1

مطبوعات گلخانه ای

سیاست فرهنگی پرداخت یارانه، توسعه مطبوعات را در ایران ابتر کرده و منجر به شکل گیری “مطبوعات گلخانه ای” شده است. تاخیر در توقف این رویه دیرپای، حاصلی جز خسران در بر نداشته و باید برای همیشه به موزه سپرده شود.
اختصاص بودجه عمومی برای توسعه مطبوعات در کشور نه تنها به توسعه پویا کمک چندانی نکرده و به بار ننشسته است بلکه اصل رقابت را به محاق برده و نهاد مطبوعات را از نمایندگی افکار عمومی به سخنگویی دولت تقلیل داده است.
جدا از اعمال نفوذی که در توزیع یارانه مطبوعات می شود و البته خارج از موضوع این یادداشت است. پرداخت یارانه به سبک کنونی نه به نفع دولت و نه به نفع نهاد مطبوعات است. دولت با پرداخت یارانه و سرپا نگهداشتن تصنعی مطبوعات، بجای درست کردن ابرو، چشم نهاد روزنامه نگاری را کور و قدرت این نهاد را به شدت تضعیف کرده است.
پرداخت یارانه عواقب نامیمون دیگری نیز دارد و پاره ای از مطبوعات که قدرت رقابت در حوزه عمومی را ندارند با دست کردن در جیب مردم و با بازیگری در میدان قدرت و رانت، برخلاف افکار عمومی و اقبال اجتماعی همچنان میدانداری و عمر خود را طولانی می کنند.
حمایت به شیوه کنونی و پرورش مطبوعات در کارخانه کار فکری دولت، در دراز مدت مغایر منافع ملی نیز بوده و هیچگاه مجالی برای جان گرفتن مطبوعات حرفه ای پرسشگر و مستقل از قدرت را ایجاد نخواهد کرد. تالی فاسد آن به حاشیه راندن نقش اساسی مطبوعات یعنی “پرسشگری و نظارت بر امور جامعه” است.
هر چند حمایت دولتی از صنایع نوپا در برهه خاصی ضروری است اما صنعت مطبوعات در ایران به عصر بلوغ پا گذاشته و از چنین مقطعی عبور کرده و باید ادامه حیات خود را خارج از گلخانه دولت پی گیرد.
پرداخت یارانه مطبوعات به رویه کنونی نه تنها اعتماد به نفس روزنامه نگاران را سلب می کند بلکه دولت با پول پاشی در بازار اطلاع رسانی کشور، به پاره ای اعتماد به نفس کاذب تزریق می کند.
دولت باید با ایجاد بستر رقابت سالم، سطح کنشگری مطبوعاتی را از درون گل خانه به حوزه عمومی هدایت کند. تا رقابت مطبوعاتی به معنا و مفهوم واقعی محقق شود.
مطبوعات نیز نباید اکسیژن حیات خود را از طریق دولت تامین کنند. باید مجالی فراهم شود تا روزنامه نگاران در فضای آزاد تنفس کنند. البته از این هم واهمه نداشته باشند که پاره ای در فضای آزاد دچار تنگی نفس و زودمرگی شوند.
ادامه حیات مطبوعات را باید خوانندگان آنها و آن هم از طریق مکانیزم دکه های مطبوعاتی رقم زنند و آنها باید زوال و بقای مطبوعات را تعیین کنند. حذف یارانه، رقابت مطبوعات برای جذب مخاطب را دو چندان کرده و سطح کیفی آنها را بهبود قابل توجهی خواهد داد.
البته باید اذعان داشت، حمایت نابرابر از مطبوعات تنها به توزیع ناعادلانه یارانه محدود نمی شود و واحدهای دولتی و حاکمیتی از طریق دادن آگهی و دیگر امکانات به پاره ای از مطبوعات، عملا رقابت سالم را بی خاصیت کرده اند.
شرایط کنونی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور از قضا برای حذف رانت یارانه مطبوعات مهیاست. البته دولت باید در تامین نهاده هایی مانند کاغذ مصرفی مطبوعات با مکانیزم توزیع مناسب اقدام کند و بقیه امور را به دست نامرئی بازار بسپارد. (منبع: مطالعات رسانه و ارتباطات).




اخبار جعلی

فضای مجازی با مساعدت ابزاری چون رسانه های اجتماعی به عرصه ای برای تولید و انتشار اخبار جعلی تبدیل شده است.
این روزها نگاهی که بر روی اخبار جعلی وجود دارد سنگینی اش بر روی شبکه های اجتماعی است. توسعه انتشار اخبار جعلی و گستردگی روزافزون آن معضلی بزرگ بوده و نگرانی های جدی می تواند به دنبال داشته باشد.
خبر جعلی چیست؟
مارگارت رویوس نویسنده و مدیر دانشنامه فناوری اطلاعات، خبر جعلی را گزارشی نادرست می داند که برای جلب توجه ، گمراه کردن و یا آسیب رساندن به اشخاص حقیقی و حقوقیِ مشهور تولید می شود.
دایره المعارف ویکی پدیا هم اخبار جعلی را از جنس روزنامه نگاری زرد می داند که شامل اخبار نادرست و نارواست که از طریق فردی و جمعی تولید می شود.
اخبار جعلی ابعاد مختلفی می تواند داشته باشد . این قبیل اخبار قادر هستند که در شکل گیری و تغییر معادلات و روند مناسب ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نقش آفرینی نمایند.
این که چرا و به چه دلیلی در سال های اخیر اخبار جعلی رشد داشته است سؤالی است که در ذهن دوستداران و فعالین عرصه خبر و خبر رسانی قابل طرح است.
پیچیده شدن روابط انسانی، پیشرفت فناوری و کثرت رسانه ها از مهم ترین و بارز ترین دلایل رشد اخبار جعلی به حساب می آید.
فرانسیس فوکویاما فیلسوف آمریکایی می گوید: “اخبار جعلی می تواند گزارش صحیح اطلاعات را مختل بکند و افکار عمومی را گمراه سازد و مخاطبان را از حق اساسی دسترسی به اطلاعات واقعی محروم بکند”.
وی معتقد است:” اخبار جعلی از ثمرات اینترنت می باشد” و یا به عبارتی دیگر می توان گفت که بستر اینترنت امکان رشد، تولید و گسترش اخبار جعلی را فراهم کرده است.
اخبار جعلی در بسیاری موارد تشویش اذهان عمومی را به دنبال داشته و در غبار آلود کردن فضای تشخیص حق از باطل و منحرف کردن افکار عمومی از واقعیت های مهم و اساسی نقش آفرینی می نماید.
یکی از مشکلات موجود که می تواند در تأثیرگذاری اخبار جعلی دخالت داشته باشد عدم توانانی مخاطبان در تشخیص اخبار واقعی و تفکیک آن از اخبار جعلی است.
انجمن سواد رسانه ای کانادا برای تشخیص اخبار جعلی به شش پرسش اشاره می کند که لازم است مخاطبان همیشه به آن ها توجه داشته باشند:
چه کسی این خبر را تولید کرده است، چگونه خبر تولید شده است، چرا این خبر تولید شده، چه زمانی این خبر تولید شده و پس از اطلاع از این خبر چه باید کرد؟
انتشار اخبار جعلی چیز تازه ای نبوده و نیست ولی فضای مجازی با ویژگی های منحصر به فردش که زمینه مناسب برای انتشار هرچه بیشتر آن را فراهم کرده است.
مسلح شده افراد به برخی از مهارت ها می تواند در مقابله با اخبار جعلی و شناخت آن مؤثر واقع شود . یکی از مهم ترین و اساسی ترین این روش ها افزایش سواد رسانه ای است.
رسانه ها در تولید و انتشار خبر سه اصل مهم روشنی خبر، جامعیت خبر و درستی خبر را مورد توجه قرار می دهند . برای مقابله با انتشار اخبار جعلی و پایبندی به اصول حرفه ای و اخلاق رسانه ای دست اندرکاران رسانه ها باید طوری عمل نمایند که دقت و صحت را فدای سرعت نکنند و با به کارگیری روش های نوین خبری و از یک راه منطقی به رقابت با رسانه های اجتماعی بپردازند.
در بحث اخبار جعلی مخاطب باید از داوری های سریع و بازنشر اجتناب نماید. باز نشر گسترده اخبار جعلی توسط کسانی که نسبت به تشخیص این قبیل اخبار از آگاهی های لازم برخوردار نیستند تولید کنندگان آن ها را در تحقق اهداف و منافع ناصحیح در راه تخریب اشخاص و عقاید و دیگر موارد یاری و مساعدت می نماید.
به نظر می رسد مهم ترین مورد در راستای جلوگیری و ممانعت از تأثیرگذاری اخبار جعلی، گسترش آموزش های لازم است که می تواند زمینه را برای آگاهی های مخاطبان و کاربران تسهیل نماید.




فضای مجازی و کارشناسان زبده و برجسته

فضای مجازی فرصتی فراهم کرده است تا برخی ها به تحلیل گران زبده،کارشناسان برجسته ،صاحب نظران آراسته و سیاستمداران حرفه ای تبدیل شده و با آویزان شدن از برکات آن ،میدان داری نموده و اسم و رسمی برای خود دست و پا بکنند.
این فضا یک شبه بعضی ها را به جلال و جبروت رسانده و آن ها یکه تاز عرصه سیاست و اجتماع شده اند.حساب کسانی که بدون حاشیه و در استفاده بهینه از فضای مجازی اقدام می کنند با فرصت طلبان و نان به نرخ روز خورهای باج گیر جداست.
این روز ها در حالی که کشور با مشکلات چندی از قبیل سیل در نقاط مختلف و بی خانمان شدن و ضرر و زیان جمعی از هموطنان مواجه می باشد استان ما در فضای مجازی با حال و روز دیگری روبرو است.
عده ای در همه حال می خواهند به روز بودن خود را به اثبات برسانند و جمعی نیز از هر وسیله و فرصتی برای عرض ارادت به جناح ها استفاده کرده و فکر می کنند با رفتارهای چندش آور و هواداری های مشمئز کننده می توانند در موقعیت فعلی و آینده کاری شان امیدواری هایی را ایجاد بکنند.
دلبستگی و عشق کسانی به جناح ها و باندها تا آن حد بالاست که حتی به خود اجازه نمی دهند چشم بر روی واقعیت ها باز بکنند تا تابلودار سنگ این و آن را به سینه نزنند و اعتماد مردم را به خود و یا تشکیلاتشان از بین نبرند.
در روزهایی که مردم در چم و خم گرانی آرامش ندارند در استان ما در فضای مجازی دعوی بر سر اصلاح طلب یا اصولگرا بودن این و آن است. این که اثبات شود آقای ایکس در صف اصولگرایان است و یا در ردیف اصلاح طلبان قرار دارد چه گلی می تواند بر سر مردم بزند و چه مشکلی از مشکلات موجود مردم را برطرف نماید؟
آیا رسیدن به نتیجه ای مبنی بر این که فلانی اصلاح طلب نیست تاثیری در کاهش درد و آلام مردم و مشکلات معیشتی آن ها خواهد داشت؟
زمانی که وضعیت مردم پلدختر دل هر انسان منصفی را به درد می آورد جنگ در فضای مجازی ما بر سر رفتن یا ماندن لطف الهیان است. هر روز مثلث و مربع و مستطیل و ذوزنقه و متساوی الاضلاعی می کشند و با مطرح کردن چهره های مختلف برای تصدی شهرداری می خواهند به اهداف از پیش تعیین شده شان دست یابند.
یازده ماه مانده به انتخابات مجلس هر روز پدیده ای معرفی می شود. عده ای برای دفاع از کارنامه کسانی که بر اساس واقعیت های موجود بی کارنامه ترین افراد هستند از حالا آستین بالا زده اند و از تخریب دیگران نیز ابائی نداشته و فقط می خواهند سرسپردگی خود را به اثبات برسانند.
مردم به خوبی می دانند که چه کسانی در سال های اخیر خدمت کرده اند و چه کسانی شعار داده و در باد وعده ها و وعیدها خوابیده اند و چه افرادی دفاع کورکورانه از جناح خود کرده و مشکلات و گرانی ها و ضعف ها و ناکارآمدی ها و بی شایستگی ها را ندیده اند.
مردم آن قدر آگاه هستند که اسیر جو سازی و قربان صدقه های عده ای خودفروش نشوند. چهره تمام کسانی که حاضرند برای یک دستمال قیصریه ای را به آتش بکشند روشن و مشخص است.
مطمئنا عده ای که فکر می کنند با حمله به یک چهره و یا طرفداری های مسئله دار می توانند تا روز انتخابات بر رای مردم تاثیرگذار باشند و از حالا برای سرکیسه کردن برخی ها برنامه ریزی نمایند به بی راهه می روند.
حضور گسترده مردم در پای صندوق های رای یک امر طبیعی و حتمی است اما پیش بینی این که حاشیه سازانی که از حالا برای دست یافتن به هدف نقشه می کشند جز زیان دیده های بزرگ خواهند بود.
به جای این که فضای مجازی را به فضایی برای تخریب ناجوانمردانه و تعریف و تمجید های سوال برانگیز تبدیل کنیم سعی نمائیم با استفاده بهینه از این امکانات و به دور از هرگونه جبهه گیری و تندروی های کورکورانه با انعکاس حقایق و با دادن آگاهی های لازم اجازه بدهیم تا مردم در کمال آرامش تصمیم بگیرند و بدون فشار و پیش کشیدن بحث های بی اساس و خارج از چارچوب حق، در مسیر صحیح و اصولی به پیش بروند.
انتشار نوشته های سفارشی،موضعگیری های روزانه و ۲۴ ساعته،وارونه جلوه دادن حقایق و اصرار بر محق بودن خود و اطرافیان به دور از عالم انصاف و عدالت و جوانمردی است. در بحث اطلاع رسانی سعی کنیم حداقل بر اصول جوانمردی و بیان حقایق پایبند باشیم.




پیشرفت در حرف، عقب ماندگی در عمل

تعطیلات عید معمولا فرصتی را فراهم می کند تا چند روزی بساط سفر برپا گردد. هرچند وضعیت اقتصادی و گرانی حاکم، سفری مطلوب را امکان پذیر نمی سازد اما هم این که چند روزی بعد از یک سال تلاش، استرس و جان کندن انسان بتواند ایامی را در آرامش و به دور از دغدغه های جاری بگذراند نعمتی بزرگ محسوب می شود.
مسافرت های امسال به جز روزهای اول عید نگرانی های زیادی را به سبب وضعیت جوی و جاری شدن سیل در نقاط مختلف کشور ایجاد کرده و استرس و دلهره را جایگزین آرامش نمود. سیل کام عده ای از هم وطنان را در اولین روزهای سال جدید تلخ کرد و غم و اندوه و مصیبت را جایگزین شادی و سرور نمود.
جدای از غمی که بلایای طبیعی بر اردوگاه عید نوروز امسال مستولی کرد مسافرت به برخی از شهرهای کشور و مقایسه سیمای شهری آن مناطق با اردبیل واقعیتی مبنی بر فقر توسعه و پیشرفت در شهر ما و عدم توجه کافی به زیبا سازی و ایجاد فضای مناسب شهری را مورد تأکید قرار می دهد.
اگر کسی به برخی از کلان شهرها و حتی شهرهایی با جمعیت و مساحت متوسط پس از یک سال مسافرت کند در ورود به شهر می تواند تفاوت های گذشت یک سال را در چهره شهر به وضوح مشاهده بکند. می تواند ببیند و احساس بکند که مسئولین آن شهر در یک سال گذشته برای تغییر دادن چهره شهر و زیبا نمودن فضای آن مصمم بوده و به خوبی برنامه ریزی کرده و به موقع به هدف دست یافته اند.
بهبود وضع امور که خود به خود انجام نمی شود. نیاز به کار و تلاش ، یک دلی و همراهی مردم با مسئولین دارد. شعار دادن ، حرف زدن ، سیاسی حرکت کردن و همه چیز را فدای رقابت های جناحی، باندی و حزبی نمودن نمی تواند در تغییرات مورد نیاز چهره شهر مؤثر واقع شود.
آدم حسودی نیستم که در ارتباط با پیشرفت و توسعه دیگر شهرها تنگ نظر باشم. حسادت بلایی خانمانسوز، فاسد کننده ایمان و تباه کننده زندگی است.
در تعریف حسد آورده اند: “حسد یعنی آرزوی از بین رفتن نعمت از برادر دینی در حالی که می داند آن نعمت به صلاح اوست”.
به این که دیگر شهرها هر روز گامی به جلو در مسیر پیشرفت و توسعه برداشته اند حسادت نمی کنم چرا که مسئولین آن مناطق لیاقت آن را داشته اند که به چنین پیشرفت هایی دست یافته اند ولی این حق را دارم که به وضعیت آن ها غبطه به خورم.
غیطه یعنی آرزوی داشتن آن نعمت برای خود و سعی و کوشش برای رسیدن به آن ، بدون آرزو یا تلاش در زمینه از بین رفتن آن نعمت از دیگری ؛ که حالتی قابل ستایش است و انسان را به تلاش سازنده وا می دارد.
غبطه می خورم به شهرهایی که تغییر در چهره آن ها هر روز قابل لمس و احساس است ولی شهر ما که در حرف ده ها و صدها عامل برای برتری آن می شماریم و با کلمات و لغات از جمله زمستان بیدار، توسعه گردشگری، مگاپروژه ها، ایجاد شغل و کاهش بیکاری و ده ها و ده ها شعار دیگر ادعای بزرگی می کنیم در وضعیت ظاهری شهر و زیبا سازی فضای آن و توسعه ورودی ها درجا می زنیم و این ها در حالی است که حتی برای کسب نمره 19 در عملکرد خود رضایت نمی دهیم و با در اختیار گرفتن فضای مجازی و به راه انداختن باندی مخوف و خطرناک در بازی با آبروی منتقدان از همه سبقت می گیریم و هیچ برای بهبودی اوضاع اندیشه نمی کنیم و روزمرگی را بهترین وسیله برای ادامه حیات مدیریت خود قلمداد می کنیم.
چرا شهر و دیار ما با چنین مشکلی مواجه شده است؟ آیا به آن فکر کرده ایم و برای برطرف نمودن موانع موجود بر سر راه پیشرفت و توسعه اش اندیشیده ایم؟ در همه شهرهایی که کاروان پیشرفت آن ها با سرعت مطلوب به سمت جلو حرکت می کند یک دلی، یک رنگی ، صمیمیت و چشم پوشی از منافع شخصی و باندی در قبال منافع جامعه و شهر و استان حرف اول را می زند. در آن شهرها و مناطق اختلاف نظرهای درون خانوادگی را اجازه نمی دهند که به عنوان سدی در برابر وحدت و هماهنگی آن ها برای دست یابی به اهداف مشترک نقش آفرینی نمایند. اختلاف در دیدگاه های سیاسی و ربط دادن آن به امور مورد نیاز شهر و استان در بین آن ها جایگاهی ندارد. وقتی منافع شهر نیاز داشته باشد اختلافات سیاسی ، باندی، جناحی و حزبی کنار گذاشته می شود و همه در یک صف واحد برای به دست آوردن منافع عمومی پشت سر یکدیگر قرار می گیرند و منافع جامعه را فدای منافع باندی، جناحی و شخصی نمی کنند.
آیا در اردبیل نیز چنین رفتاری از فعالان عرصه سیاست و اجتماع دیده می شود؟
از سه سال قبل هر حرکت و اقدام شهرداری را انتخاباتی و هدف دار قلمداد کرده ایم . هواداران شهرداری ده ها کانال و گروه در فضای مجازی برای مقابله با منتقدان و مخالفان راه اندازی می نمایند. عده ای قلم به دست منتظرند تا یکی جرئت گفتن جمله وجود ابرو در بالای چشم دولت تدبیر و امید را به خود بدهد آنگاه با چنان حمله ای مواجه بشود آن سرش ناپیدا. تحمل کوچک ترین انتقاد از دولت محلی را نداشته باشیم و همه اقدام دولتمردان را مباح و آن ها را از هر گونه کم کاری و اشتباه به دور قلمداد بکنیم. برای در اختیار گرفتن فضای مجازی به خوبی هزینه بکنیم و در مقابل، شرافت قلم و استقلال خود را با چندغازی معامله نمائیم. در اصل دفاع کورکورانه از ولی نعمتان کوتاهی نکنیم و دین و دنیای خود را با موقعیت و دیناری معامله نمائیم . در ازای مزیت های مادی چشم بر واقعیت ها ببندیم و رسالت مهم خود مبنی بر دفاع از حق و حقیقت را به آسانی فراموش کنیم. همه چیز را در وابستگی های جناحی و سیاسی خلاصه بکنیم و شایسته سالاری را فدای وابستگی ها و حضور در ستادهای انتخاباتی نمائیم. اجازه نفس کشیدن و یا حتی صدور یک بیانیه ساده به گروه هایی که چون ما فکر نمی کنند را ندهیم و انحصار طلبی را در بالاترین حد خود در معرض نمایش قرار بدهیم.
برای هر چیز به دنبال مقصر بگردیم و سعی بکنیم بارش باران و حتی راه افتادن سیل را هم به دولت های نهم و دهم ربط بدهیم. اجازه کوچک ترین اظهار نظر در مورد دولتمردان فعلی را به احدی ندهیم و تا دلمان می خواهد از موضع قدرت به دولتمردان قبلی ناسزا گفته و کوچک شان بشماریم و خلاصه همه حرف ها، اقدامات، سنجش و اندازه گیری را در اندازه های سیاسی و وابستگی های جناحی خلاصه بکنیم و انتظار داشته باشیم که شهر و استان ما نیز هر روز شاهد تغییر و تحول آن هم از نوع مثبت و رو به جلویش باشد.
تا زمانی که در قبال نیازهای منطقه و دفاع از واقعیت های موجود یک دلی و یک رنگی و همراهی جای باند بازی و تعصب های جناحی را نگیرد و تا موقعی که پست ها و مقام ها نه بر اساس شایستگی و کارآمدی بلکه بر اساس میزان وابستگی به آن نماینده و این جناح و آن باند تقسیم بشود آرزوی تحول و توسعه در امور شهر و استان سرابی بیش نخواهد بود.
وقتی مسئولی سه سال در خواب ناز فرو برود و در قبال برخی از مسائل چشم بپوشد و در آستانه انتخابات تازه به یاد آن ها بیفتد معلوم است که در جلب اعتماد مردم نمی تواند موفق عمل نماید.
شهر و استان برای این که به حق قانونی و طبیعی خود دست پیدا بکند به وحدت و یک دلی همه کسانی که می توانند در این راه مؤثر واقع بشوند نیاز دارد. سیاست پیشگی و حمایت کورکورانه از هر مسئول و صاحب منصبی مانعی مهم برای پبشرفت منطقه محسوب می شود. برخوردار شدن از سفره گسترده مسئولین و زیر چتر حمایت برخی از دست اندرکاران امور قرار گرفتن بزرگ ترین ضربه ها را به استقلال کسانی که ادعای خدمت به جامعه را دارند وارد می کند. دست روی دست مسئولین گذاشتن و ادعای دفاع از حقوق مردم داشتن پذیرفتنش بسیار مشکل و غیر قابل قبول می شود.
به جای پهن کردن بساط تهمت زنی و حاشیه سازی از منافع استان و منطقه باید دفاع کرد و با پرهیز از هرگونه جانبداری های بودار و هدف دار برای تحرک بخشیدن به حرکت های مثبت و اصولی در استان یک دلی و هم زبانی و بیان واقعیت ها و مبارزه با کم کاری ها و خودمحوری ها در دستور کار قرار گیرد و کشمکش های سیاسی ، جانبداری های جناحی و حرکت های منفعلانه فدای منافع جامعه و همگانی گردد. انشااله.




حرف و حدیث های سیل گلستان

برغم اطلاع رسانی گسترده رسانه های جمعی درباره وقوع سیل ویرانگر گلستان “چرایی” و “چگونگی” سیل و طغیان رودخانه گرگانرود به محاق رفته است.
سیل خروشان استان گلستان بیرحمانه و سرسختانه سطح وسیعی از منطقه غرب استان را در نوردیده و منطقه بزرگی از نقاط شهری و روستایی همجوار گرگانرود بر اثر آبگرفتگی ویران شده و هزاران نفر را بی خانمان کرده است. واقعه ای که کام هموطنان ما را تلخ و دل شهروندان را بدرد آورده است.
رسانه های ارتباط جمعی از بدو وقوع و البته با کمی تاخیر، از زوایای مختلف به سیل ویرانگر پرداخته اند. اما از لحاظ حرفه ای بیشترین اطلاعاتی که در اخبار، گزارش ها و تحلیل های خبری ارایه می شود درباره عناصر خبری “چه موضوعی ” “چه سازمانی و افرادی” “چه زمانی” و “چه مکانی” هستند و کمتر درباره دو عنصر “چرایی” و “چگونگی” سیل سخن به میان آمده است. عناصری که از قضا حرف و حدیث ها و پرسش های زیادی پیرامون آنها سامان یافته و خیمه زده است.
ابهام های موجود ایجاب می کند، خبرنگاران رسانه های جریان اصلی و شهروندخبرنگاران رسانه های اجتماعی درباره چرایی و چگونگی سیل تحقیق و از مسئولان پرسش کنند و آنها را به چالش بکشند.
این گزاره که حجم بارندگی در استان گلستان در مدت زمان کوتاهی کم نظیر بوده به تنهایی نمی تواند به چرایی و علل وقوع سیل، پاسخ در خور دهد.
در استان گلستان وقوع سیل گسترده کم نظیر بوده ولی به لحاظ تاریخی بی نظیر نیست. باید با شفاف کردن چرایی وقوع سیلاب در مزارع حاصل خیز و خانه های مردم، بجای جاری شدن در رودخانه گرگانرود و نهرها و در نهایت پیوستن به دریای خزر پژوهش و پرسشگری کرد.
آنطور که جسته و گریخته بیان می شود تخریب و تغییر طبیعت منطقه، از جمله دست اندازی و دستکاری حریم رودخانه ها و بویژه حریم رودخانه گرگانرود به واکاوی دقیق خبری نیاز دارد.
همچنین مشکلات سد وشمگیر در بالادست شهر آق قلا و عدم لایروبی سد و بویژه بررسی کارایی دریچه های آن می تواند دستمایه یک گزارش خبری خوب شود.
جای روزنامه نگاری تحقیقی در سیل گلستان خالی است. از این رهگذر می توان با تهیه اطلاعات مستند و عینی به ریشه ها و سرچشمه های اصلی وقوع سیل و مسببان گرفتاری مردم دست یافت.(منبع:مطالعات رسانه و ارتباطات




پریوند خدمتگزاری صادق و نماد عشق و محبت

دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل از اولین رئیس این داشگاه در آخرین روزهای سال 97 تجلیل می کند.
اقدامی مناسب و ستودنی که می تواند در تقویت انگیزه دست اندرکاران امر در خدمت هرچه بیشتر به جامعه و فرهنگ و دانشجویان مؤثر باشد.
مهندس یعقوب پریوند معلمی برجسته، خدمتگزاری صادق، مسئولی دلسوز و مردی از قافله دوستان انقلاب و یاران نظام است.
خوشرویی، راستی، عزت نفس، افتادگی و رفتار نیک از دیگر خصوصیات این مرد دوست داشتنی می باشد. خدمات فعالیت ها و اقدامات وی در راه اندازی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل برای کسانی که در آن سال ها از نزدیک شاهد پا گرفتن این واحد آموزشی در اردبیل بودند پوشیده نبوده و نیست.
مردان بزرگ و تأثیرگذاری چون یعقوب پریوند می توانند نماد عشق و محبت و امیدواری باشند. وقتی در سال 63 بدون کوچکترین امکاناتی راه اندازی دانشگاه ازاد اسلامی واحد اردبیل در دستور کار قرار گرفت کمتر کسی می توانست تصور بکند که روزی دانشگاهی که در یک ساختمان استیجاری با مدیریت پریوند آغاز به کار می کند به بزرگترین مرکز آموزشی استان تبدیل خواهد شد ولی این کار شد چرا که پریوند و همکارانش در آن مقطع حساس معتقد بودند که برای زیستن، بهتر زیستن و توانمند شدن و منشأ اثر شدن باید امیدوار بود و آن جمع کوچک ولی عاشق و مصمم امیدوار بودند نهالی را که با هزاران رنج و خون دل خوردن می کارند روزی چنان سر بر آسمان می گذارد که کل منطقه را تحت تأثیر قرار می دهد.
جوانانی که در دانشگاه ازاد اسلامی اردبیل مشغول به کار هستند و یا آنهایی که در سایه محبت برخی ها دفتر و دستکی در آن محیط زیبا و خاطره انگیز برای خود راه انداخته اند باید بشناسند کسانی را که سال ها انواع ناملایمات را تحمل کرده و خم به ابرو نیاورده و با دفاع از کیان دانشگاه گامی هرچند کوتاه از اهداف عقب نشینی نکرده اند تا امروز دانشگاه بزرگ و تأثیر گذاری چون آزاد اسلامی در اردبیل از موفقیت و جایگاه مناسبی بهره مند گردد.

همه مطمئنا در ارتباط با یکی از ویژگی های مهندس پریوند هم عقیده خواهند بود و آن ادب و بزرگواری آن مرد می باشد.
از خدا جوئیم توفیق ادب
بی ادب محروم شد از لطف حق
مهندس پریوند در سایه ادب و تواضعی که داشت در جامعه همیشه از یک جایگاه خاص بهره می برد. او با قبول مسئولیت های حساس مانند فرمانداری اردبیل، مدیریت صدا و سیمای مرکز ازدبیل و ریاست دانشگاه ازاد اسلامی چون در پناه حق قرار داشت می توانست در راه خدمت به جامعه اقدامات مؤثری انجام بدهد.
از ادب پرنور گشته است این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
مهندس پریوند خدمتگزاری است که خدمات و آثارش همواره با تاریخ فرهنگ و دانشگاه این منطقه همراه خواهد بود. در دین اسلام ارزشمندترین مردم، سودمندترین آن ها می باشد و پریوند با توجه به خدماتش با دستانی خالی ولی اراده ای محکم و ستودنی از ارزشمندترین فرزندان دیار سبلان محسوب می شود.
پیامبر بزرگ اسلام سودمندی و خدمت به مردم را در کنار ایمان به خداوند معیار و ملاک ارزشمندی انسان دانسته و می فرماید: ایمان به خدا و نفع رساندن به بندگان او دو خصلت نیک است که برتر از آن چیزی نیست.


باید از دکتر اسحق رسولی رئیس دانشگاه ازاد اسلامی واحد اردبیل و دیگر کسانی که در امر برپایی مراسم تجلیل از یک خدمتگزار بزرگ پیشقدم شده اند تقدیر و تشکر گردد.
امید می رود در روز 20 اسفند ماه مراسمی در شأن مرد بزرگواری چون مهندس یعقوب پریوند برگزار شود. مراسمی که در آن از همه کسانی که از اولین روزهای تأسیس دانشگاه با وی همراه بوده و الآن در قید حیات هستند و از کارکنان بازنشسته و حتی آن هایی که در مقطعی در دانشگاه مسئولیت داشته اند دعوت شود تا بعد از سال ها همه کسانی که برای این دانشگاه زحمت کشیده و در توسعه آن سهیم بوده اند در زیر یک سقف جمع شوند و ضمن تجلیل از اولین رئیس دانشگاه خاطرات خوش سال های گذشته را زنده بکنند.
مسلما در چنین مراسمی جای خالی برخی از عزیزان از جمله مرحومین دکتر بایبوردی، دکتر اسفندیاری ،دکتر چوخاچی زاده، دکتر عزیز یحیوی ، حاج آقا ذاکر حمیدی، حاج آقا حسن پور ، حجت الاسلام میر داماد مرتضوی، حاج اقا جلیل زادگان و ….. بیشتر احساس خواهد شد.




نقد و بررسی “فوتبال و فلسفه” در نمایشگاه کتاب شریعتی اردبیل

نقد و بررسی کتاب “فوتبال و فلسفه” ترجمه عیسی عظیمی بعد از ظهر جمعه گذشته در محل نمایشگاه کتاب شریعتی اردبیل برگزار شد.
این جلسه در ادامه نشست های نقد و بررسی آثار نویسندگان اردبیلی بود که به همت مدیران نمایشگاه کتاب شریعتی اردبیل برگزار می شود.
اقدامی مناسب و در خور تحسین که با کمک علاقه مندان به دنیای کتاب و فرهنگ مکتوب انجام می شود و به مرور با استقبال علاقه مندان، اساتید و اهالی کتاب مواجه می شود.
در جلسه نقد و بررسی کتاب “فوتبال و فلسفه “حضور نسل جوان و آینده دار شهر در کنار بزرگان فرهنگ و ادب و ورزش منطقه زیبایی و جلوه خاصی به این مراسم داده بود.
انجام مراسم در محیط کتابخانه و قرار گرفتن در آغوش مهربان ده ها و صد ها کتاب و گوش دادن به نظرات اساتید و بزرگان فن و شرکت کردن در بحث ها و گفتگوها، لحظه های بسیار به یادماندنی در نمایشگاه کتاب شریعتی اردبیل رقم می زند که در کنار آن ها محبت مدیران کتابخانه و دوری جستن از هرگونه تشریفات و خودنمایی ها بر عظمت جلسات نقد و بررسی مجموعه نمایشگاه شریعتی می افزاید.
تشکیل جلسات نقد و بررسی آثار نویسندگان اردبیلی نشان اهمیتی است که به کتاب های چاپ شده در استان و نویسندگان منطقه قائل می شوند. استمرار تشکیل چنین جلساتی می تواند در توسعه فرهنگ مکتوب، حفظ پویایی و نشاط در بازار نشر، معرفی آثار نویسندگان اردبیلی و کنترل کیفیت در قلمرو نشر را به دنبال داشته باشد.
وقتی کتابی خوانده می شود و در باره آن جمعی به صحبت می نشینند خواسته و ناخواسته باب نقد آن باز می شود و اگر پرداختن به محتوی یک اثر بدون سوءگیری ها و پیش داوری ها باشد و اظهار نظر کنندگان از دایره انصاف خارج نشوند جلسه ای پربار و فراموش نشدنی برگزار می شود  . به مانند جلسه ای که در ارتباط با نقد و بررسی کتاب” فوتبال و فلسفه” برگزار شد.
در آغاز جلسه عیسی عظیمی مترجم جوان با بیانات شیوا در مورد محتوی کتاب سخن گفت و در ادامه دو تن از بزرگان دنیای فوتبال و ارتباطات و هنر یعنی مرسل وقری و حمید رستمی به بررسی محتوی، روش و شایستگی اثر پرداختند و بحث با مشارکت متخصصان و اساتید فلسفه، روانشناسی ، ورزش و ….جذابیت و گیرایی خاص به خود گرفت.
جلسات نقد و بررسی کتاب در نمایشگاه کتاب شریعتی هر 15 روز یک بار برگزار می شود. استقبال مناسب دوستداران کتاب و جلسات نقد می تواند دست اندرکاران نمایشگاه را برای ادامه این کار پسندیده تشویق و ترغیب نماید.




قلم های بیدار

افزایش روز افزون نشریات محلی و تغییر نگرش ها در ارتباط با وظایف فعالین این عرصه چالش های جدیدی را در سطح جامعه ایجاد کرده است.
در عصر ارتباطات و در شرایطی که جامعه ما با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند انتظار است که مطبوعات برای ایفای نقش مؤثر در توسعه منطقه در خدمت جامعه و مردم و منافع استان باشند.
همه عزیزانی که فعالیت در مطبوعات را در راستای خدمت به جامعه و مردم انتخاب کرده اند باید بدانند قلمی را که در اختیار دارند یک ابزار است و مثل هر ابزار دیگری نه حق است و نه باطل و نه قدسی است و نه تخریبگر.
مهمترین مسئله این است که بپذیریم نحوه استفاده از قلم و استفاده کننده از آن به قلم هویت می دهد. قلمی که در خدمت جامعه باشد و با یک اشاره به جهات مختلف نچرخد، از راه راست منحرف نشود و خودش را نفروشد و جایگاهش را حفظ بکند، قدسی و قابل ستایش است و این همان قلمی خواهد بود که خداوند بزرگ در کتاب مجید به آن قسم می خورد “نون والقلم و ما یسطرون”، سوگند به قلم و آن چیزی که می نویسد.
قلم هایی که منصفانه و با درک مسئولیت و به دور از هرگونه دریدگی و هرهری مسلکی در اندیشه رشد و توسعه جامعه هستند قلم هایی بیدار، آگاهی بخش و مصلح جامعه هستند. قلم هایی که به دور از هرگونه وابستگی ها و جانبداری ها بر مهمترین و اصلی ترین وظیفه یعنی نظارت بر امور و رفتار مسئولین عمل می کنند قلم هایی هستند که حفظ حرمت آنها واجب است.
قلم های صادق، راستگو و منصف هدفی جز خدمت به خلق ندارند. این گونه قلم ها، قلم هایی هستند که صاحبانشان به هنگام نوشتن در نظر می گیرند که:
بشکنی ای قلم ای دست اگر
پیچی از خدمت محرومان سر
اگر چنین جوی در فضای مطبوعات ما حاکم باشد نمی توان در آن از کمیت بالا حرف زد چرا که در این حالت تعداد زیاد مطبوعات هم کم به نظر می رسد ولی اگر مطبوعات ما هدفی دیگر را دنبال بکنند و به رسالت اصلی خود پشت کرده و قصد و نیت دیگری را پیگیری نمایند یکی اش هم زیاد است.
قلمی که منافع جامعه را مورد معامله قرار بدهد، در پشت درهای بسته برای یورش به واقعیت ها و حرمت ها و حقایق تصمیم گیری کند، قلمی که قدار وار به جان غیر همسوها بیفتد و همه چیز را فدای مصلحت ها نماید، قلمی که منافع شخصی را بر منافع جامعه ترجیح بدهد و قلمی که از کاه کوهی بسازد و به راحتی با فکر مخاطب بازی بکند و قلمی که افکار عمومی را به نفع یا علیه هر کس یا هر جریانی که می خواهد سوق و شکل دهد قلمی است که باید از گستردگی فعالیت اش ممانعت شود.
چه کسی مقصر است؟
با نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی، هواداری ها و مخالفت ها از برخی چهره ها که احتمال نامزدی آنها وجود دارد صحنه های نه چندان قابل قبولی در عرصه مطبوعات ایجاد می کند.
موضعگیری های جانبدارانه و له و یا علیه یک مسئول مطلب نوشتن و خیلی از مسائل حاشیه ای را در مطالب دخیل دادن و واضح و روشن سنگ یک مدیر را به سینه زدن و حرکت نکردن در مسیر اصلاحی و روند رو به جلو بزرگ ترین نتیجه اش می تواند از بین بردن اعتماد جامعه به نشریات باشد.
درست است که شرایط اقتصادی حاکم ، مدیران نشریات را برای ادامه دادن حیات نشریه به برخی از رفتارها مجبور می کند ولی این مشکل نمی تواند شرایط را به طور کامل به نفع مدیران و اطرافیان آنها ختم بکند.
از بین رفتن اعتماد جامعه به رسانه ها و نشریات محلی بزرگ ترین و بالا ترین آسیب را می تواند به این قشر وارد نماید. اگر مدعی هستیم که رسانه ها باید سازنده افکار عمومی باشند این افکار عمومی باید توسط قلم های درستکار و پاک و افراد سالم و صادق اصلاح شود چرا که به راننده خواب آلود اجازه رانندگی نمی دهند و اگر داده شود شما سوار ماشین او نمی شوید.
مطبوعات ما برای اینکه جایگاه خودش را حفظ بکند و از احترام جامعه برخوردار باشد و به عنوان منبع مورد اعتماد مردم قرار بگیرد چاره ای جز در خدمت مردم بودن ندارد.
تا زمانی که نشریات دخل و خرجشان همخوانی نداشته باشد و برای تأمین هزینه رقابتی بس سؤال برانگیز در بین دست اندرکاران آن حاکم باشد و تا زمانی که نظارت دقیق بر عملکردها و صدور مجوز ها صورت نپذیرد و تا وقتی که جویندگان نام و شهرت و نان بر فضای مطبوعات سایه افکنند و تا زمانی که بحث فرهنگی ، آگاهی و مطالبات به حق مردم در اولویت های بعدی مطبوعات باشد انتظار معجزه از آنها نباید داشت.




توانمندی های “به درد نخور” در سازمان رسانه ای

🖋 افشین امیدی ، پژوهشگر دکتری مدیریت رسانه دانشگاه تهران:
با نگاهی به درون سازمان رسانه ای، هر رسانه ای که بخواهد به موفقیت برتر دست پیدا کند، اساسا به دو چیز نیازمند است. الف) منابع ب)توانمندی
■ منظور از منابع، هرچه آنچه دارایی های ملموس و غیرملموسی است که در اختیار سازمان رسانه ای قرار دارد. اما مهم تر از منابع، توانمندی سازمان رسانه ای می باشد که به معنای بهترین استفاده از منابع موجود سازمان رسانه ای است‌.
■ به عنوان مثال، صدا و سیما ممکن است جدیدترین تجهیزات را به سازمان خود اضافه کند اما تنها می تواند از ده درصد این تجهیزات استفاده کند. پس نمی توان گفت که در این عرصه، سازمان توانمندی بالایی دارد.
■ اما هر توانمندی ای برای سازمان رسانه ای مفید نیست و بر عکس، اگر برخی توانمندی ها برای سازمان مضر باشند، می توانند سازمان رسانه ای به ته پرتگاه سوق دهند.
■ اما چرا برخی از سازمان های رسانه ای همچنان به توسعه توانمندی های به دردنخور خود می پردازند؟ یکی از پاسخ های اصلی به این سوال، مربوط نقشه های ذهنی و شناختی مدیران عالی مربوط می شود. به عنوان مثال، هر آنچه مدیران دنیای بیرون را پر از مخاطب منفعل بپندارند و بخواهند فضایی تحکمی برای آنان ایجاد نمایند، بیشتر توانمندی های به درد نخور را در سازمان توسعه می دهند.
■ چاره چیست؟ سازمان رسانه ای چنانچه توانمندی های به دردنخور خود را کنار نگذارد، به آرامی، محیط آن را کنار می زند و نهایتا به مرگ قطعی سازمان ختم می شود. یا در بهترین حالت، در بحرانی ترین زمان، مدیران نقشه های ذهنی خود را تغییر داده و سازمان خود را متحول خواهد کرد و یا حتی مدیرانی با نقشه های شناختی پویا به سازمان تزریق خواهند کرد.




به نام خصوصی‌سازی به کام اشراف

در برخی اعتراضات اخیر در گوشه و کنار کشور، به وضوح می‌توان رد پای خصوصی‌سازی آلوده را دید. یکی از بارزترین نمونه‌های این ماجرا صنایع نیشکر «هفت تپه» است. شرکتی که در سال 1394 اعلام شد ورشکسته است و عده‌ای می‌گفتند با واگذاری آن به بخش خصوصی رونق گرفته و 20 هزار شغل جدید ایجاد خواهد شد. اما نتیجه این واگذاری بدون تدبیر فقط تشدید مشکلات شرکت بود. این شرکت با پرداخت 5 درصد مبلغ قرارداد (6 میلیارد تومان) بصورت نقد و بقیه مبلغ (285 میلیارد تومان) بصورت اقساطی و هشت ساله به دو جوان 30 ساله واگذار شد
طی ماه‌های اخیر وقتی اعتراض کارگران به عدم پرداخت حقوق خود که ماه‌ها از آن می‌گذشت، خبرهای ضد و نقیضی از حضور یا فرار خریداران شرکت منتشر شد که به التهاب ماجرا می‌افزود. همچنین خبرهایی منتشر شد که این افراد جزو گیرندگان دلار دولتی هستند. دلارهایی که پرداخت آن از فروردین امسال آغاز شد و رانتی عظیم را بوجود آورد. بعضی منابع می‌گویند مالک خصوصی جدید این شرکت رقم بسیار بزرگی دلار نیمایی برای خریداری تجهیزات جدید برای این شرکت دریافت کرده‌اما به جای خرید تجهیزات این رقم را در خارج از ایران نقد کرده و در بازار آزاد به قیمت بالا به فروش رسانده است!
دولت با ورود به ماجرا و پرداخت حقوق کارگران سعی در بهبود شرایط را داشت و البته در این میان عده‌ای نیز کوشیدند و می‌کوشند از این آب گل‌آلود ماهی خود را بگیرند. برای نمونه یکی از کارگران که به دلیل اغتشاش و آشوب، مدت‌ها پیش دستگیر شده بود، یک ماه پس از آزادی و بازگشتن به کار، این روزها مدعی شکنجه شده است. (اگر چندی دیگر وی را در یکی از شبکه‌های ضدانقلاب خارجی دیدید که در حال خواندن متنی است که برایش نوشته‌اند و تقاضای تحریم ایران را می‌کند تعجب نکنید) ادعایی که با استقبال گسترده رسانه‌های ضدانقلاب مواجه شده است و البته برخی جریانات سیاسی داخلی نیز فرصت را برای موج سواری خود مناسب دیده‌اند. برای نمونه فراکسیون امید مجلس از وزیر اطلاعات خواسته است با حضور در این فراکسیون در این مورد پاسخ دهد. این موج سازی و موج سواری‌ها در حالی است که این افراد و جریانات اگر به راستی دلسوز کارگران بودند باید در زمان واگذاری این صنایع به وظیفه خود عمل می‌کردند و مانع از چنین رخدادهایی می‌شدند و امروز بی‌شک وظیفه آنان رسیدگی به این نابسامانی‌هاست و نه دویدن دنبال موجی که ضدانقلاب ساخته است.
اگر کشور به جایی برسد که بتوان بطور شفاف و دقیق هزینه لیست‌ها و تبلیغات انتخاباتی را ارائه کرد، شاید بتوان رابطه میان این واگذاری‌های آلوده به برخی افراد حزبی و نزدیکان آنها، عمل نکردن عده‌ای به وظیفه نظارتی خود و‌اشک تمساح آنان برای کارگرانی که قربانی این وضعیت شده‌اند را کشف کرد.
خصوصی‌سازی از هدف تا اجرا
“مالکیت در این سه بخش [دولتی، تعاونی، خصوصی] تا جایی که با اصول دیگر این فصل مطابق باشد و از محدوده قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور گردد و مایه زیان جامعه نشود مورد حمایت قانونی جمهوری اسلامی است. تفصیل ضوابط و قلمرو و شرایط هر سه بخش را قانون معین می‌کند”.
این بخشی از اصل 44قانون اساسی است. چنانچه در این بخش عنوان شده رشد و توسعه اقتصاد یکی از اهداف اصلی در زمینه خصوصی‌سازی است. بر این مهم نه تنها قانون که عقل و منطق نیز صحه می‌گذارد. چرا که هدف از هر تغییری در این زمینه باید کمک به رشد و توسعه اقتصادی باشد وگرنه چرا باید چنین تغییراتی صورت گیرد؟
قرار بر این بود که با خصوصی‌سازی دولت وظایف بنگاه‌داری خود را کم کرده و به این وسیله خود را کوچک و چابک سازد. اما رویایی نیز برای صنایع و بنگاه‌های اقتصادی وجود داشت. این طرف ماجرا نیز قرار و مدارهایی بود که اصلی‌ترینش خارج کردن صنایع از حالت ایستایی و خمودگی با دستان خصوصی‌سازی بود. چرا که وقتی شخص یا‌اشخاص حقیقی صاحب بنگاه اقتصادی باشند در وهله اول برای جانماندن از کورس رقابت در بازار و در مرحله بعدی با هدف نخستین شدن یا بهترین شدن تلاش مضاعفی به خرج خواهند داد. این صاحبان جدید صنایع دیگر مانند مدیران قبلی پشتشان به دولت و خزانه گرم نیست که بر این مبنا اطمینان داشته باشند که اگر در پایان سال آن مجموعه دچار زیان‌دهی شده باشد دولت و خزانه آن را جبران خواهد کرد.
اشراف و شکار صنایع!
برای حصول به چنین منظورهایی چه کاری باید کرد؟! سؤالی ساده با پاسخی تقریبا معلوم برای همه: باید در واگذاری‌ها دقت شود تا خریداران از جان و دل مشتاق آن صنعت بوده و در پی اعتلای آن مجموعه باشند، به بیان دیگر اینکه برای تصاحب آن بنگاه «اهلیت» و سابقه و تخصص در آن صنعت داشته باشند.
اما عملا آنچه رخ داد چیزی جز این نبود: به نام خصوصی‌سازی به کام ‌اشراف! معیار سازمان خصوصی‌سازی بود که هر کسی پول داشت و آورد می‌تواند بخرد! اینگونه صنایع کشور را به لبه پرتگاه رساندند. بنگاه‌هایی که در معرض واگذاری قرار می‌گرفتند یا می‌گیرند گاه مقدار قابل توجهی زمین با ارزش دارند. مانند مجموعه رشت الکتریک و گاه ماشین‌آلات یا مقدار قابل توجهی از ضایعات که در طول سال‌ها انباشته شده و همین طمع ‌اشراف را برمی انگیزد تا به شکار صنایع بیایند و به منقرض کردن آنها دامن بزنند!
قصه پر غصه خصوصی‌سازی در کشورمان را می‌توان از حال بد این روزهای برخی از شرکت‌ها و صنایع فهمید: رشت الکتریک، آلومینیوم المهدی، نیشکر هفت‌تپه، ماشین‌سازی تبریز، کشت و صنعت مغان و…
در سازمان خصوصی‌سازی چه خبر است؟ واگذاری‌ها با چه معیاری انجام شده؟ اصلا رئیس‌ چنین سازمان مهمی که به نوعی با واگذاری‌های خود تکلیف بخش مهمی از آینده صنایع ایران را مشخص می‌کند بر چه معیاری انتخاب شده است؟ اکنون بیش از هر زمان دیگری به بررسی پرونده این واگذاری‌ها احتیاج داریم تا منشأ حال بد صنایع مذکور را دریابیم، به قول قدیمی‌ها «جلوی ضرر را از هر جا که بگیری منفعت است.»
صنایعی مانند رشت الکتریک یا نیشکر هفت‌تپه و یا… تا زمانی که به صورت یک بنگاه اقتصادی در مالکیت دولت بودند به صورت کج‌دار و مریز هم که شده داشتند کارشان را می‌کردند. تولیدات خویش را به بازار عرضه می‌کردند و کارگرانشان با هر کم و زیاد و با هر حسن و عیبی که برای بنگاه‌داری دولتی می‌شمارند بالاخره در آنجا مشغول بودند و حقوقی داشتند و بیمه‌ای. تا آنکه پای حرف‌ها و استدلال‌های تازه به میدان باز شد. استدلال‌هایی که می‌گفتند خمودگی صنایع کشور را باید با خصوصی‌سازی برطرف کرد و البته این کار فایده دیگری هم دارد که کوچک‌سازی دولت و چابک‌سازی آن است.
در سازمان خصوصی‌سازی چه خبر است؟!
اما خصوصی‌سازی به‌خصوص در سال‌های اخیر دقیقا نتیجه‌ای خلاف این دو هدف به بار آورده؛ یعنی نه دولت کوچک شده و چابک (چرا که بسیاری از صنایع را دولت از این جیب به آن جیب کرده) و نه آن بنگاه‌ها و صنایع از خمودگی خارج شدند. حتی برای برخی از این بنگاه‌ها وضعیت به مراتب بدتر شده و در آستانه ورشکستگی قرار گرفته‌اند. چرا؟!
محمد حسن‌نژاد نماینده مردم مرند و عضو کمیسیون اقتصادی مجلس در گفت‌وگو با فارس گفته است: «متأسفانه در سال‌های اخیر بخش خصوصی‌سازی ما به قدری بد عمل کرده و مورددار بوده است که هر کسی اعم از خبرنگاران، کارفرما، نماینده و همه مسئولان فهمیده‌اند که این بخش دارای ایراداتی است.»
اخیرا محمدرضا پورابراهیمی، رئیس‌ کمیسیون اقتصادی مجلس از تصویب تحقیق و تفحص از سازمان خصوصی‌سازی خبر داد. او در 10 دی ماه جاری در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم گفت: “به نظر می‌رسد باید در نحوه اجرای قوانین واگذاری شرکت‌ها توسط سازمان خصوصی‌سازی و همچنین برخی واگذاری‌های انجام گرفته توسط این سازمان تجدیدنظر شود چرا که گزارشات اولیه به دست آمده از واگذاری بخشی از شرکت‌ها نشان‌دهنده مشکلات جدی در این بخش است”.
یکی از ماجراهای جنجالی در این سازمان خرید مجتمع گوشت اردبیل از سوی علی‌اشرف عبدالله پوری‌حسینی است. وی که ظاهراً چند روز پیش از ریاست سازمان خصوصی‌سازی استعفا داده است، این مجتمع صنعتی را در سال 85 می‌خرد. وی اولین رئیس‌سازمان خصوصی‌سازی کشور است و می‌گوید خرید این مجتمع ربطی به این سازمان نداشته و در زمان خرید وی رئیس‌ سازمان نبوده است. پوری‌حسینی در سال 1392 رئیس‌ ستاد تبلیغاتی روحانی در استان آذربایجان شرقی بوده است و پس از پیروزی روحانی بار دیگر به سمت ریاست این سازمان منصوب می‌شود. طبق اظهارنظر مقامات قضایی پرونده این واگذاری همچنان مفتوح بوده و بدهی معوق خریدار، حداقل مسئله آن است.
بدون هیچ سابقه‌ای
یکی از نزدیک‌ترین معیارهایی که برای واگذاری صنایع اهمیت دارد، داشتن سابقه مرتبط است. یعنی فرد یا افرادی که در آن صنعت سابقه‌ای دارند اهلیت تصاحب آن صنایع را دارا هستند. اما متاسفانه در واگذاری‌ها به تنها چیزی که توجه نشده است همین موضوع سابقه در صنعت موردنظر است. نماینده مردم مرند در مجلس در این رابطه می‌گوید: «ما یک مورد از خصوصی‌سازی‌ها را نمی‌توانیم پیدا کنیم که بگوییم درست بوده و بی‌حاشیه بوده است و یا اینکه زمانی که واگذاری صورت گرفته است پس از آن مشکلات حل شد و عملکرد آن درست شد. متأسفانه برخی واگذاری‌ها را به افرادی می‌دهند که در عمرش حتی یک پیچ و مهره هم نبسته است بعد این فرد در بحث بازار ارز دستگیر می‌شود آنگاه آقایانی مانند پوری‌حسینی در رسانه ملی می‌گویند شخصی را در بازار ارز دستگیر کرده‌اند و این چه ربطی به واگذاری‌ها دارد، اما باید گفت چنین شخصی اهلیت فعالیت اقتصادی هم ندارد و در بازداشت است چه برسد به اینکه یک شرکت دولتی را به چنین شخصیتی بخواهیم واگذار کنیم.ما دیگر نمی‌دانیم تخلف از این بالاتر چیست.»
پورابراهیمی، رئیس‌کمیسیون اقتصادی مجلس می‌گوید که «واگذاری‌ها عموما انجام می‌شود اما اهلیت آن رعایت نشده است یعنی فردی که هیچ‌گونه سابقه فعالیتی در آن زمینه نداشته است شرکت دولتی را گرفته آن هم معلوم نیست با چه هدف و رویکردی که این جزو‌اشکالات شکلی محسوب می‌شود که اهلیت رعایت نمی‌شود.»
یک آرزو: واگذاری مولد از گاوصندوق دولت!
شعار کوچک کردن دولت از جانب افراد بسیاری داده شده است اما در عمل آیا می‌توان گفت که در آن مسیر حرکتی شایسته انجام شده است؟ رئیس‌جمهور در روز تقدیم لایحه بودجه 98 به مجلس در صحن علنی گفت: «ثروت و دارایی فراوانی داریم منتها این ثروت‌ها را همه در گاوصندوق گذاشته و قفل شده است. دولت دارای با ارزش‌ترین زمین‌ها در داخل شهرها، در کنار شهرها و در مناطق مختلف کشور است و این زمین‌ها را قفل کرده است.»
رئیس‌جمهور با ذکر مثالی در این زمینه اضافه کرد: “در یک استانی یک زمین بسیار وسیعی که البته کنار شهر و وصل به شهر بود، وجود دارد، گفتم این زمین برای چه کسی است گفتند فلان وزارتخانه این را در مالکیت دارد برای طرحی از ۳۰ سال پیش، یعنی ۳۰ سال پیش زمین را گرفته در گاوصندوق گذاشته و قفل کرده و می‌خواهد ۴۰ سال بعد آنجا طرحی را اجرا کند. نباید اجازه دهیم. باید اموال و دارایی‌هایمان را مولد کنیم نه منجمد”.
در این باره باید پرسید آن گاو صندوق که ثروت‌های ملی در آن قرار دارد به چه قیمتی باید خالی شود؟ و آیا واقعا واگذاری‌هایی که دولت یازدهم و دوازدهم انجام داده مولد بوده است؟ در این باره باید پرسید که کدام واگذاری دولت تاکنون مولد بوده است؟ خوب است اگر دولت در این زمینه کارنامه خود را برای مردم شفاف کند، خاصه این دولت که در پس تریبون‌ها به شفافیت بسیار می‌پردازد!
تقریبا تمامی واگذاری‌های صورت گرفته در دولت تدبیر و امید روزگاری آشفته دارند. آیا آقای روحانی از چندوچون این واگذاری‌ها مطلع است؟ اینکه گاهی صنایع و بنگاه‌های اقتصادی در اختیار دولت را با ترفند و حیل در ماه‌های نزدیک به واگذاری زیان ده می‌کنند تا از قیمت آن بکاهند، قصه‌ای تلخ است که از ضعف دستگاه‌های نظارتی و وزارت اطلاعات حکایت می‌کند.
از رشت الکتریک تا ماشین سازی تبریز
از کارخانه‌ای که روزگاری بزرگ‌ترین کارخانه تولیدی کلید و پریز بود اکنون چه مانده است؟ مخروبه‌ای که تنها آه حسرت بر لب می‌نشاند و سرنوشت آنکه روزگاری توسط همسران چهار تن از سران اصلاح‌طلب خریداری شد «درس عبرتی» برای ما و مجلس باشد تا با اقدام نظارتی درست و قاطع جلوی تکرار آن سرنوشت برای صنایع دیگری از جمله ماشین‌سازی اراک و هفت‌تپه و کشت و صنعت مغان و…گرفته شود.
محمد اسماعیل سعیدی نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی ‌روند واگذاری ماشین‌سازی تبریز را چنین تشریح کرده است: «طی سال‌های گذشته در روند واگذاری این شرکت متأ‌سفا‌نه مسیری طی شد که شرکت ماشین‌سازی ر‌ا از اوج عزت به حضیض ذلت کشاند. یک زمانی شرکت ماشین‌سازی تبریز ر‌ا به عنوان رد دیون به با‌نک صادرات واگذار کردند، با‌نک صادرات که نمی‌تواند ماشین‌سازی ر‌ا اداره کند، این یک صنعت مادر است. د‌ر نهایت پس از اعتراضات ما این شرکت باز برگردانده شد و البته آن ر‌ا پا د‌ر هوا نگه داشته‌اند و چند سال بعد مجدد به‌عنوان رد دیون و با قیمت ۱۰۰۰ میلیارد تومان به صند‌و‌ق بازنشستگی فولاد دادند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.»
و‌ی می‌افزاید:”سازمان خصوصی‌سازی از صند‌و‌ق فولاد وکالت‌نامه گرفت تا ماشین‌سازی ر‌ا به فرد دیگری بفروشد و د‌ر این مد‌ت روز به روز وضعیت ماشین‌سازی بدتر شد و ماشین‌سازی به فردی واگذار شد که صلاحیت و اهلیت‌اش ر‌ا نداشت و این فرد نتوانست اقساط ماهانه‌اش ر‌ا پر‌د‌ا‌خت کند و مجدد این شرکت بازگردانده شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ د‌ر نهایت شرکت ماشین‌سازی تبریز پس از این همه ر‌فت و برگشت به فردی به نام فرخزاد واگذار شد که اصلا اهلیتش ر‌ا نداشت و نه‌تنها اهلیت نداشت، بلکه د‌ر زد و بندهای ارزی با‌نک مرکزی هم دست داشت و الان چند وقت است که در بازداشت به‌سر می‌برد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. کار آنها به این شکل بوده که ارزهای با‌نک مرکزی را د‌ر یکی از صرافی‌ها با قیمت آزاد می‌فروختند، سهمی هم به آقای فرخزاد رسیده بو‌د که او با همین سهم خود شرکت ماشین‌سازی ر‌ا خریداری کر‌د”.
از این جیب به آن جیب کردن در دولت
ضمن آنکه آقای رئیس‌جمهور گفته است که این دارایی‌های غیرمولد در اختیار وزارتخانه‌هاست و باید با خصوصی‌سازی به دارایی مولد تبدیل شود. اما کارنامه خصوصی‌سازی چیز دیگری می‌گوید. در بسیاری موارد این دارایی‌ها در دولت از این جیب به آن جیب رفته است.
محمدرضا پورابراهیمی در این باره گفته است: «در بخش خصوصی‌سازی مهم تغییر مالکیت نیست بلکه بحث مهم اداره بنگاه است. این اداره بنگاه توسط دولت یعنی دولت از یک مسیر خارج شده و از مسیر دیگر جایگزین شده و هیچ اتفاقی در محتوای عملیات خصوصی‌سازی در ایران نیفتاده و حتی بدتر هم شده است.»
وی به ایرادات اساسی موجود در روند خصوصی‌سازی شرکت‌های دولتی ‌اشاره کرد و گفت: «اینکه می‌گوییم روند خصوصی‌سازی در کشور بدتر هم شده به این دلیل است که قبلا وزارت نفت پالایشگاه پتروشیمی را تخصصی اداره می‌کرد اما اکنون دیگر نمی‌تواند آن اداره تخصصی را داشته باشد یعنی در نهادها و وزارتخانه‌های دیگر این پالایشگاه‌ها منتقل شده که کاملا غیرتخصصی اداره می‌کنند. یا اینکه قبلا بانک‌ها و یا بیمه را قبلا وزارت اقتصاد اداره می‌کرد و هر موضوعی در این زمینه را وزیر اقتصاد پاسخگو بود اما اکنون در این حوزه اتفاقی می‌افتد وزیر هم پاسخگو نیست و می‌گوید ما اینها را واگذار کردیم و اصلا به ما ارتباطی ندارد.»
امید می‌رود تحقیق و تفحص از سازمان خصوصی‌سازی شروعی بر پایان واگذاری‌های غیراصولی و احیانا غیرقانونی باشد و همچنین کوتاه کردن دست نااهلان و سودجویان از ثروت‌های ملی.
نامه 55 نماینده به قوه قضائیه
چندی پیش 55 نماینده مجلس در نامه‌ای به رئیس‌قوه قضائیه با اشاره به برخی تخلفات در واگذاری‌های انجام شده اخیر، خواستار ورود جدی دستگاه قضایی شدند. «شرکت‌های آلومینیوم المهدی و طرح هرمزال، ماشین‌سازی تبریز، ریخته‌گری‌تبریز، ایران‌ایرتور، آلومینیوم‌سازی اراک، کشت و صنعت مغان، پتروشیمی کرمانشاه، نیشکر هفت‌تپه و سیلوها» صنایعی هستند که در این نامه بر واگذاری همراه با تخلف آنها تاکید شده است.
در این نامه از رئیس‌دستگاه قضایی درخواست شده است «تا با تشکیل شعبه‌ای ویژه و با نظارت عالیه جنابعالی، کلیه پرونده‌های مربوط به خصوصی‌سازی مطابق قانون، تجمیع و به تخلفات و اتهامات احتمالی، رسیدگی دقیق صورت گیرد. در این راستا تقاضا دارم تدابیر قضایی لازم جهت امکان دسترسی به متهمان در زمان رسیدگی به پرونده‌ها اتخاذ شود.»
مجلس به‌عنوان دستگاهی نظارتی و نماینده ملت که بی‌شک از نزدیک با درد کارگران این صنایع آشناست و دستگاه قضایی به‌عنوان خانه عدالت، می‌توانند در حرکتی انقلابی و قاطع، دست ‌اشراف سیری‌ناپذیر را از صنایعی که با زدوبند و ناصواب تصاحب کرده‌اند کوتاه کرده و لبخند را بر لب کارگران و خانواده‌های آنان بنشانند.(منبع:روزنامه کیهان 97/10/17).