1

ورزش همگانی؛ سوژه ای برای پر کردن وقت سخنرانی

تازگی ها پرداختن به ورزش همگانی و سخن گفتن در مورد آن توسط مسئولین، اصلی ترین سوژه مناسبت ها و مراسم ورزشی شده است.
شخصی شبی در حال فقر و بی پولی به زن خود گفت: اگر بخواهیم فردا شب پلو بخوریم و فردا برویم یک کیلو برنج بگیریم چند روغن لازم داریم؟
زن جواب داد: دو کیلو، مرد با تعجب پرسید چطور یک کیلو برنج دو کیلو روغن می خواهد؟
زن گفت: حالا که ما در خیال می پزیم لااقل بگذار چرب تر باشد.
ورزش همگانی و لزوم توسعه و گسترش آن وسیله ای برای اظهار فضل ها و پر کردن اوقات سخنرانی ها شده است. حالا هر چقدر گیرا تر و پر وعده تر و جذاب هم که بوده باشد ملالی نخواهد بود.
اگر همه گفته ها در این مورد که توسط مسئولین استان بر زبان جاری شده بازبینی شود چیزی جز، می شود و خواهد شد و انجام می شود و قابل مشاهده نیست.
چرا نمی گویند که برای نجات ورزش همگانی و تأمین زیر ساخت های مورد نیاز چه اقداماتی انجام پذیرفته است؟ در معارفه مدیر جدید ورزش جوانان استان، استاندار و مدیر برای اهمیت دادن به ورزش همگانی تأکید کرده اند و آن را سوژه ای برای سخنان خود انتخاب نموده اند.
آیا می توان از استاندار اردبیل به عنوان رئیس شورای عالی ورزش همگانی استان پرسید که چه درصدی از برنامه های تدارک دیده و پیش بینی شده شورا در سطح استان تحقق یافته است؟ آیا صرف گفتن ها و وعده ها می تواند مشکلات موجود در راه توسعه ورزش همگانی در استان را برطرف
نماید؟ آیا ورزش همگانی صرفا ترتیب دادن پیاده روی های صبحگاهی و گاها عصرگاهی است؟
استاندار در 17 بهمن 1397 در جلسه شورای عالی ورزش همگانی استان در سخنانی بر ضرورت توسعه ورزش در تمامی محلات استان تأکید کرده است.
آیا ارائه آماری دقیق و کارشناسانه از این اقدام بیشتر می تواند مؤثر باشد یا همچنان ختم شدن جملات به افعالی چون می شود و خواهد شد؟
چرا کسی پا پیش نمی گذارد و با جمع بندی نظرات کارشناسان خبره و آشنا به امور معلوم نمی کند که جامعه از بحث ورزش همگانی خواهان چه موارد و مسائلی می باشد. چرا نباید برنامه توسعه مدون در اختیار افکار عمومی قرار گیرد تا چگونگی تحقق برنامه ها و طی مسیر برای رسیدن به هدف پیگیری و رصد شود.
اگر حرکتی اصولی انجام نپذیرد و کارها و اقدامات مورد نیاز برای توسعه ورزش همگانی بر اساس برنامه و با کمک گرفتن از صاحب نظران واقعی انجام نشود شاید که نه بلکه حتما در به همان پاشته قبلی خواهد چرخید تا سال ها بعد در صورت تشکیل چنین جلساتی برای تودیع و معارفه همچنان برای پر کردن وقت به بیان اهمیت ورزش همگانی پرداخته شود و اشاره ای به موفقیت های به دست آمده نشود.




فضول باشی و اندیشه ریاست بر فوتبال

فضول باشی ورزش اردبیل در حالی که دست هایش را به هم می زد و بالا و پائین می پرید فریاد می زد که دوست دارم رئیس هیأت فوتبال استان بشوم. تصمیمم را گرفته ام از هم اینک وارد گود می شوم ، دیدارهای ورزشگاهی و باشگاهی را شروع می کنم، عوامل ستادم را مشخص می کنم، به دنبال جذب اسپانسر و حامی مالی می روم، ستادهای لاکچری در اختیار می گیرم، و خلاصه هر کاری که لازم است از حالا برنامه ریزی می کنم تا با اقتدار، رأی مناسب کسب کنم و با افتخار عضویت مجمع فدراسیون فوتبال را به دست آورم.
فضول باشی امان نمی دهد با حرارت و گرمی خاص در میدان رجز خوانی و یکه تازی می کند: عجب مزایایی داشته رسیدن به پست ریاست در فوتبال، چرا من غافل بوده ام، چرا دوستان، همشهریان، هم ولایتی ها و آشنایان را به حال خود رها کرده ام، همیشه با خود می گفتم داوطلبان ریاست بر هیأت های استانی بیکارند که ماه ها برای رایزنی و رأی جمع کردن وقت تلف می کنند و قربان صدقه این و آن می روند، حالا می فهمم چرا ، ول کن قضیه نمی شوم اگر قرار باشد که ازدست اعضای مجمع ببوسم و به پایشان بیفتم این کارها را انجام می دهم تا رئیس فوتبال بشوم. بابا عجب مزایایی داشته و ما در بی خبری کامل.
گفتم: صبر کن ، فضول باشی نفس تاره کرده و جرعه ای آب بنوش ، باز چه شده که این قدر سرحال شده ای ، قضیه تمایل به ریاست بر فوتبال از کجا سرچشمه می گیرد؟ استان و شهرستان را ول کن اگر هوای ریاست بر فوتبال را داری فدراسیون را بچسب. مگر چه چیز تو کمتر از سرپرست فعلی است فقط کافی است که راه و رسم ورود به باند ها را بدانی همه چیز خود به خود حل می شود.
فضول باشی امانم نمی دهد و می گوید: نه برادر من سیلی نقد را به حلوای نسیه ترجیح می دهم. می خواهم برای انتخات بعدی فوتبال خودم را آماده کنم، فدراسیون کشته مرده زیاد دارد به ما چیزی نمی رسد ولی در استان می شود کارهایی انجام داد.
می گویم : چرا به این فکر افتاده ای؟ حتما دلیلی دارد که این قدر تحریک شده ای، بگو شاید من هم تصمیم بگیرم که رقیب تو بشوم.
فضول باشی خنده ی تحویلم داد و گفت: بابا من در سال یک بار هم نمی توانم به روستای خودمان بروم و با فامیل و آشنایان تجدید دیدار بکنم. خدا روزی فدراسیون نشین ها را زیاد بکند، رئیس فوتبال استان بشوم به خارج از کشورمی فرستند از تایلندی، فیلیپینی و … . و پول قابل توجهی هم به حساب شخصی واریز می کنند ، بن کت و شلوار می دهند و ده ها هدیه با ارزش دیگر که هر انسان ضعیف النفسی چون من را وسوسه می کند.
این ها امتیاز های زیادی هستند، اصلا تغییر رأی نخواهم داد ، به نفع کسی هم عقب نخواهم نشست تا آخر مثل کوه می ایستم و به عشق رفتن به خارج و فربه شدن حسابم هم که بوده باشد می جنگم تا رئیس بشوم.
گفتم: فضول باشی خیلی از مرحله پرتی به این آسانی هم که تصور می کنی نیست، باید دوره های آموزشی مختلفی از قبیل چرب زبانی، زرنگ بازی و عضویت در باندهای مختلف را بگذرانی.
گفت: خواستن توانستن است. اراده کرده ام و حتما برای رسیدن به هدف برنامه ریزی می کنم. حالا می فهمم که چرا ریاست بر فوتبال در همه سطوح و مخصوصا در استان ها هوادار دو آتشه که چه عرض کنم ده آتشه زیاد دارد. دعا کن سبد رأی من لبریز از رأی بشود تا هم مزه سفر خارج را بفهمم و هم در نزدیکی های عید و پایان سال و برگزاری مجمع فدراسیون، غصه نداری و هزینه کت و شلوار نداشته باشم. انشااله.




اردبیل، سرچم آسان ترین مسیر برای رسیدن به مرکز کشور

به گفته مدیر کل راهداری و حمل و نقل استان اردبیل 70 درصد از تلفات جاده ای در شمال استان رخ می دهد.

این آمار واقعیت تلخی را بیان می کند. و زمانی که علت 80 درصد از تصادفات شمال استان ، سبقت غیر مجاز و انحراف به چپ اعلام می شود آه از نهاد آدمی بلند می شود و ضرورت فرهنگ سازی در آموزش صحیح رانندگی و گردن نهادن به قوانین راهنمایی و رانندگی را بیش از بیش نمایان می کند.

حالا بنشینیم و کارمان را بر نام نهادن به راه های استان و اعطای لقب به آن ها بگذرانیم و از هر فرصت به دست آمده برای کوبیدن کسانی که چون ما فکر نمی کنند استفاده نمائیم. بنشینیم و به جای انجام وظیفه و ارائه راهکار بر ای بهبود وضعیت موجود به دنبال کارت هدیه و چرخاندن قلم در راه خطا باشیم و با زیر پا گذاشتن حق به درخواست اربابان و صاحبان قدرت و مکنت قلم بزنیم و جایگاه خود را تا درجه ای چندش آور پائین بیاوریم.

آیا به دور از انصاف و مروت نیست که روزها و شب ها به انتظار تصادفی خونین و جان باختن انسانی باشیم تا بهانه ای برای تسویه حساب با خدمتگزاران و فرزندان لایق و سرافراز اردبیل به دست آوریم؟

چرا باید همه چیز را فدای معادلات سیاسی کرد؟ آیا می توان روز روشن را شب تلقی نمود؟ آیا شدنی است که تلاش ها و آثار به جا مانده از خدمت برخی ها  با سیاه نمایی به خیانت تعبیر شود؟ کدام وجدان آگاهی است که پرده کشیدن بر واقعیت ها و بزرگنمایی های بی اساس و خنده آور را با جان و دل بپذیرد و در آن وادی گام بردارد؟

خدمت به جامعه و تلاش برای تأمین نیاز و خواسته مردم انقلابی و مسلمان، موردی نیست که با قلم عاریتی و یا جار و جنجال و ژست روشنفکرانه و عنوان تحصیلی دهان پر کن ، حلاوت آن از بین برود و ذهن مردم از مردان صادق  و تلاشگر را برگرداند.

بپذیریم که سرپوش گذاشتن بر کم کاری ها، ناتوانی ها، باند بازی ها و جناح پرستی ها نباید به بهای پایمال کردن حق و حقوق دیگران به دست آید. با سفارش این و آن و یا نوشته های جهت دارِ حق الزحمه ای و یا رویای دست یابی به پست و مقام و میز ریاست و مدیریت امکان رسیدن به موفقیت در صحنه های سایسی بسیار اندک است. ممکن است در مقطعی نقشه ها کارساز شوند ولی در کم ترین زمان مشت نامردهای فرصت طلب باز شدنی است.

جاده ای که با محبت برخی از دست نشاندگان عنوان مرگ را یدک می کشد در آمار ارائه شده از تصادفات جایی ندارد ولی همچنان برخی ها اصرار دارند که بر این مسئله دامن بزنند و از انعکاس واقعیت های موجود در مورد این راه هراس داشته باشند.

چرا نباید گفت که مسیر اردبیل، سرچم جاده ای است که بر اساس مطالعات اولیه برای سرعت 95 کیلومتر بر ساعت در روز و 85 کیلوکتر بر ساعت در شب احداث شده است. رعایت اصول رانندگی و اجرای مقررات در نظر گرفته شده، یک سفر امن در هر جاده ای را می تواند تضمین بکند.

جاده اردبیل، سرچم پر رفت و آمدترین جاده و آسان ترین مسیر برای رسیدن به مرکز کشور است. از حقِ بنیانگذاران این راه و عاملان احداث به موقع آن چشم پوشی نکنیم و برای خوشی دو روزه در دنیا و جلب رضایت خودفروخته ها، دین و ایمان خود را در معرض فروش قرار ندهیم. انشااله.

 

 




سناریو سد گیوی

سفر معاون آب و آبفای وزارت نیرو به استان اردبیل و اظهار نظر وی در مورد سد گیوی سؤالات متعددی را در اذهان ایجاد کرده است.
در جریان این سفر قاسم تقی زاده خامسی گفت: به سبب وجود برخی کمبودها و نواقص در بدنه ، امکان آبگیری کامل سد گیوی وجود ندارد!!
این سد در طول حیات 15 ساله اش با وعده های متعددی در ارتباط با آبگیری کامل و اجرای پروژه پایاب آن مواجه بوده است.
در سال 83 عملیات اجرای شبکه و سد گیوی کلید خورده است. سدی که با هدف توسعه هشت هزار هکتاری از اراضی دیم، ایجاد فرصت های شغلی، کنترل سیلاب رودخانه گیوی، مدیریت بهینه مصرف آب در محدوده اجرای طرح، عملیاتش آغاز گردید.
سد با حجم 75 میلیون متر مکعب، از بستر رودخانه 89 متر ارتفاع داشته و خاکی، سنگریزه ای با هسته رسی قائم می باشد.
طولانی شدن عملیات احداث سد و مشکلات موجود در ارتباط با پایاب آن ، بهره برداری نهائی از این پروژه را به یک رویای دست نیافتنی تبدیل کرده بود.
به دنبال فشار مردم و راه اندازی کمپین های حمایتی از تکمیل و تعیین تکلیف پروژه در اردیبهشت ماه سال 96 با برگزاری مراسم خاصی با حضور چیت چیان وزیر وقت نیرو این سد مورد بهره بردری قرار گرفت.
در همان روزی که با تبلیغ بیشتر آبگیری سد را یکی از مهم ترین اقدامات دولت به حساب می آوردند شبکه آن همچنان در انتظار اجرا و تکمیل بود و امروز با گذشت بیش از دو سال از افتتاح رسمی آن اعلام می شود که 50 درصد از اراضی واقع در مخزن سد تملک نشده است!!
معاون وزیر نیرو گفته ست: بدنه سد گیوی در سمت چپ دارای مشکلاتی بوده و از این قسمت آب را از خود عبور می دهد.
وی اضافه کرده است: این سد در گذشته با نادیده گرفته شدن مشکلات و نواقص افتتاح شده ولی در حال حاضر به دلیل وجود این نواقص و بخصوص مشکل موجود در سمت چپ بدنه سد امکان آبگیری کامل آن وجود ندارد.
او به مشکل دیگری مبنی بر عدم تملک قسمت اعظمی از اراضی واقع در مخزن سد اشاره کرده و می گوید: مشکل سمت چپ بدنه باید در اسرع وقت با تزریق 220 میلیارد ریال اعتبار برطرف شود و در کنار آن عدم تملک 50 درصد از اراضی واقع در مخزن نیز مورد توجه باشد که این امر نیز به مشکل آبگیری کامل سد افزوده شده است.
پروژه ای که با مشکل عمده ای مواجه بوده چگونه افتتاح شده و چرا مسئولین وقت استان با راه اندازی آن موافقت کرده اند؟ چرا مجریان و ناظران پروژه به موقع از نواقص موجود مطلع نشده و آن ها را به دست اندرکاران مربوطه گزارش نکرده اند؟ مگر می توان پذیرفت که پروژه بزرگی چون سد گیوی با همه حساسیت مردم منطقه به راه اندازی نهائی و کامل آن آبگیری بشود و با حضور وزیر نیرو و استاندار اردبیل برایش مراسم افتتاح برگزار بکنند ولی مشکل بزرگی چون عبور آب از بخشی از بدنه اش مطرح باشد؟
آیا می توان پذیرفت که سدی را افتتاح بکنند که 50 درصد از اراضی مخزن آن تعیین تکلیف نشده و پرونده تحت تملکش مختومه نشده باشد؟
معاون وزیر نیرو در ادامه سخنان با تأکید بر مشکلات اعتباری تملک زمین های موردنظر می گوید: دولت اعتباری برای پرداخت هزینه تملک اراضی داخل مخزن سد گیوی در اختیار نداشته و حل این مشکل و تأمین اعتبار به همکاری مسئولان استان نیاز دارد.
وی اجرای پایاب سد را نیز به اما ها و اگر ها ربط داده می گوید: اگر قرار بانگ های سپه و کشاورزی مبنی بر تشکیل کنسریوم و تأمین مالی 2 هزار و 200 میلیارد ریال اعتبار مورد نیاز اجرای پروژه پایاب سد از محل اعتبارات ماده 56 عملیاتی شود این پروژه قابلیت اجرئی یافته و می توان برای آن پیمانکار انتخاب و شبکه آبیاری سد را راه انداخت!
این سرنوشت پروژه ای است که قرار بود برای بیش از 20 هزار نفر در سطح منطقه فرصت شغلی ایجاد بکند و 10 هزار هکتار از اراضی زراعی و یک هزار هکتار از باغات منطقه را تحت پوشش قرار بدهد.
با مشخص شدن ایراد عمده و نقص بزرگ در بدنه سد گیوی آیا برخورد با کسانی که عامل به وجود آمدن چنین وضعیتی بوده اند ضروری نیست؟
کسانی که برای کاهش فشار افکار عمومی سناریو افتتاح سد به راه می اندازند و برای تملک زمین های مورد اشاره و اجرای پایاب سد اقدامی نمی کنند نباید جوابگو باشند و دلیل رفتارهای خود را بیان بکنند؟
با مشکلات اعتباری موجود، مردم منطقه تا چه زمانی باید در نتظار تکمیل و بهره برداری نهایی از این پروژه به سر ببرند؟ و در نهایت انتظار می رود که مسئولین وقت وزارتخانه و استان در ارتباط با مشکلات مطرح شده شفاف سازی نموده و واقعیت ها را بیان نمایند.(منبع: روزنامه کیهان 18 ابان ماه 98).




هیاهوی شاهدان عینی

✍شاه عباس صفوی به شیخ بهایی عالم پرآوازه عصر خود پیشنهاد قاضی القضاتی داد. شیخ یک هفته مهلت خواست و سناریویی ترتیب داد. او به مصلای حومه شهر رفت و خود را برای اقامه نماز آماده کرد. در همین حال رهگذری شیخ را دید و شناخت و نزد او آمد. بعد از احوالپرسی شیخ رو به او کرد و گفت مرگ من فرارسیده و حین نمار زمین من را می بلعد!. شما که جرئت دیدن عزرائیل را نداری چشمهات را روی هم بگذار و هفتاد بار قل هوالله احد بخوان. وقتی در زمین فرو رفتم، الاغ و عصای من را ببر.

✍ شیخ عمامه را در جای نماز بر زمین گذاشت و خود را در کوچه های شهر مخفی کرده و به منزل رفت. او به اهل منزل گفت هر کس سراغم را گرفت بگویید به مصلی رفته و برنگشته! رهگذر وقتی چشمهاش را باز کرد. عمامه شیخ را دید و الاغ و عصای او را با خود برد. در تمام شهر شایعه شد، که شیخ بهایی در زمین فرورفته است!. فردای آن روز قبل از طلوع آفتاب شیخ به صورت غیرمترقبه به دیدن شاه عباس رفت. شاه تا شیخ را دید گفت: چیز مهمی اتفاق افتاده؟ گفت آری. می خواهم کوتاهی عقل شهود درباره ناپدید شدن من را ببینی!

✍به دستور شاه مردم در میدان شاه، مسجد شاه و عمارت‏ عالى قاپو جمع شدند، جمعیت به قدرى بود که راه عبور  بسته شد، لذا از طرف رئیس تشریفات امر شد که از هر محلى یک نفر شخص متدین، فاضل، مسن و عادل براى شهادت تعیین کنند تا به نمایندگى مردم آن محل به حضور شاه بیاید و درباره فقدان شیخ بهایى شهادت بدهند. بدین ترتیب 17 نفر شخص معتمد و  واجد شرایط از 17 محله آن زمان اصفهان تعیین شدند و چون به حضور شاه رسیدند، هر کدام به ترتیب گفتند: به چشم خود دیدم که چگونه زمین شیخ را بلعید! دیگرى گفت: خیلى وحشتناک بود ناگهان زمین دهان باز کرد و شیخ را مثل یک لقمه غذا در خود فرو برد!. سومى گفت:به تاج شاه قسم که دیدم چگونه شیخ  التماس می ‏کرد و به درگاه خدا گریه و زاری می ‏نمود. چهارمى ‏گفت: خدا را شاهد می گیرم که دیدم شیخ تا کمر در خاک فرو رفته بود و چشمانش از شدت فشارى که بر سینه ‏اش وارد می ‏آمد از کاسه سر بیرون آمده بود. شاه عباس این روایات را شنید. شیخ رو به او کرد و گفت اگر من قاضی القضات شوم این افراد بناست در موارد محاکمه به عنوان شاهد عینی شهادت دهند و پیشنهاد شاه را نپذیرفت.(منبع سایت تبیان).

✍این روایت تاریخی مصداق خوبی برای تحریف اخبار در رسانه های جمعی است. گزارش بسیاری از رویدادها بعد از وقوع آنها تهیه می شود. در چنین رخدادهایی که خبرنگاران شاهد عینی نیستند بناچار برای گردآوری اطلاعات و باورپذیری روایت خود دست به دامان شاهدان عینی می شوند.

✍ شاهدان تفسیر منحصربفرد و سلیقه خود از رویداد را دارند و تحت تاثیر دستگاه ادراکی خود واقعیات را صورت بندی می کنند. پاره ای یک کلاغ و چهل کلاغ کرده و راست و دروغ را بهم می بافند و تفسیر تحریف شده خود از رویداد را بنام واقعیت جلوه می دهند. پاره ای به قول جوونا کم نمی آرند و خود را مطلع جلوه داده و بدون اطلاع مبادرت به اظهار نظر می کنند.!

✍اگر شاهدان عینی آگاهی و تجربه کمتری درباره رویداد داشته باشند، نسبت درستی بین واقعیت و روایت گزارش شده کاهش یافته و اعتبار آن مخدوش خواهد شد. افزون بر اینها در مواردی شاهدان عینی به دلایل منافع شخصی از بیان آنچه دیده و شنیده اند اکراه دارند. مزید بر اینها گزارشگران به انتخاب شاهدان عینی همسو با گرایش سیاسی و اجتماعی خود علاقمند هستند که موجب سوگیری و کاهش سطح عینیت گزارش می شود.

✍در روزنامه نگاری حرفه ای در گزارش های پس رویدادی، برای پرهیز از چنین خطاهایی با کارشناسان حرفه ای مرتبط با موضوع رویداد که دارای دانش و تجربه خوب هستند مصاحبه می شود.در غیاب کارشناسان مجرب “گزارشگران و خبرنگاران بویژه در موضوعات چالش برانگیز با شاهدان عینی موافق و مخالف مصاحبه کرده و داوری را به افکار عمومی واگذار می کنند.

✍ شاهد عینی در غیاب خبرنگار، نقش اجتماعی او را ایفا می کند و در واقع چشم و گوش شهروندان محسوب می شود. از اینرو باید مطلع، دقیق و با انصاف بوده و مسئولانه اظهار نظر کند. اطلاعات او چه بسا دستمایه تصمیم گیری شده و در وقایع چالش برانگیز با سرنوشت کسانی بازی کند. ایفای نقش شاهد عینی، موقعیتی برای خودنمایی و هیاهوبازی نیست. شاهدان عینی باید راوی صادق رویدادها بوده و از سوگیری در بیان واقعیات بطور جد پرهیز کنند. (منبع:مطالعات ارتباطات و رسانه).




طرح ملی مسکن از حرف تا عمل

بحث طرح ملی مسکن و شروع فعالیت تولید انبوه مسکن بعد از وقفه شش ساله امید برای جوابگویی به تقاضای مسکن و غلبه بر وضعیت نابسامان آن در سطح کشور را افزایش داده است.
در دولت یازدهم فرصت های زیادی برای تأمین مسکن مورد نیاز متقاضیان از دست رفت. وزیر راه و شهرسازی این دولت به ساخت مسکن دولتی و مداخله در بازار اعتقادی نداشت . وی با اصرار بر عقیده اش و تن دادن دولت به سایست های او، برای مسکن و کسانی که امیدوار به مساعدت دولت برای خانه دار شدن بودند روزهای بسیار بدی را رقم زد.
وقتی در دولت دوازدهم وزیری معتقد به نهضت خانه سازی در رأس وزارتخانه قرار گرفت بحث تولید انبوه مسکن به کانال اصلی خود برگشت شد و اقدامی تحت عنوان طرح ملی مسکن در دستور کار قرار گرفت.
برای طرح ملی مسکن تعریف جدیدی صورت گرفته است. در این طرح دولت زمین رایگان و پروانه ساخت را در اختیار انبوه سازان و توسعه گران قرار می دهد و در مقابل، سرمایه گذاری و ساخت توسط انبوه ساز انجام می شود.
یکی از موارد قابل توجه در اقدام برای تولید انبوه مسکن اجرای دو سیاست کاملا متضاد در دولت های یازدهم و دوازدهم است. دولت هایی که رئیس شان به همراه تفکرات حاکم بر فضای آن در بحث مسکن با دو موضعگیری مواجه بوده است!! نزدیک به پنج سال دولت با فعالیت در بخش تولید مسکن مخالفت کرده و از سال ششم به صف مدافعان عرضه انبوه مسکن پیوسته است.
اعلام کرده اند که در دو سال آینده 400 هزار واحد مسکونی تولید و عرضه می شود که از این تعداد 200 هزار واحد در شهرهای جدید ، 100 هزار واحد توسط بنیاد مسکن و 100 هزار واحد نیز توسط شرکت بازآفرینی شهری در بافت های فرسوده انجام خواهد شد.
طرفداران دولت همچنانچه قبلا از ایده های آخوندی دفاع می کردند در حال حاضر نیز به سرعت تغییر موضع داده و در صف مدافعان طرح ملی مسکن قرار گرفته اند. این عده برای سرپوش گذاشتن به ضعف دولت یازدهم در مورد مسکن ضمن مانور دادن و بیان مباحث کلی همچنان بر موضع گیری نسبت به مسکن مهر اصرار می کنند.
باید پذیرفت که بحث تولید انبوه مسکن تحت هر عنوانی که بوده باشد هدفی جز خانه دار کردن قشر ضعیف و کم درآمد جامعه نباید داشته باشد.
مسکن مهر به دلیل برخورداری از مجموعه ای از ویژگی ها از جمله ارائه تسهیلات ارزان قیمت و ساخت با قیمت مقطوع و …..در جلوگیری از افزایش قیمت و فراهم کردن زمینه لازم برای صاحب خانه شدن افراد واجد شرایط تأثیر بسیار مطلوب داشته است و اینکه آیا مسکن ملی نیز قادر خواهد بود در این پارامترها چون مسکن مهر تأثیرگذار شود یا نه بحث های زیادی را به دنبال داشته است.
در این طرح که 75 درصد آن در شهرک های جدید اجرا خواهد شد با تکمیل واحدها دولت و انبوه ساز هر یک سهم خود را بر می دارند و واحدهای مسکونی را به قیمت روز به بازار عرضه می کنند.
جمعی از طرفداران طرح ملی مسکن و از جمله حبیب اله طاهرخانی مدیر عامل شرکت عمران شهرهای جدید معتقد است که در این طرح موضوع کارفرمایی و پیمانکاری وجود نداشته و سازندگان مسکن به شرکای دولت تبدیل می شوند اما عده ای از کارشناسان نیز روش تولید انبوه مسکن مبتنی بر شیوه مشارکتی را اقدامی در راستای منافع سوداگران می دانند.
این عده می گویند که در شیوه مشارکتی تولید انبوه مسکن، انبوه سازان و سوداگران بیشتر سود خواهند برد چرا که سازنده از طریق طولانی کردن ساخت و ایجاد ارزش افزوده در زمین بر اثر طولانی شدن پروژه و سوداگران از طریق خرید و فروش مکرر و یا خالی گذاشتن واحدهای نو ساز به سود کلان خواهند رسید و آنکه در این میان متضرر می شود مصرف کننده واقعی خواهد بود.
به بیان دیگر می توان گفت که در شیوه تولید مسکن به روش مشارکتی زمینه برای سوداگران در بازار مسکن فراهم است چرا که احتکار واحدهای نوساز می تواند به یک امر عادی و طبیعی تبدیل شود.
در اجرای مسکن مهر زمین برای ساخت واحدها در قالب واگذاری زمین 99 ساله تعریف شده بود . تسهیلات ارزان قیمت به این طرح اختصاص داده می شد و ساخت با قیمت مقطوع سرعت مطلوبی به روند عملیات احداث می بخشید.
یکی دیگر از ویژگی های مهم و قابل توجه مسکن مهر بحث واگذاری واحدها به افرادی با فرم جیم سبز بود. یعنی واحدهای مسکن مهر به کسانی تعلق می گرفت که در یک فرجه زمانی نه وام مسکنی از بانگ ها گرفته بودند و نه اسناد رسمی ملکی به نام خود داشتند. اجرای این سیاست تا حدودی بر مهم ترین تحقق سیاست دولت مبنی بر خانه دار شدن قشر ضعیف جامعه کمک و مساعدت می نمود.
به هر حال امید می رود در راستای اهداف ماندگار مسکن مهر و نقش بسیار مؤثر آن در غلبه بر مشکلات مسکن خانواده های کم درآمد ، طرح ملی مسکن نیز بتواند در جوابگویی به تقاضاهای انباشته مسکن و به جا مانده از سیاست های غلط اعمال شده موفق عمل نماید. انشاله.




عطر خوش نذری امام حسین(ع) در حسینیه زنجیرزنان اوچدکان اردبیل

در یکی از کوچه های تنگ و قدیمی محله ابراهیم آباد اردبیل ساختمانی وجود دارد که بر سر درب آن تابلویی با عنوان “حسینیه متبرک زنجیرزنان محله اوچدکان” به چشم می خورد.
این حسینیه در شهر حسینی اردبیل از معروفیت خاصی برخوردار می باشد. در شهر اردبیل فعالیت اماکنی تحت عنوان حسینیه محدود است چرا که از دیرباز و در سایه سنت دیرینه، مراسم مذهبی و بخصوص عزاداری ها در مساجد متمرکر هستند .
از ویژگی های این مکان مقدس ، نقش آن در اعلام آغاز عزاداری های اباعبداله (ع )می باشد. مردم اردبیل برای شروع عزاداری های محرم و صفر سنت ویژه و منحصر به فردی به نام “طشت گذاری” دارند.
حسینیه زنجیرزنان اوچدکان مکانی است که برگزاری این مراسم از آنجا کلید می خورد و بنابراین به عنوان اولین مکان برای برپایی مراسم سنتی “طشت گذاری” در بین مردم اردبیل و حسینیان منطقه از یک جایگاه خاص و ویژه بهره می برد.
همچنانچه در این حسینیه اولین گام برای عزاداری های سالار و سرور شهیدان در ماه محرم برداشته می شود به نوعی در پایان ماه محرم ختم عزاداری ها نیز با برگزاری آخرین نوبت مراسم احسان در آن انجام می شود.
این ویژگی ها دست به دست هم داده و “حسینیه متبرک زنجیرزنان محله اوچدکان” را به میعادگاهی برای عاشقانِ ارباب و دوستداران و علاقه مندان مکتب حسینی تبدیل کرده است.
شب های دهه اول ماه محرم که دستجات عزاداری ازتمامی محلات در سطح شهر اردبیل به راه افتاده و در مساجد مختلف به اقامه مراسم عزاداری می پردازند این حسینیه محل تجمع و حرکت دسته بزرگ و قدیمی زنجیرزنان محله اوچدکان به شمار می رود.
اردبیل شهر حسینی و محلی برای تجلی عشق و ارادت مرد به سیدالشهدا(ع) و یاران آن بزرگوار می باشد. نقش مردم اردبیل و فرندان آن در زنده نگه داشتن یاد و خاطره قیام عاشورا در طول تاریخ نقشی بی بدیل و تأثیرگذاراست.
در ماه های محرم و صفر عزاداری های مردم اردبیل با روش های خاص و طرق مثال زدنی برگزار می گردد . در کنار مراسم مختلف سینه و زنجیر زنی و سنت حرکت دستجات محلات شش گانه در سطح شهر و بخصوص بازار سرپوشیده و چگونگی استقبال و بدرقه دستجات میزبان توسط ریش سفیدان و اهالی محلات میهمان، سنت قدیمی و دلنشین نذری دادن از ویژگی های عزاداری های محرم و صفر منطقه است.
در کنار همه شورآفرینی ها و جاذبه هایی که عزاداری های مردم حسینی اردبیل از آن ها برخوردار می باشد اعتقاد به حرمت و برکت نذورات ، جایگاه والائی به خود اختصاص می دهد. در فرهنگ دینی مردم منطقه استفاده از نذورات و تناول کردن از احسان آقا حسین بن علی(ع)یعنی بیمه شدن در مقابل همه اتفاقات و حوادث مختلف. استقبال مردم از سفره احسان سالار شهیدان و حتی ساعت ها توقف در صف های طویل دلیلی محکم بر اعتقاد قلبی و درونی شیعیان به برکت احسان می باشد.
مراجعه مردم به اماکن مذهبی، مساجد و منازلی که در آن ها سفره احسان حسین(ع) برپاست هیچ دلیل واضح و آشکاری جز عشق به سومین اختر تابناک امامت و ولایت نمی تواند داشته باشد.
در جایی که پرچم سیدالشهدا(ع) بر سر یک منزل، مکان و یا سالنی نصب شده باشد صاحب آن خانه دیگر سیدالشهدا(ع) و سایر معصومین علیهم السلام است. مراجعه مردم به این قبیل فضاها به عشق صاحبخانه است . می آیند و دور هم جمع می شوند تا از مجلس حسین(ع) نور بگیرند و صیقل بخورند و همراه با شوری که بر وجودشان مستولی است شعور و معرفت اهل بیت عصمت و طهارت را بیشتر دریابند، می آیند تا با زنده نگه داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضت حسین ، روح ایثار و حماسه را در خود پرورش بدهند و می آیند تا به جهانیان بگویند که نام و یاد و راه و حسین زنده است و به بلندای تاریخ همچنان زنده و تأثیرگذار خواهد بود.
سفره احسان حسینیه اوچدکان
احسان یکی از سنت های بسیار خوب اسلامی است. هرچند که صبغه اصلی سنت نیکوی احسان و نذری مذهبی است اما نمود اجتماعی این پدیده نیز بسیار چشمگیر است.
در هر محفلی که دیگی به نیت آقا و به نام ارباب و به یاد حسین(ع) گذاشته شود و یا شمعی در دل سقاخانه ای روشن گردد و یا باران اشکی بر کویر گونه ها جا خوش بکند باید پذیرفت که در آن محل ها در حقیقت چراغ آگاهی روشن می شود.
بر اساس یک سنت قدیمی که بنا به برخی از اظهار نظر ها قدمت آن به دو قرن می رسد همه ساله در نیمه دوم ماه صفر به مدت شانزده شب سفره احسان آقا اباعبداله (ع) در حسینیه زنجیرزنان اوچدکان اردبیل گسترده می شود.
احسان و پهن شدن سفره غذای امام حسین(ع) صفای دیگری دارد. غذای امام حسین(ع) در کنار بحث تبرک و مسائل معنوی آن به عنوان یک رسم مذهبی است. شیعیان اعتقاد بر آن دارند که احسان امام حسین(ع) مزه و طعم دیگری دارد و به عبارتی می توان گفت که احسان حسین(ع) صفای دیگری دارد.
سفره ای که در شانزده شب متوالی در حسینیه اوچدکان پهن می شود علاوه بر ویژگی های یک احسان، آداب خاص حاکم بر آن دنیای خاص خود را دارد. هرچند که ممکن است حرف هایی در مورد چگونگی حضور مهمانان در آن مطرح باشد ولی به جرئت می توان گفت که احسان حسینیه زنجیرزنان محله اوچدکان نماد کاملی از فرهنگ، آداب، رسوم و سنت های مرسوم در جامعه و در بین مرم اردبیل در زمان های گذشته می باشد.
محدودیت فضا
فضای حسینیه محدود بوده و بنابراین خدمتگزاران این مجموعه هر شب می توانند از تعداد اندکی از عاشقان حسین(ع) پذیرایی نمایند. برنامه هایی که از زمان حضور مهمانان تا پایان مراسم به مورد اجراء گذاشته می شود امکان حضور تعداد بیشتری را فراهم نمی کند.
محدودیت فضا و عزم زحمتکشان برای پذیرایی مناسب ، حضور در مراسم را با دعوت قبلی میسر می کند. هر شب تعدادی از عاشقان و از قشرهای مختلف با در دست داشتن دعوتنامه به حسینیه مراجعه می کنند. از آنجایی که در طی سال ها نحوه حضور در احسان حسینیه در بین مردم اردبیل نهادینه شده است بنابراین در 16 شب از برگزاری مراسم احسان، نشانی از تجمع و مراعات بی دلیل به محل مشاهده نمی شود.
نظم و ترتیب
نظم و ترتیب حاکم بر مراسم از آغاز تا پایان نقطه قوتی بر سنت چند و چندین ساله حسینیه است. بعد از استقرار مهمانان اولین گام، پذیرایی با چایی معطر است. چایی در استکانی کوچک و در پایه های نقره ای تقدیم مهمانان می شود.
روش پذیرایی در این حسینیه نیز قابل توجه است. برای هر اتاق و هر قسمتی دو مأمور پذیرایی در نظر گرفته می شود. یکی به عنوان مسئول پذیرایی سمت راست و دیگری مسئول پذیرایی سمت چپ است.حرکت این دو برای تحویل چایی و یا هر اقلام پذیرایی دوش به دوش یکدیگر و هم زمان صورت گرفته و رفت و برگشت آن ها نیز به همین ترتیب انجام می شود.
قرائت قرآن مجید و سخنرانی روحانی و توسل به اهل بیت(ع)
مردم اردبیل در اقامه عزای حسینی و با شکوه برگزار کردن آن زبانزد خاص و عام هستند. مرحوم منزوی شاعر مرثیه سرای نامی اردبیل می گوید:
آنام دیل اورگدنی گونده یا حسین دییرم
محرم و صفری اینیمه قرا گییرم
استفاده از هر فرصتی برای گریستن در غم حسین(ع) و اولاد حسین (ع) یکی از ویژگی های مردم این دیار است و روی این اصل از مراسم احسان حسینیه نیز برای گوش کردن به سخنان یک روحانی و عزاداری در مصائب کربلا بهره می برند و فضا را با ذکر مصیبت مولا معنویت خاصی می بخشند.
بعد از تلاوت آیاتی چند از کلام اله مجید و سخنرانی یکی از روحانیون، ذکر مصایب توسط مداحان حسینی انجام می شود.
شستشوی دست ها با آفتابه و لگن
بعد از عزاداری و پرواز دل ها به سوی کربلا، نوبت به اجرای یکی از سنت های قدیمی در مهمانی های مردم اردبیل می رسد .
مسئولین پذیرایی در حالی که هر کدام یک دست آفتابه و لگن مسی را حمل می کنند در برابر هر یک از مهمانان زانو می زنند و بر دست های آن ها آب می ریزند تا بدینوسیله یکی از رسوم نیاکان خود را که نشان از رعایت بهداشت و اهمیت دادن به سلامتی است اجرا نمایند
آفتابه و لگن وسیله ای است که در گذشته برای شستشوی دست و دهان در قبل و بعد غذا مورد استفاده قرار می گرفت.
می گویند این امر از دوره قاجار در سطح کشور مرسوم شده است. آفتابه و لگن انواع مختلفی می تواند داشته باشد که نوع مسی و برنجی آن بیشتر مورد توجه بوده است. از آفتابه برای شستن و از لگن برای جمع اوری آب زاید استفاده می شده است.
در قدیم که غذا را با دست می خوردند رسم بر این بود که پیش از غذا با استفاده از آفتابه و لگن دست ها را می شستند. در مهمانی ها آفتابه و لگن را سر سفره می آوردند و آن را پیش تک تک مهمانان می بردند ، لگن را زیر دست هر یک می گرفتند و با آفتابه آب می ریختند و مهمان ها دست را می شستند و با حوله خشک می کردند.
این سنت هنوز هم به همت خادمان و زحمتکشان در احسان حسینیه زنجیرزنان اوچدکان که قدمت دیرینه دارد حفظ شده است. هرچند که این روزها استفاده از آفتابه و لگن به دلیل امکانات موجود غیرممکن به نظر می رسد ولی همین وسیله گوشه ای از فرهنگ گذشته مردم بزرگ این منطقه را از آن خود داشته که زنده نگه داشتن یاد آن و معرفی اش به نسل جوان می تواند گویای گذشته پرافتخار مردم این منطقه باشد .
پهن کردن سفره
در این مرحله نوبت به پهن سفره و توزیع نان می رسد. قرص های نانِ لواشی که بر روی سفره قرار می گیرد عطرش مشام همه حاضرین را نوازش می هد. لواش هایی که ماده اولیه اش عالی و پختش عالی تر است. اگر از این لواش به حد کافی در سفره قرار بدهند می تواند شام مناسبی باشد چرا که آنقدر از کیفیت مطلوبی برخوردار است که خوردنش به تنهایی نیز می تواند دلچسب باشد.
گلاب و گلابدان
مرحله بعدی در پذیرایی معطر ساختن فضا با گلاب قمصر کاشان است. پذیرایی کنندگان با گلابدان های نقره ای وارد می شوند و بعد از زانو زدن در مقابل تک تک مهمانان آن ها را به قطراتی از گلاب خوشبو مهمان می کنند.
گلابدان ظرفی مانند تُنگ کوچک دسته دار با گردن باریک و بلند و معمولا دارای لوله است که در آن گلاب می ریزند.. این وسیله قدیمی که اینک در منازل به وسیله ای برای استفاده در دکور تبدیل شده است در حسینیه متبرک زنجیرزنان اوچدکان در جای خود مورد استفاده قرار گرفته و خاطرات خوش زندگی نیاکان ما را در اذهان جوانان این دیار زنده می کند.
غذای نذری
وقتی نوبت به توزیع غذای نذری می رسد خادمین با سینی های مسی در دست وارد می شوند و برای هر دو نفر از مهمانان یک سینی غذای نذری در ظروف چینی تقدیم می کنند.
بشقاب بزرگ پر از برنجِ با کیفیت، یک کاسه آش دوغ برای هر نفر، قورمه سبزی، پیچاق قیمه، مسمای مرغ، سبزی همراه با دو تکه پنیر و لیوان آب محتویات هر یک از سینی ها را تشکیل می دهند.
در کنار این ها برای هر نفر، ظرف یک بار مصرف به همراه دو نایلون دستی نیز تقدیم می گردد تا مهمانان بتوانند از غذای حسینیه به عنوان تبرک به خانواد خود نیز هدیه ببرند.
کیفیت غذای نذری حسینیه زنجیرزنان اوچدکان زبانزد خاص و عام در منطقه است. همه مهمانان به عنوان تبرک چند لقمه ای را تناول کرده و بقیه سهم خود را برای بهره مندی اعضای خانواده با خود به همراه می برند.
معمولا وقتی یکی از اعضای خانواده مهمان سفره پربرکت حسینیه می شود همه برای بازگشت وی به منزل در انتظار به سر می برند چرا که می خواهند از غذای نذری حسینیه بی بهره نباشند و سهمی هرچند ناچیز از آن داشته باشند.
جمع کردن سفره
جمع کردن سفره و سینی ها هم تابع آداب حاکم بر مجموعه است. از غذای تخصیص یافته نمی توان حتی دانه ای برنج را در سینی ها مشاهده کرد و به عبارتی دیگر برگشت غذا از سفره حسینیه امکان پذیر نمی باشد.
بعد از آنکه سفره جمع شد دوباره برای شستشوی دست ها خادمین با آفتابه و لگن وارد می شوند. البته تفاوتی که بین شستن دست ها در آغاز و پایان غذاخوردن وجود دارد این است که آب این مرحله گرم است. چرا که در قدیم وقتی با دست غذا می خوردند برای زدودن آثار چربی آب گرم به کار می بردند. در حسینیه نیز اجرای مراسم احسان، تکرار مراسم یک قرن پیش است و مطمئنا برای حفظ این سنت نیکو لازم است همه مراحل آن با جزئیات به مورد اجرا گذاشته شود .
توزیع شیر کاکائو
در سال های گذشته پذیرایی در مساجد اردبیل از دسته های عزاداری با شیرکاکائو رایج بود. البته این کار بیشتر در سطح محلات شش گانه و معمولا از آخرین دسته هر محله صورت می گرفت. برای ین کار از فنجان هایی در اندازه کوچک استفاده می شد.
مدت هاست که این رسم در مساجد اردبیل به دست فراموشی سپرده شده است ولی توزیع شیرکاکائو در آخرین مرحله از پذیرایی احسان حسینیه به نوعی خاطرات سال های گذشته مساجد و بخصوص محلات شش گانه را در اذهان زنده می کند.
وقتی فنجان های شیرکاکائو جمع شد همه برای ترک حسینیه آماده می شوند. برای انجام این مرحله نیز باید در انتظار اقدام خادمین بود. خدمتگزاران هر مجموعه درب های ورودی را می بندند و باز شدن دوباره درب ها به معنی صدور مجوز برای ترک حسینیه است.
حاضرین در فضایی آرام و بدون عجله و شتاب و در حالی که هر کدام بسته ای در دست دارند و توسط خادمین حسینیه بدرقه می شوند حسینیه را ترک می کنند.
آن هایی که پا از حسینیه بیرون می گذارند از خداوند می خواهند برای آن ها سلامتی همراه با طول عمر عنایت فرماید تا بتوانند سال ها توفیق شرکت در عزاداری های محرم و صفر و حضور در مراسم احسان حسینیه زنجیرزنان اوچدکان را داشته باشند
مراسمی ماندگار
برنامه هایی که با نظم و ترتیب و با حفظ سنت ها در حسینیه اوچدکان اجرا می شود آن را به مراسمی ماندگار و قابل توجه تبدیل می کند. فضای محدود حسینیه، امکان پذیرایی و دعوت از تعداد بیشتری از علاقه مندان و عاشقان حسین(ع) را فراهم نمی کند . همین امر خود گلایه هایی را می تواند در سطح جامعه به دنبال داشته باشد و برای کسانی که علی رغم تلاششان موفق به شرکت در مراسم نمی شوند سؤال ایجاد بکند.
غلبه بر این مشکل با اتخاذ تصمیمیم مناسب و روشی ایده آل تا حدودی امکان پذیر خواهد بود . هرچند که در چنین مواردی جلب رضایت همه ممکن نیست ولی زحمتکشان و تلاش کنندگان حسینیه می توانند همه ساله با دعوت از چهره های جدید و ممانعت از حضور تکراری افراد ، گامی در راستای بهره مندی همه عاشقان حسین(ع) از نعمت و برکت سفره احسان حسینیه بردارند.
امید است این مطلب که مسلما دارای اشکال و ضعف هایی خواهد بود با راهنمایی و مساعدت دوستان و خادمین حسینیه تکمیل گردد.
برای همه کسانی که در اقامه عزای حسینی و افزودن بر عظمت و شکوه مراسم مختلف ماه های محرم و صفر تلاش می کنند التماس دعا داریم. یاحق.




نمی‌دانم مخاطب سلام‌تان هستم یا نه؟! اما می‌دانم سلام یعنی آغاز…

دلنوشته ای از امیررضا سعیدی:
ظهر روز جمعه در حال تحریر خبر نماز جمعه بودم که سلام‌ و پیام‌ حضرت آقا به جوانان فعال فرهنگی اردبیل را خواندم، ابتدا خوشحال شدم اما بعد مدت کوتاهی از خود پرسیدم آخر از کجا می‌دانی که مخاطب سلام آقا هستی؟ اصلا چرا باید خود را جوان فعال فعال فرهنگی بدانی؟
سلام آقاجان؛ آقاجان شاید به لحاظ سنی جوان باشم اما نمی‌دانم در عمل به وظایف یک جوان از نگاه شما چقدر موفق بوده‌ام؟ نمی‌دانم می‌توان اسم چند پروژه و کار را فعالیت، و فعالِ در تراز انقلاب اسلامی گذاشت یا نه؟ آن هم از نوع فرهنگی!
مدت‌ها است که یکی از گفتمان‌های اصلی انقلاب‌مان، طبق فرمان و فرمایشات شما، جوانان است و جوانان است و جوانان؛ تا حدی که بار بخش عظیمی از گام دوم بر عهده ما جوانان است؛ نمی‌دانم خود ما جوانان برای گام دوم چه کرده‌ایم یا چه خواهیم کرد اما می‌دانم هنوز اقدام اساسی را آغاز نکرده‌ایم؛
نمی‌دانم می‌توانم نام خود را جوان فعال فرهنگی بنامم یا نه! چرا که شما آنقدر به ما اعتقاد و اعتماد دارید که فرمان آتش به خیر به اختیار داده‌اید! اما بعید می‌دانم آن طور که شایسته است، عمل کرده باشیم.
مطالبه، دغدغه‌، همراهی مردم، روشنگری، امیدآفرینی، تبیین اهداف و دستاوردهای انقلاب و هزاران عنوان دیگر، انتظار شما از ما جوانان است؛ اما حقیقتاً از زبان خود می‌گویم که شرمنده‌ام…
برادران و خواهرانم بگذارید به نکته‌ای اشاره کنم، این‌که از سلام آقا خوشحال هستیم چیز عجیبی نیست، بنده هم هستم! اما تا به حال شده است در پایان کاری سلام دهیم؟ قطعاً نه! همیشه سلام‌هایمان در ابتدای فعالیت دیدار یا هر رویداد است.
پس باید بدانیم این سلام آغاز کار است نه پایان آن…
اینکه بگوییم یا بنویسیم ممنون آقاجان یا دلم آرام گرفت یا به قول برخی مشتی‌ها آخیش… یعنی خطر!!! ما دیدگاه‌هایمان و احساس‌هایمان را بیان کرده‌ایم اما در بخش اعظم این پیام‌ها هیچ نگاهی به آینده وجود ندارد.
اینکه حس کنیم کار تمام شده است یا اصلا ما خوب بوده‌ایم و به وظیفه خود عمل کرده‌ایم و کار تمام شده است، خطرناک است؛ نمی‌‌دانم حضرت آقا از ما راضی است یا نه اما این را می‌دانم که برای رسیدن به تراز انقلاب راه زیادی در پیش داریم، حس می‌کنم خودمان هم در برخی موارد از خودمان راضی نیستیم؛ یک سئوال، آیا شما هم موافق هستید که هزاران کار بر زمین مانده داریم که باید انجام دهیم؟ پس کارمان تمام نشده است و وقتی کار تمام نشده نباید از خودمان راضی باشیم.
شاید برخی بگویند تلنگر تلخی است و نگاهی به نیمه خالی لیوان؛ اما مطمئنم برای برخی تلنگری شیرین و امیدآفرین است مثلاً خودم؛ چرا که آقا به ما پیام داده و سلام کرده است و این یعنی به ما جوانان اعتقاد دارد، اعتماد دارد و امیدوار است و چه خوب است حالا در میان خوشحالی و خرسندی‌هایمان کمی به خود بنگریم؛ اهدافمان، کارهایمان، تلاش‌هایمان، آینده‌مان، همکاری‌هایمان، تحمل‌هایمان، تشکیلات‌هایمان و…
چه خوب است این سلام آغاز همدلی بیشتر، همت بیشتر و کار بیشتر در تراز عالی و حقیقی برای خدا، انقلاب و مردم باشد.
اما نکته‌ای در میان تمامی این سلام‌‌ها بیشتر خوشحالم کرده است؛ خوشحالم که برخی از جوانان که ادامه‌دهنده مکتب یکی از مرحومان انقلاب بودند از این سلام استقبال کرده‌اند، جواب داده‌اند، پیام‌داده‌اند و خوشحال شده‌اند؛ آری هنوز یادمان نرفته آن نامه بدون سلام…
و اینکه گفتم ادامه‌دهنده بودند و از فعل ماضی استفاده کردم بخاطر این است که این جوانان امروز ثابت کردند برای رهبر و سلام حرمت قائل‌اند و اشتباهات گذشتگان را تَکرار نمی‌کنند.




قلدری رسانه ای

✍ بعید است که شهروندی با مفهوم «قلدری» (bulling) آشنا نباشد و در عصر اطلاعات و ارتباطات کمتر فردی زیست می کند که نوعی قلدری را در طول زندگی تجربه نکرده باشد.
✍ در جهان کنونی پدیده اجتماعی قلدری، سیطره خود را از خانواده تا جامعه گسترانده است و سایه به سایه ساختارهای اجتماعی واقعی و مجازی را تعقیب کرده و شکل فرا مدرن بخود گرفته است.
✍”قلدری در محیط کار”(bulling in workplace) موجب سو مدیریت، زایل شدن عدالت اجتماعی، ایجاد نابرابری، کاهش انگیزه شغلی، ناامنی شغلی و به حاشیه راندن شایسته سالاری می شود و تبعات ناخوشایند آن گریبان جامعه را می گیرد.
✍در دنیای رسانه ای شده امروز و وابستگی مفرط شهروندان به اطلاعات رسانه ها، سواستفاده از قدرت ارتباطات و رسانه ها بسیار افزون شده است و قلدری رسانه های اصلی و رسانه های اجتماعی به سرفصل مطالعات رسانه ای ارتقا یافته است.
✍ قلدری رسانه ای(bulling in media) گونه های مختلفی را تجربه می کند و می توان از قلدری مطبو عاتی، قلدری رادیویی، قلدری تلویزیونی، «سایبر قلدری» و«رایاقلدری»، قلدری اینترنتی، قلدری فیس بوکی، توئیتری و قلدری اینستاگرامی و…. سخن به میان آورد.
✍ “قلدری رسانه ای” نوعی رفتار پرخاشگرانه با هدف آزار و زیان رساندن به دیگران از طریق تولید و انتشار اطلاعات و اخبار فراواقعی و جعلی در رسانه های جمعی و اجتماعی با هدف تغییر اذهان عمومی است. مصادیق “قلدری رسانه ای” توهین، تهمت، افتراء، تحقیر، آبروریزی، زورگویی، انتقام گیری، دروغ پردازی با هدف زیاده خواهی، باج گیری و تضعیف موقعیت دیگران و تامین منافع فردی و گروهی است.
✍قلدری رسانه ای با سوء استفاده از مسئولیت و با هدف ترور شخصیت، آزار روحی، سرکوب و کنترل افراد و گروههای اجتماعی انجام می شود.
✍فرد یا گروه قلدر از طریق رسانه ها، بدون درگیری فیزیکی، قدرت خویش را با دستکاری در افکار عمومی افزایش داده و با تقلیل قدرت رقبا آنها را به زیرسلطه کشیده و منافع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را به پیش می برد.
✍در قاموس مفاهیم سازمانی «اختیار» و «مسئولیت» به صورت توام تعریف می شوند و هر نوع اختیار سازمانی متضمن مسئولیت و پاسخ گویی است. در “قلدری رسانه ای” قلدران و دنباله های آنان به صورت سازمان یافته در صدد استفاده حداکثری از اختیارات خود بدون قبول مسئولیت و پاسخ گویی هستند. از اینرو بزرگترین خسارات را از طریق رسانه ها به دیگران تحمیل می کنند و کوچکترین انتقاد را نیز بر نمی تابند.
✍رسانه ها جمعی و بویژه رسانه های عمومی در فرایند ارتباطات جمعی، نقش میانجی و واسطه دارند و به همین جهت به آنها مدیا اطلاق می شود. ارتباط سازان جمعی در بیان اخبار و اطلاعات باید از جهت گیری غیر واقعی و از یک سویه نگری در روایت رخدادها و پدیده های اجتماعی پرهیز کنند.
✍آنچه می تواند قطار قلدری رسانه ای را تا حدی متوقف کند، نهادینه کردن دمکراسی، جریان آزاد اطلاعات، آزادی رسانه ها، آزادی بیان و تغییر سیاستگذاری رسانه ای بر مدار قانون و خواست، نیاز و آمال های شهروندان است.(منبع :مطالعات رسانه و ارتباطات).




به جا مانده از سفر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به استان اردبیل

دکتر سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سفر سه روزه به استان اردبیل در جلسات مختلف حضور یافت و در ارتباط با رفع مشکلات و تأمین خواست و نیاز اهالی فرهنگ و هنر و رسانه قول مساعد داد.
سفر های مسئولین رده بالای نظام به استان موقعی می تواند مهم تلقی شود و برای آن ها هورا کشیده شود که  وعده های داده شده فقط به حرف خلاصه نشود و در کمترین زمان ممکن همه حرف های شیرین و امیدوار کننده فراموش نگردد.
آرشیو مطبوعات و ذهن افرادی که معمولا در جلسات رسمی سفر مسئولین به استان حضور می یابند پر است از وعده هایی که با آب و تاب بیشتر و با قیافه طرفداری از مناطق محروم زده شده ولی با گذشت زمان، اجرایی شدن آن ها به بایگانی سپرده شده است.
بازار داغ تفاهم نامه
استان اردبیل از جمله استان هایی است که انعقاد تفاهم نامه بین ادارات کل و سازمان ها در آن رواج دارد . برخی از ادارات و مؤسسه ها در بحث تفاهم نامه ها پیشقدم هستند که از آن جمله می توان به دانشگاه آزاد اسلامی و اداره کل ورزش و جوانان اشاره کرد.
این که تا چه حدی تفاهم نامه های منعقد شده در استان عملیاتی گردیده بحث دیگری است ولی امیدواریم تفاهم نامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و استانداری اردبیل به میزان 600 میلیارد ریال به طور کامل به مورد اجرا گذاشته شود و حداقل هر شش ماه یک بار گزارش عملکرد و تحقق موارد قید شده در تفاهم نامه به اطلاع مردم رسانده شود.
تالار شهر
تالار شهر در مجاورت نمایشگاه بین المللی در سال 90 کلنگ زنی شده است و از آن تاریخ تاکنون در چم و خم تأمین اعتبارات مورد نیاز گرفتار شده و بعد از گذشت بیش از 8 سال تا رسیدن به مرحله بهره برداری راه درازی در پیش دارد.
وزیر قول داد که اعتبارات تالار با همکاری وزارتخانه و استانداری اردبیل تأمین شود و البته گفته شد که اعتبارات این پروژه در قالب تفاهم نامه 600 میلیارد ریالی نخواهد بود.
زمان در نظر گرفته شده برای پایان عملیات احداث و تکمیل آن پایان سال 99 می باشد. امیدواریم اجل مهلت دهد و افتتاح این پروژه را بتوانیم شاهد باشیم.
دیدار با اهالی فرهنگ و هنر ورسانه
دکتر صالحی در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه در جمع محدودی از اهالی فرهنگ و هنر ورسانه حضور پیدا کرد.
در فرصت به دست آمده نمایندگان هنرمندان و رسانه و تشکل های قرآنی و … گوشه ای از مسایل و نقاط مثبت و مشکلات موجود را بیان داشتند.
نکته قابل توجه در هر دو جلسه که استاندار اردبیل نیز حضور داشت حوصله وزیر در گوش کردن به حرف ها و جواب دادن به اکثریت موارد مطرح شده بود.
اگر در ارتباط با بخشی از خواست ها اقدام مقتضی صورت بگیرد می توان به سفر وزیر نمره مثبت داد و اگر این جلسات نتیجه ای جز نشستند و گفتند و برخاستند نداشته باشد باید نشست و به تلف شدن وقت حاضرین در جلسه تأسف خورد.
خبرنگاران و سفر وزیر
برای پوشش خبری سفر وزیر از طرف اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و روابط عمومی استانداری از تعدادی محدود خبرنگار که بیشتر خبرگزاری ها را شامل می شد دعوت به عمل آمده بود.
در دو جلسه برگزار شده با اهالی فرهنگ و هنر این امر کاملا مشخص بود و در اعزام خبرنگاران به بیله سوار نیز خبرنگاری جز وابستگان به خبرگزاری های فعال، خبرنگار دیگری از مرکز استان دیده نشد.
یاد ایام بخیر که در روزگاری نه چندان دور ، خبرنگاران روزنامه های سراسری و محلی در کنار زحمتکشان خبرگزاری ها چه زحماتی که در تحت پوشش قرار دادن خبرهای استان در جریان سفر مسئولین متحمل نمی شدند.
مشخص نیست که به چه دلیل روزنامه های سراسری فعال و با پیشینه را آرام آرام از دعوت به مراسم خط زدند و میدان را فقط در اختیار خبرگزاری ها قرار دادند.
آن دسته از روزنامه های سراسری که برای سرپرستی های خود در استان هزینه کرده و دفاتری همراه با نیروهای ثابت را به کار گرفته اند چرا غریبه می شوند و به چه دلیلی بر روی اسم آن ها در دعوت از رسانه ها به مراسم مختلف خط قرمز کشیده می شود و به آسانی از کنار تأثیرگذاری آن ها عبور می کنند .
باید بپذیرند که برخی از روزنامه های سراسری تأثیرشان از خبرگزاری های مورد علاقه مسئولین استان اگر بیشتر نباشد کمتر هم نیست. البته اعمال این سیاست سؤال برانگیز در سفر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از سوی اداره کل تا حدودی آزار دهنده و ناراحت کننده است.
غیبت بسیج رسانه در جلسات
در جلسات وزیر با اهالی فرهنگ و هنر و رسانه جای خالی مسئولین بسیج رسانه و هنرمندان کاملا احساس می شد. حضور آن ها که در ارتباط نزدیک با بخشی از مطبوعات و هنرمندان می باشند می توانست در طرح مسائل و وحدت همه جانبه مؤثر باشد. غیبت آن ها به هر دلیلی که بوده باشد امیدواریم در چنین جلساتی در آینده دیگر تکرار نشود. حضور همه عزیزانی که برای اعتلای فرهنگ و هنر و رسانه استان تلاش می کنند در کنار یکدیگر می تواند حال و هوا و صفای دیگری داشته باشد.
حال خوب
حال خوب و ایده آل برای اهالی فرهنگ و هنر و رسانه آرزوی همه کسانی است که در ارتباط با این اقشار هستند اما شرایط موجود و حرف هایی که نمایندگان آن ها در جلسات زدند حال آن ها را نامساعد نشان داده است.

امیدواریم شرایطی فراهم شود که کبک همه وابستگان به فرهنگ و هنر و رسانه استان خروس بخواند و آثاری از یأس و نومیدی در چهره آن ها مشاهده نگردد.

رسانه ها که هفتِ شان در گرو هشتِّ شان می باشد .آرزو می کنیم که دخل و خرج آن ها با هم مطابقت پیدا نمایند تا بیشتر از این برای فعالیت در این عرصه اظهار ندامت و پشیمانی نکنند. انشااله.