می‌گویند دست از فوتبال بکشید، به چیزی که فساد در تار و پودش رخنه کرده است روی خوش نشان ندهید، به ورزشی که در پشت پرده‌اش ده‌ها و صدها اما و اگر دارد دل نبندید و به خاطرش هورا نکشید، فوتبال را به حال خود رها کنید تا از دست سوهانی که مدام در آزردن اعصاب آدمی است راحت باشید، به فوتبالی که بیشتر اتفاقات‌اش مهندسی شده‌است کمتر اعتماد بکنید، به فوتبالی که روزی آدمی را به بیمار قلبی دچار می‌کند و با گذشت اندک زمانی سلامتی به آدمی می‌بخشد رفت‌وآمد ننمایید، به فوتبالی که بند بند اساسنامه‌اش بر مبنای تأمین منافع عده قلیلی باشد دلسوزی نکنید، به فوتبالی که همه کاسه کوزه‌ها را بر سر هواداران صادق‌اش بشکند و شارلاتان‌ها و فرصت‌طلب‌ها و آویزان‌ها را حمایت نماید تره هم خرد نکنید، از فوتبالی که تصمیمات کلان‌اش تابعی از ابر و باد و مه و خورشید و یا احیاناً رابطه‌های قومی، سببی و رفاقتی باشد انتظار اجرای کامل عدالت نداشته باشید، در فوتبالی که خوردن شیره و اعلام شیرین بودن‌اش امری عادی باشد، توقع داشتن بی‌فایده است، در فوتبالی که آهسته رفتن و آهسته آمدن بقای استمرار در صحنه بودن را تضمین بکند، در فوتبالی که میخ آهنین در سنگ‌اش هم فرو نرود، در فوتبالی که به مرگ می‌گیرند تا به تب راضی بشوی، در فوتبالی که با سیاست‌های اعمال شده به هرکجا که بروی آسمان‌ همین رنگ است، در فوتبالی که خار را در چشم دیگران می‌بینند و تیر را در چشم هم‌پیمانان و خودی‌هایشان نمی‌بینند، در فوتبالی که برای باز کردن گره‌های موجود، دست‌ها را فراموش کرده و مدام به سراغ دندان‌ها می‌روند، در فوتبالی که معمولاً چیزهای زیادی در جای خودشان نبوده و چغندر به هرات و ریزه به کرمان می‌برند، در فوتبالی که خیلی از واقعیت‌ها را از این گوش می‌گیرند و از آن گوش در می‌کنند، در فوتبالی که وعده‌ها و آمارهای ارائه‌شده‌اش از دور دل می‌برد و از جلو زهره را، از فوتبالی که به سری که درد نکند نباید دستمال ببندی، در فوتبالی که متولی‌اش حرمت امامزاده را نگاه ندارد، در فوتبالی که هزینه و وقت زیاد صرف اقداماتی شود که خروجی مناسبی نداشته باشد، در فوتبالی که حوض را نساخته قورباغه‌اش پیدا بشود، در فوتبالی که در جنگ زرگری گاه‌ و بی‌گاه‌اش  چیزی برای گول زدن باشد کسب افتخارات متوالی و به دست آوردن موقعیت ویژه و پیروزی مقتدرانه در مقابل کلیه رقبا امری محال و غیرممکن می‌شود.