تحلیلگر موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران معتقد است، عملیات جنگ‌روانی در جنگ‌های سده ۲۱ میلادی از جمله شرایط جنگی ما در نبرد با رژیم اسرائیل و آمریکا، بر عملیات میدانی جنگِ سلطه و هژمونی، غلبه دارد و این پیشرفته‌ترین و پیچیده‌ترین شکل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نظامی جنگ در هزاره سوم است.

«وفاق ملی و همدلی» و تقابل با «جنگ‌روانی برای تاثیرگذاری بر مخاطبان» از جمله مهترین موضوعاتی است که در تهاجم ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی به کشورمان و دفاع همه‌جانبه نیروی مسلح ایران، مورد بحث در فضای سیاسی و رسانه‌ای قرار گرفت و تاکید شد که این مسایل از اصول اساسی برای دفاع از تمامیت ارضی کشور است.

در همین زمینه پژوهشگر ایرنا  با «سیدمحمود نجاتی حسینی» مدیر بخش جامعه‌شناسی دین در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران گفت‌وگویی را انجام داد.

 

ایرنا: همدلی و همبستگی مردم در طی تهاجم رژیم صهیونیستی به کشورمان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

_ در شرایط جنگی، حتی تجربه جهانی و ایرانی ثابت شده افکار عمومی در چند مورد همدل و همراه هستند از جمله در مخالفت با جنگ‌افروزی، جنگ‌گرایی، جنگ‌طلبی و جنگ‌سازی؛ به این دلیل جامعه‌شناختی، مردم جنگ را به هر علت و دلیل یک امر شر می‌دانند، هم از نظر مقدمات جنگ، مکانیزم فنی تسلیحاتی نظامی جنگ و هم نتایج مخرب و مهلک جنگ برای منابع انسانی، طبیعی، اقتصادی و میراث فرهنگی و تمدنی یک کشور.

از این لحاظ همدلی، اجماع و وفاق اجتماعی در بین مردم به وقت شرایط فاجعه و بحران از جمله شرایط جنگی ساخته می‌شود؛ زیرا جامعه جهانی در ذات خود متمایل به جنگ‌گریزی و جنگ‌پرهیزی دارد. جامعه جهانی مدرن کنونی که ما هم بخشی از آن هستیم در برابر سویه به صلح، ثبات، نظم، آرامش، آسایش، آبادانی و امنیت‌زیستی گرایش دارد و به قول کانت، صلح پایدار. در عین حال از لحاظ جامعه‌شناسی تاریخی جنگ و صلح، افکار عمومی جامعه جهانی به فرهنگِ مقاومت در برابر هر نوع خشونت فیزیکی و زبانی و نمادین بها می‌دهد و مقاومت در برابر قدرت را به قول فوکو برمی‌سازد.

از این نظر، مردمان متمدن ایران اسلامی نیز بنا به دلایل تاریخی و فرهنگی و همچنین دلایل اخلاقی معنوی و هم افق آموزه‌های دینی برآمده از متن مقدس قرآن و معارف اسلام نبوی و تشیع علوی، بر صلح، گفت‌وگو و مفاهمه تاکید دارند. همان‌گونه که جهاد عقیدتی، معنوی، اخلاقی و فکری برای ساختن یک جامعه انسانی مبتنی بر صلح گفت‌وگویی، توافق، تعامل و تفاهم دارای ارزش است ‌بنابراین در نظام جامعه‌ای به اصطلاح جامعه‌شناختی، آن نقطه ارشمیدسی صلح و گفت‌وگو، تفاهم و توافق، انسجام اجتماعی و همبستگی اجتماعی است. در عین حال که تضاد اجتماعی نیز که به نزاع، خشونت و جنگ می‌انجامد روی تلخ دیگر جامعه است.

هرجا و هر زمان دولت و حکومت، اعتمادسازی سیاسی کرده‌اند، وفاق سیاسی شکل گرفته و هر زمان اعتمادزدایی سیاسی شکل گرفته و حکومت و دولت پل‌های ارتباط اجتماعی درست میان خود و مردم را خراب کرده‌اند، تضاد ملت و دولت نیز تقویت شده استنقش مهم اعتماد اجتماعی در همدلی
ایرنا: دلایل و ریشه این همدلی چیست؟ آیا این مساله قابل پیش‌بینی است که در شرایط کنونی شاهد وفاق ملی نباشیم؟

_ در علوم اجتماعی کلاسیک و مدرن و حتی پُست مدرن، فمنیستی، رادیکال، بحث وفاق، تضاد، همدلی، ناهمدلی، موافقت، مخالفت، همگرایی و واگرایی در جریان زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی و اخلاقی همچنان جاری، ساری و جذاب است. پرسش و مساله این بحث این است که وفاق و تضاد چرا و چگونه ایجاد می‌شود و چه مکانیزم‌هایی دارد و کنشگران و ساختارهای ایجادکننده آن چه خصایصی دارند؟

از فیلسوفان سیاسی، حقوقی مدرن هچون ماکیاول، هابر، لاک، روسو، مونتسکیو، اسمیت و میل تا کانت و هگل و نیچه، همه متفق‌القول‌اند که ریشه وفاق و همدلی یا تضاد و ناهمدلی هم در طبیعت انسان نهفته است، هم در ژنتیک فردی و هم در ساختارهای تاریخی، فرهنگی و قواعد جامعه. این آموزه مورد نظر دانشمندان اجتماعی مدرن، از اسپنسر و ‌کنت تا مارکس، دورکیم، وبر، زیمل و پارتو هم بوده است اما به زبان و رتوریک(هنر استفاده از زبان برای اقناع، ترغیب و تأثیرگذاری بر مخاطب).

در شرایط عادی و در جایی که اعتماد اجتماعی قوی است همدلی بالاست و برعکس هر جا اعتماد اجتماعی ضعیف است تضاد اجتماعی بالاست. در مورد ملت و دولت نیز چنین است؛ هرجا و هر زمان دولت و حکومت، اعتمادسازی سیاسی کرده‌اند، وفاق سیاسی شکل گرفته و هر زمان اعتمادزدایی سیاسی شکل گرفته و حکومت و دولت پل‌های ارتباط اجتماعی درست میان خود و مردم را خراب کرده‌اند، تضاد ملت و دولت نیز تقویت شده و در نتیجه، شکاف ملت و دولت هم ایجاد شده است.

این عارضه اجتماعی در شرایط عادی برای جامعه، حکومت و دولت خطرناک و مخاطره‌آمیز است و در شرایط جنگی، فاجعه‌آفرین و بحران‌زاست. بنابراین در جامعه و در سطح دولت و حکومت، وجود وفاق حقیقی و نه ادعایی، تبلیغاتی و شعاری و همچنین وجود اعتماد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی قوی، می‌تواند مانع از بروز فاجعه‌های اجتماعی، فرهنگی و بحران‌های سیاسی شود.

حکومت و دولت باید بخواهد و بتواند به صورت عقلانی و بر مبنای سیاست‌ورزی عاقلانه، عالمانه، اخلاق سیاسی و سیاست اخلاقی، وفاق را تولید و حفظ کند و از بروز تضاد دولت و ملت جلوگیری کند. به طور قطع ایده‌ها، داده و یافته‌ها و راهبردهای علوم اجتماعی مدرن موجود در ایران کنونی که برگرفته از دانش‌های سیاسی، حقوقی، اقتصادی، فرهنگی، روان‌شناختی اجتماعی، تاریخ و مطالعات فرهنگی و در نهایت، جامع این دانش‌ها یعنی علم جامعه‌شناسی است، مهمترین جعبه ابزار راهبردی و کاربردی برای حکومت و دولت است.

در معادله جنگِ رسانه‌ها، دست بالا را رسانه‌های قوی، علمی، واقع‌گرا، تکنیکال و رسانه مورد اعتماد مردم و پر مخاطب دارندایرنا: پیوند ملت و دولت را در شرایط کنونی چگونه می‌بینید؟
_ به تجربه ثابت‌شده دستکم در دوره جنگ ایران و عراق در دهه ۶۰ که شرایط جنگی به یک معنا به همدلی مردم با یکدیگر، حمایت از سیستم انقلابی تازه‌پا و نو پای جمهوری اسلامی و همچنین مشارکت مالی، فرهنگی، فیزیکی و فکری بخش‌هایی از جامعه در جبهه‌های جنگی غرب و جنوب منجر شد. پس در شرایط جنگی و البته در شرایطی تاریخی که میان دولت و ملت شکاف و تضاد وجود نداشته باشد، جنگ می تواند به اتحاد ملت و دولت منجر شود و حتی به تقویت مشروعیت دولت در حال جنگ با دشمن خارجی هم بیانجامد.
روش رسانه‌های جهانیِ مرجع برای خلع‌سلاح رسانه‌های دیگر
حکومت و دولت باید بخواهد و بتواند به صورت عقلانی و بر مبنای سیاست‌ورزی عاقلانه، عالمانه، اخلاق سیاسی و سیاست اخلاقی، وفاق را تولید و حفظ کند و از بروز تضاد دولت و ملت جلوگیری کندایرنا: چگونه می‌توان جنگ روانی را مدیریت کرد؟
_ در همین شرایط جنگی کنونی بارها در چند توئیت، به مساله جنگ روانی و جنگ رسانه‌ای پرداخته‌ام اما چند نکته تکمیل‌تر را عرض می‌کنم. نخست اینکه به قول « ژان بودریار» جامعه‌شناس، در مورد جنگ خلیج‌فارس دهه ۹۰ میلادی یعنی حمله عراق به کویت و سپس حمله آمریکا به عراق و صدام حسین، آنچه رخ داد جنگ ساختگی رسانه بود. هر چند بودریار به دلیل رتوریک پست مدرنیستی و رومانتیکش، اغراق و گزافه‌گویی هم کرد اما ابعاد رسانه‌ای وانمودشده جنگ خلیج‌فارس در رسانه‌های آن دوره بیشتر از رخدادهای میدان جنگ آمریکا و عراق بود البته به نفع آمریکا.

بودریار حقیقتی را گفت که پس از سه دهه امروز در شرایط جنگی ایران اسلامی، شاهد آن هستیم و آن چیزی است که من جنگ ساختگی و ساختن جنگ را «جنگ برساخته» می‌نامم که نوعی عملیات روانی پیشرفته در دوره جنگ است.
در جنگ ساختگی، جنگ رسانه‌ای رخ می‌دهد یعنی رسانه‌های مهم و مرجع جهانی که عمدتا آمریکایی‌اند نزاع و رتوریک را از سطح تنش لفظی، تبلیغاتی و بلوف‌های سیاسی_نظامی به سطح یک جنگ واقعی وانمودسازی می‌کنند. در نتیجه آن، رخداد رسانه‌ای دوم رخ می‌دهد؛ یعنی جنگ رسانه‌ها.
رسانه‌های جهانی مرجع، به نفع یک قدرت جهانی، شروع به اطلاع‌رسانی، تبلیغ و پوشش رسانه‌ای عملیات جنگی کرده و تلاش می‌کنند رسانه‌های طرفِ دیگر جنگ را خلع‌سلاح کنند؛ یا اگر بشود از لحاظ خبررسانی، جنگ را بی‌اعتبار کرده و از آن رسانه، مخاطب‌زدایی کنند و هژمونی رسانه‌ای خود را نه‌ فقط برای شهروندان ابرقدرت در حال جنگ بلکه برای مخاطبان طرف دیگر جنگ نیز تثببت کرده و شرایط را به‌گونه‌ای فراهم کنند که همه مخاطبان فقط یک مرجع خبری رسانه‌ای واحد برای اطلاع از ج نبردها و عملیات داشته باشند. حتی طرف پیروز جنگ را هم جنگِ رسانه‌ها تعیین می‌کند.

از این منظر، عملیات جنگ‌روانی در جنگ‌های سده ۲۱ میلادی از جمله شرایط جنگی اینجا و اکنون ما در نبرد جمهوری اسلامی با اسرائیل و آمریکا بر عملیات میدانی جنگِ سلطه و هژمونی، غلبه دارد و این پیشرفته‌ترین و پیچیده‌ترین شکل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نظامی جنگ در هزاره سوم است. در معادله جنگِ رسانه‌ها، دست بالا را رسانه‌های قوی، علمی، واقع‌گرا، تکنیکال و رسانه مورد اعتماد مردم و پر مخاطب دارند.

بازدیدها: 2