نویسنده «قندیل» با بیان اینکه این کتاب وارد خاطرات نیروهای دشمن یا اعضای گروهک‌ها، پیش‌مرگان مخالف یا همین گریلاهای اعضای پژاک می‌شود، ادامه داد: نفس ورود به این نوع خاطره‌نگاری این است که بتواند دروازه‌ای را باز کند برای روایت اتفاقات و خاطراتی که سایر افراد کادرها و نیروهای سازمان‌ها دارند که تا حالا گفته نشده است.

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، کتاب «قندیل» در زمینه آشنایی مردم به‌خصوص جوانان با افکار، عقاید و عملکرد گروهک‌های مسلح تجزیه‌طلب نوشته شده است. این کتاب حاصل ۱۰ ساعت گفت‌وگو و مصاحبه با بهار (عضو سابق سازمان پژاک) و ماه‌ها تحقیق و پژوهش درباره این گروهک است.

نویسنده «قندیل» درباره اهمیت تالیف این کتاب در مقدمه آن نوشته است: «در غرب کشورمان، از همان روزهای اول انقلاب، حزب‌ها و سازمان‌های زیادی سر بلند کردند و دست به مبارزه مسلحانه زدند و خسارات مالی و جانی زیادی بر کشورمان وارد کردند. حزب دموکرات، سازمان کومله، خبات و رزگاری از این جمله‌اند؛ اما جوان‌ترین آن‌ها گروهک «پژاک» است که در کردستان ایران و عراق فعالیت می‌کند.

گروهک پژاک زیرشاخه حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک) است که پیچیدگی و ساختار خاصی دارد. تصمیم گرفتم تحقیق و پژوهشی از نحوه شکل‌گیری، اهداف و آرمان‌های این حزب داشته باشم. در این حین با خانم «بهار» از اعضای جداشده حزب پژاک آشنا شدم. ایشان حاضر شد خاطرات ۱۰ سال آشنایی، ارتباط و فعالیت خود را در این گروهک بیان کند تا به قول خودش «شناختی باشد برای افرادی که تازه می‌خواهند دنبال فعالیت در این گروهک بروند.» کتاب «قندیل» دارای هشت فصل است و در ۱۸۴ صفحه تألیف شده است.»

کیانوش گلزار راغب متولد سال۱۳۴۴ هجری شمسی و یکی از رزمندگانی است که ۱۴ماه در زندان کومله به سر برده است. او بعد از آزادی توانست خاطرات خود را در کتاب «شُنام» بنویسد و در ادامه انتشار خاطرات خودش، تصمیم گرفت نگارش خاطرات امیر سعیدزاده را در کتابی به نام «عصرهای کریسکان» به‌عهده بگیرد.

این نویسنده به تازگی کتاب «قندیل، خاطرات بهار(عضو سابق سازمان پژاک)» را منتشر کرده است. در ادامه مصاحبه خبرنگار کتاب ایرنا با نویسنده کتاب «قندیل» را می‌خوانید.

پژاک، رویکرد مبارزاتی متفاوت دارد

چرا به‌سراغ گروهک پژاک رفتید؟

تا آنجایی که اطلاع دارم، جامعه ایران مخصوصا مردم کردستان تا حدودی درباره سایر گروهک‌هایی که وجود دارند شناخت حداقلی پیدا کرده‌اند؛ ولی گروهک پژاک یک سازمان جوان است که در دهه‌های اخیر یعنی اوایل دهه ۸۰ ایجاد شده و چون مرموز و مبهم است، کمتر آن را می‌شناسند. مواضع و عملکرد این گروهک، تحت لوای سازمان حزب کارگران کردستان ترکیه است. در واقع، اسم اصلی سازمان پژاک، حزب حیات آزاد کردستان ایران است؛ اما یکی از شاخه‌های حزب کارگران کردستان ترکیه به نام پ.ک.ک محسوب می‌شود. بیشتر نیروهای این سازمان را از کردستان ایران و جامعه ایران جذب می‌کنند.

پژاک به‌طور مستقل و مسلحانه هم با ایران می‌جنگد و هم همراه با پ.ک.ک علیه ترکیه فعالیت می‌کند. پژاک، رویکرد مبارزاتی متفاوت و روش‌های جذب نیروی کاملا سربسته و متفاوتی هم دارد؛ بنابراین با سازمان جوان و کمترشناخته‌شده‌ای در داخل ایران مواجه هستیم که فعالیت مسلحانه دارد و گاهی دست به ترور هم می‌زند. با توجه به این مسائل، احساس کردم لازم است تحقیق و بررسی درباره این سازمان داشته باشم. در روند تحقیقات، با خانم بهار آشنا شدم که عضو سابق سازمان پژاک بوده و توانستم کتاب «قندیل» را براساس خاطرات او به سرانجام برسانم.

روایت دوره ۱۰ ساله پر از رنج و درد

خاطرات ۱۰ ساله بهار شامل چه دورانی از زندگی اوست؟

خانم بهار یک نیروی جوان امروزی است و در همین دوره حضور تلگرام و واتس‌اپ جذب سازمان پژاک شده است. او تا سال‌های اواخر دبیرستان در سنندج تحصیل می‌کرده و در همان‌زمان هم از طریق هواداران سازمان پژاک، جذب این سازمان می‌شود و پس از طی دوره‌های آموزشی، اقدام به فعالیت‌های مبارزاتی می‌کند: البته در حوزه پشتیبانی و همچنین تبلیغی و کمک‌رسانی. برای این اشخاص در سازمان پژاک، اصطلاح «هه‌وال» را به کار می‌برند که کارهای پشتیبانی و حمایت پشت جبهه را انجام می‌دهند.

اصطلاح گریلا برگرفته از مبارزات چریکی چگوارا در آمریکای لاتین و وارد فرهنگ کردی شده است

او حدود دو سال در داخل کردستان ایران، فعالیت‌های تبلیغی و کمک‌رسانی را انجام می‌دهد و بعد از آن، مسلح می‌شود و یک دوره ۶ ساله لباس گریلایی می‌پوشد. «گِریلا» به معنی نیرو یا همان پیش‌مرگ است. این نیروها در سایر گروه‌ها با عنوان پیش‌مرگ شناخته می‌شوند و در سازمان پژاک گریلا نام دارند. اصطلاح گریلا برگرفته از مبارزات چریکی چگوارا در آمریکای لاتین و وارد فرهنگ کردی شده است. حالا به نیروهای پژاک هم گریلا می‌گویند.

او با یک دست لباس و یک اسلحه حدود ۶ سال از عمرش را در بین کوه‌های قندیل کردستان عراق، بین درّه و غار و سنگر و جنگل سر می‌کند و بعد از این دوره، به آن اهدافی که خواسته نمی‌رسد و سرخورده می‌شود و فرار می‌کند؛ اما از آنجایی که می‌ترسیده به ایران بیاید و گرفتار زندان یا احکام سنگینی شود، تصمیم می‌گیرد به کردستان عراق فرار کند و حدود ۲ سال هم در سلیمانیه عراق سکونت می‌کند و سعی می‌کند که روی پای خودش بایستد. او از طریق کارگری و گارسنی و سایر کارهای پیش‌پاافتاده سعی می‌کند اموراتش را بگذراند؛ اما مشکلات اجتماعی عرصه را برایش سخت می‌کند و در نهایت، پشیمان شده و برمی‌گردد به ایران.

او به‌عنوان نیروی تسلیمی وارد ایران می‌شود و خوشبختانه بعد از مدت کوتاهی که بازداشت می‌شود، تبرئه می‌شود و به دامن خانواده‌اش برمی‌گردد. کتاب «قندیل» یک دوره ۱۰ ساله از زندگی او را روایت می‌کند؛ دو سال تبلیغات، ۶ سال فعالیت مسلحانه و دو سال هم زندگی او بعد از فرار در کردستان عراق. این کتاب، روایت دوره ۱۰ ساله پر از رنج و دردی است که او متحمل شده است.

اصل واقعیت را همان‌طور که هست، بیان کرده‌ایم

کتاب به‌صورت مستندنگاری تألیف شده یا رگه‌هایی از داستان‌پردازی هم در آن وجود دارد؟

خاطرات این کتاب کاملا مستند، واقعی و براساس سرنوشت و اتفاقاتی که برای خانم بهار رخ داده نوشته شده است. البته اسم او مستعار است؛ چون شناساندن این نمونه‌ها می‌تواند دارای عواقب و تبعات امنیتی شدیدی برای خود شخص، خانواده‌اش و اطرافیانش باشد. این مستعارنویسی باعث شد که دست ما بسته باشد و تا حدودی حتی نتوانیم به‌طور کامل آن اتفاقات واقعی و بسیار دردناکی را که در زندگی او وجود داشته، بیان کنیم؛ اما بااین‌وجود، اصل واقعیت را همان‌طور که هست، بیان کرده‌ایم. ما در این کتاب تلاش کردیم نوعی روشنگری برای جامعه و جوانان و نوجوانان داشته باشیم که فریب تبلیغات فریبنده این گروهک‌ها را نخورند.

باید درون گروهک‌ها را به جامعه نشان دهیم

چه لزومی دارد امروز درباره فعالیت گروهک‌ها و سازمان‌هایی بگوییم و بنویسیم که در گذشته مردم به‌ویژه جوانان را درگیر خود می‌کردند؟

ضرورت اصلی شناختن گروهک پژاک این است که این سازمان، جوان است و همین حالا هم از راه‌های متعدد، نوجوانان و جوانان را جذب می‌کند؛ یعنی به‌نوعی کودک‌سربازی در آنجا مرسوم است. نوجوانان دوازده، چهارده و شانزده‌ساله را جذب می‌کند و در آنجا به اجبار نگه می‌دارند؛ در نتیجه این مهم است که ما روش‌های جذب و شعارهای جذاب و فریبنده آن‌ها را به جامعه عرضه کنیم تا حواس خانواده‌ها جمع باشد.

البته کتاب «قندیل» جزو اولین کتاب‌هایی است که وارد خاطرات نیروهای دشمن یا اعضای گروهک‌ها، پیش‌مرگان مخالف یا همین گریلاهای اعضای پژاک می‌شود. نفس ورود به این نوع خاطره‌نگاری این است که بتواند دروازه‌ای را باز کند برای روایت اتفاقات و خاطراتی که سایر افراد کادرها و نیروهای سازمان‌ها دارند که تا حالا گفته نشده است. ما به‌هرحال نیاز داریم هویت درونی و اتفاقات درون‌سازمانی و ارتباطات و ظلم و ستمی را که در درون این گروهک‌ها وجود دارد، افشا کنیم.

باید اهداف آن گروهک‌ها را بشناسیم و بشناسانیم و بتوانیم این محدوده ممنوعه را بشکافیم

اما از منظر دیگر باید بگویم که به‌هرحال این مسائل وجود داشته و ما باید سعی کنیم اهداف، آرمان‌ها و شعارهای به‌ظاهر زیبایی را که آن گروهک‌ها بیان می‌کنند بشناسیم و به جامعه بشناسانیم و بتوانیم این محدوده ممنوعه را بشکافیم و در معرض دید جامعه و جوان‌ها قرار دهیم. فکر می‌کنم که این شفافیت موجب می‌شود که هم گروهک‌ها مجبور به توضیح و پاسخ‌گویی باشند و هم افراد کمتری فریب بخورند و جذب آن‌ها شوند. بنابراین این مسئله خیلی اهمیت دارد که درون این گروهک‌ها را به جامعه نشان دهیم و چه بهتر که از زبان خود آن‌ها باشد تا برای مخاطب هم باورپذیرتر شود. آن‌ها با بیان این خاطرات می‌خواهند سرنوشت‌شان عبرتی باشد برای افرادی که ممکن است در آینده گرفتار این گروهک‌ها شوند و فریب بخورند.

بهار راضی نبوده که سلاح دست بگیرد

چه چیز در خاطرات بهار شما را تحت‌تأثیر قرار داد؟

اینکه این دختر جوان ۱۰ سال از زندگی‌اش را در این گروه به هدر داد و رنج‌های بسیار کشید و محدودیت‌های زیادی را تحمل کرد، برایم خیلی غم‌انگیز بود؛ اما یک نکته روشن و دل‌گرم‌کننده در خاطراتش بود؛ اینکه هرچند او یک هوادار و هه‌وال بوده اما راضی نبوده که سلاح دست بگیرد. یک اتفاق در منطقه باعث می‌شود که هوای مبارزه مسلحانه به سرش بزند: حمله داعش به سوریه و عراق و قتل عام بسیاری از مردم کُرد و به اسارت‌گرفته‌شدن زنان. خانم بهار با دیدن این اتفاقات به‌سمت مبارزه مسلحانه رفت و می‌خواست برای جنگ با داعش عضو پژاک شود؛ اما وقتی وارد سازمان می‌شود و دوره‌های متعدد آموزشی را می‌گذراند، می‌فهمد که او را فریب داده‌اند و قرار نیست به سوریه بروند و با داعش بجنگند، بلکه باید با مردم کشور خودش بجنگد.

بازدیدها: 1