1

الفت با مال دنیا

آن‌هایی که دل در گروی مال دنیا نداشته باشند بی‌دغدغه زندگی می‌کنند و به‌دور از هرگونه حاشیه و حساسیت‌های ناشی از مال‌اندوزی روزگار می‌گذرانند.

بهره بردن از مواهب دنیوی به میزان نیاز و دوری کردن از رفتارهای سؤال‌برانگیز، میزان امیدواری برای آینده را در انسان تقویت می‌کند. دور بودن از یک‌سری مباحث ضد ارزش‌های اخلاقی از ویژگی‌‌های مهم و قابل‌توجه این قبیل افراد محسوب می‌شود.

افزون‌طلبی و علاقه‌مندی به مال‌ومنال از آن دست تمایلاتی است که عده‌ای را اسیر و دربند می‌کند. این خصوصیت در برخی نه‌تنها در مرز رفع نیاز متوقف نمی‌شود بلکه هر اندازه که بیشتر ذخیره کند حرص و افزون‌خواهی وی نیز افزون‌تر می‌شود.

وقتی پذیرفته شود که مال و ثروت جز برای تأمین معاش و گذران زندگی و برطرف کردن نیازهای آدمی نیست از توجه بیشتر به حب دنیا و ثروت دوستی دوری می شود و از عوارض نکبت‌بار حرص و افزون طلبی خود و زندگی‌اش را نجات می‌دهد.

انحراف از راه راست، خیانت به بیت‌المال، دست کردن تو جیب جامعه، پایمال شدن احساس نوع‌دوستی از جمله پیامدهای زیاده‌طلبی است. مال و ثروت بیشتر، هیچ‌وقت نمی‌تواند سعادت و آسایش و راحتی انسان را تضمین نماید. آن‌هایی که به‌خاطر مال دنیا انسانیت و شرافت انسانی را در زیر پاها له می‌کنند و به‌خاطر چندرغاز رنگ عوض کرده و آدم‌فروشی می‌نمایند نقاب بر چهره زده و شرافت خود را به حراج می‌گذارند و از تهمت و افترا نسبت‌به دیگران کوتاهی نمی‌کنند و خود را در معرض آسیب‌های متعدد قرار می دهند.

خیلی‌ها به حد کافی مال اندوختند و با تکیه بر ثروت به قدرت خود افزودند ولی دنیا به آن‌ها وفا نکرد و مکنت و شوکت‌شان را به ضعف و بیچارگی مبدل نمود.

انسان اگر به‌هوش باشد و از تجربه دیگران بهترین استفاده‌ها را بکند اسیر درد و پیامدهای مال‌اندوزی نخواهد شد. توجه به داستان کوتاهی از گلستان، خارج از لطف نمی‌تواند باشد:

“خرقه پوشی در کاروان حجاز همراه ما بود. یکی از امرای عرب مر او را ۱۰۰ دینار بخشیده بود تا نفقه فرزندان کند. دزدان ناگاه بر کاروان زدند و اموال همه اهل کاروان پاک ببردند. بازرگانان گریه و زاری کردن گرفتند و فریاد بی‌فایده خواندن، مگر آن درویش صالح که بر قرار خویش مانده بود و تغییری در او نیامده.

گفتم: مگر آن معلوم ۱۰۰( دینار دارایی) تو را دزد نبرد؟

گفت: بلی بردند ولیکن مرا با آن الفتی چندان نبود که به وقت مفارقت خسته دلی باشد.




دست‌های گره‌گشا و شمیم مهر

دست‌هایی که گره‌گشایی می‌کنند و برای چشم‌های منتظر و دردمند، یاری می‌رسانند و کسانی که وجود خود را تکیه‌گاهی برای بی‌پناهان قرار می‌دهند، آزمون بزرگی را با موفقیت و سربلندی پشت سرمی گذارند.

آن‌هایی که امکانات‌شان را در جهت رفع گرفتاری‌های ناتوانان و نجات بیماران دل‌شکسته و نیازمند از مشکل و بحران قرار می‌دهند بارقه حیات را در دل‌های محرومان پدید می‌آورند و آن‌ها را برای زندگی و نفس کشیدن پشتیبانی می‌کنند کار خداپسندانه‌ای انجام داده و نشان می‌دهند که بر حدیث “دنیا مزرعه‌ی آخرت است” به‌خوبی توجه کرده و از کنار آن بی‌تفاوت عبور نکرده‌اند.

شکرانه بازوی توانا

بگرفتن دست ناتوان است

مشاهده گام‌های امید آفرینی که در جهت تسکین درد دردمندان و تأمین رفاه بیماران ناتوان برداشته می‌شود انسان را برای قدردانی و تعظیم در مقابل آن‌هایی که توانمندی‌های مالی و مدیریتی خود را برای کاستن از صفحات قطور مصیبت‌زدگان به کار می‌بندند مجبور می‌کند.

اقدام مناسب و کم‌نظیر شمیم مهر در اردبیل و همت والای خیرین و جان‌فشانی مدیریت مجموعه برای تسکین دل‌های سوخته و گستردن فضای رأفت و مهربانی در حیات سرشار از استرس آن‌ها با کدامین جملات و کلمات قابل توصیف هستند.

در روزگاری که خیلی‌ها برای بهره‌برداری‌های مختلف، انسانیت، اخلاق و مروت را زیر پا می‌گذارند و در فضایی که زیر آب‌زنی و رفتارهای خارج از دایره جوانمردی آزاردهنده می‌شود خواندن دفتر اندوه مصیبت دیدگان و شنیدن آوای غمگنانه آن‌ها چه روحیه بخش می‌شود.

این‌که هرروز خبر جدیدی از تکمیل و تجهیز مراکز و آزمایشگاه‌های آن به گوش می‌رسد و در هر مناسبتی عملکرد مناسب و خداپسندانه خیرین چهره خود را نشان می‌دهد و وقتی عده‌ای فارغ از هرگونه خودنمایی‌ها و صف‌بندی‌ها و فرصت‌طلبی‌ها به فکر خدمت بی‌منت و در اندیشه جلب رضای پروردگار هستند، به راحتی می توان به بزرگی اقدامات جمعی عاشق صادق پی برد.

امیدواریم این تلاش‌ها، ازخودگذشتگی‌ها و تعریف انسانیت و مردم‌داری در عمل، همچنان ادامه داشته باشد. آرزو می‌کنیم که پرچم دست‌های گره‌گشای خیرین و دست‌اندرکاران شمیم مهر با عنایت و توجه پروردگار، همیشه و همواره در اهتزاز باشد. ان‌شاءالله.




تیم‌های عاریتی؛ تجربه‌ای ناموفق

هفته بیست و هفتم لیگ آزادگان امشب با انجام هفت دیدار پیگیری می شود.

روزی که رئیس هیئت فوتبال استان  از حضور یک تیم با نام اردبیل در رقابت‌های فصل آینده لیگ آزادگان خبر داد به سرنوشت این لیگ حساس شده و آن را پیگیری می‌کنیم.

با بررسی شرایط ۱۷ تیم حاضر در رقابت‌ها، فقط شرایط خوشه طلایی به ادعای هیئت فوتبال استان نزدیک به نظر می‌رسد. این تیم از نظر میزبانی “آلاخون‌ والاخون” است. به دلیل نبود زمین استاندارد در ساوه، دست‌اندرکاران تیم برای میزبانی تاکنون شهرهای مختلفی چون قم، اراک و کاشان را معرفی کرده‌اند.

بر اساس شنیده‌ها، تا چند هفته قبل این تیم در قم از میهمانان پذیرایی کرده و گویا امروز در چارچوب هفته بیست و هفتم رقابت‌ها در اراک میزبانی می کند.

خوشه طلایی در میانه جدول رده‌بندی قرار دارد و نگرانی از بابت سقوط به رده پایین لیگ را ندارد ولی در ۷ ماه گذشته بازیکنان دریافتی نداشته‌اند و به‌خاطر همین مشکلات بوده که در دیدار با شمس آذر قزوین نیز به میدان نرفته‌اند.

برخی‌ها معتقدند به دلیل مشکلات مالی، مالک تیم به‌دنبال جذب کمک مالی از مناطقی است که تمایل به میزبانی رقابت‌های خانگی این تیم را دارند.

اگر این ادعا صحت داشته باشد الگوی جدیدی از تیم‌داری، میزبانی و فخر فروشی برای داشتن یک تیم در لیگ یک ارائه خواهد شد.

شرح یک چنین وضعیتی ساده و آسان است. مالکیت تیم در اختیار منطقه‌ای دیگر بدون کوچک‌ترین دخالت در امور آن توسط استان اردبیل، در اختیار گذاشتن امکانات استان و کمک مالی به تیمی که استان و فوتبال اردبیل نقشی درامور مدیریتی آن نداشته باشند.

آیا پذیرفتن چنین شرایطی می‌تواند مفید به حال‌وروز فوتبال ما باشد؟ آیا درد فوتبال ما با میزبانی از تیم استانی دیگر قابل درمان خواهد بود؟

امید می‌رود به همت همه مسئولین و همچنین دست‌اندرکاران فوتبال استان، روزی را شاهد باشیم که از خود استان در سطوح بالای لیگ نماینده داشته باشیم.

ورزش اردبیل از تیم‌های عاریتی اصلاً تجربه‌ی خوبی ندارد.  لیگ دسته یک و حضور تیم عقاب تهران به نام اردبیل در رقابت‌های والیبال هنوز از یادها نرفته است.




ورزش و قدرشناسی

برخی‌ها فکر می‌کنند که حرفه‌ای بودن در ورزش یعنی افسارگسیختگی و بداخلاقی و قدم زدن در وادی بی‌تعصبی. این‌گونه اندیشیدن مخصوص کسانی است که سال‌ها در زیر پرچم جریانات پرت و مغرض سینه زده و در جهت پایمال کردن اخلاق حرفه‌ای در ورزش کوشیده‌اند.

در ورزش یکی از ارزش‌هایی که باید بیشتر مورد توجه قرار گرفته و از جایگاه خاصی برخوردار گردد مسئله قدرشناسی است. هرچقدر که حرمت، جایگاه و شأن کسانی که روزی روزگاری در ورزش یک کشور، یک منطقه و یا یک استان منشأ خدماتی بوده و نامی نیک و قابل افتخار از خود بر جای گذاشته‌اند، حفظ شود نشانی است از تلاش بیشتر برای رعایت اخلاق حرفه‌ای. اصلاً برخورد با احترام در قبال آن‌ها خود نشانه‌ای از حرفه‌ای بودن ورزش می‌تواند محسوب بشود. این کار موقعی از اهمیت بالایی برخوردار خواهد شد که آن ورزشکار، مربی و مدیر نیز قدر خود را بداند و از راه راست منحرف نشود و به لانه کردن صفات و اخلاق مذموم و ناپسند در وجودش اجازه ندهد.

اگر به هر دلیل و علتی بخواهیم در مقابل سرمایه‌های انسانی ورزش، رفتار فراموش‌کارانه داشته باشیم و یا توهین و هتک حرمت را به هر دلیل و بهانه‌ای پیش بگیریم و خود را در قضاوت دیگران محور قرار بدهیم چیزی جز نادیده گرفتن بعضی از واقعیت‌های مثبت و وارد کردن ضربه سهمگین بر پیکره اصول اخلاق حرفه‌ای ورزش نمی‌تواند باشد.

یکی از زیباترین و پسندیده‌ترین صفات مرسوم و رایج در دنیای ورزش، قدرشناسی است. همه می‌خواهند که علاقه‌مندان و مسئولین و دست‌اندرکاران ورزش به سهم خود در اشاعه‌ی ارزش‌های اخلاقی تلاش بکنند و به سهم خود با ناهنجاری‌ها و بداخلاقی‌ها و حرمت‌شکنی‌ها، مقابله و مبارزه بکنند.

متأسفانه در مواقعی اندک دیده می‌شود که پرچم حرمت‌شکنی بردوش کسانی که خود داعیه بزرگی در ورزش دارند قرار می‌گیرد. مشاهده و شنیدن رفتارهایی که بر اساس اخلاق‌حرفه‌ای ورزشی نباشد و انجام دهنده‌اش از وابستگان به جامعه ورزش بوده باشد بی‌اعتمادی و تزلزل پایه‌های احترام را به‌دنبال خواهد داشت.

اگر اعتقاد داریم که باید بزرگان ورزش، بزرگانی که از شهرت‌طلبی و منفعت‌جویی بیزارند و دغدغه‌ای جز پیشرفت امور ندارند مورد تکریم قرار بگیرند باید آن را در عمل نشان بدهیم و از همه کسانی که در این عرصه برنامه‌ریزی می‌کنند و وقت تلف کرده و اقدام می‌نمایند به‌خوبی یاد نماییم.

در تمامی عرصه‌های ورزش تا زمانی‌که هدف‌مان چیزی است و عمل‌مان نشان‌دهنده موضوعی دیگر حتی قدرشناسی از بزرگان نیز در قالب خودنمایی‌ها می‌تواند چهره نه‌چندان مطلوب به خود بگیرد. رسیدن به هدف در هر اقدام و رفتاری، صداقت و یک‌رنگی طلب می‌کند. ادای افراد صادق را در آوردن و خود را همواره طرف‌دار یک‌رنگی معرفی کردن موقعی می‌تواند به اثبات برسد که در عمل خلاف آن دیده نشود.

زمانی‌که هدف مشخص باشد برای دستیابی به آن نیاز به اختلاف، سوءتفاهم، جبهه‌گیری و رفتارهای پوپولیستی و عوام‌فریبانه نیست. در رسیدن به نقطه‌ای روشن، وجود اختلاف سلیقه امری طبیعی و قابل‌پیش‌بینی است. رفتار منطقی و دوری از ژست‌ها و حرف‌ها و شعارهای تفرقه‌آمیز هنری است که فعالان عرصه ورزش را در قدرت بخشیدن به وحدت و یک‌رنگی‌ها می توانند مساعدت نمایند.

تا زمانی‌که فعالان عرصه ورزش، سرافرازی و سربلندی جوانان را هدف اصلی قرار ندهند و از بحث‌های انحرافی، تحلیل‌های آبکی و با بده‌بستان‌های پشت پرده خداحافظی ننمایند و همه برای پیروزی و موفقیت دست در دست هم نگذارند پیشرفت درورزش غیرممکن و درجا زدن و آویزان شدن از حرف‌ها و اقدامات تکراری حاکم مطلق این فضا خواهد بود.

سبزه عیش ز بوم‌وبر هجران مطلب

نیشکر حاصل مصر است ز کنعان مطلب




چند نکته از ورزش؛ سال‌به‌سال دریغ از پارسال

گنج

چند شبی بود که در خواب، جگر و دل می‌دیدم. همه‌اش به‌دنبال آن بودم که تعبیر این خواب چیست. چون معتقد بودم که جوینده یابنده است، گشتم و در نهایت به مصرعی از سنایی برخوردم: “جگر و دل به خواب گنج بود”، یعنی هر که در خواب دل و جگر ببیند تعبیرش پیدا کردن گنج است.

برای گنجی که باید به آن برسم خیلی فکر کرده و بالاخره گنجی را که باید صاحب‌اش بشوم پیدا کردم. مگر قرار نیست از فصل آینده یک تیم دسته اولی با نام اردبیل بازی بکند و مگر رئیس هیئت فوتبال استان قول نداده که امتیاز لیگ دسته دو را به رایگان به فوتبال اردبیل هدیه بدهد و مگر شهردار اردبیل و شورای شهر برای تیم‌داری در دسته دوم اعلام آمادگی نکرده‌اند؟ تحقق این وعده‌ها برای دوستداران و علاقه‌مندان فوتبال اردبیل حکم گنج را دارند. امیدوارم که از این قبیل خواب‌ها زیاد ببینم و تا تحقق این قول‌ها همچنان تخم امیدواری در دل‌های علاقه‌مندان کاشته بشود.

باید دعا بکنیم که همه این وعده‌ها در سال جدید عملی شوند. حضور اردبیل در سطوح بالای لیگ موتور محرکه برای حرکت‌های روبه جلو و برخورداری از ایام پر از شور و نشاط برای فوتبال و فوتبالی‌های استان است. با این وعده‌ها از حالا می‌توان پیش‌بینی کرد که سال ۱۴۰۲ برای اردبیل و اردبیلی‌ها یک‌سال فوتبالی خواهد بود. ان‌شاءالله.

جنگ با نهنگ

ضرب‌المثلی است که می‌گوید جنگ با نهنگ کردن و در دریا ماندن. به‌عبارت‌دیگر در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن. این ضرب‌المثل فعالان فضای مجازی را می‌تواند به سمتی سوق بدهد که یک لیست از کسانی که این روزها مسئولین استانی، کشوری و مدیران دوایر را از دم تیغ می‌گذرانند تهیه کرده و مشاهده بکنند که چند نفر از آن‌ها در کشتی نشسته‌گان مدام در حال جنگ و نبرد با ناخدا هستند.

البته کسی نمی‌تواند به ساحت نقد و انتقاد و بیان واقعیت‌های جامعه خدشه وارد نماید ولی کسانی که در بدنه دستگاه‌های اجرایی مشغول به کار هستند رعایت حرمت اعضای درون خانواده را آیا نباید مورد توجه قرار بدهند؟

در دنیای ورزش هم از این نمونه‌ها بسیار می‌توان مشاهده کرد. رئیس هیئتی که به‌هیچ‌عنوان راضی به دل کندن از میز ریاست و مسئولیت نبوده و دو دستی آن را چسبیده و از نزدیک شدن دیگران به آن حوزه شدیداً ممانعت نموده تا می‌تواند بر علیه ورزش و مدیر مربوطه سخن سر می‌دهد. وقتی برای به دست گرفتن امور یک هیئت ورزشی اعلام آمادگی می‌شود یعنی پذیرفتن مقررات و قوانین حاکم بر مجموعه ورزش و متعهد شدن به اجرای کامل آن‌ها.

وقتی رئیس یک هیئت، حمله به مجموعه مدیریتی ورزش را در دستور کار قرار بدهد ضرر و زیان این حرکت فقط متوجه ورزش و رشته‌های ورزشی می‌گردد.

امیدواریم در سال ۱۴۰۲ سوءتفاهم‌های کوچک و ناچیز موجود بین برخی از هیئت‌ها و مجموعه مدیریتی ورزش استان به حداقل‌ها کاهش پیدا بکند. اگر برای ورزش فکر کنیم و اگر برای خدمت به آن کمر همت ببندیم اختلاف‌سلیقه‌ها نباید مانعی برای همدلی و تلاش همه‌جانبه شود.

تکمیل زیرساخت‌های مورد نیاز

تا زمانی‌که امکانات لازم در اختیار نباشد، انتظار قهرمانی، کسب افتخارهای متعدد و قرار گرفتن در ردیف استان‌های مدال‌آور کاری سخت و نشدنی است.

ممکن است تک ستاره‌ها در صحنه‌های مختلف بدرخشند و در جایگاه مطلوبی قرار بگیرند ولی استمرار موفقیت‌ها و برخورداری از سرمایه انسانی قابل‌اعتماد نیاز به برنامه‌ریزی اصولی و بهره بردن از امکانات و زیر ساخت‌ها دارد. مناطقی را که زیرساخت مناسب داشته ولی در به دست آوردن افتخارات ناموفق عمل می‌کنند باید آسیب‌شناسی بکنند تا به علل ناکامی‌ها پی ببرند.

هیچ کاری بدون اسباب و وسیله پیشرفت نمی‌کند و به پایان و نتیجه نمی‌رسد. ورزش برای دستیابی به هدف و ایجاد شور و نشاط در جامعه به امکانات استاندارد نیاز دارد چرا که از قدیم گفته‌اند: “جنگ را شمشیر می‌کند و معامله را پول”.

جو فروشان گندم نما

ورزش ما از جو فروشان گندم نما آسیب‌های زیادی دیده است. افرادی به دروغ در لباس عاشقان ورزش ظاهر می‌شوند و وقتی موقعیت‌شان را محکم کردند با بهره‌برداری‌های غیراخلاقی و غیرقانونی، اعتماد مردم به جامعه ورزش را خدشه‌دار می‌کنند. آن‌ها با تظاهر و دورویی در مقام فریب افکار عمومی برمی‌آیند و با ظاهرسازی تا می‌توانند به نفع خود، همراهان و رفقا اقدام کرده و فضای مطلوب و زیبای ورزش را با صفات مذموم و ناپسند آلوده می‌کنند.

سعدی علیه‌الرحمه در مورد این قبیل افراد می‌گوید:

زهی جو فروشان گندم نمای

جهان گرد و سالوس و خرمن گدای

همیشه باید دعا بکنیم که خداوند ما را از شّر ریاکاران و ظاهرسازان و نان به‌روز خور‌ها محافظت فرماید. ان‌شاءالله ورزش ما در سال جدید از بوقلمون صفت‌های متخصص در رنگ عوض کردن‌ها در امان بماند.

نظامی گنجوی چه زیبا و با ظرافت از جو فروشان گندم نما تعریف می‌کند:

تو آن گندم نمای جو فروشی

که در گندم جو پوشیده پوشی

دریغ از پارسال

با شرایط حاکم بر ورزش، برخی از رشته‌های پرطرف‌دار در سال‌های اخیر نتایج نامطلوبی کسب کرده‌اند. تکرار ناکامی و عدم بهبود اوضاع، رسیدن به آرزوهای ورزشی را هر سال دشوار و دشوارتر می‌کند روی این است وقتی سالی را پشت سرم می‌گذاریم و دوره جدیدی را آغاز کرده و با واقعیت‌های موجود عرصه ورزش مواجه می‌شویم ناخودآگاه می‌گوییم: “سال‌به‌سال دریغ از پارسال”

امیدواریم در سال جدید در ورزش ما آن‌چنان تحول مثبت و تأثیرگذاری روی بدهد که سال آینده نیازی به استفاده از این ضرب‌المثل نداشته باشیم. همچنان آرزو می‌کنیم که فوتبال اردبیل در یک مسیر اصولی و صحیح و به‌دور از احساسات و برنامه‌ریزی‌های غلط در سطوح لیگ دارای نماینده باشد تا بدین وسیله حداقل برای فوتبال پرونده دریغ از پارسال بسته شود.

تاوانی که کاشی می‌دهد

می‌گویند “سر قمی را می‌شکند، تاوانش را کاشی می‌دهد”. برخی‌ها که در ورزش صاحب‌نظر هستند و عمری را در آن گذرانده و مویی را سفید کرده‌اند ممکن است با کم محبتی تازه به دوران رسیده‌های جویای نام مواجه شوند. از خداوند بزرگ بخواهیم که جامعه ورزش ما را در سال جدید از ضرر و زیان منفعت طلبان و عاملان نفاق و چنددستگی محافظت فرماید. آمین یا رب العالمین.




سیاست نخ‌نماشده؛ تفرقه بینداز و حکومت کن

در جنگ جهانی اول، دولت انگلیس برای از هم پاشیدن دولت عثمانی، سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را پیشه کرد و با ایجاد زمینه انشقاق و تفرقه، موفق به تجزیه امپراطوری عثمانی شد. به عبارتی دیگر انگلیسی‌ها با این ترفند موفق شدند که یک دشمن قوی و مقتدر را به چند دولت تحت سلطه تبدیل نمایند.

این روزها در دنیای ورزش و در عرصه رقابت برای تصاحب صندلی‌های مدیریت رشته‌های مختلف ورزشی و یا طولانی کردن مدت زمامداری به این یادگار به جا مانده از استعمار پیر متوسل می‌شوند.

برای کاستن از قدرت منتقدان و تحت‌الشعاع قرار دادن حرف‌ها، ادعاها و گفته‌های آن‌ها چه اقداماتی آسان‌تر و کم‌هزینه‌تر از ایجاد شکاف و تفرقه بین اعضای یک خانواده.

روایت‌های مختلف از یک رویداد و اتفاق، تحریک برخی از افراد صادق، اقدامات نمایشی، چرب‌زبانی و وعده‌های بی‌اساس از آن دسته عواملی هستند که تفرقه اندازها برای رسیدن به هدف آن‌ها را مورد توجه قرار می‌دهند.

دستیابی به پست و منصب اگر خارج از چارچوب شایسته‌سالاری و برخورداری از پارامترهای لازم انجام بگیرد برای استحکام موقعیت به هر اقدامی دست می‌زنند و دراین‌راستا پاشیدن تخم نفاق و قطع رابطه دوستانه بین افراد دخیل در مجموعه به عادی‌ترین اقدام تبدیل می‌شود.

در همه زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و ورزشی تفرقه اندازهای همیشه مدعی تا می‌توانند در توسعه دل چرکینی بین دوستان و آشنایان تلاش می‌کنند، قیافه حق‌به‌جانبی می‌گیرند و خود را دلسوز و عاشق جمع قلمداد کرده و با پاشیدن تخم نفاق به انتظار برهم خوردن رابطه‌ها، گسستن زنجیرها و پیوندهای دوستی و فاصله گرفتن رفقا از هم می‌نشینند.

ورزش این‌قبیل رفتارهای مشمئزکننده را برنمی‌تابد. ممکن است برای مدت زمان محدود در ایجاد فاصله و بدبین کردن دوستان و همراهان با یکدیگر موفق عمل نمایند ولی با گذشت زمان ترفندها یکی پس‌از دیگری بی‌رنگ شده و میدان عمل برای آن‌ها تنگ و تنگ‌تر می شود.

از احساسات جوانی و از میل به مطرح شدن عده‌ای برای تحت‌الشعاع قرار دادن حرف‌های حق و آلوده کردن جو و گل‌آلود کردن آب استفاده کردن، کاری است که فقط از آدم‌های مکار و دشمنان وحدت و صمیمیت برمی‌آید و لاغیر.

بزرگی و عظمت ورزش را به‌خاطر منافع شخصی نشکنیم، برای تأمین منافع خود، گروهی رفیق و هم‌بازی را در مقابل یکدیگر قرار ندهیم، نقش دلسوز وسینه‌چاک را به‌ظاهر بازی نکنیم و در قفا بساط شادمانی برای پاشیدن تخم اختلاف در میان جمعی را برپا ننماییم، خود را معیار قضاوت در مورد دیگران قرار ندهیم، تعریف و تمجید از خود را عاملی برای حمایت از مسئولین در نظر نگیریم و منافع ورزش را در زیر چکمه‌های غرور، تکبر و منیت نابود ننماییم.

و دراین‌میان باید حواس کسانی که عمری در کنار یکدیگر زندگی کرده، ورزش نموده و حکم یک خانواده را دارند جمع باشد تا در دام گسترده روباهان، خناسان، مغروران و حاشیه سازان گرفتار نشوند و پایه‌های رفاقت و صمیمیت و دوستی چندین‌ساله را لرزان نکنند.




فضول‌باشی و میرشاد ماجدی

گاهی از این مسئولین فوتبال حرف‌هایی به گوش می‌رسد که دل آدمی را می‌لرزاند. چنان قیافه‌ی حق‌به‌جانبی می‌گیرند و از مقررات حرف می‌زنند اون طرفش ناپیدا. نمونه‌اش میرشاد ماجدی، زمانی که برای رسیدن به ریاست فدراسیون تلاش می کرد معتقد بود که همه رؤسای استان‌ها را با خودش همراه کرده‌است، برای آن‌ها سنگ تمام می‌گذاشت، باعجله و تحت هر شرایطی انتخابات را برگزار می‌نمود، او می‌پنداشت که با کمک آن‌ها می‌تواند رئیس بشود ولی نمی‌دانست که در این دوره و زمانه آدم‌فروشی آسان‌تر و معمولی‌تر از هر اقدامی است، او باور نداشت کسانی که برای عبور خرشان از پل قربان و صدقه می‌رفتند نامردی پیشه می‌کنند و همه قول و قرارها را زیر پا می‌گذارند.

حالا این آقای ماجدی می‌گوید که پاداش‌های جام جهانی هیئت رئیسه فدراسیون قانونی بوده‌است. عجب دفاع جانانه‌ای از نعمتی که نصیب شان شده و پولی که به حساب‌شان واریز شده‌است. آزاردهنده‌تر از همه ادعاها ربط دادن انتقاد از دریافتی‌های هیئت رئیسه با تخریب فوتبال است. با این سرنوشتی که بر فوتبال ما حاکم شده و با این افرادی که برای این رشته تصمیم‌گیرنده شده‌اند در مقابل آن کوچه‌ای دراز و تاریک و کم‌نور قرار گرفته که نجات پیدا کردنش به این زودی‌ها بعید و غیرممکن به‌نظر می‌رسد.

گفتم: فضول باشی شب عیدی باز چه خبر شده‌است. بنده خدا راست می‌گوید، بیچاره‌ها برای خدمت به فوتبال شب و روز نمی‌شناسند، حالا چندرغازی خودشان تصویب کرده و دریافت نموده‌اند آیا گناه کرده‌اند؟ اگر اقدامات و تصمیمات به‌موقع و انقلابی آن‌ها نبود آیا می‌توانستیم آن نتایج را در جام جهانی بدست آوریم؟ اگر میرشاد ماجدی‌ها در قطر حضور نمی‌یافتند و با هزینه بیت‌المال بر روند بازی‌ها نظارت نمی‌نمودند در مقابل انگلستان گل‌های زیادی دریافت نمی‌کردیم؟ به برکت حضور ماجدی‌ها و دیگر یاران و دوستان سه شکست نصیب فوتبال ایران شد. بی‌خود و بی‌جهت از پاداش‌ها نگویید و فوتبال این مملکت را تخریب نکنید.

فضول‌باشی نگاهی نفرت‌انگیز انداخت و با عصبانیت گفت: از این پاداش‌ها به شما هم چیزی رسیده که این‌چنین دفاع می‌کنی؟ حرف برای این قبیل پرداختی‌ها زیاد است، تازگی‌ها ادعا می‌کنند که به‌دنبال هیئت‌رئیسه، اعضای مجمع نیز از خوان گسترده فوتبال بهره‌مند شده‌اند. گناهش گردن کسانی که چنین ادعاهایی را مطرح می‌کنند. خلاصه وقتی این حرف‌ها را می‌شنویم تازه می‌فهمیم که چرا هر کسی که انگشت کوچکش را به فوتبال و مدیریت بخش‌های مختلف آن وصل می‌کند دیگر راضی به دل کندن از آن نمی‌شود.

گفتم: به اعضای مجمع هم نباید نازک‌تر از گل چیزی گفت چرا که هر کلمه در نقد آن‌ها ضربه به فوتبال این مملکت به حساب می‌آید. مواظب گفته‌هایت باش و این‌قدر بی‌گدار به آب نزن.

گفت: حالا گوش کن، ماجدی را که گفته پاداش حقش بوده حتماً به‌خوبی می‌شناسی، خدمتی که او به فوتبال اردبیل کرده فراموش‌نشدنی است. جریان بازی تیم شهرداری و خونه به خونه بابل به قضاوت تورج حق‌وردی از حافظه تاریخی فوتبال این منطقه پاک شدنی نیست و یا برگزاری مجمع انتخاباتی هیئت استان در تالار عروسی و با سرعتی نور و تعیین تکلیف مدیریت فوتبال استان همه‌اش نشانه‌ای از توانایی‌ها و محق بودن وی و دوستانش برای گرفتن پاداش‌های میلیونی است. اما تو هم راست می‌گویی در جایی‌که با اختصاص این پاداش‌ها آب از آب تکان نمی‌خورد ماجدی‌ها حق دارند که دست پیش ‌گیرند تا پس نیفتند.




فضول‌باشی و مراسم تجلیل از مدال‌آوران کشتی

غرق در افکار خودم و کلافه از شلوغی بیش‌ازحد خیابان‌ها و گذرگاه‌ها بودم که فضول‌باشی در مقابل‌ام سبز شد و با محبت زیاد من را مورد خطاب قرار داد و حال و احوالی پرسید.

از این رفتار او تعجب کردم. معمولاً کم‌تر خوشحال می‌شود و اگر زمانی کبک‌اش خروس بخواند باید باور بکنیم که خیلی سرحال است و شاداب. و این‌بار در روزهای پایانی سال، او را برخلاف عادت همیشگی‌اش دیدن، جای شکر داشت.

گفتم: آفتاب از کدام طرف درآمده که فضول‌باشی ما چهره‌ای خندان دارد. باید اسپند دود بکنم تا چشم نخوری و مدت‌ها بر این احوال بمانی و سال نو را در شادی و سرور آغاز بکنی.

گفت: وقتی کاری خوب و مناسب انجام شود و وقتی وعده‌های مسئولین به‌موقع محقق بشود خوشحالی به سراغ انسان می‌آید، خنده رضایت بر لب‌ها می‌نشیند و ضریب اعتماد به مسئولین افزایش پیدا می‌کند.

او در ادامه گفت: من شکسته گردن که بدون تردید خسرالدنیا ولآخره هستم بارها در مناسبت‌های مختلف خطاب به مسئولین یادآوری کرده‌ام که به فکر دم پل صراط باشید و بی‌خود و بی‌جهت وعده‌های الکی ندهید. گفته‌ام بترسید از چرخ روزگار چراکه گاهی اوقات چنان می‌چرخد که همه میزها را سرنگون می‌کند.

متأسفانه هر چه بیشتر تأکید شده، کم‌تر مورد توجه قرار گرفته است. همچنان بازار حرف زدن و ارائه‌ی آمارهای آن‌چنانی داغ است. در این اوضاع‌واحوال اگر دیده شود که یک مسئول به وعده‌اش عمل می‌کند آیا نباید خوشحال شد؟ در روزهایی که همه درگیر نگرانی میوه و آجیل شب عید هستند آیا دقایقی شاد بودن ایراد دارد؟ امان از دست آدم‌های حسود و خودمحور که چشم دیدن خنده‌های دیگران را ندارند.

گفتم: وقتی حال فضول باشی کوک باشد به کس دیگری امان نمی‌دهد و می‌خواهد فقط خودش در عرصه‌ی سخنرانی میدان‌داری کند و هر چه دل تنگ‌اش می‌خواهد بگوید و فیض بدهد. بهتر است در این شلوغی، زمان را از دست ندهیم و دلایل سرحالی‌ات را بشنویم، شاید ما نیز در این راه با شما همراه گردیم.

گفت: خوب گوش کن و هوش و حواست را جمع کن. آیا می‌توانی بخشی از وعده‌هایی که مسئولین ورزش استان در سال ۱۴۰۱ داده‌اند را بازگو بکنی، وعده‌هایی که فقط در حد حرف باقی مانده‌اند، وعده‌هایی که صرفاً برای بهره‌برداری‌های حاشیه‌ای مطرح‌شده و شعار “من بهترینم” بالاترین و مهم‌ترین هدف‌شان بوده‌است. بگو و در کنار آن‌ها اشاره کن که چه درصدی از آن‌ها به ساحل عمل رسیده‌اند. اگر توان این کار را نداری بهتر است بدانی که وعده‌ها زیاد و تحقق آن‌ها کم و کم‌تر است. اصلاً باید با میکروسکوپ به‌دنبال قول‌های عملی شده گشت. اگر حوصله داشته باشی نمونه‌های محدودی را می‌توانی پیدا بکنی، حالا بگذار من یک نمونه را بگویم.

وی در ادامه گفت: چند وقت قبل، هیئت کشتی استان در بخشنامه‌ای، میزان پاداش کشتی‌گیران موفق در رقابت‌های مختلف داخلی و بین‌المللی را اعلام کرد. چند صباحی از آن نگذشته بود که فرنگی‌کاران امید در رقابت‌های قهرمانی کشور یک مدال طلا و دو برنز به‌دست آوردند. بعد از بازگشت از مسابقات، مراسم تجلیل را برگزار نمودند و مبالغ درنظرگرفته‌شده را به قهرمانان و مربیان آن‌ها اهدا کردند. حالا متوجه شدی که چرا خوشحال‌ام، خدا را شکر که قدرت نوری رئیس هیئت کشتی استان به‌موقع عمل کرد و عرق کشتی‌گیران خشک نشده پاداش آن‌ها را داد.

فضول باشی همچنان حرف می‌زند و می‌گوید: وفای به عهد موجب محکم شدن پیوند دوستی می‌شود. وفای به عهد خصلت بزرگان است، وفای به عهد یکی از زیباترین خصلت‌های انسان محسوب می‌شود و من به‌عنوان‌یک دوستدار ورزش از این‌که رئیس هیئت کشتی به‌موقع به وعده خودش عمل کرده‌است خوشحال‌ام.

گفتم: خیلی هم عالی، دست‌شان درد نکند. بد عهدی آفت بزرگی است که می‌تواند ریشه همه اعتمادها را بخشکاند انسان وقتی می‌خواهد قولی بدهد باید شرایط را بسنجد و خوب فکر بکند و بعد حرف بزند.

گفت: زودتر باید خداحافظی بکنم چرا که اگر بیشتر در پیش تو بمانم ممکن است دردهای دیگری مطرح شود و شیرینی مراسم تجلیل از مدال‌آوران کشتی را به زهر هلاهل تبدیل نماید. یا حق.




تکنیک زبان بدن، چاقویی دو لبه در گفت‌وگوها و مصاحبه‌ها

زبان بدن نقش اساسی در ارتباط میان افراد و اطرافیان دارد. زبان بدن به‌طور معمول با پیام‌های کلامی ترکیب می‌شود تا ارتباط واضح و مؤثری برقرار گردد. زبان بدن یکی از مهم‌ترین عناصر ارتباطی محسوب می‌شود.

زبان بدن تکنیک‌های خاص خودش را دارد. خیلی وقت‌ها اتفاق می‌افتد که تکنیک‌های به کار گرفته شده به دلیل دست‌پاچگی، عدم درک صحیح مطلب، نداشتن ادله کافی برای جواب به سؤالات مطرح‌شده، نتیجه عکس می دهند و به‌جای بهبود برقراری ارتباط به آن آسیب وارد می کنند.

عدم دقت در رفتارها و عملکردها در مواجهه با افکار عمومی و یا قشر خاصی از جامعه ممکن است افراد را به یادگیری سطحی تکنیک‌های زبان بدن مجبور بکند. این یادگیری‌ها چون سطحی و مقطعی هستند برای فرد نمی‌توانند چاره ساز باشند.

مطالعه چند تکنیک برای حضور در یک جلسه، مصاحبه و یا گفتگو تأثیر نامطلوبی می‌تواند در برقراری ارتباط با مخاطبان داشته باشد. برخورد سطحی با مسائل به‌هیچ‌وجه فرد را در رسیدن به مقصد همراهی نخواهد کرد.

گاهی برای کسی که می‌خواهد در برابر نمایندگان افکار عمومی قرار بگیرد به کار بستن ناشیانه تعدادی از تکنیک‌ها تأثیر معکوس می گذارد. عده‌ای از متخصصان امر معتقدند که در چنین مواقعی برای‌این که کم‌تر تهدیدکننده به‌نظر برسیم بهتر است به‌صورت زاویه‌دار بنشینیم.

نشستن زاویه‌دار در مقابل نمایندگان افکار عمومی ممکن است موجب سوء تفاهم و درنهایت دلخوری و ناراحتی مخاطبان را به‌دنبال داشته باشد. اگر از این تکنیک به‌درستی و به‌موقع استفاده نشود نشان از ژست قدرت خواهد داشت که این امر نیز در نظر مخاطبان یکی از رفتارهای ناپسندی است که پیامدی چون بی‌اعتمادی می‌تواند به‌دنبال داشته باشد.

در به‌کارگیری تکنیک‌های زبان بدن باید تعصب فرهنگی را در نظر گرفت. ممکن است رفتاری در چهارچوب افکار جمعی درست و خوشایند به‌نظر برسد ولی آن‌ها در معیارهای سنجش سائرین به‌نحو دیگری مورد توجه قرار بگیرد.  احتمال دارد رفتاری که در یک فرهنگ، مؤدبانه و درست تلقی شود در فرهنگی دیگر نادرست و حتی توهین‌آمیز باشد.

نشستن در برابر افکار عمومی اگر به روشی غیر از عادت مرسوم باشد و به نوعی القا کننده قدرت، خودمحوری و غرور و تکبر باشد برای مخاطب زجرآور و همراه با تأثیر منفی در ارزیابی عملکرد گوینده خواهد بود.

صحبت از موضع قدرت و استفاده نا بجا از تکنیک‌های زبان بدن می‌تواند موقعیت اجتماعی، سیاسی و کاری افراد را متزلزل نماید، دراین‌ارتباط باید بادقت، عاقلانه و سنجیده عمل شود.




“بایرام پایی”، سنت فراموش‌شده نوروزی

از اول اسفند ماه تحرکات پدران و مادران و برنامه‌ریزی آن‌ها، برای اهالی خانه، خبر از نزدیک بودن اتفاقی میمون و مبارک داشت. این وضعیت با شدت کم یا زیاد در همه خانواده‌ها مشاهده می‌شد. برخورد خانواده‌ها با این روزهای شادی‌آفرین نمی‌توانست یکسان باشد اما مطمئن حال‌وهوای آن‌ روزها با دیگر ایام سال متفاوت می‌شد، حالا کم یا زیادش به توان مالی و قدرت خرید سرپرستان خانواده‌ها بسنگی داشت.

در آن ایام، پول‌دار و غنی و فقیر و ندار، رفتارهایشان نشان از تغییر در وضع جامعه داشت. اکثراً چشم‌ها پر از لبخند و مهربانی می‌شد و برای بیشتر لذت بردن از شرایط حاکم بر فضای شهر در آستانه عید، دوست داشتیم که روزها زود زود از پی هم بگذرند، هر شب که سر بر بالش می‌گذاشتیم، خوشحال بودیم که یک روز دیگر را پشت سر گذاشته و به چهارشنبه آخر سال نزدیک‌تر شده‌ایم.

یکی از بهترین روزها برای نوجوانان، صبح با صدای تکم‌چی بیدار شدن بود. صدای پای تکم‌چی همه را به تماشا می خواند، به‌سرعت صورت را با کمک تلمبه روی چاه می‌شستیم و خود را به کوچه می‌رساندیم تا تماشاگر حرکت‌های تکم و شنونده شعرخوانی تکم‌چی باشیم.

وقتی شاخه‌های سبز “همیشه جوان” را می‌دیدیم به آمدن بهار بیشتر امیدوار می‌شدیم. با امید از خواب بیدار می‌شدیم و تقلا و کوشش همه پدرها و مادرها را به تماشا می‌نشستیم.

دیوارهای کاه‌گلی منازل، زینت‌بخش کوچه‌ها و گذرگاه‌ها بود و هر چه دهه اول اسفندماه را پشت سر می‌گذاشتیم دل‌های ما در سینه‌های تنگ به یاد زیبایی‌های چهارشنبه‌سوری و شب عید و سفره هفت‌سین و بوی مطبوع غذاهای “بایرام‌پایی” بال‌بال می‌زد.

در میان همه آداب‌ورسوم ساکنین اردبیل در نزدیکی‌های چهارشنبه آخر سال، سنت پسندیده “بایرام‌پایی” جایگاه خاصی داشت. از یک هفته مانده به چهارشنبه آخر سال چهره شهر در سایه حرکت حمل کننده‌های “بایرام‌پایی” جلوه خاصی پیدا می‌کرد.

برای تهیه “بایرام‌پایی”، خانواده‌های برخوردار از امکانات مالی با فراغ بال عمل می‌کردند و در ارسال آن نهایت تشریفات و تجمل را اعمال می‌نمودند. خانواده‌های ندار هم با بهره گرفتن از حداقل‌ها، اجازه نمی‌دادند از قافله “بایرام‌پایی” عقب بمانند و اقوامشان را چشم‌انتظار بگذارند.

“بایرام‌پایی” مراسم زیبای اردبیل در آستانه عید نوروز بود. “بایرام‌پایی” یعنی فرستادن شام برای ارحام، این کار شکل و روش خاصی داشت. با گذشت سال‌ها از منسوخ شدن این سنت، در آستانه چهارشنبه آخر سال، همچنان دل هوای آن مراسم را می‌کند.

“بایرام‌پایی” بیشتر از طرف خانواده دخترانی که شوهر کرده و به خانه بخت رفته بودند فرستاده می‌شد. این عمل خیر، سقف زمانی نداشت یعنی تا زمانی‌که دختر و پدر و مادر زنده بودند رسم، همه ساله تکرار می‌شد.

در روزهای منتهی به چهارشنبه آخر سال، بوی خوش برنج پخته و خورش‌های متنوع در فضای کوچه‌ها و گذرگاه‌ها خبر از صله‌ی ارحام و نزدیکی بهار و عید نوروز می‌داد. الان اگر بهترین و مرغوب‌ترین برنج را برای پخت تهیه بکنی و همه اصول رعایت بشود کم‌تر عطر خوش برنج را می‌توانی احساس بکنی ولی برنج آن ایام بعد از پخته شدن عالم دیگری داشت. این‌که چرا چنین شده است و نمی‌توان عطر و مزه برنج‌های مرغوب را به‌خوبی احساس کرد خود بحث دیگری را طلب می‌کند.

در سال‌های گذشته و تا آن‌جا که به یاد داریم در دهه ۴۰ و ۵۰ برنج جزء غذاهای اعیانی بود. معمولاً خانواده‌های متوسط و پایین درنهایت هر هفته روزهای پنجشنبه برای شام برنج تهیه می‌کردند و به‌عبارت‌دیگر مصرف برنج برای مردم اردبیل محدود بود و به ‌نظر می‌رسد همین امر موجب می‌شد که خانواده‌ها فرزندان و ارحام خودشان را با فرستادن پلو در ایام نزدیک به عید خوشحال بکنند و سرافرازی عروس را در بین خانواده شوهر موجب گردند.

مصرف برنج در اعیاد و مناسبت‌های مختلف از سنت دیرینه مردم اردبیل است. پدران و مادران که در عید نوروز در چندین مرتبه از پلو و خورشت استفاده می‌کردند با فرستادن “بایرام‌پایی” می خواستند فرزندان و دختران‌شان را از این نعمت بی‌بهره نکنند و ‌مراتب محبت و وابستگی به فرزندان را در عمل نشان بدهند.

“بایرام‌پایی” را برنج عالی و درجه یک، همراه با مرغ آب پز یا سرخ کرده، ماهی دودی، قیمه‌ی گوشت و کوکو تشکیل می‌دادند. تزیین غذاها و قرار دادن آن‌ها در ظروف مخصوص خود داستانی قابل‌توجه می‌باشد.

شام را معمولاً در مجموعه‌های مسی بزرگ قرار می‌دادند. پلو را در دوری‌ها و ظرف‌های مخصوص جای می‌دادند و خورش‌ها را نیزدر ظرف‌های جداگانه در فاصله مناسب از همدیگر در مجموعه مسی می‌گذاشتند. برای محافظت از غذا در برابر ذرات معلق در هوا، سرپوش‌های مسین بر روی آن‌ها قرار می‌گرفت.با پارچه‌های مخملی و یا ترمه روی مجموعه را می‌پوشاندند و برای حمل، مجموعه را در خنچه که از چوب ساخته می‌شد می‌گذاشتند و کارگران و یا باربرها خنچه‌ حاوی مجموعه غذا را بر سر گذاشته و در نزدیکی‌های غروب به سمت خانه موردنظر به راه می‌افتادند. به‌طور معمول یک نفر نیز از اعضای خانواده، حمل کننده غذا را همراهی می‌کرد. وقتی غذا تحویل داده می‌شد صاحب‌خانه انعام خوبی به حمل کننده خنچه می‌داد. خانواده‌هایی که از امکانات مالی مناسب برخوردار بودند به‌همراه غذا، هدیه‌ای که به آن خلعت می‌گفتند در یک بقچه به فرد مشخصی از خانواده‌ی داماد اختصاص می‌دادند.

در لحظات نزدیک غروب، گذرگاه‌ها و کوچه‌های اردبیل با حرکت حمل کنندگان “بایرام‌پایی” جلوه دیگری به خود می‌گرفت. افسوس که با گذشت زمان این رسم و سنت، گرد فراموشی بر رویش پاشیده شد و بساط آن جز در موارد بسیار محدود به‌طورکلی برچیده شد.

امروز اگر برای برخی از خانواده‌ها این رسم پابرجا باشد مطمئن روش ارسال آن کاملاً با سال‌های گذشته فرق کرده‌است.این روزها  اگر فردی را خنچه به سر  در حال حمل غذا در کوچه‌ها ببینند همه مات و مبهوت به تماشا می‌ایستند و مطمئن از خود سؤال می‌کنند این چه بساطی است که حضرات راه انداخته‌اند.

حالات و اثرات و پیامدهای مثبت سنت “بایرام‌پایی” از یادگارهای قابل‌توجه نیاکان ما بود. سنتی‌که تقویت‌کننده‌ی ارتباط فامیل‌های سببی، مشخص‌کننده جایگاه دختر خانواده در نزد والدین، بالا بردن ضریب محبت و صمیمیت در بین خانواده‌ها و درنهایت نشان از عمل به یک اصل مهم اسلامی و سفارش ائمه یعنی صله رحم بود.

معمولاً همه خانواده‌ها تکلیف “بایرام‌پایی” را حداکثر تا یک روز قبل‌از چهارشنبه آخر سال مشخص می‌کردند و از آن به بعد تا تحویل سال به‌ندرت اثری از حاملین “بایرام‌پایی” در سطح شهر مشاهده می‌شد.

سنت‌هایی که دارای فلسفه و بار مفهومی خاصی بوده‌اند انصاف نبود که با تغییر سبک زندگی به‌کلی فراموش شوند. نسل جوان ما کاملاً با این قبیل آیین‌ها و سنت‌ها بیگانه‌اند. ای‌کاش آن‌هایی که می‌توانند حداقل در حفظ زوایای این سنت تلاش ‌بکنند و از فراموش شدن کامل آن جلوگیری نمایند.