1

حرف و حدیث های سیل گلستان

برغم اطلاع رسانی گسترده رسانه های جمعی درباره وقوع سیل ویرانگر گلستان “چرایی” و “چگونگی” سیل و طغیان رودخانه گرگانرود به محاق رفته است.
سیل خروشان استان گلستان بیرحمانه و سرسختانه سطح وسیعی از منطقه غرب استان را در نوردیده و منطقه بزرگی از نقاط شهری و روستایی همجوار گرگانرود بر اثر آبگرفتگی ویران شده و هزاران نفر را بی خانمان کرده است. واقعه ای که کام هموطنان ما را تلخ و دل شهروندان را بدرد آورده است.
رسانه های ارتباط جمعی از بدو وقوع و البته با کمی تاخیر، از زوایای مختلف به سیل ویرانگر پرداخته اند. اما از لحاظ حرفه ای بیشترین اطلاعاتی که در اخبار، گزارش ها و تحلیل های خبری ارایه می شود درباره عناصر خبری “چه موضوعی ” “چه سازمانی و افرادی” “چه زمانی” و “چه مکانی” هستند و کمتر درباره دو عنصر “چرایی” و “چگونگی” سیل سخن به میان آمده است. عناصری که از قضا حرف و حدیث ها و پرسش های زیادی پیرامون آنها سامان یافته و خیمه زده است.
ابهام های موجود ایجاب می کند، خبرنگاران رسانه های جریان اصلی و شهروندخبرنگاران رسانه های اجتماعی درباره چرایی و چگونگی سیل تحقیق و از مسئولان پرسش کنند و آنها را به چالش بکشند.
این گزاره که حجم بارندگی در استان گلستان در مدت زمان کوتاهی کم نظیر بوده به تنهایی نمی تواند به چرایی و علل وقوع سیل، پاسخ در خور دهد.
در استان گلستان وقوع سیل گسترده کم نظیر بوده ولی به لحاظ تاریخی بی نظیر نیست. باید با شفاف کردن چرایی وقوع سیلاب در مزارع حاصل خیز و خانه های مردم، بجای جاری شدن در رودخانه گرگانرود و نهرها و در نهایت پیوستن به دریای خزر پژوهش و پرسشگری کرد.
آنطور که جسته و گریخته بیان می شود تخریب و تغییر طبیعت منطقه، از جمله دست اندازی و دستکاری حریم رودخانه ها و بویژه حریم رودخانه گرگانرود به واکاوی دقیق خبری نیاز دارد.
همچنین مشکلات سد وشمگیر در بالادست شهر آق قلا و عدم لایروبی سد و بویژه بررسی کارایی دریچه های آن می تواند دستمایه یک گزارش خبری خوب شود.
جای روزنامه نگاری تحقیقی در سیل گلستان خالی است. از این رهگذر می توان با تهیه اطلاعات مستند و عینی به ریشه ها و سرچشمه های اصلی وقوع سیل و مسببان گرفتاری مردم دست یافت.(منبع:مطالعات رسانه و ارتباطات




پریوند خدمتگزاری صادق و نماد عشق و محبت

دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل از اولین رئیس این داشگاه در آخرین روزهای سال 97 تجلیل می کند.
اقدامی مناسب و ستودنی که می تواند در تقویت انگیزه دست اندرکاران امر در خدمت هرچه بیشتر به جامعه و فرهنگ و دانشجویان مؤثر باشد.
مهندس یعقوب پریوند معلمی برجسته، خدمتگزاری صادق، مسئولی دلسوز و مردی از قافله دوستان انقلاب و یاران نظام است.
خوشرویی، راستی، عزت نفس، افتادگی و رفتار نیک از دیگر خصوصیات این مرد دوست داشتنی می باشد. خدمات فعالیت ها و اقدامات وی در راه اندازی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل برای کسانی که در آن سال ها از نزدیک شاهد پا گرفتن این واحد آموزشی در اردبیل بودند پوشیده نبوده و نیست.
مردان بزرگ و تأثیرگذاری چون یعقوب پریوند می توانند نماد عشق و محبت و امیدواری باشند. وقتی در سال 63 بدون کوچکترین امکاناتی راه اندازی دانشگاه ازاد اسلامی واحد اردبیل در دستور کار قرار گرفت کمتر کسی می توانست تصور بکند که روزی دانشگاهی که در یک ساختمان استیجاری با مدیریت پریوند آغاز به کار می کند به بزرگترین مرکز آموزشی استان تبدیل خواهد شد ولی این کار شد چرا که پریوند و همکارانش در آن مقطع حساس معتقد بودند که برای زیستن، بهتر زیستن و توانمند شدن و منشأ اثر شدن باید امیدوار بود و آن جمع کوچک ولی عاشق و مصمم امیدوار بودند نهالی را که با هزاران رنج و خون دل خوردن می کارند روزی چنان سر بر آسمان می گذارد که کل منطقه را تحت تأثیر قرار می دهد.
جوانانی که در دانشگاه ازاد اسلامی اردبیل مشغول به کار هستند و یا آنهایی که در سایه محبت برخی ها دفتر و دستکی در آن محیط زیبا و خاطره انگیز برای خود راه انداخته اند باید بشناسند کسانی را که سال ها انواع ناملایمات را تحمل کرده و خم به ابرو نیاورده و با دفاع از کیان دانشگاه گامی هرچند کوتاه از اهداف عقب نشینی نکرده اند تا امروز دانشگاه بزرگ و تأثیر گذاری چون آزاد اسلامی در اردبیل از موفقیت و جایگاه مناسبی بهره مند گردد.

همه مطمئنا در ارتباط با یکی از ویژگی های مهندس پریوند هم عقیده خواهند بود و آن ادب و بزرگواری آن مرد می باشد.
از خدا جوئیم توفیق ادب
بی ادب محروم شد از لطف حق
مهندس پریوند در سایه ادب و تواضعی که داشت در جامعه همیشه از یک جایگاه خاص بهره می برد. او با قبول مسئولیت های حساس مانند فرمانداری اردبیل، مدیریت صدا و سیمای مرکز ازدبیل و ریاست دانشگاه ازاد اسلامی چون در پناه حق قرار داشت می توانست در راه خدمت به جامعه اقدامات مؤثری انجام بدهد.
از ادب پرنور گشته است این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
مهندس پریوند خدمتگزاری است که خدمات و آثارش همواره با تاریخ فرهنگ و دانشگاه این منطقه همراه خواهد بود. در دین اسلام ارزشمندترین مردم، سودمندترین آن ها می باشد و پریوند با توجه به خدماتش با دستانی خالی ولی اراده ای محکم و ستودنی از ارزشمندترین فرزندان دیار سبلان محسوب می شود.
پیامبر بزرگ اسلام سودمندی و خدمت به مردم را در کنار ایمان به خداوند معیار و ملاک ارزشمندی انسان دانسته و می فرماید: ایمان به خدا و نفع رساندن به بندگان او دو خصلت نیک است که برتر از آن چیزی نیست.


باید از دکتر اسحق رسولی رئیس دانشگاه ازاد اسلامی واحد اردبیل و دیگر کسانی که در امر برپایی مراسم تجلیل از یک خدمتگزار بزرگ پیشقدم شده اند تقدیر و تشکر گردد.
امید می رود در روز 20 اسفند ماه مراسمی در شأن مرد بزرگواری چون مهندس یعقوب پریوند برگزار شود. مراسمی که در آن از همه کسانی که از اولین روزهای تأسیس دانشگاه با وی همراه بوده و الآن در قید حیات هستند و از کارکنان بازنشسته و حتی آن هایی که در مقطعی در دانشگاه مسئولیت داشته اند دعوت شود تا بعد از سال ها همه کسانی که برای این دانشگاه زحمت کشیده و در توسعه آن سهیم بوده اند در زیر یک سقف جمع شوند و ضمن تجلیل از اولین رئیس دانشگاه خاطرات خوش سال های گذشته را زنده بکنند.
مسلما در چنین مراسمی جای خالی برخی از عزیزان از جمله مرحومین دکتر بایبوردی، دکتر اسفندیاری ،دکتر چوخاچی زاده، دکتر عزیز یحیوی ، حاج آقا ذاکر حمیدی، حاج آقا حسن پور ، حجت الاسلام میر داماد مرتضوی، حاج اقا جلیل زادگان و ….. بیشتر احساس خواهد شد.




نقد و بررسی “فوتبال و فلسفه” در نمایشگاه کتاب شریعتی اردبیل

نقد و بررسی کتاب “فوتبال و فلسفه” ترجمه عیسی عظیمی بعد از ظهر جمعه گذشته در محل نمایشگاه کتاب شریعتی اردبیل برگزار شد.
این جلسه در ادامه نشست های نقد و بررسی آثار نویسندگان اردبیلی بود که به همت مدیران نمایشگاه کتاب شریعتی اردبیل برگزار می شود.
اقدامی مناسب و در خور تحسین که با کمک علاقه مندان به دنیای کتاب و فرهنگ مکتوب انجام می شود و به مرور با استقبال علاقه مندان، اساتید و اهالی کتاب مواجه می شود.
در جلسه نقد و بررسی کتاب “فوتبال و فلسفه “حضور نسل جوان و آینده دار شهر در کنار بزرگان فرهنگ و ادب و ورزش منطقه زیبایی و جلوه خاصی به این مراسم داده بود.
انجام مراسم در محیط کتابخانه و قرار گرفتن در آغوش مهربان ده ها و صد ها کتاب و گوش دادن به نظرات اساتید و بزرگان فن و شرکت کردن در بحث ها و گفتگوها، لحظه های بسیار به یادماندنی در نمایشگاه کتاب شریعتی اردبیل رقم می زند که در کنار آن ها محبت مدیران کتابخانه و دوری جستن از هرگونه تشریفات و خودنمایی ها بر عظمت جلسات نقد و بررسی مجموعه نمایشگاه شریعتی می افزاید.
تشکیل جلسات نقد و بررسی آثار نویسندگان اردبیلی نشان اهمیتی است که به کتاب های چاپ شده در استان و نویسندگان منطقه قائل می شوند. استمرار تشکیل چنین جلساتی می تواند در توسعه فرهنگ مکتوب، حفظ پویایی و نشاط در بازار نشر، معرفی آثار نویسندگان اردبیلی و کنترل کیفیت در قلمرو نشر را به دنبال داشته باشد.
وقتی کتابی خوانده می شود و در باره آن جمعی به صحبت می نشینند خواسته و ناخواسته باب نقد آن باز می شود و اگر پرداختن به محتوی یک اثر بدون سوءگیری ها و پیش داوری ها باشد و اظهار نظر کنندگان از دایره انصاف خارج نشوند جلسه ای پربار و فراموش نشدنی برگزار می شود  . به مانند جلسه ای که در ارتباط با نقد و بررسی کتاب” فوتبال و فلسفه” برگزار شد.
در آغاز جلسه عیسی عظیمی مترجم جوان با بیانات شیوا در مورد محتوی کتاب سخن گفت و در ادامه دو تن از بزرگان دنیای فوتبال و ارتباطات و هنر یعنی مرسل وقری و حمید رستمی به بررسی محتوی، روش و شایستگی اثر پرداختند و بحث با مشارکت متخصصان و اساتید فلسفه، روانشناسی ، ورزش و ….جذابیت و گیرایی خاص به خود گرفت.
جلسات نقد و بررسی کتاب در نمایشگاه کتاب شریعتی هر 15 روز یک بار برگزار می شود. استقبال مناسب دوستداران کتاب و جلسات نقد می تواند دست اندرکاران نمایشگاه را برای ادامه این کار پسندیده تشویق و ترغیب نماید.




قلم های بیدار

افزایش روز افزون نشریات محلی و تغییر نگرش ها در ارتباط با وظایف فعالین این عرصه چالش های جدیدی را در سطح جامعه ایجاد کرده است.
در عصر ارتباطات و در شرایطی که جامعه ما با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند انتظار است که مطبوعات برای ایفای نقش مؤثر در توسعه منطقه در خدمت جامعه و مردم و منافع استان باشند.
همه عزیزانی که فعالیت در مطبوعات را در راستای خدمت به جامعه و مردم انتخاب کرده اند باید بدانند قلمی را که در اختیار دارند یک ابزار است و مثل هر ابزار دیگری نه حق است و نه باطل و نه قدسی است و نه تخریبگر.
مهمترین مسئله این است که بپذیریم نحوه استفاده از قلم و استفاده کننده از آن به قلم هویت می دهد. قلمی که در خدمت جامعه باشد و با یک اشاره به جهات مختلف نچرخد، از راه راست منحرف نشود و خودش را نفروشد و جایگاهش را حفظ بکند، قدسی و قابل ستایش است و این همان قلمی خواهد بود که خداوند بزرگ در کتاب مجید به آن قسم می خورد “نون والقلم و ما یسطرون”، سوگند به قلم و آن چیزی که می نویسد.
قلم هایی که منصفانه و با درک مسئولیت و به دور از هرگونه دریدگی و هرهری مسلکی در اندیشه رشد و توسعه جامعه هستند قلم هایی بیدار، آگاهی بخش و مصلح جامعه هستند. قلم هایی که به دور از هرگونه وابستگی ها و جانبداری ها بر مهمترین و اصلی ترین وظیفه یعنی نظارت بر امور و رفتار مسئولین عمل می کنند قلم هایی هستند که حفظ حرمت آنها واجب است.
قلم های صادق، راستگو و منصف هدفی جز خدمت به خلق ندارند. این گونه قلم ها، قلم هایی هستند که صاحبانشان به هنگام نوشتن در نظر می گیرند که:
بشکنی ای قلم ای دست اگر
پیچی از خدمت محرومان سر
اگر چنین جوی در فضای مطبوعات ما حاکم باشد نمی توان در آن از کمیت بالا حرف زد چرا که در این حالت تعداد زیاد مطبوعات هم کم به نظر می رسد ولی اگر مطبوعات ما هدفی دیگر را دنبال بکنند و به رسالت اصلی خود پشت کرده و قصد و نیت دیگری را پیگیری نمایند یکی اش هم زیاد است.
قلمی که منافع جامعه را مورد معامله قرار بدهد، در پشت درهای بسته برای یورش به واقعیت ها و حرمت ها و حقایق تصمیم گیری کند، قلمی که قدار وار به جان غیر همسوها بیفتد و همه چیز را فدای مصلحت ها نماید، قلمی که منافع شخصی را بر منافع جامعه ترجیح بدهد و قلمی که از کاه کوهی بسازد و به راحتی با فکر مخاطب بازی بکند و قلمی که افکار عمومی را به نفع یا علیه هر کس یا هر جریانی که می خواهد سوق و شکل دهد قلمی است که باید از گستردگی فعالیت اش ممانعت شود.
چه کسی مقصر است؟
با نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی، هواداری ها و مخالفت ها از برخی چهره ها که احتمال نامزدی آنها وجود دارد صحنه های نه چندان قابل قبولی در عرصه مطبوعات ایجاد می کند.
موضعگیری های جانبدارانه و له و یا علیه یک مسئول مطلب نوشتن و خیلی از مسائل حاشیه ای را در مطالب دخیل دادن و واضح و روشن سنگ یک مدیر را به سینه زدن و حرکت نکردن در مسیر اصلاحی و روند رو به جلو بزرگ ترین نتیجه اش می تواند از بین بردن اعتماد جامعه به نشریات باشد.
درست است که شرایط اقتصادی حاکم ، مدیران نشریات را برای ادامه دادن حیات نشریه به برخی از رفتارها مجبور می کند ولی این مشکل نمی تواند شرایط را به طور کامل به نفع مدیران و اطرافیان آنها ختم بکند.
از بین رفتن اعتماد جامعه به رسانه ها و نشریات محلی بزرگ ترین و بالا ترین آسیب را می تواند به این قشر وارد نماید. اگر مدعی هستیم که رسانه ها باید سازنده افکار عمومی باشند این افکار عمومی باید توسط قلم های درستکار و پاک و افراد سالم و صادق اصلاح شود چرا که به راننده خواب آلود اجازه رانندگی نمی دهند و اگر داده شود شما سوار ماشین او نمی شوید.
مطبوعات ما برای اینکه جایگاه خودش را حفظ بکند و از احترام جامعه برخوردار باشد و به عنوان منبع مورد اعتماد مردم قرار بگیرد چاره ای جز در خدمت مردم بودن ندارد.
تا زمانی که نشریات دخل و خرجشان همخوانی نداشته باشد و برای تأمین هزینه رقابتی بس سؤال برانگیز در بین دست اندرکاران آن حاکم باشد و تا زمانی که نظارت دقیق بر عملکردها و صدور مجوز ها صورت نپذیرد و تا وقتی که جویندگان نام و شهرت و نان بر فضای مطبوعات سایه افکنند و تا زمانی که بحث فرهنگی ، آگاهی و مطالبات به حق مردم در اولویت های بعدی مطبوعات باشد انتظار معجزه از آنها نباید داشت.




توانمندی های “به درد نخور” در سازمان رسانه ای

🖋 افشین امیدی ، پژوهشگر دکتری مدیریت رسانه دانشگاه تهران:
با نگاهی به درون سازمان رسانه ای، هر رسانه ای که بخواهد به موفقیت برتر دست پیدا کند، اساسا به دو چیز نیازمند است. الف) منابع ب)توانمندی
■ منظور از منابع، هرچه آنچه دارایی های ملموس و غیرملموسی است که در اختیار سازمان رسانه ای قرار دارد. اما مهم تر از منابع، توانمندی سازمان رسانه ای می باشد که به معنای بهترین استفاده از منابع موجود سازمان رسانه ای است‌.
■ به عنوان مثال، صدا و سیما ممکن است جدیدترین تجهیزات را به سازمان خود اضافه کند اما تنها می تواند از ده درصد این تجهیزات استفاده کند. پس نمی توان گفت که در این عرصه، سازمان توانمندی بالایی دارد.
■ اما هر توانمندی ای برای سازمان رسانه ای مفید نیست و بر عکس، اگر برخی توانمندی ها برای سازمان مضر باشند، می توانند سازمان رسانه ای به ته پرتگاه سوق دهند.
■ اما چرا برخی از سازمان های رسانه ای همچنان به توسعه توانمندی های به دردنخور خود می پردازند؟ یکی از پاسخ های اصلی به این سوال، مربوط نقشه های ذهنی و شناختی مدیران عالی مربوط می شود. به عنوان مثال، هر آنچه مدیران دنیای بیرون را پر از مخاطب منفعل بپندارند و بخواهند فضایی تحکمی برای آنان ایجاد نمایند، بیشتر توانمندی های به درد نخور را در سازمان توسعه می دهند.
■ چاره چیست؟ سازمان رسانه ای چنانچه توانمندی های به دردنخور خود را کنار نگذارد، به آرامی، محیط آن را کنار می زند و نهایتا به مرگ قطعی سازمان ختم می شود. یا در بهترین حالت، در بحرانی ترین زمان، مدیران نقشه های ذهنی خود را تغییر داده و سازمان خود را متحول خواهد کرد و یا حتی مدیرانی با نقشه های شناختی پویا به سازمان تزریق خواهند کرد.




به نام خصوصی‌سازی به کام اشراف

در برخی اعتراضات اخیر در گوشه و کنار کشور، به وضوح می‌توان رد پای خصوصی‌سازی آلوده را دید. یکی از بارزترین نمونه‌های این ماجرا صنایع نیشکر «هفت تپه» است. شرکتی که در سال 1394 اعلام شد ورشکسته است و عده‌ای می‌گفتند با واگذاری آن به بخش خصوصی رونق گرفته و 20 هزار شغل جدید ایجاد خواهد شد. اما نتیجه این واگذاری بدون تدبیر فقط تشدید مشکلات شرکت بود. این شرکت با پرداخت 5 درصد مبلغ قرارداد (6 میلیارد تومان) بصورت نقد و بقیه مبلغ (285 میلیارد تومان) بصورت اقساطی و هشت ساله به دو جوان 30 ساله واگذار شد
طی ماه‌های اخیر وقتی اعتراض کارگران به عدم پرداخت حقوق خود که ماه‌ها از آن می‌گذشت، خبرهای ضد و نقیضی از حضور یا فرار خریداران شرکت منتشر شد که به التهاب ماجرا می‌افزود. همچنین خبرهایی منتشر شد که این افراد جزو گیرندگان دلار دولتی هستند. دلارهایی که پرداخت آن از فروردین امسال آغاز شد و رانتی عظیم را بوجود آورد. بعضی منابع می‌گویند مالک خصوصی جدید این شرکت رقم بسیار بزرگی دلار نیمایی برای خریداری تجهیزات جدید برای این شرکت دریافت کرده‌اما به جای خرید تجهیزات این رقم را در خارج از ایران نقد کرده و در بازار آزاد به قیمت بالا به فروش رسانده است!
دولت با ورود به ماجرا و پرداخت حقوق کارگران سعی در بهبود شرایط را داشت و البته در این میان عده‌ای نیز کوشیدند و می‌کوشند از این آب گل‌آلود ماهی خود را بگیرند. برای نمونه یکی از کارگران که به دلیل اغتشاش و آشوب، مدت‌ها پیش دستگیر شده بود، یک ماه پس از آزادی و بازگشتن به کار، این روزها مدعی شکنجه شده است. (اگر چندی دیگر وی را در یکی از شبکه‌های ضدانقلاب خارجی دیدید که در حال خواندن متنی است که برایش نوشته‌اند و تقاضای تحریم ایران را می‌کند تعجب نکنید) ادعایی که با استقبال گسترده رسانه‌های ضدانقلاب مواجه شده است و البته برخی جریانات سیاسی داخلی نیز فرصت را برای موج سواری خود مناسب دیده‌اند. برای نمونه فراکسیون امید مجلس از وزیر اطلاعات خواسته است با حضور در این فراکسیون در این مورد پاسخ دهد. این موج سازی و موج سواری‌ها در حالی است که این افراد و جریانات اگر به راستی دلسوز کارگران بودند باید در زمان واگذاری این صنایع به وظیفه خود عمل می‌کردند و مانع از چنین رخدادهایی می‌شدند و امروز بی‌شک وظیفه آنان رسیدگی به این نابسامانی‌هاست و نه دویدن دنبال موجی که ضدانقلاب ساخته است.
اگر کشور به جایی برسد که بتوان بطور شفاف و دقیق هزینه لیست‌ها و تبلیغات انتخاباتی را ارائه کرد، شاید بتوان رابطه میان این واگذاری‌های آلوده به برخی افراد حزبی و نزدیکان آنها، عمل نکردن عده‌ای به وظیفه نظارتی خود و‌اشک تمساح آنان برای کارگرانی که قربانی این وضعیت شده‌اند را کشف کرد.
خصوصی‌سازی از هدف تا اجرا
“مالکیت در این سه بخش [دولتی، تعاونی، خصوصی] تا جایی که با اصول دیگر این فصل مطابق باشد و از محدوده قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور گردد و مایه زیان جامعه نشود مورد حمایت قانونی جمهوری اسلامی است. تفصیل ضوابط و قلمرو و شرایط هر سه بخش را قانون معین می‌کند”.
این بخشی از اصل 44قانون اساسی است. چنانچه در این بخش عنوان شده رشد و توسعه اقتصاد یکی از اهداف اصلی در زمینه خصوصی‌سازی است. بر این مهم نه تنها قانون که عقل و منطق نیز صحه می‌گذارد. چرا که هدف از هر تغییری در این زمینه باید کمک به رشد و توسعه اقتصادی باشد وگرنه چرا باید چنین تغییراتی صورت گیرد؟
قرار بر این بود که با خصوصی‌سازی دولت وظایف بنگاه‌داری خود را کم کرده و به این وسیله خود را کوچک و چابک سازد. اما رویایی نیز برای صنایع و بنگاه‌های اقتصادی وجود داشت. این طرف ماجرا نیز قرار و مدارهایی بود که اصلی‌ترینش خارج کردن صنایع از حالت ایستایی و خمودگی با دستان خصوصی‌سازی بود. چرا که وقتی شخص یا‌اشخاص حقیقی صاحب بنگاه اقتصادی باشند در وهله اول برای جانماندن از کورس رقابت در بازار و در مرحله بعدی با هدف نخستین شدن یا بهترین شدن تلاش مضاعفی به خرج خواهند داد. این صاحبان جدید صنایع دیگر مانند مدیران قبلی پشتشان به دولت و خزانه گرم نیست که بر این مبنا اطمینان داشته باشند که اگر در پایان سال آن مجموعه دچار زیان‌دهی شده باشد دولت و خزانه آن را جبران خواهد کرد.
اشراف و شکار صنایع!
برای حصول به چنین منظورهایی چه کاری باید کرد؟! سؤالی ساده با پاسخی تقریبا معلوم برای همه: باید در واگذاری‌ها دقت شود تا خریداران از جان و دل مشتاق آن صنعت بوده و در پی اعتلای آن مجموعه باشند، به بیان دیگر اینکه برای تصاحب آن بنگاه «اهلیت» و سابقه و تخصص در آن صنعت داشته باشند.
اما عملا آنچه رخ داد چیزی جز این نبود: به نام خصوصی‌سازی به کام ‌اشراف! معیار سازمان خصوصی‌سازی بود که هر کسی پول داشت و آورد می‌تواند بخرد! اینگونه صنایع کشور را به لبه پرتگاه رساندند. بنگاه‌هایی که در معرض واگذاری قرار می‌گرفتند یا می‌گیرند گاه مقدار قابل توجهی زمین با ارزش دارند. مانند مجموعه رشت الکتریک و گاه ماشین‌آلات یا مقدار قابل توجهی از ضایعات که در طول سال‌ها انباشته شده و همین طمع ‌اشراف را برمی انگیزد تا به شکار صنایع بیایند و به منقرض کردن آنها دامن بزنند!
قصه پر غصه خصوصی‌سازی در کشورمان را می‌توان از حال بد این روزهای برخی از شرکت‌ها و صنایع فهمید: رشت الکتریک، آلومینیوم المهدی، نیشکر هفت‌تپه، ماشین‌سازی تبریز، کشت و صنعت مغان و…
در سازمان خصوصی‌سازی چه خبر است؟ واگذاری‌ها با چه معیاری انجام شده؟ اصلا رئیس‌ چنین سازمان مهمی که به نوعی با واگذاری‌های خود تکلیف بخش مهمی از آینده صنایع ایران را مشخص می‌کند بر چه معیاری انتخاب شده است؟ اکنون بیش از هر زمان دیگری به بررسی پرونده این واگذاری‌ها احتیاج داریم تا منشأ حال بد صنایع مذکور را دریابیم، به قول قدیمی‌ها «جلوی ضرر را از هر جا که بگیری منفعت است.»
صنایعی مانند رشت الکتریک یا نیشکر هفت‌تپه و یا… تا زمانی که به صورت یک بنگاه اقتصادی در مالکیت دولت بودند به صورت کج‌دار و مریز هم که شده داشتند کارشان را می‌کردند. تولیدات خویش را به بازار عرضه می‌کردند و کارگرانشان با هر کم و زیاد و با هر حسن و عیبی که برای بنگاه‌داری دولتی می‌شمارند بالاخره در آنجا مشغول بودند و حقوقی داشتند و بیمه‌ای. تا آنکه پای حرف‌ها و استدلال‌های تازه به میدان باز شد. استدلال‌هایی که می‌گفتند خمودگی صنایع کشور را باید با خصوصی‌سازی برطرف کرد و البته این کار فایده دیگری هم دارد که کوچک‌سازی دولت و چابک‌سازی آن است.
در سازمان خصوصی‌سازی چه خبر است؟!
اما خصوصی‌سازی به‌خصوص در سال‌های اخیر دقیقا نتیجه‌ای خلاف این دو هدف به بار آورده؛ یعنی نه دولت کوچک شده و چابک (چرا که بسیاری از صنایع را دولت از این جیب به آن جیب کرده) و نه آن بنگاه‌ها و صنایع از خمودگی خارج شدند. حتی برای برخی از این بنگاه‌ها وضعیت به مراتب بدتر شده و در آستانه ورشکستگی قرار گرفته‌اند. چرا؟!
محمد حسن‌نژاد نماینده مردم مرند و عضو کمیسیون اقتصادی مجلس در گفت‌وگو با فارس گفته است: «متأسفانه در سال‌های اخیر بخش خصوصی‌سازی ما به قدری بد عمل کرده و مورددار بوده است که هر کسی اعم از خبرنگاران، کارفرما، نماینده و همه مسئولان فهمیده‌اند که این بخش دارای ایراداتی است.»
اخیرا محمدرضا پورابراهیمی، رئیس‌ کمیسیون اقتصادی مجلس از تصویب تحقیق و تفحص از سازمان خصوصی‌سازی خبر داد. او در 10 دی ماه جاری در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم گفت: “به نظر می‌رسد باید در نحوه اجرای قوانین واگذاری شرکت‌ها توسط سازمان خصوصی‌سازی و همچنین برخی واگذاری‌های انجام گرفته توسط این سازمان تجدیدنظر شود چرا که گزارشات اولیه به دست آمده از واگذاری بخشی از شرکت‌ها نشان‌دهنده مشکلات جدی در این بخش است”.
یکی از ماجراهای جنجالی در این سازمان خرید مجتمع گوشت اردبیل از سوی علی‌اشرف عبدالله پوری‌حسینی است. وی که ظاهراً چند روز پیش از ریاست سازمان خصوصی‌سازی استعفا داده است، این مجتمع صنعتی را در سال 85 می‌خرد. وی اولین رئیس‌سازمان خصوصی‌سازی کشور است و می‌گوید خرید این مجتمع ربطی به این سازمان نداشته و در زمان خرید وی رئیس‌ سازمان نبوده است. پوری‌حسینی در سال 1392 رئیس‌ ستاد تبلیغاتی روحانی در استان آذربایجان شرقی بوده است و پس از پیروزی روحانی بار دیگر به سمت ریاست این سازمان منصوب می‌شود. طبق اظهارنظر مقامات قضایی پرونده این واگذاری همچنان مفتوح بوده و بدهی معوق خریدار، حداقل مسئله آن است.
بدون هیچ سابقه‌ای
یکی از نزدیک‌ترین معیارهایی که برای واگذاری صنایع اهمیت دارد، داشتن سابقه مرتبط است. یعنی فرد یا افرادی که در آن صنعت سابقه‌ای دارند اهلیت تصاحب آن صنایع را دارا هستند. اما متاسفانه در واگذاری‌ها به تنها چیزی که توجه نشده است همین موضوع سابقه در صنعت موردنظر است. نماینده مردم مرند در مجلس در این رابطه می‌گوید: «ما یک مورد از خصوصی‌سازی‌ها را نمی‌توانیم پیدا کنیم که بگوییم درست بوده و بی‌حاشیه بوده است و یا اینکه زمانی که واگذاری صورت گرفته است پس از آن مشکلات حل شد و عملکرد آن درست شد. متأسفانه برخی واگذاری‌ها را به افرادی می‌دهند که در عمرش حتی یک پیچ و مهره هم نبسته است بعد این فرد در بحث بازار ارز دستگیر می‌شود آنگاه آقایانی مانند پوری‌حسینی در رسانه ملی می‌گویند شخصی را در بازار ارز دستگیر کرده‌اند و این چه ربطی به واگذاری‌ها دارد، اما باید گفت چنین شخصی اهلیت فعالیت اقتصادی هم ندارد و در بازداشت است چه برسد به اینکه یک شرکت دولتی را به چنین شخصیتی بخواهیم واگذار کنیم.ما دیگر نمی‌دانیم تخلف از این بالاتر چیست.»
پورابراهیمی، رئیس‌کمیسیون اقتصادی مجلس می‌گوید که «واگذاری‌ها عموما انجام می‌شود اما اهلیت آن رعایت نشده است یعنی فردی که هیچ‌گونه سابقه فعالیتی در آن زمینه نداشته است شرکت دولتی را گرفته آن هم معلوم نیست با چه هدف و رویکردی که این جزو‌اشکالات شکلی محسوب می‌شود که اهلیت رعایت نمی‌شود.»
یک آرزو: واگذاری مولد از گاوصندوق دولت!
شعار کوچک کردن دولت از جانب افراد بسیاری داده شده است اما در عمل آیا می‌توان گفت که در آن مسیر حرکتی شایسته انجام شده است؟ رئیس‌جمهور در روز تقدیم لایحه بودجه 98 به مجلس در صحن علنی گفت: «ثروت و دارایی فراوانی داریم منتها این ثروت‌ها را همه در گاوصندوق گذاشته و قفل شده است. دولت دارای با ارزش‌ترین زمین‌ها در داخل شهرها، در کنار شهرها و در مناطق مختلف کشور است و این زمین‌ها را قفل کرده است.»
رئیس‌جمهور با ذکر مثالی در این زمینه اضافه کرد: “در یک استانی یک زمین بسیار وسیعی که البته کنار شهر و وصل به شهر بود، وجود دارد، گفتم این زمین برای چه کسی است گفتند فلان وزارتخانه این را در مالکیت دارد برای طرحی از ۳۰ سال پیش، یعنی ۳۰ سال پیش زمین را گرفته در گاوصندوق گذاشته و قفل کرده و می‌خواهد ۴۰ سال بعد آنجا طرحی را اجرا کند. نباید اجازه دهیم. باید اموال و دارایی‌هایمان را مولد کنیم نه منجمد”.
در این باره باید پرسید آن گاو صندوق که ثروت‌های ملی در آن قرار دارد به چه قیمتی باید خالی شود؟ و آیا واقعا واگذاری‌هایی که دولت یازدهم و دوازدهم انجام داده مولد بوده است؟ در این باره باید پرسید که کدام واگذاری دولت تاکنون مولد بوده است؟ خوب است اگر دولت در این زمینه کارنامه خود را برای مردم شفاف کند، خاصه این دولت که در پس تریبون‌ها به شفافیت بسیار می‌پردازد!
تقریبا تمامی واگذاری‌های صورت گرفته در دولت تدبیر و امید روزگاری آشفته دارند. آیا آقای روحانی از چندوچون این واگذاری‌ها مطلع است؟ اینکه گاهی صنایع و بنگاه‌های اقتصادی در اختیار دولت را با ترفند و حیل در ماه‌های نزدیک به واگذاری زیان ده می‌کنند تا از قیمت آن بکاهند، قصه‌ای تلخ است که از ضعف دستگاه‌های نظارتی و وزارت اطلاعات حکایت می‌کند.
از رشت الکتریک تا ماشین سازی تبریز
از کارخانه‌ای که روزگاری بزرگ‌ترین کارخانه تولیدی کلید و پریز بود اکنون چه مانده است؟ مخروبه‌ای که تنها آه حسرت بر لب می‌نشاند و سرنوشت آنکه روزگاری توسط همسران چهار تن از سران اصلاح‌طلب خریداری شد «درس عبرتی» برای ما و مجلس باشد تا با اقدام نظارتی درست و قاطع جلوی تکرار آن سرنوشت برای صنایع دیگری از جمله ماشین‌سازی اراک و هفت‌تپه و کشت و صنعت مغان و…گرفته شود.
محمد اسماعیل سعیدی نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی ‌روند واگذاری ماشین‌سازی تبریز را چنین تشریح کرده است: «طی سال‌های گذشته در روند واگذاری این شرکت متأ‌سفا‌نه مسیری طی شد که شرکت ماشین‌سازی ر‌ا از اوج عزت به حضیض ذلت کشاند. یک زمانی شرکت ماشین‌سازی تبریز ر‌ا به عنوان رد دیون به با‌نک صادرات واگذار کردند، با‌نک صادرات که نمی‌تواند ماشین‌سازی ر‌ا اداره کند، این یک صنعت مادر است. د‌ر نهایت پس از اعتراضات ما این شرکت باز برگردانده شد و البته آن ر‌ا پا د‌ر هوا نگه داشته‌اند و چند سال بعد مجدد به‌عنوان رد دیون و با قیمت ۱۰۰۰ میلیارد تومان به صند‌و‌ق بازنشستگی فولاد دادند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.»
و‌ی می‌افزاید:”سازمان خصوصی‌سازی از صند‌و‌ق فولاد وکالت‌نامه گرفت تا ماشین‌سازی ر‌ا به فرد دیگری بفروشد و د‌ر این مد‌ت روز به روز وضعیت ماشین‌سازی بدتر شد و ماشین‌سازی به فردی واگذار شد که صلاحیت و اهلیت‌اش ر‌ا نداشت و این فرد نتوانست اقساط ماهانه‌اش ر‌ا پر‌د‌ا‌خت کند و مجدد این شرکت بازگردانده شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ د‌ر نهایت شرکت ماشین‌سازی تبریز پس از این همه ر‌فت و برگشت به فردی به نام فرخزاد واگذار شد که اصلا اهلیتش ر‌ا نداشت و نه‌تنها اهلیت نداشت، بلکه د‌ر زد و بندهای ارزی با‌نک مرکزی هم دست داشت و الان چند وقت است که در بازداشت به‌سر می‌برد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. کار آنها به این شکل بوده که ارزهای با‌نک مرکزی را د‌ر یکی از صرافی‌ها با قیمت آزاد می‌فروختند، سهمی هم به آقای فرخزاد رسیده بو‌د که او با همین سهم خود شرکت ماشین‌سازی ر‌ا خریداری کر‌د”.
از این جیب به آن جیب کردن در دولت
ضمن آنکه آقای رئیس‌جمهور گفته است که این دارایی‌های غیرمولد در اختیار وزارتخانه‌هاست و باید با خصوصی‌سازی به دارایی مولد تبدیل شود. اما کارنامه خصوصی‌سازی چیز دیگری می‌گوید. در بسیاری موارد این دارایی‌ها در دولت از این جیب به آن جیب رفته است.
محمدرضا پورابراهیمی در این باره گفته است: «در بخش خصوصی‌سازی مهم تغییر مالکیت نیست بلکه بحث مهم اداره بنگاه است. این اداره بنگاه توسط دولت یعنی دولت از یک مسیر خارج شده و از مسیر دیگر جایگزین شده و هیچ اتفاقی در محتوای عملیات خصوصی‌سازی در ایران نیفتاده و حتی بدتر هم شده است.»
وی به ایرادات اساسی موجود در روند خصوصی‌سازی شرکت‌های دولتی ‌اشاره کرد و گفت: «اینکه می‌گوییم روند خصوصی‌سازی در کشور بدتر هم شده به این دلیل است که قبلا وزارت نفت پالایشگاه پتروشیمی را تخصصی اداره می‌کرد اما اکنون دیگر نمی‌تواند آن اداره تخصصی را داشته باشد یعنی در نهادها و وزارتخانه‌های دیگر این پالایشگاه‌ها منتقل شده که کاملا غیرتخصصی اداره می‌کنند. یا اینکه قبلا بانک‌ها و یا بیمه را قبلا وزارت اقتصاد اداره می‌کرد و هر موضوعی در این زمینه را وزیر اقتصاد پاسخگو بود اما اکنون در این حوزه اتفاقی می‌افتد وزیر هم پاسخگو نیست و می‌گوید ما اینها را واگذار کردیم و اصلا به ما ارتباطی ندارد.»
امید می‌رود تحقیق و تفحص از سازمان خصوصی‌سازی شروعی بر پایان واگذاری‌های غیراصولی و احیانا غیرقانونی باشد و همچنین کوتاه کردن دست نااهلان و سودجویان از ثروت‌های ملی.
نامه 55 نماینده به قوه قضائیه
چندی پیش 55 نماینده مجلس در نامه‌ای به رئیس‌قوه قضائیه با اشاره به برخی تخلفات در واگذاری‌های انجام شده اخیر، خواستار ورود جدی دستگاه قضایی شدند. «شرکت‌های آلومینیوم المهدی و طرح هرمزال، ماشین‌سازی تبریز، ریخته‌گری‌تبریز، ایران‌ایرتور، آلومینیوم‌سازی اراک، کشت و صنعت مغان، پتروشیمی کرمانشاه، نیشکر هفت‌تپه و سیلوها» صنایعی هستند که در این نامه بر واگذاری همراه با تخلف آنها تاکید شده است.
در این نامه از رئیس‌دستگاه قضایی درخواست شده است «تا با تشکیل شعبه‌ای ویژه و با نظارت عالیه جنابعالی، کلیه پرونده‌های مربوط به خصوصی‌سازی مطابق قانون، تجمیع و به تخلفات و اتهامات احتمالی، رسیدگی دقیق صورت گیرد. در این راستا تقاضا دارم تدابیر قضایی لازم جهت امکان دسترسی به متهمان در زمان رسیدگی به پرونده‌ها اتخاذ شود.»
مجلس به‌عنوان دستگاهی نظارتی و نماینده ملت که بی‌شک از نزدیک با درد کارگران این صنایع آشناست و دستگاه قضایی به‌عنوان خانه عدالت، می‌توانند در حرکتی انقلابی و قاطع، دست ‌اشراف سیری‌ناپذیر را از صنایعی که با زدوبند و ناصواب تصاحب کرده‌اند کوتاه کرده و لبخند را بر لب کارگران و خانواده‌های آنان بنشانند.(منبع:روزنامه کیهان 97/10/17).




بدبین های ورزشی

آدم های بدبین و بدگمان زندگی را برای خود به جهنمی تبدیل می کنند و همیشه در اضطراب و نگرانی روزگار می گذرانند.

افراد بدبین همیشه با تکیه بر خیال و توهم برای خود مشقت خلق می کنند و اسیر وحشت و نگرانی شده و به تجسس و جستجو در رفتار و کردار دیگران و نشست و برخواست آنها می کنند.

انسلان مبتلا به بدگمانی با دروغ و غیبت به بدگویی دیگران می پردازد و برای اثبات گفته های خود از هیچ کاری فروگذاری نمی کند. این ویژگی بدبین ها را به افرادی مغرور تبدیل می کند که تاب تحمل شنیدن حتی یک کلمه حرف حق را نیز نمی توانند داشته باشند.

فرد بدبین با برخورداری از روحیه سوء ظن به همه چیز به دیده شک و تردید نگاه می کند و بنابراین قادر به درک کامل جریانات پیرامون خود به آن صورتی که هست نمی شود.

بدگمانی در انسان ها روح انصاف و بی طرفی و سلامت نفس را از بین می برد و زمینه قضاوت نادرست در ارزیابی وقایع را موجب می شود.

بدبین ها در رواج بازار شایعه و رونق بخشیدن به آن کم نمی آورند و بنابر این بازی کردن با آبروی افراد و تهمت زدن و برچسب چسباندن در نزد آنها به یک امر طبیعی تبدیل می شود. توجیه اعمال نادرست از طریق همگانی جلوه دادن آن یکی از عوامل پدید آورنده خصلت زشت بدگمانی است. وقتی کسی ضعف های متعددی داشته باشد و در قبال افکار عمومی قادر به پاسخگویی نباشد در دام بدبینی گرفتار می شود و در دریایی از گناه و اندوه و غم غرق می شود.

تکبر و خودخواهی یکی دیگر از عوامل بدبینی است. بدبین ها کسانی هستند که همیشه تمایل به برتری جویی داشته و تلاش می کنند تا خود را بهتر و بالاتر از دیگران نشان بدهند. در این راه از پناه بردن به دامن دروغ ابائی نداشته و رفته رفته به یک دروغگوی قهار و شناسنامنه دار تبدیل می شوند.

بدبین ها از خوش و بش دو نفر در خیابان دلگیر می شوند و به دنبال سر در آوردن از چگونگی ارتباط به هر دری می زنند و نوچه های زیادی به استخدام در می آورند. بدبین ها هر گفتار و رفتار و کرداری جز در راستای خواست آنها را توطئه، فتنه و زیرآب زنی می دانند و در نهایت افراد بد بین همیشه به انواع بیماری های روحی و جسمی مبتلا شده و با اسیر شدن در چنگ و مشت وحشت و نگرانی در هر لحظه در معرض بیماری های جدید جسمی و روانی به سر می برند.

برای این قبیل بیماران در ورزش استان از درگاه احدیت شفای عاجل مسئلت می نمائیم.




هیأت های ورزشی و جلوگیری از حکومت نااهلان

امام هشتم شیعیان حضرت امام رضا(ع) می فرمایند:” کسی که برای خود خواهان ریاست باشد هلاک می شود، زیرا ریاست جز برای اهلش شایسته نیست”. دست اندرکاران ورزش استان و بخصوص هیأت های ورزشی نیازمند توجه و عمل به فرمایشات هشتمین اختر تابناک امات و ولایت هستند.
بارها دیده شده است کسانی که با توسل به هر ابزار و وسیله ای در ورزش تلاش کرده و می کنند که راه را در مدیریت رشته های مختلف ورزشی به شایسته ها ببندند و با اجابت غیر منطقی خواسته های نفسانی و پیروی از علاقه درونی خود به جاه و مقام و شهرت، شایسته سالاری را نابود نمایند بزرگ ترین لطمه ها را به ورزش وارد کرده و خواسته و ناخواسته به نسل جوان خیانت کرده اند.
ورزش و رشته های مختلف ورزشی برای قرار گرفتن در مسیر پیشرفت،چاره ای جز مدیریت افراد اهل و تنگ شدن فضا برای نااهلان ندارد.
کسانی که به ناحق و کمک ابر و باد و مه و خورشید و مهندسی کردن انتخابات هیأت ها و دست به دامن همسایه ها و هم شهری ها شدن صاحب موقعیت می شوند، این کار آنها نتیجه ای جز وارد کردن ضربات سهمگین به رشته های ورزشی نداشته و نخواهد داشت.
رسول خدا(ص) می فرمایند: کسی که بر گروهی از مسلمانان پبشی بگیرد در حالی که می داند در میان آنان کسی هست که از او برتر است بدون تردید به خدا و رسول و مسلمانان خیانت کرده است.
کسی که به ریاست طلبی آلوده می گردد پیوسته مواظب است تا در برابر اطرافیان خود به گونه ای رفتار نماید که با حیثیت ظاهری او منافات نداشته باشد. به همین جهت همواره گفتار و اعمال اش را مطابق میل و رغبت دیگران قرار داده ، برخلاف آنچه در باطن معتقد است ، عمل می کند. دورویی را شعار و نفاق را برنامه و شیوه عملی خود می سازد، با دگران منافقانه طرح دوستی می ریزد ، در جایی که کم ترین علاقه ای به آنان ندارد.
نگاهی به کارنامه برخی ها در ورزش می تواند این ادعا را ثابت بکند. دیده شده است کسانی مدت ها پشت سر خیلی ها حرف زده و در مقاطعی از تأئید آنها سر باز زده است ،وقتی احساس خطر بکند نظر قبلی را زیر پا له کرده و برای ماندن در پست دست به دامن آنها می شود و با لطایف الحیل و انواع وعده ها آنها را وارد معرکه کرده و بعد از بهره برداری های لازم این افراد را به بی کارترین افراد در مجموعه تبدیل می کند. رفتار این چنینی با افراد مختلف علتی جز ریاست طلبی و دل بستن به میز ریاست و از دست ندادن عنوان های پوچ و توخالی ندارد.
مولای متقیان علی ابن ابیطالب(ع) نیز می فرمایند: دوستی ریاست، انسان را از محبت خدای سبحان باز می دارد.
پس در ورزش استان و هیأت های ورزشی اگر باشند کسانی که به ناحق در جایگاهی قرار گرفته اند باید به خود آیند و از وارد شدن ضرر وزیان بیشتر به مجموعه تحت مدیریت خودداری کرده و دل به دو و یا سه روز مدیریت در این دنیای فانی نبندند و بدانند که اگر چند صباحی دنیا به کام ما و در اختیار ماست دیری نمی پاید که بر وفق مراد دیگری و به کام غیر ماست. به هوش باشیم و دل به ریاستی که فنا پذیر است نبندیم.
چیست دوران ریاست که فلک با همه قدر
حاصل آن است که دایم نبود دورانش




دکتر جواد وهابزاده؛عاشق اردبیل و لایق تجلیل

پاسداشت خدمات ،فعالیت ها و اقدامات مردان بزرگ و تاثیر گذار در جامعه اقدامی مناسب و ستودنی است. مدت هاست که این کار به همت شورای فرهنگ عمومی استان و با راهنمایی های نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل انجام می شود و این بار نوبت به مرد اخلاق و علم و ادب، دکتر جواد وهابزاده رسیده است.
انتخاب شورای فرهنگ عمومی انتخابی بسیار شایسته،به جا و قابل تقدیر است. دکتر جواد وهابزاده نماد عشق و محبت و ادب و تعهد است. این مرد بزرگ لحظه لحظه حیاتش را برای زندگی بهینه انسان ها و سرافرازی اردبیل گذرانده است.
رفتار،گفتار و اخلاق حسنه اش برای همه کسانی که افتخار آشنایی نزدیک با وی را داشته اند الگویی است تمام عیار. او مایه مباهات و مایه افتخار برای منطقه اردبیل است.
دکتر جواد وهابزاده انسان والایی است که یاد و نامش با تاریخ اردبیل عجین شده است. خدمات این مرد بزرگ در ابعاد مختلف صفحات زرین بیشتری را در تاریخ این دیار به خود اختصاص داده است.
در روزگاری که برخی ها سفر به ینگه دنیا و اقامت چند روزه در آن را برای خود افتخار قلمداد می کردند مرد بزرگی به نام جواد وهابزاده پس از اتمام تحصیل لحظه ای درنگ نکرد و برای خدمت به مردم کشورش و بخصوص زادگاهش اردبیل، بار سفر بست و آمد تا در غم و شادی همشهریانش شریک بشود و با مدد گرفتن از علم و دانش خود در راستای کاستن از درد و آلام آنها اقدام بکند.
عشق او به اردبیل و تعصب به زادگاهش مثال زدنی است. این مرد دوست داشتنی و اسوه اخلاق نه تنها در زمینه طب بلکه در بخش های دیگری هم که از استعداد لازم برخوردار بود خدمت به جامعه و مردم را افتخار می دانست و در این راستا از هیچ کوششی کوتاهی نمی کرد.
اوج فعالیت اجتماعی دکتر وهابزاده در جریان استان شدن اردبیل بود. وی به عنوان عضوی از هیات پیگیری شهر ماهها تلاش کرد ،رنج مسافرت ها را به جان خرید،شرکت در جلسات مختلف را وظیفه شمرد و تا رسیدن به هدف و تشکیل استان اردبیل لحظه ای احساس خستگی نکرد.
یاد هیات پیگیری به خیر. مردان بزرگ و متعصب و عاشق اردبیل عضویت در این هیات را پذیرفته بودند و همگی دست در دست هم برای رسیدن به یک هدف مشترک تلاش می کردند.
در این هیات بزرگان شهر با هدایت پدر معنوی استان مرحوم آیت اله مروج هدفی جز استان شدن منطقه و تحقق یکی از آرزوهای چندین ساله مردم نداشتند و دکتر جواد وهابزاده یکی از آن مردانی بود که خدمت به مردم را در قالب هیات پیگیری برای خود وظیفه ای مهم و حیاتی تلقی می کردند.
عشق دکتر وهابزاده به اردبیل و حساسیت وی برای توسعه مراکز آموزش عالی و تربیت نسل جوان او را بر آن داشت که در تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی و دانشکده علوم پزشکی این دانشگاه و نیز دانشگاه علوم پزشکی اردبیل پیشقدم بشود.
کسانی چون نگارنده این سطور که از نزدیک شاهد ایثار،ازخود گذشتگی و حساسیت وی برای توسعه دانشکده های پزشکی در اردبیل بودند نمی توانند اقدامات موثر وی را فراموش بکنند.
زمانی که پایه های اولیه دانشکده پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی اردبیل بنا نهاده شد بار اصلی آن سال ها بر دوش پزشکان متعهد و علاقه مندی چون دکتر وهابزاده بود.
وجود مردانی که رفتار و کردار و خلاصه هر حرکت و موضعگیری شان منشا خیر و برکت برای اردبیل بوده است نعمت بزرگی برای منطقه است و باید خداوند سبحان را شاکر و سپاسگزار شد که مردانی چون دکتر جواد وهابزاده را برای منطقه ما ارزانی داشته است.
تجلیل از دکتر وهابزاده تجلیل از اخلاق حسنه و ادب و متانت،تجلیل از عاشقان تعلیم و تربیت ،تجلیل از خدمتگزاران صادق و علاقه مندان خدمت بی منت، تجلیل از ادیبان و پزشکان متعهد و تجلیل از همشهریان نمونه و انسان های وارسته و بزرگ مردان فراموش نشدنی است.
اقدام ‌مناسب شورای فرهنگ عمومی استان را در قدردانی از فرزندان لایق و سرافراز اردبیل ارج می نهیم و برای آنها در راه قدردانی از زحمات فرزندان و لایق این دیار توفیق و موفقیت آرزو می نماییم.
د




فضول باشی ورزش و توسعه پایدار فوتبال

فضول باشی ورزش اردبیل مدت ها بود که پیداش نبود.کم تر به ما سر می زد. دوست ندارد که در مورد ورزش صحبت بکند. معتقد است هر چقدر در فضای موجود عطای ورزش و پرداختن به مسایل آن به لقایش بخشیده شود به نفع آدمی است.
متاسفانه دیوار ورزش کوتاه تر از آن است که فکرش را بتوان کرد. دست اندر کارانش اگر زحمت بکشند و کار مثبت انجام بدهند ولی اقدامات آنها مطابق با میل و خواسته برخی ها نشود کارشان خیانت تلقی می شود. اگر به خواست آنهایی که مدعی مالکیت بر ورزش هستند تن ندهی و بخواهی خودت باشی و استقلال ات را حفظ کنی چنان حاشیه ای ایجاد می کنند و دیوار های حرمت و مردانگی را به هم می ریزند که با هیچ معیاری نمی تواند قابل اندازه گیری باشد.
فضول باشی را در حال خرید دیدم. به من گفت چشم دوستداران فوتبال استان روشن،خدا را شکر که فوتبال ما به توسعه پایدار دست یافته است.
گفتم باز چه شده؟مگر توسعه و رسیدن به قله توسعه پایدار کار بدی است که از اعلام آن ناراحت می شوی . چشم حسودان و کم ظرفیت ها و دشمنان فوتبال استان کور شود که چشم دیدن موفقیت ها را ندارند.
فضول باشی در حالی که به دوردست ها خیره شده بود، افزود:توسعه پایدار چه مفهومی دارد؟در ورزش و فوتبال ،توسعه پایدار را چگونه تعریف می کنند؟حرف زدن خیلی آسان است و مالیاتی بر آن در نظر گرفته نمی شود. آیا غیر از این است که توسعه پایدار در هر بخشی باید رشد اقتصادی و رونق اقتصادی را به دنبال داشته باشد پس فوتبال استان در این ارتباط چه نقشی می تواند داشته باشد؟
ادامه داد: اساس توسعه پایدار مبتنی بر برنامه ریزی بلند مدت است. برنامه ریزی در فوتبال ما از چه جایگاهی برخوردار است . اهدافی که رسیدن به آنها مورد تاکید قرار گرفته کدام ها هستند و آیا پیش بینی های به عمل آمده برای ۱۰ سال آینده در اختیار افکار عمومی قرار گرفته و به موقع اطلاع رسانی انجام پذیرفته است؟
گفتم فضول باشی اطلاعات خود را در ارتباط با مدیریت به روز کرده ای و برای من کلاس توسعه برپا کرده ای. حق داری وقتی در جامعه ما کسانی فوق دیپلم نشده مهندس نامیده می شوند و کارشناسی ارشد قبول نشده عنوان دکتری را یدک می کشند پرداختن شما به درس توسعه نیز دور از انتظار نیست.
فضول باشی سخنم را قطع کرد و گفت: حاشیه نرو و گوش بکن. ببین هسته اصلی توسعه فوتبال در یک منطقه باشگاه ها هستند. آیا در استان باشگاه ها به معنی اخص رشد کرده و فعال هستند؟توسعه پایدار فوتبال بدون برخورداری از هسته اصلی آن آیا امکان پذیر می تواند باشد؟
و باز گفت:باید قبول کرد که بخش اعظمی از عدم توسعه یافتگی فوتبال اردبیل به بی بهره بودن این منطقه از حمایت کننده های مالی است. وقتی فوتبال و ورزش اردبیل از این پارامتر مهم بی نصیب است چگونه می توان ادعای توسعه پایدار را داشت؟
به فضول باشی گفتم:هر وقت که به حرف ها و سخنان تو پرداخته ام ضرر و زیان اش را بیش از بیش تحمل کرده ام ولی این حرف های تو منطقی و علمی است و حیف است که نسبت به انعکاس آن اقدام نکنم. ایرادی هم نخواهد داشت که سینه چاکان توسعه پایدار فوتبال استان بیایند و دشنام بدهند و حکم غیر ورزشی بودن ما را صادر بکنند . آن هم حکم قطعی و بدون برخورداری از حق اعتراض.
فضول باشی در حالی که آب دهانش را فرو می برد گفت:هوا سرد است به این نکته هم اشاره کنم و دیگر بیش از این تو را سر پا نگاه ندارم. با رشد اجتماعی که در آن نیازهای همه افراد بر آورده شده باشد توسعه پایدار به دست می آید. آیا فوتبال بیمار،درمانده و بی در و پیکر ما می تواند در قالب تعریف فوق قرار بگیرد؟
به فضول باشی گفتم:گوته می گوید اندیشیدن آسان و عمل کردن دشوار است. عمل کردن مطابق اندیشه های خود دشوارترین کاری است که در جهان یافت می شود.
امیدواریم آنهایی که مدعی توسعه پایدار فوتبال استان هستند و در این ارتباط به خوبی حرف می زنند در عمل نیز بتوانند این ادعا را به اثبات برسانند که نهایت آرزوی ما می باشد.