1

یا مقلب القلوب والابصار

آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم
گرد غریبان چمن خیزید تا جولان کنیم
امروز چون زنبورها بر آن شویم از گل به گل
تا در عسل خانه جهان شش گوشه آبادان کنیم
بشنو سماع آسمان خیزید ای دیوانگان
جانم فدای عاشقان امروز جان افشان کنیم
———————————
آمد بهاران عاشقان تا خاکدان بستان شود
آمد ندای آسمان تا مرغ جان پران شود
هم بحر پر گوهر شود، هم شوره چون کوثر شود
هم سنگ لعل کان شود، هم جسم جمله جان شود
————————————
ای آنکه گردونه دل ها در دستان قدرتمند توست و ای آن که سال و سال ها را می گردانی و لحظه ها را جایگزین یکدیگر می سازی، ای تدبیر کننده روز وشب ، ما را به بهترین حالت ها راهنمائی بفرما ای خدای مهربان و بی همتا.
خدایا همه توفیق ها از آن توست، دریغ آن که خرقه تهی کنیم و از توفیقات تو بی بهره باشیم. خداوندا ما را از زمره بهترین بندگانت قرار بده و توفیقات ما را در این سال جدید بیش از پیش گردان.
لحظه ها می گذرند و جایگزین یکدیگر می شوند ، آنچه وجود ما را در این میان ماهیت و هویت واقعی می بخشد ، آن است که تا چه اندازه از زندگی مان، رنگ معرفت و خدایی گرفته است .
زمستان رو به پایان و بهار در آغاز راه است. فصل حیات دوباره طبیعت که با دگرگونی های عمیق و تغییرات وسیع و پر رمز و دار در اوضاع و احوال آن همراه است تا چند روز دیگر از راه می رسد. بهار با کوله باری از شادابی .و نشاط از راه می رسد و سبزی و رویش دوباره حیات و زندگی سالم را یادآوری می کند.
جاری شدن رودخانه ها و به پرواز درآمدن پرندگان در چمنزارهای سرسبز، جملگی نشاط و شادابی دوباره را نوید می دهند. طبیعت با لباس نو هماهنگ با پوشش مردم برای تداوم زندگی را فریاد می زند.
از دیر باز و تا آنجا که تاریخ به یاد می آورد ، آغاز بهار وسال نو یکی از اعیاد بزرگ ایرانیان است. عیدی که با رسوم و سنن خاص و ماندگاری پیوند خورده و گذر ایام و تند باد حوادث و فراز ونشیب های تاریخ نتوانسته در تداوم آن خللی وارد سازد و ….. ایران با تکیه بر فرهنگ غنی و رسم و سنت های پسندیده و پر معنی و مفهوم همچنان استوار و پا بر جا موجودیت خود را در پهنه تاریخ و زمان حفظ کرده است. نوروز یکی از اصیل ترین نمادهای پایداری این سرزمین توحیدی است.
مردم کشور ما امسال هم مثل همیشه و مانند پار و پیرار نوروز را جشن می گیرند و رسم و سنت آن را از خانه تکانی گرفته تا پوشیدن لباس نو و دید و بازدید و صله رحم و …… به جای می آورند. اما در نوروز مثل همه روزهای خدا به نوبه خود نوعی هشدار و اعلام خطر مستتر است. هشدار در باره گذر سریع زمان و پایان یافتن فرصت عمر و …. و نوروز که معنی آغاز دوباره را نیز با خود دارد، فراتر از هر چیز فرصت خوبی است برای محاسبه …. محاسبه در باره روزهایی که گذشته و فرصتی که از دست رفته است و …. پرداختن موشکافانه به خود، که سالی که گذشت با خودمان چه کرده و در باره مسئولیت هایی که در قبال اجتماع و همنوعان داشته در کجا به وظیفه خود به درستی عمل کرده و پیش وجدان شرمنده نبوده ایم و کجا کوتاهی کرده و …. برای سال ها و روزهای پیش رو چه باید انجام دهیم که حداقل همه با هم گامی به جلو برداشته باشیم. اگر چنین نباشد و چنین نکنیم ، نوروز هم مثل همه روزها و لحظه های دیگری است که به بیهودگی و بطالت و الکی خوش تلف شده و می گذرد.
ما اهالی ورزش و همه کسانی که در باره این امر برای خود مسئولیتی قائلند خوب است که در آستانه سال نو در کمال صدق و صفا دست های خود را به سوی آسمان بلند کنیم و دعای نغز…… یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال را از صمیم دل با معبود خود زمزمه کنیم و از او بخواهیم که به ما همت و اراده ای عنایت کند که به مدد آن در سال نو و همزمان و همگام با تازه شدن طبیعت در جهت تغییر و دگرگونی در احوال خود ، به سوی بهترین حال ها یکسره در تلاش باشیم. تردید نکنیم که حال ورزش بستگی به حال و روز خود ما دارد . اگر واقعا آن طور که می گوئیم وضع و حال ورزش از این که هست بهتر شود ، معایب آن کاسته و بر قوت آن افزوده شود و نفس و کارکرد خود را به عنوان یک پدیده و عامل موثر اجتماعی در عرصه های مختلف بهتر از این ایفا کند قبل از نسخه پیچیدن برای آن، باید فکری برای بهبود حال و افکار خود نمائیم و قبل از این کار حرف زدن از بهتر شدن وضع و شرایط ورزش و حرکت آن به سوی نقطه ایده آل ، فقط شعاری دلنشین است که مثل همیشه کمتر به آن عمل می شود و ….
سال 95 با همه فراز و نشیب هایی که برای ورزش اردبیل داشت به پایان رسید. موفقیت در ورزش و ادعای پیشرفت و پسرفت آن باید بر اساس آمارها و اطلاعات کافی و وافی صورت پذیرد. صرف این که بگوییم سال 95 سال موفق و یا سالی همراه با شکست و سرافکندگی بوده است اگر همراه با دلایل و مستندات نباشد نمی تواند به طور کامل مورد قبول قرار بگیرد .
فارغ از همه شعار ها و ادعا ها باید گفت که برای فوتبال اردبیل سال 95 سالی دردناک، فراموش نشدنی و شرم آور بود. سقوط تیم شهرداری به دسته سوم و به دنبال آن سقوط تیم فوتسال بهراد به لیگ دسته دوم اوج بدبیاری فوتبال اردبیل در سالی بود که آخرین روزهای آن را پشت سر می گذاریم.
نمی دانم شاید فوتبال ما نفرین شده باشد و این امر به دلیل نبود صداقت و یک رنگی و جولان دادن افراد ناکارآمد و نا لایق در اطراف آن و رواج زیر آب زنی و حاکمیت روباه صفتی و نامردی و رشد تفکر ارجحیت منافع شخصی بر منافع فوتبال باشد.
بلاتکلیفی فوتبال اردبیل از نظر مدیریت و ادامه دار شدن اختلاف میان اداره کل ورزش و جوانان و هیات فوتبال استان یکی دیگر از مشکلات این رشته ورزشی است. در فوتبال اردبیل متاسفانه در سال های اخیر زیاد حرف زده شده و تا دلمان بخواهد وعده های بی اساس و بی پایه داده شده است. تا بوده فقط ادعا بوده و بس. در عمل چیزی که بتواند از ادعاهای انجام یافته دفاع کند چیزی مشاهده نمی شود و این دردی است که در سایه تفکر حاکم بر تن نزار و در حال موت نفوذ کرده است.
امیدواریم سال 96 برای ورزش اردبیل سالی سرشار از موفقیت و شادکامی باشد. امیدواریم در سال جدید نفرت ها و کینه ها در ورزش اردبیل جای خود را به محبت ها و دوستی ها بدهد. امیدواریم در سال آینده فضای ورزش اردبیل را یک رنگی ، صداقت، مهر و محبت، صمیمیت ، وحدت، هم دلی و همراهی فرا بگیرد. امیدواریم سال جدید برای ورزش اردبیل سالی به دور از هر گونه تنش و حاشیه باشد.
امید آن داریم که در سال 96 بزرگ ترین اتفاق ورزشی سال یعنی میزبانی رقابت های والیبال امید های آسیا با سربلندی پشت سر گذاشته شود و افتخار دیگری نصیب مردم قهرمان و میهمان نواز استان گردد.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
 
 




حمله نادر و سقوط بهراد

گویند نادر در جنگی که در میان او و لران بختیاری پیش آمد چنان بی مطالعه اقدام به حمله کرد که در نخستین مرحله به محاصره افتاد و شکستی سخت یافت، نادر از مهلکه گریخت و گرسنه و خسته به خانه ی پیرزنی دهقان رسید. ساعتی بخفت و چون از خواب برآمد شکمگیره ای طلبید. پیرزن از آشی که پخته بود کاسه ای پیش او نهاد. نادر از فرط گرسنگی چمچه در آش افکنده به دهان برد، از داغی آش دهانش بسوخت و فریادش برآمد.پیرزن از مشاهده آن حال به خنده افتاد و گفت: باید آش را قاشق به قاشق و از کناره کاسه می خوردی که خنک تر است. نادر هم مثل تو همه جا را گذاشت و بی مقدمه به قلب دشمن زد و خودش را گرفتار بلا کرد. اگر قدم به قدم پیش می رفت حالا همه چیز بر وفق مرادش بود.قضیه بهراد هم مثل حمله بی مهابای نادر بود. تا در اول فصل دو پیروزی به دست آمد از خود بی خود شده و همه چیز را تمام شده تلقی کردیم. برنامه تجلیل ترتیب دادیم . کسی نبود که از این آقایان کارشناس بپرسد در هفته سوم و چهارم چه تجلیلی ؟ تجلیل و قدردانی در جای خود می تواند جواب بدهد. باید بپذیریم که همه چیز در جای خودش خوب است . دو پیروزی به دست آوردیم، از ظرفیت صعود به لیگ برتر حرف زدیم. توقع را در جامعه ورزش بالا بردیم و آنگاه غروری کاذب به بازیکنان تزریق کردیم و بعد از آن مصاحبه ها و ترتیب دادن برنامه های تجلیل و بهره برداری از دو سه پیروزی به نفع خود سم مهلکی بر پیکر تیم پاشیدیم و شکست ها آغاز شدو تا سقوط به دسته دوم پیش رفت.
بهراد در اول فصل هنوز چیزی نشده نیاز به تجلیل نداشت ، وقتی نمی توانیم درست بیندیشیم و درست عمل بکنیم در قالب یک دوست و هوادار ضرباتی به تیم ها وارد می کنیم که نتیجه ای جز سقوط و فنا نمی تواند در بر داشته باشد.
 




دعوت از کاندیداهای هیات فوتبال استان

قرار بود تا آخر سال 95 تکلیف هیات فوتبال استان را مشخص بکنند. می گفتند مجمع برگزار می شود و هیات فوتبال استان از بلاتکلیفی نجات پیدا می کند. ولی گویا همچنان باید منتظر ماند و بی صبرانه در انتظار تصمیم و توافق فدراسیون با اداره کل ورزش نشست.
فوتبال ما نباید در کشاکش و بگو مگوهای قدرت طلبانه اسیر بشود. هیات فوتبال ارث پدری هیچ فرد و هیچ کسی نبوده و نیست و نخواهد بود. نباید برای ماندن و یا اجبار به رفتن این قدر پافشاری نمود. آنهایی که به پیروزی خود اطمینان دارند و می گویند که در پنج سال گذشته به اندازه پنجاه سال در پیشرفت فوتبال اردبیل مؤ ثر بوده اند نباید باکی داشته باشند. برای چند صباحی هم که شده ،قصر حافظ را ترک نمایند تا انتخابات در محیطی آرام انجام پذیرد و آنها صاحب اکثریت بشوند و با جلال و جبروت دوباره به قصر برگردند.
به هر حال به نظر می رسد تا یک طرف قضیه به اندازه یک وجب از مواضع خود عقب نشینی نکنند برای اصلاح امور فوتبال و برگزاری مجمع نباید خیلی امیدوار بود.
ولی انسان در هر حال نباید امید خود را از دست بدهد و ما همچنان برای برگزاری مجمع امیدواریم و بنابر این اعلام آمادگی می کنیم برای آگاهی جامعه فوتبال از برنامه ها و اقدامات مورد نظر کاندیداهای ریاست هیات فوتبال استان نسبت به انعکاس نقطه نظرات آنها و آشنایی علاقه مندان با سابقه ورزشی و مدیریتی آنها اقدام نماییم.کاندیداها برای هماهنگی بیشتر می توانند با شماره 09144529537 آقای وحید حسینی تماس حاصل نمایند.
 




فضول باشی، سقوط بهراد و ادره کل ورزش و جوانان

لحظاتی پس از قطعی شدن سقوط بهراد به دسته دوم ، فضول باشی ورزش اردبیل تلفن کرد.پس از احوال پرسی گفت: حالا نتایج تیم بهراد و سقوط آزاد آن تیم می تواند بهانه خوبی به دست تو و برخی از کسانی که مثل تو فکر می کنند، بدهد و هرآنچه دوست دارید بنویسید و عقده های چند و چندین ساله را خالی کنید و از کسانی که به نحوی در ورزش رنجیده اید تسویه حساب نمایید.
گفتم: فضول باشی ولمان کن، تو هم حوصله داری، امسال تحقیر فوتبال و فوتسال اردبیل دمار از روزگارمان درآورد ولی چاره ای نیست باید بسازیم و بسوزیم و منتظر بمانیم که یک فردی که دستش به سرش می رسد در ورزش و فوتبال ما آفتابی بشه و دست فوتبال ما را بگیره و عاقلانه و صبورانه کاری بکنه کارستان. چشم به دستان با برکت یا بی برکت شورا و شهردار و استاندار و فرماندار و.. دوختن دردی از دردها را دوا نمی کند و نتیجه این کارها همان می شود که شد.
گفت: تند نرو فوتسال که ربطی به شورا و استاندار ندارد، تیم مالک داشت و خوب و به موقع هزینه می کرد و مطالبات بازیکنان و کادر و عوامل و دست اندرکاران تیم سر موعد پرداخت می شد . اینجا بازیکنان اصلا اعتصاب نکردند و مربی و سرمربی تیم ، دست اندرکاران آن را تهدید نکردند و تقریبا از نظر امور جاری همه چیز سر جای خودش بود ، با این ویژگی ها بهراد چرا سقوط کرد؟
گفتم بعد از سقوط به اداره کل و مدیر کل سرسلامتی می دهند و او را مقصر اصلی در سقوط بهراد می دانند، همانطوری که متهم ردیف اول در نابودی شهرداری نیز قلمداد شد.
گفت خوب راست می گویند. آنها حتما بهتر از من و تو و دیگران خبر دارند. اگر اینجوری باشد شک نکن که امور جاری تیم توسط بهتاج انجام می پذیرفته، کادر فنی و عوامل اجرایی حتما با نظر برادران معاون ورزشی بهتاج صورت پذیرفته، عقد قرارداد و انتخاب بازیکنان و هر گونه رفت و آمد به توسط نادر پیران بوده است، هزینه های تیم را نیز حتما بهرام آقاخانی معاون پشتیبانی پرداخت کرده، حسینی روابط عمومی اداره کل هم مدیر رسانه ای تیم بوده و خلاصه بهتاج در یک کلام هم مدیر عامل بوده و هم رئیس هیات مدیره. از اینها گذشته علی رغم مسؤولیت های دست اندرکاران اداره کل در تیم، آنها ناانصافی کرده و اصلا به تیم زمین تمرین و مسابقه نداده اند و در قبال هر جلسه تمرین و مسابقه پول کلانی درخواست کرده اند، اگر این اتفاق ها افتاده باشد اداره کل و همه عوامل آن در سقوط بهراد می توانند مقصر باشند و باید به سزای عمل خود برسند.
گفتم شب عیدی حال داری می خواهی فاز جدیدی از حملات را تحمل کنیم و بلند گو و کوتاه گوی اداره کل قلمداد شویم.
گفت به خدا نترس افراد مغرض و آنهایی که دل پری دارند دست بردار ورزش اردبیل نیستند و به هر بهانه ای نق خواهند زد و به تو و امثال تو که دنباله رو حق و حقیقتی اتهام خواهند زد تو کارت را بکن بگذار آنها نیز با رفتار غلط و چندش آور خودشان حال بکنند.
به فضول باشی گفتم از این ها گذشته راستی بهراد چرا سقوط کرد؟
فضول باشی سری تکان داد و گفت: اگر بعضی چیز ها را بگویم به من می گویند به تو چه مربوطه، تیم مال خودمان بوده و خوب کردیم به تو سنه نه. شورا که نیست بگوییم بیت المال حرام شد. شهردار نیست که بگوییم باند بازی کرده ، بخش خصوصیه و خودش هر طور صلاح دیده رفتار کرده ولی آنهایی که اداره کل را مقصر می دانند حتما از پشت پرده خبر دارند و اگر ادعای آنها درست باشد،باید یقه برادران ، پیران و بهتاج را گرفت و علت این که حداقل در نیم فصل خوب یارگیری نکردند و نقاط ضعف را ترمیم ننمودند و به تیم شوک وارد نکردند، را از آنها جویا شویم.
 




شخصیت مربی

در شماره 30 نشریه، مطلبی تحت عنوان ”مربی کیست“ از نظر خوانندگان گذشت. در این شماره هم با نگاهی به نوشته های مرحوم د- اسدالهی تحت عنوان آئین مربیگری به بحث دیگری در ارتباط با شخصیت مربی اشاره می شود.
شخصیت مربی مربوط به صفات و حالاتی می شود که شاگرد آنها را می بیند و با توجه به جمیع آن حالات و حرکات و رفتار ها و کردارها مربی خود را می شناسد . همه حرکات و رفتار مربی بر لوح ضمیر شاگرد نقش می بندد. روی این اصل است که گفته می شود یک مربی در برابر شاگرد خود در ارتباط با همه رفتارها و حرکات خودش مسؤول است. یعنی این که مربی همیشه با وسواس خاصی باید مراقب رفتار خودش در حضور شاگردانش باشد. در چنین مواقعی هر خطایی که از مربی سر بزند و مرتکب بشود برای شاگرد از اهمیت خاص برخوردار می شود و برای همیشه در پرونده ذهن آنها باقی می ماند.
آن مرحوم می نویسد: ”مربی باید چنان مراقب رفتار و کردار خود باشد که به صورت مجسمه قداست و نیکی درآید. نه تنها در محضر که در خلوت نیز باید چنین باشد تا نیکی در جان او جا گرفته و با باور و یقین او پیوند خورد“.
حکایت
کسی نزد ادیبی رفت که در خانه نشسته بود . ادیب مرتب، پاکیزه، قبا، لباس کامل و از روی آداب رسمی در جای خود قرار گرفته گویی در محضر بزرگی با شاگردی حضور یافته است. میهمان وارد شده که سر زده آمده چنین انتظاری نداشت. از ادیب پرسید آیا منتظر کسی بودید؟ ادیب می گوید: نه! می پرسد: پس چرا چنین مرتب و منظم نشسته اید؟ آیا مقام محترمی به دیدار می آید؟ ادیب پاسخ می دهد: خودم کسی هستم و اینجا نشسته ام.
آن کسی که مربیگری می کند و خود را در تربیت و پرورش نسل آینده ورزش، مسؤول می داند باید بداند و با تمام وجود درک بکند که باید در حضور شاگردانش مرتب باشد و رفتاری نیک و پسندیده و قابل قبول از او سر بزند.
اگر یک مربی نتواند و نخواهد احترام خودش را حفظ کند مسلما از دیگران نباید انتظار حرمت و احترام داشته باشد. این مربیان هستند که باید به حرفه خود احترام بگذارند ، مادام که چنین حرکتی از سوی آنها مشاهده نشود توقع از دیگر اقشار برای احترام گذاشتن به آنها عملی بیهوده و نشدنی است.
یکی از مشکلاتی که جامعه مربیان استان را در برخی از رشته ها تهدید می کند همین عدم حفظ احترام این قشر توسط خود جامعه مربیان است. این که مربیان نتوانند یکدیگر را تحمل بکنند و چشم دیدن موفقیت یکدیگر را داشته باشند آفت بزرگی است که حرمت و قداست این قشر را می تواند زیر سؤال ببرد. مربی که به خاطر یک وعده غذا اصول را زیر پا می گذارد و زیر آب زنی را در دستور کار قرار می دهد، نمی تواند برای شاگردان خود آینده خوبی ترسیم بکند.
مربی باید همواره از یک آراستگی در ارتباط با پوشیدن لباس برخوردار باشد. در ارتباط با معنی و مفهوم اراستگی آن مرحوم می نویسد: ”آراستگی به معنی این است که برابر عرف و آشنایی مردم بپوشد و خود را به شکل عجیب و غریب در نیاورد و در عیت حال تمیز و مرتب باشد . کهنگی لباس عیب نیست ولی کثیفی و نامنظمی عیب است که شاگرد را به سوی لاابالی گری سوق می دهد“.
یکی دیگر از عواملی که می تواند در شاگردان اثرگذار باشد حرف زدن مربیان است. مربی برای موفقیت در وظایف و رسالتی که بر عهده دارد باید به حرف خود مسلط باشد . یک مربی موفق و ششدانگ باید آن چیزی را که در نظر دارد آرام، شمرده ، منظم و به طور خلاصه بیان بکند و برای هر حرف دلیل کافی در اختیار داشته باشد.
متاسفانه در فوتبال ما هستند مربیانی که زبانشان به بدگویی و ناسزا گفتن عادت کرده است و این کار را جزء افتخارات خود به شمار می آورند. این را باید دانست که بدگویی و ناسزا گفتن، مربی را بی حرمت می کند. مربی اگر بخواهد زیاد حرف بزند و امکان حرف زدن دیگران را فراهم نکند سخنش بی مقدار می شود.
مربی که نتواند عنان زبان خود را در اختیار داشته باشد و آن را با به کار بردن کلمات ناشایست به حرکت در نیاورد در کار خود نمی تواند سری در میان سرها درآورد. می توان دهها مثال برای این ادعا پشت سر هم ردیف کرد . تجربه این را ثابت کرده است که مربی هتاک هیچوقت نمی تواند نقش خودش را به خوبی بازی بکند و در فردای شاگردانس تاثیر گذار باشد.
مرحوم د- اسدالهی به یک نکته مهم در این ارتباط اشاره می کند : ”کار مربیگری از تمام کارهای جهان دشوار تر است . بهترین فرمولی که پیشنهاد می کنم این است:
مربی بایدآدم باشد تا آدمی تربیت کند“.
 




برای مادرانی که رخ در نقاب خاک کشیده اند

مادرم سلام
امروز نیز چون روزهای گذشته به یاد تو افتادم، قلک خاطراتم را شکستم و دیدم آنچه از تو پس انداز داشتم، چقدر کم شده است.
یاد نگاهت افتادم که چه صادق بود و ساده با آن صدای صمیمی، چه ماهرانه مهربانی را نقاشی می کردی بر روی بوم دلم!
عصرها که می شد دلم هوای تو را می کرد و برای دیدنت پر می کشیدم و با دیدن چهره مهربان و دوست داشتنی ات به زندگی و نفس کشیدن امیدوار می شدم و وقتی می خواستم ترکت بکنم دعاهایت آویزه گوشم می شد که بزرگ ترین، بالاترین و مهم ترین سرمایه زندگی ام بود. دعاهایی که امروز نیز ثمره آنها را در همه مراحل زندگی و نفس کشیدن هایم مشاهده کرده و احساس می کنم.
با هر دعای خیر تو دری از خیر و برکت ، خوبی و نیکی، امید و امیدواری و عشق و صمیمیت به رویم گشوده می شد و با حرف های زیبا و قشنگ تو دل پر از غصه و دردم آرام می گرفت و نگاه های مهربانت مرهمی بر زخم های ناشی از بدقلقی روز و روزگار می شد و برای شروعی دوباره تشویقم می کرد. هنگام دعا، چشمانت با اشک وضو می گرفتند . نماز که می خواندی ، من نیاز را می فهمیدم، هر چه بینایی ات کم می شد، نگاهت عمیق تر می گشت و هر چه قامتت خم می شد، استواریت در برابر عاملین آن فزون تر می گشت. هر چقدر بر درد ناشی از پیری اضافه می شد با هزاران زحمت تحملش می کردی مبادا که از ناله های تو اطرافیانت رنگ از رخسارشان بپرد.
مادرم ، همچنان با یاد تو نفس می کشم و با خاطراتت زندگی می کنم و سعی می کنم اجازه ندهم ذخیره قلک خاطراتم کم و کم تر بشود.
هر چه قدت خمیده تر می شد سایه ات، ساری تر می گشت بر سر خانه! دلت با هر سنگ کلامی می شکست. اما به رویت نمی آوردی و برای راحتی و آسایش اطرافیانت حتی در آن لحظاتی که دنیا برایت تیره و تار می گشت کوتاهی نمی کردی.مادرم آن عصای رنگ و رو رفته ات هنوز هم بر سر جایش قرار گرفته است. عصایی که وقتی می خواستی به چیزی و یا کسی اشاره بکنی با آن نشان می دادی و می خندیدی. خنده هایی که یک دنیا لذت و شور به ارمغان می آورد و دل اطرافیانت را شاد و مسرور می کرد.
مادرم، عشق به تو عشقی بزرگ و ماندنی است و هر چند که رفته ای ولی باز همچنان بودن با تو را با تمام وجود احساس می کنم و به روانت درود می فرستم.
 




جای خالی مشاوره د ر ورزش اردبیل

در ورزش ما عده ای از مشورت کردن گریزان هستند. استفاده از نظر و رای دیگران و حداقل شنیدن آن را بر نمی تابند. خود را علامه دهر و همه فن حریف ورزش و دنیای آن می دانند. تا بخواهی چیزی را در ارتباط با موردی یادآوری بکنی حتی تحمل شنیدنش را ندارند و برای این که تو را از ادامه بحث منصرف بکنند می گویند می دانم، در جریان هستم ، قبلا تجربه کرده ام و ….
مشورت به معنی جمع کردن آراء و نظرات و استفاده از عقل و اندیشه دیگران و به کار بردن فهم و درایت آن ها آمده است. چه اشکالی دارد که انسان مفت و مجانی از نظرات دیگران آگاه شود ، حرف های مختلف را بشنود، بهترین آن ها را برگزیند و در کارها و اقداماتش در جهت بهبود اوضاع از آنها استفاده نماید.
چرا باید از مشورت کردن فرار بکنیم و چرا باید خود را بی نیاز از رای و نظر دیگران بدانیم. مگر نه این که خداوند متعال در قرآن کریم به رسول خدا سفارش می کند که در کارها با دیگران مشورت کند؟
هر که دانسته است بسیاری
نکند بی مشاورت کاری
شد پیمبر به مشورت مامور
تا نداری تو خویشتن معذور
تجربه هایی که موسپید کرده ها و استخوان خرد کرده های ورزش به دست آورده اند می توانند در بسیاری از موارد گره گشای مشکلات ورزش باشند. شنیدن حرف ها و ایده های آنها بار سنگینی بر دوش مسؤولان و گردانندگان رشته های مختلف ورزشی نمی تواند باشد. باید قدر این نعمت ها را دانست و آنها را برای کمک به حال و روز ورزش به میدان فراخواند. همین که پیشنهادها و نظرات آنها شنیده بشود و در مواقع ضروری مورد مشورت قرار بگیرند خود می تواند در برطرف کردن موانع و تحرک بخشیدن به حرکت ورزش استان مؤثر واقع شود.
 




ورزش و خبرنگاران جوان

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
جوانا سر متاب از پند پیران
که رای پیر از بخت جوان به
یکی از نعماتی که نصیب ورزش ما در سال های اخیر شده است روی آوردن عده ای از جوانان علاقه مند، به کار خبری ورزشی است. جوانانی که با بهره گرفتن از توان و قدرت نوشتن، آگاهی از علم روزنامه نگاری و آشنایی با رمز و فنون رشته های مختلف ورزشی می خواهند در خدمت ورزش باشند و برای سربلندی آن از هیچ کوششی دریغ ننمایند.
حضور این جوانان شتاب خاص و قابل توجهی را در انعکاس اخبار، گزارش ها و فعالیت های ورزشی موجب شده و فصل جدیدی از انتقاد و پرداختن به مشکلات ، نارسایی ها ، کمبود ها، بی توجهی ها و کاستی ها را گشوده است. جوانان با انرژی و تلاشگری که در همه صحنه های ورزشی حضور پیدا کرده و جریانات حاکم بر آن را زیر ذره بین قرار داده و می کوشند با عملکرد خود برای ورزش یاری باشند دلسوز و تاثیر گذار و نه باری سنگین و سنگ انداز.
آنهایی که دوران سکوت خبری ورزش استان را دیده اند به خوبی و به زیبایی، قدر فعالیت این جوانان در عرصه های مختلف ورزشی را می دانند و آنها را برای بیان واقعیت های موجود در ورزش نعمت بزرگی به حساب می آورند. این جوانان نیز باید قدر خود را بدانند و قلم خود را با دستور احساسات درونی شان بر روی کاغذ به حرکت در نیاورند. احساسی برخورد کردن با انعکاس مطالب ، انسان را از جاده راستی و درستی در بازگو کردن واقعیت ها و حقایق باز می دارد. نباید اجازه داد احساسات بر واقعیت ها غلبه پیدا بکند.
اگر من خبرنگار به خودم اجازه می دهم که از هر فعال عرصه ورزش انتقاد بکنم باید دیگران نیز بتوانند در ارتباط با نوشته ها و حرف های ما اظهار نظر بکنند و سخن بگویند. این که نوشته های خود را وحی منزل و عاری از هرگونه عیب و ایراد و نقد بدانیم نشان بارزی از پائین بودن آستانه نقدپذیری ما می تواند باشد.
جوانان فعال در عرصه رسانه های ورزشی همیشه نباید نیمه خالی لیوان را ببینند و چشم بر روی نقاط مثبت بسته و فقط دنبال منفی ها باشند. یک خبرنگار متعهد باید همه حقایق را ببیند و در انعکاس آنها به اندازه سرسوزنی از دایره امانتداری و راست گویی منحرف نشود. پیشه کردن این عادت که چون با فلانی رابطه خوبی ندارم پس همه کارهای او را تاریک ببینیم و تاریک بنویسیم. دور از عدل و انصاف بوده و خواهد بود.
فعالان جوان عرصه ورزش باید به خوبی خدمتگزاران واقعی را از منفعت طلبان و نان به نرخ روز خورها تشخیص بدهند. باید مردان مرد در ورزش را به خوبی بشناسیم چرا که
کار مردان روشنی و گرمیست
کار دونان حیله و بی شرمیست
انسان های خوب و افراد متعهد و عاشق خدمت بی منت چراغ راه دیگران هستند و امید را در آنها زنده می کنند و انسان های پست فقط به فکر حیله گری و سود شخصی هستند و تلاشگران عرصه رسانه های ورزشی باید قلم و نوشته های خود را از حیله و تزویر افراد دو رو و هرهری مسلک مصون بدارند.
شناخت گندم نماهای جو فروش در ورزش از ضروریات رهروان عرصه اطلاع رسانی می باشد. این قبیل افراد، آفات ورزش به حساب می آیند و می توانند سهمگین ترین و خطرناک ترین ضربات را به آن وارد نمایند.
و در نهایت بزرگ ترین، بالاترین، مهم ترین و قابل توجه ترین مسئله ای که می تواند درهای موفقیت و پیشرفت را به روی فعالان جوان رسانه در ورزش باز کند دوری جستن از غرور و خودخواهی است.
شاعر نامدار ایران مرحوم پروین اعتصامی چه زیبا گفته است:
هوای نفس چو دیویست تیره دل پروین
بتر ز دیو پرستی است خود پرستیدن
و یا
خود پسندیدن وبال است و گزند
دیگران را کی پسندد خود پرست
امیدواریم سال 96 برای همه زحمتکشان عرصه
خبر و خبر رسانی و بخصوص تلاشگران بی ادعای رسانه های ورزشی، سالی پر از موفقیت و شادکامی باشد.
 




بشنو و باور مکن

مردی بود کهن سال و شغلش غسالی و مرده شویی. کسی پرسیدش در این همه سال که در این شغل می کوشی چه چیز عجیبی دیده ای؟ گفت: نفس خویشتن را، زیرا هر روز دهها مرده را می شویم ولی باور نمی کنم که خودم نیز روزی خواهم مرد.
آنهایی که برای دو روز بیشتر ماندن در صحنه و یا تامین رضایت برخی از افرادی که ارتباط کاری دارند زمین و زمان را به هم می دوزند و نسبت های ناروا به برخی ها روا می دارند آیا نمی دانند که فردا در روز قیامت و در پیشگاه احدیت باید پاسخگوی اعمال خود باشند.
چراورزش استان ما نمی تواند در جایگاهی قرار بگیرد و نتایج مطلوب و شایسته ای کسب کند؟ چرا هر چقدر بیشتر گفته می شود کم تر اثر مطلوب در روند امور مشاهده می شود؟ چرا هر کسی در این وادی مسؤولیتی را می پذیرد و می خواهد گوشه ای از کارها را بچرخاند تا شروع نکرده حرف و حدیث ها در موردش آغاز می شود و دام ها برای زمین گیر کردنش گسترده می شود؟
آنهایی که می آیند تا در هیات های ورزشی تلاش صادقانه بکنند به نوعی ایثار کرده و از خود گذشتگی نشان می دهند. گفتیم تلاش صادقانه، حساب آنهایی که با یک برنامه از پیش تعیین شده و برای رسیدن به برخی از اهداف در ورزش سبز می شوند با خاک خورده ها و پیوند خورده های ورزش متفاوت هستند.
برخی ها در ورزش ما به جز ایراد گرفتن و به این و آن تاختن کار دیگری ندارند. عده ای هم که به دنبال منافع شخصی هستند تا به خواسته خود نمی رسند شمشیر را برای کسانی که مانع از دستیابی به هدف شده اند از رو می بندند و در قامت منتقد هر آنچه دوست دارند می گویند.
یکی از فعالین ورزش استان تعریف می کرد وقتی نتوانستم خواسته یکی از عزیزانی را که رابطه حسنه و شیرینی با من داشته برآورده بکنم به مخالف سرسخت، خونی و تمام عیار من تبدیل شد و از هر فرصتی برای گل آلود کردن آب استفاده می کند.
او اعتقاد داشت که آن شخص چنان در انتقام گرفتن از وی مصمم بوده که عملکرد منفی دیگران را نیز با صحنه سازی و استفاده از احساسات برخی ها متوجه وی نموده و به نوعی او را مورد حمله ناجوانمردانه قرار می دهد.
یک حکایت
کدبانوی خانه آشپز را گفت: امروز آش آماده کن. آشپز مشغول شد. نزدیک ظهر کدبانو آمد تا نمک چشان کند، به کام اولش اندکی شور شده بود و به آشپز نهیب زد که آشپزی بلد نیستی . آش شور است، آشپز پیر که می دانست کدبانو برای ایراد گیری آمده نه نمک چشان گفت: اگر تو بهتر می زنی ، بستان بزن.
کدبانو دست برد و یک مشت نمک بر گرفت و به دیگ آش ریخت . آشپز خندید و گفت: شور بود و شورش کردی.
حالا برخی ها برای این که بتوانند خود را بزرگ، کارکن، تاثیرگذار و احیانا قدرتمند نشان بدهند آش شور را شورتر می کنند. این قبیل رفتارها و حرکت ها زیبنده ورزش و آنهایی که مدعی خدمت به ورزش هستند نبوده و نیست و برای گردانندگان صحنه ها، حاصلی نمی تواند داشته باشد.
بشنو و باور نکن
همچنان عده ای که فکر نکنم تعدادشان از انگشتان دست تجاوز کند بر این باور هستند که فوتبال ما در اوج است و سزاوار جایگاه های رفیع، بلند و افتخارآفرین. تا ضربه ای به در می خورد و بهانه ای برای تبلیغ پیش می آید امان داده نمی شود و آن ضربه را وسیله ای برای مطرح شدن ها قرار می دهند و خارج از عرف به اقداماتی دست می زنند . آیا به تبلیغات پوچ و بی اساسی که انجام می شود باید گوش کرد و همه آنها را به جان خرید؟
حکایتی دیگر
خسیسی به حمالی گفت صندوقی را که در آن کالای شیشه ای بود به بالاخانه ببرد و به جای مزد از او سه نصیحت بشنود. حمال پذیرفت. چون یک سوم راه طی شد، گفت: نصیحت اول را بگو!. گفت: اگر کسی درآمد که نقد به از نسیه است، بشنو و باور مکن!
چون دو سوم راه طی شد، حمال گفت: نصیحت دوم را بگو!
گفت: اگر کسی درآمد که پول سیاه به از سکه سیم است، بشنو و باور مکن!
چون به آخر پلکان رسیدند، گفت: نصیحت سوم را بگو!
گفت: اگر کسی درآمد که نخود آب به از چلوکباب است، بشنو و باور مکن!
حمال ناگهان صندوق را از فراز پلکان به زیر افکند و گفت: اگر کسی درآمد که در این صندوق چیزی سالم مانده است، بشنو و باور مکن!
حالا ما نیز باید به این ادعاها، شعارها ، فخر فروشی ها و گنده گویی ها گوش کنیم ولی به هیچ کدام از آنها را باور نکنیم. این نهایت کاری است که در مقابل آن همه خود بزرگ بینی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها و حقایق می توان انجام داد.
کسانی که می خواهند با چنگ توسل به دامن حرف های بی پایه و بی اساس افکار عمومی را تحت تاثیر قرار بدهند و با آمارهای غلط و دروغین به بزرگ کردن عملکرد خود بپردازند باید بدانند که دیگر زمان این قبیل ترفندها گذشته است.
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد
زمانه را ورقی، دفتری و دیوانیست
 




درخشش گلبالیست های اردبیل

دلاوران تیم گلبال هیات اردبیل با درخشش در رقابت های لیگ برتر به نائب قهرمانی این رقابت ها دست پیدا کرد.
در رقابت های لیگ برتر باشگاههای گلبال کشور 7 تیم هیات اردبیل، سایپا، کیهان بد و شهید هرندی تهران نیرو گستر خراسان، هیات تویسرکان و بهزیستی اصفهان حضور داشتند.
دور برگشت این رقابت ها در اسفند ماه در تهران برگزار شد . گلبالیست های اردبیل که تیم قدرتمند و قدر این رقابت ها بودند علی رغم شایستگی در مکان دوم این رقابت ها قرارگرفتند. نتایجی که این جوانان جویای نام به دست آوردندنشان شایستگی و لیاقت آنها می باشد.در دور برگشت رقابت ها این نتایج برای نماینده اردبیل به دست آمد:
اردبیل 9   نیرو گستر خراسان 7
اردبیل 11 سایپا تهران5
اردبیل 5 کیهان بد تهران5
اردبیل 8 شهید هرندی تهران 2
اردبیل 7 بهزیستی اصفهان 9
اردبیل 13 هیات تویسرکان 2
در پایان این رقابت ها تیم بهزیستی اصفهان با 27 امتیاز به مقام مقهرمانی رسید . هیات اردبیل با 25 امتیاز در مکان دوم جدول رده بندی قرار گرفت و تیم شهید هرندی تهران با 22 امتیاز به مقام سوم رسید.
علاو.ه بر کسب نائب قهرمانی ، تیم گلبال اردبیل افتخار دیگری را نیز در این رقابت ها به دست آورد. بهترین خط حمله لیگ برتر گلبال ایران با به ثمر رساندن 1034 گل از آن تیم اردبیل شد.
تیم گلبال اردبیل توانایی هایی که دارد شایسته توجه بیشتر و حمایت همه جانبه می باشد. این افتخار اگر در رشته های دیگر نصیب ورزش اردبیل می شد به طرق مختلف در اطراف آن مانور داد ه و تبلیغلپات زیادی صورت می گرفت و بهره برداری های مختلف از آن آغاز می شد. ولی بچه های لایق و توانا و بی ادعای گلبال اردبیل کاری کردند کارستان و به افتخاری قابل توجه دست یافتند . متاسفانه به این موفقیت کم تر پرداخته شد. در حالی که حق این جوانان و بازیکنان قدرتمند خیلی بیشتر و بیشتر از این حرف ها می باشد.
در تیم گلبال اردبیل بازیکنان شایسته ای عضویت دارند. بازیکنانی چون حسن جعفری که سال ها به عنوان کاپیتان تیم ملی گلبال انجام وظیفه نموده و در مقطعی به عنوان بهترین بازیکن گلبال آسیا و اقیانوسیه انتخاب شده است.حمایت از این تیم و تشویق آنها یکی از ضروریات می باشد. افتخار به دست آمده توسط این جوانان در تاریخ ورزش اردبیل به یادگار ماندنی است و چه زیبا خواهد بود که اداره کل ورزش و جوانان، بهزیستی استان و استانداری به نحو شایسته این افتخار آفرینان را مورد تشویق قرار داده و به نحو مطلوب از آنها تجلیل به عمل آورند تا برای ادامه مو فقیت ها در سال های آینده و توسعه این رشته ورزشی انگیزه های لازم را به دست آورند.