گفت: برای تغییرات ضروری در ساختار ورزش, علاقه‌مندان در انتظار به سر می‌برند!

گفتم: مسئولین ورزش و رشته‌های مختلف چاره‌ای جز تن دادن به خواست مردم و به کارگیری نیروهای متعهد و کارا ندارند!

گفت: برخی از رشته‌های ورزشی از مدیرانی بهره می‌برند متخصص و کاربلد. این‌ها باید الگویی برای دیگران باشند!

گفتم: این تقاضای به جایی است که باید تکلیف تحمیلی‌ها و بیگانه‌ها مشخص شود!

گفت: غریبه‌های اردو زده در ورزش خود باید پیش‌قدم بشوند و دست از سر ورزش و ورزشی‌ها بردارند!

گفتم:هنگامی‌که اسکندر نزد افلاطون آمد، افلاطون رو به آفتاب درخشان و به دیوار تکیه داده بود. اسکندر پرسید: چه احتیاج و سخنی با من داری بگوی؟ افلاطون گفت: تنها تقاضای من این است که سایه‌ات را از سر من رد کنی زیرا مانع تابش آفتاب بر من شده‌ای!