1

چند کلمه حرف حساب در باب مدیریت ها

تجربه

هر که ناموخت از گذشت روزگار

هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار

چرا از فراز و نشیب روزگار عبرت نمی گیریم و درس های تازه نمی آموزیم؟ وقتی می بینیم که مسیر انتخابی در مدیریت، در تحصیل، در تجارت و .. اشتباه بوده و ضرر کرده ایم جرئت پذیرش اشتباه را در خود پیدا نمی کنیم و همچنان بر ادامه رویه قبلی اصرار می ورزیم.

دندانی که زیاد درد می کند و مانع از آرامش و خواب و استراحت می شود به حکم عقل باید کشیده شود. زیر مجموعه ای که جز ایجاد نارضایتی و سنگ اندازی در مقابل ارباب رجوع کار دیگری ندارد باید با برخورد جدی روبرو شوند . حفظ حرمت مردم از واجبات و ضروریات است و اگر جز این باشد کار ما اصل لجبازی و رفتارمان رفتاری مبتنی بر خودکامگی خواهد بود.

خودکامگی می تواند نابود کننده و ویرانگر فرد و جامعه باشد و این امر در طول تاریخ به اثبات رسیده است. تمرکز کارهای یک مسئول بر حول جلب رضایت خالق و خشنودی خلق است. انحراف از این مسیر خسارت جبران ناپذیری بر حیثیت، کارنامه و آبروی یک مسئول وارد می کند.

عمل به وظیفه، مسئول را می تواند در مقابل بسیاری از مشکلات بیمه بکند. زد و بندهای پشت پرده و آویزان شدن از ریسمان مقامات بلندپایه برای یک مدیر نهایت ذلت به دنبال خواهد داشت.

دوستداران پیشرفت و توسعه واقعی کشور و منطقه وقتی برنامه های مختلف برای حفظ مدیریت ها و تلاش نوچه ها و دست نشانده های آنها در قبال دیگران را می بینند بالبخندی تلخ این خیمه شب بازی ها را به نظاره می نشینند و با تأسف فراوان شیرین زبانی و ادا و اطوار این عروسک های کوک شده را نگاه می کنند .

تا دیر نشده چشم بر روی واقعیت ها باز بکنیم، خادمین را از خائنین تشخیص بدهیم، در دام باندبازی ها و بده و بستان های سیاسی گرفتار نشویم، میدان را برای لایق ها تنگ نکنیم، در دفع آدمک های بی شخصیت، مذنذب، سودجو و متملق کوشش بکنیم، آدم های کار بلد و با شخصیت را در گوشه ای رها ننماییم، علت ها را نادیده گرفته و به بزرگ نمایی معلول ها نپردازیم، از ادبیات خاله زنکی و مخرب و تحقیر کننده دوری بجوییم و در نهایت از پرونده سازی و اقدام انگل ها علیه لایق ها جلوگیری نماییم.

مرور کارنامه مدیریتی برای هر مقام مسئول ضروری است. این کار برای مدیری که عزمش برای حل مشکلات مردم و جامعه جزم است راهنمایی پرفروغ و تأثیرگذار می تواند باشد.

بودن به هر دلیل

کسانی هستند که می خواهند باشند و دیده شوند، به هر قیمت و بهایی که بوده باشد. برای آنها رسیدن به هدف مهم است. حاضرند هر طور که ایجاب می کند حرف بزنند و شیرین زبانی بکنند، این را بکوبند و آن را مدح کنند و ثنا گویند.

متأسفانه تعداد آنها که در فضای سیاسی و مدیریتی استان ما کم نیستند با استفاده از هر ترفند و شگردی بساط پاچه خواری برای مسئولین مافوق راه می اندازند و از سوی دیگر بساط کوبیدن و زدن و تصفیه حساب با هر کس را که دلشان می خواهد پهن می کنند.

بدبختی آن جا چهره خود را بیشتر نشان می دهد که ادعای روشنفکری می کنند و خود را ”فرزانه“ می پندارند.

برقراری رابطه سالاری به جای شایسته سالاری یکی از اهداف آنهاست. آراستن افراد بی استعداد که فرسنگ ها با معیارهای مورد نیاز برای تصدی یک پست فاصله دارند ار ترفندهای آنها به شمار می رود. استادند در این که طفل گرسنه را شانه بزنند و واقعیت ها را کتمان کنند و باظاهری آراسته همه را گول بزنند.

خلاصه آنهایی که برای به دست آوردن یک موقعیت و یا تثبیت در مقام و مرتبتی که دارند تلاش می کنند و به هر دری می زنند تا راهی برای تقرب پیدا نمایند اگر شایستگی قبول مسئولیت و یا ادامه آن را داشتند به دنبال این و آن راه نمی افتادند تا جایی برسند و یا آن چه را در اختیار دارند از دست ندهند. آنها اگر توانایی و لیاقت مدیریت و ریاست را داشتند بر سابقه خدمت و ارزش های خود متکی می شدند تا شغل منتظر آنها باشد.

تجربه ثابت کرده است که آدمیان سفارشی خدمتگزاران صدیق نمی توانند باشند. آنها خادمان مخدومند، عاشقان مال و جاه و نام، و حکایت آنها مصداق بارز این بیت است:

در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

طاعت از دوست نیاید گنهی باید کرد.

کبک خروس خون

می گویند نمایندگان از هر فرصتی برای دخالت در انتصاب مدیران دستگاه های اجرایی استفاده می کنند. از خودشان سؤال بکنی همه چیز را انکار می کنند و ساعت ها در مورد وظیفه نمایندگان و بخش حساس آن یعنی نظارت تأکید می نمایند. وقتی پای درد دل مدیران می نشینی از تحت فشار بودن برای ارتقای نیروها و به کارگیری برخی ها در پست های بالاتر گلایه می کنند. در این وسط شنونده ها هستند که مات و مبهوت می مانند و نمی دانند دم خروس را باور کنند یا قسم حضرت عباس را.

درچنین وضعیتی حال و روز مدیرانی که سال ها بر اریکه مدیریت تکیه زده اند دیدنی و شرح وضع آنها شنیدنی است. برای این که احساس خطر نکنند و از تزلزل صندلی ریاست ممانعت و جلوگیری بکنند از بابت ملاقات، تشکیل جلسه، عرض ارادت به نمایندگان و اطرافیان و سینه زدن در زیر علم این و آن هلاک می شوند.

سعی می کنند به هر طریق ممکن لبخند رضایت از عملکردشان را بر روی لبان آنها ببینند. اینها وقتی تا حدودی خیال راحت می شوند کبکشان خروس می خواند، بیشتر قیافه می گیرند، در برابر مخالفان جدی و سینه جلو و سربالا ظاهر می شوند و اظهار ارادت به وابستگان نمایندگان در مجموعه مدیریتی را آغاز می کنند.

مدیریتی که پایه هایش بر ترک خوردن استقلال، باج دادن و التماس کردن و نوچه پروری و خاموش کردن صدای مخالف باشد معلوم است که نمی تواند زیاد دوام بیاورد. اگر همه را به هر ترفند و روشی از ریا و تزویر گرفته تا دروغگویی با خود همراه کنند وعده پروردگار را می خواهند چه بکنند؟ راستی پست و مقام چقدر می ارزد که انسان باید برای آن عزت و سربلندی اش را لگدمال بکند؟

پیچک ها

گل نیلوفر خاصیت پیچیدن دارد. علیرغم همه زیبایی هایی که این گل می تواند به محل رشد و حیات خودش ارزانی بدارد اما توان ایستادن روی پاهای خود را ندارد. اگر تکیه گاهی نداشته باشد وجودش نمی تواند معنی پیدا بکند.

در جامعه ما نیز افرادی هستند که خود به تنهایی هیچ هستند. همیشه به دنبال یک سری آدم ها و یا عوامل می گردند تا زمینه اوج و بالا رفتنشان را سبب بشوند.

آنها که ضعف و تملق و چاپلوسی ، ریا و تظاهر و تزویر و چندرویی در وجودشان لانه کرده است می خواهند خود را بالا بکشند این که به دور چه چیز و چه کسی بپیچند مهم نیست بلکه مهم بالا رفتن و خودی نشان دادن است.

عشق به مقام و نشستن بر روی صندلی مدیریت و امر و نهی کردن چنان چشم هایشان را کور و دل هایشان را سیاه و چرکین می کند که از یاد می برند بزرگترین، بالاترین، مطمئن ترین و پایدارترین تکیه گاه آدم ها، خداوند بزرگ و قادر و توانا را.

وقتی چنین شد بالا رفتن های ظاهری و پیچیدن به دور بوته های هرز و بی ریشه و درخت های پوسیده دوام چندانی نمی توانند داشته باشند. وقتی بر عرش دل انسان، زنجیر عشقِ پروردگاری قادر و مهربان آویخته شد و تکیه گاه و پیچیدن به دور ایمان برای سعادت و سرافرازی باشد غصه ای نخواهد بود.

آنهایی که در راه رسیدن به مدیریت و بعد از استقرار در پشت میز آن، خدا را فراموش کنند و تکیه گاهشان را جز او انتخاب بکنند مدیرانی از درون تهی با ظاهری آراسته و باطنی آلوده هستند که سرنوشتی جز رسوایی و شرمندگی نخواهند داشت.

کلی گویی

یکی از دوستان در تماس تلفنی از نوشته هایم در احوال مدیریت انتقاد کرد و گفت: متأسفانه تازگی ها بیشتر نوشته ها در لفافه است و کمتر به طور مستقیم افراد و یا مجموعه ها مورد خطاب قرار می گیرند. چرا این جوری شده و از افشاگری مستقیم فاصله گرفته می شود.

نوشته های تو هم یک سری مسائل کلی را مطرح می کنند و در آنها از پرداختن به جزئیات و اشاره به افراد و دستگاه ها خودداری می شود.

به این دوست عزیز در جواب گفتم که حق با شماست. انگشت گذاشتن بر مصداق ها می تواند در راضی نگاه داشتن مخاطب مؤثر باشد. وضعیت فعلی حوزه عمل در برخورد با چنین مواردی را محدود می کند.

به دوست شفیق گفتم به هزار و یک دلیل حداقل در مقطع کنونی خواسته تو را نمی توان برآورده کرد چرا که اولا مدیران فعلی زودرنج هستند ، آستانه تحملشان بسیار پائین است. مستقیم مدیران و عملکردشان را زیر ذره بین بردن یعنی اعلام جنگ با قدر قدرتی به نام مدیر یا رئیس. در شرایطی که هشت یک خبرنگار در گرو نه می باشد دیگر حوصله ای برای زور آزمایی و توانی برای جمع کردن حاشیه ها باقی نمی ماند.

طرح بحث کلی و بیان واقعیت ها و حقایق موجود خیلی ها را به تفکر وا می دارد و آن که باید از مطالب بهره ببرد می فهمد و به فکر چاره می افتد.

از قدیم گفته اند: چوب را که برداری گربه دزده پا به فرار خواهد گذاشت. آنها که باید بفهمند می فهمند شاید که تلنگری برای بیداری و هشیاری آنها باشد. مشت آنها باز شدنی است چرا که هیچ کس نمی تواند مدت زیادی ماسکی که بر چهره دارد را به نمایش بگذارد.

ثانیا نوچه ها، دست پرورده ها و غلامان حلقه به گوش که بیگانه با منطق و استدلال هستند شروع به فحاشی، هوچیگری و بافتن اراجیف می کنند . این کار فضای کافی برای عربده کشی ها و داستان سرایی ها فراهم می کند. عقل سلیم حکم می کند با تمام توان از میدان دادن به افراد هتاک و خودفروخته خودداری گردد.

نبود فرهنگ تحمل پذیری بزرگترین ضعف برخی از مدیران محسوب می شود. آرزوی ما کاستن از میزان کم تحملی آنهاست تا بلکه بتوانند با صبر و حوصله گفته های منتقدان را بشنوند و از آنها به نفع مجموعه تحت مدیریت بهره برداری بکنند . انشااله   

 




چند کلمه حرف حساب

افسانه و موزه ای به نام پل قدس

حسین افسانه یکی از اعضای شورای اسلامی شهر با انتقاد از بازدیدهای مکرر مسئولین از پل قدس آن را به بازدید از موزه تشبیه کرده است.

این حسین افسانه هم که یکی از چهره های دوست داشتنی شورا محسوب می شود و افتخار دو دوره حضور در شورا را داشته و در آخرین دوره هم جز راه یافتگان ثانیه آخر به شورا بوده، ای کاش می فرمود عوامل تبدیل پل قدس به موزه چه کسانی هستند و کلا سهم خود این آقا در این کار از صد در صد چه درصدی است؟بهتر است بگوید که ضرر و زیان این بازدیدها برای پروژه چیست؟ بفرماید که بازدیدها تا چه حد در توقف عملیات پل و طولانی شدن آن نقش داشته است؟

این عضو شورا که در جریان تیم شهرداری و حمایت از آن نیز دارای نقش بوده و می گفت که حمایت ها باید با تشکیل شرکت های اقماری انجام پذیرد بهتر است بگوید چرا از بازدید های مسئولین برافروخته شده و آیا وی دوست دارد همچنان فضای سوت و کور در پروژه حاکم باشد؟

آیا بهتر نیست وی که دستی در آتش دارد مقایسه ای از میزان پیشرفت عملیات قدس در چند سال اخیر را ارائه بکند و سال به سال آن را مقایسه نماید . اگر به نتیجه رسید که بازدیدهای ماه های اخیر ضربات مهلکی بر روند آماده سازی آن وارد کرده به عنوان عضو شورا فریاد بزند و در صحن علنی شورا با کمک دوستان و یارانش و با تصویب مصوبه ای بازدید از پل قدس و کارگاه آن را ممنوع و مستوجب عذاب بداند.

به نظر می رسد افسانه برای بازدید از پل قدس حساسیت خاص دارد چرا که در تصویر های موجود از بازدید های مسئولین هر چه به دنبال افسانه گشتیم نتوانستیم او را پیدا بکنیم.

به هر حال خالی از لطف نیست که باز هم تکرار شود اگر فرموده افسانه را با جان و دل پذیرا باشیم و بازدیدهای پل قدس را شبیه و هم ردیف بازدید از موزه بدانیم باید مدال افتخار و تندیس کارآیی در این ارتباط را در گام اول به اعضای شورای شهر  تقدیم بکنند. انشااله که مبارکشان باشد.

کشت و صنعت و شعار»من آنم که رستم بود پهلوان«

وقتی رأی هیئت داوری در مورد کشت و صنعت مغان اعلام شد در فضای مجازی عده ای به تکاپو افتاده ، پیام دادند، مطلب نوشتند و شعار»من آنم که رستم بود پهلوان« سر دادند و در نهایت تصمیم هیئت داوری را نتیجه ای از اقدامات خود تلقی کردند.

عده ای هم آمدند و سعی کردند مدال این افتخار را بر سینه خود بزنند. همه ادعاها را رد کردند و به نوعی فقط و فقط نوشتن در فضای مجازی را مهم ترین عامل در برگشت کشت و صنعت مغان تلقی کردند.

آن ها که در ماه های اخیر در مورد این شرکت روزه سکوت گرفته  و علیرغم تندروی های ابتدای واگذاری به یک باره سکوت پیشه کرده بودند با رأی هیئت داوران قد علم کردند و خود را در این عرصه صاحب سهم تلقی کرده ولی هیچ اشاره به چرخش ها و سکوت چند ماهه خود نکردند.

بهتر نیست مختصری هم به بهای سکوت بپردازند و مردم را در جریان بگذارند که چرا در این ارتباط مدت هاست که حرفی نمی زنند، بگویند که نقش جلسه های شبانه در اتخاذ این روش چه بوده است؟ آن ها که ادعا می کنند زبان گویای مردم هستند برای یک بار هم که شده با مردم روراست باشند.

حال اگر ابطال قطعی شود دکان دو نبش برخی ها از رونق می افتد و کاسه لیسی آن ها به آخر خط می رسد. از سنگینی جیب هایشان به حد چشمگیر کاسته می شود و خلاصه غم و اندوهی بس جانکاه بر وجود مبارکشان سایه می اندازد. کسانی که در راستای منافع شخصی، واگذاری را به عرش می بردند و در اطرافش هر روز سخن گفته و جانفشانی می کردند حالا سر در گریبان به برج زهرماری تبدیل شده اند و از حالا برای نعمت های از دست رفته اشک حسرت می ریزند.

به راستی چقدر سخت است که انسان در اظهار نظرهایش شرافت و وجدان را در نظر نگیرد و معیار در این کار را تعداد صله ها و خلعت ها قرار بدهد.

و باز عده ای هم که در سال های اخیر در حاشیه بوده اند با اعلام این خبر دندان تیز کرده اند تا شاید خود را به آن هایی که قرار است بیایند و در رأس امور شرکت قرار بگیرند بچسبانند و به یکه تازی برسند و نانشان را در روغن ببینند.

عجب دنیایی است، چاپلوسی و تملق در بالاترین حدش در جامعه جاری و ساری است. عده ای به جز خود و منافع و حساب بانکی به چیز دیگری فکر نمی کنند. در بین این قبیل افراد صداقت، پاکیزگی قلم و قلم زدن مفهومی ندارد و تا زمانی که چنین است مشاهده حاشیه هایی از نوع آن چه این روزها در فضای مجازی دیده می شود تعجب آور و دور از انتظار نیست.

البته ناگفته پیداست در این میان حساب کسانی که صادقانه و دلسوزانه می گویند و می نویسند از فرصت طلبان کج اندیش جدا می باشد.

بازدید اعضای شورای شهر از تولید سازه های فلزی

در خبر ها آمده بود که شهردار اردبیل به همراه تنی چند از اعضای شورا  برای بازدید و نظارت بر سازه های فلزی تولید شده از واحد مربوطه در تهران بازدید کرده اند.

آخر برادر من کسانی که اطلاعاتی در مورد سازه و فعالیت های عمرانی ندارند چگونه می خواهند بر تولید سازه نظارت بکنند؟ به جز آن هایی که مدرک تحصیلی مرتبط با موضوع دارند حضور بقیه نفرات آیا جز هزینه برای شهرداری می تواند نفع دیگری داشته باشد؟حداقل به جای تحصیکرده های غیر مرتبط با موضوع، جامانده های دارای مدرک عمران را شهردار با خود به تهران می برد.

این هم از بدبختی ماست آن هایی که نماینده مجلس و یا پارلمان محلی می شوند یک شبه در همه امور متخصص می شوند. جل الخالق!!

در کمین بهره برداری

کشت و صنعت مغان روزهای حساسی را در پیش دارد. هدایت اصولی جریانات آن برای رسیدن به ساحل آرامش به صبر، حوصله، خویشتنداری و اعمال قدرت صحیح نیازمند است.به جرئت می توان گفت که بحث خصوصی سازی و واگذاری آن به متقاضیان صالح مورد قبول همه می تواند باشد یعنی با کلیات واگذاری کمتر کسی را می توان سراغ گرفت که مخالفت بکند اما با مفت فروشی، غارت و به نوعی آتش زدن به بیت المال باید مقابله بشود.

مدیریت کشت و صنعت چه در اختیار بخش خصوصی قرار بگیرد و چه دولت اداره امور آن را داشته باشد باید مواظب فرصت طلبان، قلم فروشان، فاسدین و غارت کنندگان بیت المال بود.

روایت می کنند که در دو سال گذشته برخی ها که به آسانی، توانایی رنگ عوض کردن دارند از کنار تملق ها و چاپلوسی ها به نوایی رسیده اند و در صورت تغییر مدیریت همچنان باید مواظبت کرد که گروهی دیگر در قالب دوستداران کشت و صنعت به فکر غارت آن نباشند و در عمل وارد صحنه نشوند.

همچنانچه امروز فاکتورهای میلیونی نشریات و یا فروش محصولات و یا مسافرت های خارج از کشور در زمان مدیریت های قبلی ورد زبان است بدون شک فردا و فرداهای دیگراز متنعمین دو سال اخیر کشت و صنعت مغان هم پرده برداری خواهد شد.

بوشهر آری، اردبیل نه

می گویند وزارت کشور با تیمداری شهرداری بوشهر در لیگ برتر فوتبال موافقت کرده است.

در آستانه آغاز رقابت های لیگ برتر تیم شاهین چون بچه سرراهی چشم امید به هر رهگذری می دوخت تا شاید دستی از محبت بر سر وی بکشند و زمینه ابقاء و ادامه حیاتش را در لیگ برتر فراهم نمایند.

باز هم گلی به جمال نماینده مردم بوشهر در مجلس شورای اسلامی و دست مریزاد به استاندار استان که دست به دست هم دادند و توانستند با کسب رضایت وزارت کشور شور و شعف را به جامعه ورزش و فوتبال آن استان به ارمغان بیاورند.

حال این را مقایسه بکنید با عملکرد مسئولان ما که در سه چهار سال گذشته توان جلب حمایت مسئولین از یک تیم دسته دومی و سومی را نداشتند.

هزینه ای که شهردار بوشهر برای تیمداری در لیگ برتر باید بکند قابل مقایسه با هزینه های یک تیم در لیگ دسته دو و یا سه نیست ولی با این تفاسیر همه در اردبیل پا را در یک کفش کردند و فریاد برآوردند که مصوبه وزارت کشور است و نمی توانند کار دیگری انجام دهند.

حضراتی که با دستاویز قرار دادن نامه وزارت کشور، اردبیل را از داشتن یک تیم در لیگ فوتبال محروم کردند با مشاهده خبر استان بوشهر احساس شرمندگی نمی کنند و بر کم کاری و بی توجهی خود مهر تأیید نمی زنند؟

مسئولان ما بیشترشان قهرمان حرف زدن و مانور کردن در فضای مجازی و بهره برداری از اقدامات دیگران به نام خود هستند.

 




پرسپولیس در اندیشه قهرمانی آسیا

با رد اعتراض النصر عربستان توسط کمیته انضباطی کنفدراسیون فوتبال آسیا، آرامش به فوتبال کشور باز گشت و صعود پرسپولیس به فینال رقابت های لیگ قهرمانان قطعی شد.

بعد از نواخته شدن سوت پایان بازی النصر و پرسپولیس و پیروزی شیرین و دلچسب پرسپولیس، بسته شدن پنجره نقل و انتقالات این تیم توسط فیفا و چگونگی عقد قرارداد بازیکنان جدید به سوژه ای در فضای مجازی تبدیل شد.

حریف شکست خورده عربستانی از فرصت به دست آمده استفاده کرد و با ارائه شکایتی به کنفدراسیون آسیا در اندیشه شکست پرسپولیس در خارج از مستطیل سبز بر آمد.

با طرح این موضوع عوامل تیم النصر و خبرنگاران عربستانی فعال در توئیتر فشارهای روانی سنگینی را بر افکار عمومی وارد کردند و با این ترفند خواستند که اعضای کمیته انضباطی کنفدراسیون را نیز تحت تأثیر قرار بدهند.

از زمان طرح این موضوع نگرانی و اضطراب وصف ناپذیری بر جامعه فوتبال و هواداران تیم پرسپولیس حاکم شده بود. وقتی کمیته انضباطی کنفدراسیون روز جمعه تکلیف پرونده را با رد اعتراض تیم النصر روشن کرد صعود تیم فوتبال پرسپولیس به فینال آسیا را قطعی نمود و به همه نگرانی ها پایان داد.

وقتی شکایت النصر مطرح شد و رسانه های رسمی آن را تحت پوشش قرار دادند، در شبکه های مجازی و رسانه ها اظهار نظر های متفاوتی مطرح گردید . هر چند که برخی از حقوقدانان ورزشی، غیر مستقیم شکایت النصر را به طریقی تأیید می کردند در مقابل فدراسیون فوتبال به عنوان مرجع اصلی و درگیر در ثبت قرارداد بازیکنان جدید پرسپولیس بر عدم تخلف تأکید داشته و بر صحت قانونی بودن روند جذب بازیکنان جدید اصرار می کرد.

شواهد و مستندات، همه از قانونی بودن اقدامات پرسپولیس خبر می داد ولی ترس از زد و بندهای پشت پرده و نفوذ احتمالی سعودی ها در کمیته انضباطی ضریب ترس از صدور رأی غافلگیر کننده در کمیته را افزایش می داد.

رأی کمیته انضباطی و تأئید اقدام باشگاه پرسپولیس در به خدمت گرفتن بازیکنان جدید، این تیم پرافتخار ایرانی را در مسیر تازه ای برای حضور قدرتمندانه در فینال آسیا قرار داد.

در روزهای اخیر روایت های مختلفی از تماس برخی ها با النصر و در اختیار گذاشتن اطلاعات لازم به آن ها به گوش می رسید. خطیر معاون سابق باشگاه استقلال متهم ردیف اول در این میان بود. او در مصاحبه ای که انجام داد هرگونه اتهام در این ارتباط را رد کرد و مدعی شد که هیچ اقدامی بر علیه فوتبال ملی و تیم پرسپولیس نکرده است.

برای موفقیت در فینال آسیا لازم است پرسپولیس به طور کامل از هر جهت مورد حمایت و پشتیبانی قرار بگیرد تا بتواند از عظمت فوتبال ایران اسلامی در آسیا با قدرت تمام دفاع نماید و با قهرمانی در این رقابت ها شادی و شور و شعف را تقدیم ملت ایران نماید.

فعالیت های سؤال برانگیز در فضای مجازی و بر هم زدن جو آرامش تیم می تواند خیانت بزرگی در حق فوتبال ملی به حسب آید. برای دو ماه هم که شده باید در برخورد با پرسپولیس تعصبات رنگی دور انداخته شود و پرسپولیس به عنوان نماینده فوتبال ایران تلقی گردد.

پرسپولیس در سال های اخیر نشان داده است که می تواند در میادین مختلف، موفقیت را در آغوش بگیرد و این بار با کادر فنی صد در صد ایرانی و بدون بهره گرفتن از بازیکنان خارجی در اندیشه آقایی در فوتبال آسیاست که امیدواریم این راه را نیز با موفقیت طی نماید. انشااله.

 




لطف الهیان زیر تیغ تخریب یاران نام آشنا

این روزها حملات به سوی شهردار ردبیل حالت گسترده ای پیدا کرده و کار به آن جا رسیده است که دوستان و همراهان دیروزی به مخالفان و منتقدان سر سخت امروزی تبدیل شده اند.

این که لطف الهیان شهردار موفقی بوده یا نه بحث دیگری است اما چرا کسانی که تا دیروز در صف علاقه مندان و سینه چاکان  وی قرار داشتند امروز با تغییر موضع 36 درجه ای به منتقد تمام عیار تبدیل شده اند؟

به نظر می رسد برخی ها تصمیم گرفته اند که برای تجدید حیات سیاسی خود لطف الهیان را قربانی بکنند. کسانی که به حضور در صحنه های قدرت عادت کرده اند و اراده ای برای ترک آن ندارند حتی برای تخریب فردی که تا دیروز در وصفش شعرها می سرودند و قصیده های بلند بالا می خواندند و او را بهترین شهردار تاریخ اردبیل تلقی می نمودند امروز بر آن شده اند تا تخریب او و در نهایت تحریک شورا برای استیضاح و برکناری اش را در دستور کار قرار بدهند تا شاید بتوانند با کم کردن سایه لطف الهیان از شهرداری و با انتخاب سرپرستی حرف گوش کن در انتخابات شورا کشتی سیاسی درهم شکسته خود و دوستان را به ساحل امنی برسانند و با به دست آوردن موقعیت در شورا و انتخاب شهردار تا حدی زخم های ناشی از شکست های معنی دار و ماندگار را ترمیم نمایند.

متأسفانه در ساختار شورا نیز هم جناحی ها و هم فکرهای پدر خوانده ها در تغییر موضع تردیدی به خود راه نداده و نشان می دهند که ممکن است منافع جناحی را به منافع شهر ترجیح بدهند و یا برای ادای دین به کسانی که در انتخابات گذشته شورا یار و یاورشان بوده اند آستین همت بالا بزنند. آن ها برای خود نیز به دنبال موقعیت هستند و فکر می کنند که اسم ها و عکس ها و باندبازی ها می توانند گره گشا باشند.

در این میان قرعه تخریب به نام لطف الهیان خورده است. چنین می اندیشند که شهرداری به نام لطف الهیان می تواند در بر هم زدن بخشی از برنامه های آن ها در انتخابات نقش تأثیرگذاری داشته باشد. بنابراین باید از همه امکانات برای اجبار لطف الهیان به خداحافظی از شهرداری استفاده کرد و در این میان چه وسیله ای بهتر از دوستان و همراهان در شورا و فضای مجازی.

حمله به عملیات اجرایی پل قدس یکی از ابزار تهاجمی دوستان دیروز و مخالفان امروز لطف الهیان است. آن هایی که در شورا این روزها وضعیت پل قدس و پیشرفت فیزیکی آن را مورد سؤال قرار می دهند چرا و به چه دلیلی در سه سال اخیر فریاد نکشیدند و واقعیت ها را نگفتند؟ چرا حالا به یاد پل قدس افتاده اند؟ وقتی امرز با تلاش نمایندگان مردم اردبیل، نیر، نمین و سرعین در مجلس شورای اسلامی و رایزنی های قابل توجه علی نیکزاد مشکلات اعتباری آن تا حدودی مرتفع شده و کارگاه ها فعال و کارها با سرعت مطلوبی پیش می رود برخی ها مدافع پل قدس شده و می خواهند سرنوشت آن را به ناکارآمدی لطف الهیان گره بزنند و با کمک رسانه های هم سو افکار عمومی را به سمت و سویی که می خواهند هدیت بکنند.

آن هایی که تازگی ها در نقش وکیل مدافع پل قدس ظاهر شده اند چرا در سال های 97 و 98 حرفی نزدند و نمایندگان وقت وضعیت آن را پیگیری نکردند؟

لطف الهیان باید اتفاقات و اقدامات خود در سه سال اخیر را در ذهن خود مرور نماید و مراحل چرخش دوستان را از نظر بگذراند و تجربه گرانبهایی به دست آورد تا شتابزده و بدون حساب و کتاب و شناخت کامل، اعتماد نکند و در دوستی با چهره های سیاسی فاقد پشتوانه با احتیاط گام بردارد.

بدون شک در جریانات اخیر از جمله هیاهوی پل قس و پناه آوردن به برخی از مسائل جزئی باید دوستان خود را بشناسد و فرصت طلبان قدرت دوست و پدرخوانده های سیاست و اساتیدِ زد و بندهای پشت پرده و تشنگان مقام را




رنگ باختن اخلاق در فوتبال

پخش کلیپی از بازگشت تیم استقلال به تهران بعد از فینال جام حذفی گوشه ای از چالش ها و مشکلات فرهنگی فوتبال پنج ستاره ما را به تصویر کشید و دل طرفداران واقعی فوتبال را به درد آورد.

آخر این چه فوتبالی است که مشکلات و ناهنجاری های آن تمام شدنی نیست؟

در دخل زمین اعتراض های مکرر و رد و بدل شدن کلمات چندش آور و در خارج زمین هم کتک کاری بازیکنان و هواداران با استفاده از الفاظ رکیک نشان دهنده گوشه ای از واقعیت های فوتبال ما می باشد.

واقعیت هایی که می تواند حاصلی از مدیریت افرادی باشد که در سال های اخیر بر صندلی آن تکیه زدند و به عناوینی چون پنج ستاره دل خوش کرده اند.

وقتی در فوتبال ما همه چیز در خدمت ارائه آمارهای ساختگی قرار می گیرد و زمانی که امکان دست زدن به ترکیب باند حاکم میسر نمی شود، زمانی که اداره فوتبال در برخی از قسمت ها و مناطق به افراد نالایق و ظاهر بین و خود محور سپرده می شود برخوردهایی چون صحنه های فرودگاه مهرآباد دور از انتظار نیست.

اگر روال مدیریت فوتبال  بر اساس سیاست های قبلی استوار باشد، اگر چماقی به نام تعلیق امکان سپردن امور به افراد لایق و کاردان را فراهم نکند و اگر منافع باندی و گروهی بر منافع فوتبال ترجیح داده شود،  اگر اداره امور در انحصار افراد نالایق قرار بگیرد بیش از آن چه در فرودگاه دیده شد از لمپن های بیسواد نمی توان توقعی دیگر  داشت.

فوتبال با این نوع مدیریت و با این حلقه حاکم بر آن تعلیق بشود بهتر است. این چه روشی است که با توسل به این بهانه و با مساعدت دوستان فدراسیون جهانی خود را در عمل مختار بدانند و برای کسی اجازه استفاده از جمله بالای چشم ابروست را ندهند.

تعلیق فوتبال بهتر از عاقبت نافرجام  این رشته ورزشی است. کسی که در یک منطقه، عاملی برای نابودی فوتبال است آن چنان در سایه چماق تعلیق برای ادامه قدرتش امیدوار است که جز خود و فکر و اندیشه دوستان و دیکته کنندگان حرف دیگری را نمی توانند بپذیرند.

باید ریشه آرائی که نتایجش توسعه ناهنجاری و رفتارهای غلط و لمپنیسم است در فوتبال خشکانده شود و پاکسازی کامل در تصمیم سازان در این رشته ورزشی ضروری است.

برای برداشتن هر گامی به سمت پیشرفت و رسیدن به هدف، تحمل تاوان امری طبیعی است. پاکسازی فوتبال از لمپن ها و بیرون راندن نالایق ها، آمارسازان ، دروغگویان و صحنه گردان های دردآور نیازمند مقاومت و پذیرفتن ضرر و زیان و تن ندادن به فشارها و تهدید هاست.

شگرد همیشگی کسانی که حاضر به دل کندن از مدیریت فوتبال و زیبایی های آن نیستند بعد از هر معجزه و شاهکاری برافراشتن پرچم تعلیق است. اگر آقایان به آن چه می گویند اعتقاد قلبی دارند و خود را خدمتگزار واقعی فوتبال ملی می دانند بیایند و صادقانه به بیان حقایق بپردازند و حداقل چگونگی و  چرایی عقد قرارداد با ویموتس و عوامل دخیل در آن را بیان کرده و مردم را محرم تلقی بکنند و از طرف دیگر مردم را در جریان روش مهندسی شدن انتخابات رؤسای استان ها بگذارند و بگویند که با چه ترفندی همیشه در حفظ بافت و ساختار مجامع عمل کرده اند.

اگر واقعا دلسوز فوتبال هستند بسم اله این گوی و این میدان.

 




امیدواری برای نجات کِشتی به گِل نشسته کشتی استان

کشتی استان در نهایت مدیر خود را شناخت و از بلاتکلیفی نجات یافت.

در ماه های گذشته با تلاش های مردی عاشق و علاقه مند به نام حاج احمد حبیبی امورات جاری این رشته ورزشی چرخید و زمینه برای برگزاری مجموع انتخاباتی آماده شد.

این بار از تعدد کاندیداها و آشفتگی مجمع و خدشه دار شدن فضای آن خبری نبود. مجمع با رقابت دو کاندیدا به خوبی توسط دست اندرکاران مدیریت شد و عبدالرضا اقبال با اکثریت آرا به مدت چهار سال مسئولیت هیئت کشتی استان را بر عهده گرفت.

قبل از برگزار مجمع حرف و حدیث های زیادی در مورد چینش نفرات و صاحبان رأی در مجمع مطرح گردید. عده ای معتقد بودند که برخی نفوذها و رفاقت ها در حذف بعضی از اسم ها و دعوت از تعدادی دیگر کاملا نقش آفرین بوده و برای این ادعا نیز دلایلی ارائه می کردند.

هر چه بود تمام شد. اینک زمان آستین بالا زدن و خدمت کردن به کشتی است. هر گلایه ای را می توان در جمع دوستانه و با برخوردهای منطقی برطرف کرد. فاصله ها، وضعیت کشتی را از حالی که دارد بدتر و بدتر می کند.

خشبختانه اردبیل یکی از مناطق برخوردار از نیروی انسان کارآمد و توانا و فنی در کشتی است. هیچ کس نمی تواند منکر این واقعیت بشود و از این به بعد هنر اقبال باید به مدد وی بیاید تا او بتواند همه خانواده کشتی را در زیر یک سقف جمع بکند و برای سربلندی این رشته نقشه های کارساز و عملی ترسیم نماید.

اگر اقبال بتواند سرمایه ها و منابع موجود را در جهت رسیدن به اهداف هماهنگ بکند و آن را به گونه ای ایده آل، اثربخش و کارآ مدیریت کند امیدواری برای تجدید حیات کشتی استان را دوچندان خواهد کرد.

در سال های اخیر روزمرگی برای رشته های مختلف ورزشی آفت بزرگی بوده است.  حال که رئیس هیئت کشتی استان تحصیلکرده ورزش است انتظار می رود سرنوشت این رشته را از روزمرگی خلاص کند و نقشه راه ارائه نماید.

برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف، مهم ترین اصلی است که می تواند اقبال را در راه خدمت صادقانه به کشتی حمایت و مساعت نماید. امید می رود که هیئت کشتی استان و همکاران رئیس هیئت بتوانند با مشخص کردن نقطه ای که می خواهند در پایان چهار سال به آن برسند با در نظر گرفتن امکانات و منابع در اختیار فهرست فعالیت های لازم را برای دستیابی به اهداف را در اختیار افکار عمومی قرار بدهند.

موفقیت اقبال در مدیریت کشتی حاصلی چون سربلندی کشتی استان را به دنبال خواهد داشت. کشتی اردبیل هم در فرنگی و هم در آزاد مهره هایی در اختیار دارد که دیگر استان ها در حسرت داشتن آن ها هستند.

اقبال خود از خانواده کشتی است و آشنایی بهتری با کارنامه، پیشینه و خصوصیات همه آن ها دارد. انتخاب همکاران و سپردن گوشه ای از کار به امتحان داده ها و مشورت گرفتن از چهره های محبوب، بیشتر  می تواند کمک حال وی باشد.

مولا علی (ع) در نامه ۵۳ خطاب به مالک اشتر نخعی می فرماید: بخیل را در مشورت کردن دخالت نده، که تو را از نیکوکاری باز می دارد و از تنگدستی می ترساند. ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحیه تو را سست می کند. حریص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرف را با ستمکاری در نظرت زینت می دهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که ریشه آن ها در انسان سوء ظن به خدای بزرگ است.

اگر مدیری در هر مجموعه و بخصوص در هیئت های ورزشی از تجارب گذشته کمک بگیرد و سرنوشت رشته ورزشی، برخوردها، عملکردها و اقدامات درست و نادرست را مورد بررسی قرار بدهد از تکرار اشتباهات گذشته کاملا ممانعت می کند.

کشتی اردبیل در سال های اخیر چوب برخی از اشتباه کاری ها و خودمحوری ها و ناسپاسی ها و کفران نعمت ها را خورده است جلوگیری از تکرار آن ها و دور نگاه داشتن کشتی از این قبیل حاشیه ها می تواند در هموار کردن مسیر پیشرفت آن تأثیر گذار باشد.

امید می رود هیئت کشتی در اداره امور همت بگمارد. اگر می خواهیم کشتی به روزهای اوج برگردد و اگر علاقه مندیم این رشته را در صحنه های مختلف موفق ببینیم و اگر برای پرورش استعدادها و تحت پوشش قرارد دادن آن ها حساس هستیم نیاز به ارائه یک سری برنامه های ساختار شکن داردیم.

بدون شک اقبال با توجه به برنامه ارائه شده در مجمع می تواند به عنوان مدیری خلاق در کشتی این استان طرحی نو دراندازد و آسمان آن را آفتابی نماید.

برای دکتر عبدالرضا اقبال آرزوی موفقیت می نماییم. امیدواریم که وی در ماه های پیش رو بری کشتی استان نسخه های شفا بخشی بپیچد و با برنامه ریزی مناسب و تلاش همه جانبه، رأی دهندگان در مجمع را از انتخاب خودشان راضی و حامیانش را برای اقدامشان خشنود نماید . انشااله.

 

 




در سوگ حاج منصور امیرخانی مردی از دنیای مردانگی و همت و غیرت

خبر کوتاه بود، حاج منصور امیرخانی با چهره دوست داشتنی، مصمم و خندانش رو به آسمان کرد و به دیار باقی شتافت.

تحمل این خبر ناگوار برای کسانی که سال ها با او زندگی کرده و از بودن در کنارش درس ها آموخته اند بسیار سخت و طاقت فرساست. کنار آمدن با این مصیبت کار آسانی نخواهد بود.

حاج منصور امیرخانی دوستی از جنس صفا و صمیمیت و از مردان نیک روزگار بود.‌

او آنقدر بزرگوار و آن اندازه وارسته بود که با شنیدن خبر ناگوار درگذشتش قطرات اشک بی تاب بر روی گونه های دوستانش می لغزد و آنها را در دریایی از غم و اندوه غرق می کند.

حاج منصور بدون شک تاثیر گذارترین فرد در زندگی دوستان و آشنایان بود. همیشه در موارد نیاز در صف مقدم قرار می گرفت و برای رفع مشکلات دوستانش سینه سپر می کرد.مگر می توان حسن اخلاق و رفتار و سلوک مثال زدنی اش را فراموش کرد؟
او چون کوهی استوار برای دوستانش تکیه گاهی تکرار نشدنی بود. حاج منصور با رویی گشاده و با روحیه خستگی ناپذیر در خدمت به جامعه کوتاهی نمی کرد . او گلچینی از خوبی ها و صفات پسندیده بود. او یکی از مردانِ مرد و یکی از نیک اندیشان جامعه محسوب می شد.
در کنار همه ویژگی های منحصر بفرد اخلاقی، او فوتبالیستی بزرگ، ورزشکاری محبوب و قهرمانی محجوب بود.او مرد طلایی فوتبال اردبیل بود. حاج منصور از فوتبالیست های اخلاق مدار دهه های ۵۰ و ۶۰و از پرورش یافتگان مکتب مردی و مردانگی بود.

بازی های قدرتی و تکنیکی، رعایت اخلاق ورزشی، حفظ حرمت پیشکسوتان و بزرگان، در خدمت تیم بودن، تواضع و تاکید بر جنبه های اخلاقی و پرورشی ورزش از ویژگی های او در صحنه فوتبال و ورزش بود.

برای حاج منصور امیرخانی که در زندگی پر خیر و برکتش جز بودن در راه خیر و عمل به تعهدات و واجبات کار دیگری نداشت همین بس که نام و یادی نیک از خود به یادگار گذاشت.

باز این قصه تکراری و گلبرگ و خزان

شرح حالی است برای تو که بی تکراری

دلبری کردی و دلدار تو را با خود برد

ابن بود عاقبت نیکی و خوش کرداری

ورزش و فوتبال اردبیل افراد موثر، نیک اندیش، متعصب و غیرتمندی چون منصور امیرخانی را نمی تواند فراموش بکند و بدون شک یاد او تا ابد در قلب دوستانش جای خواهد داشت.

تا ابد جای تو در دیده ماست

سال ها گر گذرد یاد تو در سینه ماست

درگذشت یار وفادار،مومن و دوست داشتنی فوتبال اردبیل حاج منصور امیرخانی را به جامعه فوتبال و پیشکسوتان دهه های ۵۰ و ۶۰ ، دوستان و همراهان همیشگی اش، آشنایان، خانواده محترم و بخصوص به فرزندان داغدارش تسلیت می گوییم.

 

 




رنگ باختن جوانمردی، اخبار جعلی و رفتارهای مغرضانه

اگر در جامعه مردانگی و فتوت از گروهی روی برگرداند دست زدن آنها به اقداماتی دور از شأن مردمی مسلمان تعجب آور نیست.

اگر افرادی وجدان خود را دستکاری بکنند سفید را سیاه تلقی کردن و یا پرده کشیدن بر روی واقعیت ها امری طبیعی برای آنها خواهد بود.

اگر صداقت و یک رنگی در نزد برخی از مدعیان اصلاح جامعه رنگ ببازد حاشیه ایجاد کردن، دروغ گفتن و نسبت های ناروا دادن به اشخاص کار روزانه و همیشگی آنها می شود.

اگر درستی و راستی و یک رنگی در زیر لگد های هوس جان بسپارد و دست یافتن به منافع شخصی تنها فکر و ذکر عده ای به شمار رود ترویج ریا و تظاهر و نفاق برای آنها به آسان ترین و سهل الوصول ترین کارها تبدیل می شود.

اگر حسادت چون مرضی جانکاه فتنه ای در تار و پود برخی ها ایجاد بکند و آرامش روان آنها را به هم بزند و غم و اندوه را بر وجودشان مستولی بکند انتظار رفتار حکیمانه، عاقلانه و منصفانه از آنها آب در هاون کوبیدن خواهد بود.

ریاست طلبانی که از دست دادن موقعیت حکمرانی را برای خود فاجعه و برای نوچه ها عذابی الیم می دانند در برابر  توانایی ها، موفقیت ها و حرکت رو به جلو انسان های موفق تاب تحمل نیاورده و شایعه پراکنی و حرمت شکنی را برای خالی کردن عقده ها در دستور کار قرار می دهند.

آنهایی که به جای تجدید نظر در رفتار و کردار، برای باز گرداندن موقعیت از دست رفته به تزویر و نفاق و دوروئی روی می آورند و با دروغ و نیرنگ در صدد اغفال مردم بر می آیند این قبیل حرکات جز نگرانی دائمی، اضطراب، آشفتگی خاطر و رسوائی بیش از بیش حاصلی برای آنها در بر نخواهد داشت.

در روزهایی که نمایندگان مردم استان می خواهند با بهره بردن از فرصت به دست آمده بخشی از مشکلات منطقه را برطرف نمایند و عشق و خدمت به مردم را در عمل تعریف کنند عده ای با جولان دادن در فضای مجازی و در انتقام از دست دادن روزهای خوش و گوارایشان به تکاپو می افتند و با شایعه سازی می خواهند روند خدمت را کُند و همچنان خود را قهرمان و مصدر نشین بلا منازع معرفی نمایند.

انتشار مطالبی از قول علی نیکزاد نائب رئیس مجلس و نماینده مردم شریف اردبیل، نیر، نمین و سرعین در همان نگاه اول جعلی بودنش شک و تردیدی باقی نمی گذارد و بدبخت تر و کینه ورزتر و مکارتر آن کسانی هستند که به باز نشر چنین اخبار جعلی اقدام می کنند.

این گونه ر فتارها و حرکات در جامعه رنگ باخته و کوچک ترین خللی در اعتماد مردم به نمایندگان نمی تواند ایجاد نماید.

جایگاه نیکزاد به عنوان نماینده مردم شریف، ولایتمدار و حسینی و نائب رئیس مجلس دامن او را از برخی حاشیه ها و دروغ پردازی های شکست خوردگان سیاسی دور نگاه داشته و خواهد داشت.

و کلام آخر این که نیکزاد به دلیل خدمت در وزارت مسکن و شهرسازی و ستاد اجرائی فرمان حضرت امام (ره) قبل از انتخابات ساکن تهران بوده و بر اساس لیست اموالی که به قوه قضائیه ارائه کرده صاحب یک باب مسکن در تهران است و برای او ودیعه مسکن تعلق نمی گیرد. والسلام

 




اردبیل در وضعیت قرمز کرونایی

اردبیل در لیست شهرهای قرمز از نظر ابتلا به کرونا قرار گرفت.

در روزها و هفته های اخیر هشدارهای جدی گرفته نشد، عملکرد های خودسرانه، رفتارهای ناشی از غرور و یک دندگی، بی توجهی به خواهش ها و التماس های انجام گرفته، عادی انگاری وضعیت و در نهایت زیر پا گذاشتن همه آنچه به عنوان پروتکل های بهداشتی معروف است منطقه را به مشکلی که برای حل کردنش باید تاوان داد و انرژی مصرف کرد رساند.

بازگشایی اماکن عمومی، عطش مردم برای برگزاری مراسم عروسی، برپایی ختم در منازل و در فضای محدود و حضور شانه به شانه مردم، اصرار برای برگزاری آزمون های حضوری پایان ترم، عدم همکاری های لازم بین مردم و مسئولین در برخی از موارد و … همه و همه دست به دست هم دادند و اردبیل را در وضعیت قرمز کرونایی مستقر کردند.

مسلما کسانی که در ایجاد این شرایط دخیل و مؤثر بوده اند باید فردای قیامت در پیشگاه احدیت نسبت به تصمیمات خود پاسخگو باشند.

کسانی که روزها و هفته ها فریاد زدند و ضرورت پرهیز از رفتارهای نسنجیده را یادآور شدند و با پیش بینی چنین روزهایی خواستار همکاری با مردم شدند برخی ها توجه نکردند و با کوبیدن بر طبل من آنم که رستن بود پهلوان زمینه بیز توجهی به پروتکل ها را فراهم کردند.

باز اگر همچنان بخواهیم خودمحورانه عمل بکنیم، بساط عروسی را پهن کرده و مراسم ختم را برگزار نماییم، با حرف ها و توصیه های پوچ و بی اساس جوانان را به حضور در اماکن و مراکز آموزش عالی تشویق کنیم بدانیم که در حق این مردم و جامعه ظلم مضاعفی کرده ایم.

بپذیریم که خوشبختی و خوشحالی و عاقبت بخیری یک زوج جوان در گرو برگزاری یک مراسم دو و یا سه ساعته نیست. قبول بکنیم که حضور جمع کثیری از مردم در یک فضای بسته و محدود موجب تسلی خاطر بازماندگان و مصیبت دیده ها نیست، مبارزه با کرونا و جلوگیری از گسترش بیماری کوید19 به همکاری، گذشت و احساس مسئولیت در قبال تک تک افراد جامعه نیاز دارد.

با چشم پوشیدن از برخی از رفتارها و حرکات، به کمک کادر درمانی استان بشتابیم. شیر مردان و شرزنانی را که شب ها و روزها از جان مایه می گذارند و برای بهبودی بیماران تلاش می کنند درک بکنیم و از همین امروز تصمیم بگیریم که پروتکل های بهداشتی را به طور کامل رعایت بکنیم، از حضور در مکان های پر ازدحام خودداری بکنیم، فاصله اجتماعی را رعایت نماییم و تا حدی که قادر هستیم و می توانیم در منزل بمانیم.

اگر در امری مسئولیت داریم و تصمیمی بر خلاف مصالح بگیریم بدانیم که دیر یا زود اثرات این تصمیم ها برای ما دردسر افرین خواهد بود. امیدواریم با اطلاع رسانی مناسب از همین امروز بحث مبارزه با ویروس کرونا در منطقه در یک مسیر تازه و تأثیرگذار قرار بگیرد.

 




طنز تلخ حمله‌ی منتخبان سهمیه‌ای به پدرخواندگی!

چهارشنبه 31 اردیبهشت 99 جلسه اختتامیه دهمین دوره از مجلس شورای اسلامی با عکس یادگاری پایان می یابد و نمایندگان جدید وارد مجلس خواهند شد. اما برخی نمایندگانی که بدون کمترین سابقه‌ای و صرفا با سهمیه سیاسیون وارد لیست‌های انتخاباتی شده‌اند از هم اکنون ریاست مجلس را سهم سرلیست انتخاباتی خودشان میدادند و با برچسب زنی هر اظهارنظر مخالفی را سرکوب می‌کنند.

ماجرا از جایی شروع شد که برخی نمایندگان که برای نشستن بر کرسی ریاست مجلس ادعا دارند ابتدا با شکل گیری جلساتی در خصوص انتخاب رییس مجلس موافقت کرده و سپس با احتمال اینکه فرایند این جلسات به ریاست آنها منتهی نشود دستور تخریب آن را صادر کردند.

جلسات وفاق ابتدا با ایده جبهه پایداری اما با حضور سلایق مختلف اصولگرا برای رسیدن به سازوکاری در خصوص شاخص های ریاست مجلس تشکیل شد. نصرالله پژمانفر، نماینده مردم مجلس و منتخب مجلس یازدهم در خصوص ایده جبهه پایداری میگوید: «جبهه پایداری علی‌رغم اینکه گزینه‌ای را برای ریاست مجلس، مدنظر داشت، برای اینکه بتواند پرچمداری این جلسات و موضوع انسجام و وحدت را به‌عهده بگیرد، گزینه خود را مطرح نکرد و تمام تلاش خود را در یک فضای بی‌طرف بین عزیزان فراهم کرد و بنا شد تا پنج کاندیدای ریاست مجلس، نماینده‌هایی را به این جلسه معرفی کنند تا در جلسات حضور داشته باشند.»

پژمانفر که دبیر جلسات وفاق است از استقبال نامزدهای ریاست مجلس و حتی محمدباقر قالیباف خبر داد و گفت: «ابتدا این جلسه کار خود را با برخی افراد مثل آقایان زاکانی، حاجی بابایی و بعد هم آقایان نیکزاد و میرسلیم شروع کرد. در گزارشی که یکی از دوستان در جلسه ارائه کرد، اظهار تمایل آقای قالیباف نسبت به اینکه در جلسه وفاق حضور پیدا کند، اعلام شد. بنده به‌عنوان دبیر جلسه با ایشان صحبت کردم و شرایط جلسه مبنی بر اینکه در فرآیند جلسات وفاق، به هر کسی که برای ریاست مجلس رسیدیم، دیگران باید نسبت به آن تعهد داشته باشند، اعلام شد و ایشان هم در جلسه ای که مصوب همین جلسه بود که با حضور مدعیان ریاست کجلس بود، حضور پیدا کرد.»

الیاس نادران از نمایندگان نزدیک به قالیباف نیز از تشکیل این جلسات استقبال کرد.

جلسات وفاق به مصوباتی هم رسید که احتمالا خوشایند برخی نامزدهای ریاست مجلس نبود. یکی از این مصوبات تعیین تکلیف نامزدهای ریاست مجلس نسبت به عدم نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری 1400 بوده است.

اما قالیباف بعدا با عدم حضور خود در جلسات وفاق آتش حمله به این جلسه را داغ کرد. اسم رمز حملات نیز «ضدوحدت بودن» و مدیریت «پدرخوانده‌ها» بود. بدین معنی که افراد حاضر در جلسه که به دنبال شاخص ها و برنامه ها برای ریاست آتی هستند توسط پدرخوانده ها مدیریت شده و ضدوحدت هستند.

میرسلیم در این خصوص می‌گوید: اگر قالیباف دعوت جبهه پایداری را قبول می کرد و در این جلسه شرکت می کرد او هم قطعا یکی از اعضا بود اما علیرغم دعوت از او، قالیباف حاضر به شرکت در این جلسه نشد. البته من هم خودم مدعو بود و دعوت کننده بچه های جبهه پایداری بودند.

اما الیاس نادران نشست وحدت را به اداره شدن توسط محصولی متهم کرد و آن را جمعی با هدف «نه به قالیباف» و «ضدوحدت» معرفی کرد. وی همچنین مدعی شد که قالیباف در این جلسات دعوت نشده است.

محمدصالح مفتاح از نزدیکان قالیباف نیز نام جلسات وفاق را «ائتلاف هرکس به جز قالیباف» نامید.

خضریان از منتخبان مجلس یازدهم اما پاسخ داد: از جناب قالیباف نیز جهت حضور در این پروسه دعوت شده بود تا براساس سنجش شاخص ها و ارائه برنامه و نقد و بررسی آن و در نهایت توافق بر روی نحوه کمک به وحدت جریان انقلاب حضور یابند اما ایشان خودشان نپذیرفتند.

اما فضای رسانه ای به سرعت در تسخیر کسانی قرار گرفت که خود را وام‌دار یکی از نامزدهای ریاست مجلس می‌دانستند.

مجتبی رضاخواه از منتخبین تهران که چرایی حضورش در لیست انتخاباتی تهران هنوز مبهم است نوشت:  ما جوانان منتخب خودمان بلدیم رئیس مجلس را انتخاب کنیم و اجازه فتنه انگیزی و دخالت بیجا به پدرخوانده‌ها نخواهیم داد.

محسن دهنوی منتخب تهران که در ایام انتخابات نامش در دو لیست جبهه پایداری و شورای ائتلاف بود اما با فشار شورای ائتلاف مجبور به اعلام برائت از جبهه پایداری شد نیز به کمک جنگ روانی سفارشی با رمز «پدرخوانده‌» و «ضدوحدت» آمد و نوشت: کسانی که همیشه مانع وحدت بوده اند امروز پشت درهای بسته به دنبال سازوکار ایجاد وحدت جهت انتخاب رئیس مجلس افتاده اند.

وحدت در مقابل چه کسی؟

اما سال‌هاست که جریانی خاص در جناح اصولگرا با نام وحدت مخالفان خود را سرکوب میکند. اما مشخص نیست این بار منظور این جریان از وحدت چیست و قرار است در مقابل چه کسی وحدت شود؟ این درحالی است که انتخابات اسفند 98 اصولگرایان و نزدیکان قالیباف با متهم کردن منتقدان خود به وحدت شکنی ادعا میکردند که محید انصاری در انتخابات پیش رو به خاطر کنش سیاسی جبهه پایداری رای خواهد آورد و وحدت شکنی جبهه پایداری منجر به قدرت گرفتن اصلاح طلبان خواهد شد! این درحالی است که لیست اصلاح طلبان حتی از کاندیداهای انقلابی مستقل نیز رای کمتری آورد.

پدرخوانده کیست؟

اسم رمز پدرخوانده که توسط نمایندگان سهمیه ای استفاده میشود یادآور اعترافات قالیباف به مدیریت شدنش توسط بزرگان اصولگرایی است. جایی که وی می‌گوید آمدن و رفتن وی در انتخابات سال 96 دست خودش نبوده است. قالیباف که کاندیدای شکست خورده انتخابات‌های 84 و 92 بوده و در انتخابات 96 با انصراف بدموقع خود پیروزی حسن روحانی را رقم زده در برنامه ای تلویزیونی گفته بود: «من فرد سیاسی هستم و 12 سال است در میدان سیاست آمده ام. جمع بندی من این بود و تحلیل داشتم که در این انتخابات(96) به معنی رقابت با رئیس جمهور مستقر است نیایم. تا روز آخر تصمیم به آمدن نداشتم اما دوستانی که تا حدودی در یک اردوگاه هستیم  و برایشان احترام قائل هستم بالاتفاق به من می گویند شما حتما در انتخابات حضور پیدا کن»

قالیباف همچنین گفته بود که انصراف خودش هم با میل شخصی نبوده است: «در درون خود احساس کردم شاید نظر همه این باشد که من باید کنار بروم تا وحدت شکل بگیرد. تحلیل من این بود که شرایط 50- 50 است و یکی باید در صحنه بماند و حتماً ترجیح می‌دادم که خودم در صحنه باشم، آمار و اطلاعات هم این را نشان می‌داد، اما موقع انصراف همه به من نگاه کردند و من هم انصراف دادم. این در شرایطی بود که اگر در عرصه انتخابات می‌ماندم انتخابات به دور دوم کشیده می‌شد و اختلاف آرا بسیار کمتر و در حد یک تا 1.5 درصد می‌شد.»

کدام پدرخوانده‌ها به دنبال ریاست قالیباف در مجلس هستند؟

به نظر میرسد پدرخوانده هایی که قالیباف به آن معترف است سال‌هاست تصمیم‌گیر او بوده اند و اینبار نیز تصمیم گرفته اند تا وی با عدم شرکت در جلسات وفاق خود را به عنوان کاندیدای بدون چون و چرا معرفی کند که نیازمند ارائه برنامه به مجلس و حتی نیازمند اعلام عدم کاندیداتوری در انتخابات 1400 نیست.

با این وجود کسانی به برچسب زنی و ساخت لولوی پدرخواندگی دست زده اند که خودشان با کمک پدرخوانده ها امروز روی صندلی های سبز مجلس نشسته اند و برای آینده قوه مقننه و قوه مجریه برنامه ریزی میکنند.(منبع: رجانیوز).