نرخ روز خور در جامعه ما فرصت عرض‌اندام پیدا کرده‌اند، عجب کسانی به‌ناحق در جای بزرگان تکیه زده و با اعمال و رفتارشان حرمت بزرگان و جایگاه‌ها را از بین می‌برند! آیا این‌ها نمی‌دانند که وقتی یک حرف از یک دهن بگذرد از هزار دروازه می‌گذرد! چرا باید در قبال اقدامات خیرخواهانه ایستادگی کرد و چرا باید حق و حقیقت را در زیر چکمه‌های خودمحوری، غرور و خودپسندی پایمال نمود.

گفتم: فضول باشی در جامعه ما افراد هوشیارتر از آن هستند که حرف‌های منطقی و اصولی را از اقداماتی که ریشه در کینه و نفرت دارند نتوانند تشخیص بدهند. اقدامات این قبیل افراد دمل بسته هستند که دیر یا زود سر می گشایند و چهره‌های مخفی شده در زیر نقاب نفاق و کینه را معرفی می‌کنند و برایشان روزهای سختی را رقم می‌زنند.




ویژگی‌های مدیران تحمیلی غیرورزشی

مدت‌هاست که برخی از دلسوزان ورزش از مدیران تحمیلی در ورزش و هیئت‌های ورزشی گله‌مندند و این کار را برای توسعه و پیشرفت رشته‌های مختلف ورزشی آسیب جدی می‌دانند.

وظیفه رسانه، اطلاع‌رسانی است. دفاع از حق ورزش و ورزشی‌ها و پرداختن به مسائلی که بتواند در درازمدت به نفع ورزش باشد امری واجب و ضروری است. پیدا کردن امکان فعالیت در یک فدراسیون و هیئت ورزشی حق طبیعی ورزشکاران و آشنایان به امور ورزش می‌باشد و دفاع از این حق نباید عده‌ای را آشفته نماید.

ورزش کشور خاطرات خوبی از مدیران تحمیلی ندارد. این ادعا را بررسی کارنامه کسانی که در سال‌های اخیر در ورزش صاحب عنوان و مسئولیت شده‌اند به‌خوبی نشان می‌دهد.

با قد علم کردن مدیران تحمیلی در ورزش، افراد لایق و صاحبان اصلی آن به کنج انزوا و کنج عزلت رانده می‌شوند. وقتی مسئول یک هیئت و یک مجموعه با پیشکسوتان و بزرگان یک رشته آشنایی نداشته باشد و تا زمان انتصاب برای یک‌بار هم که شده آن‌ها را از نزدیک ندیده باشد آیا می‌توان از چنین مدیری انتظار تحول و حفظ حرمت و جایگاه پیشکسوت را داشت؟

مدیران تحمیلی در ورزش به چه کسانی گفته می‌شود؟ مدیران تحمیلی کسانی هستند که بدون داشتن سابقه فعالیت ورزشی و آشنایی با آن در عرصه ورزش آفتابی می‌شوند. انتصاب آن‌ها نه  بر مبنای لیاقت و شایستگی بلکه صرفاً به‌خاطر ارتباط با این و آن و یا آن مقام غیر ورزشی و یا وابستگی به این و آن جناح انجام می‌پذیرد.

مدیران تحمیلی وقتی فرصت ابراز وجود در ورزش پیدا می‌کنند به یک‌باره عاشق دل‌سوخته ورزش می‌شوند. آن‌هایی که تا دیروز فعالیت‌های ورزشی را بی‌ثمر می‌دانستند با قبول پست به یک هوادار دوآتشه تبدیل می‌گردند! آن‌ها وقتی جاپای خود را محکم بکنند به آویزان‌های همیشگی ورزش تبدیل شده و نقش بازدارنده در مسیر توسعه آن بازی می‌کنند.

یکی از آثار مخرب و نابودکننده مدیران تحمیلی در ورزش اشاعه فرهنگ چاپلوسی، مجیز گویی و نقد ستیزی است.

مدیر غیرورزشی همیشه با چماق تهدید و اتهام پراکنی و دروغ‌های شاخدار به‌دنبال خاموش کردن صدای منتقدان است، مدیر تحمیلی دل‌باخته تعریف و تمجید و قصیده‌های بلند بالای مدح و ستایش است، مدیر تحمیلی در مجموعه تحت مدیریت کاری جز راندن منتقدان و گوشه‌نشین کردن حق‌گویان ندارد، مدیر تحمیلی علاقه‌مند است که همه از او به نیکی یاد کرده و در وصفش سخن‌ها بگویند، مدیر تحمیلی تحمل شنیدن عقیده‌ای جز وابستگی‌های خود را ندارد و برای مدیر تحمیلی چیزی بالاتر و ارجح‌تر از ماندن در قدرت نمی‌تواند مطرح باشد.

مدیران تحمیلی غیر ورزشی با حمایت کسانی که در معادلات سیاسی آینده، انتظار از ورزش و ورزشی‌ها دارند به صدر می‌رسند. برای کسانی که عمری را در ورزش سپری کرده‌اند مجهول بودن صلاحیت و تخصص و چگونه به قدرت رسیدن مدیران تحمیلی همیشه با سؤال‌های بی‌جواب همراه بوده‌است.

امیدواریم به همت مسئولان برای همیشه بساط مدیران تحمیلی در ورزش برچیده شود. سخن گفته شده از سر صدق و علاقه‌مندی به پیشرفت ورزش است. اگر مدیران و دست‌اندرکاران امر با در نظر گرفتن اهمیت ورزش از میدان دادن به خودخواهان و فرصت‌طلبان و ازخودراضی‌ها خودداری کنند و رشته‌ی امور را به دست اهلش بسپارند ارتقای سطح ورزش همراه با شادی و غرور آفرینی برای مردم حتمی خواهد بود.




آقای استاندار، از فدراسیون فوتبال برای استان آبی گرم نمی‌شود!

با هر تغییری در مدیریت استان، اقدامات تکراری دیدار برخی از رؤسای هیئت‌های ورزشی و رؤسای فدراسیون‌ها با استاندار مورد انتظار است. برخی‌ها دوست دارند در راستای مطرح شدن و معرفی کردن خود در آغاز شروع به‌کار مسئولین جدید از فرصت به‌دست‌آمده استفاده ‌کنند و در ملاقات همراه با رؤسای فدراسیون‌ها  از نفوذشان در فدراسیون، مسئولین جدید استان و استاندار را آگاه بکنند و با توسل به شیوه‌های نخ‌نماشده برای خود در استان حاشیه امن ایجاد نمایند. تجربه نشان داده است که ورزش اردبیل از چنین دیدارها و برنامه‌ها نفعی نبرده است.

در خبرها آمده بود که مهدی تاج رئیس فدراسیون در دفتر استانداری در تهران با مسعود امامی استاندار اردبیل ملاقات کرده‌است. این اقدام استاندار اردبیل مبنی‌بر اختصاص وقت برای حضور رئیس فدراسیون در دفتر کار وی در تهران ستودنی و نشانی از توجه او به ورزش و فوتبال می‌باشد ولی باید گفت که معمولاً در سال‌های اخیر این‌گونه ملاقات‌ها در جابه‌جایی مدیران استان برای فوتبالی‌های اردبیل تکراری و بدون کوچک‌ترین رهاورد برای فوتبال منطقه بوده‌است.

کافی است که استاندار اردبیل سابقه ملاقات رؤسای فدراسیون فوتبال در ۱۲ سال اخیر با استانداران اردبیل و حرف‌های ردوبدل شده در این ملاقات‌ها و قول‌ها و وعده‌های داده‌شده از سوی فدراسیون را مرور بکند، مطمئناً برای او روشن خواهد شد که این ملاقات‌ها هرچند که برای فوتبال‌مان نمی‌تواند آب داشته باشد ولی برای برخی‌ها ممکن است نان داشته‌باشد.

تا آن‌جا که حافظه ما یاری می‌کند مهدی تاج در مردادماه سال ۹۵، مردادماه سال ۹۶ و مهر ۹۷ به اردبیل مسافرت کرده‌است. این سفرها برای فوتبال اردبیل جز هدر دادن زمان و تحمیل هزینه عایدی خاصی نداشته است.

حضور دست‌اندرکاران فدراسیون فوتبال در اردبیل و یا ملاقات آن‌ها با مسئولین منطقه همیشه با وعده‌های سر خرمن همراه بوده‌است. مهرماه سال ۹۶ ملاقات تاج با آیت‌الله عاملی را که نمی‌توان فراموش کرد. در آن جلسه تاج وعده حضور یک سرمایه‌گذار در فوتبال استان و خرید امتیاز تیم دسته دومیرا داد. وعده ای که بعد از پروازشان از فرودگاه اردبیل به فراموشی سپرده شد.

سخنان تکراری تاج و همکاران و یارانش در اردبیل و یا در دیدار با مسئولین، تکراری، یکنواخت و کلماتی آشنا می‌باشد. آن‌ها هر وقت در اردبیل حضور یافته‌اند قصیده‌ی بلندبالایی در وصف فوتبال منطقه سروده‌اند، این‌که اردبیل یکی از قطب‌های ورزش فوتبال در پرورش و معرفی بازیکنان است، این‌که اردبیل در فوتبال نقش تأثیرگذاری داشته است، این‌که اردبیل چهره‌هایی چون علی دایی و کریم انصاری فرد را به فوتبال تحویل داده است و این‌که باید فوتبال اردبیل در مسیر توسعه و پیشرفت قرار بگیرد!!

کسی نیست که از این آقایان بپرسد شما به‌عنوان مسئول فوتبال این کشور برای فوتبال استان اردبیل چه اقدام مثبتی انجام داده‌اید؟ آیا به مواردی که از برخی خلف وعده‌ها و بی‌توجهی‌ها به اساسنامه به شما و فدراسیون گزارش شده دستور پیگیری و اقدام صادر کرده‌اید؟ حال چگونه است که در اولین ماه از آغاز فعالیت استاندار اردبیل در تهران به ملاقاتش می‌روید و چون گذشته به تعریف از فوتبال اردبیل لب باز می‌کنید؟

آقای استاندار، چون روز روشن است که از فدراسیون تحت مدیریت تاج و دوستان او در اردبیل برای فوتبال منطقه آبی گرم نخواهد شد. این را تجربه ثابت کرده‌است و بدون شک اگر به شما نیز قول‌هایی داده‌اند با گذشت زمان معلوم خواهد شد که همه‌ی آن‌ها را فقط در راستای پر کردن وقت ملاقات زده‌اند.

آقای استاندار، ای کاش قبل‌از ملاقات، تفاهم‌نامه منعقد شده بین استاندار وقت اردبیل و فدراسیون فوتبال در سال گذشته را مطالعه می‌کردید؛ برگزاری مسابقات فوتسال چهارجانبه بین تیم ملی فوتسال و چهار کشور مطرح در این رشته، ایجاد زمین استاندارد فوتبال ساحلی و ایجاد پایگاه استعدادیابی شمال غرب کشور در اردبیل از موارد توافق این تفاهم‌نامه بوده‌است. می‌توانستید بپرسید که آیا قدمی برای تحقق این تفاهم‌نامه از سوی فدراسیون و هیئت فوتبال اردبیل برداشته شده‌است؟ چرا برخی‌ها فقط علاقه‌مند به تشکیل جلسه، رد و بدل شدن یکسری حرف‌ها و درنهایت معرفی خود به‌عنوان مسئولی دلسوز می‌باشند؟

آقای استاندار، واقعیت‌های ورزش و فوتبال استان را از استخوان خرد کرده‌های ورزش و مو سپیدهای صادق این عرصه بشنوید. آمارسازی و دل بستن به برخی از کلمات و آویزان شدن از طناب بزرگ‌نمایی‌ها برای ورزش آفتی بزرگ و خانمان سوز است، امید می رود که ورزش و فوتبال ما در سال‌های آینده روزهای سرشار از موفقیت، یک‌رنگی و شایسته سالاری را تجربه نماید. ان‌شاءالله.




فضول‌باشی و مدیران تحمیلی و سفارشی

نمی‌دانم تا چه زمانی مسئولین ما باید اسیر روزمرگی بشوند و زمان را از دست بدهند؟ چرا عادت کرده‌ایم که حرف‌های قشنگ بزنیم و بیشتر دوران مدیریت خود را در حرف زدن و قول دادن سپری بکنیم. هر کسی که به مسئولیتی گمارده می‌شود در روزهای اول با توپ پر و شعارهای آتشین سخن سر می‌دهد و برای ترمیم خرابی‌ها، اصلاح امور، مبارزه با فساد، حمایت از مظلوم، مبارزه با باندها و باجگیران وعده‌های رنگارنگ داده و امیدواری را در سطح جامعه می‌گستراند.

اما با گذشت زمان همه آن حرف‌ها رفته‌رفته فراموش می‌شود و باز کارهای کلیشه‌ای، تکراری و حرف‌های همیشگی موقعیت خود را بازسازی می‌کنند و درنهایت در عمل اتفاق خاصی نمی‌افتد. مسئولین جدید هم به ادامه وضع موجود رضایت می‌دهند و به وسیله‌ای برای هرچه عمیق‌تر شدن زخم‌های ناشی از بی‌توجهی‌ها و روزمرگی‌ها تبدیل می‌شوند.

گفتم: فضول‌باشی، باز ترمز بریده‌ای، اتفاق جدیدی که نیست، جامعه به این قبیل رفتارها عادت کرده‌است. عین این جریان در ورزش کشور هم حاکم شده است. وزیر ورزش در همان اوایل شروع به کار چنان از تحول و تغییر در ساختار صحبت کرد که اهالی ورزش با خشنودی چشم به روزهای آینده دوختند ولی با گذشت زمان گویا برای ادامه‌ی وضع موجود باید رضایت بدهند و خم بر ابرو نیاورند.

فضول‌باشی گفت: آی بارک‌اله، زدی به خال، ما هم دوست داریم که وزیر ورزش ادعاهای خود را درحرف اثبات بکند و زمینه وحشت و نگرانی باندهای منفعت‌طلب، چسبیده های ورزش و غیرورزشی‌های علاقه‌مند به بساط کاسبی را فراهم کرده و جایگاه‌های غصب شده توسط عده‌ای جویای نام و فاقد صلاحیت فنی را از چنگ آنها آزاد نموده و در اختیار اهل‌شان قرار بدهد. وزیر ورزش بارها بر لزوم حاکم کردن اصل شایسته سالاری تأکید کرده‌است ولی آیا اقدامی درجهت عملی کردن این ادعاها مشاهده شده‌است؟ دنیا مالی که در هر مناسبتی از تحول و قرار گرفتن امور بر مدار اصلاح حرف به میان آورده است آیا در عمل نیز چنین کرده‌است؟

گفتم: چنان برخی از ورزشی‌ها به این حرف‌ها عادت کرده‌اند که توجهی به حرف‌های پوپولیستی نمی‌کنند. ای‌کاش این‌بار وزیر ورزش عمل‌گرایی را به حرف زدن و مدعی شدن مقدم می‌داشت یعنی اول عمل می‌کرد و بعد حرف‌اش را میزد. او هرچقدر که از برنامه‌های خود بگوید در مقابل، جریانات مخرب ساکت ننشسته و برای کند کردن حرکت و چوب لای چرخ اقدام وزیر گذاشتن از هیچ کوششی کوتاهی نمی‌کنند.

فضول‌باشی درحالی‌که مشت‌های گره کرده‌اش را به سوی من نشانه گرفته بود گفت: مسئولین ورزش باید توجه به امور اصلی را مورد توجه قرار بدهند و از افتادن در دام باندهای مخرب و سینه چاکان وضع موجود پرهیز نمایند و نسبت‌به پاک‌سازی مدیریت بخش‌های مختلف از مدیران تحمیلی یا سفارشی فاقد صلاحیت و تخصص اقدام قاطع به عمل آورده و جولان جاه‌طلبان ازخدا بی‌خبر در عرصه ورزش ممانعت نمایند




کوچه‌های آشتی کنان یزد در اردبیل

در بافت قدیمی شهر یزد، کوچه‌های تنگ و باریکی هستند که دو نفر به‌سختی می‌توانند از آنها رد شوند. فلسفه ساخت این کوچه‌ها این بوده مردمی که از آن رد می‌شوند به‌هم بخورند تا این برخورد باعث نزدیکی و صمیمیت آنها بشود.
حالا در اردبیل ما ورودی برخی از ساختمان‌های ۵ و ۶ طبقه را چنین تنگ می‌کنند که ساکنین آنها حتماً در رفت‌وآمدها به‌هم بخورند تا که کدورتی در میان آنها برقرار نشود!
حالا این تنگی و فضای بسیار ناچیز ورودی‌ها را هم اگر با احداث تمام عرصه و بدون پارکینگ در پررفت‌وآمدترین نقطه شهر در نظر بگیری باید قدرت بالای تصمیم‌گیرندگان‌اش در مورد انتقال فلسفه یک اثر تاریخی به‌نام کوچه‌ی آشتی کنان و اجرای آن در ساختمان‌های ۶ طبقه ۱۱ واحدی را ستایش بکنی و به طراحان‌اش آفرین بگویی. به‌نظر می‌رسد مبتکران این ورودی‌های آشتی‌کنان باید مورد تقدیر قرار بگیرند و با صدور مجوزهای لازم در اقصی نقاط شهر به گسترش ساختمان‌های بدون پارکینگ ۶ طبقه ۱۱ و یا ۱۲ واحدی با ورودی‌های آشتی‌کنان همت به خرج بدهند و انواع امتیازات و تسهیلات و امکانات برای بانیان‌اش فراهم بکنند.




امیدواری برای تغییر مدیریت‌ها در ورزش استان‌ها

تا زمانی‌که قطار تغییرات در دستگاه‌های اجرایی به ایستگاه پایانی نرسد گمانه‌زنی‌ها، چهره سازی‌ها و شایعات مختلف ادامه‌دار خواهد بود.
عادت و روش بدی که در دنیای سیاست بر جامعه ما حاکم گردیده خیلی وقت‌ها شایسته سالاری را زیر سوال می‌برد. معمولاً با روی کار آمدن دولت جدید دست‌اندرکاران قبلی با یک اتوبوس از مدیریت دستگاه‌های اجرایی خارج و دست‌اندرکاران جدید با اتوبوسی دیگر همراه با ده‌ها و صدها ادعا و وعده و وعید وارد وزارتخانه می‌شوند.
از این رفتن‌ها و آمدن‌ها باید هدف خاصی موردنظر باشد. هدفی که توسعه و کمک به پیشرفت جامعه و خوش کردن حال مردم باید از ویژگی‌های آن باشد. در هر انتصابی اگر مصلحت مجموعه مورد توجه قرار نگیرد و صرفاً قصد از تغییرات، سهم دادن به رفقا و جبران الطاف و محبت‌های گذشته دوستان و هم باندی‌ها و احیاناً شرکای کاری و تجاری بوده باشد دراین‌میان سر مجموعه بی کلاه مانده و تحولی در اداره امور و خوب کردن حال‌وروز مجموعه به وقوع نخواهد پیوست.
مردم انتظار دارند که در تغییر و تحولات دستگاه‌های اجرایی کسانی در مسند کار و امور قرار بگیرند که در صداقت، تخصص و دلسوزی آن‌ها کوچک‌ترین شک‌وتردیدی وجود نداشته باشد. می‌خواهند وقتی در یک مجموعه افرادی مسئولیتی را بر عهده می‌گیرند با تمامی وجود در خدمت جامعه و منافع عمومی باشند و از نگاه‌ها و رفتارهای جانبدارانه دوری نمایند.
ورزش این کشور نیز از موارد مهم و قابل‌توجه جامعه می‌باشد که هرگونه تغییر و جابه‌جایی مدیریت‌ها در آن باید با هدفی چون تحول و بهبود امور صورت بگیرد. مردم و علاقه‌مندان به ورزش دوست دارند در بخش‌های مختلف از فدراسیون‌ها تا ادارات کل استان‌ها و مدیران ستادی مسئولیت به آن‌هایی سپرده شود که ویژگی‌های مهمی چون وجدان اجتماعی، خدا ترسی و علاقه‌مند نبودن به باند و رفتار های باندی و موضع‌گیری‌های جانبدارانه را دارا باشند. مسئولیتی که براساس تقسیم غنایم و ادای دین به رفقا و قوم و خویش‌ها حاصل شود ورزش را به خاک سیاه می‌نشاند و ناگفته پیداست که در این حالت انتظار بهبود و اصلاح امور و پیشرفت ورزش انتظاری بیهوده و بی‌سرانجام خواهد بود.
در استان ما به‌کارگیری افرادی ناآشنا به ورزش هیچ‌وقت با استقبال علاقه‌مندان و فعالان این عرصه روبه‌رو نشده است. بررسی عملکرد هیئت‌هایی که در رأس آن‌ها غیر ورزشی‌ها قرار گرفته باشد نشان‌دهنده صحت این ادعاست. آیا در ورزش ما قحط‌الرجال است که برای اداره امور دست به دامن غیرورزشی‌ها می‌شویم و سرنوشت رشته‌های مختلف را به دست آن‌ها می‌سپاریم؟ مگر در ورزش افراد باتجربه، تحصیل‌کرده، اهل فن و متخصص کم داریم که به سراغ غیرورزشی‌ها می‌رویم؟ اگر در بحث انتخاب و انتصاب، اصل شایسته‌سالاری رعایت بشود و مصلحت و پیشرفت و تحول ورزش موردنظر باشد دوستان و رفقا و هم‌بازی‌های سیاسی فرصت ابراز وجود بخش‌های مختلف را به دست نمی‌آورند.
درحال‌حاضر ورزشی‌ها امیدوارند که اگر قرار بر تغییر در مدیریت ورزش استان‌ها باشد این کار با نیت خیر و با هدف تحول در ورزش صورت بگیرد. مدیریت ورزش در استان‌ها و تغییر در آن‌ها نباید با توجه به برخی موارد حاشیه‌ای چون آسیاب به نوبت باشد. چه اگر هر اقدامی با چنین نیتی صورت پذیرد نمی‌تواند تأثیر مثبت بر وضعیت آینده ورزش استان‌ها داشته باشد.
ورزش در همه استان‌ها و به‌خصوص در استان ما نیاز به حرکتی جدید و برنامه‌ریزی اصولی دارد. اگر هدف فقط تفریح باشد و این‌که مدیر باقی‌مانده از دولت قبل برکنار گردد و بدون توجه به شایسته سالاری و در نظر گرفتن مصلحت و صلاح ورزش فردی از دوستان و رفقا و هم باندی‌ها و ستادی‌ها به روی کار بیاید و زمینه‌های رضایت عده‌ای فراهم گردد تردید نباید داشت که وضع ورزش از آن‌چه که الان است بد و بدتر خواهد شد. اگر به‌درستی به نقشه راه آینده توجه نشود و دست غیر ورزشی‌های فرصت‌طلب و باندهای مزاحم و همیشه مدعی کوتاه نگردد امید به بهبود روند حرکتی ورزش به سوی پیشرفت بیهوده خواهد بود و حال‌وروز آن روزبه‌روز از آنچه که هست کسل کننده‌تر و دل‌آزارتر خواهد شد.
به تجربه ثابت شده‌است که وقتی در ورزش مدیریت به دست اهلش نباشد و فردی مدیر و متخصص و دلسوز اداره‌ی امور آن را بر عهده نگیرد حاصلی جز خراب‌تر شدن اوضاع چیز دیگری نخواهد داشت. اگر تغییر در ورزش به بهبود اوضاع و قرار گرفتن در مسیر تعالی منجر نشود عوض شدن اسم و چهره آدم‌ها و رفتن‌ها و آمدن‌ها جز اتلاف وقت و سرمایه سود دیگری برای ورزش به‌دنبال نخواهد داشت. والسلام.




به بهانه روز فوتبال اردبیل

۲۷ آذرماه را می‌توان یکی از مهمترین روزها در تاریخ ورزش و فوتبال اردبیل ذکرکرد. روزی که در آن جوان‌های لایق و سرافراز اردبیل سرود پیروزی سردادند و با قهرمانی در اولین دوره جام فلق توانایی‌های خود را به نمایش گذاشتند.

۲۷ آذر ماه به عنوان روز فوتبال برای اردبیل و جامعه ورزش یادآور روزهای سرشار از غرور و شادی، عشق و همدلی، هم‌زبانی و همراهی و یکدلی بود. روزی که مسئولین شهر و فوتبال، تماشاگران و بازیکنان همه در کنار هم سرود پیروزی سر دادند، سرودی که بیان‌کننده گوشه‌ای از توانایی‌های جوانان و نمونه‌ای از وحدت مردم بود.

جام فلق و قهرمانی در این رقابت‌ها اتفاق ساده‌ای نبود که در سال‌های اخیر عده‌ای هرچند اقلیت ناچیز تلاش کردند از کنار آن عبور کنند و در گفته‌ها و نوشته‌هایشان برای کم‌اهمیت جلوه دادن آن رقابت‌ها تلاش نمایند و به نوعی رابطه جوانان و فوتبالی‌های امروز را با گذشته‌ی این ورزش پرطرفدار قطع نمایند.

این جماعت اقلیت هر وقت تریبونی به دست آوردند سعی کردند چهره جام فلق و فلقی‌های سرافراز را مخدوش نمایند و یا برای مهم جلوه دادن خود، گذشته فوتبال منطقه را تخریب کرده و ناجوانمردانه برای زیر سؤال بردن آن قد علم کنند ولی هرچقدر که بکوشند نمی‌توانند پرده بر روی واقعیت‌ها بکشند و حقایق موجود را طور دیگری وانمود بکنند.

فلق و قهرمانی در آن سند شایستگی فوتبال اردبیل و دلیلی محکم بر جایگاه والای فوتبال دهه ۶۰ در جامعه می‌باشد. فلق برگ زرینی در تاریخ فوتبال اردبیل و نشانه‌ای از قدرت بالا و مثال‌زدنی جوانان منطقه می‌باشد.

فلق نمونه بارز از همدلی و هم‌زبانی جامعه ورزش و فوتبال اردبیل در دهه ۶۰ بود. بلندی همت، علو طبع و عزت‌نفس از شیوه‌های پسندیده ورزشکاران صادق است. صفاتی که در اردوی فوتبال فلقی های اردبیل خیمه می‌زد و دعای هواداران همیشه بدرقه راهشان می شد.

در آن دوران وحدت و هم‌زبانی جامعه فوتبال اجازه نمی‌داد که شیطنت‌های آتش‌بیاران معرکه مثمر ثمر شود تا با حیله و تزویر اساس فوتبال را متزلزل کنند و مانع از به سامان رسیدن امور بشوند.

و چنین است کسانی که سال‌های طلایی فوتبال اردبیل را از نزدیک مشاهده کرده‌اند اجازه کوچکترین بی‌حرمتی به زحمتکشان آن سال‌ها و فلق آفرینان پرافتخار نمی دهند و با وجدانی بیدار از بزرگی و سرافرازی فوتبال دهه ۶۰  اردبیل دفاع می کنند.

و باز باید از دست‌اندرکاران مجمع مطالبه‌گران فوتبال اردبیل به نیکی یاد شود که همتی به خرج دادند و ناروایی‌ها و چشم تنگی‌ها و اظهارهای نسنجیده عده‌ای فرصت‌طلب و تنگ‌نظر را تحمل کردند ولی از فراموش شدن خاطرات روز فوتبال و سرافرازی و سربلندی فوتبال اردبیل ممانعت کردند. امسال سومین مراسم بزرگداشتی است که برگزار می‌کنند و این بار از افتخارآفرینان فوتبال دهه ۸۰ اردبیل تجلیل می‌نمایند.

عزیزانی که حتی تحمل برنامه‌های یک مراسم تجلیل را ندارند و از ظرفیت کافی برای قبول واقعیت‌ها برخوردار نیستند باید بدانند که حرکت در خط تفرقه و کوبیدن بر طبل من آنم که رستم بود پهلوان, هیچ‌وقت نمی‌تواند با موفقیت همراه باشد. بدانند که همدلی را پاس داشتن بهتر از پاشیدن بذر نفاق و چنددستگی است. آگاه باشند که فریب افکار عمومی امکان‌پذیر نیست و مردم به راحتی سره را از ناسره تشخیص می‌دهند و افراد صادق را از فرصت‌طلبان و مذنذب و نان به نرخ روز تشخیص می‌دهند.

فوتبال برای بازگشتن به دوران سرافرازی نیاز به حرکتی همه‌جانبه و اقدامی از سر صدق و صفا دارد. تا زمانی‌که عده‌ای منافع باندی و گروهی و شخصی را بر منافع ورزش ترجیح بدهند سخن گفتن از موفقیت و کارنامه‌ قابل‌قبول امکان‌پذیر نخواهد بود.

یاد و خاطره روزهای خوش و آفتابی فوتبال اردبیل را گرامی می داریم و در مقابل یک‌رنگی، همدلی، عشق و وفاداری دست‌اندرکاران فوتبال دهه ۶۰ سر تعظیم فرود می‌آوریم.




مرحوم مقصود بایرامی؛ ستاره پرفروغ فوتبال اردبیل

فوتبال اردبیل در هر مقطعی از حیات پربرکتش، چهره‌های ماندگار و اثر گذاری را تحویل جامعه ورزش و فوتبال داده است. چهره‌هایی که نام و یادشان در تاریخ این دیار  به یادگار مانده‌است.
بی‌دلیل نیست که جامعه فوتبال اردبیل همچنان به بزرگان این رشته و آن‌هایی که سال‌ها برای اعتلایش کوشیده‌اند افتخار می‌کنند. وقتی گفته می‌شود که پیشکسوتان فوتبال اردبیل گنجینه‌های ارزشمند جامعه هستند دلیل این ادعا گذشته پربار، کارنامه‌ی پرافتخار و تواضع و فروتنی‌شان می‌باشد.
اکثریت وابستگان به خانواده فوتبال اردبیل از مفاخر ورزش محسوب می‌شوند و خیلی از آن‌ها با رفتار و کردارشان مفهوم و معنی پیشکسوت را درعمل معنی کرده و قلب مردم و جامعه ورزش و فوتبال را تسخیر نموده‌اند. مو را در آسیاب هم می‌توان سفید کرد پس هر سفیدمویی را در ورزش نمی‌توان پیشکسوت نامید‌. پیشکسوت واقعی دنیایی از هنر، خلاقیت و معنویت و دریایی از اخلاص، کردار نیک، رفتار پسندیده، مردانگی و جوانمردی است. و چنین است که بزرگانی چون مرحوم بایرامی علی‌رغم گذشت سال‌ها از کوچ ابدی‌اش همچنان برای ورزشی‌ها عزیز، برای فوتبالی‌ها الگو و برای آحاد جامعه فوتبالیستی فراموش‌نشدنی و ماندگار است.
مرحوم مقصود بایرامی در روزگاری که فوتبال اردبیل در سطح کشور آقایی می‌کرد و مجموعه‌ای از بهترین‌ها را در اختیار داشت به‌عنوان فرماندهی مقتدر، کاپیتانی خوش‌اخلاق، بازیکنی با تکنیک و فوتبالیستی متعصب در رهبری آن پیروزمندانه عمل می‌کرد.
ورزشکار در کنار موفقیت‌ها و پیروزی‌ها باید پرچمدار اخلاق و منش والای انسانی باشد. در دهه ۶۰ بیشتر فوتبالی‌های اردبیل از چنین ویژگی‌هایی برخوردار بودند و مرحوم مقصود بایرامی دراین‌ارتباط الگویی برای جوانان به شمار می‌رفت.
نام مقصود گره‌خورده با فوتبال اردبیل است. تلاش‌ها و زحمات وی در راه اعتلای فوتبال بر هیچ‌کس پوشیده نیست. آذر ماه یادآور روزهایی است که با کوچ ابدی این مرد بزرگ، ورزش و فوتبال اردبیل عزادار شد. آن مرحوم برای سربلندی فوتبال اهداف بزرگی در سر می‌پروراند.دوست داشت همه اندوخته‌ها و تجربیاتش را به جوانان منتقل بکند و در این راه گام‌های اولیه را نیز برداشته بود ولی افسوس که اجل مهلتش نداد و بدین ترتیب فوتبال اردبیل یکی از سرمایه‌های خود را از دست داد.
بارها گفته‌شده که آن مرحوم بنیانگذار فوتبال نوین در اردبیل بود‌. همت والای او و نقش تأثیرگذارش در گستردن بذر وحدت و یکدلی در جامعه فوتبال ستودنی بود. او خدمتگزاری صادق و بازیکنی در خدمت جامعه و فوتبال بود و سعی داشت در همه میادین با حداکثر تلاش در خدمت تیم باشد و عاملی برای حرکت رو به جلو آن.
سالروز درگذشت این ورزشکار به یاد ماندنی و اسطوره فوتبال اردبیل را گرامی می‌داریم. امیدواریم جوانان فعال در عرصه فوتبال بتوانند ادامه دهندگان راه پر افتخار بزرگانی چون مرحوم مقصود بایرامی باشند. او ستاره‌ای تابناک در آسمان پر بار فوتبال اردبیل در دهه ۶۰ بود.روحش شاد و یادش گرامی باد.