1

وزنه برداری استان در انتظار مدیری شایسته

در آخرین روز از اولین ماه فصل زمستان، مجمع انتخاباتی هیئت وزنه برداری استان اردبیل برگزار خواهد شد.

بعد از کش و قوس فراوان بر اساس شنیده‌ها گویا فدراسیون و اداره کل ورزش و جوانان بر سر اعضای مجمع و تاریخ برگزاری آن به توافق رسیده اند و به مبارکی و میمنت قرار است تکلیف مدیریت وزنه برداری استان در سی‌ام دی ماه مشخص بشود.

برگزاری مجمع انتخاباتی هیئت وزنه برداری استان اردبیل به دلایل مختلف از اهمیت زیادی برخوردار می‌باشد. این مجمع ممکن است حاشیه های زیادی را به دنبال داشته باشد ولی برخورد مناسب و حفظ بی طرفی از سوی برگزارکنندگان آن می تواند از روزها قبل از برگزاری پرونده هر گونه حرف و حدیثی را مختومه نماید.

در اطراف این مجمع صحبت‌های زیادی مطرح می‌شود. از طرفداری برگزار کنندگان آن از برخی از کاندیداها گرفته تا سوء تفاهمات موجود بین مدیر‌کل ورزش و جوانان استان و رئیس فدراسیون و رأی یکی از کاندیداهای هیئت در انتخابات گذشته فدراسیون و عکس العمل در قبال آن حرکت از مواردی هستند که این روزها نقل محافل ورزشی اردبیل می‌باشد.

البته طرح نمودن چنین حرف‌ها و نسبت دادن آنها به این و آن، خود چشم بسته غیب گفتن است. روند امور و رفتارها و اقدامات و رایزنی های انجام یافته به مرور موضع همه عوامل دخیل در امر مجمع را روشن خواهد کرد و نیاز به هیچ‌گونه پیشگویی و احیانا آلوده کردن آب نمی باشد.

شعار ورزشی‌ها و کسانی که استخوان خرد کرده ورزش هستند همواره بر حول محور سپردن امور ورزش به دست اهالی آن بوده است. در رشته‌هایی چون وزنه برداری که استان از پیشینه و سابقه درخشانی برخوردار است حضور چهره‌های نامی و مطرح وزنه‌برداری دنیا برای اردبیل یک نعمت بزرگی است و بنابراین پیشقدم شدن آنها برای خدمت به وزنه برداری اردبیل باید با استقبال همه کسانی که دستی در آتش دارند مواجه شود.

مسلما آنهایی که با زیر و بم وزنه‌برداری آشنا هستند، از سکوهای قهرمانی جهان بالا رفته اند، رکورد جهان را جا به جا نموده اند، پرچم پرافتخار ایران اسلامی را در صحنه های مختلف برافراشته اند، برای اردبیل سرافراز آبروداری کرده‌اند و توان و قدرت خود در دنیای وزنه برداری را نشان داده اند مطمئنا می‌توانند برای وزنه برداری استان منشأ خیر و برکت باشند.

به هر حال وزنه برداری استان در بین رشته های مختلف موقعیت ممتازی دارد، مدیریت آن را هم باید به افراد شناخته شده و مطرح در ورزش بسپارند و امیدواریم که وزنه برداری استان در آزمون پیش‌رو نمره قابل قبولی بگیرد. انشااله

 




اخلاص ورزشی

در هر کار و اقدامی، اخلاص از شروط اصلی برای برخورداری از الطاف الهی است.

پاکی نیت و خالی بودن انگیزه از هر گونه شائبه آلودگی به هوای نفسانی را اخلاص می‌گویند.

اخلاص به عمل جلا و مقبولیت می‌بخشد و تعیین کننده میزان صحت اعمال به حساب می‌آید. اخلاص کار را برای خدا و به خاطر فرمان وی انجام دادن است.

ششمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام صادق(ع) به نقل از امیر مؤمنان می‌فرمایند: “تنها با اخلاص، رهایی میسّر می‌گردد”. برای اینکه انسان بتواند از جهنم وابستگی خود را نجات بدهد و خود را از دام نفس و شیطان برهاند باید از اخلاص برخوردار باشد.

حال کسانی که در ورزش مسئولیت دارند و آینده ورزشی نوجوانان و جوانان به اقدامات و تصمیمات آن‌ها گره خورده است باید به هوش باشند که فریب نیرنگ‌های نفس را نخورند و با گستردن بساط خودنمایی و انجام کارها و اقدامات برای جواب دادن به ندای نفس، ناخالص بودن نیّت و انگیزه‌شان را به نمایش نگذارند.

مسئولی که ادعا می‌کند در فضای مقدسی چون ورزش انجام وظیفه می‌کند باید به توجیهات فریبنده نفس توجه نکند و ذهن و نیّت خود را از شائبه‌های هوی و هوس پاک نگه دارد.

کار در ورزش اگر با اخلاص همراه باشد نتیجه مطلوب حاصل می‌شود و اگر ورزش پلی برای رسیدن به اهداف شخصی از جمله پست‌ها و مقام‌ها قرار‌گیرد ناکامی پشت سر هم ردیف می‌شوند و کارنامه‌ای سیاه برای افراد بر جای می‌ماند.

حاکمیت اخلاص و دوری کردن از هوای نفس اجازه نمی‌دهد که فردی برای قرار گرفتن در رأس بخشی از ورزش از ماه‌ها قبل مهره چینی بکند، بر نا حق لباس حق بپوشاند، تهمت زدن به افراد و منتقدین را در دستور کار قرار بدهد، نان به نرخ روزخورها و فرصت طلبان را به دور خود جمع نماید، جنگ زرگری به‌راه اندازد، به تحریک احساسات قومی و قبیله‌ای بپردازد، انسانیت و اخلاق را در زیر پاها له نماید و همه چیز را فدای ماندن در قدرت و ریاست چهارساله نماید.

چگونه می‌توان ادعای مخلص بودن در ورزش کرد ولی منافع آن را در زیر پای رسیدن به منصبی بالاتر از آنچه دارد قربانی نمود؟ باید در جوانمردی و مردانگی آن کسی که هوای نفس و خواست‌های شخصی را بر امور ورزش و حق جوانان و قهرمانان ترجیح می‌دهد، تردید کرد و از اعتماد و سینه زدن در حریم طرفداری و هواداری از آن‌ها اجتناب کرد.

بهره‌برداری شایسته از اعمال و رفتار‌ها نیاز به اخلاص دارد. کسانی که به ظاهر دم از اخلاص و خدمت بی‌منت می‌زنند و در همه حال از هوای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی پیروی می‌کنند و دل‌های تیره دارند در کاشتن بذر دوستی و محبت و اخلاص در دل‌ها ناموفق‌اند و هر‌چه پیش بروند بر میزان سیه روزی و موقعیت نامطلوب‌شان در جامعه افزوده می‌شود.

ورزش و کار در آن را باید جدی گرفت و از دستاویز قرار دادنش برای خدمت به باندها و جناح‌ها و گروه‌ها خودداری کرد. ورزش و رشد و توسعه رشته‌های مختلف با آینده جامعه و جوانان آن در ارتباط می‌باشد، خیانت به ورزش در هر موقعیت و در هر جایگاهی گناه بزرگی است که می‌تواند عذابی الیم و دردناک به دنبال داشته باشد.

برخورداری از اخلاص ورزشی زمینه پذیرش اعمال و جلب توجه پروردگار و در نهایت خشنودی حضرت حق را می‌تواند به دنبال داشته باشد.

مسئولی که از اولین روز فعالیت در ورزش اقداماتش را بر اساس حفظ و تحکیم موقعیت ریاستش قرار بدهد و در اقداماتش ردپایی از خلوص نیّت دیده نشود، مسئولی که ریا و تظاهر در همه کارهایش موج بزند و مسئولی که منافع خود و دوستانش را منافع جامعه و ورزش ترجیح بدهد بر استقرار و سلطه شیطان بر روح و جانش مهر تأیید می‌زند.

در حدیث قدسی آمده است:

عمل خود را خالص کن که نقّاد و بازرس بسیار آگاه و بیناست.

 




مقصود بایرامی؛ اسطوره اخلاق، نخبه فوتبال

فرا رسیدن آذر ماه برای فوتبالی های اردبیل یادآور از دست دادن یکی از فوتبالیست های اخلاق مدار و بنیانگذار فوتبال نوین منطقه، مرحوم مقصود بایرامی است.

در این چند سالی که از درگذشت مرحوم بایرامی می گذرد وقتی صدای پای آذر ماه به گوش می رسید نوشتن مطلبی در مورد این مرد بزرگ را وظیفه خود می دانستم. خوشحالم که در سال های اخیر برای یادآوری زحماتی که آن مرحوم برای فوتبال اردبیل کشیده بود مراسمی برپا می شد.

امسال شرایط خاصی که از شیوع بیماری کووید۱۹ بر جامعه تحمیل شده است امکان برگزاری مراسم وجود ندارد و چون سال های قبل, ما می مانیم و قلم قاصر و ناتوان ما، شاید بتوانیم چند سطری در موردش بنویسیم و یادش را گرامی بداریم و به خاطر تلاش ها و تعصب و عشق اش به فوتبال و اردبیل در مقابل روح اش سرتعظیم فرود آوریم.

امسال برای مردم استان اردبیل و فوتبالی های آن, سال خوبی نبود. گرفتاری های ناشی از ویروس کرونا از یک طرف و از دست دادن برخی از چهره های نامدار ورزشی از طرف دیگر سال متفاوتی نسبت به سال های گذشته را برای آن ها رقم زده است. درگذشت منصور امیرخانی یکی از چهره های دوست داشتنی و اخلاق مدار فوتبال اردبیل ضایعه ای بس سنگین برای دوستان و علاقه مندان به فوتبال بود. منصور مانند مقصود خیلی زود جمع یاران را ترک کرد. این زود رفتن های کسانی که می توانستند سال ها برای فوتبال اردبیل منشأ خدمت باشند خسارت غیر قابل جبرانی را وارد می کند.

و یا همین چند روز پیش بود که جوانی پاک و قلم به دست و عاشق فوتبال که عاشقانه سال ها می نوشت و برای ورزش و بهبودی اوضاع اش تلاش می کرد غریبانه رفت و در دل خاک آرام گرفت. آرش رستم نمدی از آن دسته نویسندگان جوان ورزشی بود که با آبرو زندگی کرد و بر سر شرافت حرفه ای خود با کسی معامله ننمود. او ناملایمات زیادی دید ولی قلمش را جز در راه ورزش و منافع آن به خدمت نگرفت. آرش و آرش هایی که صادقانه قلم زدند و سرافرازانه زیستند هرچند که از مال دنیا چیزی نیندوختند اما در عمر کوتاه خود با آبرو زندگی کردند و مایه عزت و سربلندی جامعه رسانه ای شدند.

یاد بزرگانی که صادقانه به ورزش و فوتبال خدمت کرده اند همیشه با برکت همراه بوده است. برای سالگرد مقصود می خواستیم بنویسیم که نام او وسیله ای برای یاد کردن از عزیزان سفر کرده جامعه ورزش در ماه های اخیر شد.

با گذشت  ۲۵سال از کوچ ابدی کاپیتان فوتبال اردبیل همچنان نوشتن در مورد وی سخت است. کسانی که او را از نزدیک دیده اند و هنر نمایی اش را در مستطیل سبز به تماشا نشسته اند این ادعا را می توانند تأیید کنند.

از او که ستاره نسل من بود، از او که هر حرکتش در میدان درس فوتبال می داد، از او که متواضع ترین ورزشکار و فوتبالیست منطقه بود، از او که هیچ وقت توانایی هایش را در فوتبال  به رخ دیگران نمی کشید و از او که همیشه در خدمت تیم و گوش به فرمان مربی بود خاطره های زیادی در ذهنم وجود دارد.

از او که تکیه گاه محکمی برای جوانان در میدان فوتبال بود، از او که به فوتبال عشق می ورزید و زندگی اش را وفقش کرده بود، از او که هوادارن برای تماشای بازی اش لحظه شماری می کردند، از او که به تیم ملی دعوت شد و در پای هواپیما ناجوانمردانه از لیست خط خورد، از او که در فوتبال اردبیل تحول ایجاد کرد و فصلی نو در تاریخ معاصر آن باز نمود، از او که در رعایت اخلاق سرآمد همه ورزشکاران بود و از او که یکی از دوست داشتنی ترین چهره تاریخ فوتبال اردبیل است ساعت ها می توان گفت و خاطره تعریف کرد.

از رقابت های پرشور باشگاهی و بازی های فراموش نشدنی اش در تیم های پاس و صنعت نفت، از حضور مؤثر و تأثیرگذارش در تیم منتخب اردبیل و جام فلق، از جایگاه و موقعیتش در تیم منتخب آذربایجان شرقی در لیگ قدس، از درخشش در فوتبال تهران و حکومت بر کمربند میانی تیم بنیاد شهید پایتخت، از مربیگری اش در تیم فوتبال جوانان اردبیل، از فوتبال متعصبانه اش در زمین های خاکی، از پاس های طلایی و دربیل های مثال زدنی اش، از تاکتیک پذیری و تکنیک منحصر به فردش و از عشق و علاقه اش به اردبیل و فوتبال آن ده ها و صد ها مطلب می توان نوشت.

فوتبال اردبیل با کوچ ابدی مقصود بایرامی به دیار باقی یکی از یاران مؤثر خود را از دست داد . در آن روزهایی که با بیماری دست و پنجه نرم می کرد لحظه ای از فوتبال اردبیل و سرنوشت آن غافل نمی شد. هیچ وقت نمی توانم روزی را که راه و ترابری نماینده اردبیل در لیگ دسته سه در ورزشگاه کارگران در مقابل حریفش صف آرایی کرده بود را فراموش کنم. مقصود در حالی که حال مساعدی نداشت به همراه فیض اله نیک نزاد برای تماشای بازی آمد و در گوشه ای بر روی زمین خاکی اطراف میدان نشست، حرص و جوش خورد و بازیکنان جوان فوتبال شهرش را مورد تشویق قرار داد.

مقصود و مقصودها نباید فراموش شوند. او شناسنامه فوتبال اردبیل و یکی از مدافعان جوانان فوتبالی این منطقه در سطح کشور بود. او یاری مؤثر، بازیکنی با ارزش، انسانی بزرگ، مردی پرتلاش، پدری مهربان و ورزشکاری دوست داشتنی و قابل احترام بود.

برای معرفی الگوهای ورزشی منطقه به نسل جوان کوتاهی های زیادی شده است. جبران این کوتاهی ها همتی مضاعف می طلبد همتی که از عشق به ورزش و بزرگان آن سرچشمه بگیرد و در عمل چهره خود را نشان بدهد.

روح مرحوم مقصود بایرامی شاد و یادش گرامی باد.

 




پرویز آفتابی،کاشف چهره های مطرح فوتبالی

وقتی از گذشته فوتبال اردبیل سخن به میان می آید مرور خاطرات خوش گذشته می تواند در روزهای سخت کرونایی برای انسان لحظه های شیرینی رقم بزند.

فوتبال دهه ۵۰ و ۶۰ اردبیل برای خود عالم دیگری داشت و حتی در دهه ۷۰ نیز روزگار بر وفق مراد این رشته پرطرفدار بود.

نشستن به پای صحبت کسانی که در آن روزهای خوش در صحنه بوده، فوتبال بازی کرده و برای سربلندی اردبیل عرق ریخته و در سرما و گرما به عشق فوتبال تلاش کرده اند موهبت بزرگی است که هر از چندی نصیب ما می شود و از این بابت خدای بزرگ را شاکر و سپاسگزاریم که بر ما این توفیق را عطا فرموده است تا ستاره های درخشان و عاشق روزهای خوب و پرغرور فوتبال اردبیل را به نسل جوان معرفی بکنیم و زحمات و از خود گذشتگی آن ها را در دل تاریخ فوتبال منطقه به یادگار بگذاریم.

آنهایی که تازگی ها در فوتبال اردبیل پیدا شده اند وقتی برای گفتن حرفی نداشته باشند دست به دامن برخی ها می شوند تا نوشته های آنها را منتشر بکنند. آنها فکر می کنند با این وسیله می توانند برای خود حاشیه امنی درست نمایند.

سال هایی که برای فوتبال اردبیل زحمت کشیده شده و این رشته ورزشی را در سطح کشور به عنوان یک رقیب معرفی کرده است اینها نبودند کلاش بودند که و امروز چنین بی محابا نگویند که به فوتبال اردبیل چه کارها شده است.

فوتبال اردبیل در منطقه مطرح ترین بوده و حاصل آن تربیت و پرورش و معرفی چهره هایی است که امروز در سطح کشور نام آورند و پُز آنها را آقایان می دهند. برای فوتبال اردبیل کار زیاد انجام شده بود که متأسفانه آنهایی که از ته دل با آن دشمنی داشتند در قالب دوست ضربه ها به آن زدند و به وضع امروز دچارش ساختند.

روی این اصل است که تا از گذشته فوتبال اردبیل سخن به میان می آید آنها که در نابودی آن سهیم بوده اند دست و پای خود را گم می کنند و می خواهند با به راه انداختن مجموعه ای از توهین ها و تهمت ها با غبارآلود کردن فضا، حاشیه ای امن برای خود ایجاد نمایند. فوتبال دهه ۵۰ و ۶۰ اردبیل برای این قبیل افراد کابوسی دردآور است. کابوسی که می تواند هراس بر جان و تن آنها مستولی بکند. پشت کردن به گذشته فوتبال اردبیل ناسپاسی به زحمات جمعی مخلص و عاشق است و هیچ شکی نیست که پرده کشیدن بر روی واقعیت نوعی ناسپاسی به درگاه احدیت می باشد.

به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس

به دلش اندر آید ز هر سو هراس

این که چرا باید از روزهای خوش گذشته چشم پوشی شود و با مطالب سفارشی و ایجاد جو وحشت همه خوبی های آن دوره زیر سؤال رود گذشت زمان مشخص خواهد کرد.

جاهلان را نیست آگاهی زحال خویشتن

خفته دائم خویش را بیدار می بیند به خواب

فوتبال اردبیل گلچینی از بهترین یاران را پرورش و درس محبت، ایثار، اخلاق و بزرگی داده است. نام و یاد آنها تا ابد زینت بخش کتاب فوتبال اردبیل خواهد بود.

پرویز آفتابی یکی از این چهره هایی است که زندگی خود را از یازده سالگی با فوتبال گره زده و اینک که عمری را پشت سر گذاشته است همچنان با فوتبال همراه است و پیوندی را که از نوجوانی با آن بسته استوار و پابرجا نگاه داشته است.

پرویز در سال ۱۳۴۵ در یک خانواده ورزشی و فوتبالی و در محله “قره دینک” که امروز به محله صفویه معروف است چشم بر جهان گشوده است. برادر بزرگ وی ناصر یکی از فوتبالیست های سرآمد دهه ۵۰ و ۶۰ بود. پرویز در یازده سالگی برای پا به توپ شدن از حمایت برادرش ناصر برخوردار شده بود و بنابراین به دلیل آشنایی خانواده با فوتبال مشکلی برای ادامه دادن این رشته وجود نداشت. او در سال ۱۳۷۲ ازدواج کرده و حاصل آن یک فرزند دختر و یک فرزند پسر می باشد.

دوران تحصیل

پرویز دوران ابتدائی را در مدرسه شاه اسماعیل و راهنمائی را در دیباج تحصیل کرده است. در دوره دبیرستان به ابومسلم می رود. دبیرستانی که در رقابت های آموزشگاهی و در رشته های مختلف با بهره بردن از جوانان جویای نام همواره به عنوان رقیبی سرسخت مطرح بوده است. تحصیل در دبیرستان ابومسلم او را در راه شناخت بیشتر از فوتبال در پیمودن راه موفقیت در این رشته کمک کرد و یاری نمود.

عضویت در تیم های مختلف

در ۱۱ سالگی برای اولین بار پیراهن تیم فریاد را که مخصوص بچه های محله قره دینک بود بر تن کرد و در ادامه در تیم های مختلف از جمله ائل سون، پاس، فجر سپاه، پیام پیکان در اردبیل و در تهران بانک ملی و اکباتان و بینس عضویت داشته است.

اولین مربی

پرویز آفتابی در سال ۱۳۸۰ از دنیای فوتبال در قامت بازیکن خداحافظی کرد. اولین مربی اش داود حسنی فرد بود. داودآقا یک چهره دوست داشتنی و یک مربی کاربلد بود که به فوتبال اردبیل خدمات قابل توجهی کرده است.

داودآقا در فوتبال اردبیل از یک جایگاه و موقعیت خاص بهره می برد و روی این اصل کسانی که در تیم های فوتبال با او کار کرده اند برایش حرمت خاص قائل هستند و آفتابی از این مربی نام آشنا آنچنان یاد می کند که کاملا حرمتش نسبت به وی از لحن کلامش مشخص می گردد.

فوتبال دیروز و امروز

از او در ارتباط با فوتبال دهه۵۰و ۶۰ و فرق آن با فوتبال امروز سؤال می کنم. چنین جواب می دهد:

در روزگاری که ما فوتبال بازی می کردیم تیم های زیادی در سطح شهرفعال بودند. آنها در رده های مختلف سنی تیم داشتند، مدیران کار بلد و دلسوزی اداره امور فوتبال را بر عهده می گرفتند، مربیان شایسته و کار بلدی مسئولیت فنی تیم ها را بر عهده می گرفتند، ولی شرایط فعلی فرسنگ ها با ویژگی های فوتبال زمان ما فاصله دارد.

در آن روزگاران هر تیم به عنوان یک خانواده محسوب می شد تا جائی که برای فراهم کردن مقدمات ازدواج یک بازیکن همسر مربی به خواستگاری می رفت.

دوستان صمیمی

یکی از آثار مثبت فوتبال برای من بهره بردن از دوستان صمیمی می باشد. از آن جمله می توان از تیمسار فریدون ترک حصاری، احد عروجی، پرویز حدیثی و حیدر وطن خواه نام برد.

جام فلق

جام فلق یعنی اوج شکوفایی فوتبال اردبیل. از دل این جام، اردبیل بازیکنان بزرگی به فوتبال ایران معرفی کرد. بعد از دور اول فلق بود که تنی چند از بازیکنان به تیم های خارج از اردبیل جذب شدند و حتی بازیکن بزرگی چون مرحوم بایرامی به اردی تیم ملی دعوت شد.

دلایل موفقیت فوتبال اردبیل در جام فلق از نگاه پرویز آفتابی: مدیریت بی ادعا، تواضع مدیران و بازیکنان، وجود همدلی و تعصب در جامعه فوتبالی، انتخاب های منصفانه و بدون غرض و مرض مربیان و توجه و اهمیت دادن به جوانان.

جام عقاب

جام عقاب مؤثرترین فاکتورهای موفقیت و استعداد یابی و ایجاد انگیزه در بین جوانان را داشت. در جام عقاب استارت فصل فوتبالی اردبیل زده می شد. مرحوم هوشنگ چمن آرا عاشقانه برای برپایی و استمرار این جام تلاش می کرد. مغازه هوشنگ خان رختکن داوران بود و به طور کلی این جام نمونه ای از برگزاری یک دوره مسابقه فوتبال بود.

مربیگری

از سال ۱۳۸۰ با راه انداختن مدرسه فوتبال کار مربیگری را آغاز کرد. او چهره های زیادی را کشف و تحویل فوتبال کشور داده است. کریم انصاری فرد، سجاد شهباززاده، بهزاد بایرامی، مهرداد بایرامی، حبیب هوشیار، بهمن یوسفی … از آن جمله می باشد.

او در تیم های مختلفی هم مربیگری کرده است. تیم های منتخب آموزشگاهی، جوانان پاس، منتخب اردبیل، تیم ملی ناشنوایان، منتخب ایرانیان، تیم های پایه شهرداری، فجر، پیکان، مقاومت نگهبان و نیروجوان خلخال را می توان نام برد.

خاطره فوتبالی

*همراه با تیم پاس اردبیل برای دیدارهای دوستانه به قائم شهر رفته بودم. در خوابگاه یک جسم خارجی به چشمم فرو رفت و ناراحتی شدید من را موجب گردید. نادر پرستار که از همراهان تیم بود تا صبح پیگیر وضع چشمم شد تا این که زمینه رفع ناراحتی فراهم گردید. این کار او را هرگز نمی توانم فراموش بکنم. در حالی که همه و حتی برادرم خوابیده بودند او در کنار من ماند. این گونه رفتار کردن یعنی تعهد، امانت داری و درسی برای مدیریت مطلوب تیم های ورزشی.

* اولین گلم در ورزشگاه تختی اردبیل را در دیدار پاس و عقاب روی پاس طلایی مرحوم مقصود بایرامی به ثمر رساندم. ۱۶ ساله بودم و گل زدن با پیراهن تیمی چون پاس بسیار شادی آور بود. از فرط خوشحالی پریدم به بغل مرحوم هوشنگ چمن آرا کاپیتان تیم عقاب و او هم با دست کشیدن بر سرم تشویقم کرد.

* در دهه ۷۰ تیم قوی را برای اعزام به مسابقات آماده کرده بودم که در آستانه اعزام به دلیل نبود اعتبار از فرستادن آن خودداری کردند. من قطعه ای طلا فروخته و هزینه اعزام را تأمین کردم. البته بعد از بازگشت از مسابقات هزینه های انجام یافته را پرداخت کردند.

حبیب نجفلو

تکرار نشدنی، جنتلمن، منشأ خیر، اخلاق مدار و مدیری توانا در فوتبال که خدماتش چون نگینی در فوتبال اردبیل می درخشد.

اژدر عمی

خدمتگزاری بزرگ، در دوران کودکی نماد دنبال کردن و فرار نمودن، حامی از خود گذشته فوتبال، عاشق پاس بزرگ از یاد ر فته. آن مرحوم بر گردن همه فوتبالیست های دهه ۵۰ و ۶۰ حق دارد.یادش گرامی.

عارف بزرگان

مردی تلاشگر که اگر یک دهم از اهمیتی که به فوتبال و پاس قائل بود به زندگیش توجه می کرد قضیه خیلی فرق می کرد. مرد پرتلاش و متعصبی که از گمنامان عرصه خدمت به فوتبال بود. روحش شاد.

 




جای خالی کاراته استان در رقابت های لیگ

فدراسیون کاراته در خبری که منتشر کرده است اسامی تیم های شرکت کننده در رقابت های لیگ کاراته را اعلام کرده است.

در رقابت های لیگ کاراته که در سبک آزاد و کنترلی برگزار می شود ۹۲ تیم از سراسر کشور در مقطع بانوان و آقایان ثبت نام کرده اند.

با مرور اسامی تیم ها متأسفانه متوجه می شویم که در بین ۹۲ تیم نام تیمی از استان اردبیل وجود ندارد.

غیبت استان اردبیل با سرمایه انسانی غنی در رشته کاراته سؤال برانگیز است. وجود اساتید گرانقدر و دارای رزومه در سطح استان و بخصوص در شهرهای اردبیل و پارس آباد و جمعیت تحت پوشش این رشته جایی برای توجیه عدم شرکت تیم های اردبیل در این رقابت ها باقی نمی ماند.

مسئولین کاراته استان با جذب نظر مساعد علاقه مندان و صاحبان صنایع و رایزنی های متعدد می توانند برای این رشته در رقابت های لیگ، سرنوشت خوب و مساعدی را رقم بزنند.

هزینه مورد نیاز برای حضور یک تیم در لیگ کاراته با برخی از رشته ها قابل مقایسه نمی باشد. این که چرا دست اندرکاران این رشته برای میدان دادن به جوانان و افزودن بر تجربه و توانایی آنها جهت شرکت در لیگ چاره ای نمی اندیشند می تواند جای بحث داشته باشد.

یکی از پیشکسوتان و فعالین عرصه کاراته در جواب سؤال ما مبنی برآورد هزینه شرکت در لیگ گفت: با رعایت صرفه جویی و همکاری ورزشکاران با مبلغی در حدود ۲۵ الی ۳۰ میلیون تومان می توان در لیگ شرکت نمود.

از طرف دیگر روایت می کنند که استاد بهروز قربانی یکی از پیشکسوتان و رئیس هیئت کاراته شهرستان نیز در صورت حضور یک تیم از اردبیل برای تقبل بخشی از هزینه ها اظهار تمایل کرده است. با وجود چنین زمینه هایی آیا نباید تیمی از اردبیل در بین ۹۲ تیم تیم حاضر در لیگ برای خود جایی باز می کرد.

برخی از رشته ها چون فوتبال و والیبال برای لیگ هزینه زیادی نیاز دارند. جذب اسپانسر و حامی مالی برای این رشته ها در شرایط اقتصادی موجود کار طاقت فرسایی است ولی رشته هایی چون کاراته وقتی می توانند با حداقل هزینه ها میدان پیشرفت و آبدیده شدن ورزشکاران و جوانانش را فراهم بکنند با اندکی تلاش، گذشت، همکاری و احساس مسئولیت امکان برداشتن قدم های مثبت در این ارتباط وجود دارد.

بعد از اردبیل، کاراته در پارس آباد مغان نیز از جایگاه والایی برخوردار می باشد. این شهر همواره مهره های تأثیرگذار و قهرمانانی افتخارآفرین داشته است. کاراته بی شک جز رشته هایی است که در سطح آن شهرستان بالاترین میزان تحت پوشش ورزشکاران را دارند. همچنین مربیان و اساتید کاراته آن شهرستان نیز کارنامه دار می باشند. وجود اساتیدی چون استاد صمد نوری می تواند نعمتی برای این رشته محسوب شود.

این که استان با بهره بردن از این هم نیروی انسانی نمی تواند در بین ۹۲ تیم جایگاهی برای خود داشته باشد زجرآور نیست؟

همه مشکلات موجود بر سر راه پیشرفت ورزش و توسعه رشته های مختلف ورزشی با اندکی صبر و گذشت و مضاعف کردن تلاش و احساس مسئولیت در قبال جوانان و آینده سازان این مرز و بوم قابل حل است.

در پشت میز نشستن و به کار بردن جملات و کلماتی مانند “سخت است”، “نمی شود”، “پول نیست” و همکاری و تعامل وجود ندارد کارها حل شدنی نمی شود. باور داشتن به قدرت و توان همکاری و نیت خدمت بی منت گره گشای بسیاری از مشکلات می تواند باشد. پشت کردن به منیّت ها و قهر کردن با خصوصیات زشتی چون خودمحوری و دراز کردن دست همکاری به سوی همه اعضای خانواده ورزش ترسیم کننده روزهای خوب برای ورزش هستند.

 




چند کلمه حرف حساب در باب مدیریت ها

تجربه

هر که ناموخت از گذشت روزگار

هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار

چرا از فراز و نشیب روزگار عبرت نمی گیریم و درس های تازه نمی آموزیم؟ وقتی می بینیم که مسیر انتخابی در مدیریت، در تحصیل، در تجارت و .. اشتباه بوده و ضرر کرده ایم جرئت پذیرش اشتباه را در خود پیدا نمی کنیم و همچنان بر ادامه رویه قبلی اصرار می ورزیم.

دندانی که زیاد درد می کند و مانع از آرامش و خواب و استراحت می شود به حکم عقل باید کشیده شود. زیر مجموعه ای که جز ایجاد نارضایتی و سنگ اندازی در مقابل ارباب رجوع کار دیگری ندارد باید با برخورد جدی روبرو شوند . حفظ حرمت مردم از واجبات و ضروریات است و اگر جز این باشد کار ما اصل لجبازی و رفتارمان رفتاری مبتنی بر خودکامگی خواهد بود.

خودکامگی می تواند نابود کننده و ویرانگر فرد و جامعه باشد و این امر در طول تاریخ به اثبات رسیده است. تمرکز کارهای یک مسئول بر حول جلب رضایت خالق و خشنودی خلق است. انحراف از این مسیر خسارت جبران ناپذیری بر حیثیت، کارنامه و آبروی یک مسئول وارد می کند.

عمل به وظیفه، مسئول را می تواند در مقابل بسیاری از مشکلات بیمه بکند. زد و بندهای پشت پرده و آویزان شدن از ریسمان مقامات بلندپایه برای یک مدیر نهایت ذلت به دنبال خواهد داشت.

دوستداران پیشرفت و توسعه واقعی کشور و منطقه وقتی برنامه های مختلف برای حفظ مدیریت ها و تلاش نوچه ها و دست نشانده های آنها در قبال دیگران را می بینند بالبخندی تلخ این خیمه شب بازی ها را به نظاره می نشینند و با تأسف فراوان شیرین زبانی و ادا و اطوار این عروسک های کوک شده را نگاه می کنند .

تا دیر نشده چشم بر روی واقعیت ها باز بکنیم، خادمین را از خائنین تشخیص بدهیم، در دام باندبازی ها و بده و بستان های سیاسی گرفتار نشویم، میدان را برای لایق ها تنگ نکنیم، در دفع آدمک های بی شخصیت، مذنذب، سودجو و متملق کوشش بکنیم، آدم های کار بلد و با شخصیت را در گوشه ای رها ننماییم، علت ها را نادیده گرفته و به بزرگ نمایی معلول ها نپردازیم، از ادبیات خاله زنکی و مخرب و تحقیر کننده دوری بجوییم و در نهایت از پرونده سازی و اقدام انگل ها علیه لایق ها جلوگیری نماییم.

مرور کارنامه مدیریتی برای هر مقام مسئول ضروری است. این کار برای مدیری که عزمش برای حل مشکلات مردم و جامعه جزم است راهنمایی پرفروغ و تأثیرگذار می تواند باشد.

بودن به هر دلیل

کسانی هستند که می خواهند باشند و دیده شوند، به هر قیمت و بهایی که بوده باشد. برای آنها رسیدن به هدف مهم است. حاضرند هر طور که ایجاب می کند حرف بزنند و شیرین زبانی بکنند، این را بکوبند و آن را مدح کنند و ثنا گویند.

متأسفانه تعداد آنها که در فضای سیاسی و مدیریتی استان ما کم نیستند با استفاده از هر ترفند و شگردی بساط پاچه خواری برای مسئولین مافوق راه می اندازند و از سوی دیگر بساط کوبیدن و زدن و تصفیه حساب با هر کس را که دلشان می خواهد پهن می کنند.

بدبختی آن جا چهره خود را بیشتر نشان می دهد که ادعای روشنفکری می کنند و خود را ”فرزانه“ می پندارند.

برقراری رابطه سالاری به جای شایسته سالاری یکی از اهداف آنهاست. آراستن افراد بی استعداد که فرسنگ ها با معیارهای مورد نیاز برای تصدی یک پست فاصله دارند ار ترفندهای آنها به شمار می رود. استادند در این که طفل گرسنه را شانه بزنند و واقعیت ها را کتمان کنند و باظاهری آراسته همه را گول بزنند.

خلاصه آنهایی که برای به دست آوردن یک موقعیت و یا تثبیت در مقام و مرتبتی که دارند تلاش می کنند و به هر دری می زنند تا راهی برای تقرب پیدا نمایند اگر شایستگی قبول مسئولیت و یا ادامه آن را داشتند به دنبال این و آن راه نمی افتادند تا جایی برسند و یا آن چه را در اختیار دارند از دست ندهند. آنها اگر توانایی و لیاقت مدیریت و ریاست را داشتند بر سابقه خدمت و ارزش های خود متکی می شدند تا شغل منتظر آنها باشد.

تجربه ثابت کرده است که آدمیان سفارشی خدمتگزاران صدیق نمی توانند باشند. آنها خادمان مخدومند، عاشقان مال و جاه و نام، و حکایت آنها مصداق بارز این بیت است:

در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

طاعت از دوست نیاید گنهی باید کرد.

کبک خروس خون

می گویند نمایندگان از هر فرصتی برای دخالت در انتصاب مدیران دستگاه های اجرایی استفاده می کنند. از خودشان سؤال بکنی همه چیز را انکار می کنند و ساعت ها در مورد وظیفه نمایندگان و بخش حساس آن یعنی نظارت تأکید می نمایند. وقتی پای درد دل مدیران می نشینی از تحت فشار بودن برای ارتقای نیروها و به کارگیری برخی ها در پست های بالاتر گلایه می کنند. در این وسط شنونده ها هستند که مات و مبهوت می مانند و نمی دانند دم خروس را باور کنند یا قسم حضرت عباس را.

درچنین وضعیتی حال و روز مدیرانی که سال ها بر اریکه مدیریت تکیه زده اند دیدنی و شرح وضع آنها شنیدنی است. برای این که احساس خطر نکنند و از تزلزل صندلی ریاست ممانعت و جلوگیری بکنند از بابت ملاقات، تشکیل جلسه، عرض ارادت به نمایندگان و اطرافیان و سینه زدن در زیر علم این و آن هلاک می شوند.

سعی می کنند به هر طریق ممکن لبخند رضایت از عملکردشان را بر روی لبان آنها ببینند. اینها وقتی تا حدودی خیال راحت می شوند کبکشان خروس می خواند، بیشتر قیافه می گیرند، در برابر مخالفان جدی و سینه جلو و سربالا ظاهر می شوند و اظهار ارادت به وابستگان نمایندگان در مجموعه مدیریتی را آغاز می کنند.

مدیریتی که پایه هایش بر ترک خوردن استقلال، باج دادن و التماس کردن و نوچه پروری و خاموش کردن صدای مخالف باشد معلوم است که نمی تواند زیاد دوام بیاورد. اگر همه را به هر ترفند و روشی از ریا و تزویر گرفته تا دروغگویی با خود همراه کنند وعده پروردگار را می خواهند چه بکنند؟ راستی پست و مقام چقدر می ارزد که انسان باید برای آن عزت و سربلندی اش را لگدمال بکند؟

پیچک ها

گل نیلوفر خاصیت پیچیدن دارد. علیرغم همه زیبایی هایی که این گل می تواند به محل رشد و حیات خودش ارزانی بدارد اما توان ایستادن روی پاهای خود را ندارد. اگر تکیه گاهی نداشته باشد وجودش نمی تواند معنی پیدا بکند.

در جامعه ما نیز افرادی هستند که خود به تنهایی هیچ هستند. همیشه به دنبال یک سری آدم ها و یا عوامل می گردند تا زمینه اوج و بالا رفتنشان را سبب بشوند.

آنها که ضعف و تملق و چاپلوسی ، ریا و تظاهر و تزویر و چندرویی در وجودشان لانه کرده است می خواهند خود را بالا بکشند این که به دور چه چیز و چه کسی بپیچند مهم نیست بلکه مهم بالا رفتن و خودی نشان دادن است.

عشق به مقام و نشستن بر روی صندلی مدیریت و امر و نهی کردن چنان چشم هایشان را کور و دل هایشان را سیاه و چرکین می کند که از یاد می برند بزرگترین، بالاترین، مطمئن ترین و پایدارترین تکیه گاه آدم ها، خداوند بزرگ و قادر و توانا را.

وقتی چنین شد بالا رفتن های ظاهری و پیچیدن به دور بوته های هرز و بی ریشه و درخت های پوسیده دوام چندانی نمی توانند داشته باشند. وقتی بر عرش دل انسان، زنجیر عشقِ پروردگاری قادر و مهربان آویخته شد و تکیه گاه و پیچیدن به دور ایمان برای سعادت و سرافرازی باشد غصه ای نخواهد بود.

آنهایی که در راه رسیدن به مدیریت و بعد از استقرار در پشت میز آن، خدا را فراموش کنند و تکیه گاهشان را جز او انتخاب بکنند مدیرانی از درون تهی با ظاهری آراسته و باطنی آلوده هستند که سرنوشتی جز رسوایی و شرمندگی نخواهند داشت.

کلی گویی

یکی از دوستان در تماس تلفنی از نوشته هایم در احوال مدیریت انتقاد کرد و گفت: متأسفانه تازگی ها بیشتر نوشته ها در لفافه است و کمتر به طور مستقیم افراد و یا مجموعه ها مورد خطاب قرار می گیرند. چرا این جوری شده و از افشاگری مستقیم فاصله گرفته می شود.

نوشته های تو هم یک سری مسائل کلی را مطرح می کنند و در آنها از پرداختن به جزئیات و اشاره به افراد و دستگاه ها خودداری می شود.

به این دوست عزیز در جواب گفتم که حق با شماست. انگشت گذاشتن بر مصداق ها می تواند در راضی نگاه داشتن مخاطب مؤثر باشد. وضعیت فعلی حوزه عمل در برخورد با چنین مواردی را محدود می کند.

به دوست شفیق گفتم به هزار و یک دلیل حداقل در مقطع کنونی خواسته تو را نمی توان برآورده کرد چرا که اولا مدیران فعلی زودرنج هستند ، آستانه تحملشان بسیار پائین است. مستقیم مدیران و عملکردشان را زیر ذره بین بردن یعنی اعلام جنگ با قدر قدرتی به نام مدیر یا رئیس. در شرایطی که هشت یک خبرنگار در گرو نه می باشد دیگر حوصله ای برای زور آزمایی و توانی برای جمع کردن حاشیه ها باقی نمی ماند.

طرح بحث کلی و بیان واقعیت ها و حقایق موجود خیلی ها را به تفکر وا می دارد و آن که باید از مطالب بهره ببرد می فهمد و به فکر چاره می افتد.

از قدیم گفته اند: چوب را که برداری گربه دزده پا به فرار خواهد گذاشت. آنها که باید بفهمند می فهمند شاید که تلنگری برای بیداری و هشیاری آنها باشد. مشت آنها باز شدنی است چرا که هیچ کس نمی تواند مدت زیادی ماسکی که بر چهره دارد را به نمایش بگذارد.

ثانیا نوچه ها، دست پرورده ها و غلامان حلقه به گوش که بیگانه با منطق و استدلال هستند شروع به فحاشی، هوچیگری و بافتن اراجیف می کنند . این کار فضای کافی برای عربده کشی ها و داستان سرایی ها فراهم می کند. عقل سلیم حکم می کند با تمام توان از میدان دادن به افراد هتاک و خودفروخته خودداری گردد.

نبود فرهنگ تحمل پذیری بزرگترین ضعف برخی از مدیران محسوب می شود. آرزوی ما کاستن از میزان کم تحملی آنهاست تا بلکه بتوانند با صبر و حوصله گفته های منتقدان را بشنوند و از آنها به نفع مجموعه تحت مدیریت بهره برداری بکنند . انشااله   

 




چند کلمه حرف حساب

افسانه و موزه ای به نام پل قدس

حسین افسانه یکی از اعضای شورای اسلامی شهر با انتقاد از بازدیدهای مکرر مسئولین از پل قدس آن را به بازدید از موزه تشبیه کرده است.

این حسین افسانه هم که یکی از چهره های دوست داشتنی شورا محسوب می شود و افتخار دو دوره حضور در شورا را داشته و در آخرین دوره هم جز راه یافتگان ثانیه آخر به شورا بوده، ای کاش می فرمود عوامل تبدیل پل قدس به موزه چه کسانی هستند و کلا سهم خود این آقا در این کار از صد در صد چه درصدی است؟بهتر است بگوید که ضرر و زیان این بازدیدها برای پروژه چیست؟ بفرماید که بازدیدها تا چه حد در توقف عملیات پل و طولانی شدن آن نقش داشته است؟

این عضو شورا که در جریان تیم شهرداری و حمایت از آن نیز دارای نقش بوده و می گفت که حمایت ها باید با تشکیل شرکت های اقماری انجام پذیرد بهتر است بگوید چرا از بازدید های مسئولین برافروخته شده و آیا وی دوست دارد همچنان فضای سوت و کور در پروژه حاکم باشد؟

آیا بهتر نیست وی که دستی در آتش دارد مقایسه ای از میزان پیشرفت عملیات قدس در چند سال اخیر را ارائه بکند و سال به سال آن را مقایسه نماید . اگر به نتیجه رسید که بازدیدهای ماه های اخیر ضربات مهلکی بر روند آماده سازی آن وارد کرده به عنوان عضو شورا فریاد بزند و در صحن علنی شورا با کمک دوستان و یارانش و با تصویب مصوبه ای بازدید از پل قدس و کارگاه آن را ممنوع و مستوجب عذاب بداند.

به نظر می رسد افسانه برای بازدید از پل قدس حساسیت خاص دارد چرا که در تصویر های موجود از بازدید های مسئولین هر چه به دنبال افسانه گشتیم نتوانستیم او را پیدا بکنیم.

به هر حال خالی از لطف نیست که باز هم تکرار شود اگر فرموده افسانه را با جان و دل پذیرا باشیم و بازدیدهای پل قدس را شبیه و هم ردیف بازدید از موزه بدانیم باید مدال افتخار و تندیس کارآیی در این ارتباط را در گام اول به اعضای شورای شهر  تقدیم بکنند. انشااله که مبارکشان باشد.

کشت و صنعت و شعار»من آنم که رستم بود پهلوان«

وقتی رأی هیئت داوری در مورد کشت و صنعت مغان اعلام شد در فضای مجازی عده ای به تکاپو افتاده ، پیام دادند، مطلب نوشتند و شعار»من آنم که رستم بود پهلوان« سر دادند و در نهایت تصمیم هیئت داوری را نتیجه ای از اقدامات خود تلقی کردند.

عده ای هم آمدند و سعی کردند مدال این افتخار را بر سینه خود بزنند. همه ادعاها را رد کردند و به نوعی فقط و فقط نوشتن در فضای مجازی را مهم ترین عامل در برگشت کشت و صنعت مغان تلقی کردند.

آن ها که در ماه های اخیر در مورد این شرکت روزه سکوت گرفته  و علیرغم تندروی های ابتدای واگذاری به یک باره سکوت پیشه کرده بودند با رأی هیئت داوران قد علم کردند و خود را در این عرصه صاحب سهم تلقی کرده ولی هیچ اشاره به چرخش ها و سکوت چند ماهه خود نکردند.

بهتر نیست مختصری هم به بهای سکوت بپردازند و مردم را در جریان بگذارند که چرا در این ارتباط مدت هاست که حرفی نمی زنند، بگویند که نقش جلسه های شبانه در اتخاذ این روش چه بوده است؟ آن ها که ادعا می کنند زبان گویای مردم هستند برای یک بار هم که شده با مردم روراست باشند.

حال اگر ابطال قطعی شود دکان دو نبش برخی ها از رونق می افتد و کاسه لیسی آن ها به آخر خط می رسد. از سنگینی جیب هایشان به حد چشمگیر کاسته می شود و خلاصه غم و اندوهی بس جانکاه بر وجود مبارکشان سایه می اندازد. کسانی که در راستای منافع شخصی، واگذاری را به عرش می بردند و در اطرافش هر روز سخن گفته و جانفشانی می کردند حالا سر در گریبان به برج زهرماری تبدیل شده اند و از حالا برای نعمت های از دست رفته اشک حسرت می ریزند.

به راستی چقدر سخت است که انسان در اظهار نظرهایش شرافت و وجدان را در نظر نگیرد و معیار در این کار را تعداد صله ها و خلعت ها قرار بدهد.

و باز عده ای هم که در سال های اخیر در حاشیه بوده اند با اعلام این خبر دندان تیز کرده اند تا شاید خود را به آن هایی که قرار است بیایند و در رأس امور شرکت قرار بگیرند بچسبانند و به یکه تازی برسند و نانشان را در روغن ببینند.

عجب دنیایی است، چاپلوسی و تملق در بالاترین حدش در جامعه جاری و ساری است. عده ای به جز خود و منافع و حساب بانکی به چیز دیگری فکر نمی کنند. در بین این قبیل افراد صداقت، پاکیزگی قلم و قلم زدن مفهومی ندارد و تا زمانی که چنین است مشاهده حاشیه هایی از نوع آن چه این روزها در فضای مجازی دیده می شود تعجب آور و دور از انتظار نیست.

البته ناگفته پیداست در این میان حساب کسانی که صادقانه و دلسوزانه می گویند و می نویسند از فرصت طلبان کج اندیش جدا می باشد.

بازدید اعضای شورای شهر از تولید سازه های فلزی

در خبر ها آمده بود که شهردار اردبیل به همراه تنی چند از اعضای شورا  برای بازدید و نظارت بر سازه های فلزی تولید شده از واحد مربوطه در تهران بازدید کرده اند.

آخر برادر من کسانی که اطلاعاتی در مورد سازه و فعالیت های عمرانی ندارند چگونه می خواهند بر تولید سازه نظارت بکنند؟ به جز آن هایی که مدرک تحصیلی مرتبط با موضوع دارند حضور بقیه نفرات آیا جز هزینه برای شهرداری می تواند نفع دیگری داشته باشد؟حداقل به جای تحصیکرده های غیر مرتبط با موضوع، جامانده های دارای مدرک عمران را شهردار با خود به تهران می برد.

این هم از بدبختی ماست آن هایی که نماینده مجلس و یا پارلمان محلی می شوند یک شبه در همه امور متخصص می شوند. جل الخالق!!

در کمین بهره برداری

کشت و صنعت مغان روزهای حساسی را در پیش دارد. هدایت اصولی جریانات آن برای رسیدن به ساحل آرامش به صبر، حوصله، خویشتنداری و اعمال قدرت صحیح نیازمند است.به جرئت می توان گفت که بحث خصوصی سازی و واگذاری آن به متقاضیان صالح مورد قبول همه می تواند باشد یعنی با کلیات واگذاری کمتر کسی را می توان سراغ گرفت که مخالفت بکند اما با مفت فروشی، غارت و به نوعی آتش زدن به بیت المال باید مقابله بشود.

مدیریت کشت و صنعت چه در اختیار بخش خصوصی قرار بگیرد و چه دولت اداره امور آن را داشته باشد باید مواظب فرصت طلبان، قلم فروشان، فاسدین و غارت کنندگان بیت المال بود.

روایت می کنند که در دو سال گذشته برخی ها که به آسانی، توانایی رنگ عوض کردن دارند از کنار تملق ها و چاپلوسی ها به نوایی رسیده اند و در صورت تغییر مدیریت همچنان باید مواظبت کرد که گروهی دیگر در قالب دوستداران کشت و صنعت به فکر غارت آن نباشند و در عمل وارد صحنه نشوند.

همچنانچه امروز فاکتورهای میلیونی نشریات و یا فروش محصولات و یا مسافرت های خارج از کشور در زمان مدیریت های قبلی ورد زبان است بدون شک فردا و فرداهای دیگراز متنعمین دو سال اخیر کشت و صنعت مغان هم پرده برداری خواهد شد.

بوشهر آری، اردبیل نه

می گویند وزارت کشور با تیمداری شهرداری بوشهر در لیگ برتر فوتبال موافقت کرده است.

در آستانه آغاز رقابت های لیگ برتر تیم شاهین چون بچه سرراهی چشم امید به هر رهگذری می دوخت تا شاید دستی از محبت بر سر وی بکشند و زمینه ابقاء و ادامه حیاتش را در لیگ برتر فراهم نمایند.

باز هم گلی به جمال نماینده مردم بوشهر در مجلس شورای اسلامی و دست مریزاد به استاندار استان که دست به دست هم دادند و توانستند با کسب رضایت وزارت کشور شور و شعف را به جامعه ورزش و فوتبال آن استان به ارمغان بیاورند.

حال این را مقایسه بکنید با عملکرد مسئولان ما که در سه چهار سال گذشته توان جلب حمایت مسئولین از یک تیم دسته دومی و سومی را نداشتند.

هزینه ای که شهردار بوشهر برای تیمداری در لیگ برتر باید بکند قابل مقایسه با هزینه های یک تیم در لیگ دسته دو و یا سه نیست ولی با این تفاسیر همه در اردبیل پا را در یک کفش کردند و فریاد برآوردند که مصوبه وزارت کشور است و نمی توانند کار دیگری انجام دهند.

حضراتی که با دستاویز قرار دادن نامه وزارت کشور، اردبیل را از داشتن یک تیم در لیگ فوتبال محروم کردند با مشاهده خبر استان بوشهر احساس شرمندگی نمی کنند و بر کم کاری و بی توجهی خود مهر تأیید نمی زنند؟

مسئولان ما بیشترشان قهرمان حرف زدن و مانور کردن در فضای مجازی و بهره برداری از اقدامات دیگران به نام خود هستند.

 




پرسپولیس در اندیشه قهرمانی آسیا

با رد اعتراض النصر عربستان توسط کمیته انضباطی کنفدراسیون فوتبال آسیا، آرامش به فوتبال کشور باز گشت و صعود پرسپولیس به فینال رقابت های لیگ قهرمانان قطعی شد.

بعد از نواخته شدن سوت پایان بازی النصر و پرسپولیس و پیروزی شیرین و دلچسب پرسپولیس، بسته شدن پنجره نقل و انتقالات این تیم توسط فیفا و چگونگی عقد قرارداد بازیکنان جدید به سوژه ای در فضای مجازی تبدیل شد.

حریف شکست خورده عربستانی از فرصت به دست آمده استفاده کرد و با ارائه شکایتی به کنفدراسیون آسیا در اندیشه شکست پرسپولیس در خارج از مستطیل سبز بر آمد.

با طرح این موضوع عوامل تیم النصر و خبرنگاران عربستانی فعال در توئیتر فشارهای روانی سنگینی را بر افکار عمومی وارد کردند و با این ترفند خواستند که اعضای کمیته انضباطی کنفدراسیون را نیز تحت تأثیر قرار بدهند.

از زمان طرح این موضوع نگرانی و اضطراب وصف ناپذیری بر جامعه فوتبال و هواداران تیم پرسپولیس حاکم شده بود. وقتی کمیته انضباطی کنفدراسیون روز جمعه تکلیف پرونده را با رد اعتراض تیم النصر روشن کرد صعود تیم فوتبال پرسپولیس به فینال آسیا را قطعی نمود و به همه نگرانی ها پایان داد.

وقتی شکایت النصر مطرح شد و رسانه های رسمی آن را تحت پوشش قرار دادند، در شبکه های مجازی و رسانه ها اظهار نظر های متفاوتی مطرح گردید . هر چند که برخی از حقوقدانان ورزشی، غیر مستقیم شکایت النصر را به طریقی تأیید می کردند در مقابل فدراسیون فوتبال به عنوان مرجع اصلی و درگیر در ثبت قرارداد بازیکنان جدید پرسپولیس بر عدم تخلف تأکید داشته و بر صحت قانونی بودن روند جذب بازیکنان جدید اصرار می کرد.

شواهد و مستندات، همه از قانونی بودن اقدامات پرسپولیس خبر می داد ولی ترس از زد و بندهای پشت پرده و نفوذ احتمالی سعودی ها در کمیته انضباطی ضریب ترس از صدور رأی غافلگیر کننده در کمیته را افزایش می داد.

رأی کمیته انضباطی و تأئید اقدام باشگاه پرسپولیس در به خدمت گرفتن بازیکنان جدید، این تیم پرافتخار ایرانی را در مسیر تازه ای برای حضور قدرتمندانه در فینال آسیا قرار داد.

در روزهای اخیر روایت های مختلفی از تماس برخی ها با النصر و در اختیار گذاشتن اطلاعات لازم به آن ها به گوش می رسید. خطیر معاون سابق باشگاه استقلال متهم ردیف اول در این میان بود. او در مصاحبه ای که انجام داد هرگونه اتهام در این ارتباط را رد کرد و مدعی شد که هیچ اقدامی بر علیه فوتبال ملی و تیم پرسپولیس نکرده است.

برای موفقیت در فینال آسیا لازم است پرسپولیس به طور کامل از هر جهت مورد حمایت و پشتیبانی قرار بگیرد تا بتواند از عظمت فوتبال ایران اسلامی در آسیا با قدرت تمام دفاع نماید و با قهرمانی در این رقابت ها شادی و شور و شعف را تقدیم ملت ایران نماید.

فعالیت های سؤال برانگیز در فضای مجازی و بر هم زدن جو آرامش تیم می تواند خیانت بزرگی در حق فوتبال ملی به حسب آید. برای دو ماه هم که شده باید در برخورد با پرسپولیس تعصبات رنگی دور انداخته شود و پرسپولیس به عنوان نماینده فوتبال ایران تلقی گردد.

پرسپولیس در سال های اخیر نشان داده است که می تواند در میادین مختلف، موفقیت را در آغوش بگیرد و این بار با کادر فنی صد در صد ایرانی و بدون بهره گرفتن از بازیکنان خارجی در اندیشه آقایی در فوتبال آسیاست که امیدواریم این راه را نیز با موفقیت طی نماید. انشااله.

 




لطف الهیان زیر تیغ تخریب یاران نام آشنا

این روزها حملات به سوی شهردار ردبیل حالت گسترده ای پیدا کرده و کار به آن جا رسیده است که دوستان و همراهان دیروزی به مخالفان و منتقدان سر سخت امروزی تبدیل شده اند.

این که لطف الهیان شهردار موفقی بوده یا نه بحث دیگری است اما چرا کسانی که تا دیروز در صف علاقه مندان و سینه چاکان  وی قرار داشتند امروز با تغییر موضع 36 درجه ای به منتقد تمام عیار تبدیل شده اند؟

به نظر می رسد برخی ها تصمیم گرفته اند که برای تجدید حیات سیاسی خود لطف الهیان را قربانی بکنند. کسانی که به حضور در صحنه های قدرت عادت کرده اند و اراده ای برای ترک آن ندارند حتی برای تخریب فردی که تا دیروز در وصفش شعرها می سرودند و قصیده های بلند بالا می خواندند و او را بهترین شهردار تاریخ اردبیل تلقی می نمودند امروز بر آن شده اند تا تخریب او و در نهایت تحریک شورا برای استیضاح و برکناری اش را در دستور کار قرار بدهند تا شاید بتوانند با کم کردن سایه لطف الهیان از شهرداری و با انتخاب سرپرستی حرف گوش کن در انتخابات شورا کشتی سیاسی درهم شکسته خود و دوستان را به ساحل امنی برسانند و با به دست آوردن موقعیت در شورا و انتخاب شهردار تا حدی زخم های ناشی از شکست های معنی دار و ماندگار را ترمیم نمایند.

متأسفانه در ساختار شورا نیز هم جناحی ها و هم فکرهای پدر خوانده ها در تغییر موضع تردیدی به خود راه نداده و نشان می دهند که ممکن است منافع جناحی را به منافع شهر ترجیح بدهند و یا برای ادای دین به کسانی که در انتخابات گذشته شورا یار و یاورشان بوده اند آستین همت بالا بزنند. آن ها برای خود نیز به دنبال موقعیت هستند و فکر می کنند که اسم ها و عکس ها و باندبازی ها می توانند گره گشا باشند.

در این میان قرعه تخریب به نام لطف الهیان خورده است. چنین می اندیشند که شهرداری به نام لطف الهیان می تواند در بر هم زدن بخشی از برنامه های آن ها در انتخابات نقش تأثیرگذاری داشته باشد. بنابراین باید از همه امکانات برای اجبار لطف الهیان به خداحافظی از شهرداری استفاده کرد و در این میان چه وسیله ای بهتر از دوستان و همراهان در شورا و فضای مجازی.

حمله به عملیات اجرایی پل قدس یکی از ابزار تهاجمی دوستان دیروز و مخالفان امروز لطف الهیان است. آن هایی که در شورا این روزها وضعیت پل قدس و پیشرفت فیزیکی آن را مورد سؤال قرار می دهند چرا و به چه دلیلی در سه سال اخیر فریاد نکشیدند و واقعیت ها را نگفتند؟ چرا حالا به یاد پل قدس افتاده اند؟ وقتی امرز با تلاش نمایندگان مردم اردبیل، نیر، نمین و سرعین در مجلس شورای اسلامی و رایزنی های قابل توجه علی نیکزاد مشکلات اعتباری آن تا حدودی مرتفع شده و کارگاه ها فعال و کارها با سرعت مطلوبی پیش می رود برخی ها مدافع پل قدس شده و می خواهند سرنوشت آن را به ناکارآمدی لطف الهیان گره بزنند و با کمک رسانه های هم سو افکار عمومی را به سمت و سویی که می خواهند هدیت بکنند.

آن هایی که تازگی ها در نقش وکیل مدافع پل قدس ظاهر شده اند چرا در سال های 97 و 98 حرفی نزدند و نمایندگان وقت وضعیت آن را پیگیری نکردند؟

لطف الهیان باید اتفاقات و اقدامات خود در سه سال اخیر را در ذهن خود مرور نماید و مراحل چرخش دوستان را از نظر بگذراند و تجربه گرانبهایی به دست آورد تا شتابزده و بدون حساب و کتاب و شناخت کامل، اعتماد نکند و در دوستی با چهره های سیاسی فاقد پشتوانه با احتیاط گام بردارد.

بدون شک در جریانات اخیر از جمله هیاهوی پل قس و پناه آوردن به برخی از مسائل جزئی باید دوستان خود را بشناسد و فرصت طلبان قدرت دوست و پدرخوانده های سیاست و اساتیدِ زد و بندهای پشت پرده و تشنگان مقام را




رنگ باختن اخلاق در فوتبال

پخش کلیپی از بازگشت تیم استقلال به تهران بعد از فینال جام حذفی گوشه ای از چالش ها و مشکلات فرهنگی فوتبال پنج ستاره ما را به تصویر کشید و دل طرفداران واقعی فوتبال را به درد آورد.

آخر این چه فوتبالی است که مشکلات و ناهنجاری های آن تمام شدنی نیست؟

در دخل زمین اعتراض های مکرر و رد و بدل شدن کلمات چندش آور و در خارج زمین هم کتک کاری بازیکنان و هواداران با استفاده از الفاظ رکیک نشان دهنده گوشه ای از واقعیت های فوتبال ما می باشد.

واقعیت هایی که می تواند حاصلی از مدیریت افرادی باشد که در سال های اخیر بر صندلی آن تکیه زدند و به عناوینی چون پنج ستاره دل خوش کرده اند.

وقتی در فوتبال ما همه چیز در خدمت ارائه آمارهای ساختگی قرار می گیرد و زمانی که امکان دست زدن به ترکیب باند حاکم میسر نمی شود، زمانی که اداره فوتبال در برخی از قسمت ها و مناطق به افراد نالایق و ظاهر بین و خود محور سپرده می شود برخوردهایی چون صحنه های فرودگاه مهرآباد دور از انتظار نیست.

اگر روال مدیریت فوتبال  بر اساس سیاست های قبلی استوار باشد، اگر چماقی به نام تعلیق امکان سپردن امور به افراد لایق و کاردان را فراهم نکند و اگر منافع باندی و گروهی بر منافع فوتبال ترجیح داده شود،  اگر اداره امور در انحصار افراد نالایق قرار بگیرد بیش از آن چه در فرودگاه دیده شد از لمپن های بیسواد نمی توان توقعی دیگر  داشت.

فوتبال با این نوع مدیریت و با این حلقه حاکم بر آن تعلیق بشود بهتر است. این چه روشی است که با توسل به این بهانه و با مساعدت دوستان فدراسیون جهانی خود را در عمل مختار بدانند و برای کسی اجازه استفاده از جمله بالای چشم ابروست را ندهند.

تعلیق فوتبال بهتر از عاقبت نافرجام  این رشته ورزشی است. کسی که در یک منطقه، عاملی برای نابودی فوتبال است آن چنان در سایه چماق تعلیق برای ادامه قدرتش امیدوار است که جز خود و فکر و اندیشه دوستان و دیکته کنندگان حرف دیگری را نمی توانند بپذیرند.

باید ریشه آرائی که نتایجش توسعه ناهنجاری و رفتارهای غلط و لمپنیسم است در فوتبال خشکانده شود و پاکسازی کامل در تصمیم سازان در این رشته ورزشی ضروری است.

برای برداشتن هر گامی به سمت پیشرفت و رسیدن به هدف، تحمل تاوان امری طبیعی است. پاکسازی فوتبال از لمپن ها و بیرون راندن نالایق ها، آمارسازان ، دروغگویان و صحنه گردان های دردآور نیازمند مقاومت و پذیرفتن ضرر و زیان و تن ندادن به فشارها و تهدید هاست.

شگرد همیشگی کسانی که حاضر به دل کندن از مدیریت فوتبال و زیبایی های آن نیستند بعد از هر معجزه و شاهکاری برافراشتن پرچم تعلیق است. اگر آقایان به آن چه می گویند اعتقاد قلبی دارند و خود را خدمتگزار واقعی فوتبال ملی می دانند بیایند و صادقانه به بیان حقایق بپردازند و حداقل چگونگی و  چرایی عقد قرارداد با ویموتس و عوامل دخیل در آن را بیان کرده و مردم را محرم تلقی بکنند و از طرف دیگر مردم را در جریان روش مهندسی شدن انتخابات رؤسای استان ها بگذارند و بگویند که با چه ترفندی همیشه در حفظ بافت و ساختار مجامع عمل کرده اند.

اگر واقعا دلسوز فوتبال هستند بسم اله این گوی و این میدان.